معجزه مات نشدن در کیش

3.8
از 5 رای
خاطره سفر: معجزه مات نشدن در کیش + تصاویر

اوایل خردادماه سال 97، روز آخر سفرمون توی کیش بعد از صرف صبحانه هتل قرار گذاشتیم این چند ساعت باقی مونده تا پرواز برگشت رو بریم و توی جزیره بگردیم و برگردیم ماشین و اتاق رو پس بدیم و به پروازمون که ساعت 13:30 بود برسیم.

برنامه داشتیم به وقت به فرودگاه برسیم که سیت خوبی بهمون بدن (چون ما همیشه دیرمون میشه و بعد کلی استرس و دویدن جامون آخر هواپیماست و می خواستیم این سری شرایط متفاوت باشه).

خلاصه بعد از گشت و گذاری که برنامه ریزی کردیم داشتیم می رفتیم سمت هتل که بخاطر سرعت کمی بالا پلیس بهمون ایست داد.

 

خودرو در کیش

عکس همون سفر ولی متعلق به روز قبل (دوستم عکاسیش خوبه ها این یکی اینجوری شد) 

پلیس مدارکی که همراه داشتیم رو دید و استعلام کرد و معلوم شد خلافی ماشین بالای یک میلیون تومنه!!!

ساعت 11:40: مامور راهنمایی: ماشین باید بره پارکینگ

بهت زده، درمانده، مضطرب از صفات بارزمون در اون لحظات بود.

تماس گرفتیم با موسسه رنتکار و مسئول موسسه در حالی که می گفت حالا من چه خاکی به سرم بریزم تلفن رو قطع کرد و ما رو نا امید.

ساعت 12:00: بخشش لازم نیست، اعدامشان کنید...بخشش، لازم نیست اعدامشان کنید

منتظر بودیم ببینیم مامور محترم راهنمایی ویرگول رو برای ما کجای جمله در نظر میگیره.

که متأسفانه ویرگول از اول جمله دور بود و یک سرباز از ماشین پلیس جدا شد و قرار شد ما رو به پارکینگ راهنمایی کنه.

بلیط پر، ودیعه ماشین فعلا پر، خوشی کلا پر.

اما خدا پر همشونو ازشون گرفت و مامور محترم راهنمایی که استعلام گرفته بود و خلافی پرداخت شده بود سرباز رو صدا زد و گفت بیا و مدارکی که از ما دستش بود رو برگردوند و گفت برید به سلامت.

وااای خدایا شکرت

آمدی جانم به قربانت ولی حالا که من از استرس، جان به لب هایم رسید آخر چرا؟!

با عجله اما با سرعت کاملا مجاز رسیدیم هتل ماشین رو تحویل دادیم و شکر خدا به سرعت تسویه انجام شد.

وسایل رو از اتاق برداشتیم دوستم رفت تاکسی بگیره که رسپشن هتل گفت باید یه نیم شارژ پرداخت کنیم... 

ساعت 12:40 :بعضی پولها پرداخت کردنشون واقعا سخته مخصوصا وقتی اشتباه خود آدم باشه که مسئول رسپشن هتل لطف کرد بعد از دیدن عجله ما گفت لازم نیست نیم شارژ رو پرداخت کنیم و حرکت کردیم به سمت فرودگاه.

آخرین نفرات کارت پرواز رو گرفتیم و رفتیم همون جای همیشگی خودمون آخر هواپیما و بعد از چند ساعت پر هیجان لحظاتی آرامش دلچسب رو تجربه کردیم.

Untitled.jpg
جای همیشگی من 

همون لحظه به خدا گفتم ممنونم که نذاشتی تو کیش مات شیم و سفرمون به خوشی به پایان رسید.

نویسنده: محمد محسن حسینی

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر