ویلنیوس، دروازه ای به قرون وسطی

4.6
از 55 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
ویلنیوس، دروازه ای به قرون وسطی
آموزش سفرنامه‌ نویسی
16 خرداد 1403 12:00
20
877

چکیده

به کشوری سفر میکنم که روزگاری با وسعتی از دریای بالتیک تا دریای سیاه، بزرگترین قلمروی اروپا را داشت. بله، لیتوانی کشور کوچک امروزی با ۳ میلیون نفر جمعیت، که حاصل قرنها مبارزه و تلاش برای استقلال از سیطره کشورهای همسایه اش است. آنها بقدری مشتاق طعم زیبای آزادی بودند، که تاریخ نام آنها را بعنوان اولین کشوری که از اتحاد جماهیر شوروی اعلام استقلال نمود، فراموش نخواهد کرد. در قلب پایتخت این کشور، محله ای را پیدا میکنم که اعلام خودمختاری کرده است و مجذوب بندی از قانون اساسی آن میشوم که میگوید «گربه موظف نیست صاحب خود را دوست داشته باشد، بلکه باید در زمان نیاز به او کمک کند».

موقعیت لیتوانی در نقشه
موقعیت لیتوانی در نقشه

مقدمه

سمت شرقی دریای بالتیک برای هزاران سال محل اسکان قبایل بالتیک بوده است. زبان لیتوانی با ویژگی های باستانی خود، ریشه در زبان سانسکریت دارد و به عنوان یکی از قدیمی ترین زبان های جهان در نظر گرفته می شود. در دهه 1230، سرزمین های قبیله ای لیتوانی توسط مینداگاس(Mindaugas) متحد شد و پادشاهی لیتوانی در 6 ژوئیه 1253 ایجاد شد. در طول قرن چهاردهم، دوک نشین بزرگ لیتوانی بزرگ ترین کشور اروپا بود که شامل سرزمین های لیتوانی، بلاروس، اوکراین امروزی و بخش هایی از لهستان و روسیه بود که از بالتیک تا دریای سیاه امتداد داشت. باورتان میشود؟! آنها زمانی واقعا قلمروی گسترده ای داشتند. 

لیتوانی آخرین کشور اروپایی بود که از بت پرستی به مسیحیت گروید، اما این کشور هنوز برخی از این سنت های بت پرستی را برای ریشه های تاریخی خود عزیز می داند. در ابتدای قرن پانزدهم  و به همین بهانه بت پرستی، شوالیه‌های  آلمانی سعی کردند لیتوانی کافر را فتح کنند، اما لیتوانی به رهبری ویتاوتاس کبیر توانست آنها را شکست دهد.

در سال 1569، پادشاهی لهستان و دوک نشین بزرگ لیتوانی با هم متحد شدند و کشور مشترک المنافع لهستان-لیتوانی را ایجاد کردند. چرا؟! برای اینکه در برابر روسیه متحد و قوی باشند. اما این تنها تا سال 1795 ادامه داشت، زمانی که پس از تهاجم ناموفق ناپلئون به روسیه، لیتوانی بلافاصله توسط امپراتوری روسیه مورد حمله قرار گرفت و بیشتر قلمرو لیتوانی را ضمیمه کرد. روسیه این کشور را از نقشه ناپدید کرد و برای از بین بردن هویت لیتوانیایی، مذهب کاتولیک و زبان آنها از هیچ کوششی دریغ نکرد. سرانجام در سال 1917، در جریان انقلاب بلشویکی روسیه، لیتوانیایی ها فرصتی برای جدا شدن از روسیه تزاری دیدند و در 16 فوریه 1918 استقلال خود را اعلام کردند.

بلشویک‌ها ابتدا در برابر از دست دادن لیتوانی مقاومت کردند، اما نهایتا تسلیم شدند و اجازه دادند لیتوانی از اتحاد جماهیر شوروی جدید خود خارج شود. اما پس از آن لهستان(رفیق قدیمی) که تازه از روسیه نیز آزاد شده بود، تلاش کرد تا اتحادیه قدیمی را دوباره برقرار کند  و به لیتوانی حمله کرد و پایتخت آن (ویلنیوس) را اشغال کرد. بنابراین بین دو جنگ جهانی، لیتوانی کمی کوچکتر بود و پایتختش به کاوناس منتقل شد. اگر چه کشور کوچکتر شد ولی در طول این مدت، لیتوانی با کشف مجدد فرهنگ و هنر، رنسانس را تجربه کرد. آنها مجددا توانستند به تاریخ خود افتخار کنند و مذهب کاتولیک و فرهنگ متمایز خود را آزادانه داشته باشند. طعم آزادی برای آنها عالی بود اما این وضعیت بیشتر از ۲۰ سال طول نکشید.

در سال 1939، آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی با همدیگر معاهده عدم تجاوز امضا کردند و بنابراین اتحاد جماهیر شوروی با خیال راحت، لیتوانی را به همراه لتونی و استونی ضمیمه کرد و آلمان هم بدون عواقب به لهستان حمله کرد. در سال 1941 آلمان نازی پیمان را شکست و حمله غافلگیرانه ای اش را به اتحاد جماهیر شوروی آغاز کرد و لیتوانی را در طول مسیرش اشغال کرد. برخی از لیتوانیایی ها که تا آن زمان، مخفیانه با شوروی جنگیده بودند، اکنون توجه خود را به جنگ با آلمانی ها معطوف کردند. در سال 1944، شوروی لیتوانی را از آلمان ها پس گرفت و آن را یکی از پانزده جمهوری اتحاد جماهیر شوروی نامید. تنها نکته مثبت این بود که پایتخت ویلنیوس به لیتوانی بازگردانده شد. با وجود اینکه لیتوانیایی ها دوباره اشغال شده بودند، همچنان آرزوی رهایی از اشغال و سرکوب شوروی را داشتند.

با شروع موفقیت آمیز جنبش همبستگی لهستان، لیتوانی نیز تلاشهای خود را برای استقلال افزایش داد تا نهایتا در 11 مارس 1990، قانون تأسیس مجدد دولت لیتوانی امضا شد. میخائیل گورباچف ​​قانون استقلال را غیرقانونی خواند و شروع به اعمال تحریم ها علیه لیتوانی از جمله محاصره اقتصادی کرد. علاوه بر این، در 13 ژانویه 1991 نیروهای شوروی به ساختمان پارلمان و برج تلویزیونی ویلنیوس یورش بردند. مردم لیتوانیایی با سربازان شوروی مقابله کردند و در جریان این رویدادها، ۱۴ نفر کشته و هفتصد نفر زخمی شدند. با فشارهای بین المللی، گورباچف ​​تصمیم گرفت که نیروهایش را برگرداند.

در 11 فوریه 1991، پارلمان ایسلند، لیتوانی را بعنوان کشوری مستقل به رسمیت شناخت. پس از آنها دانمارک، اسلوونی و کرواسی و لتونی به صف طرفداران لیتوانی پیوستند. به رسمیت شناختن استقلال لیتوانی سپس توسط ایالات متحده در 2 سپتامبر 1991 مجدداً تأیید شد و رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که اگر اتحاد جماهیر شوروی از نیروی مسلح علیه لیتوانی استفاده کند، ایالات متحده نیز بر این اساس واکنش نشان خواهد داد. سرانجام در 6 سپتامبر 1991 استقلال لیتوانی توسط اتحاد جماهیر شوروی به رسمیت شناخته شد. سی و دو سال گذشته، تاریخ برای لیتوانی شگفت انگیز بوده است. لیتوانی به یک کشور اروپایی مدرن تبدیل شده  است بدون آنکه ظاهر قدیمی خود را از دست داده باشد. آنها عضو مهمی از اتحادیه اروپا و اتحاد ناتو هستند و در دسامبر ۲۰۰۷ نیز به عضویت کامل پیمان شنگن درآمدند.  

پرچم لیتوانی

پرچم لیتوانی

واحد پول این کشور یورو است و پایتخت آن ویلنیوس (Vilnius) است. جمعیت این شهر پانصد هزار نفر است و احتمالا از بدو تاسیس دوک نشین لیتوانی، پایتخت آن بوده است. سفر بالتیکی من از کشور دوست و همسایه لیتوانی، یعنی لهستان، در June سال ۲۰۲۳ آغاز شد. بله، کشور دوست و همسایه ای که او هم سابقه تجاوز به خاک لیتوانی را دارد! 

چگونگی سفر

پس از یک روز پرسه زدن در شهر کاتوویتسه ( Katowice) لهستان، به ایستگاه اتوبوس مرکزی آن برگشتم تا با Flixbus دوست داشتنی(معروف ترین اتوبوسهای اروپا) و با قیمت ۳۷ یورو، به سمت ویلنیوس حرکت کنم. بهترین خاطره من از کاتوویتسه، لاکرهای (Locker) مجانی ایستگاه اتوبوس آن بود که باعث شد با خیال راحت کوله پشتی خود را در آن بگذارم و به جستجوی شهر بپردازم. جهت مقایسه، هزینه استفاده از دو ساعت لاکر در ایستگاههای قطار اکثر شهرهای آلمان، حداقل ۳ یورو است.

کاتوویتسه، حسن ختام خوبی برای سفر لهستان من بود. سفری که با پرواز ارزان ویزایر(WizzAir) از اسلو نروژ به شهر تاریخی کراکوف آغاز شد، با تاریخ لهستان گره خورد و در نهایت با بازدید زخمهای زشت نژادپرستی در آشویتس به اوج تاسف و اندوه رسید. حالا به کشور دوست و همسایه ی لهستان میروم، دوستی که غمهای مشترک زیادی با لهستان دارد. فاصله این شهر تا ویلنیوس ۱۳ساعت است و با انتخاب اتوبوسی شب رو، حداقل یک شب در پرداخت هاستل صرفه جویی کردم. بدین ترتیب کل شب را در اتوبوس خواهم خوابید و روز بعد، در شهری جدید آماده ماجراجویی خواهم بود.

ویلنیوس

قیمت یک تخت در اتاق Dorm هاستل، در مرکز این شهر از ۱۳ یورو آغاز میشود. بنابراین اینجا، جای مناسبی برای کوله گردی است. به لطف شبی در اتوبوس و شبی در هاستل، مجموع هزینه اقامت من برای دو روز حضور در ویلنیوس کمتر از ۱۵ یورو گردید. خب، بیایید غرق در شهر شویم. توصیه من، هاستل Downtown Forest است که حتی با کمتر از 2 یورو میتوانید یک صبحانه ساده هم داشته باشید. پس از آن، Mikalo House نیز میتواند گزینه خوبی باشد. بطور کلی، هاستلهای خوب زیادی در مرکز شهر ویلنیوس یافت میشود و شما نیازی به توصیه من نخواهید داشت.

دروازه ورود به این شهر زیبا، دروازه سپیده دم(Gate of Dawn) است. دروازه رویایی سپیده دم که بین سال های 1503 تا 1522 ساخته شد، تنها بخش باقی مانده از دیوار شهر ویلنیوس است که هنوز پابرجاست. این دروازه علاوه بر نقش تاریخی و فرهنگی قابل توجه خود، یک مکان زیارتی محبوب است، زیرا کلیسایی معروفی به همین نام را در خود جای داده است. در داخل کلیسا یک نقاشی نفیس و نماد مریم مقدس وجود دارد و بسیاری از مردم برای عبادت یا دعا برای معجزه به اینجا می آیند. تازه عروس و دامادهایی را می بینید که در کنار دروازه و کلیسا در حال عکس گرفتن هستند، انگار بخشی از فرهنگ شهر است و یا شاید تشکری بابت فرجام خوب عشقشان، که شاید از نظر آنها به معجزه ای می ماند. نه به امید معجزه، که برای یادگاری یک سوغاتی یک و نیم یورویی از بازار کنار دروازه خریدم.

دروازه سپیده دم

دروازه سپیده دم

دروازه سپیده دم شما را به قسمت قدیمی شهر، راهنمایی میکند. یکی از بزرگترین و دست نخورده ترین مراکز شهر تاریخی در شمال اروپا و حوزه بالتیک، شهر قدیمی ویلنیوس است با ساختمان های قرون وسطایی شگفت انگیزی که به هر گوشه اش که نگاه کنید، جایی برای اکتشاف دارد. این قسمت شهر که محلات مختلفی را در بر می گیرد، در برگیرنده طیف گسترده ای از سبک های مختلف معماری است. مجموعه ای از کلیساهای گوتیک، کاخ‌های باروک و مغازه های کلاسیک در هم تنیده شدند. بی جهت نیست که ویلنیوس برای سال ۲۰۰۹ بعنوان پایتخت فرهنگی اروپا انتخاب شد.

اینجا کافه‌ها و رستوران‌هایی وجود دارند که قدمت آن‌ها به قرن‌ها پیش می‌رسد. خوشبختانه با جیبهای خالی، تسلیم نشدن در برابر وسوسه حضور در این رستورانها کار آسانی بود. با دوست و همسفری تازه(که خوشبختانه سلیقه بهتری هم در آشپزی نسبت به من داشت)، در جستجوی غذا به سوپرمارکتهای Lidl ، Remi و Maxima سر زدیم. همیشه اولویت من در اروپا، لیدل بوده است. هزینه سه وعده غذایی شامل گوشت، تخم مرغ، ماست، نان، کالباس و نوشیدنی برای هر نفر ۹ یورو گردید(سایر ملزومات مورد نیاز آشپزی مانند ادویه، روغن و ... در هاستل موجود بود).

شهر قدیمی و رستورانهایش
شهر قدیمی و رستورانهایش

قلب فرهنگی ویلنیوس، تالار شهرش هست که در میان شهر قدیمی قرار دارد. اسم تالار شهر ویلنیوس(Vilnius Town Hall) برای اولین بار در سال 1432 ذکر شده است و از آن زمان تاکنون بارها بازسازی شده است. ساختمان فعلی ویلنیوس به سبک نئوکلاسیک در سال 1799 بازسازی شد و از آن زمان تاکنون بدون تغییر باقی مانده است.

تالار شهر

تالار شهر

در همین حوالی به کلیسای St. Casimir میرسم. این کلیسای تاجدار بین سال های 1623 تا 1636 و پس از قدیس شدن کازیمیر، شاهزاده سابق لیتوانی، ساخته شد. این کلیسا که به سبک باروک و توسط هنرمندان ایتالیایی طراحی شده است تا میزبان تابوت نقره ای قدیس باشد.

کلیسای سنت کازیمیر

کلیسای سنت کازیمیر

تا دلتان بخواهد در این شهر کلیسا داریم و کلیسای تثلیث مقدس(holy trinity) که متشکل از یک کلیسا، صومعه، ناقوس و دروازه ای زیباست هم یکی از همینها است. این کلیسا قرن شانزدهمی ، پس از یک آتش سوزی جدی در اواسط قرن هجدهم به طور گسترده تغییر کرد و حالا یک کلیسای کاتولیک شرقی است( که بسیاری از باورهای ارتدکس را با هم ترکیب می کند و در عین حال پاپ را به عنوان نماینده خدا بر روی زمین می شناسد). 

کلیسای تثلیث مقدس

کلیسای تثلیث مقدس

از هر جای شهر، ناخودآگاه به سمت برج گدیمیناس (Gediminas Tower) و تپه آن هدایت میشوید. 

در پای تپه این برج ، کلیسای جامع سفید روشن ویلنیوس و ناقوس زیبای آن میدرخشد. ساختمان نئوکلاسیک فعلی در سال 1783 ساخته شده است در حالیکه برای اولین بار در سال 1387 یک کلیسای جامع چوبی در همین محل ساخته شده بود. دوک های بزرگ لیتوانی در این کلیسا تاج گذاری می کردند و متناسب با چنین مناسبتهایی، فضای داخلی آن به طرز مجللی تزئین شده است و آثار هنری و نقاشی های دیواری فراوانی به نمایش گذاشته شده است.

کلیسای جامع ویلنیوس
کلیسای جامع ویلنیوس

در کنار کلیسا، کاخ دوک های بزرگ لیتوانی (The Palace of the Grand Dukes) قرار دارد. این قصر در قرن پانزدهم برای حاکمان دوک نشین بزرگ لیتوانی ساخته شد و برای چهار قرن این کاخ، مرکز سیاسی و فرهنگی کشورهای مشترک المنافع لهستان-لیتوانی بود تا آنکه در سال 1801 تخریب شد. ساختمان فعلی، نتیجه دوباره سازی آن در سال ۲۰۰۲ است.

