سفر ما در عید نوروز و با ماشین شخصی قرار بود از مرز بازرگان به مقصد ترابزون انجام گیرد، البته تا مرز با ماشین خودمان و بعد از آن با ماشینهای داخلی ترک. تا 6 فروردین آقای همسر مشغول کشیک نوروزی بودند و هدف ما حرکت در روز هفتم بود که بنده روز چهارم ناگهان یاد چک کردن تاریخ اعتبار گذرنامه ها افتادم و چشمتان روز بد نبیند متوجه شدم که بله فقط 4 ماه اعتبار داریم در حالیکه باید 6ماه باشد!!! حالا فکر کنید من و دوتا جگر گوشهام یک ماه بود تمام نقشه سفر رو کشیده بودیم حتی رزرو هتل از بوکینگ ...
دوباره دست به دامن اینترنت شدم تا ببینم برای این مشکل چه راهی وجود داره؟ زمان تعطیل امکان تمدید هست؟ از کجا باید اقدام کنم؟ چند روزه درست میشه ووو...
و فهمیدم که تمدید گذرنامه هم عین صدور گذرنامه هست با همان مراحل و از پلیس+10 باید اقدام کنم، کشیک نوروزی ندارند و باید منتظر 5 فروردین میشدم که باز بشه، امکان تعجیل در کار وجود داشت به شرطی که مستقیم به اداره گذرنامه میرفتم.
بدو بدو همه مدارک رو جمع کردم بردم کپی، یه عکاسی هم پیدا کردم برا عکس جدید که گیر ندن.
و روز 5 فروردین ما ساعت 7:30 جلوی اداره گذرنامه بودیم به امید یه راه کوتاهتر، گفتن که مدارک رو بدیم پلیس+10 و بعد، اونجا مراجعه کنیم تا سریعتر حاضر بشه اولین پلیس+10 که رفتیم گفت روز 28 اسفند هیچ کدوم ازافسرهای گذرنامه رو تمدید قرارداد نکردن و اونا هم ندارن، یه جای دیگه برین شاید داشته باشن و هفت خوان رستم شروع شد، بعد از پیدا کردن مکانی که افسر داشت گفتن که همسر باید رضایت محضری برای شما و بچه ها بدن و هرچند قبلا تمام این مراحل انجام شده بود دوباره ...
خلاصه حالا بدو دنبال محضر همه تعطیلات بودن، یا نگهبان میگفت ساعت 10 زودتر نمیان باید صبر کنید و ما نگران و بی صبر، یکی رو پیدا کردیم مدارک رو گرفت ولی گفت سایت قطعه و بهتره برید جای پر سرعت تر!!! معلوم نیست کی وصل بشه. یکی هم گفت سر دفتر نداریم. خلاصه بعد از سک سک کردن هفت هشت تا محضر یکی پیدا شد که کارمون رو راه انداخت با 105 هزارتومن برای رضایت محضری همسر برای 3 نفر، شتابان بردیمش پلیس+10 فرمها رو پر کردیم و از اونجا رفتیم اداره گذرنامه، یه صف طویل برای لیست تسریعین بود که بنده خداها بدون سین جیم اسم مراجعین رو بعد از رویت رسید، اونجا مینوشتن. جا داره از کادر اداره گذرنامه یه تقدیر و تشکر حسابی بکنم که برخلاف وجود فضای تعطیلات در همه جای شهر، مثل ساعت و دلسوزانه کار مردم رو راه مینداختن. خودشون گفتن فردا عصر یا فوقش پس فردا گذرنامه حاضره ولی با کمال تعجب فردا صبح ساعت 8 پستچی گذرنامه ها رو آورد.
این بهترین قسمت سفر بود چون حس کردیم بخت یارمونه و سفر مارو میطلبه.
صبح ساعت 5 راه افتادیم به سمت بازرگان، اول صبح خلوت و خوب بود و ما با چند توقف در شهرهای زنجان و صوفیان حدودای ساعت4 رسیدیم مرز، ماشین رو در پارکینگ گذاشتیم و تا گمرک یه تاکسی گرفتیم. نفری 1000 تومن، اونجا فیش عوارض رو پرداخت کردیم و بدون معطلی از مرز رد شدیم، یه مسیر 100 متری رو پیاده رد کردیم تا به ماشینهای دولموش رسیدیم، قصدمون دوغوبایزید بود که یه راننده اومد جلو و گفت ارزروم میرین؟ همسر من هم که عجله داشت زودتر به ترابزون برسد و فکر میکرد از ارزروم پیدا کردن ماشین راحتتر و زودتر است موافقت کرد، ولی داخل ون فقط یک خانواده ایرانی 5 نفره وجودداشت و با سوار شدن ما راننده شروع به حرکت کرد.
