آدمی درطی زندگی خود تجربه های فراوان کسب می کند و از این طریق بینش خود به جهان هستی را بالا می برد . سفر بزرگترین آموزنده تجربه و بینش به انسان است .
از مدتی قبل من و خواهرم و یکی ازدوستانم تصمیم گرفته بودیم که سه نفری به استانبول سفر کنیم ولی دوستم به خاطر احتمال بروز حمله مجدد اسراییل به ایران و دردسرهای ناشی از آن از سفر منصرف شد. بنابراین من و خواهرم تصمیم گرفتیم دو نفری تور گرجستان ترکیبی تفلیس باتومی برویم . به این منظور به چند آژانس مسافرتی تماس گرفتیم .اغلب آنها دو پکیج آفر پیشنهاد دادند ؛ یکی ۵ روزه ، سوم مهر و دیگری ۷ روزه چهارم مهر . در نهایت ما گزینه تور ترکیبی پنج روزه باتومی تفلیس را برگزیدیم .
پکیج سفر ما به این شکل بود ؛ پرواز رفت ، صبح روز پنجشنبه سوم مهر، ساعت ده و نیم ، با هواپیمایی وارش به مقصد باتومی دو شب اقامت در هتل وایت سلز و سه شب اقامت در هتل آمری پلازاى تفليس ، پرواز برگشت عصر روز سه شنبه هشتم مهر ، ساعت 17:15 ، آن هم با ایرلاین وارش .
دو روز تا سفر بیشتر فرصت نداشتیم . پس بار سفر را سریع بستیم . درباره گرجستان و دیدنی های آن بیشتر تحقیق کردیم . کشور گرجستان در شمال غربی مرزهای ایران در منطقه قفقاز واقع شده است . مساحت آن نزدیک به ۷۰ هزار کیلومتر مربع است ؛ تقریبا هم اندازه استان یزد ؛ به ۱۲ قسمت تقسیم می شود ، دو منطقه آن یعنی آبخازیا و آجاریا خودمختارند و پرچم مستقل دارند.
واحد پول این کشور لاری ست و هر لاری به ۱۰۰ تتری تقسیم می شود . زمان سفر ما هر دلار معادل ۷۵/۲ لاری بود .
برای ارز مسافرتی در نرم افزار بله ثبت نام کردیم . ارز مسافرتی دلاری ۷۱ هزار تومان بود که با احتساب کارمزد ، کلا مبلغ ۳۷۸۰۰۰۰۰ تومان برای ۵۰۰دلار پرداختیم . عوارض خروج از کشور را هم به مبلغ ۶۷۵۰۰۰ تومان از طریق درگاه سداد پرداختیم .
صبح پنجشنبه سوم مهر از راه بزرگراه آزادگان به فرودگاه امام خمینی رفتیم . کیف و چمدان را از ایستگاه امنیتی عبور دادیم و وارد ترمینال شدیم . تقریبا سه ساعت و نیم زودتر از پرواز رسیده بودیم . میز پرواز باتومی هنوز فعال نشده بود . نیم ساعت بعد کانتر باز شد . کارت ملی و گذرنامه خود را به مسِئول کانتر ارائه کردیم و او ابتدا تصویر واچر ، بلیط و بیمه را در گوشی مان بررسی کرد . همچنین از آنجا که در سفر به گرجستان هر مسافر باید به ازای هر روز۱۰۰ دلار همراه داشته باشد ، از ما خواست ۵۰۰ دلار نشانش دهیم . خوشبختانه برای ورود به گرجستان ویزا نیاز نیست .
بعد از این فرایند و تحویل چمدان به قسمت بار، چک این انجام شد و کارت پروازمان را دریافت کردیم . سپس از بخش بررسی بدنی و گذرنامه گذشتیم و از آنجا وارد سالن انتظار شدیم . برای دریافت ارز مسافرتی به طبقه پایین رفتیم و با وارد کردن کد ملی خود ۵۰۰ دلار از دستگاه خودپرداز گرفتیم . پس از کمی استراحت و نوشیدن چای ، سوی گیت پرواز خود که شماره ۱۱ بود رفتیم ; کارت پروازمان مهر خورد و سوار اتوبوس شدیم . به هواپیمای وارش که رسیدیم مدتی معطل شدیم تا اجازه پیاده شدن بدهند ، اما گفتن باید برگردید به سالن فرودگاه چون هواپیما نقص فنی دارد . برگشتیم سالن و بعد از یک ساعت اعلام کردند که نقص برطرف شده و می توانیم سوار هواپیما شویم . مدت پرواز یک ساعت و ۴۰ دقیقه بود . آنچه در آن مدت نظرم را جلب کرد منظره دریاچه سوان در ارمنستان بود که بر خلاف دریاچه ارومیه پرآب و زنده بود . دلم برای مظلومیت دریاچه ارومیه سوخت .
بعد از یک ساعت و بیست دقیقه پرواز به فرودگاه کوچک باتومی رسیدیم و پلاکارد شرکت ترانسفر تور باتومی خود را پیدا کردیم . لیدر به همه ما دفترچه ای تبلغاتی از گشت های اختیاری داد و شماره موبایل گرفت . به توصیه او در صرافی فرودگاه دلار تبدیل نکردیم چون آنجا دلار را ارزان تر برمی دارند.
مدتی که سوار اتوبوس ترانسفر خود بودیم لیدر ابتدا خواست تا ساعت خود را با ساعت گرجستان تنظیم کنیم . ساعت گرجستان تقریبا 25 دقیقه عقب تر از ایران است . سپس درباره انواع گشت های تفریحی سیاحتی آژانس توضیح داد و من هم نظاره گر شهر باتومی از پنجره اتوبوس بودم . شهری ساحلی ، سرسبز ، پرشور با ساختمانهای مرتفع نوساز فراوان . باتومی دومین شهر بزرگ گرجستان و مرکز جمهوری خودمختار آجارستان است که نزدیک به یک و نیم میلیون نفر جمعیت دارد .
بین همه مسافران سوار بر اتوبوس ، فقط ما برای هتل وایت سلز پیاده شدیم و بقیه مسافر هتل استپس بودند . جلوی میز پذیرش هتل از بس که لیدر عجله داشت و هشدار می داد که اگر الان گشتها را رزرو نکنید سریع ظرفیت پر می شود ، همزمان با چک این هتل ، تور یک شب بزم گرجی در باتومی را هم رزرو کردیم . اتاق ما طبقه ششم بود و امکانات خوب و مخصوصا چشم انداز قشنگی رو به محوطه استخر هتل و دریا داشت .
پس از ورود به اتاق و کمی استراحت بیرون رفتیم تا صرافی بریم و مقداری دلار به لاری تبدیل کنیم و همچنین سیم کارت گرجی بخریم . با راهنمایی مسئول پذیرش هتل ، پیاده سمت مرکز خرید متروسیتی رفتيم که در نزدیکی هتل بود . از صرافی نزدیک مرکز خرید ۱۰۰ دلار به لاری تبدیل کردیم ؛ هر دلار معادل 2.75 لاری. بعد داخل مرکز خرید شدیم و از نمایندگی ژئوسل Geocell یک سیم کارت خریدیم به قیمت ۲۰ لاری و یک بسته اینترنت یک هفته ای ۶ گیگ به ارزش ۲۵ لاری . سپس با تاکسی گذری به کرایه ۷ لاری رفتیم میدان تئاتر باتومی . در وسط میدان آب نما و مجسمه ای طلایی از ایزدمردان یونان قرارداشت . ساختمانهای دور میدان مخصوصا ساختمان تئاتر شهر نمای زیبا داشت . چندقدمی میدان تئاتر اسکله ای بود ؛ به اسکله رفتیم و به تماشای غروب زیبای خورشید بر سطح آب های دریای سیاه ایستادیم .
بلوار معروف باتومی هم همانجا بود ، بلواری وسیع مشرف بر ساحل ، طولانی ، سرسبز ، با آب نمای فواره و کافه های متنوع . کمی در بلوار پیاده روی کردیم ، پیاده روی در این بلوار زیبا حسی دلپذیر داشت .
بعد از غروب آفتاب به میدان اروپا رفتيم . دور این میدان را ساختمان هایی به سبک اروپایی احاطه کرده است ، وسط میدان مردی به همراه موزیک در حال اجرای پانتومیم بود که البته ماهرانه اجرا می کرد . کمی بر یکی از سکوهای میدان نشستیم و بعد با کمک گوگل مپ به میدان پیازا رفتیم . پیازا به میدان اروپا خیلی نزدیک است ؛ شاید چیزی حدود ۵ دقیقه پیاده راه بود .
میدان پیازا کمی کوچک تر از میدان اروپاست و دور این میدان هم ساختمانهای کلاسیک اروپایی ، یک برج ساعت مرتفع و بسیار کافه رستوران وجود اشت . یکی از ویژگی های منحصر به فرد میدان ، کف سنگفرش آن بود ؛ کف را با هزاران قطعه کوچک موزائیک ماهرانه نقش پردازی کرده بودند . ساعت هشت شب یک گروه موسیقی روی استیج میدان رفتند و آهنگ هایی اغلب از ترانه های معروف انگلیسی اجرا کردند . ما هم در کافه ای نشستیم و بستنی خریدیم ؛ اسکوپی ۲ لاری و نیم . تقریبا دوبرابر قیمت بستنی در ایران ، ولی با طمی مثل هم .
مدتی بعد با یاندکس به هتل برگشتیم . کرایه ۴ لاری و نیم شد . شب کمی دمای هوا سرد شد ، فن را روشن کردم اما هرچه تلاش کردم هوایی که می وزید گرم نمی شد ؛ تلفن پذیرش هم اشغال بود . ناچار با پتوی اضافه ای که در کمد بود شب را سر کردم . صبح فردا از مسؤل پذیرش درباره فن پرسیدم ، پاسخ داد : هتل ها تا اول اکتبر سیستم گرمایش خود را کار نمی اندازند .
صبح روز جمعه چهارم مهر ، پس از صرف صبحانه ساعت ۱۱ با یاندکس رفتیم به باغ گیاهشناسی باتومی که در حومه شمالی باتومی واقع شده است . کرایه تاکسی ۱۷ لاری شد . ابتدا بلیط ورود تهیه کردیم نفری ۲۰ لاری . خانم بلیط فروش کمی فارسی بلد بود و یک نقشه باغ هم داد . بازدیدکنندگان باید بلیط را نگهدارند چون در باغ مجددا بررسی می شود .
باغ بسیار زیبا و تمیز بود با خیابان بندی مرتب . گونه های متنوعی از درختان و بوته ها را آنجا پرورش داده اند . نیز از آنجا که باغ بر زمینی مرتفع احداث شده است ، چشم اندازی زیبا رو به دریا دارد . این تلاقی سبز و آبی ، زیبایی باغ گیاهشناسی را چند برابر کرده بود . مسیر پیاده روی سراشیب بود بنابراین به راحتی قدم زنان پیش رفتیم تا پایین باغ ؛ آنجا به دروازه ای کوچک رسیدیم که رو به ساحل دریا باز می شد.
ساحل مثل دیگر سواحل باتومی قلوه سنگی بود .موقع برگشت ، دم دروازه ماموری بلیط ورودی را بازبینی کرد و پس داد . در پایین باغ ایستگاه ماشین های گردشگری بود و چون مسیر برگشت سربالایی بود تصمیم گرفتیم با آن ماشین ها برگردیم . کرایه ماشین نفری ۲۰ لاری شد .
در محوطه بالای باغ استراحتگاه و کافه بود . لیوانی ۴ لاری چایی خریدیم . نزدیک به همین فضای تفریحی ، ایستگاه تاکسی و مینی بوس برگشت به باتومی هم بود . سوار ماشروتکا شدیم تا به باتومی برگردیم . تعدادی توریست چینی هم سوار ماشروتکا بودند . دختر جوانی از آنها به انگلیسی از ما پرسید اهل کجایید ؟ پاسخ دادیم ایران ؛ رو به همراهان خود کرد و به چینی صحبتهایی کردند . از گفتگوی آنها فقط کلمه اسراییل را فهمیدیم . گویا با شنیدن نام ایران اولین چیزی که به ذهنشان خطور کرده بود ، جنگ اسرائیل و ایران بود. نزدیک ایستگاه تله کابین گورا پیاده شدیم .کرایه ماشروتکا نفری ۲ لاری بود اما چون به جای پول خرد، اسکناس ۵ لاری دادیم ، راننده ۱ لاری باقیمانده را پس نداد .
ساعت حدودا ۱۴ بود . برای سوار شدن در تله کابین بلیط رفت و برگشت به قیمت ۳۳ لاری تهیه کردیم که نسبتا گران به نظر می رسید . در مسیر حرکت تله کابین ، منظره خانه ها با شیروانی های رنگارنگ و دریا را تماشا کردیم .
تله کابین در بالا به ساختمانی چند طبقه ختم می شود که در یک طبقه آن کافه رستوران و ایوانی رو به شهر هست و می توان از آنجا منظره قشنگی از شهر و دریا را تماشا کرد . در طبقه پایین تر موزه دیجیتال میوزیک تاسیس کرده اند و تعدادی تابلوی نقاشی برگرفته از نقاشان معروف مثل ونسان ونگوگ را به نمایش گذاشته اند . درقسمت دیگر سالنی کوچک بود با نورپردازی آبی و قرمز و آینه کاری که جلوه خاص داشت .
به پایین تله کابین که برگشتیم نم نم باران می بارید پس سریع بدون پرسیدن کرایه بها سوار یک تاکسی شدیم .وقتی به مقصد رسیدیم راننده ۲۰ لاری گرفت که تقریبا ۳ برابر کرایه رایج می شد . ساعت ۸ شب طبق قرار قبلی خود با لیدر ، یک ون دنبالمان آمد تا ما را به رستوران ریوریا ببرد جایی که بزم گرجی درآن برپا می شد . در ون تا رسیدن به رستوران با وای فای رایگان آن سرگرم وب گردی شدیم .
در رستوران ریوریا مسافران هر هتل دور یک میز نشستند . ابتدا پیش غذا آوردند ؛ شامل خوراک لوبیا ، خاچاپوری ، خوراک سیب زمینی با تکه هایی از مرغ و فینگر فودی که نمی دانم از چه تهیه شده بود . مدتی بعد هم غذای اصلی را آوردند ؛ جوجه کباب و کباب کوبیده . کباب کوبیده را نپسندیدم چون شور بود ولی جوجه کباب بسیار نرم و لذیذ بود .
در مدت ۲ ساعت و نیمی که در رستوران بودیم چند بار گروهی رقص سنتی گرجی اجرا کردند . ساعت ۱۱ بههتل برگشتیم و چمدان بستیم چون ساعت ۹ صبح روزفردا باید به تفلیس عزیمت می کردیم .
صبح هنگام ، مشغول صرف صبحانه بودیم که یکی از سگ ها ی هتل راحت وارد غذاخوری شد و کنار میز ما منتظر ایستاد تا چیزی بگیرد . از این همه راحتی سگها تعجب کردم . سگ ها راحت وارد لابی یا اسانسور می شدند و این برای من که از سگ می ترسم آزاردهنده بود . گرچه سگ ها در گرجستان راحت بودند ولی در سطح شهر ندیدم مردم آن به تعداد مردم تهران سگ های کوچک داشته باشند . ناگفته نماند که اغلب سگ های سطح شهرهای تفلیس و باتومی پلاک بهداشت بر گوش خود داشتند .
ساعت ۹ و ربع خانم لیدری دنبالمان آمد و ما و دیگر مسافران از هتل های استپس ، رویال جرجیا و اینتوریست سوار ون شدیم . لیدر تور تفلیس هشدار داد رانندگان نسبت به انداختن زباله در ماشین خود حساسند ، همچنین در گرجستان دور انداختن زباله ۲۰۰ لاری جریمه دارد ؛ به این فکر کردم چقدر جای این جریمه در بین جرایم رانندگی کشورمان خالی ست . مسیر باتومی به تفلیس شبیه جاده های شمال ایران سرسبز و جنگلی ست . البته نه به زیبایی شمال ایران و نه به کثیفی آن . از کشتزار ها ، مراتع و چراگاه ها گذشتیم. بین مسیر ۲ بار ماشین توقف کرد . برای استفاده از سرویس های بهداشتی ۱ لاری پرداختیم ، البته از خود گرجی ها ۵۰ تتری یعنی نیم لاری می گرفتند .
نظافت دستشویی تقریبا در حد دستشویی های بین راهی خودمان بود منتها شیلنگ نداشت و درب دستتشویی کوتاه بود . هوا سرد شده بود ؛ ۲ لاری چایی خریدیم . ون ، وای فای رایگان داشت و مدتی با فضای مجازی سرگرم شدیم . مسیر باتومی به تفلیس پر فراز و نشیب یا پر پیچ و خم نیست بلکه هموار است . کلا ۶ ساعت راه است که برای ما با احتساب یک ساعتی که توقف داشتیم ، شد ۷ ساعت .
پس از رسیدن به تفلیس خانم راهنما سوار ون شد و توضیحاتی داد . مثلا اینکه از ساعت ۹ شب به بعد در خیابان روستاولی نباشید چون مردم شب ها در این خیابان تظاهرات می کنند زیرا بر سر پیوستن به اتحادیه اروپا با دولت خود در اختلافند ؛ دیگر اینکه در محدوده خیابان های توریستی شهر تفلیس وای فای رایگان هست به نام tbilisi loves you . ون ابتدا به هتل مگنولیا رفت و عده ای کمی پیاده شدند ، سپس به هتل اونیکس در خیابان پکینی رفت ، بیشتر مسافران هم آنجا پیاده شدند ، لیدر ما را هم صدا کرد و در لابی هتل اونیکس پیشنهاد داد در صورت تمایل می توانید بدون پرداخت اضافه مبلغ به جای هتل آمری پلازا در هتل اونیکس اقامت کنید .
ما در سایت بوکینگ دو هتل را مقایسه کردیم ؛ امتیازی تقریبا مشابه داشتند ولی قیمت هتل اونیکس بالاتر بود ، پس ما پیشنهاد لیدر را پذیرفتیم و در این هتل اقامت کردیم . اما بعدا متوجه این نکته شدیم که گرچه آنطور که می گفتند هتل اونیکس کمی از بعضی جهات مثلا صبحانه یا روم سرویس بهتر از هتل آمری پلازا است و در منطقه نسبتا خوب شهر واقع شده است ، اما به منطقه توریستی نزدیک نیست .
وارد اتاق که شدیم ، با فضایی بسیار کوچک بدون حتی یک میز و صندلی رو به رو شدیم . می گفتند در گرجستان اکثر هتلها چنین وضعی دارند و یا اینکه هتل های چهار ستاره الزامی در داشتن استخر ندارند.
غروب پس از کمی استراحت ، با ماشینی که مسؤل پذیرش از یاندکس برایمان گرفت به پل صلح رفتیم . قیمت کرایه تاکسی ۸ و نیم لاری شد .
پل صلح پلی تقریبا کوچک است بر فراز رود متکواری . این پل بخش قدیمی شهر تفلیس را به بخش جدید وصل می کند . در سقف و نرده های پل تعداد زیادی لامپ برای نورپردازی روشن بود . جمعیت بر پل رفت و آمد می کردند ، عده ای نوجوان و جوان موسیقی پخش می کردند .
پس از چند دقیقه پیاده روی بر پل و تماشای رود کورا پیاده با گذر از چند خیابان سنگفرش به میدان آزادی یا لیبرتی رسیدیم . میدانی کوچک و پررفت و آمد که در مرکز آن ستونی و بر بالای ستون مجسمه ای طلایی از یکی از رهبران استقلال گرجستان برپاست . از میدان آزادی وارد خیابان روستاولی شدیم و داخل مرکز خرید گالریا رفتیم . فکر کردیم در این مرکز خرید می توانیم مثل مراکز خرید در ایران ، به راحتی از سرویس بهداشتی استفاده کنیم ولی با تعجب با گیت پولی دستشویی رو به رو شدیم .
خواستیم نقد بپردازیم اما گفتند باید هزینه را با کارت بانکی بپردازید . از گالریا بیرون آمدیم و به پیاده روی درکوچه های قدیمی اطراف میدان آزادی ادامه دادیم . شب در منطقه قدیمی شهر زنده و پررونق بود . مسیر پر بود از کافه رستوران آذین بندی شده . به دعوت یک خانم ایرانی وارد کافه ای کوچک شدیم و پس از دیدن صورت غذا ، تصمیم گرفتیم برای شام خینگالی بخوریم . خینگالی از غذاهای سنتی رایج در گرجستان است . ورقه اي خمیر را به شکل بوته سیر می پیچانند و داخل آن کمی گوشت چرخ کرده آبکی می گذارند . این خوراک به مذاق ما خوش نیامد مخصوصا خمیر آن خام به دهن رسید . یک بشقاب حاوی ۵ خینگالی ۱۰ لاری می شد ولی در آخر ۱۲ لاری حساب کردند که احتمال دادیم اضافه بها به خاطر استفاده ما از سرویس بهداشتی کافه باشد .
پس از آن با ماشین بولت Bolt که آن هم مثل یاندکس تاکسی اینترنتی ست به قیمت ۹ و نیم لاری به هتل برگشتیم .
صبح روز بعد صبحانه را در طبقه ۱۲ هتل صرف کردیم . از طعم مربای زردالو خوشم آمد. خواهرم آن روز تصمیم داشت در هتل استراحت کند چون شب به خاطر سر و صدای اتاق بغل بیدارخوابی کشیده بود . پس من باید خود به تنهایی گردش می رفتم . ابتدا به نزدیکترین ایستگاه مترو هتل ، ایستگاه مدیکال یونورسیتی رفتم . از باجه یک کارت مترو به نام مترو مانی خریدم به قیمت ۲ لاری ، سپس کارت را ۱۵ لاری شارژ کردم .
بعد با کمک نقشه مترو تفلیس و راهنمایی مامور مترو سوار قطار شدم تا به کلیسای سامبا بروم . متروی تفلیس قدیمی و کهنه به نظر می رسید . کلا دو خط مترو در تفلیس داشت که در نقشه یکی را با رنگ سبز و دیگری را قرمز مشخص کرده اند . با هر سفر با مترو یک لاری از اعتبار کارت کم می شود . برای رفتن به کلیسای سامبا در ایستگاه استیشن اسکوئر station square خط عوض کردم و ایستگاه آولاباری پیاده شدم .
از مترو که بیرون آمدم پیاده مسیری سنگفرش را ۵ دقیقه با کمک گوگل مپ تا کلیسا طی کردم . کلیسای سامبا ساختمانی بزرگ ، وسیع ، با نمایی از مرمر و ظاهری باشکوه است . بر زمینی بلند بنا شده است به گونه ای که از حیاط آن می توان چشم اندازی زیبا از شهر را به نظاره نشست .

در کلیساهای ارتدوکس بر خلاف کلیسای کاتولیک نیمکت نیست و عبادت کنندگان ایستاده عبادت می کنند . روز یکشنبه بود و جمع زیادی از مؤمنان در کلیسا حاضر بودند . تعدادی کشیش در محراب سرود نیایش می خواندند ، عده ای مشغول نوشیدن شربت بودند ودر جایی دیگر کشیش با قاشقی مشترک به افراد ایستاده در صف شربت متبرک می خوراند . در و دیوار کلیسا پر بود از انواع نقش و نگار و تمثالهای مذهبی . دوست داشتم بیشتر کلیسا و محوطه آن را ببینم اما فرصت زیاد نداشتم .با استفاده از اینترنت وای فای رایگان you tebilis loves و با کمک گوگل مپ به سوی پارک ریکه در نزدیکی پل صلح راه افتادم . در مسیر چند شیشه مربای زردالوکه تخفبف خورده بود به قیمت ۴ لاری و نیم برای سوغاتی خریدم .
پارک ریکه پارکی کوچک و جمع و جوراست که در ساحل رود متکواری واقع شده و گردشگران فراوانی جهت قایقرانی یا بالن سواری یا تله کابین سواری آنجا هستند .
برای استفاده از دستشویی پارک ۲ لاری به پیرزن نگهبان پرداختم ؛ همان موقع ناگهان پیرزن بر سر پسر جوانی که قصد داشت بدون پرداخت پول ، دستشویی برود فریاد کشید و هر طور بود مانعش شد . بلیط تله کابین را ۲ لاری و نیم با کارت مترومانی پرداختم و با آن به قلعه ناری کلا رفتم . قلعه بر تپه ای به نام متاتیسمندا مشرف بر شهر تفلیس واقع شده است و بنای آن به دوره ساسانیان می رسد . قلعه را برای تعمیر بسته بودند . پیرامون قلعه پیاده راهی ست باریک که چند کافه کوچک دارد و از آنجا نمای زیبایی از شهر تفلیس را می توان به تماشا ایستاد .
همچنین از طریق آن پیاده راه می توان تا محل مجسمه مادر گرجستان به نام کارتلیس ددا رفت. مجسمه ای با عظمت از جنس آلومینیم که ۲۰ متر ارتفاع و حدود ۶۵ سال قدمت دارد .
در قسمتی از تپه زیپ لاین هم بود . گرچه طولانی نبود اما چون مسیر آن برفراز بستری سبز از جنگل می گذشت جالب به نظر می رسید .
مدت کوتاهی از بلندی تپه شهر تفلیس را به تماشا نشستم . در تفلیس نسبت به باتومی ساختمانهای فشرده و خیلی مرتفع کمتر دیده می شود و تقریبا شبیه شهرستان است که البته من شهر با ساختمان کم ارتفاع را بیشتر می پسندم چون اینگونه ازدحام کمتر و آسمان آبی واضحتر است . در خیابان های هیچ یک از دو شهر به موتورسیکلت برنخوردم درعوض ایستگاه های کرایه اسکوتر و اسکوتر سوار دیده می شد . بیشتر ماشین ها تویوتا بودند؛ البته هیوندا هم کم نبود . زنان گرجی اغلب ساده پوش و موقرند و جراحی های زیبایی یا آرایش غلیظ نمی کنند . خیلی کم مرد گرجی را دیدم که در محیط عمومی سیگار بکشد ویا شلوارک بپود .
با تله کابین از ناری کلا پایین آمدم و از پارک ریکه تا ایستگاه مترو آزادی را پیاده روی کردم . مسیر پر بود از کافه های رنگارنگ کوچک در بعضی از آنها موسیقی زنده اجرا می شد . اغلب کافه ها برای جلب نظر مشتری با ریسه های چراغ یا با نوارهای رنگی آذین بندی شده بودند . همچنین در خیابان سیونی بنایی دیدم به نام کاروانسرا که گویا کاروانسرایی قدیمی بوده که بعدا آن را تبدیل به نمایشگاه و موزه تاریخ تفلیس کرده بودند . در کاروانسرا اشیای قدیمی و تابلو عکس هایی از تفلیس قدیم به نمایش گذاشته شده بود .
در گرجستان کلیسا فراوان هست و درب بیشتر آنها باز . کلیسایی ندیدم که بخشی از آن را تجاری کرده باشند و به اجاره مغازه دارها یا بانک ها داده باشند . در ابتدای درب کلیساها تابلوی تذکر رعایت حداقل پوشش را می گذارند با یک سبد بزرگ پر از پارچه های کوچک و بزرگ تا مراجعه کنندگان در صورت لزوم خود را با آن پارچه ها بپوشانند . در مسیر پیاده روی خود به یکی از کلیساها وارد شدم . ظاهر ساده و کم نقش و نگار دیوارها ، وجود شمعدان های متعدد و شکل صلیب حکایت از کلیسای ارامنه داشت .
ساختمان آجری قرمز کنیسای کلیمیان را هم در همین مسیر دیدم . ایستگاه متروی آزادی جنب مرکز خرید گالریا بود . در محوطه ایستگاه بودم که صدای دعوای دو زن بلند شد و ناگهان دست به یقه شدند اما ۲ مامور مترو بلافاصله بین آن دو قرارگرفتند و از هم جدایشان کردند . این دومین دعوایی بود که در سطح شهر دیدم . در کل مردم گرجستان مردمی جدی ، کم خنده ،کم حرف و کم حوصله به نظر می رسیدند . نمی دانم علت آن وضع اقتصادی ست یا تاثیرات به جا مانده از سلطه کمونیست ، یا علتهای دیگر .
غروب به هتل رسیدم .کمی استراحت کردم و بعد به مرکز خرید سیتی مال که در نزدیکی هتل بود رفتم . از گالریا خیلی بزرگتر بود . با توجه به کم ارزش بودن پول کشورمان و اینکه گرجستان خود تولید کننده پوشاک نیست ، خرید به صرفه نبود .البته کالاهایی که در مغازه ها می دیدم هم چنگی به دل نمی زد . پس به خرید چند بسته بیسکویت و شکلات از هایپر بزرگ آنجا بسنده کردم . البته بعد از برگشتن به ایران متوجه شدم که آن بیسکوئیت ها هم در ایران با قیمت کمتر موجود است . تجربه یک روز گشتن به تنهایی ، به من ثابت کرد که گرجستان واقعا کشوری امن است و حتی خانم تنها هم می تواند در سطح شهر با خیال راحت گردش کند .
برای صبح روز دوشنبه تماشای شهر سیغناقی را در برنامه داشتیم . اگر با تور پیشنهادی شرکت گردشگری می رفتیم باید نفری ۶۰ دلار می پرداختیم . ولی ما تصمیم گرفتیم با ماشروتکا به سیغناقی برویم . طبق تحقیقی که در اینترنت کرده بودم ، ابتدا با مترو به ایستگاه سامگوری و سپس به ایستگاه مینی بوس رانی که در نزدیکی ایستگاه بود رفتیم .راننده ماشروتکای سیغناقی نفری ۱۰ لاری کرایه همان ابتدا از ما گرفت . پس از کمی معطلی ساعت ۱۱ راه افتادیم . غیر از ما تعدادی زیاد گردشگران غیر گرجی هم در ماشروتکا بودند مخصوصا گردشگران چشم بادامی . مسیر تفلیس تا سیغناقی همچون باتومی به تفلیس ، پر بود از درخت زار ، چراگاه و کشتزار و حدودا یک ساعت و ۴۰ دقیقه طول کشید . سیغناقی شهری بود تمیز ، مرتب و پر از خانه های ویلایی کوچک که با شیروانی رنگارنگ خود جلوه ای قشنگ به شهر داده بودند . شهر را سنگ فرش کرده بودند و به جز ماشین های گردشگری ، خودروی دیگری تردد نمی کرد.
این شهر را شهر عشق هم می نامند چون بسیاری از زوج های جوان در این شهر ازدواج می کنند . البته وقتی ما آنجا بودیم فقط یک عروس و داماد دیدیم ؛ دلیلش شاید این باشد که روز بازدید ما دوشنبه بود نه آخر هفته. شهر در نزدیکی مرز آذربایجان و داغستان است و بر تپه بنا شده و چشم انداز قشنگی رو به دشت های سرسبز دارد . پیاده دروی در این شهر عروسکی حسی آرامش بخش داشت . در قسمت اصلی شهر یادمانی از شهدای جنگ جهانی به صورت نقش برجسته بر دیوار نصب کرده اند و نام ۳ هزار کشته خود را بر آن حک .
در مرکز شهر تعدادی ماشین های ویژه گردشگری بود و از آنجا که مسیر ها کمی شیبدار بود سوار یکی از آنها شدیم ، با قرار نفری ۲۵ لاری کرایه . راننده ما را به ۳ محل برای عکاسی برد . لوکیشن ها واقعا زیبا بود ولی چون باید زود محل را ترک می کردیم ، چندان این گردش با ماشین به دل ننشست . کلا گشت با ماشین ۴۰ دقیقه طول کشید. در آخر چون لاری کم داشتیم ، دلار پرداختیم راننده هم از خدا خواسته دلار را با ارزشی پایین تر یعنی هر دلار ۶۵/۲ لاری حساب کرد .
بعد از ماشین سواری داخل یکی از کافه های کوچک شدیم تا خاچاپوری که یکی از خوراکی های سنتی گرجستان است بخوریم . خاچاپوری نانی ست که معمولا لای آن پنیر میگذارند و همه جای کشور دیده می شود . پیرزن صاحب کافه با خوشرویی ، با بشقاب های قدیمی میز ما را مرتب چید . خاچاپوری او بر خلاف آنچه در بزم گرجی خورده بودیم ، تازه و خوشمزه بود .
در آخر ۴ لاری پرداختیم و هنوز چند قدمی از کافه دور نشده بودیم که شنیدیم کسی از پشت سر صدا می زند Hello.. hello … ,برگشتیم دیدیم همان پیرزن صاحب کافه است که ما را صدا می زد تا موبایلی را که خواهرم در کافه جا گذاشته بود برگرداند . موبایل را از پیرزن مهربان گرفتیم و تشکر کردیم . وجود آدمهای خوب دنیا را روشن و زیبا می سازد . به ایستگاه ماشروتکا رفتیم و ساعت ۳ و نیم به سوی تفلیس راه افتادیم و در نهایت غروب به هتل رسیدیم . همان شب بار چمدان خود را بستیم چون فردای آن باید به تهران برمی گشتیم .
صبح سه شنبه آخرین روز سفر بود ، چمدان را قسمت نگهداری بار تحویل دادیم و مجددا گشت کوتاهی در بخش قدیمی شهر زدیم . در خیابان سیونی به کلیسای قدیمی sioni cathedral برخوردیم. این کلیسا تا پیش از ساخت کلیسای سامبا مهم ترین کلیسای تفلیس بود و چند بار در طول تاریخ توسط خوارزمشاهیان ، تیموریان ، صفویان و قاجار و ... تخریب شد ولی هر بار آن را به سرعت بازسازی کردند . داخل صحن کلیسا تعدادی قبر هم بود . گنبد و دیوارهای کلیسا پر بود از نقاشی های قدیمی رنگارنگ و به خاطر وجود صلیب و سنگ قدیمی مقدس تعدادی زائر مشغول زیارت بودند .
ساعت ۱۴ با ون ترانسفر به فرودگاه تفلیس رفتیم . مقدار کمی لاری باقیمانده بود که آن را در صرافی فرودگاه به دلار تبدیل کردیم . صرافی هر دلار را ۶۲/۲ لاری برداشت که مبلغ ناچیز ۶ تتری کمتر از صرافی بیرون می شد .
ساعت۱۵ :۱۷ زمان پروازمان با هواپیمای وارش بود که بعد از نیم ساعت تاخیر انجام شد . در هواپیما تعداد زیادی از شرکنندگان دوندگان دو ماراتن هم همراهمان بودند . ظاهرا در تاریخ ۶ مهر مسابقه بین المللی دو نیمه ماراتن در تفلیس برگزار شده بود و دوندگان بسیاری از دنیا در رده های سنی مختلف در این مسابقه شرکت کرده بودند .
در پایان نکاتی که از نظر من بهتر است گردشگر در سفر به گرجستان توجه کند را خدمتتان عرض می کنم .
· اگر کسی از هوای بارانی و ابری خوشش نمی آید ، حتما وضع هوا را قبلا بررسی کند چون روزهای ابری در گرجستان زیاد است و تقریبا هوایی شبیه شمال ایران دارد .
· همیشه پول خرد همراه داشته باشید ، هم برای پرداخت هزینه سرویس بهداشتی و هم کرایه خودرو وگرنه مطمئن نباشید ک باقیمانده را برگردانند .
· سفر با متروی تفلیس آسان و ارزان است و اصلا پیچیده نیست ، فقط بهتر است قبلا نقشه مترو را دانلود و بررسی کرد .
· اگر سیم کارت گرجی تهیه می کنید میزان اعتبار رایگان آن را بررسی کنید تا با توجه به آن شارژمورد نیاز را تعیین کنید .
· روی خرید در گرجستان نمی توان حساب باز کرد زیرا هم ارزش پولشان بالاست و هم اینکه خود تولید کننده نیستند .
· عبور و مرور در گرجستان نظم دارد و عابر باید از خط عابر عبور کند .
· با خود مقداری غذا و تنقلات ببرید چون غذاهایشان نه باب میل ماست و نه ارزان .
سفر به کشورهای خارجی مرا متوجه این نکته کرده است که آنچه در حقیقت باعث می شود گردشگران جذب محلی شوند ، کثرت بناهای تاریخی و زیبایی های طبیعی آن نیست ، بلکه در درجه اول میزان امنیت تعیین کننده است و بعد میزان نظم وامکانات گردشگری . چرا که اگر چنین نبود هستند کشورهایی که به لحاظ برخورداری از تاریخ و طبیعت متنوع و زیبا می توانستند بیشتراز بسیاری کشورهای توریستی گردشگر جذب کنند .
امیدوارم این سفرنامه برای خوانندگان آن کمک کننده و راهنما باشد .
