All you can eat and drink

4.6
از 7 رای
خاطره سفر: هر چی می‌تونید بخورید و بنوشید! + تصاویر
آموزش نوشتن خاطره سفر
28 مرداد 1399 17:00
8
1.7K

رفته بودم دبی و پسر عمویم هم برای انجام کاری چند روزی به دبی آمد و مهمان من شد. یک شب برای شام یک مرغ بریان گرفتم...

فردای آن روز از جلو یکی از شعب مرغ کنتاکی (KFC) رد میشدیم که متوجه شدم فروش ویژه ای با عنوان All you can eat and drink  (هر چی میتونید بخورید و بنوشید) گذاشته. ما هم برای ناهار رفتیم.

dxb01-31.jpg

داستان از این قرار بود که هر نفر با پرداخت 25 درهم یک سینی شامل سه تکه مرغ کنتاکی، مقداری سیب زمینی سرخ شده، یک ظرف سالاد کلم، یک ظرف برنج عربی، یک نان کوچک و یک لیوان نوشابه دریافت میکرد. یکی از پرسنل رستوران با دیسی پر از تکه های مرغ در محوطه رستوران میگشت تا اگر کسی تکه اضافه مرغ بخواهد به او بدهد. بعد به ترتیب ظرفی پر از سیب زمینی سرخ شده، سالاد، برنج عربی و پارچی پر از نوشابه را میچرخاند تا هر کس هر چه بخواهد برایش بریزد. این سرویس تا وقتی ادامه داشت که مشتری دیگر درخواست پرشدن ظرفش را نکند.

تازه شروع به خوردن کرده بودیم که پسر عمویم پرسید: مرغ بریان دیشب را چند خریدی؟

گفتم 15 درهم

گفت یعنی با 25 درهمی که اینجا پرداخت کردی، هر کدام باید یکی و نصفی مرغ بخوریم تا با آن مرغ بریان هم قیمت شود

گفتم تقریبا بله

گفت چون هر تکه مرغ کنتاکی تقریبا یک هشتم یک مرغ کامل است، پس برای یکی و نصفی مرغ هر کدام باید 12 تکه بخوریم!

گفتم آره...

و از روی پرروبازی با خودمان، شروع کردیم به خوردن مرغ. دیگر سفارش سالاد و برنج و سیب زمینی ندادیم و فقط وقتی ظرف مرغ می‌آمد چند تکه درخواست می‌کردیم و با نوشابه مشغول خوردن بودیم.

چند تکه خورده بودیم که یک خانواده سه نفره پشت میز کنارمان نشستند، غذایشان را خوردند و رفتند و ما همچنان مشغول بودیم.

جلو هر کدام کوهی از استخوان مرغ جمع شده بود. بعد از رفتن خانواده سه نفره و قبل از آنکه گارسون میز کناری را تمیز کند، مشتی از استخوانهای جلو رویمان را در سینی بجامانده در میز کنار ریختیم تا وجدانمان در مقابل نگاه‌های عاقل اندر سفیه دیگران راحت تر باشد...

آنروز هر کدام 12 تکه مرغ کنتاکی خوردیم!!!

تا دو روز بعد حالم بسیار بد بود و نتوانستم لب به غذا بزنم. با بوی هر نوع غذا و خوراکی حالت تهوع پیدا میکردم. تا روز سوم فقط آب و نوشابه خوردم تا قدری حالم بهتر شود.

امان از بی عقلی های جوانی...

 

نویسنده: حمیدرضا فتح العلومی

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر