به نام او که جهان را اینگونه جذاب، زیبا و رنگارنگ خلق نمود.
با توجه به اینکه چند سفر خارجی رفتهام ، لیکن تاکنون موفق به نوشتن سفرنامه نشده بودم، این دفعه اما قصد نوشتن داشتم، چرا که نوشتن سفرنامه، لحظات و خاطرات را برای نویسنده ملکه ذهن میکند و برای دیگر مسافران هم به واسطه استفاده از تجربهها، کمک شایانی است بطوریکه من همیشه در سفرهایم از خواندن سفرنامهها استفاده فراوان بردهام.
در ابتدا باید عرض کنم که اینجانب کارمند ساده دانشگاه هستم و در دانشگاهها، چه آنهایی که زیر نظر وزارت علوم و یا زیرمجموعه وزارت بهداشت هستند، فرصتهایی نظیر ماموریت خارج از کشور، پستهای مدیریتی و از این قبیل، نصیب اعضای محترم هیات علمی میشود و تقریبا" تمامی کارمندان حتی با داشتن تحصیلات دانشگاهی از دانشگاههای معتبر از اینگونه مواهب به دور بوده و جز کاری یکنواخت و خستهکننده آن هم در یک سیستم دوقشری به عنوان زیردست دائمی، آرزویی جز بازنشستگی ندارند. امکان رفتن من به چنین سفرهایی به این علت است که اولا" مجرد و ثانیا" از تعلقات مادی مانند داشتن خانه، اتومبیل و ...، به دور بوده و هنوز در خانه پدرم زندگی میکنم.
به هر حال از ابتدای مهر سال 1396 به فکر رفتن به یک سفر خارجی آن هم سفری دوردست و فراقارهای افتادم. کشور برزیلبه خاطر زیباییهای طبیعی، فرهنگ خاص و مردمان خونگرم، هم جذاب و هم متفاوت بود. یک ماه بعد بلیط هواپیما رفت و برگشت از شیراز به سائو پائولو را در حراجی سایت هواپیمایی قطر به قیمت پنج میلیون و سیصد هزار تومان خریدم. سپس مدارک لازم را با استفاده از سایت سفارت برزیل و راهنماییهای کارمند ایرانی آن تهیه نموده و عازم تهران شدم. در تهران، به علت برخی هشدارها، اول به انستیتو پاستور رفته و واکسن تب زرد را تزریق نموده و پس از آن مدارک را به کارمند جوان و خوشروی سفارت برزیل تحویل دادم. پس از چند روز ویزا حاضر شد، اما نمیدانم چرا مضطرب و نگران بودم.
سرانجام در بامداد اول اسفندماه(20فوریه) راس ساعت 4:45 دقیقه، هواپیمای قطر ایرویز فرودگاه شیراز را که مملو از مسافر چینی ( به علت سال نو چینی) بود به مقصد دوحه ترک کرد. پس از رسیدن به فرودگاه حمد دوحه فکر من بر این بود که به علت تحریمهای کشورهای عربی علیه قطر باید فرودگاه، آن رونق سابق را نداشته باشد اما برعکس فرودگاه شلوغ و مملو از جمعیت بود. پس از یک ساعت راس ساعت 7:10 صبح هواپیما در حالیکه تقریبا" تمامی صندلیهای آن پر شده بود، عازم سائوپائولو شد. اگرچه در بین راه پذیرایی مناسبی انجام میشد اما 16 ساعت نشستن بر صندلی قسمت Economy خستهکننده بود.
فرودگاه بینالمللی سائوپائولو
در ساعت 17:30 عصر هواپیما به فرودگاه بینالمللی سائو پائولو رسید و پس از انجام مراحل قانونی، من به دلیل اینکه میخواستم یکی از زیباییهای شگفت انگیز برزیل به نام پارک (Park Linesville Marinessee ) واقع در نزدیکی شهر سائو لوئیز (Sao luiz) راببینم به قسمت پروازهای داخلی فرودگاه رفتم تا قیمت بلیط را بپرسم با شنیدن قیمت که نزدیک به 1000 دلار بود فعلا" از سفر به آنجا صرفنظر کردم تا شاید بتوانم با استفاده از برخی سایتها بلیط ارزانتری در روزهای آینده پیداکنم. حالا نوبت به تبدیل دلارها به رئال برزیل بود. این نرخ در صرافیهای شهرهای برزیل چیزی حدود 3/25 بود که در صرافی متعلق به بانک در فرودگاه این نرخ رعایت نشده و نرخ تبدیلها با اجحاف بسیار همراه بود. جالب اینجاست که متصدی باجه، درخواست پاسپورت برای تبدیل دلار نمود و تا پاسپورت ایرانی مرا دید گفت کشور شما از نظر بانک ما هنوز در تحریم است و ما پول شما را تبدیل نمیکنیم. مانده بودم چه کنم اما از فرودگاه سائو پائولو همواره دو خاطره در ذهنم نقش بسته است یکی اجحاف صرافی فرودگاه و درماندگی ما ایرانیها و اما مردی که گویا خداوند در آن لحظه برای کمک به این حقیر سرتاپا تقصیر فرستاد.
این مرد که خلبان یکی از خطوط هواپیمایی برزیل، و گویا از آلمانی تبارهای ساکن پومرانیای این کشور بود وقتی درخواست کمک من را شنید با حوصله و بدون هیچگونه چشمداشتی، ابتدا با کارت ملی خود حدود 150 دلار را در همان صرافی فردگاه برایم تبدیل کرده سپس من را به ایستگاه اتوبوس فرودگاه برد و کمک کرد تا یک بلیط به قیمت 10 رئال به مقصد ایستگاه barra funda (تلفظ به زبان پرتغالی: باهیا فوندا) تهیه کنم. معلوم نبود اگر این کمک ایشان نبود تاکسیهای فرودگاه چه نرخ گزافی از من میگرفتند. با راهنماییهای آن مرد گرامی سوار بر اتوبوس شده و به ایستگاه رفتم و بلیط اتوبوس را به مقصد شهر فوز دو ایگو اسو(Foz do Iguaçu) به مبلغ 230 رئال خریدم. پس از طی آن مسافت طولانی با هواپیما حالا نوبت به نشستن در اتوبوس بود. ساعت 22:15 اتوبوس ایستگاه را به مقصد شهر فوزدو ایگو اسو ترک کرد. اتوبوس چند بار بین راه در رستورانهای مختلف توقف میکرد و سرویس بهداشتی هم داشت. مسیر هم سرسبز و خیره کننده بود. حدود ساعت 14:35 روز بعد ما به شهر فوز دو ایگو اسو رسیدیم. در ابتدای ورود در ترمینال باجه راهنمایی توریستها به زبان انگلیسی وجود داشت که اطلاعات خوبی در مورد منطقه اقامت و لزوم نزدیکی آن به ایستگاه اتوبوسرانی درون شهری به توریستها میداد. حدود 200 دلار را در صرافی آنجا تبدیل کرده و با استفاده از اطلاعات راهنمای مذکور با اتوبوس خط 105 به پایانه درون شهری اتوبوسرانی رفتم.
قدم زنان به سوی یکی از هتلها که قبلا" نشان کرده بودم میرفتم که به مردی برخورد کردم که با زبان انگلیسی به منگفت شما به دنبال هتل یا مسافرخانه هستید؟ گفتم شما مگر سراغ دارید؟ جواب داد : بله. گفتم من اتاق یک نفره با سرویس بهداشتی اختصاصی میخواهم. گفت بیایید ببینید. او صاحب هتلی بی نام و نشان، در نزدیک همان پایانه بود اتاق کوچک با یک تخت دونفره و سرویس بهداشتی بدون تلویزیون به قیمت 100 رئال به من پیشنهاد کرد که بلافاصله و به علت خستگی فرساینده، قبول کرده و پس از آن به خواب عمیقی فرورفتم. وقتی بیدار شدم ساعت حدود 9 شب بود فکر کردم جهت صرف شام سری به خیابانهای اطراف بزنم. پس از چند قدم رستوران علاءالدین را دیدم که متعلق به لبنانیهای مقیم این شهر بود. جالب اینجاست که در این شهر عدهای از لبنانیها زندگی میکنند که نسوان آنان به علت رعایت حجاب کامل از بقیه متمایز هستند. غذای آن رستوران حلال و به طبع ما ایرانیها نزدیک بود. دو شاورما با یک آب پرتقال را به قیمت 14 رئال خریدم. لازم به ذکر است که دو روز آینده هم به همین رستوران برای صرف شام رفتم.
روز پنج شنبه سوم اسفندماه(22 فوریه): در راه آبشار ایگو ایزو
شهر فوز دو ایگو اسو شهری است سبز و آرام با جمعیتی اکثرا" از تبار جنوب اروپا(پرتغال) که همواره پذیرای توریستهایی هستند که برای دیدن آبشار معرف ایگو ایزو به این شهر میآیند.
شهر فوز دو ایگو اسو
صبح پنجشنبه همین که از خواب برخاستم به سراغ صاحب هتل رفتم و از او درخواست کردم که قیمت یک بلیط از این شهر به مقصد سائو لوئیز و از شهر سائو لوئیز به مقصد ریو دو ژانیرو (Rio de Janeiro) را از طریق سایت فروش بلیط هواپیمایی برزیل، در روزهای آینده، برای من، چک کند. قیمت حدود 600 دلار بود لیکن برای استفاده از سایت مذکور میبایست کدملی برزیلی داشته باشید که خوب، برای من مقدور نبود. صاحب هتل مرا به یک آژانس هواپیمایی در همان نزدیکی فرستاد که با توجه به رویت قیمت نجومی بلیط هواپیما برای همیشه از دیدن پارک (Park Linesville Marinessee) منصرف شدم!
(لازم به ذکر است که من قصد داشتم این بلیط را از ایران و از طریق سایت skyscanner و با کمک شرکتpayment.24 تهیه کنم که فقط این سایت به کارتبانکهایی که از آمریکای لاتین صادر میشوند جواب میداد) در پایانه اتوبوسرانی و با اتوبوس خط 120 به ایستگاه آبشار معروف ایگو ایزو رفتم اتوبوس مملو از توریستهای کشورهای مختلف بود. پس از چندی اتوبوس به ورودی آبشار رسید. ورودی آبشار برای توریستهای خارجی، خارج از حوزه مرکوسور حدود 73 رئال بود که من علاوه بر آن یک تور اختیاری 2 ساعته رفتن با قایق به زیر آبشار را به قیمت 215 رئال خریدم. سوار بر اتوبوس دوطبقهای شدیم و پس از چندی آن آبشار زیبا و منحصر به فرد نمایان شد و من محو اینهمه شگفتی و عظمت شدم . آب با خروش فراوان در گسترهای مابین دو کشور به شکلی نعل مانند، جالبتر از همه عقابهایی که در آسمان جولان داده و روزی خود را از این خوان نعمت جستجو میکردند. نکته اینجاست که این آبشار مابین دو کشور برزیل و آرژانتین قرار گرفته، اگرچه قسمت آرژانتینی آن زیباتر است لیکن برای دیدن آن زیباییها باید در منطقه برزیلی آبشار باشید.
آبشار ایگو ایزو
آبشار ایگو ایزو و قایق سواران در رودخانه
آبشار ایگو ایزو
آبشار ایگو ایزو
پس از دیدن اینهمه زیبایی به سایت قایق سواری در زیر آبشار، رفتم. در ابتدا بازدیدکنندگان بر اتومبیلهایی خاص سوار شدند، سپس با راهنمایی، مسئول تور که به دو زبان اسپانیایی و انگلیسی، درباره آبشار و محیط پیرامونی، همچنین زیستگونهای اطراف توضیح میداد به سمت قایقها، روانه شدیم. با سوار شدن بر قایق دو جوان هلندی هم کنار من نشستند. قایق به سمت زیر یکی از آبشار رفت و آب با فشار فراوان بر سر قایق میریخت که خود هیجان خاصی داشت.
سوار بر قایق و به سوی زیر آبشار ایگو ایزو
پس از دیدن آبشار، حدود ساعت 5 عصر بود که با اتوبوس عازم هتل شده و پس از استراحتی کوتاه به ترمینال اتوبوسرانی رفته و بلیط اتوبوس از شهر فوز دو ایگو اسو به شهر ریو دو ژانیرو را به مبلغ 362 رئال خریدم.
روز جمعه چهارم اسفندماه(23 فوریه): باغ پرندگان و رفتن به سمت ریو
یکی دیگر از جاذبههای شهر فوز دو ایگو اسو باغ زیبای پرندگان آن است که در جنب ورودی آبشار ایگو ایزو قرار دارد، صبح پس از برخاستن از خواب و تحویل اتاق با همان اتوبوس خط120 به طرف باغ پرندگان به راه افتادم. ورودی آن 45 رئال بود در کنار آن سایت هلیکوپتر آبشار قرار داشت که قیمت پرواز با هلیکوپتر بسیارگران (حدود 400 دلار آمریکا) بود. در حین ورود به باغ با نوعی میمون بسیار کوچک بومی برزیل را دیدم (pygmymamoset) که چندان علاقهای به دیده شدن نداشت. پرندهای قرمز رنگ(via flickr) ، تمساح و انواع طوطیها و حتی پروانههای زیبا از دیگر دیدنیهای این مجموعه بودند.
باغ پرندگان
باغ پرندگان
باغ پرندگان
پس از آن با همان خط به ایستگاه برگشته و ناهار را در رستوران علاءالدین صرف کرده و سوار بر اتوبوس ساعت 17:30 به سمت ریو دو ژانیرو شدم. مسیر این بار زیباتر به نظر میرسید. لیکن قیمت خوراک در رستورانهای بینراه گرانتر است بطوریکه خوردن کمی سالاد، حدود 24 رئال هزینه در پی داشت. برخی رستورانهای مدرن بین راه توام با زیباییهای طبیعی، به نظر من خود از دیدنیهای برزیل هستند. تا چند کیلومتری ریو خبری از کوه و دره نبود اما چند کیلومتر مانده به ریو مسیر کوهستانی و مقداری خطرناک شد. در حوالی شهر به خوبی میشد فاولاها و فقر حاکم بر آنجا را دید بطوریکه من از دیدن دیگر فاولاها صرفنظر کردم، فکر میکنم ساختار اقتصادی و اجتماعی شهرهای ساحلی برزیل به علت اینکه سابقا"محل داد و ستد برده بوده و پس از این دوران، بردگان بدون کار یا سرمایهای به حال خود رها شده و در مناطق فقیرنشین، حومهها و یا حتی در کنار خیابانها همچنان زندگی فلاکت باری را میگذراندند، با بقیه شهرهای برزیل متفاوت است بطوریکه من در شهر فوز دو ایگو اسو و یا حتی سائو پائولو کمتر کارتنخواب، محلات فقیرنشین و یا فاولا دیدم.
لیکن این موارد در ریو بسیار به چشم میخورد و این شهر را کاملا" دو چهره نشان میداد، از یکطرف زیبایی بینظیر توام با اکثریتی مرفه یا متوسط و از طرف دیگر اقلیتی قابل توجه، غوطهور در فقر و ناامنی، بازمانده از دوران بردهداری و دیکتاتورهای نظامی. به هر روی اتوبوس ساعت 19:10 به شهر ریو دو ژانیرو رسید. من که در سایتهای هتلیابی، هتلهای منطقه کوپاکابانا(Copacabana) را در نظر گرفته بودم. با ورود به پایانه اتوبوسرانی ریو، با نرخ 70 رئالی تاکسیهای پایانه مواجه شدم. اما در چند قدمی پایانه، ترمینال اتوبوسرانی درون شهری ریو قرار داشت و با پرس و جو میتوانستی خط مورد نظر خود را پیدا کنی. نرخ کرایه اتوبوس در ریو 3/6 رئال و نرخ هر بار استفاده از مترو حدود4/30رئال بود. با اتوبوس به طرف منطقه کوپاکابانا رفتم اما با حدود 2 ساعت گشت و گذار و با دیدن نرخ نجومی هتلها از اقامت در آن منطقه صرفنظر کرده و با راهنمایی یکی از اهالی خوب ریو به هتل (Casa Nova) در منطقه لاپا(lapa) رفتم، هتل مرتب و تمیری است و قیمت یک اتاق دو تخته در آن شبی 157 رئال میباشد. منطقه لاپا، شبیه به محلههای مرکزی شهرهای خودمان، بافتی فرسوده و قدیمی داشت اما دارای اهمیت فرهنگی بود. مثلا" ساختمان تاتر شهر ریو یا پلههای سلارون با هتل محل اقامت من، فاصله چندانی نداشت.
مرکز شهر ریو
برجهای ساختمانی در ریو
اتومبیل قدیمی اما مورد علاقه برزیلیها در خیابانهای ریو
روز یکشنبه 6 اسفندماه(25فوریه): ساحل(جوآتنگ بیچ) Joatinga Beach
چند وقت پیش در سایت msn ، نام ساحل Joatinga Beach را به عنوان یکی از 10 ساحل برتر دنیا رویت کرده بودم. پس از برخاستن از خواب و صرف صبحانه با نشان دادن نام ساحل به خانم مسئول پذیرش و درخواست راهنمایی از او فهمیدم که باید ابتدا به ایستگاه مترو Cinelândia در نزدیکی هتل رفته، سپس تا ایستگاه آخر با مترو همراه شده و بعد با تاکسی و با پرداخت 25 رئال به ساحل مورد نظر برسم.
در هنگام رفتن به ایستگاه مترو از ساختمان تاتر شهر ریو هم بازدید نمودم.
ساختمان تاتر شهر ریو
با رسیدن به ساحل Joatinga Beach ، یکی از زیباترین ساحلهای دنیا را دیدم که هم چشمانداز زیبایی داشت و هم آبی نسبتا" زلال جهت شنا و هم موجهایی خروشان جهت موجسواری. جالب اینجاست که با اینهمه جوش و خروش، خبری از غرق شدن کسی نبود. من هم حسابی آبتنی کردم، خود را به سمت موجها میانداختم و موجها مرا به ساحل برمیگرداند. هنگام برگشتن به هتل فهمیدم که آفتاب هم بیکار نبوده و علیرغم استفاده از کرم مربوطه، پوستم را سوزانده است. عصر به علت خستگی و آفتابسوختگی در هتل استراحت کردم.
ساحل Joatinga Beach
روز دوشنبه 7 اسفندماه(26 فوریه): پلههای سلارون(Selaron Steps)- باغگیاهشناسی ریو
صبح روز بعد در حالتی که هنوز آفتابسوختگی آزارم میداد از خواب برخاستم و پس از صرف صبحانه، آدرس پلههای سلارون و باغ گیاهشناسی را از پذیرش هتل پرسیدم. دریافتم که با چند دقیقه قدم زدن میتوان با این آثار زیبا رسید. سلارون هنرمندی از اهالی شیلی بوده و با جمعآوری کاشیهایی از سراسر دنیا، پلههای یکی از محلههای مرکزی شهر ریو را تزیین میکند بطوریکه این اثر، امروزه مکان بازدید توریستهایی است که به ریو میآیند و ورودی هم ندارد.
پلههای سلارون
پلههای سلارون
در اطراف این اثر یک مغازه فروش یادگاری از ریو وجو داشت که نظیراین جنسها را میتوانستید دردستفروشیهای شبانه ساحل کوپاکابانا به قیمت نازلتری خریداری کنید. سپس از ایستگاه اتوبوس روبروی هتل با خط 409 توانستم به باغ گیاهشناسی ریو بروم که در نوع خود از زیبایی خاصی بررخوردار بود. کرایه اتوبوس به شکل نقدی پرداخت میگردد اما برای پرداخت بهای مترو میتوانید از باجههای درون ایستگاه یا از دستگاههای مخصوص ارائه کارت، کارت سوار شدن به مترو را تهیه کنید.
باغ گیاهشناسی ریو
باغ گیاهشناسی ریو
یک مرداب مصنوعی در باغ گیاهشناسی ریو
ساختمانی تاریخی که اکنون رستوران شده در باغ گیاهشناسی ریو
عصر به طرف ساحل کوپاکابانا و ساحل معروف ایپائیما(Ipanema) رفتم که صخره آپادور این دو را از هم جدا میکرد. باران آرام آرام شروع به باریدن نمود و مرا به هتل برگرداند. برای رفتن به ساحل کوپاکابانا از ایستگاه Cinelândia به ایستگاه Cardeal Arcoverde رفته و با کمی پیادهروی میتوانید به ساحل کوپاکابانا و با قدم زدن کنار همین ساحل به ساحل ایپائیما برسید. هنگام برگشتن خسته بودم و با پرداخت 30 رئال به تاکسی خودم را به هتل رساندم. نرخ تاکسی در شب دو برابر است.
ساحل ایپائیما در شب که به علت بارش باران خلوت و تاریک است
روز سهشنبه 7 اسفندماه(26 فوریه): شنا در ساحل کوپاکابانا
در ابتدا باید عرض کنم که این روز، روز ناکامی من بود چرا که میخواستم به جزیره (ایلها گرانده)Ilha Grande بروم. لیکن پس از سوار شدن بر اتوبوس و طی چندین ایستگاه از طریق یکی از اهالی که کاملا" انگلیسی میدانست فهمیدم که باید این تور را خریداری کنم. بنده خدا مرتب به من اصرار میکرد که حتیالمکان به این جزیره نرو چراکه دو نفر توریست اهل شیلی پس از رفتن به این جزیره به علت گزش حشره ناقل، تب زرد گرفته و درگذشتهاند.
پس از آن با توجه به اینکه لباس شنا و حوله همراهم بود با تاکسی به ساحل معروف کوپاکابانا رفتم. هرچند این ساحل زیبایی خاص خود را دارد و با کناره عریض و طویل شنی، جوانان به بازیهای مختلف در کنار آن مشغولند اما به نظر من چندان برای شنا مناسب نیست چرا که آب آن گلآلود بوده و ممکن است پس از آبتنی، لباس شنای شما پر از شن شود.
ساحل کوپاکابانا
ساحل کوپاکابانا
هنگام بازگشت، از آژانس مسافرتی در نزدیکی ساحل کوپاکابانا تور جزیره Ilha Grande را به قیمت 160 رئال خریدم. این قیمت در آگهی هتل حدود 210 رئال بود! عصر آن روز حدود ساعت 4 بعدازظهر، من با مترو ابتدا به ایستگاه(Largo do Machado) رفته سپس با پرداخت 14 رئال با تاکسی، خودم را به سایت ورودی مجسمه مسیح(Christ) رساندم که مسئول پذیرش آن گفت به علت بارندگی مجموعه تعطیل شده است، ضمنا" شما جهت بازدید تا ساعت 3 بعداز ظهر باید اینجا باشید، هرچند آن موقع باران نم نم و گاه و بیگاه میبارید. به ناچار مجبور به بازگشت شدم و از یکی از مغازههای خیابان منطقه (Largo do Machado) مقداری قهوه و شکلات برای سوغات خریدم که یکباره باران با شدتی باور نکردنی شروع به باریدن نمود. برای حدود نیم ساعت یا بیشتر در زیر سقفی پناه گرفتم. برای صرف شام به فست فود زنجیرهای BobS رفتم، این فست فود برزیلی بوده و به شیوه فست فودهای معروف آمریکایی فعالیت میکند. قیمت یک ساندویچ همبرگر با مخلفات 29 رئال بود!
فست فود زنجیرهای BobS
شبهای ریو
روز چهارشنبه 8 اسفندماه(27فوریه): جزیره (ایلها گرانده) Ilha Grande
پس از برخاستن از خواب و صرف صبحانه، حدود ساعت 9 بود که اتوبوس تور جزیره در نزدیکی هتل توقف نمود من آخرین مسافر بودم اتوبوس مملو از توریست بود. با توجه با اینکه بعدا" فهمیدم همگی آنها از هتلهای لوکس مناطق بالای شهر آمدهاند، مدتی در خیابانهای باریک و شلوغ منطقه لاپا منتظر ماندند تا راه برای اتوبوس باز شود، اما کسی هیچگونه اعتراضی نکرد.
تنها جای خالی در اتوبوس کنار خانمی مسن از اهالی شیلی بود که اتفاقا" با پسر و دخترش به دیدن جزیره میرفت اما آنان نشستن کنار دیگر مسافران را، به بودن در کنار مادرشان ترجیح داده بودند. یاد این شعر حافظ افتادم که:
چو بخت ازلی بی حضور ما کردند گر اندکی، گر اندکی... بابا خرده نگیر، خرده نگیر دیگه
اما برای من که علاقمند به مسایل تاریخی کشورهای مختلف بودم این پیرزن محترم و خوشاخلاق غنیمتی بود، پس از معرفی خودم و ارائه توضیحاتی در مورد دیدنیهای ایران، از او در مورد دوران دکتر آلنده پرسیدم و اینکه مردم کشورم، ایشان را به عنوان قهرمان ضد امپریالیست میشناسند و برایش احترام خاصی قائلند، اما سرکارخانم دل خوشی از آلنده و دورانش نداشت و برعکس ژنرال پینشه (افسر کودتاچی) برایش ارزش و اعتبار داشت. با اینکه از وابستگان نیروهای نظامی یا طبقات ثروتمند جامعه نبود از ژنرال پینشه با احترام یاد میکرد. نمیدانم اما شاید عملکرد نامطلوب دیگر همفکران دکتر آلنده، مانند مورالس و چاوز، باعث تغییر طرز فکر مردم این منطقه شده بود.
اتوبوس پس از حدود 2 ساعت به ساحل جزیره Ilha Grande رسید. این جزیره خود مجموعهای از چند جزیره کوچکتر است. سوار بر یک کشتی شبیه به لنجهای جنوب شدیم. کشتی حرکت کرد و مناظر دلربایی از جزایر کوچک اطراف که همگی سرسبز و خرم بودند، پدیدار شدند. به نظر من کسانی که تور جزایر فیفی و جیمز باند پوکت تایلند را رفته باشند نیازی به دیدن این جزیره ندارند، چراکه بسیار شبیه به هم میباشند. هرچند خوانندگان برزیلی کشتی، لحظات شادی را برای شما به ارمغان میآورند. کشتی در دو ساحل مختلف برای شنا و در یکی از جزایر دارای رستوران برای صرف ناهار نگه داشت. ناهار به صورت سلف سرویس و با ارائه مقداری برنج با گوشت مرغ یا ماهی با کمی مخلفات بود به نظر من پذیرایی تایلندیها هنگام ناهار بسیار بهتر از برزیلیها بود. عصر هنگام، با عزیمت کشتی به ساحل، جهت بازگشت به هتل سوار اتوبوس شدیم.
جزیره Ilha Grande
جزیره Ilha Grande
جزیره اصلی Ilha Grande
روز پنجشنبه 9 اسفندماه(28فوریه): مجسمه حضرت مسیح(علیه السلام) – استادیوم ماراکانا
صبح مجددا" با مترو به ایستگاه(Largo do Machado) رفتم و از آنجا با تاکسی به ورودی سایت مجسمه مسیح، وردودی 64 رئال بود و پس از ورود، سوار ترنی شدم که من و دیگر بازدیدکنندگان را به بالای کوه رساند. خود مسیر به علت عبور از جنگل دیدنی است.
مسیر رسیدن به مجسمه حضرت مسیح (ع)
منظره شهر ریو از بالا
مجسمه حضرت مسیح(علیه السلام) با عظمت خاصی بالای کوه خودنمایی میکرد، اطرافش را مه و ابر فراگرفته بود و از همه زیباتر منظره شهر ریو از آن بالا جلوه خاصی داشت، جلوهای که دوست داشتم آن را هنگام غروب ببینم اما به علت ساعت کار سایت، میسر نشد.
نمای مهآلود شهر ریو
مجسمه حضرت مسیح(ع)
نمای شهر ریو
پایین مجسمه، کلیسای کوچکی بود که برخی بازدیدکنندگان کاتولیک در آن، مدت کوتاهی عبادت میکردند. با توجه به نظر برخی که دیدار از کوه کله قندی(Sugarloaf Mountain) شبیه به همین خواهد بود به دیدن آن از راه دور بسنده نمودم.
کوه کله قندی
پس از آن با رساندن خود به ورودی مترو، به ایستگاه ماراکانا(Maracanã) رفتم ایستگاه بسیار نزدیک به استادیوم فوتبال ماراکانا بود. نام اصلی این ورزشگاه به یاد روزنامهنگار معروف برزیلی (Mario-Fiho) است ولی مردم به آن استادیوم فوتبال ماراکانا میگویند. ورودی 50 رئال بود. عکسها و جامها حکایت از اهمیت خاص آن برای برزیلیها داشت. هر چند تلخترین خاطرات فوتبالی آنها نیز در همین ورزشگاه رقم خورده است مانند باخت در فینال جام جهانی 1950 مقابل تیم فوتبال اروگوئه.
دستفروشها در کنار ورزشگاه ماراکانا
استادیوم فوتبال ماراکانا
یادبودی از بازیکن معروف فوتبال برزیل، زیکو
یادبود جام جهانی فوتبال سال 2014 در برزیل
نمای درونی استادیوم ماراکانا
استادیوم ماراکانا
پس از آن به هتل برگشته و عصر با مترو به ساحل کوپاکابانا رفتم. این ساحل زیبا در شب مملو از جمعیتی است که برای قدم زدن و ویا انجام برخی ورزشها به آنجا میآیند. دست فروشها هم در این بین مشغولند، این موارد، قدم زدن در شب را لذتبخش میکند.
بازی و ورزش شبانه جوانان درساحل کوپاکابانا
ساختمانهای اعیان نشین در آنسوی ساحل کوپاکابانا
سازههای شنی کنار ساحل
روز جمعه 10 اسفندماه(1 مارس): دریاچه رودریگو دی فرتاس(Rodrigo de Freitas) بازگشت به سائوپائولو
میدانستم وقت کمی دارم دو روز پیش بلیط هواپیما را از ریو به سائو را به قیمت420 رئال از آژانسی در ریو خریدم. اما تعریف دریاچه روریگو دی فرتاس را بسیار شنیده بوم برای این موضوع با مترو به ایستگاه (General Osório) رفتم دریاچه بسیار نزدیک به ایستگاه مترو بود. دریاچهای در وسط شهر بسیار زیبا و دلربا. نمیدانم خدا دیگر به شهر ریو چه نداده از کوههای زیبا، سواحل دلانگیز، سرسبزی و حالا این نقرهفام فریبنده.
دریاچه رودریگو دی فرتاس
نمایی دیگر از دریاچه رودریگو دی فرتاس
ساحل دریاچه رودریگو دی فرتاس
نمای کوه کله قندی از طرف دریاچه رودریگو دی فرتاس
ساحل دریاچه رودریگو دی فرتاس
دو طوطی بازیگوش در کنار ساحل دریاچه رودریگو دی فرتاس
پس از گشت و گذار در اطراف دریاچه به هتل برگشتم، پرواز از طریق شرکت هواپیمایی برزیلی (Avianca) راس ساعت 5 بعداز ظهر بود. ترجیح دادم حدود 2 ساعت زودتر در فرودگاه باشم. با پرس و جو از پذیرش هتل فهمیدم که قیمت تاکسی تا فرودگاه باید نزدیک به 60 تا70 رئال باشد، من به تاکسی 50 رئال پیشنهاد کردم و او هم قبول کرد. پس از رسیدن به فرودگاه و انجام برخی امور به سالن انتظار رفتم. هنوز حدود یک ساعت دیگر تا پرواز مانده بود، مسافر خوشصحبت دیگری که متوجه توریست بودن من شد سر صحبت را باز کرد بطوریکه نفهمیدم این یک ساعت چگونه گذشت، او خلبان نظامی بود که به برازیلیا میرفت او هم حکومتهای نظامی برزیلی را تایید نموده و به علت انضباط حاکم بر جامعه و انجام برخی طرحها(البته پروژههای پرطمطراق وبا هزینه هنگفت) آنها را میستود، در مقابل من تاکید داشتم که برخی مشکلات عمده در برزیل ناشی از عملکرد همان حکومتهاست. من از زیباییهای ایران بخصوص شهر شیراز برایش تعریف کردم و او نیز با موبایل خود، عکسهای مربوط به آن را جستجو نمود، در حالیکه از دیدن مناطق تاریخی به وجد آمده بود، عکس چند فقره اعدام که چند سال پیش در شیراز اجرا شده بود، او را مبهوت کرد. به او توضیح دادم که اینها یا قاتل و یا قاچاقچی مواد مخدرند و خیلی به ندرت این مسائل در شهر رخ میدهد. از او خداحافظی نموده و سوار بر هواپیما شدم.
باند فرودگاه ریو
نمای درونی هواپیمای شرکتAvianca
حدود ساعت 6:30 عصر به فرودگاه سائو رسیدم. حدود 90 رئال داشتم که صرافی فرودگاه آن را به علت داشتن پاسپورت ایرانی، تبدیل نکرد. گرسنه بودم و رستوران پیتزاهات در آن نزدیکی وسوسهام نمود. یک پیتزا بزرگ سفارش دادم که فقط نصف آن را خوردم و نصف دیگر را به مسافر دیگری دادم.
پس از انجام امور و اخذ کارت پرواز، مدتی در سالن انتظار نشستم، در این هنگام، کادر پرواز هم به سالن آمده و کنار دیگر مسافران نشستند در میان آنان خلبانی با چهرهای ایرانی توجهام را جلب کرد، پس از سوار شدن به هواپیما و معرفی خلبان، متوجه شدم که ایشان کاپیتان مسعود یزدانی، از خلبانان مجرب هممیهن هستند که به علت دانش و شایستگی خود در این خط هوایی، افتخار حضور دادهاند.
هواپیما ساعت 2:55 بامداد روز شنبه فرودگاه سائو را ترک کرد. پس از توقف کوتاهی در فرودگاه حمد دوحه و تعویض هواپیما، راس ساعت 3:45 روز یکشنبه، هواپیما در فرودگاه شیراز به زمین نشست.
از اینکه لطف نموده و سفرنامه من را مطالعه کردید سپاسگزارم. در حد امکان سعی نمودم مطالب مفید و مختصر باشد.
نکات مهم:
- اگر صرفا" به قصد تفریح و یا تمدد اعصاب به مسافرت میروید باید گفت کشور برزیل به علت دوری راه، وسعت کشور و بالا بودن هزینهها مقصد مناسبی نیست. باید انگیزه جهانگردی بالایی داشته باشید، در این صورت سفری به یادماندنی و بینظیر را تجربه خواهیدکرد.
- اگر میتوانید مقداری پول برزیلی (رئال) تهیه نمایید یا امکان ترانسفر خود را از فرودگاه تا یک صرافی مطمئن مهیا کنید.
- سفارت برزیل در ارائه ویزا سختگیر نیست پس میتوانید خود برای سفر اقدام کنید.
- بر خلاف تصور برزیل کشور ناامنی نیست اما برخی نکات امنیتی را رعایت کنید.
- مردم این کشور مهماننواز بوده و در حد امکان به توریستها کمک میکنند.
- واکسن تب زرد را تزریق کنید.
- من گوشی تلفن هوشمند ندارم بنابراین با کمک گرفتن از مسئول پذیرش هتل در خصوص نزدیکترین ایستگاه مترو به مقصد، یا پرس و جو از اهالی، به محل مورد نظر میرسیدم.
- با توجه به دمای پایین اتوبوسهای بینشهری(به علت روشن بودن دائمی کولر)، یک لباس گرم (ژاکت) همراه داشته باشید.