پاریس ، تحقق رویای کودکی

4.5
از 50 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
پاریس ، تحقق رویای کودکی + تصاویر

 kandid.jpg

16-Paris-Blog cover (01-05-01).jpg
 
سالها پیش از این , وقتی نوجوون بودم، هر زمانی که شاهد تصاویری از زیبایی برج ایفل توی فیلم ها بودم  یا توی تلویزیون تصویری از پاریس و برج ایفل توی فیلم ها میدیدم، توی ذهنم خودمو تصور میکردم که یه روز روبروی برج ایفل، ایستادم و متحیر از زیبایی اون مشغول تماشا.چند سال بعد از اون دوران نوجوانی ,وقتی کارتون راتاتوی یا همون موش سر آشپز رو دیدم , کارتون زیبایی که توی اون زیبا ترین مناظر رو از دورنمای برج ایفل شاهد بودم ,علاقم برای سفر به پاریس دو چندان شد.
 
x2MpZu42jsk26iWWoCxNyJjn6Ffm9WqaJAkov9eu.jpeg
 
 
وقتی برای اولین بار رسیدم پاریس و برای اولین دفعه برج ایفل رو دیدم، متوجه این موضوع شدم که واقعیت برج ایفل به زیبایی تصوری که در نوجوونی ازش داشتم نبود، ولی باز زیبا بود و با شکوه .در طول سفر سعی کردم خودمو توی کوچه پس کوچه های پاریس رها کنم برای دیدن و شناختن. چند روز گذشت و بعد از اون دیگه پاریس برای من فقط برج ایفل نبود,شهری بود پر از زندگی، پر از کافه های رنگارنگ توی پیاده روهای خیس که با هر بار گذشتن از کنارشون حس نشستن و لذت بردن از یه فنجان قهوه تلخ بهت دست میداد.
پر بود از صدای موسیقی و عطر رز فرانسوی که صبح ها بوی عطرش  از توی حیاط خلوت هاستل ارزون قیمتی که توی پاریس اجاره کرده بودم , توی فضا میپیچید و بهم انگیزه بیدار شدن میداد.بهم برای کشف زیباییهایی انگیزه میداد که شاید هیچ وقت بهشون فکر نکرده بودم... 
 
همراه باشید با من برای مرور خاطراتم از سفر به پاریس ,شهر کافه ,شهر عشق ,موسیقی و هنر... 
 
 
مقدمات سفر 
 
برای رفتن به فرانسه، نیاز به ویزای شینگن هست و در صورتی که از ایران بخواید برای اولین بار برای دریافت ویزای شینگن اقدام کنید، بهترین راه استفاده از تورهایی هست که توسط آژانس های مسافرتی ارائه میشه چرا که شانس شما برای دریافت ویزای شینگن برای اولین بار بالاتر میره، البته در نظر داشته باشید که باید مدارک کاملی رو ارائه بدید. توصیه من به شما این هست که در صورتی که مدارک شما ناقص هست برای دریافت ویزای شینگن اقدام نکنید و تا تکمیل مدارک و اطمینان از اینکه شانستون بری دریافت ویزای شینگن بالا هست یا نه صبر کنیدو زمانی که مدارکتون کامل هست اقدام کنید. چون اگه ریجکت بشید، شانستون برای دریافت ویزای شینگن بعدی کم میشه. پس هوشمندانه، با تحقیق و با مدارک کامل اقدام کنید و اطمینان داشته باشید که احتمال موفقیتتون بسیار زیاده . 
 
 
تهیه بلیط و شروع سفر 
 
 
برای سفر به فرانسه شرکت های هواپیمایی مختلفی از تهران پرواز دارند، هم پرواز های ایرانی و هم پرواز های خارجی، ارزون ترین پرواز متعلق هست به پرواز pegasus که شرکت هواپیمایی ترک هست ولی خدمات و کیفیتش با توجه به قیمتی که ارائه میکنه و در مقایسه با بقیه شرکت های هواپیمایی کمی پایینتره. البته  در نظر داشته باشید در صورتی که از طریق آژانس مسافرتی برای خرید تور اقدام کنید نیازی به خرید بلیط توسط خودتون نیست و راحتی بیشتری رو در طول سفر خواهید داشت، چرا که نیازی به نگرانی بابت بلیط، هتل، حمل و نقل بین فرودگاه و هتل و... نخواهید داشت و در صورتی که به زبان انگلیسی یا فرانسه تسلط ندارید راهنمای فارسی زبان تور در طول سفر و برنامه های بازدید گروهی شما رو همراهی خواهد کرد .البته سفر بدون تور یا با تور هرکدوم مزیت و معایب خودش رو داره که انتخاب نوع سفر با تور یا بدون تور کاملا شخصیه و تجربه هر دو نوع سفر میتونه جالب و متفاوت باشه .
 
مبدا سفر من به پاریس ایران نبود، از بارسلون در اسپانیا بود چرا که  پاریس و فرانسه یکی از مقاصدی بود که قرار بود توی سفر طولانی دو ماهه با کوله پشتی به اروپا ببینم و قبل از رسیدن به پاریس گشت و گذار من و ماجراجویی هام از اسپانیا شروع شده بود. بنابراین با یه پرواز خیلی ارزون قیمت و با شرکت هواپیمایی Rayan Air خودم رو از بارسلون به پاریس رسوندم، اونم فقط با پرداخت مبلغ 30 یورو. در ادامه بیشتر درباره خطوط هوایی ارزان توی اروپا توضیح میدم. 
 
 
SfPAsvAwHmcMs9N0H1d0P61m5zp6gPSKP63nRzwo.jpeg
 نمایی از داخل هواپیمای رایان ایر
 
 
در اروپا شرکت های هواپیمایی هستند  که میتونید با قیمت خیلی مناسب و حتی ارزان تر از بلیط اتوبوس و قطار، بلیط های مسیر های مختلف اروپایی رو خریداری کنید که دو تا از محبوب ترین شرکت های مسافرتی Rayan air و easyjet هستند. برای خرید بلیط این شرکت ها نیاز به کارت اعتباری بین المللی هست که البته برخی سایت ها در ایران هم با دریافت مبلغی کارمزد این کار رو انجام میدند. توجه داشته باشید که این خطوط هواپیمایی خدمات بار و پذیرایی رایگان رو حذف کردند تا قیمت بلیط تا حد زیادی پایین بیاد و به این نکته هم توجه داشته باشید که check in یا و دریافت کارت پرواز رو هم باید از طریق اینترنت انجام بدید تا متحمل هزینه اضافی در فرودگاه نشید. 
 
 
2BOjlvxAOwOSJGf5VjEe2AqrKD5z6wUVzWN3DZbZ.jpeg
دقت کنید هنگام استفاده از خطوط  شرکت های هواپیمایی ارزون قیمت باید به صورت اینترنتی check in کنید و گرنه برای دریافت کارت پرواز در فرودگاه باید مبالغی رو پرداخت کنید.
 
 
رزرو هتل 
 
برای رزرو هتل بهترین سایتی که همیشه از اون  استفاده میکنم، سایت booking.com هست. با استفاده از منو های سمت چپ نوع هتل یا هاستل یا هتل آپارتمان یا محل اقامتتون رو با توجه به بودجه ای که دارید، تعداد ستاره های هتل، و امکانات هتل طبقه بندی و فیلتر کنید و در آخر با مشاهده نظرات مسافرین قبلی هتل که در قسمت نظرات نوشته به جمع بندی و انتخاب نهایی برسید. برای رزرو اکثر هتل های موجود توی این سایت باید کارت اعتباری داشته باشید و البته برخی از هتل های موجود توی سایت نیازی به کارت اعتباری ندارند و قابل رزرو هستند که با مشاهده این جمله کنار اسم هتل "reservation possible without credit card" میتونید اونا رو رزرو کنید.
 
 
Ehm8mFqHC663izb05qt8krAt4oGakBoblwFIUPj8.jpeg
تصویر صفحه ابتدایی سایت booking
  
 در عین حال سایت هایی هم هستند در ایران که به شما امکان رزرو هتل های خارجی رو از ایران میدند و با یه جستجو ساده در اینترنت میتونید آدرس اونا رو پیدا کنید. من از اونجایی که تنها سفر میکردم، یه تخت توی اتاق مشترک توی هاستلی نزدیک برج ایفل رزرو کردم و نزدیکی به مترو برای دسترسی به نقاط اصلی شهر رو درنظرگرفتم. در نظر داشته باشید که پاریس یکی از گرون ترین شهر های اروپا هست ولی با مدیریت و برنامه‌ریزی میشه هزینه های سفر رو توی پاریس مدیریت کرد. 
 
روز اول 
 
پرواز رایان ایر خیلی زود منو از بارسلون به پاریس رسوند. هواپیما به زمین نشست، البته نه توی فرودگاه اصلی شاردوگل، بلکه توی فرودگاه اورلی، دومین فرودگاه پاریس. پاریس به علت تعداد زیاد گردشگر توریست هایی که از سراسر دنیا به اونجا میاند، سه فرودگاه داره که پرواز های ارزون قیمت، معمولا توی فرودگاه اصلی فرود نمیان . 
 
 
 
iisfVr7ayhthdFyBcXKGrXqdAyuWEzbUH3TkkKEk.jpeg
 فرودگاه اورلی(عکس از اینترنت) 
 
با استفاده از اتوبوس های فرودگاه اورلی و پرداخت مبلغی در حدود 12 یورو با اتوبوس فرودگاه خودم به مرکز شهر رسوندم .
 
 
gI1MVBxqqj3PQIYvS61wG9J9epzqtq2ATR1zIorR.jpeg
   اتوبوس های فرودگاه اورلی (عکس از اینترنت)
 
کوله به دوش به دنبال ایستگاه مترو گشتم تا خودم رو به هاستل برسونم. از چند روز قبل از سفر نقشه مترو پاریس رو روی گوشیم نصب کرده بودم. نقشه ای که کار من رو برای رسیدن به مقصد هایی که توی برنامه سفرم داشتم خیلی آسون کرد. 
 
9dzXJh4qlbr9ioLLv4pZfYuEjNh1OXlrMBCMa2FF.gif
نقشه مترو پیچیده و در هم تنیده پاریس
 
مترو پاریس مثل یه شهر زیر زمینی بود، تو در تو و حیرت انگیز، پر از موسیقی و نوای ساز بود، هنرمندان موسیقی خیابانی پاریس هر کدوم گوشه ای از راهرو های مترو مشغول نواختن ساز بودند و گویی دعوت شده بودم به کنسرت، کنسرت هایی که با برداشتن هر قدمی از قدم دیگه و جلو رفتن نوای ساز و سبک شون تغییر میکرد ولی گوشنواز و دوست داشتنی بودند. 
 
 
h0vXQbZFaHgos8DN8blEc171z9L5K8nuz2WyrTvO.jpeg
موسیقی و ساز و هنرمندان مترو پاریس (عکس از اینترنت)
 
سوالی که برام مطرح بود این بود که چه طور طی سال ها این همه خطوط مترو در هم تنیده مثل یه هزار تو و کلاف پیچیده به هم شهر زیر زمینی به این جالبی رو زیر شهر پاریس شکل داده‌اند. با یه جستجو ساده توی اینترنت متوجه شدم که مترو پاریس 16 خط، 384 ایستگاه و 214 کیلومتر طول مسیر داره و از همه جالبتر اینکه این مترو در سال 1900 افتتاح شده و روزانه بیش از 4/5 میلیون مسافر رو جابجا میکنه. 
 
 
SPKAbhrwZQGP5sA3cCbcSFLQuVNIrVSxaeA23HBi.jpeg
  مترو پاریس در سال 1908(عکس از اینترنت)                 
 
 
از اونجایی که قصد داشتم هر روز برای دفعات زیاد از مترو در مسیر های مختلف استفاده کنم، یه بلیط استفاده نامحدود یک روزه به قیمت 12 یورو گرفتم و با پیدا کردن آدرس هاستل توی نقشه و مکان یابی نزدیک ترین ایستگاه مترو به هاستل خودم رو به هاستل رسوندم. توی مسیر قبل از رسیدن به هاستل از میوه فروشی که توی عکس میبینید میوه خریدم. میوه یه بخش جدا نشدنی از منه توی سفره و همیشه جاش توی کوله پشتی من محفوظه! 
 
 
FBBHYopvHCWonIoxhYDSywVPpEOHbwWeiuHApgnZ.jpeg
میوه فروشی نزدیک هاستل
 
بعد از کمی استراحت و دوش گرفتن،  آبمعدنی، میوه، مقداری خوراکی و دوربینم رو داخل کوله پشتی  گذاشتم و از هاستل خارج شدم. همون موقع یادم افتاد که از قبل از پرواز تا الان چیزی نخوردم و با نگاهی به اطراف متوجه وجود تعداد زیادی رستوران ترکی و عربی توی گوشه و کنار خیابون شدم. رستوران های ترکی و عربی که بیشترشون ساندویچ های شاورما و دونر میفروشند، توی اروپا زیاد هستند و با پرداخت مبلغی بین 3 تا 7 یورو میتونید ازشون ساندویچ بخرید. 
 
 
 h5jCDXYy7Sn5Ei7lWXV8RkGthSdZWSoWMBgBfMX5.jpeg 
 
بعد از صرف غذا با استفاده از  اپلیکیشن سایت trip advisor لیستی از مکان های مورد نظرم که قرار بود از اونا بازدید کنم تهیه کردم که صد البته اولی برج ایفل و دومی موزه لوور بود! 
 
 
TUHVqMhFZYiVoSqamTyxNJE5j3bPNKd8UaKIYEPV.jpeg
 اپلیکیشن Tripadvisorهمراه همیشگی من در سفر 
 
سوار مترو شدم تا برسم به برج ایفل و آرزوی کودک درونم رو برآورده کنم. توی مترو به این فکر میکردم که آیا واقعیت و زیبایی برج ایفل از نزدیک با تصویری که از ازش توی ذهنم داشتم یکی هست یا نه. از پله های ایستگاه مترو بالا رفتم و به بالا که رسیدم منظره برج ایفل نمایان شد و برای لحظاتی چشمانم رو بستم و به یاد آوردم زمانی رو که توی نوجوانی فیلم های فرانسوی رو میدیم که منظره غالب اونا برج ایفل بود. حتی به یاد کارتون موش سر آشپز ( راتاتوی)  افتادم که انیماتور های طراح کارتون یکی از زیبا ترین صحنه شکوه و زیبایی برج ایفل رو توش به نمایش داده بودند.  عمیق تر که نگاه کردم به این باور رسیدم که زیبایی برج ایفل به اندازه تصوری که ازش در نوجوانی داشتم نبود، ولی آرزوی بچگی من برآورده شده بود و من اونجا بودم کوله به دوش، ایستاده روبروی غولی آهنی که دل برده از آدم های زیادی که مشاهده اون از نزدیک خواسته قلبیشونه... 
 
ildaWwQQnvZvmmjtOw9DkV0zT6bhTJrSLuBv3TYy.jpeg
 برج ایفل ,غول آهنی دوست داشتنی
 
 
نزدیکی برج ایفل رسیدم و متوجه شدم برای رفتن به بالای برج هم از طریق راه پله های درونی و هم از طریق آسانسور امکان دسترسی به طبقات بالای برج هست.بلیط برای استفاده راه پله هفت یورو بود و بلیطی که باش میتونستی با آسانسور بالا بری 8.5 یورو. دلم میخواست از پله ها بالا برم و لذت بالا رفتن از پله ها و مشاهده آدم ها و مناظری که هر چه بالاتر میرفتم کوچکتر میشدند و برام جذاب بود رو بهتر حس کنم .بلیط خریدم، بند های کفشم محکم بستم و وارد غول آهنی شدم. توی پله های پیچ در پیچ برج در حالا بالا رفتن بودم و آهنگ زیبایی از zaz خواننده محبوب فرانسوی رو گذاشتم و هدفون به گوش و کوله به دوش بالا و بالا تر میرفتم.توی مسیر توریست های جوون، زوج ها و آدم های مختلفی رو میدیم که عده ای بالا میرفتند و عده ای پایین در حال برگشتن به پایین بودند. 
 
