این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لستسکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرسوجو کنید.
با همسرم در گوانجو (چین) بودیم و برای پرواز به شانگهای به فرودگاه رفتیم. کار پذیرش بار و دریافت کارت پرواز به راحتی انجام شد و به سمت سالن ترانزیت رفتیم. وسایل همراه مسافرین زیر دستگاه اشعه ایکس قرار گرفت. ناگهان مسئول دستگاه به کیف همسرم اشاره کرد که برای تفتیش روی پیشخوان قرار گیرد. به یکی از همکارانش چیزی گفت و آن مامور هم شروع به گشتن درون کیف کرد اما چیزی پیدا نکرد.
مجددا کیف را زیر دستگاه گذاشتند و مامور دستگاه، محلی را روی تصویر به همکارش نشان داد و دوباره کیف بازرسی شد اما باز هم چیزی پیدا نکردند.
بجز مدارک سفر، مقداری پول و چند مورد ضروری چیز دیگری در کیف همسرم نبود. از روی کنجکاوی پرسیدم دنبال چی میگردید؟ شاید بتونم کمک کنم...
مامور تفتیش چشم غره ای به من رفت و هیچ نگفت!
نگاهش استرس من را بیشتر کرد که دنبال چی میگردند و چه چیز ممنوعه ای در کیف همسرم هست که ما خبر نداشتیم. مخصوصا که در طول مسیر با همین کیف و محتویاتش قبلا از گیت امنیتی چند فرودگاه دیگر عبور کرده بودیم و کسی ایرادی نگرفته بود.
این دفعه کل محتویات کیف را در سبدی خالی کرد و کیف و سبد را جداگانه زیر دستگاه گذاشت
بالاخره آنچه در تصویر دیده بودند در کنار سبد خودنمایی کرد. یک دستگاه کوچک نصف کن قرص که در کیف کوچک دارویی همسرم بود. داخل دستگاه تیغ کوچکی به اندازه نصف تیغ مداد تراش هست که با فشار دست قرص را به دو نیم میکند.
در حالی که مامور تفتیش و مسئول ارشدش کنجکاوانه در حال بررسی بودند تا بتوانند کاربرد و دلیل همراه داشتن چنین چیزی را کشف کنند، همسرم از کیف دارویش قرصی برداشت، دستگاه را از مامورین گرفت و جلو انها آنرا به دو نیم کرد و نشانشان داد.
مسئول ارشد که تازه فهمیده بود این چیست و چه کاربردی دارد، همراه با لبخندی تصنعی با دست اشاره کرد که وسایلتان را جمع کنید و بروید.