مرز ایران-بازرگان نقطه صفر مرزی
کرایه تا دوغوبایزید را میدانستیم 7 لیر است ولی تا ارزروم را نمیدانستیم ولی فکر کردیم حتما نرخ ثابت ومشخصی دارد! که رفتار راننده بعد از مدتی نشان داد نباید بدون طی کردن سوار میشدیم، آقای راننده بعد از رد کردن دوغوبایزید گفت که کرایه ما تا ارزروم 500 لیر میشود!!! و در توجیه اخاذی در روز روشن هم فرمودن قراربوده از خانواده 5 نفری 600 لیر بگیره که چون ما سوار شدیم 500 لیر قرار شده بدن و ما اعتراض کردیم که این مبلغ کاملا دور از انتظار و زیاده و یا پایینتر بگیره و یا مارو پیاده کنه !
حالا اونا هم که فهمیدن مبلغ بالاست راضی نمیشدن که اونها رو هم ببره و راننده مونده بود که چیکار کنه...
حالا غیر از تعجیل ما و اعتماد بی جا به راننده رفتار هموطن ما هم جای بحث داره که با چه توجیهی با 600 لیر میخواستن برن ارزروم! در صورتیکه از دوغوبایزید تا ترابزون با اتوبوس وی ای پی قیمت 80 لیر بود و الان به مدد اینترنت همه چیز قابل دسترسیه. و اونها هم مقصد نهاییشون ترابزون بود. خلاصه آقای همسر بعد از کلی قهر راننده و چک و چونه گفت 200 لیر میتونه بده و راننده هم پیشنهاد داد تا آغری ما رو ببره(با همون 200 لیر) از اونجا همه روتحویل اتوبوس ترابزون بده ،تا آغری 100 کیلومتری راه بود و ما ساعت 5:30 (به وقت اونجا که یکساعت و نیم عقبتر از ما بود) رسیدیم ترمینال و همونجا سوار اتوبوس شدیم که البته راننده با تلفن (به ادعای خودش) جا نگهداشته بود.از قرار نفری 80 لیر.
اتوبوس - VIP آغری -ترابزون
به سوی ترابزون-نزدیکهای ارزروم
مشاهده لیست قیمت تورهای ترابزون
اتوبوس خوبی بود با پذیرایی مهماندار در طول سفر و چند توقف، ساعت حدودای 12:30 بامداد رسیدیم ترمینال.
جالبه که بعد از رسیدن مسافر هم یه جورایی حس مسؤولیت در به مقصد رسوندن دارن و بعد از پرسیدن نام هتلمون به اونجا زنگ زدن و شرایط دنبال ما اومدن رو پرسیدن.
هزینه 60 لیر بود که یه ون بود که بین ما و خانواده 5 نفری هموطن سرشکن شد.
هتل مورد نظر ما پاناگیا بود که یه هتل سوییت کنار ساحل بود با امکانات و تخفیف خوب در اون موقع سال، توی راه هم معلوم شد که هموطنامون جایی رو رزرو نکردن و قرار شد اونها هم اونجا بیان.
یه سوییت 4 نفری به خانواده ما دادن از قرار شبی 300 لیر.
62 مترنوساز2 خواب و آشپزخانه با همه امکانات: کتری برقی و چای و نسکافه و یخچال و گاز و لباسشویی ... و سالن بدنسازی و استخر شنا هم که در زیرزمین هر روز برقرار بود، بعلاوه صبحانه خوب با چشم انداز ساحل زیبای ترابزون.
هتل پاناگیا-اتاق بچه ها
هتل پاناگیا
هتل پاناگیا-محوطه بیرونی
هتل پاناگیا-نمای دریای سیاه از تراس رستوران
صبح بعد از صبحانه مفصل در تراس زیبای هتل رفتیم به سمت شهر.
تمام مینی بوسها از جلوی هتل با 2 لیر به سمت میدان که میدان اصلی شهر بود میرفتند و برای رفتن به هر جای دیگر هم باید از همانجا میرفتیم.
اولین مقصد قرار شد مرکز خرید فروم باشد که از میدان مینی بوس داشت. از فروم انتظار بیشتری داشتم شاید چون قبلا سابقه رفتن به وان و استانبول هم داشتم، ولی از نظر تخفیف و تنوع به پای اونها نمیرسید. بنابراین بعد از کمی خرید از ال سی و گشت در طبقات رفتیم طبقه بالا برای صرف ناهار، و بعد از اون هم بیرون تا بریم به سمت بزتپه یکی از جاهای دیدنی ترابزون، یه جورایی بام ترابزون بود، بالای یه تپه که مینی بوس کنار یه محوطه آلاچیق دار نگهداشت.
خیابانهای اطراف میدان
مرکز خرید فروم
طبقه آخر مرکز خرید فروم-اسکندر کباب
نمای ترابزون از بزتپه
سماور ذغالی بزتپه-ترابزون
ترابزون-بزتپه
یه سری میز و صندلی بود که چشم اندازش شهر زیبای ساحلی بود و چایی به شکل جالبی در سماور ذغالی سرو میشد. برای 4 نفر 30 لیر ولی خوشمزه ترین چایی بود که در ترکیه خوردم، تازه زیاد هم بود ما نصفشو فقط تونستیم بخوریم. تا بریم میدون دوباره، هوا کمی تاریک شده بود از میدون که به سمت غرب میری همش مغازه با خیابون سنگفرشه که هم فال بود و هم تماشا. بعد از کمی گردش و خوردن شام به سمت هتل رفتیم. شب بچه ها دوست داشتن برن استخر که با پدرشون رفتن و از قرار تمیز و خلوت بود.
روز دوم قرار شد با تور بریم اوزون گل که یه طبیعت دیدنی در 100 کیلومتری شهره با یه دریاچه کوچیک و کرایه دوچرخه و هتل و… از قرار نفری 30 لیراز ساعت 10 صبح تا 5 عصر.
راه ترابزون –اوزون گول
کارخانه چای
محوطه کارخانه چای-راه اوزون گول
اوزون گول
یه ون بود با خانواده ما و سه نفر ترکیه ای، با زمان بندی دقیق و منظم. وسط مسیر هم کارخانه چای و یه چاقوفروشی سوملا نگهداشت ولی کسی چیزی نخرید.
راستش من توقعم بیشتر از اون بود، نمونه این طبیعت رو تو شمال خودمون زیاد دیدیم ولی این برنامه ریزی برای جذب توریست متاسفانه چیزیه که هیچ تلاشی براش نمیشه.
برای بچه ها امکان کرایه دوچرخه و موتور گازی و سه چرخه گازی بود که باهاش فضا رو دور زدن و ما یه مقدار هم زمان اضافه آوردیم تا ساعت 3 که زمان رفتن بود.
حدودای 6 به میدون رسیدیم، یه ماهی فروشی بود که تصمیم گرفتیم شام رو اونجا بخوریم و چه ماهیی! بی نظیربود طعمش، گفت مال خود کارا دنیزه. و به دلیل خستگی مفرط همه رفتیم هتل، البته بچه ها استخر...
روز سوم تصمیم گرفتیم با همون آژانس (زاگنوس) با تور باتومی سفر یه روزه داشته باشیم به گرجستان که چند وقتی میشه ویزا رو برای ایرانیها برداشته، از ساعت 7:30 صبح تا 11 شب نفری 80لیر. صبح اول با ون مارو برداشت و بعد از چند مسیر دیگه افراد دیگه و کلا 17 نفر شدیم. از شهرهای ریزه و هوپا رد شدیم، یه مسیر 2/5 ساعته با طبیعت زیبا و ساحلی و توضیحات کامل تورلیدر از تاریخ گرجستان و زبان و فرهنگ و...نزدیک مرز یه صرافی نگهداشت برای چنج و توصیه کرد بیشتر از 80 لاری نیازتون نمیشه(هر لاری 1.4 لیر)و همونجا 10 لاری از هرکس گرفت برای ورودی پارک اورگانیک. اما تشریفات گمرک خیلی راحت و بدون دردسر بود، دوباره سوار ون شدیم و از بلوار اصلی شهر شروع به توضیح دادن بناها و خیابانها کرد، شهر کاملا دو قسمت بود یه طرف ساختمانهای یک شکل و بدقیافه زمان کمونیستی با ظاهر قدیمی (که البته با رنگ آمیزی سعی در زیباتر کردنش کرده بودن) و یک طرف بناهای بسیار مدرن با معماری زیبا. از قرار در سالهای اخیر تلاشهای زیادی برای ساختمان سازی و زیباسازی شهر انجام شده و سرمایه گذاری زیادی روی جذب توریست دارن.
ما اول با ون رفتیم پارک اورگانیک که دومین در جهان هست از نظر تنوع و گوناگونی گیاهان.
اونجا هیچ کافه، غذاخوری یا امکان پیک نیک نبود و نیروهاش هم همش در حال تمیز کردن آشغالها بودن، فضا بسیار تمیز و پر از اکسیژن.
سه چرخه سواری موتوری –اوزون گول
راه اوزون گول-پل قدیمی
مجسمه ای در راه ریزه به باتومی
چشم انداز هم که چون بالای تپه مانند بود، دریای زیبای سیاه بود.
