این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لستسکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرسوجو کنید.
خرداد 95 بود و ما اتاقمان رادر هتل نووتل کوالالامپور تحویل گرفتیم. بعد از چک کردن اتاق و اوکی بودن همه چیز و بعداز دقایقی استراحت، از هتل زدیم بیرون. شب که برگشتیم، به خانم گفتم:« پاسپورتها و مدارک را گذاشتی تو سیو باکس؟»
گفت:« آره»
گفتم:«رمزش چنده؟»
با نگرانی و اضطراب گفت:«یادم نیست»
گفتم:«چی؟ یادت نیست؟ حالا چطور در سیو باکس رو باز کنیم؟»
با خودم گفتم: «حالا که رمز سیو باکس یادمون رفته، اگه به رسپشن هتل بگم، یا نمیتونن باز کنن و یا در صورت باز کردن حتماجریمه خواهند کرد. بهتره تلاش کنم تا شاید تونستم بازش کنم».
به خانمم گفتم: «اصلا هیچی یادت نیست؟»
گفت: «چرا... فقط یادم می آد که 6 رقم اول نیست و رمزی که دادم از 7 تا صفر است (9،8،7 و صفر)»
حالا شما حساب کنید طبق قانون آمار و احتمالات باید چند تا شماره 4 رقمی میزدم تا در سیو باکس باز بشه. شروع کردم به رمز دادن شانسی. 4 تا رمز چهار رقمی دادم و همش اشتباه بود. دیگه بعدیش رو قبول نکرد. بایستی دو ساعت صبر میکردم تا 4 تا رمز دیگه بدم. البته مدارکی که تو سیو باکس داشتیم تاروز چک اووت نیاز نداشتیم و 7 روز هم اقامتمون تو کوالالامپور بود.خلاصه سرتونو درد نیارم، هر روز در چند نوبت تا روز آخر هر روز چندین بار کارم شده بود رمز دادن تا شاید در یکی از این رمزها در سیو باکس باز بشه.
درست صبح روز آخر بود که ظهر اون روز باید چک اووت می کردیم.4 بار شانس رمز دادن داشتم. با خودم گفتم: «این 4 تا رمز رو میدم اگه باز نشد، مجبورم به رسپشن هتل جریان رو بگم، هر چه بادا باد».
درست طبق فیلمها که در ثانیه آخر با قطع یه سیم، بمب منفجر نمیشه، در کمال ناباوری در چهارمین و آخرین شانس شماره دادن، با دادن رمز درست، در گاو صندوق(سیف باکس) باز شد.از خوشحالی جیغ کشیدم. طوری که از اتاق بغلی یکی اومد در زد و پرسید: «اتفاقی افتاده؟»
گفتم:«بله، به یک موفقیت بزرگ رسیدیم»
#دهمین_تولد_لست_سکند
نویسنده: فرشاد شفیعی شهیدلو