پایم را که از پله های هواپیما به کرواسی گذاشتم، نسیمی از دریای آدریاتیک به صورتم خورد، بوی دریا و سنگ و تاریخ را با خودش داشت. کشوری که رویا و واقعیت در هم تنیده شده، جایی که کوچه ها بوی قصه می دهد و هر دیوار حافظه ای هزار ساله دارد. در این نقشه کرواسی، زاگرب شماره 1، دوبرونیک شماره 8 و Split حوالی شماره 5 مشخص شده است و در آنسوی دریای آدریاتیک نیز کشور ایتالیا دلبری می کند.
آتچه در این سفرنامه از تور کرواسی میخوانید دهمین سفرنامه من در سایت لست سکند است.

کرواسی در طول هزاران سال تاریخ خود، پادشاهی و امپراتوری های متعددی داشته و روزگار پرفراز و نشیبی را گذرانده است. در هر نقطه از این سرزمین میتوان آثار تاریخی، میراث فرهنگی، موزه ها و گنجینه های باارزشی را پیدا کرد که بیانگر فرهنگ و تاریخ غنی کرواسی هست. ناگفته نماند اولین بار از سفرنامه "رقص با اژدها خانم زهره دشتی" در همین سایت لست سکند توجه من به جذابیت کرواسی جلب شد و از همان 2 سه سال پیش مترصد فرصتی برای دیدار از سرزمین اژدهاخیز کروسی بودم تا سال گذشته که کرواسی به معاهده شینگن پیوست و به فال نیک گرفتیم.
حوالی ظهر بود که به فرودگاه کوچک و تمیز زاگرب رسیدیم. فرودگاهی که سخاوتمندانه و بدون چک و چونه اینترنت پرسرعت در اختیار مسافر می گذارد، آنهم اینترنتی که در کمال تعجب تا صدها متر آنطرف تر، تا پارکینگ و حتی تا پیدا کردن راننده "اوبر" که سر خیابان اصلی توقف کرده بود همچنان همراهیمان کرد.
ما طبق روال همه سفرها، سیم کارت نداشتیم و از طریق اینترنت فرودگاه تاکسی اوبر گرفتیم و راننده را یافتیم و در همان اولین برخورد متوجه تسلط راننده تاکسی به زبان انگلیسی شدیم و خیالمان آسوده شد که احتمالا کروات ها انگلیسی می دانند و نیاز به پانتومیم نیست و همینگونه هم بود. تقریبا همه به جز زبان خودشان می توانستند به انگلیسی فصیح و روان و دلچسبی صحبت کنند. هزینه تاکسی فرودگاه به هتل:21 یورو.
این کشور از شمال با اسلوونی و مجارستان، از جنوب با مونته نگرو و دریای آدریاتیک و از شرق با بوسنی و هرزگووین همسایه است، تاکسی که ما رو از فرودگاه به هتلمان در زاگرب می برد خطی رو روی کوه نشون داد که با چراغ های روشن مشخص شده بود و پیشنهاد داد حالا که تا اینجا اومدیم یه سفر نیم روزه هم با تور اسلونی داشته باشیم و توضیح داد اون خط روشن مرز رو نشون میده! ما هم از پیشنهادش استقبال کردیم و تشکر...ولی توضیح ندادیم ویزای ما یک بار ورود هست و اگر از منطقه شنگن خارج بشیم دیگه نمی تونیم برگردیم!
از زمانی که محل کارم را به قصد سفر ترک کرده بودم بیشتر از 24 ساعت می گذشت و من هنوز در مسیر بودم و خسته و ناتوان!به غیر از پرواز داخلی، ما از شیراز به عمان و سپس استانبول و در نهایت به زاگرب پریده بودیم.

راحت و بی دردسر از فضای سرسبز بین فرودگاه و شهر عبور کردیم و به هتلمان در مرکز شهر که البته هتل نبود بلکه یک واحد سوییت از یک آپارتمان قدیمی بازسازی شده و بامزه درست در مرکز شهر و کنار میدان کینگ تومیسلاو (King Tomislav)بود رسیدیم.

از قبل، ساعت و تاریخ رسیدنمان را به صاحبخانه اطلاع داده بودیم و صاحبخانه ای که هرگز ندیدیم کلید را درب ورود در صندوقی گذاشته بود و پسورد را ایمیل کرده بود...روشی که اغلب خانه های اجاره ای که با علامت apartman در خیابان مشخص شده بودند به کار می گرفتند. اقامت غالب مسافران تور زاگرب از طریق اجاره همین apartment ها صورت می گیرد تا هتل و به وفور در خیابان یافت می شوند.
اسم سوئیت ما apartment C- enter بود و برای اقامت 4 نفر هم مناسب بود. این هتل رو از طریق سایت های اینترنتی داخلی و با پرداخت ریالی از ایران بوک کرده بودیم. بین خودمون بمونه...ولی من یه کم رو دلار و یورو حساسم و ترجیح میدم هر آنچه ممکن هست رو از ایران به ریال پرداخت کنم ولو اینکه گرونتر هم باشه و دست به یورو و دلارها کمتر بزنم..! بس که برا تهیه دلار و یورو مشکل داریم و هر روز بدتر میشه و من استرس می گیرم نکنه برا سفر بعد دیگه گیرم نیاد! سویئت محل سکونت ما بسیار دنج و بامزه و تمیز و جادار بود. من عاشقش شده بودم و دلم میخواست همونجا سکنی گزینم.
اینترنت سوئیت در بدو ورود مشکل داشت و ما هم سیم کارت نداشتیم و امکان اتصال به سیم کارت ایرانی هم میسر نشد هر چه تلاش کردیم. کافه خوش آب و رنگ و باکلاسی سرکوچه مان بود. شانسمون رو امتحان کردیم و با تردید مشکلمون رو با پسر جوان رعنای صاحب کافه درمیان گذاشتیم. با گشاده رویی و انگلیسی دلچسب و مسلط ، پسورد اینترنت کافه رو داد. گوشه ای ایستاده بودیم و به صاحبخانه پیام می دادیم که اینترنت سوئیت را روبراه کند . پسر جوان که حالا در چشممان زیباتر هم می نمود دوباره آمد و مهمان نوازی را تکمیل کرد و بدون اینکه برای سفارش گرفتن به پر و پایمان بپیچد و معذبمان کند دعوت کرد تا هر زمان گفتگویمان با صاحبخانه طول می کشد بنشینیم و استراحتی بکنیم.
اینترنت خانه وصل شد و از سوپری محل هم خریدی کردیم و مشغول آشپزی شدیم.خرید سوپری 12 یورو. سپس کفشو کلاه کردیم و کمی در آن حوالی قدم زدیم :

مردم این شهر در نظرم بسیار خوش لباس و خوش پوش آمدند. افراد مسن شیک که لباس پوشیدنشان نسبت به شهرشان از لول بالاتری برخوردار بود ، چیزی شبیه ایتالیایی ها پر از ذوق و سلیقه به نظر می آمدند! در همین ابتدای سفر شما هم بفرمایید با هم به تماشای تصاویر خوش تیپ های کهنه کار زاگرب بنشینیم!



زاگرب پایتخت کوچکی ست که در خیابانها خبری از ترافیک و آسمانخراشهای آنچنانی نیست. زندگی به نظر ساده تر و آرامتر از مابقی پایتخت ها می آید و همه جا گل و گیاه به غایت دیده می شود.

و البته دیوارهایی پر خط و خطوط که نه شبیه گرافیتیست و نه جمله ای قشنگ...بیشتر به خرابکاری می ماند و اعتراض و شعارنویسی!
زاگرب آنقدر خلوت بود که حتی وقتی گذرمان به ایستگاه مرکزی قطار و فرودگاه افتاد هم جمعیت چندانی ندیدیم! ایستگاه مرکزی قطار پایتخت نه شیک بود و نه جدید ولی فرودگاه هم شیک بود و هم جدید و البته فرودگاهی کوچک بود که پروازهای داخلی و پروازهای خارجی را توامان از یک سالن پوشش می داد .
میدان کینگ تومیسلاو (King Tomislav)
میدان کینگ تومیسلاو (King Tomislav)بزرگترین میدان زاگرب به افتخار اولین پادشاه کرواسی نامگذاری شده است و از جاهای دیدنی کرواسی است.
این میدان تقریبا روبروی ایستگاه مرکزی قطار قرار دارد بنابراین مسافرانی که با قطار به زاگرب سفر میکنند، این میدان اولین جاذبهی شهر است که از نزدیک میبینند. تندیس زیبای پادشاه و عمارت Art Pavilion از دیدنیترین بخشهای این میدان است. این میدان زیبا، تبدیل به مکانی برای استراحت شده است. گردشگران زیادی برای قدم زدن و استراحت در کافههای اطراف به این میدان سر میزنند و ما هم لختی درنگ کردیم و به تماشای زاگرب نشینان نشستیم.
قدم زدن در بخش قدیمی شهر
بخش قدیمی شهر زاگرب با نام «Gornji Grad» یک هزارتوی بزرگ از خیابانهای سنگفرش شده، سقفهای سفالین قرمز رنگ و بناهای تاریخی است.

محلهی بالای شهر (Upper Town)
خیابانهای سنگ فرش شده و باریک، بناهای فریبنده و آثار تاریخی متعدد از دیدنیهای این محلهی قدیمی زاگرب است. این محله بهترین جا برای شروع گشت و گذار و حس کردن حال و هوای بخش قدیمی شهر است. ما برای رسیدن به این قسمت از شهر دو انتخاب داشتیم یکی استفاده از پله و دیگری با قطار کابلی. که انتخاب ما پله بود ولی برای برگشت قطار کابلی را انتخاب کردیم.
سفر به بالای تپه و این محلهی دیدنی، جذاب و متفاوت است، ما از کوچه ها و در حین گشت و گذار بود که به اینجا یعنی "چشم زاگرب" رسیدیم .
چشم زاگرب
سکوی بازدید چشم زاگرب، یک مکان فوقالعاده برای تماشای چشماندازهای دیدنی از شهر است. این سکوی بازدید نمای ۳۶۰ درجه و زیبایی از شهر دارد و بازدید شهر از این نقطه جالب است. در آنجا به تماشای یک پانورامای کامل از زاگرب و بامهای قرن شانزدهمی نشستیم؛ منظرهی زیبایی بود که در آن، آثار تاریخی و ساختمانهای بلندتر مدرن شهر توامان قابل مشاهده بود. زیبایی شهر زاگرب از فراز این سکوی بازدید، دوچندان مینمود.
فونیکولار زاگرب (Zagreb Funicular)
جالب است که بدانید فونیکولار زاگرب (Zagreb Funicular) یکی از قدیمیترین قطار کابلی های راهاندازی شده در جهان به شمار میآید. این نوع حمل و نقل، روش سریعی محسوب نمیشود اما قطعاً شیوهای بسیار جالب برای رفتن از نقطهای به نقطهی دیگر در شهر است.
در اصل این وسیله خیابان ایلیسا (Illica Street) را به گورنجی گراد (Gornji Grad) وصل میکند. کل خط راه آهن آن ۶۶ متر طول دارد که یکی از کوتاهترین خط آهنهای حمل و نقل عمومی در جهان به حساب میآید. ما هم رفتیم و آن را امتحان کردیم صرفا به این خاطر که تجربه استفاده از وسیله حمل و نقلی که یک اثر تاریخی نیز به حساب می آید را داشته باشیم.ناگفته نماند چیزی شبیه این رو به همین کوتاهی در پرتغال امتحان کرده بودم.
کرواسی دهها موزه دارد و بازدید از گنجینه های تاریخی و موزه های بیشمار این کشور از جمله جذابیت های آن است که بسیاری را مجذوب تاریخ هزاران ساله خود کرده است. در پایتخت هم می توان موزه های جالب و منحصر بفردی پیدا کرد که یکی از جالب ترین موزه های دنیا، حوالی همین چشم زاگرب قرار دارد. موزه روابط شکست خورده MUSEUM OF BROKEN RELATIONSHIPS
من پیش از سفر و از زمانی که سفرنامه خانم دشتی عزیز رو خونده بودم دوست داشتم این موزه رو ببینم . موزه روابط شکست خورده (Museum of Broken Relationships) توسط یک زوج کروات راه اندازی شه است که پس از پایان رابطه 4 ساله خود، اشیای متعلق به آن دوران را در مکانی جمع آوری کردند. سپس، طی فراخوانی افراد دیگری نیز اشیای باقیمانده از روابط شکست خورده قبلی خود را به این موزه اضافه کرده و این موزه جذاب راه اندازی شد. در زمان سفر ما بلیط ورودی این موزه نفری 14 یورو بود.

در اینجا اشیای شخصی و آثار هنری دیده می شوند که در زیر هر یک از آنها ماجرای یک عشق و داستان شکست آن نوشته شده است. از جمله این اشیا میتوان به نوارهای ویدیویی، لباس عروس، خرسهای عروسکی روز ولنتاین و...اشاره کرد. یک نمایش غمگین و غیرمعمول از یادگاریهای به جا مانده از داستانهای عاشقانهای که به سرانجام نرسیدهاند.
من ساعتها در این موزه لابه لای اشیا گاها غیر معمولی که روزگاری نماد عشق بودند پرسه زدم و با خوندن داستان هر کدومشون قلبم مچاله شد..هنوز هم خیلی هاشون رو به خوبی به یاد میارم...لباس عروس ناکام، کفش دامادی سفید، سجاده و صندل معشوق مسلمان، چکمه های آنا، آینه قدی همسر بیوفا، قهوه جوش، پاراشوت،رومیزی قلاب بافی شده، پروتز پا و حتی یه گوشی موبایل اونجا بود که معشوق سنگدل برای اینکه عاشق بیچاره حتی نتونه بهش زنگ بزنه گوشیش رو رها کرده بود و رفته بود....
با من همرا بشید و چند تا داستان رو به شکل رندوم بخونیم:

دیگو همیشه به من می گفت 2 نوع عشق وجود داره:"یکیش که تو رو مملو از شور و عشق می کنه ولی به هم میزنید و نمی تونید با هم بمونید، دومی هم اونیه که باهاش ازدواج می کنی"..... شاید دیگو همون عشقی هست که من رو خیلی دوست داشت!

در توضیح این عکس نوشته بود:" اون موبایلش رو هم بهم داد که دیگه هرگز نتونم بهش زنگ بزنم"....
دلم واسه اینیکی سوخت!

در توضیح این عکس نوشته بود:" اون زن داشت و من هیچ وقت شماره یکش نبودم ...نمیتوستم تحمل کنم شماره 2 باقی بمونم".

مدت خیلی زیادی اون مرد عاشقم بود و عاشق اسپرسویی که با این دستگاه براش درست می کردم. یه دفعه یک روز دیگه قهوه ای که با این دستگاه براش درست می کردم رو دوست نداشت... دیگه من رو هم دوست نداشت و ترکم کرد! تحمل این دستگاه اسپرسو ساز رو نداشتم و گذاشتمش تو انباری که جلو چشمم نباشه ولی هر دفعه که میرم تو انباری می بینمش و ناراحت می شم.

مرد زندگی من رویای ازدواج تابستونی داشت و تصمیم گرفتیم تا تابستون 2016 برای ازدواج صبر کنیم.یک هفته پیش از ازدواج در حالی که منتظر اتوبوس ایستاده بود برگرده خونه تو یک حمله ترروریستی کشته شد.

برعکس لباس عروس تصویر قبل، اهدا کننده در توضیح این عکس نوشته بود:" که 19 سالش بوده که از امریکا برای سفر میره ایتالیا و اونجا توماس که جوانی جذاب و خوش چهره بوده تو خیابون دنبالش راه می افته و اینجوری با هم آشنا می شند و بعد از مدتی هم ازدواج می کنند ولی کم کم متوجه میشه توماس در مورد شغلش بهش دروغ گفته و مواد فروشه! با زنهای دیگه در ارتباطه، دزدی می کنه، حتی از کیفش پول ورمیداره و لپتاپش رو هم توماس دزدیده! در نهایت بعد از 4 روز غیبت بی دلیل از منزل، راوی هم اون خونه رو ترک می کنه و تنها چیز جالب اون رابطه که این لباس عروس بوده رو به موزه اهدا می کنه.

آمستردام طول رابطه: 2 سال،
آمستردام راوی یک دختری هلندی است و در توضیح این عکس نوشته: این سجاده و صندل یه عشق ترکیه ای مسلمان بوده که تو پرواز ترکیش باهاش آشنا میشه...دختر هلندی به احترام معشوق مسلمان برای 2 سال این سجاده رو تو گوشه یکی از اتاقهای خونه اش پهن نگه داشته بوده که هر وقت معشوق مسلمان دوست داشت عبادت کنه...مدتی بعد از اونکه رابطه شون سرد شده بوده، برای آخرین بار معشوق ترک به اون خونه سر می زنه و سجاده و صندلش رو جای همیشگی پیدا نمی کنه...سراغشون رو می گیره و متوجه میشه توی کمد هستند و میذاره برای همیشه همونجا بمونه!
همسرم حوصله این موزه رو نداشت و سریع خسته شد و از پنجره که تماشا کردم او را مشغول نوشیدن قهوه در کافی شاپ کوچک حیاط دیدم. من هم پس از اونکه مالیخولیا وار همه موزه رو نگاه کردم و داستاناشون رو خوندم و براشون غصه خوردم به همسرم پیوستم.
کمی همان اطراف قدم زدیم و با قطار کابلی پایین آمدیم و مشغول مسیریابی و ادامه راه بودیم که توجه مان به یک تونل جلب شد: تونل گریک.

در پایتخت کرواسی، مهمترین جاذبه گردشگری، بخش تاریخی شهر موسوم به Gornji Grad است. در این منطقه آثار تاریخی متعددی وجود دارد؛ از جمله تونل گریک. تونل گریک (Gric Tunnel) تونلی است که در طول جنگ جهانی دوم ساخته شده و در زیر پایتخت کرواسی قرار دارد. هدف اولیه ساخت تونل محافظت از مردم شهر در مقابل حملات هوایی و بمباران ها بوده .
این تونل ۳۵۰ متر طول دارد و خیابان استفان رادیک (Stjepan Radic Street) را به خیابان مسنیکا (Mesnicka Street) وصل میکند و در سال ۲۰۱۶ تونل به طور کامل تعمیر شد و در حال حاضر برای بازدیدکنندگان باز است. یک سر دیگر این تونل برای در امان ماندن در جنگ اینجوری استتار شده و شبیه در خانه پلاک 19 است.
بازار مرکزی DOLAC MARKET
در سفر به زاگرب یکی از جاهایی که دیدنش خالی از لطف نیست همین بازار مرکزی روباز هست.
برای لمس زندگی اهالی شهر ، بازار مرکزی روباز زاگرب یکی از مکانهایی است که حتما باید به آن سر می زدیم. این بازارچه علاوه بر اینکه جایی برای آشنایی با فرهنگ و زندگی اهالی شهر است، از آنجا می توان بهترین محصولات محلی را هم خرید کرد.
درست پشت میدان اصلی شهر دست فروشها را پیدا کردیم . روزانه صدها نفر به این بازار سر میزنند و اینجا بخشی جدایی ناپذیر از زندگی اهالی شهر زاگرب است. کشاورزانی از سراسر زاگرب به این بازارچه میآیند و بهترین محصولات خود از جمله میوه و سبزی و گل را عرضه میکنند. تمام محصولات این بازار، تازه و مرغوب است.
در همسایگی بازار هم چند قهوه خانه و کافه بود مملو از پیرمردها و مردهای سن و سالدار در حال معاشرت و بگو بخند ...شگفتا ک خانم گارسون هم زنی عینکی با موی سپید و همسن و سال مشتریان بود و در حالی که میان آنها در رفت و آمد و خوش و بش بود سفارشات آنها را هم یادداشت می کرد.
ما هم کمی میوه از بازار خریدیم و بعد هم به تماشای دوره گردی که در آن حوالی موسیقی پخش می کرد نشستیم.

کجا کافه گردی کنیم؟ خیابان Tkalčićeva
فرهنگ کافه نشینی اهالی زاگرب با تماشای مردمی که ساعتها وقت خود را در کافههای مختلف خیابان Tkalčićeva میگذرانند مشهود است. از بهار تا پاییز، میزهای این کافه ها به خیابان منتقل میشود و مردم محلی در کنار گردشگران خارجی به کافه نشینی میپردازند.

قدم زدن در این خیابان و نشستن در یکی از کافه های خیابانی حس بسیار خوبی دارد و حتما توصیه می شود. این کافه ها در روزهای تعطیل نیز بین خود زاگرب نشینها بسیار پرطرفدار هستند و مملو از جمعیت. با اینکه هنوز در آن ماه سال آفتاب بیرمق بود و کم کم داشت از سرما کاسته می شد ولی استقبال از این خیابان و کافه های روباز حوالی ظهر بسیار زیاد بود.
کجا خرید کنیم ؟ خیابان Ilica
خیابان Ilica خیابان اصلی خرید در زاگرب خیابان Ilica است که از میدان Ban Josip Jelačić تا منطقهی Vrapče ادامه دارد و یکی از بلندترین خیابانهای زاگرب محسوب میشود. این خیابان خرید مکانی فوقالعاده برای خرید هر چیزی است که به آن نیاز دارید: از بوتیکهای محلی گرفته تا فروشگاههای پوشاک برند برای علاقهمندان به مد .
کافهها و رستورانهای زیادی هم در سراسر این خیابان وجود دارد.
راستش را نمی دانم ولی شنیده ها حاکیست که محل تولد کراوات هم همین کرواسی است و شباهت نامشان به همین علت است.
میدان بان یوسیپ یلاچیچ
میدان بان یوسیپ یلاچیچ، میدان مرکزی زاگرب، پایتخت کرواسی به شمار میرود و نام خود را از کنت یوسیپ یلاچیچ بوزیم گرفته است: افسر برجسته ارتش که به خاطر شرکت در جنگهای نظامی انقلاب ۱۸۴۸ مجارستان شهرت دارد.
در ابتدا شمشیر مجسمه رو به مجارستان، به عنوان دشمن گرفته شده بود که بعدها جهت آن اصلاح شد.
کلیسای سنت مارک زاگرب
در ادامه به دیدن کلیسای زیبا و نمادین سنت مارک رفتیم که سقف آن نماد ارتشهای کرواسی و زاگرب است.
این کلیسا با قدمتی که به قرن ۱۳ میلادی بازمیگردد، یکی از کلیساهای قدیمی شهر بهشمار میرود و با بام رنگی خود شناخته میشود. در زمان حضور ما به نظر بازدید مهمی در آن لحظه در حال وقوع بود و تعداد زیادی عکاس و خبرنگار اطراف کلیسا در رفت و آمد بودند و اجازه ورود به کلیسا داده نمی شد.
Lakes دریاچه های پلیتویک
و اما مهمترین جاذبه زاگرب که بدون دیدن آن سفر به زاگرب تجربه دلچسبی نخواهد بود. پیشنهاد می کنم اگر گذرتان به زاگرب افتاد حتما یک گشت یک روزه برای دریاچه زیبای پلیتویک (Plitvice) بگذارید.

با توجه به اینکه این دریاچه کمی از زاگرب فاصله دارد و زمانی که باید برای گشتن در آنجا صرف کرد یک روز زمان سفر را خواهد گرفت.

بلیط رفت و برگشت با اتوبوس را خریدیم و راهی شدیم. وقتی رسیدیم از بازدیدکنندگان خواستند حدود 40 دقیقه منتظر بمانند تا با گروه قبل همزمان نشوند و فضای بازدید فراخ تر شود. البته در این فصل سال جمعیت منطقی از بازدید کننده ها را شاهد بودیم ولی در ماههای تابستان جمعیت در این پارک موج می زند و بسیار شلوغ تر خواهد بود.
در مدتی که منتظر بودیم در نزدیکی ما روی چمنها دختر جوانی را دیدم که سرفه های عمیق و پی در پی اش نشان می داد بینوا هیچ حال مساعدی ندارد...پسری با 2 لیوان قهوه از راه رسید، کنارش نشست و کمی نوازشش کرد و سرفه هایش کمی آرام گرفت...بیماری در سفر ضدحال بزرگیست ولی این زوج تلاش کرده بودند برنامه های بازدید خود را ادامه دهند. کمی آن سوتر مردی با سگ کوچک فرفریش تنها به سفر آمده بود و روی نیمکتی منتظر ورود بود...چقدر برایم دنیای این آدمها که تنها و با حیوانشان سفر می کنند غریبه است و فکر نمیکنم هرگز تجربه کنم.
از حرکت جمعیت به سمت در متوجه شدیم که بانگ ورود داده اند و ما هم با حفظ فاصله از دختر بیمار به جمعیت پیوستیم. پارک ملی پلیتویک (Plitvice) یکی از مشهورترین جاذبه های گردشگری کرواسی است و از 16 دریاچه بسیار زیبا با آبهایی شفاف تشکیل شده که به وسیله آبشارهای پلکانی به هم متصل شده اند.
مجموعهای از مسیرهای پیادهروی و پلهای چوبی در سراسر این پارک کشیده شده است که بسته به زمان و توان خود می توانید مسیرهای مختلف چند ساعته را انتخاب کنید. مسیری که ما انتخاب کردیم حدود 3 ساعت زمانبر بود.
مسیرها با حروف انگلیسی مشخص و در طول مسیر با این تابلوها راهنمایی می شدند.
گردشگران می توانند از عرض دریاچه عبور کنند و از نزدیک به تماشای آب های زلال آن بنشینند. پلهای چوبی متعددی در طول یا عرض دریاچه ها کشیده شده که میشه از وسط دریاچه ها قدم زنان عبور کرد و با طبیعت همراه شد.
درطول این 3 ساعت پیاده روی گاهی سر به هوا مشغول تماشای تپه های جنگلی زیبا با پوشش انبوه گیاهان بودیم و گاهی محو تماشای دریاچه زمرد زیر پایمان، گاهی هم آبشاری نمایان می شد و نگاه ما را می ربود.
ترکیب تپههای جنگلی سبز و دریاچه های زمردین و آبشارهای متعدد که این دریاچهها را به هم پیوند دادهاند، یکی از زیباترین چشماندازهای طبیعی دنیا را خلق کرده است.
بعد از طی مسیری حدود دو ساعته در اواسط مسیر به صف قایق سواری رسیدیم . جمعیت زیادی در صف منتظر بودند، کمی تردید کردیم ولی تصمیم گرفتیم منتظر بمانیم و به تماشای جمعیت و بچه هایی که بستنی خوران مثل آهوی خرامان در هوا می پریدند نشستیم تا نوبتمان رسید. قایق ها مسافران را به آنسوی یکی از دریاچه ها می رساندند و اگر درست به خاطر بیاورم حدود 15 دقیقه در مسیر بودیم. روی دریاچه با وزش باد کمی هوا سرد شد، یادم به دختر بیمار کنار در ورودی افتاد، کلاه را روی سرم کشیدم و بندش را خفت بستم، من با سرما هیچ شوخی ندارم!
قیمت دلار و یورو و ارزش پول بینوای ما هم ناگفته پیداست که جایی برای اشتباه و مریض شدن در سفر برایم نمی گذارد. حالا که خیالم راحت شد شروع کردم برای قایقهای کناری که مسافران خسته و ساکت را به دوش می کشید دست تکان دادم ... آنها هم با کمی تاخیر پاسخ دادند و با تاخیر بیشتر لبخندی هم هدیه دادند...شاید هم لبخندشان از قیافه من بود که لای کلاه خفت شده!
بلیط ورودی این پارک ، شامل قایقسواری هم میشود و نیاز به پرداخت هزینه مجزا نبود. آنسوی دریاچه پیاده مان کردند و به مسیر خود ادامه دادیم. دوباره پا به زمین پلیتویک گذاشتیم که به لطف پوشش گیاهی انبوه و فضای سرسبز و طبیعت بینظیر پارک، این پارک به بهشتی روی زمین تبدیل شده است.
به انتهای بازدید که رسیدیم ایستگاهی بود که با مینی بوس، گردشگران خسته را به درب ورودی باز می گرداند اما تابلوی دیگری هم نشان می داد که امکان بازگشت برای افراد پیاده از مسیرهای مختلفی میسر است.
بلیطها رفت و برگشت خریداری شده بود و ساعت آخرین اتوبوس را از قبل پرسیده بودیم. به نظر می آمد اگر با کمتر از یک ساعت پیاده روی به درب ورودی برسیم ، آخرین اتوبوس بازگشت به زاگرب را از دست نخواهیم داد، بنابراین علی رغم کمی استرس دیر رسیدن مسیر پیاده روی را البته نه با سرعت آمدن، انتخاب کردیم و راه افتادیم.
مسیری که از کنار دریاچه می گذشت را انتخاب کردیم و در هوایی گرگ و میش که کم کم داشت کم نور می شد و مسیری که حالا خالی از جمعیت شده بود، با یکی دو نفر دیگر برای بازگشت پیاده هم مسیر شدیم. فضا در عین حال که ساکت تر و خالص تر شده بود و زیبایی و آرامش محض را می شد لمس کرد، با تاریک شدن و کم شدن جمعیت کمی هم وهم انگیز می نمود! گوش جان سپردیم به صدای پرندگان و مرغابی ها و باد که در برگ درختان می پیچید و البته صدای آب! تا انتهای مسیر چشمانمان را از آن همه زیبایی سیراب کردیم و ریه را پر کردیم از هوای تمیز و نفسهای عمیق تقدیم جانهای خسته مان شد!
در انتهای مسیر هم به پاس بازگشت با پای پیاده خودم را در انتهای مسیر به بستنی که با رنگ لباسم همرنگ شده بود مهمان کردم و چقدر چسبید!
به موقع رسیدیم ولی اتوبوس شرکتی که بلیط ما و چهار پنج جوان دیگر بود نیامد که نیامد. با چشمهای منتظر به پیچ جاده...دلهره های دل پاک و ساده ...کنار جاده ایستاده بودیم و کم کم داشتیم نگران می شدیم که بالاخره اتوبوس با نیم ساعت تاخیر پیدایش شد.تا رسیدن به زاگرب همه مسافرین به جز راننده در خوابی عمیق و شیرین فرو رفتیم.
این تابلو و متنی که روش نوشته بودند هم جز عکسهایی شد که با خودم از اونجا به یادگار اوردم!
وقت خداحافظی با زاگرب رسید. تا حوالی ظهر در هتل ماندیم و بعد چک اوت کردیم.تا شب فرصتی چند ساعته داشتیم ولی اول باید فکری برای چمدانها می کردیم که فارغ بال شویم. به ایستگاه مرکزی قطار رفتیم و خدا رو شکر آنجا صندوق امانات خودکار داشت. از دستگاه خودپرداز آنجا ژتون استفاده از صندوق های امانات را خریدیم و چمدانها را در لاکر گذاشتیم تا غروب.
روز آخر کمی بیشتر در خیابانها قدم زدیم در پیاده رو کافه ای را انتخاب کردیم و به قهوه خوردن نشستیم. باران نم نمی گرفت، با حوصله بیشتری به تماشای مردم نشستیم، مردم کرواسی عجیب شیک پوش و خوش لباس به نظر می رسیدند و البته خوش برخورد و مودب!چند باری در این سفر خودشان پیشنهاد عکس گرفتن جفتی از ما را دادند یا چند باری هم بعد از مدتی که اتفاقی در وسیله نقلیه یا ایستگاهی کنار ما ایستاده بودند و متوجه گفتگوی من و همسرم می شدند با کنجکاوی از ما می پرسیدند شما به چه زبانی با هم صحبت می کنید؟ مشخص بود که ایرانی زیادی در عمرشان ندیده اند و گوششان با این زبان خوش الحان آشنا نیست و اینجا بود که ما سفیران و نمایندگان ایران زمین سعی کردیم در طول سفر رفتاری محتاطانه تر از همیشه از خودمان نشان دهیم...
ظهر آخر بود و برای خوردن ساندویچ کتلتی که همسرم شب قبل در آشپزخانه سوییت دوست داشتنی مان در زاگرب درست کرده بود به پارکی رفتیم (دست پخت همسرم عالیست!)
این تصویر هم نمونه کار ایشون در همین سفر هست:
در حال خوردت ساندویچها با گلهای خوشرنگ پارک عکس گرفتیم. کمی سوغاتی و یادگاری سفر خریدیم.
گل لوندر در کرواسی بسیار پرطرفدار است و از آن همه چیز ساخته می شود: دم نوش، صابون، کرم .... پرچم کرواسی نیز در بسیاری از محصولات و ویترین مغازه ها به چشم می آید.
درنهایت از ایستگاه مرکزی اتوبوسرانی که به هتل نزدیک بود با شاتل فرودگاه خودمون رو به فرودگاه خلوت زاگرب رسوندیم که برای 2 نفر 16 یورو شد. گذرمون مجددا به فرودگاه کوچک و تمیز و خلوت زاگرب افتاد. همزمان در فرودگاه نمایشگاهی از لباسهای سنتی کرواسی برپا بود و کمی به تماشای لباسها نشستم.