کاخ دوک های بزرگ لیتوانی

کاخ دوک های بزرگ لیتوانی

برای رسیدن به برج گدیمیناس، می توانید با یک فونیکولار کوچک و لذت بخش از کنار تپه به نماد شهر برسید، ولی چرا باید بجای یک تپه نوردی جانبخش، برای این سواری پول بپردازید؟ 

نمای سمت دیگر شهر در مسیر برج گدیمیناس
نمای سمت دیگر شهر در مسیر برج گدیمیناس

برج گدیمیناس با داشتن یک چشم انداز ابدی، از سال 1409 بر ویلنیوس و رودخانه نریس(Neris) مسلط است. این برج که بر تپه ای زیبا قرار دارد، یکی از اندک بخش‌های باقی‌مانده از قلعه ای قدیمی است(و یا شاید تنها بخش). برج گدیمیناس، برج آجری قرمز سه طبقه ای است که با شکل کنونی خود در سال 1933 بازسازی شده است و در داخل آن، مدلهای افسانه ای از شکل ظاهری قلعه وجود دارد که نمیدانم چقدر منطبق بر واقعیت است.

برج گدیمیناس

برج گدیمیناس

از کنار برج، تپه سه صلیب ( Hill of Three Crosses) که بر فراز ویلنیوس برافراشته است، خودنمایی میکند. اگر چه آن چیزی که امروز نقش اصلی این تپه است، چشم انداز زیبای آن است، اما در حقیقت تپه و سه صلیب بر فراز آن، نماد تولد دوباره کشور است. آنگونه که داستانها می گویند، صلیب های چوبی در بالای تپه در قرن هفدهم برای بزرگداشت هفت راهب که در اینجا سر بریده شدند، علم شد. با این حال با تسلط شوروی بر کشور، دولت کمونیستی آنها را حذف کرد. با نزدیک شدن اتحاد جماهیر شوروی به فروپاشی، این بنا در سال 1989 دوباره ساخته شد. به این ترتیب، سه صلیب نماد بیداری مجدد ملت است و برای مردم محلی بسیار محبوب است. بسیاری از گردشگران تور اروپا به اینجا می آیند تا غروب خورشید را بر فراز شهر تماشا کنند.

مجموعه سه صلیب

مجموعه سه صلیب

آنچه از تپه و به سمت شهر قدیمی میبینید، بسیار شگفت انگیز است. انگار مبهوت فیلمی هالیوودی هستید که شما را به قرون وسطی برده است. مجموعه ساختمانهای دانشگاه ویلنیوس، عروس زیبای این منظره است. دانشگاه ویلنیوس که در سال 1579 تأسیس شد، یکی از قدیمی ترین دانشگاه های اروپای شرقی به حساب می آید. این مجموعه دانشگاه متشکل از کلیسا، برج و ناقوس، ساختمان های دانشگاه و سیزده حیاط است. این مجموعه برای چندین قرن در حال ایجاد بوده است و از این رو، می توان ساختمان هایی با سبک های مختلف معماری را در آنجا یافت. کلیسا، که در سال 1426 ساخته شد(قبل از وجود دانشگاه)، در اصل گوتیک بود، اما در اوایل قرن 18، ویژگی های متمایز باروک متاخر را به دست آورد. برج ناقوس که معماری رنسانس و باروک را در سال‌های 1600-1610 نشان می‌دهد، مرتفع‌ترین نمای شهر قدیمی با ۶۸ متر ارتفاع است. 

ویلنیوس از منظر برج گدیمیناس (دانشگاه ویلنیوس در قلب تصویر)
ویلنیوس از منظر برج گدیمیناس (دانشگاه ویلنیوس در قلب تصویر)

اگر هنوز از دیدن کلیسا سیر نشده اید، کلیسای سنت آنه (St. Anne’s Church) که در ساحل رودخانه ویلنیا قرار دارد، بدون شک یکی از چشمگیرترین ساختمان های شهر است. این کلیسا که قدمت آن به سال 1500 می رسد، با سبکی پر زرق و برق و جذاب ساخته شده است. نمای زیبای آجر قرمز آن که توسط دو برج احاطه شده است، با یک گلدسته دلپذیر که بین آنها قرار گرفته است، واقعاً منظره زیبایی را به وجود آورده است. بر خلاف کلیسای سنت آنه ، کلیسای سنت پیتر و سنت پل (Church of St Peter and St Paul) چیز جالبی برای ارایه ندارد. گویا فضای داخلی آن با گچ بری‌های زیبایش که حدود 2000 مجسمه حکاکی شده را به نمایش میگذارد، در اروپا منحصر بفرد است. اما مورد علاقه من نبود! 

روز بعد میخواستم با خیال راحت در شهر گم شود. میخواستم فقط راه بروم، ببینم و لذت ببرم. در همین حال، سر از محله ای غیر عادی در آوردم که از سه طرف توسط رودخانه ویلنیا احاطه شده بود. محله اوژوپیس (Uzupis) به معنای «آن سوی رودخانه»، ظاهر و احساس متفاوتی دارد. پلی وجود دارد که ورود شما را به جمهوری اوژوپیو اعلام میکند! آیا این یک شوخی بامزه است؟! من هنوز نمیدانم. گویا این محله از سال ۱۹۹۸ اعلام استقلال کرده است. 

جمهوری اوژوپیس (برگرفته از وبسایت ویکی مدیا)

جمهوری اوژوپیس (برگرفته از وبسایت ویکی مدیا)

حتی باجه ای برای دریافت مهر بر روی پاسپورت وجود دارد! مگر میشود؟ من عاشق مهر در پاسپورت هستم ولی واقعا در این مورد هیچ چیز نمیدانستم و نمیخواستم ریسک کنم. شاید این برای یک اروپایی، شوخی جذابی باشد ولی برای پاسپورت ایرانی نمیدانم؟! در قلب این محله هنری(یا این جمهوری مستقل)، مجسمه باشکوه فرشته اوژوپیس قرار دارد که در حال دمیدن در شیپور است! عصر هنگام بود و وقت زیادی برایم نمانده بود. به سمت ایستگاه اتوبوس مرکزی رفتم تا داستان این سفر را به اتمام برسانم.

هزینه های این سفر عبارت بودند از:

  • هزینه اتوبوس از لهستان تا ویلنیوس، 37 یورو
  • هزینه یک شب اقامت در هاستل، 15 یورو
  • هزینه حمل و نقل درون شهری، 0 یورو (پیاده روی مطلق)
  • هزینه سه وعده غذا(آشپزی در هاستل)، 9 یورو
  • هزینه سوغاتی جهت یادگاری، 1.5 یورو

پایان

حسرت بخش جدایی ناپذیر زندگی انسان است. من همیشه حسرت سفرهایی که نرفته ام و جاهایی را که ندیده ام، داشته ام. همانطور که در سفرنامه فنلو گفته بودم در هر سفری، حسرتی نیز باقی می ماند، مثل جایی که بازدید نکردید و یا تفریحی که از آن لذت نبردید. این قاعده سفر است. اما حسرت من در این سفر، مهری است که از جمهوری خنده دار و زیبای اوژوپیس دریافت نکردم. این جمهوری واقعا دولت، واحد پول و قانون اساسی خود را دارد، اگر چه همه آنها شبیه به یک شوخی جذاب است. چطور مهر جمهوری مستقلی را دریافت نکردم که یکی از بندهای قانون اساسی آن این است که «گربه موظف نیست صاحب خود را دوست داشته باشد، بلکه باید در زمان نیاز به او کمک کند». زیبا نیست؟

دیوانه ها هستند که زندگی را زیبا میکنند. باید با دیوانگی ها همراه شوید تا مفهوم زندگی را بفهمید. آن جمهوری یک دیوانگی لذت بخش بود که من جرات به رسمیت شناختنش را نداشتم. اگر روزی به ویلنیوس برگردم، رسما دیوانگی خواهم کرد و مهر دیوانگی را دریافت میکنم. به امید آن روز!

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر