بنام خدا
بی کس است ایران,به حرف ناکسان از رو مرو
جان به قربان تو ای آذربایجان
باعرض سلام خدمت تمام خوانندگان این سفرنامه و تشکر ویژه از سایت خوب و ارزشمند لست سکند که شرایطی رو پیش آورده که همه هموطنانمون بتونن از تجربیات سفرهای همدیگر استفاده کنند،همونجور که در سفرنامه قبلی خودم که از جزیره زیبای کیش بود عرض کرده بودم قرار شد یه سفر به ارومیه داشته باشم و تجربیاتش رو با شما به اشتراک بزارم قبل از این که بریم سراغ اصل سفرنامه خدمتتون عرض کنم که بنده سالهاست که بواسطه شغلم همیشه در سفر هستم و بیش از صدبار رفتم ارومیه ولی توی این سالها شاید شش بار خانواده رو بردم و بیشتر مجردی و برای انجام کارهام رفتم برای همین طی این سالها میشه گفت تقریبا بیشتر اماکن دیدنی و توریستی ارومیه رو نرفتم ولی بخوبی همه شهر رو میشناسم و با مردمان بی نظیرش اعم از کرد و ترک مسیحی و مسلمان زندگی کردم حتی در اوایل فعالیتم در این شغل دوست داشتم در یکی از این شهرها که مرتب سفر میکردم یه آپارتمان بخرم که از بین همه اون شهرها من ارومیه رو به همین دلیل که مردمان بسیار خوب مهمان نواز و با معرفتی داره انتخاب کردم ( البته با احترام به همه مردمان کشورم مخصوصا اون شهرهایی که من میرفتم) بالاخره سلیقه من هم اینطور بود که ارومیه انتخاب شد.
با اینکه من اصالتا ترک نیستم و حتی یک کلمه هم ترکی یا کردی بلد نبودم و نیستم؛دلیل دیگه ای که ارومیه انتخاب شد این بود که این شهر خیلی رو به پیشرفت بود و انصافا تو این چند سال هم خیلی پیشرفت رو به چشم دیدم و کاملا محسوس هست و البته نزدیکی به مرز دو کشور عراق و ترکیه و بازارچه های مرزی هم بی تاثیر نبوده چرا که شما میتونید در ارومیه لباس اصل ترک رو با قیمت نصف تهران به وفور خریداری کنید حالا دیگه از کبابها و رستورانهای خوبش هم بعدا براتون میگم ، مقدمه کمی طولانی شد بریم سر اصل مطلب من به همراه همسر و دو دخترم و مادرخانم جانم در روز جمعه ۲۲ تیر ماه نود و هفت ساعت ۱۲ظهر با وسیله شخصی از تهران سفر رو آغاز کردیم و میدونستیم که یه سفر ده ساعته رو پیش رو خواهیم داشت اینجا لازمه عرض کنم که طی این سالها من بیشتر سفرهام به ارومیه با هواپیما بوده و همین مسئله این سفر رو برامون جذاب تر کرده بود تا دلی به جاده هم بزنیم ما باید از تهران به سمت کرج واز قزوین زنجان و تبریز عبور میکردیم که همش اتوبان هست و از اونجا میرفتیم بسمت ارومیه که حدودا صد و سی کیلومتر فاصله داره ولی بیشتر این مسیر اتوبان نیست و در دست احداث میباشد.
سفر راس ساعت آغاز شد و در این روز گرمه تابستان ما بسمت ارومیه حرکت کردیم مقداری خرید کردیم برای نهار و میان وعده در جاده که البته مثل بیشتر مسافران من هم از غذای تو جاده زیاد استفاده نمیکنم چون عوارض خودش رو ممکنه داشته باشه و سفر رو برای همه کمی سخت کنه بعد از دوساعت رانندگی نزدیک های قزوین کنار یه پمپ بنزین برای صرف چای و استراحتی کوتاه توقف کردیم و طی مسیر کردیم تا نزدیک های زنجان یه مجتمع اقامتی هست بنام غزال که متاسفانه مثل سابق خیلی تمیز نیست ولی محیط بیرونش خوبه اونجا نهار رو خوردیم و بعداز کمی استراحت دوباره حرکت کردیم اینجا چندتا عکس از مسیرمون تا اینجا رو براتون میزارم که ببینید
تصویر شماره 1 نمازخانه آفتاب درخشان صحرا بعداز قزوین
تصویر شماره 2 و 3 و 4 مجتمع بین راهی غزال اتوبان زنجان
هوا خیلی گرم بود و در طول مسیر همش از کولر استفاده کردیم البته از زنجان که رد میشیم کمی هوا خنک تر میشه یه چندتا باغچه رستوران هست که میتونید کمی استراحت کنید و از هوای خوبش استفاده کنید ماهم در یکی از همین باغچه ها توقف کردیم جاتون خالی هندوانه خنکی گرفتیم و زدیم بر بدن و کمی استراحت کردیم و دوباره ادامه مسیر دادیم در تمام این باغچه ها هندوانه و خربزه خنک سرو میشه که حسابی تو اون گرما خیلی میچسبه دیگه نزدیکهای تبریز شدیم و دوباره یه توقفی کردیم و چندتا عکس از مناظر گرفتیم و دوباره حرکت کردیم لازمه عرض کنم که از کرج تا قزوین ۱۲۵ کیلومتر و از قزوین تا زنجان ۱۸۰ و از زنجان تا تبریز ۲۷۵ کیلومتر هست که با توقفهای ما کلا در هشت ساعت طی کردیم ولی همین مسیر رو من بدون توقف شش ساعت هم قبلا رفتم اینجا هم چندتا عکس از طبیعت براتون میزارم
تصویر شماره5 و 6 و 7 کوهای رنگی و سرخ اتوبان زنجان تبریز
تصوبر شماره 8 و 9و10 گلهای کنار اتوبان تبریز
تصویر شماره 11.12 غروب آفتاب اتوبان تبریز
به تبریز رسیدیم و واقعا من دیگه بعد از هشت ساعت رانندگی خسته شده بودم ولی چاره ای نبود و باید دوساعت دیگه هم رانندگی میکردم یواش یواش داشتیم به دریاچه ارومیه میرسیدیم از شهر کوچک ایلخچی عبور کردیم و به دریاچه رسیدیم یادمه سال ۸۴ وقتی به پنج شش کیلومتری دریاچه که میرسیدیم به صف ماشینها برمیخوردیم تا نوبتمون بشه و با لنج ماشین رو ببریم اونطرف اب که ارومیه بود ولی بعدش دیگه پل دریاچه رو ساختن و مثلا امکانات رو زیاد کردن ولی بجاش دریاچه خشک شد تا جایی که نزدیک بود بطور کامل خشک بشه ولی خوشبختانه با بارشهای امسال و باز کردن سرریز چندتا سد کمی دریاچه جون گرفت و میشه تا حدودی آب رو دید وگرنه تا پارسال تا چشم کار میکرد نمک بود و خاک و خشکی
نصویر 13و 14و15 دریاچه ارومیه غروب
به هرحال رسیدیم به دریاچه دوسه تا عکس گرفتیم هرچند هوا نزدیک به تاریکی بود ولی میشد از غروب لذت برد یه چند دقیقه ای بودیم اونجا و حرکت کردیم بسمت منزل، ورودی شهر خیلی شلوغ بود چون اغلب ساکنین ارومیه یه باغ یا باغچه اطراف شهر دارن و از اونجایی که امروز هم جمعه اس طبیعی بود که اون موقع شب ترافیک باشه به هر حال بعداز کلی ترافیک مقداری خرید کردیم و رفتیم گلشهر یک که آپارتمانمون اونجاست وسائل رو بریدم بالا و بعد از صرف چای و شام و کمی استراحت اماده شدیم برای خواب خدایی من که خیلی خسته بودم و پیشبینی کردم که تا ظهر خواب باشم فعلا شب بخیر تا فردا صبح شایدم ظهر
سلام مجدد ظهر بخیر ما تا دوازده خوابیدیم و بعد از صرف چای دیگه صبحانه رو کنسل کردیم و حدود ساعت یک زنگ زدیم تهیه غذای گندمک که تو ارومیه شش شعبه داره و یک رستوران گردون و واقعا غذاهاش خیلی با کیفیت و تمیز و خوشمزه هست و سفارش جوجه کباب و کوبیده مخصوص دادیم و جاتون خالی حسابی چسبید بعد از نهار هم دوباره کمی چرت زدیم تا هوای بیرون خنک تر بشه و ساعت شش رفتیم بسمت پارک گلرباغی که از بهترین و بزرگترین پارکهای ارومیه و شاید غرب کشور باشه خیلی جای خوبی هست طول این پارک حدودا هشت کیلومتری هست عرضش حدودا سیصدمتر و کنار یه رودخانه زیبا که بعضی از جاهاش قایق پدالی هم داره و با انواع و اقسام اسباب بازیهای قدیمی و نوستالژیک و جدید لحظات خوبی رو برای کودکان فراهم میکنه از این چرخ و فلک های دستی قدیمی داره که نگار دختر کوچک من عاشقش بود و طی سال همش اصرار میکرد که بریم ارومیه و از اون چرخ فلکها سوار بشم البته تایمی که ما رفتیم رودخانه آب نداشت و گویا آب رو میبرن برای دریاچه ولی بهرحال پارک قشنگی های خودش رو داشت خلاصه سه ساعتی رو اونجا بودیم.
سرراه خونه رفتیم خیابان استادان که یکی از بهترین و شیک ترین خیابانهای ارومیه اس و از پاساژ پردیس دیدن کردیم متاسفانه با این وضع دلار خلوت بود و بیشتر مغازه ها خالی بود من همیشه بیشتر خرید لباس خودم و خانواده رو ببشتر از ارومیه و همین پاساژ تهیه میکردم ولی امروز اصلا پاساژ یجوری بود طرفهای ساعت ده برگشتیم خونه تا بازی رده بندی جام جهانی رو هم ببینیم سر راه هم مقداری برای شام خرید کردیم و رفتیم خونه دیدیم ای داد بیداد فوتبال تمام شده و من نمیدونستم دیدار رده بندی زودتر شروع میشه خلاصه شام رو آماده کردیم و بعد از خوردن شام چای و میوه میل کردیم و اماده خواب شدیم تا فردا که برنامه پاساژ گردی و مجتمع گردشگری چی چست رو داشتیم
فعلا چندتا عکس از پارک و پاساژ پردیس براتون میزارم تا فردا
تصویر 16 پاساژ پردیس
تصویر 16تا 23 پارک گلرباغی
سلام صبح بخیر
امروز صبح بعداز صبحانه رفتیم خیابان نبوت یا شیخ تپه کلی مغازه البسه و پارچه فروشی ترک هست مقداری خرید کردیم و رفتیم پارک جنگلی ارومیه و چندتا عکس گرفتیم و دیگه ظهر شده بود رفتیم رستوران غزال که چهار شعبه در ارومیه داره و کبابهاش خیلی خوشمزه هست جاتون خالی نهار رو خوردیم و برگشتیم خونه تا کمی استراحت کنیم ،ساعت شش بعد از خوردن چای و میوه زدیم بیرون به مقصد دهکده توریستی چی چست حدودا بیست کیلومتر از شهر فاصله داره و باید از بزرگراه خاتم النبیاء رفت رسیدیم اونجا و متوجه شدیم جشنواره میوه های تابستانی برگزار میشه و یه پرده بزرگ هم زده بودن برای علاقمندان به فوتبال از غرفه ها بازدید کردیم تا فوتبال شروع شد بعد نشستیم پای فینال جام جهانی و لذتش رو بردیم بعدش رفتیم پیست کارتینگ که البته کارتهاش(ماشین هاش) هیچ شباهتی به کارت هایی که تا حالا چه در تهران و چه در شهرهای دیگه دیدید نداشت و یه چیزی خودشون ساخته بودن با چهارتا چرخ که فکر کنم اگر بهشون بر نخوره مثل گاریه موتور دار بود اصلا هم ایمنی رو رعایت نمیکردن و خلاصه هرکی هرکاری دلش میخواست میکرد مثلا به من اجازه دادن بدون کلاه ایمنی و کمربند نگار رو رو پای خودم بشونم و برم داخل پیست نازنین دختر بزرگم هم با یه کارت دیگه پشت سر ما میومد و هی از هم جلو میزدیم و لحظات شادی رو پشت سر گذاشتیم ولی در کل من خیلی حواسم به نگار بود که خدای نکرده اتفاقی نیوفته البته این همه سختگیری من در این مورد بخاطر این بود که من این رشته ورزشی رو بخوبی میشناسم و تا سال ۲۰۱۷ بصورت حرفه ای در مسابقات قهرمانی کشور شرکت میکردم و از خطراتش کاملا آگاه بودم ولی اون بندگان خدا اصلا نمیدونستن کارت حرفه ای چی هست و وقتی من بهشون گفتم من کارتی دارم که تو بعضی از پیستها تا صدوهشتاد کیلومتر سرعت داره با تعجب نگاه میکردن و بیشتر فکر کردن من سربه سرشون میزارم ولی از گوشیم چندتا کلیپ نشونشون دادم بعد متوجه شدن ،شماره رییس اونجا رو هم گرفتم که در مورد ایمنی و آموزش بعدا اگر لازم داشتن باهاشون همکاری کنم البته پیستشون بد نبود ولی ایمنی و ماشینها اصلا شباهتی با کارتینگ نداشت.
لازمه توضیح بدم که این پیست توسط شهرداری ارومیه بهمراه یک شهربازی خوب در چی چست ساخته شده که البته هنوز شهربازی افتتاح نشده ولی جای خوبی هست برای اوقات فراغت ، بگذریم بعداز کارتینگ رفتیم همونجا که فوتبال رو دیدیم و متوجه شدیم کنسرت آذری در حال اجراست نشستیم و چندتا آهنگ گوش کردیم و برگشتیم بسمت ارومیه متاسفانه اجازه عکاسی از کنسرت ندادن وگرنه حتما براتون میزاشتم رسیدیم ارومیه بچه ها اعلام کردن گرسنه اند رفتیم بسمت تفرجگاه بند که البته خیلی با خونه ما فاصله نداره تو همه اون رستورانها من همیشه میرم باغ رستوران مروارید یا طومار که هر دو از بهترینها هستند اینجا لازمه در مورد تفرجگاه بند یه توضیح بدم که یه جایی هست مثل درکه دربند یا فرحزاد که در تهران همه میشناسن ولی به مراتب بزرگتر باصفا تر و قشنگ تر هست و قیمتها هم که اصلا بنظرم مفته مثلا ما برای دو پرس جوجه با استخوان بدون برنج یک پرس ماهی قزل آلای کبابی بدون برنج که همونجا خودتون انتخاب میکنید بصورت زنده و بعد براتون کباب میکنن و یک پرس چلو کباب کوبیده با برنج و چهارتا سالاد و نوشابه صدتومان پرداخت کردیم و اصلا باور کردنی نیست
تصویر 24و25 غرفه های جشنواره میوههای تابستانی
غذاها هم انصافا خیلی خوب بود ولی عالی نبود مهم مکانش بود که بینظیر و خنک بود باز یه توضیحی بدم توی بند فقط تیر و مرداد هست که میشه بدون منقل یا بخاری هیزمی یا بعضی رستورانها هم کرسی رو استفاده نکرد چون تو باقیه ماها خنکتر و سرد میشه که اونهم توی اون باغ ها در کنار منقل و کرسی صفای خودش رو داره خلاصه نزدیکهای ساعت یازده و بعد از صرف چای و قلیان برگشتیم خونه البته قلیان رو فقط برای تفریح گرفتیم و هیچکدوم نتونستیم بکشیم دیگه رسیدیم خونه و کمی تلوزیون نگاه کردیم و خوابیدیم تا فردا که برنامه مفصل برای خرید داشتیم و روز روزه خانمها بود فعلا شب بخیر تا فرداصبح
یه نکته رو هم عرض کنم علت این شب بخیر صبح بخیر های من اینه که سفرنامه رو در حین سفر مینویسم و الان ساعت دو بامداد دوشنبه اس
تصویر 26.و27 ماهی کباب و جوجه کباب رستوران مروارید
تصویر 28و 29و30و31و32 محیط باغ رستوران مروارید
تصویر 33و34 ماشین های کارتینگ
سلام مجدد دارم خدمت دوستانم ما امروز برنامه خرید داشتیم و ساعت ده صبح بعداز صرف صبحانه رفتیم خیابان استادان و بقیه پاساژهای دیگه ای که روز قبل نرفته بودیم رو گشتیم متاسفانه این پاساژها هم چنگی به دل نمیزد و بیشتر مغازها بصورت نیمه تعطیل یا تعقیر شغل بودن و همگیشون از وضعیت دلار نگران و ناراحت بودن نمیدونم نظر ما که از تهران میریم ارومیه بلند شده چون ما تهران مجتمع های خیلی خوبی داریم مثل پالادیوم کوروش ارگ و چندتا دیگه یا واقعا بخاطر دلار کیفیت و کمیت اجناس اومده پایین البته این مطلب رو در سفر قبلی به کیش هم حس کردم اونجا هم جنسها چنگی به دل نمیزد ولی ما فکر میکردیم همش بخاطر دلار هست ولی واقعا تهران هم تمام نیازها رو براورده میکنه با این همه شعبه ال سی و غیره ، به هرحال برای نهار رفتیم رستوران گردان برج سفید ارومیه که من اصلا پیشنهاد نمیکنم ما ماهیچه و فیله کباب سفارش دادیم که ماهیچه کلا بدون ادویه پخته شده بود و طعم خوبی نداشت ولی توی ظروف مسی سرو میشد که جالب بود فیله کباب هم تازه نبود و کلا ما که خوشمون نیومد قیمتها هم بالا بود ولی بالاخره رستورانش گردان بود و جای بدی نیست اما کیفیت غذا رو باید تجدید نظر کنن من خودم هم یکبار دیگه قبلا مجردی رفته بودم یادمه اون زمان هم راضی نبودم و فقط بخاطر خانواده ایندفعه هم رفتم بعداز نهار برگشتیم خونه و استراحتی کردیم و یه چرت کوتاه زدیم بعد از خواب چای خوردیم و رفتیم به قلب تپنده ارومیه جایی که کاسبی جریان داره و میشه گفت نبض بازار ارومیه در ضمینه لباس هست هم بخاطر تنوع هم قیمت بله درست حدس زدید رفتیم خیابان خیام.
خیابان خیام فقط بوتیک و لباس فروشی داره و ماشین تردد نمیکنه جای باصفایی هست خانواده کلی اجناس ترک و ایرانی به قیمت خیلی مناسب خریدن و تا ساعت ده شب سرگرم بودیم بعد اومدیم منزل شام خوردیم و تلوزیون تماشا کردیم و آماده شدیم برای خواب، برای فردا برنامه غار سهولان داریم و صبح زودتر باید بریم تا عصر برگردیم که به شب جاده برخورد نکنیم اینجا لازمه ذکر کنم که ارومیه جاهای زیادی برای دیدن داره که من در آخر سفرنامه به اسامی اونها اشاره خواهم کرد ولی چون ما قبلا چندبار رفته بودیم دیگه تو این سفر جزو برنامه مون نبود برای همین اشاره نکردم تا حالا، شب بخیر تا فردا
سلام صبحتون بخیر امروز ما ساعت ده صبح بیدار شدیم و پس از صرف صبحانه مقداری خرید کردیم جهت نهار در غار سهولان و حدودا ساعت یازده حرکت کردیم بسمت مهاباد نزدیکهای مهاباد یه سه راهی هست که بسمت چپ میپیچید و حدودا بیست کیلومتر جلوتر غار رو مشاهده خواهید کرد تو این چند سال که من دائم سفر کردم به ارومیه فرصت بازدید از این غار رو پیدانکرده بودم ولی قسمت شد این بار ببینمش در کل باید بگم جای قشنگی بود و از اینکه دوساعت از ارومیه بزنید به جاده و برسید به غار و دوساعت هم برگردید پشیمون نمیشید بااینکه در کل با غار علیصدر قابل مقایسه نیست ولی واقعا جالب و دیدنی هست هوای خنک کوهستانی در این فصل از سال و مردمان خونگرم و مهمانواز اون خطه از کشور که دوست دارند هرطور شده یه کاری برات انجام بدن من اونجا بنزین تمام کردم و یه ینده خدایی بزور بیست لیتر از ماشین خودش کشید و داخل باک ماشین من ریخت و هیچ پولی هم نگرفت حتی اجازه نداد من دست به چیزی بزنم خودش همه کارها رو کرد خدایی مردمان این استان چه ترک و چه کردش بینظیرند.
چندتا عکس از غار براتون میزارم ببینید ولذت ببرید ما تا ساعت چهار اونجا بودیم و ساعت شش و سی دقیقه خسته از سفر یک روزه به ارومیه برگشتیم رفتیم منزل استراحتی کردیم و برای شام جاتون خالی رفتیم رستوران گردان گندمک که به جرات باید بگم باکیفیت و بهترین رستوران ارومیه اس البته وقتی سرشون شلوغ میشه یکم سرویس دهی ضعیف میشه که جا داره مدیریت به این مسئله توجه بیشتری داشته باشه همانطور که قبلا هم گفتم گندمک پنج شعبه غذا بیرون بر داره و یک رستوران شیک و گردان که یه تراس خیلی زیبا هم بنام بام سبز داره و بیشتر تو این قسمت فست فود سرو میشه ما برای شام شیشلیک شاندیز و چیزبرگر و نان سیر و پیتزا سبزیجات و استیک سفارش دادیم که همگی خوب و خوش طعم بود و پیشنهاد میکنم حتما اگر تشریف بردید ارومیه تست کنید بعد از شام هم گشتی تو خیابان زدیم و برگشتیم منزل برای استراحت و خواب، امروز خسته شدیم وباید زودتر میخوابیدیم تا فردا بریم بسمت سد شهرچای و آبشار سوله دوکل پس فعلا شب خوش در ذیل چندتا عکس و مختصر توضیحی در مورد غار سهولان براتون میزارم
تصویر 35تا 40 غار سهولان
غار سهولان در ۲۵ کیلومتری بوکان در استان آذربایجان غربی واقع شدهاست. ارتفاع سقف غار تا سطح دریاچه آن به ۵۰ متر میرسد و عمق آب در برخی جاها به ۳۰ متر میرسد. اختلاف دمای درون و بیرون غار بین ۱۰ الی ۱۵ درجهاست. سهولان به زبان کردی به معنی یخبندان است و مردم محلی غار را «کونه کوتر» یعنی لانه کبوتر نیز مینامند. دلیل این نامگذاری وجود تعداد زیادی لانه کبوتر درون غار است. این غار در فهرست آثار طبیعی ملی ایران قرار دارد.
تاریخ کشف غار معلوم نیست. چون بغل روستاها و مناطق مسکونی بوده و مردم همواره از ان به عنوان پناهگاه و محلی برای شکار استفاده کردهاند؛ ولی بطور رسمی ژاک دمورگان همراه اهالی روستای سهولان دست به ساختن کلک (قایق چوبی کوچک) زدند و از مسیر ابی دیدن کردن و یک کروکی از غار کشیدند که ۶۰درصد با واقعیت کنونی همخوانی دارد، این هنگام مقارن با فوت سیف الدین خان مکری حاکم بوکان نیز بود
صبح بخیر
ما ساعت ده صبح بعداز صرف صبحانه رفتیم خیابان خیام تا باقیمانده خرید رو انجام بدیم و برگشتیم منزل نهار خوردیم و استراحتی کردیم و ساعت پنج رفتیم بسمت آبشار سوله دوکل در چهل وپنج کیلومتری ارومیه که جاده زیبایی داشت باید از بند عبور کنید و بعد از سد شهرچای حدودا بیست کیلومتر از بین گندم زارهای دیم رد بشید تا به یه سه راهی برسید سمت راست بعداز عبور از چند روستا و شهر سیلوانا میرسید به دریاچه مارمیشو که ما قبلا رفته بودیم ولی ایندفعه از سه راهی رفتیم سمت چپ و بعد از بیست و پنج کیلومتر و عبور از چند روستا که البته هیچ شباهتی به روستا ندارن و ماشالا همه پیشرفت کردن ودارای خانه های خوب ماشین خیابان کشی و مغازهای متعدد هستند به آبشار زیبای سوله دوکل رسیدیم که تقریبا پانصدمتر خاکی داره و از جایی که پیاده میشید شاید دودقیقه پیاده روی کنید میرسید به آبشار با اون صدای دلنگیزو زیباش که عکسهاش رو حتما براتون میزارم در طی مسیر هم هر جا احساس کنید گم شدید از اهالی سوال کنید و با کمال خوشرویی آدرس میدن بهتون یه چندتایی هم کافه و باغچه تو مسیر هست برای صرف چای و استراحت که ما استفاده نکردیم البته در سالهای گذشته من بارها برای دیدن این آبشار نیت کرده بودم ولی همیشه میگفتن باید صبح زود بری اونجاها امنیت نداره ولی ما ایندفعه با اینکه ساعت پنج بعدازظهر رفتیم و برگشتنی هم عصر شده بود هیچ چیزی از عدم امنیت ندیدیم جز مهربانی اهالی و برخورد خوبشون واقعا هم جای سپاس داره از اهالی روستای دیزج و از همه کسانی که به دیدن این آبشار رفتن چون هیچ زباله ای در اون اطراف ما ندیدیم و خیلی تمیز و واقعا جای بکری بود خلاصه سرتون رو درد نیارم حدودا ساعت هشت و سی رسیدیم به بالای سد شهرچای و چای خوردیم و چندتا عکس گرفتیم و حرکت کردیم بسمت ارومیه ساعت نه و سی با توجه به ترافیک بند و سطح شهر رفتیم خیابان شیخ تپه باند پایین و از مغازهایی که لوازم خواب ترک میفروشن چندتا بالش و ملحفه ترک به نصف قیمت تهران خریدیم و ساعت یازده رفتیم منزل و بعداز صرف شام و چای و کمی تلوزیون تماشا کردن خوابیدیم برای فردا هم برنامه خاصی نداشتیم پس بدون دلشوره خوابیدیم تا چه پیش آید شبتون بخیر تا فردا
تصویر 41تا50 از مسیر دستیابی و خود آبشار سوله دوکل
تصویر 51و52 از سد خاکی شهرچای
تصویر 53تا 56 از رودخانه شهرچای
سلام صبح بخیر امروز پنجشنبه ۲۸ تیر ماه تولد منه کلی با انرژی از خواب بیدارشدم و دیدم کلی از بانکهایی که حساب دارم و همراه اول و رایتل و چندجای دیگه پیام تبریک دارم کلی به خودم بالیدم و ساعت ده صبح به تلفن چندتا از دوستان و پدر و مادر که تماس گرفته بودن برای تبریک پاسخ دادم و نشستم پیامهای تبریک اینستا رو دونه دونه خوندم و جواب دادم و تشکر کردم بیرون هم نرفتیم و به کارهای خونه رسیدیم طرفهای عصر با بچه ها رفتیم لب رودخانه شهرچای که از همون سد شهرچای که عکسش رو براتون بالاتر گذاشتم سرچشمه میگیره و کلی عکس گرفتیم و با آب بسیار خنک و تقریبا سردش دست و صورتمون رو شستیم و چای خوردیم و استراحتی کردیم و بچه ها گفتن بریم باغ رستوران مروارید چون خیلی از محیطش خوششون اومده بود خلاصه رفتیم و نشستیم پای چای و قلیان و یه ساعتی گپ زدیم و عکس گرفتیم انصافا باغ بسیار زیبایی بود بعدش هم رفتیم ملحفه هایی که سفارش داده بودیم برای دوخت تحویل گرفتیم و رفتیم سوپر کبابی وحید تو خیابان میثم که از کبابیهای خوب ارومیه اس نان داغ و ماست موسیر و دوغ و کبابی که همونجا در حضور خودتون با دستگاه سیخ میگیرن زدیم بر بدن واقعا معرکه بود من خودم هر زمان بیام ارومیه حتما میرم اونجا ولی خانواده بار اولشون بود و خیلی تعریف کردن و گفتن با اینکه قیمتش از همه جا ارزونتر بود ولی از همه کبابهایی که تو این چند روز خوردن خوشمزه تر بود بعد رفتیم داروخانه چند تا دارو که لازم داشتیم گرفتیم و رفتیم سمت منزل و بعد از صرف چای و تماشای تلوزیون خوابیدیم راستش خودم از سفر خسته شده بودم و دوست داشتم دیگه فردا جمعه برگردیم تهران ولی همسرجان و دوخترها دوست داشتن بمونن و از هوای خوب و سکوت آپارتمانمون لذت ببرند پس قرار شد شنبه یا یکشنبه برگردیم تهران ولی جایی برای رفتن نداشتیم و بنا رو گذاشتیم برای استراحت یا اینکه جایی رو پیدا کنیم که قبلا نرفتیم پس فعلا میخوابیم تا فردا خدا بزرگه شب خوش
تصویر 57 کبابی وحید خیابان میثم
سلام و عصربخیر امروز ما تا ساعت شش منزل بودیم و برای بار آخر تصمیم گرفتیم بریم بند و به سفارش یکی از دوستان رفتیم باغ رستوران زاگرس که انصافا خیلی تمیز و شیک بود و البته تازه بازسازی شده بود یه دوساعتی نشستیم و از هوای مطبوعش لذت بردیم چای خوردیم و از درختهای زردآلوش هم کمی زردآلو چیدیم و خوردیم که برای دختراهام خیلی جالب و تازگی داشت بچه های این دوره زمونه براشون این چیزها جذابه بعد رفتیم پارک گلرباغی و از وسایل بازیش برای نگار استفاده کردیم و کمی هم از بازار دستفروشهاش خرید کردیم و رفتیم سوپراستار ۳ برای صرف شام که پیتزا سبزیجات و پپرونی با سیب زمینی سفارش دادیم که خوب بود ولی به کیفیت پیتزاهای تهران نمیرسید البته همه میدونن که کلا ترکها بیشتر کباب خور هستن تا فست فود خلاصه بعداز شام ساعت یازده اومدیم منزل و شروع کردیم به جمع کردن ساکها و چمدانها تا برای فردا کار کمتری داشته باشیم قرار شد عصر ساعت شش بسمت تهران حرکت کنیم که نگار نصف راه رو بخوابه بلکه تو ماشین کمتر اذیت کنه من هم در شب رانندگی برام راحتتره تا فردا که روز اخر سفرمون رو براتون مینویسم خدانگهدار
تصویر 58تا 61 باع رستوران زاگرس
سلام مجدد
من امروز رو بیشتر استراحت کردم تا شب بتونم راحتتر رانندگی کنم همسر و دخترم رفتن فروشگاه آقای علیزاده والیبالیست ملی پوش کشورمون تو خیابان طرزی و کلی لباس ورزشی خریدن و برای نهار هم از همون کبابی وحید که قبلا یه شب رفته بودیم کباب گرفتن و برگشتن منزل و نهار رو دورهم خوردیم و وسائل رو بردیم داخل ماشین و یه چرت کوچک دیگه زدیم و بعداز نظافت کلی آپارتمان ساعت شش بعدازظهر حرکت کردیم بسمت تهران سر راه رفتیم بلوار فرهنگ و برای سوغات نقل گردویی و عرق نعنا از فروشگاه آقای قاسمی تهیه کردیم و هموجور که شعار آقای قاسمی روی جعبه و تابلوشون حک شده واقعا نقل قاسمی دگرست،
لازم به ذکر هست برای اون دسته از دوستان که اطلاع ندارن ارومیه سوغات های زیادی داره که انواع نقل انواع عرقیجات وانواع حلوای گردو پسته و حلوای هویج از مهمترینش هست و خودشون از انواع حلوا در شب یلدا استفاده میکنند و ریشه فرهنگی و سنتی داره و در سطح شهر و بخصوص جاده دریا که بسمت تبریز هست شما میتوتید از فروشگاهها و برندهای مختلف خرید کنید ولی در مجموع نقل قاسمی دگرست
تصویر 62 تا 73 از دریاچه ارومیه و پل رو گذر
بعد از خرید سوغاتی و پرکردن باک بسمت تبریز حرکت کردیم و با توجه به اینکه در مسیر رفت نتونستیم از دریاچه عکسهای خوبی بگیریم چون آفتاب غروب کرده بود یه چند دقیقه توقف کردیم و چندتا عکس گرفتیم و بعد طی مسیر کردیم تا تبریز و به هتل ائلگلی پارس رفتیم و استراحتی در لابی کردیم نماز خوندیم و سه تاهمبرگر مخصوص و یه سیب زمینی سرخ شده و یه پیتزا سبزیجات سفارش دادیم به همراه چهارتا فانتا و یک آب معدنی که مجموعا شد یکصدوسی تومان و بعداز صرف شام و چای ساعت ده و سی دقیقه شب از هتل زدیم بیرون به امید اینکه نگار تو ماشین بخوابه تا بلکه کمتر بازیگوشی بکنه ولی اگر تا زنجان من خوابیدم اون هم خوابید بالاخره رسیدیم زنجان و از فروشگاههای کنار عوارضی یه دیگ مسی قشنگ برای مادر خانم خریدیم و نگار خانم هم بالاخره خوابید و طی مسیر کردیم و نهایتا ساعت پنج و بیست دقیقه بامداد یکشنبه سی و یکم تیر ماه رسیدیم منزل و سفر رو با خوشی و سلامتی به پایان رسوندیم امیدوارم از سفرنامه من خوشتون اومده باشه و بتونید در سفر به ارومیه ازش استفاده کنید هر چند کامل نبود ولی خالی از تجربه هم نیست البته من همانطور که در اوایل سفرنامه عرض کردم اینجا به چندتا از مکان های توریستی و زیبای ارومیه که در این سفر نرفتیم رو برای شما نام خواهم برد تا بیشتر با آذربایجان غربی آشنا بشید و باعث بشه حتما به این خطه از سرزمین خوبمون سفرکنید و لذت ببرید در پایان هم از قلم نچندان خوبم از همه بزرگواران عذرخواهی میکنم بهرحال بضاعت بنده در همین حد بود
یاعلی و خدانگهدار
فهرست چند مکان دیدنی و توریستی آذربایجان غربی البته به این چندتا بسنده نکنید و با یه سرچ ساده جاهای دیدنی تر رو خودتون پیدا کنید
۱_بازارچه مرزی سرو در ۵۵کیلومتری ارومیه که میتونید البسه ترک رو با قیمت مناسب تهیه کنید
۲_بازار سرپوشیده جاده اشنویه که اینجا هم البسه و کفشهای خوبی داره البته اجناس دست دوم و استوک هم زیاد داره
۳_بازار لوازم آرایشی بهداشتی پیرانشهر که دوساعت تا ارومیه راه هست و پراز فروشگاه و پاساژهای جدید که چیزی شبیه به بانه هست و لوازم خانگی هم به قیمت مناسبتر از تهران داره ولی بیشتر محوریت اجناس روی لوازم آرایشی و بهداشتی و ادکلن و ..... هست
۴_ بازدید از سد و شهر مهاباد هم خالی از لطف نیست با اون رودخانه زیبای وسط شهر و مردمان خونگرمش
۵_دریاچه مارمیشو هم از مکان های جذاب و نزدیک به ارومیه اس که جای قشنگی هست
۶_ بازار تاریخی ارومیه
بازار ارومیه که از دیرباز یکی از پربازدیدترین بازار های ایران است معماری این بازار به دوران صفویه باز می گردد این بازار جزوه بازار های است که معماری قدیمی خود را حفظ کرده است و بخاطر همین موضوع علاقه مندان زیادی دارد. این بازار حدود 1000 در مغازه مخلتف دارد که تنوع خیلی خوبی برای یک بازار است. اگر به ارومیه رفتتید حتمان به بازار سر بزنید
۷_ کلیسای پطروس پولس
۸_ -چشمه آبگرم هفت آباد
مجموعه چشمه های هفت آباد در فاصله ۴۵ کیلومتری از شهر ارومیه در بخش سیلوانا و محال مرگور و در روستای به نام هفت آباد قرار دارد این چشمه در کنار رود باراندوز چای و در دامنه سرسبز یک کوه آتشفشانی خاموش قرار گرفته و همین امر باعث ایجاد ترکیبی زیبا از طبیعت شده است و مکان مناسبی برای گردش مردم ایجاد کرده است
۹_دره ی قاسملو ارومیه
یکی از پربازدیدترین مکان های دیدنی ارومیه دره قاسملو است که سالانه گردشگران زیاد به این مکان سر میزند این دره قاسملو جزوه تفریگاه های مهم ارومیه است. از دلایل گردش پذیر بودن این مکان چشم انداز های طبیعی و همچنین چشمه هایی که در داخل باغ ها و دره ها است . بهترین زمان بازدید از دره قاسملو در فصل بهار و تابستان است.
آدرس دره قاسملو : در حدفاصل بین ارومیه و اشنویه
۱۰_موزه ارومیه
اگر به ارومیه سفر کردید حتمان به موزه این شهر سر بزنید. در یک کلام فوق العاده و یکی از بهترین موزه های ایران است. این موزه از سال 1346 آغاز به کار کرده است و دارای اشیای باستانی و تاریخی دوره های مختلف تاریخی است. همچنین در این موزه کتاب های خطی گران بهایی وجود دارد که با دیدن آن ها شگفت زده خواهید شد. وسایل بسیار دیگری هم در این موزه وجود دارد. ولی دیگر اینجا بیان نمی کنیم تا خود بروید و آن ها را تماشا کنید و لذت ببرید.
۱۱_قلعه کاظم داشی
این قلعه از دور شبیه جزیرهای سنگی دیده میشود. قدیمها که دریاچه پر آب بود کاظمداشی به صورت شبهجزیرهای در دریاچه ارومیه قرار داشت، اما امروز بیشتر آن در خشکی قرار گرفته. این قلعه در دلش داستانها و اتفاقهای تاریخی زیادی را جا داده است. روایت است که هلاکوخان مغول اموال قیمتیاش را در این قلعه پنهان کرده بود. این قلعه در زمانهای مختلف پناهگاه ساکنان هفت روستای اطراف بوده و اسمش را از کاظم خان فرمانده شجاع محافظ روستا گرفته است. در زمان جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم هم از این قلعه به عنوان پناهگاه استفاده میشده.
پایان