روز پنجم
شب قبل تصمیم گرفته شد که به باغ پوشکین (دهکده تزارها) و کاخ کاترین که بیرون از شهر قرار داشت برویم چون بازدید از این مکان جز خدمات برگزار کننده تور نبودتصمیم گرفتیم حتما آنجا را ببینیم . گروه 4 نفره ما بعد از صرف صبحانه به سمت مترو به راه افتاد و در ایستگاه آخر خط آبی به نام kupchino پیاده شدیم در خروجی مترو سوار مینی بوس های شماره 286 شدیم و حدود 45 دقیقه بعد به جلوی باغ رسیدیم کرایه نفری 70 روبل بود . خود شهر پوشکین ظاهرا عیان نشین تر با خانه های ویلایی بود که حالت شهرک داشت و باغ پوشکین و مجموعه کاخ ها در قلب اون قرار داشتند .
باغ پوشکین و نمای بیرونی کاخ کاترین
وارد باغ شدیم و جلوی قصر خامه ای شکل کاترین در صف ورود قرار گرفتیم ، بعد از ورود به سالن و تحویل لباس ها و خرید بلیط به قیمت 1000 روبل و پس از بازرسی امنیتی وارد این موزه بزرگ شدیم . گویی همه چیز در این کاخ از طلا درست شده و چندین کیلو طلا در ساخت و تزیین این کاخ زیبا مورد استفاده قرار گرفته .
هر اتاق برای منظور خاص و طراحی خاص ساخته شده بود و زیبایی خاص خودش را هم داشت .یکی از زیباترین اتاقهای این کاخ اتاق کهربا است که کل وسایل از کهربا درست شده . در انتها هم یک سری وسایل رو مربوط به پادشاهان جمع آوری کرده بودند . در تصاویر زیر اتاق کهربا ، شطرنج و میز کار پتر هم دیده می شود . در جای جای اتاقها هم پر از وسایل تزیینی ، نقاشی ها ، گلدان ها و دیگر آثار هنری است که شاید هر کدام داستان خاص خود را داشته باشند .
در این باغ زیبا و بزرگ کاخ ها و اماکن دیگر دیدنی هم وجود دارد که ما از دیدن آنها صرف نظر کردیم . از همان طریقی که به اینجا امدیم برگشتیم اما این بار در جلوی ایستگاه مترو نزدیک هتل پیاده نشدیم و به خیابان نوسکی رفتیم . دلمان غذای ایرانی می خواست مخصوصا که چند روزی بود برنج نخورده بودیم و این برای شمالی ها بس سخته . یک رستوران آذربایجانی در نوسکی پیدا کردیم به اسم رستوران باکو و برای صرف ناهار عصرگاهی به رستوران شیک ، تمیز و عالی باکو رفتیم
در منو ها خبری از برنج نبود ولی کباب های بی نظیر با همان طعم کباب ایرانی به همراه دوغ ما را حسابی سرحال کرد . قیمت کل برای 4 نفر 5000 روبل شد اما واقعا بعد از این مدت ارزش رو داشت .
رستوران باکو
بعد از اینکه انرژی گرفتیم تصمیم گرفتیم به قایق سواری روی رود نیوا بریم به همین منظور به اولین اسکله ای که رسیدیم پس از پرداخت 500 روبل بلیط تهیه کردیم و وارد قایق شدیم که هم قسمت سرباز داشت هم سر بسته . هوا خیلی سرد بود اما من ترجیح دادم به قسمت سرباز برم و لذتی وصف نشدنی از دیدن این شهر زیبا نصیب من شد و تازه فهمیدم چقدر این شهر زیبا و پر از آثار تاریخی هست .
قایق سواری در شب سرد پتربورگ
40 دقیقه طول کشید و دوباره در خیابان نوسکی پیاده شدیم دیگه حال مترو های عمیق را نداشتیم و با تاکسی به هتل برگشتیم اما اینجا یک اتفاق جالب افتاد که باعث شد من و کل همراهانم متوجه بشیم تمام کرایه هایی که تا الان میدادیم حداقل 2 برابر تا 3 برابر قیمت واقعی بوده . سعی کردم از برنامهyandax.taxi یک تاکسی بگیرم که با مشخص کردن مبدا و مقصد قیمت رو به شما میده و کمتر از 2-5 دقیقه تاکسی رو برای شما میفرسته ، مشخصات ماشین و اینکه الان روی نقشه کجاست رو هم به شما اعلام می کنه و زمانی که به مقصد میرسید هم باز هم یک پیام میفرسته که کرایه چقدر شده . در عین ناباوری کرایه نوسکی تا هتل رو که همه بین 500 تا 700 می دادند با 220 روبل آمدیم . اینطور شد که این اپلیکیشن رو به همه گروه معرفی کردم و تا اخر سفر دعاگوی من بودند .