بعد از پارک به سمت غذاخوری ترک هدایت شدیم که روی تور بود و هرکس غذایی که میخواست رو سفارش داد. و بعد از اون هم لیدر بردمون به سمت بناهای زیباش، البته پیاده.
هوا خوشبختانه خوب بود و شهر به نظر خلوت میرسید، یعنی کلا جمعیت آدمها و ماشینها نسبت به فضای خیابونها کمتر بود و جالبه که اونجا هم مثل ترابزون پر بود از ماشینهای کاپوتاژ شده ی هموطنان گرامی.
بعد از حدود 2 ساعت پیاده روی با لیدر تور،قرار شد تا ساعت 8 زمان آزاد داشته باشیم برای گشت انفرادی.
گزینه اول تله کابین سواری بر فراز شهر بود نفری 15 لاری و زیر 12 سال 5 لاری. بعد از اون هم در امتداد ساحل قدم زدیم و بچه ها دوچرخه سواری کردند. (10 لاری نیم ساعت).
رستوران ترکی-باتومی
دانشگاه دولتی باتومی
خانه های دوران کمونیستی باتومی
تقلیدی از وایت هاوس هلند-باتومی
یه مجسمه زیبا هم بود که نماد عشق حساب میشد و با یه معماری زیبا از هم رد میشد:علی و نینو...
مجسمه علی و نینو-باتومی
قرارمون هم توی یه رستوران ترکی بود که شام رو هم در اونجا خوردیم و خسته کوفته سوار ماشین شدیم. حدودای 12 شب رسیدیم جلوی هتل و یک راست خوابیدیم.
روز بعد آخرین روز بود از رسپشن خواستم شرایط رزرو اتوبوس به دوغوبایزید رو بپرسه (خودم از اینترنت دیدم که برای ساعت 22:30 اتوبوس هست) و اونا گفتن تو میدون نمایندگی دارن که تا عصر باید برم قطعی کنم خریدو.
صبح یه سر رفتیم به بلوار ساحلی روبروی هتلمون که خیلی زیبا بود، جالبه که کل مسیر ساحلیشون بلوار کشی و پر از افراد پیاده رو و ورزشکارا بود، یاد شمال افتادم که میخوای دریا رو ببینی همش دیوار ویلاهای شخصی رو میبینی!
بعداز ساحل گردی هم بچه ها رفتن استخر تا آخرین روز هم بی نصیب نمونن و من چمدونها رو بستم.
نزدیکای ظهر بعد از تصفیه با هتل اول رفتیم میدون، از نمایندگی بلیط رفت رو گرفتیم و چمدون رو همونجا گذاشتیم تا ساعت 10 که قرار شد ون از اونجا ببره ترمینال مارو.
و شروع به گشت در اطراف میدان کردیم برای باقیمانده خریدها...برندهای دیفاکتو و ال سی فروشگاههای خوبی برای گشت و گذار داشتن و البته غذاخوری و کافه برای رفع خستگی...
ساعت 10 جلوی دفتر بودیم، چندنفر دیگه هم اومده بودن، یه ون اومد همه رو برد ترمینال (رایگان).
اتوبوسش به خوبی قبلی نبود ولی خستگی انقد غالب بود که فرصت استفاده از تلوزیون و اینترنت و ... نداشتیم.
صبح ساعت 7:30 ترمینال دوغوبایزید بودیم، از اونجا با دولموش تا مرز رفتیم نفری 8 لیر و بعد هم که ورود به کشور عزیزمان ایران.
بدجور بارون میومد، سوار ماشینمون تو پارکینگ شدیم و بعد از صبحانه خوردن در بازرگان راهی تهران شدیم.
حال و هوای رسیدن به وطن یه چیز دیگه است، آرامش، تموم شدن استرس و حسرت بعضی چیزا...
هدف من اطلاع رسانی به هموطنان عزیز درباره پاره ای از موارد بود که خودم قبل از سفر توی سفرنامه ها دنبالش بودم، و یک جور ادای دین به افرادی که بهره زیادی از مطالبشون بردم.
به امید موفقیت روز افزون همه
بلوار ساحلی باتومی
باتومی-برج DNA
مجسمه پشم طلا-باتومی
پارک اگانیک-باتومی
پارک ارگانیک-باتومی
پارک ارگانیک-باتومی
برج مدرن -باتومی
اداره دولتی-باتومی
باتومی
تله کابین باتومی
نمای باتومی از تله کابین
باتومی
مرز ترکیه-گرجستان باتومی
نویسنده : ساینا اسکندری
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت بانک تور و گردشگری مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد. |