میدونم کجات می‌سوزه...!

4.5
از 8 رای
خاطره سفر: میدونم کجات می‌سوزه...! + تصاویر

علاقه‌ام به غذاهای تند باعث شد تا در یکی از اولین سفرهای خارجی یکروز برای ناهار به یک رستوران سنتی هندی بروم. تصمیم داشتم "چیکن بریانی" که از غذاهای مشهور هندی است را امتحان کنم. چیکن بریانی بر خلاف اسمش که لغت بریانی را در خود دارد، هیچ شباهتی به بریانی اصفهان نداشته و در واقع مشابه چلو مرغ است و به صورت مخلوط (مرغ لای پلو) سرو می‌شود. وجود ادویه‌های فراوان مانند زنجبیل، میخک، برگ بو، دارچین، زیره، دانه خردل، فلفل سیاه و قرمز، زردچوبه و ... عطر و مزه خاص و مطلوبی به آن میدهد.

پشت میزی نشستم و سفارشم  را به گارسون گفتم. گارسون شروع به چیدن سرویس رستوران مثل قاشق و چنگال و نان و پیاز و ... بر روی میز نمود. همراه با اقلام چیده شده، دو پیاله ماست هم روی میز گذاشت. یکی به رنگ صورتی بود و دیگری به رنگ سبز کمرنگ.

با خودم فکر کردم ماست صورتی رنگ احتمالا مخلوط فلفل قرمز با ماست است و سبز رنگ باید ماست و نعنا باشد چون با یک برگ نعنا هم تزئین شده بود. با همین فکر یک قاشق بزرگ از ماست سبز رنگ را در دهان گذاشتم که فورا احساس سوزش زیادی در زبان و دهانم کردم. ناخودآگاه آنرا قورت دادم و سوزش را در مسیر پایین رفتن در مری و رسیدن به معده احساس نمودم.

بدنم داغ شد و احساس کردم صورتم برافروخته شده است. پیشانیم عرق نشست، چشمانم اشک زد و دیدم کمی تار شد. به اطراف نگاه کردم که ناگهان مسیر نگاهم با نگاه گارسون طلاقی کرد. همانطور که به من نگاه میکرد لبخند معناداری زد که میدانم دردت چیه و کجات میسوزه ...!

بعدا از گارسن پرسیدم این چی بود؟

گفت فلفل های سبز قلمی که خیلی تند هستن را چرخ کرده و کاملا له میکنیم و بعد با کمی ماست مخلوط میکنیم تا بصورت سس در بیاد...

images.jpg

آنروز با دهانی که حتی با خوردن آب هم می‌سوخت، هیچ طعم و مزه‌ای از غذا احساس نکردم.

 

نویسنده: حمیدرضا فتح العلومی

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر