سفرنامه آفریقای جنوبی (ژوهانسبورگ)

4.4
از 45 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
سفرنامه آفریقای جنوبی (ژوهانسبورگ)

سفر به آفریقای جنوبی
قسمت اول :
سان سیتی، پارک جنگلی، ژوهانسبورگ. دی ماه 1390 بود و هوا سرد .پسرم عاشق حیوانات بود و من عاشق عکاسی دو تا گزینه برای سفر داشتم استرالیا و آفریقای جنوبی تکلیف مشخص بود همسرم، من و پسرم عازم آفریقای جنوبی شدیم برای یازده روز در حالیکه از چند روز پیش همگی به سختی سرما خورده بودیم همسرم با آژانس مسافرتی که تور را از آنها خریده بودیم تماس گرفت و از آنها درخواست کرد که در صورت امکان سفر مارا به تور بعدی موکول کنند ولی آنها قبول نکردند و ما مجبور شدیم با همان وضعیت راهی سفر شویم . من آب شلغم و لبو و میوه و هر آنچه را که فکرش را بکنید مفید بود گرفتم تا سریعتر بیماری دست از سرمان بردارد . روز قبل از سفر به تهران رفتیم و از آژانس مسافرتی که در خیابان بهشتی بود مدارک و ویزا را گرفتیم و تسویه حساب کردیم نفری سه میلیون و هشتصد چون ایام کریسمس بود مجبور بودیم تور را به بهای گرانتری بخریم نفری ششصد تومن بیشتر دادیم پرواز مان با الاتحاد بود و از فرودگاه امام خمینی پروازمان شب انجام شد پرواز خوبی بود فقط یک مشکل داشتیم : برای سه آدم سرما خوده کابین خیلی سرد بود و من چند پتوی اضافه از مهماندار گرفتم و همگی پتو پیچ شدیم برای ما که بچه داشتیم خیلی خوب بود که پرواز شب انجام میشد چون تمام مسیر پسرم خواب بود اما من از گلو درد تقریبا تمام مسیر بیدار بودم یک توقف در ابوظبی داشتیم و بعد به طرف ژوهانسبورگ پرواز کردیم. 6 ساعت از ابوظبی تا ژوهانسبورگ پرواز داشتیم و صبح ساعت 6 فرودگاه ژوهانسبورگ بودیم ایام کریسمس بود و یک درخت کریسمس بزرگ و باشکوه وسط فرودگاه به تمام مسافران سال نو را یاد آوری می کرد . هیچ کدام از همسفران را هنوز نمی شناختیم و وقتی همگی کنار درخت کریسمس جمع شدیم فهمیدم که گروه جالبی داریم .بنیامین پسر من با دو سال سن کوچک ترین فرد گروه و پیر مرد نازنینی به نام آقای جوادی با 70 سال سن مسن ترین فرد گروه بودند . و دو زوج جوان که این سفر ماه عسلشان به حساب میامد ، 5 پسر مجرد و چند زوج میانسال همسفران ما بودند همگی منتظر آقای افروغه تورلیدر گروه بودیم که نمایندشون آمده بود و لی خودشون هنوز نه.

بعد از جمع شدن افراد همگی با اتوبوس به سمت شهر سان سیتی که در دو ساعتی ژوهانسبورگ قرارداد و مقصد اول ما بود حرکت کردیم خیلی خسته بودم و تواتوبوس خوابم برد بعد از مدتی از صدای ذوق و هیجان همسرم از خواب پریدم در حالی که متوجه شدم یکی از پسران مجرد گروه ، برادر زاده یکی از دوستان خوب ما بود عجب دنیای کوچیکیه خیلی برام جالب بود، تقریبا جنوب کره زمین بودیم و آشنا میدیدم آقای افروغه شروع به توضیح در مورد شهر سان سیتی کرد که به مرکز شهر تفریحات آفریقای جنوبی معروف بود و در واقع شهری وسط جنگل و حیات وحش ایجاد کردن درواقع این آمها بودند که به حریم حیوانات وارد شده و آنجا را محصور کردن و برای خودشان مرکز تفریح و سرگرمی درست کردند.2 شب سان سیتی بودیم شهر فوق العاده ای بود، همه رفت و آمد ها در این شهر رایگان و با سرویس حمل و نقل هتلها و تاکسیها بود یعنی در فواصل زمانی مشخصی ون ها و اتوبوسها جلوی هتلها و مراکز تفریحی در حرکت بودند اگر هم نمیخواستی منتظر باشی برایت تاکسی پیج می کردند ولی هزینه ای نداشت بعد از تحویل گرفتن اتاق ها همگی همراه تورلیدر به مرکز رزو تمامی تورها که welcome center نام داشت رفتیم که به اختصار آنجا را W.C میخواندند در صورتی که welcome center نام برازنده تری بود در چند قدمی نرسیده به آنجا ناگهان باران شدید وبی مقدمه ای شروع شد و همگی خیس شدیم در این فصل هوا همینقدر پیش بینی نشده بود در سان سیتی در طول روز چند بار ناگهانی باران میگرفت و بلافاصله هوا آفتابی میشد باید همیشه چتر همراهت می بود.در مرکز رزواسیون بازیها باید هر تور یکه مد نظرت بود را رزرو میکردی تا برنامه 2 روز سفر خودت را میدانستی مبادا که فرصتها را از دست بدهی معروفترین توری که همه اشتیاق داشتن رزو کنن سافاری معروف آفریقا بود که با کامیونهای معروف افریقا که محصور شده میبردند توی جنگل و می تونی حیوانات وحشی را از نزدیک و در محل زندگی خودشان ببینی .

سفرنامه آفریقای جنوبی

واحد پولی افریقای جنوبی راند بود و آن زمان هر راند 170تومان ، که برای این تور 350 راند پرداخت کردیم. قرار شد ساعت 5 صبح فردا همگی در ایستگاه welcome center جمع شویم تور های دیگری که ما رزو کردیم تور غذا دادن به فیلها بود چون بنیامین اجازه سوار شدن به فیلها را برای تور جنگل با فیل نمیدادن چون کوچکتر از 6 سال بود. بعد از رزرو بازیها از طبقه بالای مرکز سرگرمی که رفتیم بیرون، در به روی پلی باز میشد که یکی از جذابیتهای سان سیتی بود در دو طرف پل مجسمه فیلهای بزرگی بود به ردیف تا انتهای پل و این پل یادآور دوران آتشفشان بود

سفرنامه آفریقای جنوبی

و هر سی دقیقه یک بار صدای غرش حیوانات مثل فیل و شیر به گوش میرسید

سفرنامه آفریقای جنوبی

و زیر پا لرزشی را حس میکردی و چشم حیواناتی که روصخره تراشیده بودن قرمز رنگ میشد و بخاری در فضا پر میشد که خیلی جالب بود این پل به valley waves یا ( دره امواج) ختم میشد

سفرنامه آفریقای جنوبی

که محل شنا و موج سواری بود در هر نود ثانیه یک موج مصنوعی به ارتفاع یک و نیم متر ایجاد میشد .

با توضیحات تورلیدر ما رستوران nandos را برای ناهار انتخاب کریدم که رستوران زنجیره ای معروفی در دنیاست که اصالتاً مربوط به افریقای جنوبیست پس باید nandos اصیل را امتحان میکردیم مرغ با سس پرتقالی عالی بود سس های این رستوران در دنیا معروف هستند اگر افریقای جنوبی رفتین این رستوران را از دست ندهید.کلا غذاهاشون خیلی با ذائقه ما سازگاره من به دلیل ترس از بیماریمون با خودم چند وعده غذا برده بودم که اصلا دست به آنها نزدیم از بس غذاهای خودشون خوشمزه بود. پس از ناهار و کمی استراحت در هتل با بروشورهایی که از هتل برداشته بودم متوجه شدم ساعت 4 وقت غذا دادن به کروکودیلهای مزرعه کروکودیل بود و بهترین زمان برا ی تماشهای آنها ، پس به طرف مزرعه کروکودیل رفتیم به گفته لیدر پارک 7000کروکودیل بزرگ وکوچک در این مزرعه زندگی میکنن

سفرنامه آفریقای جنوبی

ولی چیز عجیب به نظر من حفظ امنیت آنجا بود نه حفاظی، نه دری، نه نرده ای، پلهای چوبی با ارتفاع از بین محل زندگی کروکودیلها کشیده بودن که از بینشان رد میشدین .خدائیش حفظ امنیت در این موارد آنجا هم مثل مملکت خودمان بود اگر الان این پارک در امریکا بود یک نرده در جلو یک حفاظ پشت بندش یک شیشه آنطرفش میزدن که به کسی آسیبی نرسد. جالب بود این موجوداتی که در مواقع عادی حرکتی ندارند و با دهان باز به گوشه ای خزیده اند بر طبق عادت همیشه ساعت 4 که شد وقتی لیدر پارک با سطل غذا به طرف دیوار بلندی که رو به کروکودیلها رفت همگی با سرعت از آب بیرون آمده و به طرف آن آقا رفتن و او به شوخی میگفت همه میگن این موجود خیلی تنبله حالا هر کس شجاعتشو داره بیاد بره این پایین تا ببینه آنها با چه سرعتی دنبالش می دوند.

سفرنامه آفریقای جنوبی

بعد از اتمام برنامه یک بچه کروکودیل را دادن دست بنیامین، البته با دهن چسب کاری شده که گاز نگیرد تا باهاش عکس بگیرد و چه لذتی میبرد پسرم دوست داشت بغلش کنه و ببوسدش واسه همین چیزاش اینجا رو دوست داشت!!!

سفرنامه آفریقای جنوبی

این حیوان رو یادتونه؟ شخصیت محبوب کارتون شیرشاه. اسمش میرکته، گونه ای از میمون های پوزه بلند به اندازه ی کارتونیش بانمکه غروب خیلی خسته شده بودیم و با ترس از بدتر شدن بیماری به هتل برگشتیم همان جا در رستوران هتل شام خورده و خوابیدیم . با اینکه هنوز بیماری دست از سرمان برنداشته بود ولی همینکه حال و هوامان عوض شده بود همگی انگار کم کم بیماری را فراموش کرده بودیم حتی پسرم که همیشه تا 9 صبح میخوابید تا گفتیم میخواهیم بریم شیر و پلنگ ببینیم از خواب پرید و چرا 5 صبح را انتخاب کرده بودیم ؟ چون به ما گفته بودن بهترین ساعت دیدن حیوانات سر صبح است که برای شکار از محل خودشان بیرون می آیند و فعال ترند اگر بعد ظهر میرفتیم حیوان زیادی نمی توانستیم بیینیم منطقه حفاظت شده پیلانزبرگ که ما برای تور سافاری رفتیم یک منطقه 55 هزار هکتاری بود.

سفرنامه آفریقای جنوبی

کلمه Big five (بیگ فایو)را در افریقا زیاد می شنویم که به 5 حیوان بزرگ حیات وحش آفریقا اطلاق می شود : کرگدن ، پلنگ، شیر، فیل و بوفالو که در پیلانزبرگ می توانستی این 5 تا را ببینی .

سفرنامه آفریقای جنوبی

هوا واقعاً عالی بود همانطور که در عکسها می توانید ببینید بعد از یک باران حسابی صبح زیبایی بود و یک قسمتهایی از کوه مه داشت

سفرنامه آفریقای جنوبی

سفرنامه آفریقای جنوبی

پسرم با دیدن هر حیوانی کلی خواهش و التماس میکرد که اجازه بده برم گورخر سوار شم؟!! خواهش میکنم زرافه سوار شم و آنقدر لحنش ملتمسانه بود که همه را به خنده مینداخت توی این سفر واقعا کمبود یک لنز سوپر تله را حس میکردم من برای عکاسی از حیوانات لنز بهتری لازم داشتم تا از فاصله بیشتری بتونم عکاسی کنم بعد از سافاری برای صرف صبحانه به رستوران هتل رفتیم و واقعا صبحانه اش عالی بود هرچه دلت برای صبحانه میخواست موجود بود و در کل سفر صبحانه هتل ما در سان سیتی دیگر تکرار نشد به هر شهری که میرفتیم صبحانه اش از قبلی ضعیف تر بود البته در مقایسه با هتل کاباناس سان سیتی .

کمی از هتلمان در سان سیتی براتون بگم :
هتل ما کاباناس میتونم بگم یک هتل کاملا خانوادگی بود به این معنی که اگر با خانواده و بچه رفتی سان سیتی واقعا بهترین انتخابه چون یک ریزورت به حساب میاد یعنی خودش هم امکانات هتلی داره و هم یکسری جذابیتهای تفریحی و سرگرمی مثل پارک ، استخر ، زمین گلف، و هتل کاباناس بخصوص برای بچه ها بهشتی بود چون زمین مینی گلف داشت که با مجسمه های بسیار زیبا از حیوانات آفریقا جذابتی به این زمین داده بودند و هم پیست کوچکی برا ی موتورهای مسابقه ای

سفرنامه آفریقای جنوبی

بازیهای ساخت مجسمه های شنی برای بچه ها در ساعتهای مشخصی انجام میشد و ورزشهای آبی و قایق سواری برای بچه ها داشتند که یک بروشور در هتل برای اعلام برنامه بچه ها وجود داشت .می تونستی برای بچه ات برنامه ریزی کنی تا با همسن و سالهاش همراه باشه یک زمین گلف بسایر بزرگ در هتل وجود داشت که سرسبزی آن زیبایی خاصی به هتل داده بود و استخر وسط محوطه چمن وجود داشت و یک دریاچه فوق العاده زیبا رو به کوه بعد از زمین گلف تو هتل بود که دوست داشتی ساعتها آنجا بشینی و از این همه آرامش لذت ببری

سفرنامه آفریقای جنوبی

و انواع ورزشهای آبی در منتها الیه سمت راست دریاچه انجام میشد : کایاک ، قایق سواری، جت اسکی . تو سان سیتی خیلی دلم میخواست سوار بالن شم اما آنجا که پرسیدم گفتند که ژوهانسبورگ هم این امکان هست و چون روز قبل هم صبح زود بیدار شده بودیم فکر کردم برای بنیامین سخت باشه و به بعد موکول کردم که البته اشتباه بزرگی بود چون در سان سیتی بالن همآنجاست و راحت می توانی رزرو کنی اما ژوهانسبورگ سه ساعت با ماشین تا محل بالن فاصله بود به اضافه اینکه ساعت 5:30 انجام میشد یعنی عملا برای ما غیر ممکن بود چون باید از 2 صبح حرکت میکردیم . ساعت 11 ظهر برای تور Elephent enteraction یا غذا دادن به فیلها دوباره به ایستگاه سوار شدن welcome center رفتیم و تور ما با ناهار بود حتی برای خود ما تجربه خوبی بود برای بچه ها که جای خود دارد. تا وارد محوطه رستوران سنتی شکل آفریقایی میشدی فیلها از بیرون و از روی تراس خرطوم هایشان را برای ایجاد ارتباط به طرفت بلند میکردن تا نازشون کنی و آنها تو را لمس میکردن

سفرنامه آفریقای جنوبی

و میتونستی از سطل مخصوص غذا برداری و بهش غذا بدی آنها 5 تا فیل کاملا آموزش دیده بودن و تنها فیلی کعه نمی توانستی بهش غذا بدی بچه فیلی بود که هنوز تجربه زیادی نداره و ممکنه بترسه

سفرنامه آفریقای جنوبی

و همه کسانی که در آن تور بودن بچه داشتن و معلوم بود برای همه شان این تجربه هیجان انگیز بود و لذت می بردند. بعد ظهر به گشت و گذار تو سان سیتی و دیدن هتل های مجلل آنجا گذشت چون زیباترین و مجلل ترین هتل این کشور هتل دپالسthe palace تو سان سیتیه که برای دیدن هتل باید 100 راند بپردازید

سفرنامه آفریقای جنوبی

سفرنامه آفریقای جنوبی

من غروب تازه فهمیدم بالای مرکز بازیها کنار welcome center یک محلی برای نگه داری و بازی بچه ها وجود دارد که میتونی بچه را برای چند ساعت آنجا بزاری رفتم داخلشو دیدم خیلی مجهز بود و فضای بزرگ و خوبی داشت طراحیش بچه ها رو جذب میکرد در افریقا زبان اصلی انگلیسی و افریکانس بود نگران شدم که نکنه بنیامین چون انگلیسی بلد نیست نتونه ارتباط برقرار کنه به مسئول آنجا گفتم کمی می مانم اگر مشکلی نبود میروم که دیدم بنیامین با ایما و اشاره و با همان چند کلمه ای که دست و پا شکسته بلد بود سعی میکنه با همه ارتباط برقرار کنه و بازی میکنه خیلی خوشحال شدم و دستبند مخصوص انجا رو بستند به دستم وگفتند به هیچ وجه این دستبند رو باز نکنید که فقط با این دستبندمتصل به دستتان بچه را به شما تحویل میدهیم و عملا باز کردن آن دستبند ممکن نبود چون پاره میشدو یک فرم هم پر کردم که در صورت لزوم با من تماس بگیرن اینجا کلا معلومه امکانات برای بچه ها در سطح خوبیه همه جا فکر بچه ها روکردن و تسهیلاتی دیدن، تعویض کودک همه جا هست، محل بازی بچه ها ، محل نگه داری، و اجراهای متنوع ما رفتیم دور زدیم و کمی تو مرکز سر گرمی مشغول شدیم و تصیم گرفتیم شب بریم تئاتر هتل سان سیتی را ببینیم بعد از یک ساعت بنیامین را تحویل گرفتیم و رفتیم هتل سان سیتی من خیلی از اجراش خوشم نیامد در مورد ازدواج بود و خسته کننده. دو روز برای سان سیتی زمان کافی بود و ما تقریباً به همه تفریحات اصلی رسیدیم تا اینجا همسفرها با هم آشنا نشده بودند گرچه یکدیگر را به قیافه میشناختیم ولی کسی اسم دیگری را نمی دانست چون این دو روز تو برنامه آزاد بود و هر کس برنامه خودش را داشت ولی وقتی سوار اتوبوس شدیم به طرف پارک جنگلی کدار توی همان 45 دقیقه همه خودشونو معرفی کردن که کلی با شوخی و خنده همراه بود تقریباً همگی کار آزاد داشتند و از قضا دو سه نفری هم شغلشون با همسر من یکی بود و همین در طول سفر باعث رابطه نزدیکتر ما با انها شد و این صمیمیت یک شبی که در هتل جنگلی کدار بودیم و همه دور هم شب در محوطه هتل جمع شدیم بیشتر شد .

پارک جنگلی کدار:
هتل جنگلی کدار مزرعه شخصی آقای پاول کروگر، صاحب بزرگترین پارک حیات وحش آفرقای جنوبی بوده که تبدیل به هتل شده ، به سبک آفرقایی و هر اتاق به شکل یک خانه آفریقایی بین درختان از دیگری جدا شده وکاملا حس زندگی در جنگل را میداد

سفرنامه آفریقای جنوبی

بسیار تمیز و مرتب و جالب طراحی شده بود و رستورانش اسلحه خونه بود یعنی چون آقای کروگر به اسلحه علاقه داشت تمام اسلحه های قدیمی و عتیقه رو آنجا جمع کرده بود،

سفرنامه آفریقای جنوبی

خیلی جای دنجی بود و بجز سکوت و آرامش و ماساژ من در این هتل جذابتی ندیدم البته تا وقتی که حقیقتی را فهمیدم که همان آرامش و زیبایش هم از نظرم محو شد . آقای افروغه لیدر ما تاکید میکرد که اسپرهایی براتون میارن تو اتاق که حتما قبل از خواب جلوی درتون را اسپری کنید و بخوابید و بارها این حرف تکرار شد اما دلیلش را نگفت و من فکر کردم شاید بخاطر وجود حشرات خاصی گفته چون ما در قلب حیات وحش بودیم بخصوص که دور تا دور این هتل با حفاظهایی از جریان برق ما را از جنگل جدا کرده و از شر حیوانات در امان نگه داشته بود من قبل از خواب چند بار جلوی در را اسپری کردم، شب خیلی ترسیده بودم ، طبیعت بکر بود و صداهایی هم کم و بیش میشنیدم ،صداهایی از جنس صدای پرندگان و چرندگان تا 5 صبح بیشتر نتونستم بخوابم از آن به بعد صداها شدت گرفت احساس میکردم آنطرف فنس ها حیوانها بیدار شدن و سرو صداشون تو فضا پر شده بود، بعد از صبحانه و تحویل اتاقها سوار اتوبوس شدیم که به طرف ژوهانسبورگ حرکت کنیم لیدر ما گفت: من دیشب نگفتم که خانم ها بتونن بخوابن اما همه سوال میکنن چرا باید جلوی در را اسپری میکردیم؟ توی این منطقه مارهای ریزی وجود دارد که خدای نکرده اگر نیش بزنه، در جا میکشه و کار به بیمارستان نمیرسه که نفس همگی بند آمد و با خودم گفتم چرا ؟ چه لزومی داره چنین جایی تو برنامه باشد؟؟؟ همان لحظه بود که همسفر ما حامد که عکاس بود و با کوله پشتی بزرگی از لوازم عکاسیش سفر میکرد گفت : حالا میفهمم ما صبح زود چه ریسکی کردیم از هتل زدیم بیرون تو جنگل که شاید حیوانی برای عکاسی شکار کنیم که یک بوفالو دیدیم من فکر کردم او از ما می ترسه و فرار میکنه ، ما یک قدم به طرفش رفتیم و او سه قدم طرف ما اومد که ما پا به فرار گذاشتیم و نفس زنان برگشتیم هتل که دیدیم توی لابی هتل روی تابلو نوشته: در صورت خارج شدن از هتل هر اتفاقی برای مسافر بیافتد هتل مسئول نیست!!!!!!!؟ درسته گفتند سفر به افریقا سفر ماجراجویانست اما خودکشی که نیست ببرنت جائیکه امنیت در این حد زیر صفر باشد خلاصه که کلی دمغ شدم از این هتل که این چه جایی بود کاش جز برنامه نبود .

ژوهانسبورگ:
مقصد بعدی ژوهانسبورگ ،پر جمعیت ترین شهر آفریقای جنوبی ، این کشور سه پایتخت داشت :پایتخت اداری (شهر پروتریا ) پایتخت قوه مقننه ( کیپ تاون) وپایتخت قوه قضائیه (بلوم فونتین ) است اینجا تا همین 20 سال پیش سیاه پوست ها حق رأی نداشتن بعد از رهبر محبوبشان نلسون ماندلا حقوق سیاه پوستان به خوبی رعایت میشود نلسون ماندلا از این ملت به ملت رنگین کمان یاد کرد و این اسم ماندگار شد . امنیت مرکز شهر ژوهانسبورگ بسیار ضعیف بود و داخل شهر محل اسکان سیاه پوستان است به خاطر همین تمام مراکز توریستی ، هتلها و ویلاهای سفید پوستان در تپه های اطراف شهر ساخته شده البته به گفته آقای افروغه در این سالهایی که اینجا زندگی میکنه هرگز کوچکترین اتفاقی برایش نیافته اما احتیاط شرط عقل است که هرگز به مواردی که گفته میشود بی توجه نباشیم که کوچکترین مسئله ای رخ دهد.

- همیشه همراه تور باشید .
- به تنهایی هرگز جایی نرید .
- بیرون ،تاکسی جایی نمیبینید حتما با تاکسی که از هتل میرید هماهنگ کنید تا ساعت مشخصی دنبالتون بیاد.
- اگر خواستید برای خرید برید یک گروه 4 یا 5 نفره شوید تا هم هزینه تاکسی کمتر شود و هم امنیت گروه بالا رود.

- وقتی داخل شهر شدید شیشه ماشین را پایین نیاورید ( البته من اینو تو بروشور نکته های امنیتی هتل خواندم و وقتی از آقای افروغه علت را پرسیدم گفتند: یک خیابان خطرناک در ژوهانسبورگ هست که اگر پشت چراغ قرمز هم تو ماشین نشسته باشین و شیشه پایین باشد،ممکنه ملسح بهتون حمله کنن و هر چه دارید ازتون بگیرن و رهاتون کنن البته واقعا آنچه که ما در این یازده روز دیدیم همش آرامش بود و صلح و صفا اما فکر میکنم مثل این می مونه که به یک خارجی راجع به شبهای تهران گوشزد کنن تو خود تهران هم ما جرأت نمی کنیم ساعت 10 شب بیرون بریم آنجا هم تاکید لیدر برهمین بود و میگفت آن خیابانهایی که راجع به آنها صحبت میشود شما هرگز گذرتان هم به آنجا نخواهد افتاد .)

جاهای دیدنی ژو هانسبورگ :
دهکده فرهنگی لسدی ، میدان ماندلا ، موزه آپارتاید ، پارک شیرها ، تاون شیپ ، باغ گلها ، پارک تفریحی گلد ریف و معدن طلا ، مونت کازینو که من واقعا از دهکده فرهنگی لسدی لذت بردم بعد از گشت شهری و معرفی مختصری از شهر به آنجا رفتیم و 7 تا از قبایل افریقایی به نمایش اداب و رسوم فرهنگی خودشان در دهکده فرهنگی برنامه های متنوعی را اجرا میکنند با ورود هر گروه یکی که دیده بانه بالای ورودی دهکده به بقیه خبر میده

سفرنامه آفریقای جنوبی

و یک گروه از آنها با آواز و لباسهای بومی خودشان در حالی که با دست و پا سر صداهای مختلف درمیارن به استقبال مسافران می رفتند

سفرنامه آفریقای جنوبی

و همین که وارد دهکده می شدی گروه موسیقی آفریقایی شروع به نواختن میکند

سفرنامه آفریقای جنوبی

و مثل همان لباسهای بدوی که توی فیلمها میدیدم همگی لباس پوشیدن مثل ایشون که رییس قبیله بود

سفرنامه آفریقای جنوبی

با همه عکس میگیرن ، صنایع دستی خودشون را میفروشن ،

سفرنامه آفریقای جنوبی

CD های موسیقی خاص خودشان را میفروشند و اجرای رقصهاشون هم خیلی جالب و آموزنده بود. هر مرحله یک لیدر از خود همان دهکده راجع به قبیله توضیح میداد و میرفتیم سراغ قبیله بعدی که چند قدمی آنطرف تر بود حتی خانه هاشان ، لباس هایشان و حتی صحبت ، صدا و لهجه شان باهم فرق میکرد اصواتی که از حلقشان خارج میشد مثل صداهای موجود در طبیعت بود مثل صدای آب ، باران ،باد و... خیلی همه چیزشون برام جالب بود در ازای دادن گاو زن میگرفتن و تعداد گاوهایی که در هر قبیله به جای مهریه باید میدادن متفاوت بود ، زن اول جایگاه ویژه ای داشت و صد البته که بعضی سنت هاشون قابل هضم نبود مثل این یکی که برای خوشامدگویی بود

سفرنامه آفریقای جنوبی

قبایل زولو جنگجو ترین قبایل آفریقایی بودن که افتخار پیروزی در جنگ با انگلیسی ها را داشتند . قبیله های دیگر قبیله خوزا ، ندببه ، پدی ، بسوتو بودند. رقص هاشون هم صدایی از موسیقی با حرکات سریع پا ها و دستاشون بود که در حالتهای مختلف داستانهایی از روبرو شدن با حیوانات مختلف ، جنگ با دشمنان و آداب خاص خوشان بود و جذابترین قسمتش برای من صداهایی بود که با حرکات سریع پاها و دستها هنگام رقص ایجاد میکردند.

سفرنامه آفریقای جنوبی

بعد از دهکده فرهنگی به پارک شیر ها رفتیم که مثل سافاری سوار ماشین هایی با حفاظ شما را داخل پارک می بردن که گونه هایی از شیر های سفید را میتوانستید ببینید.

سفرنامه آفریقای جنوبی

تو پارک چیتا ها و سگ وحشی افریقایی هم بود همه جا آدمها حیوانات را اسیر میکنن اینجا ما رو تو قفس میبردنت خدمت آقا شیره توی قسمتی هم چند تا شیر سفید کوچک نگه داری میکردن که محبوبترین قسمت پارک بود که می توانستی نوازشون کنی و باهاشون عکس بگیری

سفرنامه آفریقای جنوبی

اون روز غروب خسته برگشتیم هتل و استراحت کردیم فردا شب سال نو بود صبح آزاد و غروب قرار بود همگی با آقای افروغه به مونتوکازینو بریم که برنامه های جالبی برای سال نو داشت . هتل ما در ژوهانسبورگ به نام پروتیا بود نام گل معروف افریقایی که همه موقع برگشت از افریقا یا خودشو میخرند یا تخم گلشو که متاسفانه من یادم رفت بخرم .

سفرنامه آفریقای جنوبی

هتل بسیار شیک و تمیزی بود و همیشه یک ظرف پر از سیب سبز توی پذیرش برای پذیرایی از مسافران وجود داشت برای خرید در ژوهانسبورگ به نلسون ماندلا سنتر رفتیم که جلوی ورودیش مجسمه بزرگی بیست برابر سایز اصلی از نلسون ماندلا ساختن و جلوی در که امکان نداره کسی از جلوش بگذره و باهاش عکس نگیره . هنوز طعم استیکی که برای ناهار تو همان میدان نلسون ماندلا خوردم زیر دندونمه که معرکه بود.صنایع دستی آفریقای جنوبی خیلی تنوع داره و جالبه همه چیز به حیوانات مربوطه میشه شاخشون، پوستشون ، دندوناشون بالاخره یه چیزی پیدا می شه که از حیوانات باشه و توجهتو جلب کنه .منم بعد از چند روز وسوسه شدن نتونستم جلوی خودمو بگیرم و دو تا جام نقره که پایه هاشون به شکل شیر و پلنگ بود خریدم. شب سال نو همه آماده شدیم و جلوی در هتل دو تا ون گرفتیم و با آقای افروغه به کازینو رفتیم که مجموعه کاملی از یک مرکز خرید ، هتل ، کازینو وسالن تئاتر و پارک پرندگان بود که به سبک ایتالیایی قدیم طراحی شده بود که واقعا هر چی بگم از زیبائیش کم گفتم اگر بازار ابن بتوته دبی را دیده باشید تقریبا به آن سبک ولی زیباتر و با جزئیات بشتر از بین کوچه های سنگ فرش شده در دو طرف خیابان خانه های با پنجره های باز و بسته که جلوی هر پنجره منظره ای ایجاد کرده بودن یک خانم که داشت لباس رو بند مینداخت یا یک گربه در حال بازی همه اینها در فضای سر پوشیده ای بود که سقف آنرا با آسمان نیمه ابری با نوپردازی زیبا به کمال رسانده بودن و آنقدر شلوغ بود که تا به محل کنسرت سال نو برسیم یک قدم یک قدم در ترافیک جمعیت بودیم تقریبا نیم ساعت طول کشید تا آن 200 متر را رد شدیم در فضای باز مونتوکازینو کنسرتی برپا بود که با ال سی دی های غول آسا در محوطه میتوانستی ببینی در جلو چه خبره بنیامین هم که از اول حرکت از هتل خوابید و خیال خودش و ما رو راحت کرد و جالب اینکه تو این همه سر و صدا هم از خواب بیدار نشد. همه خیلی خوشحال بودند و جو خوبی حاکم بود هیچوقت سال نو میلادی در سفر نبودم و این برایم تجربه جالبی بود سال نو را با تمام وجود حس کردم . همه جا چراغانی ، درخت های کریسمس بزرگ، کادوهای بزرگ تزئین شده، همه گوشه و کنار شهر صدای موسیقی خلاصه خیلی دلچسب بود پیشنهاد میکنم حتما قبل از سال نو میلادی سفر را تجربه کنید .یک روز هم در ژوهانسبورگ آزاد بود و همه گروه با هم تصمیم گرفتیم به دودسته تقسیم شویم یک گروه که دوست داشتن پایتخت اداری آفریقای جنوبی پروتریا را ببینید و گروهی که میخواستند به گلدریف سیتی ( شهر بازی و معدن طلا ) برن و گروه جوانها رفتیم گلدریف سیتی و گروه 40 به بالا رفتن به پروتریا به هر دو گروه خیلی خوش گذشته بود شهر بازی گلدریف سیتی خیلی قدیمی به نظر میرسید

سفرنامه آفریقای جنوبی

سفرنامه آفریقای جنوبی

و اگر قبلاً دیزنی لند پاریس یا اورلاندو آمریکا را دیده باشی به نظرت ابتدایی میاد اما یک چرخ و فلک بزرگ داشت که سوار شدن آن چشم انداز منطقه را بهت میده و خالی از لطف نیست

سفرنامه آفریقای جنوبی

سفرنامه آفریقای جنوبی

و یک قطار دور تا دور پارک میگرد و در بدو ورود اگر سوار شی کلا دستت میاد که چی به چیه و کجاها باید بری ما معدن طلا را نتوانستیم بریم چون باید سوار یک آسانسور شویدکه صدها متر می برند اعماق زمین و رطوبت زیادی هم داره و اگر بچه همراه باشه ورود ممنوعه و ما به خاطر بنیامین نرفتیم اما میدونم که کاملا معدن طلا را طبیعی و سعی کردن با همان شکل طبعیش حفظ کنن صدای چکه های آب و صدای چکش زدن معدن چیا را می توانیم بشنویم یک کلاه ایمنی و یک چراغ قوه به هر نفر میدن تا کاملا مثل یک معدن چی بتونی بری اون پایین و مراحل استخراج و تولید شمش را ببینی هر چه که به اواخر سفر میرسید طبق معمول دلم میگرفت معمولا سالی یک بار به سفر خارجی میرویم و خیلی پیش از سفر وقت صرف مطالعه و تحقیق راجع به آن کشور فرهنگ و آداب و رسم و مراکز تفریحی آن کشور میکنم و وقتی سفر آغاز می شود در یک چشم به هم زدن تمام میشود البته هنوز 4 روز دیگر داشتیم و حداقل خوبیش این بود که همه میگفتن ژوهانسبورگ از لحاظ امنیتی نا امن تر از دو مقصد دیگر است . حالا این احساس نامانی از فردا کمتر میشد و فردا عازم کیپ تاون بودیم .

نویسنده : حمیده نجفی