با برگشت به هتل روز پنجم سفر هم به پایان رسید
روز ششم
این روز به گشت شهری پتربورگ اختصاص داشت و کیوان عزیز ساعت 9:30 دنبالمون اومد و به مکان های دیدنی این شهر موزه سری زدیم اینجا آفتاب دیر طلوع میکرد و بیدار شدن رو تبدیل به کار سختی کرده بود . برای همین کمی عجله ای صبحانه خوردیم و سوار ماشین شدیم
نمای هتل به دروازه مسکو – ساعت 8:45 صبح و طلوع دیر هنگام
از کوچه ها و خیابان های زیبای شهر گذشتیم و به کلیسای جامع کازان رسیدیم که معماری و سبک کاملا غربی داشت . شب قبل در نوسکی از جلوی آن رد شده بودم ولی خوب ابهتش در روز بیشتر مشخص میشد . ستونهای زیادبه تعداد 98 عدد در بیرون کلیسا وجود داشت که بر روی آنها طاق بزرگی وجود داشت و در قسمتی دیگر مجسمه مارشال کوتوزوف قهرمان جنگ با ناپلئون که در این کلیسا دفن است وجود دارد .
شهر زیبای پترزبورگ
نمای بیرونی کلیسا کازان
در داخل کلیسا که از قضا عکسبرداری هم ممنوع است و مردم عادی در حال راز و نیاز و انجام مراسم مذهبی هستند معماری بسیار بسیار زیبایی دارد و هر گوشه آن هنری خاص نهفته است .
داخل کلیسا کازان
مقصد بعدی کلیسا اسحاق ، مجسمه نیکلای اول و دختران ، هتل تاریخی آستوریا و مجلس قدیم بوده
کلیسا اسحاق
گنبد طلایی این کلیسا که بعد از انقلاب اکتبر به موزه تبدیل شده را چند بار از نقاط مختلف شهر دیده بودم . سبک معماری آن کاملا با کلیسا کازان متفاوت است و بیشتر جنبه روسی دارد . گویا پله هایی هم برای بالا رفتن از کلیسا وجود دارد .
هتل آستوریا و مجسمه نیکلای اول در یک قاب
هتل تاریخی آستوریا
در این هتل قرار بر این بوده که هیتلر جشن پیروزی برگزار کنه که دست تقدیر و مقاومت مردم شهر بعد از سه سال منجبر به شکست نازی های میشه . تمامی جلسه ها و تصمیمات تاریخی نیز در این هتل گرفته می شده .
مجسمه نیکلای اول به همراه سه دختر و همسرش
ساختمان مجلس در زمان پایتختی سنت پترزبورگ
بعد از بازدید از مجموعه آثار میدان اسحاق به سمت رود نیوا حرکت کردیم . جایی که در زمان قدیم بندرگاه بوده . آنسوی رود هم جزیره خرگوش ها و قلعه پتروپاول که هسته شکل گیری شهر پترزبورگ بود قرار داشت در میانه قلعه کلیسا بلندی وجود دارد و در کنار قلعه یک زندان قدیمی به نام زندان باستیل نیز وجود داشت که از معروف ترین زندانیان آن الکسی پسر مغضوب پتر کبیر بود . معماری قلعه با تمامی ساختمان هایی که در روسیه دیده بودیم متفاوت بود .
آب رودخانه نیوا شیرین است و در زمستان کاملا یخ می بندد همین مساله در زمان محاصره نازی ها کمک زیادی به روس ها کرد و توانستند ارتباط با دیگر مناطق شوروی سابق پیدا کنند . در قسمت دیگر رودخانه یک کشتی متروکه هم پهلو گرفته است .
جزیره خرگوش ها و قلعه پتروپاول
مجسمه ای از مصر
تصاویری از رود نیوا
ساختمان بورس قدیم
در مسیر حرکت به سمت مقصد بعدی از جلوی دانشگاه سنت پترزبورگ رد شدیم که گویا رشته زبان و ادبیات فارسی هم در آنجا دایر است .
دانشگاه
مقصد بعدی کلیسا خون ریخته بود . این کلیسا را واقعا دوست داشتم . مرا مجذوب خود کرده بود . شاید کپی برداری از کلیسای واسیلی بوده ولی به نظر من زیبا تر آمد.
کلیسای منجی خون ریخته
تزار الکساندر دوم به واسطه لغو سیستم ارباب و رعیتی و به طبع آن محبوبیت بین عامه مردم مورد غضب انقلابیون قرار گرفت و در مکانی که کلیسا فعلی وجود داره ترور شد . به همین خاطر خانواده سلطنتی برای یادبود او کلیسایی زیبا ساختند و نامش را به یاد او خون ریخته منجی نامیدند . منجی در واقع اینجا الکساندر دوم هست که ناجی رعیت ها بوده است . در زمان جنگ جهانی دوم نیز این کلیسا برای جمع آوری اجساد استفاده می شد .
وقت ناهار بود و هوا رو به سردی می رفت . باد و سوز سردی از سمت دریا می وزید و ایستادن در فضای باز کار راحتی نبود ، از قرار ناهار را باید در هتل نووتل صرف می کردیم . که بسیار هم غذای عالی و خوبی بود . برای اولین بار بود که من در سفر و در جایی غیر از شمال ایران ماهی خوردم و خوشم آمد . بعد از اینکه ناهار مفصل و خوبی خوردیم به سمت میدان کاخ حرکت کردیم
کلیسای کازان – عکس گرفته شده از داخل ماشین
میدان کاخ به واقع همچون حیاط کاخی بود که دور تا دور آن را مکان های تاریخی و از همه مهمتر موزه هرمیتاژ احاطه کرده بودند . ستون الکساندر یک برج گرانیتی 47 متری بود که به منظور یادبود پیروزی بر ناپلئون ساخته شده بود . مجسمه فرشته پیروزی نیز بر فراز برج بر زیبایی و ابهت آن می افزود .
ستون الکساندر با دورنمایی از کلیسای اسحاق
درشکه هایی در میدان کاخ
وقت آن بود که وارد هرمیتاژ شویم . بلیط ها را به دست ما دادند و گوشی های راهنما هم تحویل گرفتیم . از بزرگی و عظمت این موزه که همگان به آن آگاه هستند هر چه بگوییم کم است فقط امیدوارم بار دیگر بتوانم قسمتهای ندیده این موزه را ببینم . چند ساعتی را در موزه بودیم و لذتی وصف ناشدنی از دیدن آثار افرادی مثل داوینچی ، میکل آنژ و... در من پدید آمد . برای هر اثر هنری در هرمیتاژ می توان چند خطی توضیح داد اما قطعا در سفرنامه امکان توضیح بیش از حد وجود نداره . جدا از جذابیت آثار موجود در موزه خود ساختمان موزه نیز خود دارای جذابیت و زیبایی بسیار است به همین دلیل شاید وقتی حواستان به زیبایی اتاقی جلب میشه از دیدن چند اثر هنری و تاریخی محروم بشید.
آثاری از مصر
بزرگترین گلدان جهان
آثار داوینچی در هرمیتاژ
نماهایی از بنای هرمیتاژ
نماهایی از رود و کانال نیوا از درون هرمیتاژ
تنها اثر میکل آنژ در هرمیتاژ
لباس رزم و تخت پادشاهی تزار ها
بازدید از هرمیتاژ بزرگ و زیبا تمام شد و ما فقط فرصت بازدید از گوشه ای از این مجموعه عظیم را داشتیم شاید در سفرهای بعدی بتوانیم گوشه هایی دیگر از این موزه ارزشمند را ببینیم . گشت شهری روز اول در همین جا تموم شد و ما به هتل برگشتیم ، تصمیم گرفتیم استراحت کنیم و شب به دیدن پل های باز شو بریم . البته تصمیم گرفتیم به دیدن پل کاخ که نزدیکترین پل به هرمیتاژ هست بریم . بعد استراحت در سوز شبانه پترزبورگ به سمت نوسکی راه افادیم باز هم نرم افزار سودمند yandax taxi یاور ما بود در میانه های خیابان نوسکی پیاده شدیم و برای شام به برگر کینگ رفتیم، ساعت تقریبا 12 نیمه شب بود دوبار غذا سفارش دادیم و پس از دریافت انرژی مضاعف پیاده به سمت هرمیتاژ حرکت کردیم ، این شب هوا سردتر از شبهای قبل بود و این پیاده روی تا مدتها در خاطر ما می ماند .
فاصله بیشتر از حد تصور من و ایمان بود. ساعت 1:30 جلوی هرمیتاژ بودیم و با کمک yandax map به سمت پل رفتیم فقط تو دلم آ رزو میکردم که دیر نرسیده باشیم چون دیگه فرصتی برای این صحنه زیبا نبود . خوشبختانه پل ساعت 1.45 باز شد درست 5 دقیقه بعد از رسیدن ما ، جمعیت زیادی مثل ما نظاره گر این صحنه ناب و شگرف مهندسی بودند . و بالاخره شور وشعف دیدن صحنه باز شدن پل در من ارضا شد و تونستم به یکی از اهدافم در سفر به روسیه دست پیدا کنم .
باز هم با yandax taxi به هتل برگشتیم . تاکسی دقیقا جلوی پای ما ایستاده بود و برای رسیدنش معطل نشدیم .
روز هفتم
این روز به بازدید از باغ پترهووف و کاخ فواره ها اختصاص داشت . ساعت 10 از جلوی هتل حرکت کردیم . باز هم دیر از خواب بیدار شدیم و با عجله صبحانه خوردیم هرچند صبحانه های این هتل چنگی به دل نمیزد . بعد از حدود 45 دقیقه و حرکت به سمت خارج شهر به ورودی باغ رسیدیم .
هر روز که از اقامت ما در روسیه می گذشت هوا سردتر می شد اما در این روز کاهش دما ناگهانی هم اتفاق افتاد ضمن اینکه هوا در کاخ تابستانی و در کنار خلیج فنلاند سردتر هم بود و ما دمای 11- درجه رو هم تجربه کردیم .
در داخل کاخ که همانند کاخ کاترین در دهکده تزارها همه چیز طلایی بود و آثار زیبایی وجود داشت . اینجا هم به مانند کاخ کاترین باید از پوشش خاصی برای زیر کفش استفاده می کردیم تا به پارکت آنجا صدمه وارد نکند . دیوارهایی با پوشش پارچه ابرشم زیباترین قسمت این کاخ از دید من بود . ضمن اینکه اینجا عکاسی ممنوع بود . هوا بسیار سرد بود و با خارج شدن از کاخ همه به سمت ماشین فرار کردند اما من و یکی دو نفر دیگه ترجیح دادیم چند سلفی با فواره ها و حوض خالی از آب کاخ بگیریم و کمی هم به خلیج فنلاند بنگریم.
نماهایی از کاخ پترهووف ، خلیج فنلاند و فواره ها
در برگشت به شهر در یک رستوران KFC ناهار خوردیم که مثل همیشه دلچسب و عالی بود .
کی اف سی
ناهار این روز هم طبق برنامه با تور بود . بعد دست جمعی به جز یک نفر که به هتل برگشت به یک مرکز خرید بزرگ رفتیم ما فقط اونجا شکلات خریدیم وقتی از مرکز خرید بیرون آمدیم و منتظر تاکسی یانداکس بودیم برف همه جا رو پوشانده بود . به هتل رفتیم و چمدانها را برای برگشت بستیم . اضافه بار هم که جزیی از مسافرت من همیشه هست . برنامه ریزی هم برای فرار از پرداخت وجه برای اضافه بار انجام دادیم و استراحت کردیم برای برگشت به ایران عزیز .
روز هشتم
6 صبح از اتاق بیرون آمدیم و به لابی هتل رفتیم و بسته ی صبحانه ای که برامون در نظر گرفته شده بود را خوردیم . اتاقها هم در این مدت چک اوت شدند . ساعت 7 به سمت فرودگاه حرکت کردیم . کیوان راهنمای عزیز تا اخرین لحظه رد شدن از گیت کنار ما بود و چون در پرواز هر نفر فقط حق داشت یک چمدان به همراه داشته باشید کمی کارها را مدیریت کرد تا کسی از جمله خود من اضافه بار نخورد . پرواز ساعت 9:10 دقیقه بود ولی با نیم ساعت تاخیر به سمت مسکو حرکت کرد . پرواز ائروفلوت با بوئینگ 800-737 که تقریبا نو بود انجام شد و مهمانداران وقتی فهمیدند ایرانی هستیم بسیار بسیار برخورد خوب و پسندیده ای با ما داشتند . هوا در مبدا و مقصد برفی بود و این مساله و نوع پرواز هواپیما روسی که کمی با خلبان های ما فرق داشت باعث شده بودند اعضای گروه ما مخصوصا زمان لندینگ کمی بترسند .
پرواز ائروفلوت
ساعت 11:10 دقیقه از هواپیما خارج شدیم پرواز ماهان به تهران ساعت 13:45 بود و پس از تحویل چمدانها و رفتن به ترمینال پروازهای خارجی وقت چندانی نداشتیم . همه کارها فشرده انجام شد و پرواز عالی ماهان راس ساعت 13:45 از فرودگاه برفی مسکو بلند شد و در ساعت 17:45 به وقت تهران به زمین نشست ( اختلاف ساعت مسکو و تهران در این فصل نیم ساعت است ) . من بیشتر زمان پرواز را خواب بودم و زمانی که بیدار شدم با این صحنه زیبا روبرو شدم .