 
2lE1jjFCf7g6QpQp3XbLGnBspws3bVuDx9jbgMJv.jpeg
FPmRkLY2AwwkyLZNi25O3sLETpWYE0RtN1RjD13W.jpeg
 راه پله های پیچ در پیچ برج ایفل 
 
بالاخره رسیدم و نفسی تازه کردم و غرق تماشا شدم. تماشای زیبا ترین مناظری که از بالای برج قابل مشاهده بود. رودخانه سن، زیبای دوست داشتنی که من یاد زاینده رود انداخت زمانی که زنده بود و هنوز نفس می‌کشید . مناظر زیبای ساختمون های زیبا و متقارن با معماری زیبا و قایق های اتوبوسی گردشگری روی رودخانه سن روزم رو زیباتر کرد. چند تا جوون فرانسوی گیتار به دست گوشه ای نشسته بودند و آهنگ فرانسوی رو مینواختند که اگر چه معنیش رو نمیفهمیدم ولی گوش دادن بهش لذت بهش بود. تعدادی قفل به میله های برج بسته شده بود توسط زوج هایی که قبلا اونجا بودند و شاید به نشانه عشق پایدارشون بوده ,عشقی که سرانجامش شاید در ابتدا نامشخص بوده ولی در اون لحظه شاید به امید ماندگاری و دوام , متصل شده بوده به پیکر برج فولادی... 
 
 
 
g0xptd7W2jElltt8ezhNLe7hNkuOgxSLxS3JL73A.jpegmJDVEIVbCXtFeWNnyvDPYbfsDzqLRLTrYbHv92jO.jpeg
 مناظر زیبا و معماری متقارن ساختمان های نزدیک به برج ایفل
 
تا هنگام غروب آفتاب بالای برج موندم و با مرور خاطرات کودکی و تصوراتی که از نوجوانی برای سفر به پاریس تو ذهنم شکل گرفته بود لحظاتم گذشت...
 
 
tmMAU8kIvfkCEX2OZJPxZve2OoFLUrqxYIoheiMi.jpegZQzcpJsGdBwRnUjxydiAIQVftq6BgwVs44aNJygx.jpegGeGoeDFDd1hIFfSYWMQaxDIzY3bImAcKEtYtkU4h.jpeg
 رودخانه سن و زیبایی های که از بالا قابل مشاهده بود  
 
 
چندین ساعت گذشت و من همچنان بالای پل بودم و هدفون در گوش در حال تجربه احساس آرامشی که مدتها ازش دور بودم. دیگه شب شده بود و چراغ های رنگارنگ و زیبای برج روشن شده بودند و زیباییش دوچندان، زیبایی که برای کسانی که از دور دست نظاره گر بودند بلکه زیبا تر و باشکوه تر جلوه میکرد. 
 
 
DMeNUviFaHjQ25uuzvjEqDWXVZoSk8VNYn5G1eOo.jpeg
منظره زیبای برج ایفل و نورپدرازی زیباتر در شب (عکس از اینترنت)
 
 
روبروی من پر بود از آدم های رنگارنگ با ملیت های مختلف، زوج های جوون که عکس های سلفی دو نفره میگرفتند تا زوج های مسن که آروم تر بودند و انگار عجله ای برای عکس گرفتن نداشتند چرا که شاید سال های سال کلکسیونی از عکس های دو نفره جمع کرده بودند به اندازه زوج های جوون سفر اولی خیلی اشتیاق نداشتند و من بودم ,میان جمعی که برام خیلی آشنا نبودند. نگاهم افتاد به یه پیرزن خیلی مسن که روی ویلچر نشسته بود و همسر پیرش ویلچرش رو هل میداد و در گوشه ای ایستاده بودند و دور دست ها رو تماشا میکردند. مشاهده آدم هایی که اون بالا بودند در کنار مشاهده مناظر دور دست و اطراف برج لحظات من زیبا تر کرد. 
 
چندین ساعت طول کشید تا خودم راضی کنم به پایین اومدن از بالای برج، قدم زنان پله ها رو طی کردم و برگشتم پایین برج. توی پارک کنار برج مملو از جمعیت بود. از بینشون رد شدم و راهی ایستگاه مترو شدم و برگشتم هاستل و بعد از خوردن غذای سبک و حاضری، خودم رو مهمون تخت خوابی کردم که توی اتاق هشت نفره مشترک بود و از خستگی بعد از گذاشتن سرم روی بالش غرق خواب شدم... 
 
روز دوم 
 
چشمام رو که باز کردم نگاهی به ساعت موبایل کردم، ساعت از نه گذشته بود و زمان زیادی برای استفاده از صبحانه هاستل باقی نموده بود. صبحانه هاستل مختصر بود ولی کافی بود و از همه زیبا تر حیاط هاستل بود که پر بود از گل و گلدون هایی پر از گل های مختلف زیبا که از همه زیباتر بوی عطر رز فرانسوی بود که سرخوش میشدیم از استشمام بوی خوشش درست هنگامی که مشغول صرف صبحانه هاستل بودیم. 
 
 
8skHZ7maqlpWoESsPzuJ4MYzEJCScnjA1HAUjtww.jpegگل فروشی نزدیک هاستل و گل های زیبا 
 
قرار بود اون روز رهسپار موزه لوور بشم، موزه ای که سال ها اسمش رو شنیده بودم و قرار بود اون روز با دیدنش، پاسخ خیلی از سوال هام رو بگیرم. قبلش رفتم کنار رودخانه سن و زیبایی های اطرافش رو کشف کردم . توی مسیری که پر بود از هنرمندان خیابانی که ساز به دست با نواختن ساز کنار رود فضا رو زیبا تر میکردند. 
 
 
YNcVK4KERba5RbgAKiccMzUJC62KGyqeMZdTCWQk.jpeg
حس آرامش لحظه ای توقف و لذت بردن از صدای دلنشین گیتار 
 
NnSbN4OZN9mTmNiYRF58dqBYl7saqHjgGoRgQGlc.jpeg
 میدمید و میدمید و برای لحظاتی نفسی تازه میکرد و باز میدمید.
 
هر جا رو که نگاه میکردی پر بود از زیبایی و تقارن ساختمان های زیبا کنار هم با معماری و رنگ های مشابه و همگون و زیبا ، گویی که انگار قرار بود با همکاری و تقارنی که بینشون وجود داره، به  زیبایی میون اون همه ساختمون های متقارن و یه شکل ، به برج ایفل اجازه دیده شدن بدند، فارغ از اینکه از کجای پاریس نظاره گر باشی.
 
 
jYPmiweXCB4HAGZ3NfwyhBfQyhaxWGVAAt8JNfZ1.jpegfNgj2755taRSqsgMJWQ8FWZvYxuHluKiOYyzdvg0.jpeg
 تقارن و معماری زیبای ساختمان های پاریس از بالا (عکس از اینترنت ) 
 
 
 داخل رودخانه سن , قایق های اتوبوسی توریستی متعددی در حال حرکت بودند و پر بودند  از آدم های شاد که لباس های رنگارنگشون ترکیب زیبایی رو در کنار هم ایجاد کرده بود .
 
BVybdmB7c0I6gyjbds72nXSppUWbworj5m9Edrgt.jpeguSaulpos0xQVxlJzEixLIy6aYve5veWS3oOe5yAh.jpeg
  قایق های توریستی روی رودخانه سن
 
طی مسیر کردم از کنار رودخانه تا رسیدم به پل عشاق، پلی که از روی رودخانه سن عبور میکرد وتا سال 2015  هزاران قفل با نوشته های حک شده با اسامی مختلف روی  قفل ها روی نرده های پل وصل شده بودند ولی به علت خطراتی که ممکن بود از نظر امنیت پل بوجود بیاد تمام قفل ها توسط شهرداری پاریس جمع آوری شده بود و نرده های شیشه ای  جدیدی که قابلیت اتصال قفل نداشت جایگزین اون شده بود  .با کمی جستجو توی اینترنت به عکس های قدیمی پل نگاهی کردم و با دیدن هزاران قفلی که روی نرده ها قرار داده شده بود و قفل هایی که  اسم های مختلف از ملیت های مختلف با تاریخ های مختلف و زبان های مختلف روی اونا حک شده بود 
 
 
iplG25uYvmDPXY0hqGLeT29erX2aji7rsA7847mA.jpeg4GrDY7LRntFsDnKablcHaatWWGH2ZNkSRfHle1mm.jpeg
نرده هایی که پر از قفل هایی بودند که به نشان عشق و وفاداری اونجا قرار داه شده بودند و در سال 2015 جمع آوری شدند (عکس از اینترنت)
 
برای لحظاتی  به این فکر کردم که بعد از این سال ها کسانی که قفلهای عاشقی رو زده بودند ، الان کجا هستند . آیا هنوز با هم هستند ,عشقشون پایدار مونده یا نه؟ بعد به یاد آوردم که ما برای زندگی فرصت زیادی نداریم و شاید خیلی از ما هر روز یا مغموم و افسرده و ناراحت هستیم از روزهایی که گذشت و ما اون روزها رو از دست دادیم و یا نگران بودیم  از آینده ای که هنوز نیامده و غافل از لذت بردن و بهره بردن از فرصت زمان حال، زمانی که داریم و باید ازش استفاده کنیم برای بهتر بودن و خلق شادی و خوشبختی ،چرا که شاید فردایی نباشه... 
 
 
oyEjsKqdqDO8UObXwImz7KFtOg6yW8YQX0TMzBca.jpeg
دیواره های جدید پل به نوعی ساخته و طراحی شده بود که امکان زدن قفل روی اون وجود نداشت .
 
از پل گذشتم و با مترو خودم رو به ورودی موزه رسوندم. با دیدن محوطه ساختمان هرمی شکل شیشه ای که همیشه توی عکس ها دیده بودم متوجه شدم که راه رو درست اومدم . اطراف ورودی موزه پر از جمعیت بود و تعدادی  کنار حوض زیبایی نشسته بودند که در نزدیکی ورودی موزه قرار داشت  و عده زیادی از اونا مشغول عکاسی بودند. معماری ساختمان موزه از بیرون دیدنی و چشم نواز بود و فضای حاکم بر اونجا پر از شادی .
 
 
yy6E3VGtzQr74vROb5Dua3XsESXZXi0fWEIGKUSg.jpeguSWcybHoDXgBNGGla7ixE77tNIYu4h3ACPcutiVm.jpegfyc198peK2eTPEQMTLI1oKqN2O9PMQ1slc1IqpRa.jpeg
محوطه زیبای اطراف ورودی هرمی شکل موزه 
 
 
بی توقف، با پرداخت مبلغ نه یورو بلیط خریدم و از پله های ورودی موزه که داخل ساختمان هرمی شکل شیشه ای بود وارد شدم. 
 
 
موزه لوور در حدود ده میلیون بازدید کننده در سال داره و پر بازدید ترین موزه جهان محسوب میشه. ساختمان موزه قبل از انقلاب کبیر فرانسه، یکی از کاخ های سلطنتی فرانسه بوده و در سال 1973 تبدیل به موزه شده. پشت موزه باغ بسیار زیبایی به نام باغ تویلری وجود داره، جایی در نزدیکی شانزالیزه. 
 
H9upcLc964qSq8flgaqgKc8TcvekNBvYFgzApmNd.jpeg
نمایی از ساختمان موزه از خارج موزه
 
 
در بدو ورود به موزه بروشور های مربوط به نقشه دسترسی به بخش های مختلف موزه رو گرفتم. هر چه قدر جلوتر رفتم متوجه این موضوع شدم که موزه بسیار بزرگ تر و وسیع تر از چیزی هست که من تصور میکردم.
 
 
vnTMPWMnW1AFLewn2Ops7Qj6rBPvlmvDl9ss21sV.jpeghQz2ol2k3lJr6CBx2eMt6ATfE1BBZ6sRpbZKDirY.jpeg
نمای داخل موزه و محل های تهیه بلیط 
 
 
. موزه لوور بیشتر از 1400 کارمند داره و بیشتر از 35000 اثر از دوران های مختلفی مثل رنسانس، یونان باستان، بخش مربوط به هنر های اسلامی، مصر، اروپا و برای ما ایرانی ها از همه جذاب تر بخش مربوط به ایران باستان میتونه باشه. برای دیدن قسمت مربوط به ایران باستان باید به سالن های 12 تا 20 برید. بیش از 2500 اثار باستانی مربوط به ایران باستان رو میتونید اونجا مشاهده کنید. آثاری که گفته میشه بیشتر اونا در زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه از ایران خارج شده.
 
 
بی تردید زیبا ترین اثری که از ایران باستان میشه اونجا مشاهده کرد،" اسب دو سر" یکی از سر ستون های اصلی تخت جمشید هست. 
 
hILoNXccPPmwJv55LF7cmfbo0XUM8Ij1TnyVuKTe.jpegQuwbHU1UrnksrzYuKMqyF4YZsC0Qq1pzcSLz5ERN.jpeg
اسب دو سر یادگاری از تخت جمشید باشکوه
 
 
مجسمه سنگی اسب بالدار مربوط به دوران بین النهرین اثر دیگه ای هست که اونجا قابل مشاهده هست.از آثار مهم دیگه میتونید بخش های عظیمی از پرسپولیس، کاسه های گلی، نقاشی های نفیس و سنگ و کتیبه و آثاری مرتبط با دوره های ساسانیان، هخامنشیان و اشکانیان رو مشاهده کنید. 
 
Y8vG9JqREZNHv0937WlnhvRTWGrVEeiDDTpfFT7q.jpeg
 
kVuAOy1W6UMDUrwi0cMJIQd8DbXi5MsNb5kFkHjq.jpeg
 
 
بعد از مشاهده و لذت بردن از مهمترین بخش موزه برای من، یعنی بخش ایران باستان، برای مدتی روی یکی از نیمکت های سنگی داخل موزه نشستم، موزه اینقدر بزرگ بود که شاید اگه کسی بخواد موزه رو به طور کامل ببینه باید چند روز از صبح تا شب وقت بزاره. 
 
jyitTRCDTWBfi0vqExRwgqZu12FLufHyL34DF6N0.jpeguaggjYV2Y4PS3CStcfdRzfIMUmhj9oRu0mzLbE8Z.jpegFz9oTYFOOy93AcFFDYKBPdjDTAmEMpZJZEgkjvIb.jpeg9RaJjcVVOYJSSuurkB2Cr2gA4UBaZDZwFnTvCjAs.jpeg
 
برام جالب بود تا قسمت مربوط به مصر رو هم ببینم، بعد از کمی استراحت، به سمت بخش مربوط به مصر حرکت کردم. بخشی از موزه که به نظر من یکی از جذاب ترین بخش های موزه بود. متاسفانه به دلیل اینکه ایران و مصر روابط دیپلماتیک ندارند، شهروندان ایرانی قادر به سفر به مصر نیستند. بنابراین فرصت رو مغتنم شمردم و برای مدت طولانی مشغول گشت و گذار و بازدید از قسمت مربوط به مصر شدم. 
 
