روز آخر...

2.7
از 14 رای
خاطره سفر: روز آخر که به سختی گذشت + تصاویر
آموزش نوشتن خاطره سفر
01 شهریور 1399 17:00
3
1.3K

به نام خدا

روز آخر سفر ما به جزیره ی کیش بود. ما ساعت دوازده ظهر اتاقمون رو تحویل دادیم و چمدان‌هامون رو هم به قسمت امانات هتل سپردیم. تصمیم گرفتیم که باقی زمانمون رو در پارک ساحلی سیمرغ بگذرونیم.

پرواز ما ساعت ده و نیم شب بود. وقتی ما به پارک ساحلی رفتیم نسیم خنکی می‌وزید. خلاصه این نسیم تبدیل به یک باد خیلی خیلی شدید شد به طوری که ما نمی‌تونستیم بایستیم، می‌خواستیم برای رفتن به هتل  تاکسی سوار بشیم ولی متاسفانه هیچ تاکسی‌ای نبود. ما به زور تا یک جایی پیاده رفتیم بعد سوار تاکسی شدیم. حدود یک ساعت تو لابی هتل نشستیم. می‌خواستیم که تا موقع پرواز تو هتل بمونیم ولی دخترهایم حوصله‌شون سر رفته بود، بخاطر همین رفتیم بیرون از هتل.

هنوز باد شدید می وزید،ما یک تاکسی گرفتیم و به رستوران دامون رفتیم تا اون جا غذا بخوریم تا ساعت چهار در رستوران دامون موندیم. من که صبح خیلی زود بیدار شده بودم و خسته بودم گفتم بریم هتل تا یک اتاق بگیریم و تا موقع پرواز اونجا بمونیم. وقتی رفتیم هتل پرسنل‌ها گفتن که اتاق خالی نداریم، می‌تونید برید داخل نماز خونه و استراحت کنید و لباس‌هاتون رو عوض کنید.

ما هم قبول کردیم و رفتیم اونجا و کمی خوابیدیم لباس‌هامون رو عوض کردیم که کم کم ساعت 9 شد و ما آژانس گرفتیم و به فرودگاه رفتیم.

 

خلاصه آن روز سخت ما تموم شد.

 

نویسنده: مهدی صمیمی

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر