سفر به ارمنستان با خودرو شخصی
شاید روزی که آصف الدوله به نمایندگی از فتحعلی شاه قاجار وبه تاوان بی کفایتی او و عدم حمایتش از عباس میرزا،پیمان ترکمنچای را امضا نمود، اصلا گمان نمی کرد که نفرین ابدی هموطنانش را برای خود خریده است وشاید هم گمان نمی برد روزی فرزندان ونوادگانش به کلی فراموش کنند که ارمنستان روزگاری جزئی از خاک ایران بود. به هر حال در دنیایی که مناسبات انسانی در حال پیشرفت است وخط کشی های قراردادی به دور کشورها هر روز بیشتر از دیروز به نفع روابط انسانی رنگ می بازد،در این سوی دنیا، هنوز هموطنان دیروز ،امروز را به بیگانگی می گذرانند. انتخاب ارمنستان برای سفر با هر مقیاسی انتخاب بسیار مناسبی است ،تاریخ وفرهنگ مشترک ،طبیعت بسیار زیبا، اماکن دیدنی، هزینه کم، عدم الزام به اخذ ویزا در مبدا، همه وهمه ارمنستان را به مقصدی ایده آل جهت سفر تبدیل نموده .من نیز به همراه همسرم به همین دلایل این کشور را برای مسافرت یک هفته ای انتخاب نمودیم. بسیاری از هموطنان ما سفربه این کشور را به صورت هوایی و به مقصد پایتخت کشور ( شهر ایروان ) به انجام می رسانند. اگر چه ایروان به تنهایی به اندازه کافی جاذبه های گردشگری برای یک هفته اقامت دارد،اما برای ما که آشنایی با رفتار وباورهای مردم ،طبیعت وآثار باستانی کشورها از جذابیت بالایی برخوردار است ، سفر با ماشین واز راه زمینی قطعا انتخاب اول بود. برای مسافرت ورانندگی در هر کشور گواهی نامه بین المللی، مجوز خروج اتومبیل (کاپوتاژ) و اخذ پلاک بین المللی برای خودرو لازم است.درایران کانون اتومبیلرانی واقع در تهران خیابان خرمشهر خیابان عربعلی پلاک 2 و یا سایر نمایندگیهای این کانون که معمولا آژانسهای مسافرتی هستند این کار را انجام می دهند.
اگر گواهینامه پایه یک ویا دو داخلی داشته باشید با ارائه مدارک معمول از جمله کپی واصل گواهینامه وکارت ملی وواریز مبلغی کمتر از پنجاه هزار تومان وصرف حدودیک ساعت زمان به راحتی می توان گواهی نامه مزبور رادریافت کنید ،و در مورد اخذ مجوز خروج خودرو از کشور ؛ در تهران گمرک غرب تهران واقع در کیلومتر 5 جاده قدیم کرج مجوز مربوط را صادر می کند. مراجعه من به گمرک غرب تهران همزمان بود با صف دراز کامیونهایی که از بنادرجنوبی کشورمنتظرترخیص محموله های خود بودنداما خوشبختانه کارها کاملا تفکیک شده بود. پس از ورود به محوطه گمرک وتعیین وزن ماشین توسط باسکولی که در قسمت ورودی قرارداشت، به بخش مربوطه راهنمایی شدم ،ماشین را در پارکینگ پارک کردم وبا مراجعه به اولین اتاق پس از اخذ وتکمیل اوراقی که عمدتا مربوط به مشخصات خودرو بود وتهیه کپی از مدارک شامل گواهینامه، سند و کارت خودرو، کارت ملی، پاسپورت و بیمه نامه خودرو به قسمت دریافت نوبت وسپس به سالن اصلی راهنمایی شدم در آنجا خانمی که مسئول ورود اطلاعات به کامپیوتر بود با حوصله وآرامش وبدون اتلاف وقت کار مرا انجام داد و مرا به باجه بعدی فرستاد که مسوول آن آقایی بود که حدود 15 دقیقه را با تلفن صحبت کرد بعد از آن بدون توجه به من مشغول صحبت با همکارش در مورد کیفیت شام عروسی همکار دیگرش شد و بالاخره بعد از اعتراض من و احتمالا بخاطر ادب کردن این مراجعه کننده پر رو، بلند شد و رفت.به ناچار به مسوول آن قسمت رجوع کردم و به اجبار وی آقای متصدی مجددا برگشت اما این بار به بهانه اینکه من مالک ماشین نیستم و مهلت وکالتنامه من نیز گذشته است دوباره رفت. با مراجعه مجدد به مسوول قسمت و تذکر اینکه از نظر حقوقی وکالتنامه بلا عزل تابع زمان نیست و به اجبار ایشان بالاخره حضرت آقای متصدی برگه کاپوتاژ صادر شده را ممهور فرمود و مرا فرستاد به همان قسمتی که در بدو ورود رفته بودم. به هر حال پس از حدود سه ساعت صرف وقت که می توانست نیم ساعت باشد و صرف هزینه ای حدود یک صد وبیست هزار تومان کاپوتاژ ماشین صادر شد .اخذ پلاک بین المللی نیز، از کانون اتومبیلرانی ویا از طریق آژانس های مسافرتی سطح شهر که ازکانون نمایندگی دارند امکان پذیر است با مراجعه به یکی از آژانسهای مسافرتی و صرف وقتی کمتر از نیم ساعت این کار انجام شد ودر مجموع کل هزینه های مربوط به اخذ کاپوتاژ وپلاک بین المللی چیزی کمتر از دویست هزار تومان شد.
مرز مشترک ایران وارمنستان برای خروج زمینی در منطقه ای واقع در 20 کیلومتری شهرستان سیه رود بنام نوردوز قرار دارد هشتم خرداد ماه ساعت 2 بعد از ظهر تهران را به مقصد تبریز ترک کردیم وپس از طی مسافت 815 کیلومتر به مرز ایران و ارمنستان رسیدیم (تهران تا تبریز 600 کیلومتر، تبریز تا جلفا 135 کیلو متر، جلفا تا سیه رود 60 کیلو متر و سیه رود تا نوردوز 20 کیلومتر ). به غیر از توقف یکی دو ساعته در جلفا وتوقفهای کوتاه مدت برای بنزین زدن در هیچ نقطه ای توقف نکردیم. بعد از تبریز منطقه کم کم زیبا تر می شود خصوصا بعد از جلفا، در مسیر سیه رود مناظر زیبای حاشیه رود ارس را می توان دید. سیه رود آخرین مکانی است که می توان باک بنزین خودرو را با بنزین 700 تومانی پر کرد در زمان مسافرت ما هر درام ارمنستان پنج تومان بود که با محاسبه بنزین لیتری 500 درام قیمت هرلیتر بنزین در ارمنستان 2500 تومان بود البته مانند هر جای دیگر دنیا قیمت بنزین به صورت روزانه تغییر میکند اما تغییرات آن معمولا بیش از بیست درام نیست ضمنا قیمت بنزین در شهرها معمولا 10 تا 15 درام ارزانتر از پمپ بنزینهای خارج شهرهاست. حدود ساعت 11 شب به مرز نوردوز رسیدیم. بیرون محوطه مرزبانی مغازه هایی است که در طول بیست وچهار ساعت باز بوده وبه محض ورود خودرویی، متصدیان آن ها، فروش سیم کارت ارمنستان ،تبدیل ارز ویا فروش اجناس خرد وریز را به شما پیشنهاد میکنند از آنجا که به ما توصیه شده بود که از این گروه خرید نکنیم بی توجه به اصرارهای آنها وارد محوطه مرزبانی شدیم ومستقیما به سالن ترانزیت مراجعه کردیم .درآنجا بعد از کنترل پاسپورتها شخص مودبی که مسئول بازدید خودرو وبار همراه ما بود با مابه سمت ماشین آمد وچون ما بار زیادی نداشتیم بعد از کنترل مختصر داخل خودرو از ما خواست چمدانها را ازگیت مخصوص عبور دهیم. بعد از عبور چمدانها از گیت و حیرت از دیدن مامور نیروی انتظامی مستقر در سالن که گمان میکرد به صرف داشتن درجه نظامی بر روی شانه خود اجازه شوخیهای البته بسیار بی مزه و سبک با همه را دارد، پلاکهای بین المللی راباگیره های پلاستیکی روی پلاکهای عقب وجلو خودرو نصب کرده وبا ارائه کاپوتاژ از گیت خروجی از خاک ایران خارج و وارد نقطه صفر مرزی شدیم که در واقع پلی بود که بر روی رودخانه ارس بسته شده بود. دراین نقطه ارس به معنی اخص کلمه مفهوم یک رودخانه مرزی را به خود می گیرد.
درست ساحل شمالی خاک ارمنستان است و ساحل جنوبی خاک ایران. حدود 1 بامداد وارد مرزبانی ارمنستان شدیم. بیش از دودهه پس از فروپاشی شوروی همه چیز به شدت یادآور اتحاد جماهیر شوروی سوسیا لیستی بود. ساختمانهای قدیمی ورنگ ورورفته با دیوارهایی که از بیرون با تخته عایق کاری شده بود وسربازانی با جثه های درشت وبی بهره از ادب . بعد از کنترل ابتدایی پاسپورت کمی جلوتر مقابل دو یا سه اتاقک کهنه، ماشین ها را متوقف کردند و به غیر از راننده بقیه سرنشینان فاصله دویست متری تا سالن ترانزیت را می بایست پیاده طی کنند. ویزای ورودی برای راننده خودرو در این قسمت صادر می شد وبرای سایر سرنشینان در سالن ترانزیت .همه چیز هم همانند همه کشورهای جهان سوم ،پلیس بی ادب که البته به شیرینی به مفهوم خاصش علاقه مند است و معطل کردن بی مورد وتشریفات زاید. به هر حال پس از یک ساعت سربازی برای تفتیش اتومبیل آمد همراه با سگی که احتمالا مسئول کشف مواد مخدر بود. قبل از عزیمت چندین بار به ما خاطر نشان شده بود که ارمنی ها به شدت به مواد مخدرحساس هستند ومجازاتهای سنگینی برای حمل کنندگان این مواد اعمال می کنند. این قاعده در مورد دارو خصوصا داروهایی از نوع مخدر یا انواع داروهای کدئین دار هم صادق است به همین دلیل ما همه داروهایی را که همراهمان بود به همراه نسخه پزشک داخل داشبورد گذاشته بودیم. مسئول تفتیش که ابتدا با سوء ظن تمام با چراغ قوه ای قوی، تا کوچکترین جزییات داخل موتور ماشین را کنترل میکرد پس از اینکه خونسردی مرا دید وداروها را نیز کنترل کرد (البته نه از داروها چیزی فهمید ونه نسخه ها را توانست بخواند) با نگاهی به سرتا پای من احتمالا به این نتیجه رسید که همه چیز مرتب است فقط محض اطمینان با دو سه کلمه فارسی که می دانست پرسید کدیین، تریاک و دوسه چیز دیگر که من نفهمیدم چه بود را همراه دارم یانه وبا پاسخ منفی من، مرا به یکی از اتاقکهای زهوار در رفته راهنمایی کرد،جایی که ماموری با گرفتن 4000 درام ویزای 10 روزه صادر و به گذرنامه الصاق کرد. هیچ محدودیتی برای مدت زمان اخذ ویزا وجود نداشت وبا درخواست افراد ویزای سه ماهه نیز صادر می شد فقط قیمت آن کمی گران تر بود. بعد از آن در اتاق دیگری خانمی که تنها شباهتش به خانمها موهای بلندش بود با گرفتن 1000 درام دیگر کاپوتاژ ماشین را تایید وممهور کرد وحال اجازه داشتم با ماشین تا سالن ترانزیت بروم در آستانه سالن ترانزیت مامور دیگری مجدا ماشین را تفتیش کرد وخواست تا چمدانها را از گیت مخصوص درداخل سالن عبور دهیم. برای کلیه مسافران نیز در این سالن ویزا صادر می شد. پس از گذراندن چمدانها از گیت و صدور ویزای همسرم؛ سه مرحله دیگر برای اتمام تشریفات اداری لازم بود صدور مجوز ورود خودرو به داخل کشور، کپی مدارک و تایید مجوز صادر شده. سخت ترین قسمت این مراحل تحمل رفتار بی ادبانه ونیز دود به شدت غلیظ سیگار متصدیان مربوطه بود که انگار به عنوان یک وظیفه اداری سیگار می کشند ودر بیش از یک ساعتی که این عملیات انجام شد حتی یک لحظه این سیگارها خاموش نشد.
این قسمت نیز 11300 درام هزینه در برداشت .حالا چمدانها را می شد از درب خروجی سالن خارج نمود. بنابراین مجددا به ماشین رجوع وپس از عبور ماشین از باسکول وتفتیش نهایی مختصری، حدود ساعت سه و نیم بامداد آماده خروج از مرزبانی بودیم.کم بودن تردد در آن ساعت از شبانه روز باعث شد تمام مراحل وتشریفات اداری در کمتر از سه ساعت به پایان رسد. تا روشن شدن هوا در محوطه مرزبانی ماندیم وبا طلوع خورشید بعد از آخرین کنترل مدارک وپاسپورتها، درب مرزبانی باز وعملا وارد خاک ارمنستان شدیم. برای تردد در کشور ارمنستان داشتن بیمه برای ماشین الزامی است. شب گذشته، از ابتدای ورود به محوطه مرزبانی افراد زیادی جهت پیشنهاد فروش بیمه نامه به ما رجوع کردند وپیشنهاد فروش بیمه یک هفته ای با قیمتهای 10000 تا 30000 درام دادند. درست در پشت درب مرزبانی کیوسکی است که نماینده چند شرکت بیمه ارمنی است .در اینجا با قیمت 5000 درام بیمه ای بیست روزه خریدیم و پس از الصاق برچسب آن برروی شیشه ماشین، به سمت ایروان به راه افتادیم. البته داخل سالن ترانزیت هم یکی دو شرکت بیمه نمایندگی داشتند اما در آن ساعت تعطیل بودند. در فاصله چهار کیلومتری از مرزبانی، شهر مرزی مقری قرار دارد. شهری بسیار کوچک که در قیاس با شهرستانهای ایران، حکم روستای لب جاده را دارد. به غیر از چند شهر بزرگ ،اصولا شهر نشینی در ارمنستان با مفهوم رایج در ایران متفاوت است .شهرها عمدتا متشکل از ساختمانهای مسکونی با معماری کاملا سوسیالیستی با نمای سیمانی وسنگهای تراش نخورده است که هر بلوک مسکونی حدود بیست تا سی آپارتمان را در بر می گیرد . خانه هایی شبیه خانه های سازمانی. آنچه بسیار جالب است بند رخت های مملو از لباس است که از پنجره خانه ای به پنجره خانه ی روبرو وصل شده است و با قرقره ای محصول مهندسی ارمنستان کار می کند. انگار ساکنان این آپارتمانها هر روز همه لباسها ورختخواب های خودرا می شویند. و در هیچ شهری شما از دیدن این صحنه محروم نمی شوید.
مراکز خرید بسیار محدود در حد چند سوپر مارکت وصرفا تامین کننده نیازهای اولیه اهالی است .در هیچ یک از شهرستانها ی کوچک مسیر اثری از ساختمانهای اداری رایج در شهرها مانند پست ،فرمانداری یا بخشداری ،اداره برق و... ندیدیم مهم ترین نهاد دولتی موجود فقط نیروهای نظامی بودند . اما آنچه در این شهرهای کوچک ویا شهرهای بزرگتر کاملا مشهود است تمیزی ونظافت محیط واهالی است .در تمام شهرهای کشور دو چیز کاملا مشهود است اول تمیزی محیط دوم خانمهای خوش لباس و زیبایی که حتا برای لحظه ای بیرون آمدن از منزل آراستگی را به حد اعلا رعایت میکنند. در امتداد جاده و در دل طبیعت سرسبز و هوش ربا به مسیرمان ادامه دادیم. تمیزی محیط نیز در به رخ کشیدن طبیعت بسیار زیبا وبکر منطقه بسیار تاثیر گذار بود. درست بر عکس ایران که متاسفانه در اثر رفتارهای نادرست ما تمام طبیعت زیبا در حال تبدیل شدن به زباله دانیهای بسیار بزرگ است و هر جا نشانی از عبور انسان است تنها چیزی که بر جای مانده زباله است و تخریب محیط زیست. کمی بعد از شهر مقری جاده به دوشاخه تقسیم می شود. برای رفتن به سمت ایروان می بایست به سمت چپ جاده پیچید وبه طرف شهر کاپان ادامه مسیر داد. یکی از بزرگترین مشکلات در سفر زمینی به ارمنستان عدم وجود تابلوهای راهنمادر جاده ها ی این کشور است در هیچ یک از تقاطع ها تابلوی راهنما نصب نشده است .تنها چند ده متر قبل از تقاطع آنهم به ندرت، تابلویی کوچک تعبیه گردیده که گاه آنچنان کوچک است و یا در محل نامناسبی نصب شده که اصلا به چشم نمی آید .انتظار دیدن تابلو نشان دهنده مسافت هم تقریبا مانند انتظار وجود آبشار درست وسط کویر لوت است. مسافت مقری تا ایروان چیزی حدود چهارصد کیلومتر است. اما اگر کسی بخواهد مستقیما به پایتخت برود، به دلیل موقعیت کوهستانی و نیز جاده نامناسب، هشت تا نه ساعت می بایست رانندگی کند. مسیر مقری تا ایروان جاده ای است مشابه جاده چالوس البته با آسفالتی به مراتب بدتر و پیچهایی تندتر. اما طبیعت آن به مراتب زیبا تر از چالوس و حتا طبیعت استان گلستان است. در تمام مسیر زمین گویی با کف پوشی سبز فرش شده است و یا گلها وگیاهان علفی مناظر بدیعی را بوجود آورده اند و البته درختان انبوه و هر از گاه نهر، رود یا آبشاری کوچک همراه با صدای پرندگان جنگلی؛ آرامشی بی نظیر را به ارمغان می آورد به خصوص در زمان سفر ما که آخرین ماه فصل بهار بود زیبایی طبیعت بیشتر از هر وقت به چشم می خورد اگر چه این زیباترین جاذبه ارمنستان نیست .
طبیعت در مسیر ایروان.
شهر کاپان به نسبت مقری شهر بزرگتری است. این شهر که مرکز استان سیونیک است جمعیت، ساختمانها و نمادهای شهری بیشتری دارد. همچنین هتلی که می توان در آن اقامت کرد اگرچه نمی توان به آن بیشتر از 2 ستاره داد اما طبق معمول تمیز بود و قابل استفاده. آنچه در اکثر شهر های ارمنستان بسیار به چشم می خورد نماد است. این نمادها از بناهای یادبود گرفته تا مجسمه های سنگی مختلف در همه جای کشور حتا در جاده ها به وفور به چشم میخورد.
نمونه ای از نمادها در جاده ها و شهرها
مردم این کشور به مجسمه علاقه وافری دارند از اینروست که حتا در شهر های بسیار کوچک، معابر عمومی ویا پارکها با نمادها و مجسمه های برنزی یا سنگی تزیین شده است. این مجسمه ها معمولا مشاهیر همان شهر یا منطقه هستند و وجود این مجسمه ها نشان میدهد که تمام این کشور استعداد نخبه پروری داشته و شاید نشاندهنده آن باشد که امکانات لازم برای پرورش آدمهای نخبه در سطح کشور به یک اندازه فراهم بوده. در وسط شهر کاپان مجسمه ای به ارتفاع 18 متر از داویت بیگ سردار ارمنی در قرن هجدهم قرار دارد که سوار بر اسب در حال یورش به دشمن است.
مجسمه داویت بیگ
گشتی در شهر زدیم ، بوی قهوه در معابر حسابی آدم را وسوسه میکرد سراغ کافی شاپ را گرفتیم. هتل شهر را نشانمان دادند. رفتیم وبا خوردن قهوه ای ارمنی، استراحت کوچکی کردیم وبرای ادامه مسیر آماده شدیم. پس از کاپان، ادامه مسیر، همچنان کوهستانی است با طبیعت بی نظیر والبته جاده نا مطلوب به لحاظ زیر سازی و آسفالت. جاده ایروان مملو از چاله چوله و دست انداز است و اگرچه به ندرت آسفالت سالم هم وجود دارد اما اصلا نمیتوان به آن اطمینان کرد و با سرعت راند چون ناگهان جاده دوباره خراب می شود. در طول مسیر تابلویی که بیانگر حد مجاز سرعت باشد ندیدیم ولی به نظر میرسد تا صد کیلومتر در ساعت میتوان در جاده های ارمنستان سرعت گرفت. در طول راه تنها دو بار پلیس دیدیم و البته دوربین سرعت سنج هم ندارند اما اگر احساس کنند که سرعت شما زیاد بوده سعی میکنند به شما رودست بزنند و سرعتتان را بیش از حد مجاز اعلام کنند در چنین شرایطی باید قویا و با اعتماد بگویید که سرعتتان زیاد نبوده و چون نمی توانند چیزی را ثابت کنند مجادله را تمام میکنند اما بخاط داشته باشید که تمام این کارها را با ادب و با کمی چاشنی سادگی انجام دهید. به شهر گوریس رسیدیم این شهر که بافت کاملا سنتی دارد به دلایلی خاطره انگیز ترین شهر این سفر برای ما بود که در آینده در مورد آن خواهم نوشت. در ادامه از شهر سیسیان عبور کردیم این شهر که ظاهرا درزلزله ارمنستان کاملا ویران شده، مجددا بازسازی وزندگی در آن در جریان بود. هر چند همان قاعده شهر نشینی در ارمنستان در این شهر پا برجاست: تعداد زیادی بلوکهای مسکونی سیمانی کاملا شبیه به هم، تعداد اندکی مغازه والبته حد اقل یک کلیسا. گشت وگذار در داخل شهر دست آوردی به همراه نداشت بنابراین تصمیم به ادامه مسیر گرفتیم. حدود ساعت 5 بعد از ظهردر مسیر جاده ایروان و چند کیلومتری شهر وایک، به جاده ای فرعی رسیدیم که به سمت شهر جرموک می رفت به طور کاملا اتفاقی تصمیم گرفتیم به سمت شهر جرموک حرکت کنیم جاده فرعی با شیب ملایم وپیچ وخم های نه چندان تند ما را به سمت ارتفاعات وشهر جرموک می برد. در اینجا زمین مفروش با سبزه، درختان انبوه روییده بر دامنه کوه و رودخانه جاری در کوهپایه را یکجا می توان دید. طبق معمول طبیعت بیش از حد توصیف زیبا والبته آرام بخش عقل وهوش از سر ما برده بود. اگر چه این نیز زیباترین جاذبه ارمنستان نیست .
مسیر جرموک
بعد از حدود سه ربع ساعت به شهر رسیدیم. به نظر می رسید شهر به دوبخش قدیمی وبخش جدید تقسیم شده بود. در مدخل شهر که به سمت بخش قدیمی تر می رفت کلیسای کوچکی قرارداشت با بنایی تقریبا شبیه بقیه کلیساهای ارمنستان واز سنگ اخرایی رنگ. در ورودی بخش جدید شهر نیز مجسمه ای از ایسراییل اوری یکی از فعالان استقلال طلب ارمنستان در قرن هجدهم میلادی قرار دارد.
کلیسای جرموک
مجسمه ایسراییل اوری
جرموک نمونه کاملی از تجسم آرامش در آغوش طبیعت است .بخش جدید شهر بیشتراز هتلها ومراکز اقامتی تشکیل شده است که هم اقامتگاههای قدیمی تر وبازمانده از زمان شوروی سابق هم هتلهای مدرن را شامل می شود که به یمن درآمدهای ناشی از صنعت توریسم که بیش از 80 در صد آن از گردشگران ایرانی حاصل آمده اند در سالهای اخیر ساخته شده والبته همگی بسیار تمیز وکاملا مرتب بودند. در این هتلها از شبی ده - دوازده هزار درام تا شبی یکصد هزار درام میتوان اتاقی دو تخته کرایه کرد. امکانات هتلها هم در حد هتلهای دو ستاره تا چهار ستاره ایران متغیر است و معمولا در صورتی که اتاق را با خدمات صبحانه بخواهید هزار درام به قیمت آن افزوده می شود . بخش قدیمی شهر نیز شامل منازل مسکونی همانند سایر شهرها و به تعداد زیادتری انواع مغازه از سوپر مارکت تا لباس فروشی و فروشگاه لوازم کامپیوتری بود. شب اول سفر در شهر جرموک در یکی از هتلهای روبروروی پارک جنگلی شهر ساکن شدیم هتلی که برای گرفتن اتاق به آن مراجعه کردیم آدم را یاد ساختمانهای کا گ ب در زمان شوروی سابق می انداخت. و مرد میانسالی که چمدانهای ما را حمل و سپس ما را به اتاقمان راهنمایی کرد مامورین مخفی استالین را تداعی میکرد. بعد از گذشتن از راهروهای خیلی طولانی به اتاقی که برای ما در نظر گرفته شده بود رسیدیم، بر خلاف فضای بیرون، داخل اتاق بسیار تمیزومرتب بود وبرای اقامت یک شب در پایان روز اول سفر ما در ارمنستان محل مناسبی بود.
نمای بیرونی هتل محل اقامت ما
بعد از اقامت در هتل برای صرف شام گشتی در داخل شهر زدیم وبعد به یکی از رستورانهای نزدیک هتل رفتیم وبه خاطر تعریفی که از لذیذ بودن گوشت وکبابهای ارمنستان شنیده بودیم، کباب سفارش دادیم در کمال تعجب با روش عجیب سرو کباب مواجه شدیم. کباب سیخی به صورت لقمه ای درون نان لواش پیچیده شده بود. ولی انصافا کباب لذیذی بود. صرف شام با موزیک زنده ارمنی توسط گروه موسیقی کوچک محلی داخل رستوران آنقدر چسبید که نهار فردا هم دوباره همان رستوران را انتخاب کردیم وهمان غذا را سفارش دادیم. صبح روز بعد، پس از صرف صبحانه وتحویل اتاق به دیدن پارک شهر وچشمه های آب معدنی رفتیم ولی قبل از آن لازم بود که برای تهیه سیم کارت تلفن همراه اقدام میکردیم . با وجود اینکه چندین اپراتور مختلف در ارمنستان خدمات تلفن همراه را ارائه می دهند، سیم کارت اورنج به لحاظ کیفیت وخدمات بیشتر، به ما توصیه شده بود ولی در هیچ یک از شهر های بین راه تا جرموک نمایندگی آن را ندیدیم. به هر حال در جرموک به نمایندگی اورنج برخورد کردیم. فرشنده، دختر جوان وخوشرویی بود که در نهایت تعجب، زبان انگلیسی می دانست وبا حوصله تمام مارا راهنمایی کرد. در ارمنستان تعداد افرادی که انگلیسی می دانند شاید به یک صدم درصد جمعیت هم نرسد و این موضوع یکی از بزرگترین مشکلات در برقراری ارتباط با دیگران است. به نظر می رسد برای آنها زبان دیگری به جز ارمنی اهمیت ندارد و نه تنها انگلیسی بلکه هیچ زبان دیگری هم نمی دانند. هزینه خرید سیم کارت 3000 درام شد. مقدار اندکی شارژ رایگان، کیفیت ارتباط خوب، و البته اینترنت بسیار پر سرعت این سیم کارت بسیار عالی بود و برغم مکالمه نه چندان کوتاه با ایران و نیز استفاده از اینترنت، تا زمان بازگشت به ایران نیازمند شارژ مجدد نشدیم.
شهر جرموک یکی از مهمترین مراکز چشمه های آب معدنی ارمنستان است. وجود چشمه های آب معدنی گازدار که از دل کوه بیرون می آید وگفته میشود خواص درمانی ویژه ای دارد به همراه طبیعت بی نظیر، سکوت و هوای سرشار ازاکسیژن مسافران زیادی را چه از داخل ارمنستان چه خارج از این کشور به این شهر می کشاند. اگرچه حمامهای آب معدنی صرفا در گرانترین هتل جرموک قابل دسترسی است، و خدمات دیگری مانند ماساژ نیز در آن ارائه می شود، اما در پارک شهر آب معدنی از دل کوه مستقیما به لوله هایی هدایت شده در اختیار عموم قرارگرفته است هر یک از این لوله ها آب را از بخشی از درون کوه به بیرون هدایت می کنند. به همین دلیل هرکدام دمای خاصی دارد به نحوی که دمای آب در هر یک از این لوله ها از 40 تا 80 درجه سانتی گراد متغییر است .
طبیعت جرموک
پس از صرف نهار ،حدود ساعت 2 بعد از ظهر شهر جرموک را ترک کردیم و با ورود به جاده اصلی ایروان به سمت شهر وایک حرکت کردیم و پس از پشت سر گذاشتن شهرهای آرپا، یلپین ، آرارت و ماسیس به نزدیک ایروان رسیدیم. از آرارات به بعد جاده تقریبا صاف وعریض تر والبته مسطح می شود و وضعیت بسیار بد آسفالت نیز بهتر می شود از این منطقه به بعد کوههای آرارات و ماسیس را می توان در سمت چپ خود دید. کوههایی که نماد ملی ارمنی هاست و در حال حاضر در خاک ترکیه قرار دارد. 20 دشت آرارات دشت آرارات یکی از حاصلخیزترین نقاط ارمنستان است که اکثر میوه های معروف ارمنستان مانند انگور زردآلو، هلو و صیفی جات درآنجا به بار می آیند همچنین آثار باستانی فراوانی در این دشت وجود دارد از جمله کلیسای آستوازادزین و مجتمع دینی خورویراب. بر اساس روایات ارمنی تیرداد سوم، پادشاه اشکانی که بت پرست بوده است گریگور فرزند آناک از مروجین دین مسیحیت را به سیاه چال دربار می اندازد گریگور با معجزه از مرگ نجات یافته وپادشاه را نیز به قبول مسیحیت دعوت می کند. تیرداد سوم در سال 301 میلادی، مسیحیت را به عنوان دین رسمی کشور می پذیرد و گریگور روشنگر را به عنوان پیشوای مذهبی کل ارامنه بر می گزیند بعد ها و در قرن هفدهم میلادی در محل همان سیاه چال کلیسای آستوازادزین مقدس احداث گردیده است .
دشت آرارات
دشت آرارات یکی از حاصلخیزترین نقاط ارمنستان است که اکثر میوه های معروف ارمنستان مانند انگور زردآلو، هلو و صیفی جات درآنجا به بار می آیند همچنین آثار باستانی فراوانی در این دشت وجود دارد از جمله کلیسای آستوازادزین و مجتمع دینی خورویراب. بر اساس روایات ارمنی تیرداد سوم، پادشاه اشکانی که بت پرست بوده است گریگور فرزند آناک از مروجین دین مسیحیت را به سیاه چال دربار می اندازد گریگور با معجزه از مرگ نجات یافته وپادشاه را نیز به قبول مسیحیت دعوت می کند. تیرداد سوم در سال 301 میلادی، مسیحیت را به عنوان دین رسمی کشور می پذیرد و گریگور روشنگر را به عنوان پیشوای مذهبی کل ارامنه بر می گزیند بعد ها و در قرن هفدهم میلادی در محل همان سیاه چال کلیسای آستوازادزین مقدس احداث گردیده است .
جاده از سمت جنوب غربی وارد ایروان می شود. ایروان یا اربونی که ارمنی ها خود به آن یروان می گویند پایتخت ارمنستان در ارتفاع 1800 متری از سطح دریا با حدود 3 میلیون نفر جمعیت شهری زیبا وسرشار از دیدنی است. مهم ترین قسمت شهر میدان های هاراپارک، اپرا و خیابانهای آبروویان، تومانیان، باغرامیان، تیگران، نعلبندیان وخیابان ماشتوتس است. حدود ساعت 5 بعد از ظهر به ایروان رسیدیم و اولویت اول تهیه محلی برای اقامت بود. علاوه برهتلهای فراوانی که در سطح شهر وجود دارد و اتاقهای دو تخته آنها از 20000 درام به بالاست ویلا، آپارتمان وسوئیت های بسیار زیادی نیز برای اجاره وجود دارد که راهنمای آنها ایرانی هستند وفارسی می دانند. وبه راحتی نیز از طریق جستجو در اینترنت قابل شناسایی می باشند. برخی از تورهای داخلی هم خدمات ارائه سوئیت دارند و از ایران نیز میتوان محل اقامتی در ایروان رزرو کرد. هزینه اقامت در این آپارتمانها بسته به موقعیت جغرافیایی، امکانات (برخی از این اماکن بسیار مجهز هستند) و متراژ و البته فصول مختلف از شبی 70 دلار تا 200 دلار متغییر می باشد
هتلی در ایروان
نویسنده : رضا اسلامی