 
GPNHvpi8LYLD9KxjwP4ic4bIbnhh7HDno82zjFf5.jpeg03TQAd9bkmwQETKimRg0b3CUpaHJbsHynuwfZvBG.jpegSXy6niEXPkn3bAy8ld4WYreXj3v9wkgU59pPw8X4.jpeg
مصر باستان و بخشی از آثار به جا مانده .
 
 
RnKCuCfIIpMtkHAmGmEC2x1DjJPAzshZKoWVI6TG.jpegG5IUIQR4guOC5wBT586YAuoziXgvsotv5gSx9VIF.jpeg
 
در نهایت خودم رو مهمون تماشای بخش های زیبایی از موزه کردم که پر بود از تابلو های زیبایی با قدمتی بیش از چند قرن پیش که بیشترشون مربوط به نقاشانی از فرانسه، انگلیس، اسپانیا طول و عرض اونا به چندین متر میرسید. 
 
در ادامه به قسمتی از موزه رفتم که تابلو معروف مونالیزا که توسط لئوناردو داوینچی طراحی شده بود اونجا قرار داشت. پر ببینده ترین قسمت موزه که دارای سالن و فضای  اختصاصی بود ازش محافظت میشد و دو تا مامور کنارش ایستاده بودند. 
 
1aiHqn1BnvdNhV4xMYDxwOGUtmghAtIfn63ISj0E.jpegXYYR65SGnMYfpqowJwgeUAwBLRBToC4iTqCHx9ZU.jpeg
جمعیت مشتاق مشاهده تابلو مونالیزا، شاهکار داوینچی 
 
 
 بخش جالب دیگه ای که بازدید کردم بخش مربوط به آثار هنر های اسلامی و موزه فرش بود که یکی از کاملترین و جامع ترین قسمت های موزه بود. 
 
 
vEKUGxuz3JASO3KbykCTALjTA82DoolATMYyDDfB.jpegmkDTpaqIgQvL4IpOlNvh4eaBVUXxcWSCazHPA77x.jpeg0HIzeGN4KTqV2q9WyeEGxkERFzYGbdwkqZPZwC0Q.jpegCV7PyxytGel8XRtaNy8JSe07FG4A2m6ZcQJodNXu.jpeg
 
موزه هنرهای اسلامی و فرش
 
تقریبا عصر شده بود بیشتر از پنج ساعت بود که داخل موزه بودم و هنوز ده ها سالن و شاید آتار زیادی مونده بود که هنوز ندیده بودم .واقعا مثل یه شهر بود پر از هزران شاهکار هنری که روزها وقت نیاز بود تا بشه همه رو با دقت دید .در نهایت به بیرون رفتن از موزه رضایت دادم و از موزه بیرون اومدم  . توی مترو با یه جوون دانشجو ایرانی همصحبت شدم. وقتی موقعیت مکانی هاستل رو بهش گفتم بهم گفت که در نزدیکی هاستل یه رستوران ایرانی کوچیک و دنج هست که میتونم ناهار یا شام  رو اونجا بخورم . اگر چه توی هر کشور جدید یکی از مهمترین بخش های سفر، خوردن غذاهای محلی اون کشوره و سعی میکنم همیشه توی سفر غذای محلی اون شهر و کشور رو حتما امتحان کنم ولی با این وجود، این تجربه رو به روزهای بعد موکول کردم و راهی رستوران ایرانی مورد نظر شدم  و خودم مهمون کباب کوبیده ای کردم که خستگی پیاده روی طولانی توی موزه رو از تنم برد و چایی رو مهمون صاحب رستوران شدم. صاحب رستورانی خودش همه کارهای پخت و پز رو انجام میداد و در حقیقت هم آشپز بود و هم پیشخدمت و همه کاره و البته رستورانش کوچیک و دنج بود .بهم گفت سال هاست که ایران نرفته ولی هنوز میشد اصالت و طعم و مزه غذای اصیل و آشنا ایرانی رو توی غذاهاش حس کرد. 
 
ZNs3VwpDgz87PKaqDR9GnzPth2TcroI7OjiMZnqI.jpeg
 
Ls88FIW31e3rfhPH3vwGBWKpkhRlggdqE3DOY9ce.jpeg
 
با برگشتن به هاستل بعد از درست کردن چایی  و صرف اون کنار دوست های هم هاستلی که هرکدوم از یه گوشه دنیا به پاریس اومده بودند و هرکدام داستانی داشتند برای گفتن از زندگی و سفر هاشون , عصر من زیبا تر شد و بخش از اون شب به صحبت با یه خواهر و برادر برزیلی گذشت که برام گفتند که بسیار علاقمند هستند برای سفر به ایران ولی هیچ ایده ای نداشتند که از کجا و چه طوری شروع کنند. سعی کردم در حد اطلاعاتی که داشتم راهنمایشون کنم و با استفاده از اینترنت پر سرعت هاستل و نشون دادن کلیپ هایی از زیبایی های ایران  علاقه اونا رو برای سفر به ایران دو چندان شد و براشون آرزوی موفقیت کردم. .حدود 11 شب بود که به سمت تخت خواب رفتم و  با وجود  شنیدن سر و صدای دوستان هم اتاقی از شدت خستگی ناشی از ساعت ها پیاده روی شیرین و دوست داشتنی با کشیدن پتو روی سرم به خواب رفتم. 
 
روز سوم 
 
صبحگاه حدود ساعت 9 صبح با صدای گیتاری که از تو حیاط میومد از خواب بیدار شدم. برای صبحانه رفتم سمت حیاط هاستل. یه گوشه از حیاط چند تا جوون مو فرفری شاد که حدس میزدم مال یکی از کشور های آمریکای جنوبی باشند، مشغول ساز زدن و آواز خوندن بودند. صبحانه اون روز مختصر ولی دلچسب بود، به هر حال من تنها سفر میکردم و اونجا هم هتل پنج ستاره نبود و توقع صبحانه مفصلی نداشتم. بعد از خوردن صبحانه با لبخند از کنار جوون های شاد مو فرفری رد شدم، دوش گرفتم و راهی ایستگاه مترو شدم برای دیدن ساختمان اپرا گارنیه، یکی از قدیمی ترین و باشکوه ترین ساختمان های اپرا پاریس. 
 
 
157zxVpDeXOBBZ3tZki16QiUkXHJvWnSYWazk5Uv.jpeg
محوطه روبروی ساختمان اپرا 
 
ساختمان گارنیه برای سال ها با داشتن بیش از 1600 صندلی توسط معمار مشهور فرانسوی شارل گارنیه ساخته شده و برای ساختنش از معماری یونانی و رومی الهام گرفته شده. هر روز هنرمندان زیادی روبروی ساختمان به نوازندگی میپردازند و لحظاتی سرشار از موسیقی و آرامش رو برای کسانی که برای بازدید به اونجا میان به ارمغان میارند. 
 
qbCQbOckpAzM6KEDwLBi6Ip5TSnQ4TwZfypuEoaj.jpeg6ojVE6YftyqOiOM0cuQByth8GtUlROu4NCVp5Ev9.jpeg
لحظاتی توقف و لذت بردن از نوای دلنشین پیانو
 
 
در ادامه حرکت کردم به سمت خیابان شانزالیزه، خیابونی که همه ازش شنیدیم. شانزالیزه به فرانسوی یعنی زیبا ترین خیابان جهان. خیابون پر بود از کافه ها، فروشگاه های مد، مراکز خرید پرزرق و برق و فروشگاه های برتر مد دنیا. پر بود از توریست و جهانگرد از کشور های مختلف که پیاده مثل من ازابتدای خیابان شانز الیزه، یعنی میدان کنکورد تا انتها یعنی جایی که یکی از بناهای مشهور پاریس وجود داره، یعنی میدان شارل دوگل و بنای معروف کاخ پیروزی در حال حرکت بودند. به انتهای خیابان شانز الیزه که رسیدم، خودم روی روبروی طاق پیروزی پاریس دیدم. 
 
 
 
GYcp5OwrTvlgC1QGFjl6MWIE5r9CVWk664th2EtK.jpeg
طاق پیروزی در انتهای خیابان شانز الیزه
 
این بنا به دستور ناپلئون به افتخار سربازان فرانسوی ساخته شد که در جنگ جان خودشون رو از دست داده بودند. این طاق نصرت بزرگترین طاق نصرت دنیا محسوب میشه. جالبه بدونید که ساخت این بنا بیش از سی سال طول کشیده. 
 
 
نزدیک ظهر بود، با استفاده از اپلیکیشن trip advisor و با کمک گرفتن از نقشه گوگل، یه رستوران ترکی که  زیاد هم دور نبود رو انتخاب کردم و ناهار رو اونجا خوردم و باز هم از  خوش شانسی من بعد از ناهار منو مهمون چایی و باقلوا ترکی کردند. توی خیلی از رستوران های ترکی سرو باقلوا و چایی بعد از غذا رایجه . بعد از رفع خستگی حرکت کردم به سمت مرکز خریدی که ازش زیاد شنیده بودم و یکی از زیباترین ساختمان های پاریس هم محسوب میشد، یعنی گالری لافایت برای رسیدن به گالری لافایت میتونید از خط 7 مترو پاریس استفاده کنید و در ایستگاه شوسه دانتن، لافایت پیاده بشید، جایی که فاصله زیادی تا گالری نداره. 
 
 
WErNAwQBiMS0ce5C8T4VY8xgENdYzxMAzlD6vuGG.jpegQzZ6lzzps5admDDMDKztBcWru4lOzSVAfu1jqs1N.jpeg
نمای داخلی و خارجی گالری لافایت(عکس از اینترنت) 
 
گالری لافایت در ده طبقه ساخته شده و سقف شیشه ای بسیار زیبایی داره و البته فروشگاه هایی با قیمت های بسیار بالا که مشتری های ثابت اونجا بازیگر ها و تعدادی از ستاره های سینما و قشر مرفه اونجا هستند. بعد از یکی دو ساعت گشت و گذار و مشاهده قیمت های نجومی،با گالری لافایت خداحافظی کردم و  حرکت کردم به سمت رودخانه سن . قصد کرده بودم یکی دو ساعت رو توی یکی از کافه های کنار رود سن آروم بگیرم و مدتی رو به نشستن و کتاب خوندن کافه نشینی بگذرونم.  توی مسیر هر جایی پارک و فضای سبز بود و مردم  توی چمن نشسته بودند و مشغول صحبت و لذت بردن از آفتاب تابستون بودند. 
 
 
QajEehmi2GPCRBdMee5eZH9sr1gGycCcHFyUNZ8q.jpegyVeg0UQQOi2CgIqLjie8akjW7Ajv1CgQthwVnD56.jpeg
 
باز دوباره به نزدیک رودخانه سن رسیدم و شروع کردم به پیاده روی , دقیقا مسیری که قبلا مسیرش رو  طی کرده بودم ولی باز هم لذت بخش بود. کافه های کنار رودخانه پر بود از توریست های مختلف که داشتند از خوردن قهوه تلخ یا شیرینشون لذت میبردند و انگار هیچ عجله ای برای بلند شدن نداشتند و طبیعی بود، در سفر قرار نیست کسی نگران دیر رسیدن به سر کار و دانشگاه باشه، سفر به آدم فرصتی میده تا بی‌خیال از تمام مشکلات و دغدغه هایی که هر کسی به نوعی درگیرشه، بدون نگرانی لحظه ای آرام بگیره و از حس کردن مزه شکلات زیر زبونش هنگامی که قهوه داغ رو مینوشه لذت ببره! توی یکی از کافه های کنار رودخانه نشستم و با شنیدن صدای آب و حس کردن وزش نسیم باد و سفارش دادن قهوه ای که قیمتش سه یورو بیشتر نبود یعنی در حدود کافه های کافی شاپ های وطنی و برای دو ساعت خودم رو به تجربه حس آرامش پاریسی دعوت کردم آرامشی از نوع کافه ای. 
 
k71wFmGKxPpwSK4O0LFfTEKUGpSS55mZnIb3sTd7.jpegKPxRqMky9Fv9ovi78iU7dgMnOp3p8g3plAb2tFlR.jpeg
کافه های پاریس و قهوه هایی که خستگی را از بدن در میکرد.
 
 
بعد از تجربه کافه نشینی تنها توی پاریس ،شروع کردم به قدم زدن و کشف خیابان های اطراف اونجا، اینبار بی برنامه و بی مقصد فقط برای پیاده روی و مشاهده زندگی روزمره مردم پاریس. نکته ای که برام جالب بود این بود که توی مسیر هم پلیس دوچرخه سوار دیدم و هم پلیس اسکیت سوار. توی یه خیابون یه ماشین زیبا و دوست داشتنی که همه ما تو ایران باش خاطره داریم نظر رو جلب کرد، ژیان، ماشینی که هنوز توی خیابون های پاریس هم قابل مشاهده بود!
 
X1yKkYP0jxHBvL2FBYaRQ6i2PbXLuryEc9wXW7kQ.jpeg
 
نزدیک غروب بود، سوار مترو شدم و رفتم به سمت  ایستگاه champ de Mars  پیاده شدم دقیقا محلی در نزدیکیه برج ایفل , روی یکی از سکو ها نشستم و مشغول مشاهده رقص نوری شدم که به واسطه هزاران لامپ رنگارنگ داخل برج ایفل بوجود آمده بود و اون روز هم به خوبی گذشت .با وجود اینکه تنها سفر میکردم ولی سعی کردم تنها سفر کردن رو تبدیل کنم به یه تجربه زیبا و فراموش نشدنی و فارغ از اینکه آیا همصحبت و یا همسفری باهام هست یا نه , از زیبایی ها و آرامش اونجا استفاده کنم و بیشتر یاد بگیرم وتجربه کنم .بعد از چندین ساعت شب نشینی روبروی برج ایفل بلند قامت , راهی هاستل شدم و توی مسیر باز هم غرق شنیدن نوای ساز هنرمندان و نوازندگان مترو و در نهایت با رسیدن به هاستل و پختن تخم مرغ و گوجه به سبک پاریسی توی آشپزخونه مجهز هاستل و مسواک و دوشی برای رفع خستگی بعد از چند دقیقه دراز کشیدن روی تخت به خواب رفتم .
 
روز چهارم 
 
یا شنیدن صدای زنگ آلارم موبایل از خواب بیدار شدم و با نگاهی به اطراف متوجه شدم که همه هم هاستلی ها هنوز خواب هستند. به هر حال آخر هفته بود و تا پاسی از شب همگی بیرون بودند و عملا میشد حدس زد به این زودی ها قصد بیدار شدن ندارند. دوش گرفتم و راهی حیاط هاستل شدم، جایی که صبحونه رو مثل هر روز میتونستیم تو فضای باز صرف کنیم. مثل هر روز عطر بوی رز فرانسوی در کنار بقیه گل ها توی هاستل پیچیده بود. پسر مو فرفری اهل آمریکای جنوبی رو گیتار بدست دیدم که وارد حیاط شد و دوباره لبخندی و سلامی که بین ما رد و بدل شد و منو به یاد موضوعی انداخت. 
 
حتما میدونید هزاران نفر جوون از کشور های مختلف سفر میکنند برای ماه ها و هزینه سفر هاشون تنها با نواختن ساز توی ‌شهر هایی که بشون سفر میکنند در میارند. حتی توی خیلی از سفر ها تعداد زیادی زوج رو دیدم که با این کار هزینه سفر هاشون رو در میارند. 
 
صبحونه رو که خوردم، تصمیم گرفتم صبح رو با پیاده روی شروع کنم. توی مسیر پر بود از کافه و و آنقدر کافه های پاریس دنج و آرام بودند که دائماً مثل آهن ربا آدم رو به سمت خودشون میکشوندند. به آدم های داخل کافه که نگاه میکردی متوجه میشدی که انگار هیچ کس عجله ای نداره گویی که انگار آرامشی بی انتها وجود داشت. 
 
DhRSlxAKHcMFnlfeLO143TqcQKAyeJBO9otu6zLd.jpeg
 
جلوتر که رفتم از کنار گل فروشی رد شدم و به یه نکته دقت کردم و اون اینکه توی هیچ کجای دنیا ندیدم مثل ایران موقع خرید گل، گل رو به زیبایی گل فروشی های ایرانی گل آرایی و تزیین کنند. عموما خیلی ساده چند تا گل کنار هم قرار می دهند و مشتری هم توقع زیادی نداره و با رضایت مغازه رو ترک میکنه. شاید این موضوع به ساده زیستی اروپایی ها برمیگرده، شاید جالب باشه بدونید تو هیچ کدوم از کشور های اروپایی خصوصا شمال اروپا توی خونه هاشون تجملات رایج موجود توی ایران رو ندیدم و از جهت دیگه متراژ خونه ها و آپارتمان ها چیزی در حدود سی تا هفتاد متر بیشتر نبود، عملا ساخت و فروش آپارتمان های بزرگتر رایج و به صرفه نبود چرا که مشتری نداشت. 
 
در ادامه مسیر با استفاده از نقشه گوگل خودم رو به نزدیکی کلیسای روتردام رسوندم. کلیسا  باشکوه و زیبایی که نزدیک رود سن ساخته شده و ساختش بیشتر از دو قرن زمان برده بود و پر از مجسمه های زیبا و بزرگ که از سنگ و چوب ساخته شدند. 
 
xMP3Ecs2FqojmCMDjCUyLUuGWq1gkhLkFL0BFIpv.jpegAZZgwZqaUKIC1ucSZoZiZJdVsH9riTWONJ3q1ytJ.jpegdZZPMFcWDbVluX5dcFJtLNR0ChP5rhb7mOuCwzX2.jpeg
گروه های مختلف از دانش آموزان پاریسی به همراه معلمهاشون اونجا بودند و در حال آموختن و یادگیری بخش مهمی از فرهنگ و گذشته و تاریخشون. 
 
AOHaC1KXvjXjWRICQ9IYkip0ma08Cr0jGbYgwJ6D.jpegsuHCTzBK1OTa849u6MsogeRj1pNoLvrf3AVskMgg.jpeg
 
از موزه که بیرون اومدم شروع کردم به قدم زدن توی پارک اطراف موزه که در نزدیکی مشاهد کردم که جمعیت زیادی نزدیک یه مکان بزرگ جمع شدند، جلوتر که رفتم متوجه شدم که نمایشگاه نان و شیرینیه . داخل شدم و با فضایی شاد و دلنشین و خوشمزه مواجه شدم. نمایشگاه پر بود از غرفه های مختلف نانوایی و شیرینی پزی و بوی نون و شیرینی خوشمزه فرانسوی فضا رو پر کرده بود. نانوا ها و شیرینی پز ها روش پختن نان و شیرینی رو به بازدید کنند ها نشون میدادند و هم میتونستی نون و شیرینی های مختلف رو تست کنی و هم بخری. از فرصت استفاده کردم و شیرینی و نون های مختلف فرانسوی رو تست کردم و تعدادی هم خریدم و توی کوله پشتی انداختم.
 
4YEajdoYb9js3dObKw6jRmLw6uDSVUvc0h8jg0R4.jpeg
 
فضای حاکم بر نمایشگاه خیلی شاد بود و صدای موسیقی زنده از انتهای سالن نمایشگاه به گوش میرسید. جلوتر که رفتم متوجه شدم برای لطیف تر و شادتر کردن فضا، موسیقی زنده هم بخشی از نمایشگاه بود. 
 
 
719bMnWX8TE8dGXHyPTHNhBnbhckaN0dzZFrYGB5.jpeg
MUjgQSSXREaIcOCaxo1GGNdI5zMZlLc5uowfGYK8.jpeg
 
از نمایشگاه بیرون اودم، اون روز قرار بود یکی از غذا های فرانسوی رو امتحان کنم. برام مهم بود رستورانی رو انتخاب کنم که خیلی گرون نباشه. من سفر زیاد میرم و طولانی و سعی میکنم با کنترل هزینه ها، تعداد سفر بیشتر و در مدت زمان طولانی تر برم. البته پاریس شهر ارزونی نیست و قیمت غذا و اقامت و حمل نقل دو برابر کشور های جنوب اروپا و گاهی سه برابر کشور های شرق اروپا و آسیا، ولی با برنامه ریزی و مدیریت میشه در عین حالی که از سفر لذت میبرید هزینه های سفر رو نیز کنترل کنید.
 
 
توی اپلیکیشن TripAdvisor دنبال رستوران هایی گشتم که هم قیمت بالایی نداشته باشه و هم کیفت مناسبی داشته باشه. در نهایت راهی رستوران Au P'tit Grec شدم رستورانی که در عین ارزون بودن به داشتن غذاهای باکیفیت نیز مشهور بود,  جایی که تونستم یکی از غذاهای معروف فرانسوی رو امتحان کنم. کرپ گوشت، قارچ  که ترکیب شده بود با سیر، جعفری و آویشن و با گذاشتن درون خمیر کرپ و استفاده از موزارلا و و نهایت گذاشتن داخل فر درست میشه و آگه دوست داشته باشید تخم مرغ هم در انتها بهش اضافه میکنند  والبته به مدل های مختلف و متفاوتی تهیه میشه. با حدود 8 یورو , تجربه تست غذای فرانسوی به یادگار موند.
 
 
8IzPLGGmyNuv3rTvv5IdEi5jlfVphS9cn06toDUq.jpeg
 
زمان صرف غذا، زمان مناسبی برای تجدید قوا و استراحت هم بود. انرژی دوباره پیدا کردم و راهی خیابون شدم. خیابان های اطراف رود سن پره از کتاب فروشی و دکه های کوچیک که میتونید از اونا cd موزیک های قدیمی، مجله های قدیمی فرانسوی کتاب و سوغاتی های مختلف خریداری کنید. 
 
 
ViVCg9vflf6vmL9ek0UJPQFhdocaMhb0seXiIn53.jpeg
 
عصر هنگام دوباره برگشتم به سمت محوطه فضای سبز روبروی برج ایفل، تعداد زیادی از مردم نشسته بودند توی چمن و مشغول لذت بردن از آفتاب عصرگاهی بودند. روی چمن ها دراز کشیدم و با گذاشتن هدفون توی گوشم و گوش دادن به موسیقی فرانسوی منتظر غروب آفتاب شدم.... 
 
 
GHLNIoqE6oxQ9pHVT0LUUk5ddfTO59M1RQGB9wJA.jpegFA451yapf8sPap7Yx9s73HsdfzMLfHzFeUPVlfPs.jpeg
این دو تا عکس دو تا از به یاد موندنی ترین عکس هایی بود که از سفر به فرانسه برام به یادگار موند .
 
برای لحظاتی به این فکر میکردم که براستی آدم چه جوری میتونه دغدغه های زندگیش کم کنه و یاد بگیره فارغ از اینکه چقدر سختی و مشکلات تو زندیگیش هست از لحظاتش لذت ببره حتی وقتی اونقدرها هم پولدار نیست .توی سفر با جوون هایی آشنا شدم که ماه ها و روزهای طولانی در سفر بودند تنها با یه کوله پشتی و با صرف کمترین هزینه و عده زیادیشون برای تامین مخارج سفرشون با ساز زدن ,کار توی هاستل ها یا مزرعه ها یا حتی با تدریس زبان توی بعضی از شهر ها و روستاهایی که توی مسیر بود , هزینه سفر هاشون تامین میکردند و عده زیادیشون دغدغه ثروتمند شدن یا خیلی دغدغه های دیگه رایج رو نداشتند.
 
روز پنجم
 
صبح از خواب بیدار شدم و مثل هر روز رفتم سمت حیاط. توی مسیر صاحب هاستل که یه خانم نسبتا مسن بود رو دیدم که به همه سلام کرد و و با لبخند گفت "امروز روز تولدشه و به اندازه همه مهمون های هاستل کیک تهیه کرده، براش آرزو بهترین ها رو کردیم و با خوردن کیک تولد در کنار صبحانه روزمون رو آغاز کردیم. 
 
راهی ایستگاه مترو شدم و دنبال بهترین مسیر برای رسیدن به باغ لوکزامبورگ . باغی که ازش زیاد شنیده بودم و خوشبختانه بازدید از اونجا رایگان بود. خیلی راحت خودم رو از طریق مترو به اونجا رسوندم و توی ایستگاه مترو لوکزامبورگ پیاده شدم. باغ لوکزامبورگ باغ بسیار بزرگیه با وسعتی بیش از 22 هکتار و در قرن 17 به دستور همسر هنری چهارم ساخته شده و برای بیش از 200 سال عموم مردم اجازه ورود به اونجا رو نداشتند و فقط مختص دربار بوده. فضای بسیار آروم و دلنشین داره، پر از باغچه های زیبا با گلکاری های متنوع و زیباست. گالری های مختلف هنری توش وجود داره و بین مردم پاریس و توریست ها بسیار محبوبه. 
 
پره از مجسمه های زیبا و نسخه کوچک تر مجسمه آزادی که توی آمریکا وجود داره رو میتونید اونجا مشاهده کنید .درست لحظه ای که دوربین رو در آوردم تا عکس هایی رو به یادگار بگیرم متوجه شدم که باطری دوربین تموم شده و شب قبل فراموش کردم شارژش کنم .
 
 
قدم زدن توی پارک و دیدن مردمی که هر کدوم مشغول کاری بودند لذت بخش بود. خانواده هایی که کنار بچه هاشون  با قایق های کوچیک کنار حوض های زیبای پارک بازی میکردند، زوج های مسنی که روی صندلی های پارک لم داده بودند و مجله میخوندند، بچه های کوچیک که سوار اسب های کوچیک کرایه ای بودند و مجسمه هایی با قدمت چند قرن که اوج هنر مجسمه سازهای اون دوران رو نشون میده. 
 
 
twk3fe33A0HtZA8NHsklbCLAEp5NfaYjqQzgNUgY.jpegOtrcUukudrOtNGvTZECHbNSBFRIa3Mh8oSrIJVMK.jpeg
عکس از اینترنت
 
برای چندین ساعت روی یکی از نیمکت های پارک آروم گرفتم  برای مدتی دراز کشیدم و برای جلوگیری از آفتاب سوختگی صورتم، یه مجله روی صورتم گذاشتم و از حس کردن آفتاب لذت بردم و مقداری ویتامین D بدنم رو افزایش دادم. 
 
7fXaksv7Z0AJP27Dimimi6SD55vKHPjtjQwjP2rL.jpeg6yYlkPIee77oZEZC4oGseT0bLLB7DRQomBbNl9AP.jpeg
عکس از اینترنت
 
بعد از صرف ناهار توی رستورانی در همون نزدیکی و  شارژ باطری دوربین به لطف پریز برق رستوران، به قصد پیاده روی مجدد کنار رودخانه سن، از اونجا خارج شدم. توی پیاده رو در حال حرکت بودم که نگاهم افتاد به یه کالسکه که مسافر اون  یک زوج عروس و داماد  بودند که  با کالسکه ی زیبایی که توسط دوتا اسب کشیده میشد به سمت تالار عروسی که اون طرف خیابان بود در حال حرکت بودند . دختر توی نگاه اول عرب یا اهل کشورهای خاورمیانه به نظر میرسید و داماد فرانسوی. کنار خیابون فامیل ها و بستگان ایستاده بودند و چشم انتظار ورود عروس و داماد. تجملات و زرق و برق و تشکیلاتی که در ورودی تالار بود باعث تعجب خیلی از رهگذران و مردم عادی فرانسوی شده بود که در حال عبور از خیابان بودند. با شنیدن صحبت های مهمان ها که عموما به زبان عربی صحبت میکردند متوجه درست بودن حدسم شدم. 
 
توی ادامه مسیر برای چند دقیقه توی یه پارک محلی نشستم و تعدادی عکس گرفتم. 
 
 
r4MitfZdP4OntE4t9t6CW0wN0n8QHOJiIi8KDb2g.jpeg
 
0rUAg9Lqp8ZS0f2nNo6t54F79FGACyAnGTZlvXKh.jpeg
 
 
بعد از مدتی به این فکر کردم که شاید تماشای برج ایفل در شب برای حسن ختام برنامه اون روز سفرم فکر بدی نباشه. نزدیکترین ایستگاه مترو رو پیدا کردم و راهی شدم و هوا کاملا تاریک شده بود. بعد از رسیدن به نزدیکی پل توی چمن های روبرو برج دراز کشیدم و غرق تماشای رقص و بازی نوری شدم که در جریان بود و به یاد این جمله مارک تواین افتادم ...
 
 
بیست سال بعد، بابت کارهایی که نکرده ای بیشتر افسوس می خوری تا بابت کارهایی که کرده ای. بنابراین، روحیه تسلیم پذیری را کنار بگذار، از حاشیه امنیت بیرون بیا، جستجو کن، بگرد، آرزو کن و کشف کن... 
 
 
سخن آخر :
 
از تمام کسانی که با خوندن سفرنامه با من همراه شدند، سپاسگزاری میکنم و آرزو میکنم که همیشه به سفر باشید و سلامت و در عین حال به این نکته اشاره میکنم که تجربه سفرهای متعدد به من نشون داده که سفر رفتن بیشتر از پول، به برنامه ریزی، مدیریت هزینه ها، و کمی ریسک پذیر بودن و ماجراجو بودن نیاز داره. 
 
حتی اگه به خاطر مسائل مرتبط با سخت گیری های دریافت ویزای شینگن سفر به اروپا سخت و گاهی ناممکن باشه، شما نا امید نشید. سعی کنید از کشور های اطراف شروع کنید و زیبایی هاشون رو کشف کنید. با مردم محلی آشنا بشید و با سفر کردن و مشاهده زیبایی ها در عین اینکه با مدیریت هزینه ها و برنامه ریزی تجربیات و مهارت های سفرتون رو افرایش میدید مسیرتون رو برای مشاهده زیبایی های بیشتر دنیا و کسب تجربیات بیشتر هموارتر و مستحکم تر کنید. خیلی زود به این باور خواهید رسید که سفر های بیشتر و متنوع تری انتظار شما رو خواهند کشید...
 
با آرزوی بهترین ها... 
 

نویسنده : هادی اولیایی

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.