عروسی تایم 2

3.2
از 6 رای
خاطره سفر: از خوش شانسی در استانبول تا بدشانسی در تهران + تصاویر
آموزش نوشتن خاطره سفر
02 مرداد 1399 18:00
3
1.7K

خاطره دوم عکاسی عروسی ما در بویوک آدا رقم خورد. روز آخرسفرمون بود. خیلی شاد و ریلکس پس از صرف ناهار در هتل سوریسو با چمدان معروف حامل لباس عروس راهی امین اونو شدیم تا با کشتی خودمون رو به جزیره برسونیم. ساعت4 سوارشدیم و بعد از یکساعت و نیم طی مسیر آبی زیبا درمیان همهمه توریست‌ها و مرغان دریایی به جزیره رسیدیم. این‌بار من انقدر شیر شده بودم که حتی روی عرشه کشتی مشغول آرایش شدم و به محض پیاده شدن به سمت یکی از کوچه‌های دنج رفتیم و با فرمول ملحفه سفید، لباس عوض کردم.

7A957E00-7AB5-48FB-A1FF-11CB4A5A2854.jpeg

اون کوچه دید فوق العاده‌ای از بالای پله‌ها به اسکله داشت و همونجا کلی عکس گرفتیم. سپس قدم‌زنان در کوچه‌ها گشتیم و عکاسی کردیم. بازهم مورد توجه مردم و هموطنان بودیم و کلی عکس یادگاری انداختیم.زمان به سرعت می‌گذشت و همراهان فقط می‌گفتن بسه. دیر می‌شه. به پرواز نمی‌رسیم. منم که یک هفته گشت وگذار در استانبول برام کم بود، ته دلم می‌خواستم از پرواز جا بمونیم. خلاصه که اومدیم دوربینو بذاریم سرجاش که دیدیم ای وااای، کیف دوربین و لنزها همراه ما نیست.
قلبم گرفت. گفتم دیدی با دوربین قرضی مردم چه کردیم .حالا من بدو-فرزاد بدو-مامانم بدو. با استرسی تمام‌نشدنی با کفش پاشنه بلند تو خیابان می‌گشتم و...بالاخره تو همون کوچه دنج اولیه سرجای قبلی، کیف با محتویاتش منتظر ما نشسته بود. کات...

 

برداشت دوم:
سوارکشتی شدیم با کلی معطلی ساعت 8 شب حرکت کرد و یک ساعت بعد رسیدیم کاباتاش. 12 پرواز داشتیم و ترانسفر تورمون رو از دست داده بودیم. لیدر هم جواب تلفن مارو نمی‌داد.از هتل خواستیم برامون ون دربستی جادار بگیره، آخه ما 6 نفر 11 تا چمدون و 5 تا ساک دستی داشتیم!!! شب عید قربان بود و شروع تعطیلات 9 روزه ترکیه. هرماشینی وسایل مارو می‌دید فرار می‌کرد. به هرسختی بود یک راننده رو راضی کردیم وبا 80لیر مارو به فرودگاه اتاتورک رسوند. ساعت11:30 بود. برای گرفتن کارت پرواز، در راهروها پرواز می‌کردیم و درآخرین لحظه موفق شدیم. خوشبختانه پرواز تاخیر داشت. اون روز، روز خوش شانسی ما بود و البته روز بی‌فکری‌های من.
وقتی رسیدیم تهران ورق خوش شانسی دیگه برگشت و با جریمه‌های آنچنانی بابت خریدهای آنچنانی‌مون از ما استقبال گرمی شد که این سفر رو به یه خاطره واقعی تبدیل کرد.

54330AC7-6517-493A-9513-BF4D63F759AE.jpeg

  #دهمین_تولد_لست_سکند

نویسنده: یاسمن شعبان‌زاده

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر