شکار و شکارچی

4.3
از 6 رای
شکار و شکارچی + تصاویر
آموزش نوشتن خاطره سفر
27 اردیبهشت 1399 15:05
9
1.3K

در سفرم به لاهیجان و طبیعت زیبای گیلان، مهمان دوستم، آقای چایچی بودم.

آقای چایچی که مهندس بازنشسته سازمان مراتع و جنگلداری است، در طی مسیرمان از جاده ای که از میان جنگل های انبوه و کوهستانی منطقه  سیاه کل می گذرد، خاطره ای تعریف می کند.

سال ها قبل آقای چایچی، مهندس مجری پروژه جنگل کاری در سیاهکل بوده و تعداد زیادی از پرسنل و کارگران در زیر دست او به انجام این پروژه مشغول بوده اند. خاطره متاثرکننده او مربوط به این دوران است.

در آن زمان ، شکار یکی از علایق زندگی او بوده است. ماه رمضان بوده و او و تعداد زیادی کارگر در پروژه ای که نزدیک به یک ماه طول می کشیده دور از خانه و خانواده مشغول جنگل کاری بوده اند. در یکی از روزها، مه غلیظی تمام جنگل را گرفته بوده و کارگران با وجود خستگی و گرسنگی به کار ادامه می داده اند. به علت ماه رمضان و دوری از شهر، ذخیره غذایی گروه کاهش پیدا کرده بوده و کارگران غذای کافی نخورده بوده اند.  

آقای چایچی، ادامه می‌دهد:

"در حالی که در جایی از جنگل و دور از کارگران بودم ناگهان حرکتی از شبح یک موجود زنده را در نزدیکی خود حس کردم. مه غلیظی بود و دید کاملی نداشتم ولی ناخوداگاه و بطور غریضی جستی زدم و بر روی آن شبح پریدم و لحظاتی بعد با شگفتی متوجه شدم که گردن یک آهوی جوان را در زیر بغل خود می فشارم. لحظه‌ای رویایی برای من شکارچی بود. شکاری که خود به دام آمده بود. لحظاتی از شادی این شکار گذشت و کم کم احساس دیگری در من شکل گرفت، حس ترحم و عطوفت. کم کم احساس برتری‌جویی و افتخار شکار جای خود را به حس رحم و شفقت به یک موجود زنده دوست‌داشتنی داد. موجود زنده‌ای که او را سخت در آغوش فشرده بودم و روا نبود خیانتی در حقش بکنم. در یک لحظه تصمیم نهایی را گرفتم. دست‌هایم را شل کردم و اجازه دادم آهو بگریزد. آهویی که اگر کارگران گرسنه از وجود آن مطلع شده بودند هرگز به من اجازه آزادیش را نمی‌دادند. "

 آقای چایچی بعد از ماموریت به خانه مراجعه می‌کند. دختر کوچکش روزی از روزهایی که پدر در ماموریت بوده از بالکن طبقه دوم خانه به حیاط سقوط می‌کند ولی با شگفتی زیاد، بدون هیچ عارضه‌ای جان سالم بدر می‌برد. تاریخ و ساعت و زمان این سقوط دقیقا همان زمانی بوده که پدر ، آهو را از بند خود رها کرده بود. آقای چایچی بعد از این جریان، به کلی شکار را کنار می‌گذارد.

 

نویسنده: هادی انصاری

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر