00
بنام خدا
از مدتها قبل به فکر سفر به آسیای شرقی بودیم و طبق تحقیقاتی که انجام داده بودیم تایلند طبیعت بکرتری داشت و به این دلیل شروع به تحقیق راجع به شهرها و هتلهای تایلند کردیم و در نهایت سفر 9 شب و 10 روزه خود را به شهرهای پاتایا با هتل گاردن کلیف ریزورت، کانجابوری(گشت دو روز و یک شب با اقامت دراقامتگاههای کناررودخانه) و بانکوک باهتل آوانی آتریوم با هواپیمایی ماهان را با خرید تور از آژانس دریا با قیمت نفری 3450 برای من و همسرم و 2800 برای دختر 4 ساله مان نهایی کردیم.
بی شک یکی از لذت بخش ترین بخشهای سفر آماده کردن وسایل موردنیاز و برنامه ریزی برای آن می باشد که این وظیفه دلچسب به عهده من بود و با کمال میل انجام داده و وسایل ضروری و برنامه ریزی را به شرح زیر آماده کردم:
وسایل ضروری:
لباس و وسایل شخصی، دستمال مرطوب، لوسیون آلوئه ورا بعد از سوختگی، ضدآفتاب، پماد دورکننده حشرات، پماد بعد از گزیدگی، ژل ضد عفونی کننده دست، دستمال مرطوب، ناخن گیر، ظرف دردار با قاشق برای داخل کیف، عرق نعنا، قرص مسکن، شربت مسکن برای کودک و چندین غذای آماده
لیستی که من آماده کرده ام براساس نیازهای اولویت خانواده کودک دار می باشد،مثلا خیلی جاها همان ظرف دردار برای نگه داشتن غذای دخترم بسیار کمک کننده بود. حتما همیشه یکدست لباس اضافه، کیسه فریزر، دستمال مرطوب، پماد و آجیل و میوه در کیفتان داشته باشید.
برنامه ریزی روزهای سفر:
روز اول: استراحت پس از ساعت طولانی پرواز، پاتایا گردی
روز دوم: شرکت دریکی از تورها، گشت شبانه (2گزینه مدنظر داشته باشید تا در هر شرایطی گزینه جایگزین داشته باشید)
روز سوم: شنا درساحل و استخر هتل، معبد حقیقت، گشت شبانه
روز چهارم، مینی سیام، استفاده از امکانات هتل، گشت شبانه
روز پنجم و ششم: کانچابوری و شب ششم رسیدن به بانکوک
روزهفتم: گشت در بانکوک، تور کشتی
روز هشتم: گرند پلاس، استفاده از استخر هتل، گشت دربانکوک
روز نهم:شهر بازی دریم وورد، بازار شبانه
روز دهم: خرید و آماده شدن برای برگشت
توضیحات در رابطه با تور کانچابوری: کانچابوری (Kanchanaburi)نام دهکده ای هست که تورهای با نام آن از امتداد رودی در پاتایا شروع شده از بانکوک رد شده و بعد از یکشب اقامت در یکی از اقامتگاههای این روستا راه برگشت طی می شود. تورشامل مکانهای بسیار بکر و دیدنی در امتداد این رودخانه هست و متاسفانه هموطنان ایرانی در این تور بندرت شرکت می کنند و ما در تور روسها شرکت کردیم. تنها نگرانی ما برنامه بسیار فشرده آن و احتمال اذیت شدن دخترمان بود که خدا رو شکر دخترمان پایه گشت و گذاربود و ما نهایت استفاده از این تور جذاب را بردیم. این تور شامل بازدید از معبد، بازار روی آب، فیل سواری 40 دقیقه ای، شو فیل که هرآنچه دیده اید در مقابل این شو چیزی نیست، آبشارهای Erawan هفت طبقه، شنا در رودخانه، مزرعه چای، مرکز خشک کردن میوه، اقامت در کلبه های مماس با آب، ماساژ واقعا بی نظیرو دیدن طبیعتی که مشابهش به نظرم حتی در سایر شهرهای تایلند نیز ممکن نیست. این تور با تنوع بالای برنامه عملا درصرفه جویی زمانی برای شهرها خصوصا بانکوک نقش مهمی داشت.
سفر 10 روزه ما در ساعت 20:45 با پروازماهان در تاریخ 96.11.24 آغاز شد( موقع گرفتن کارت پرواز بدرخواست ما، صندلیهای ما را در ردیف یکی مانده به آخر که 2 صندلی خالی داشت صادر شد و هنگام خواب باعث شد دخترمان به راحتی بخوابد.
تصویر 1
فرمهایی که در هواپیما داده میشود را به دقت تکمیل کنید و نسخه دوم را در جای مطمئنی نگه دارید تا هنگام برگشت تحویل دهید چون علاوه برجریمه نقدی دردسر و معطلی زیادی دارد.
صبح بعد از 6:30 پرواز به تایلند زیبا رسیدیم و به همراه تور لیدرمان خانمی تایلندی که اسم فارسی لیدا را انتخاب کرده بود و فارسی بلد بود با ون راهی پاتایا شدیم. (خانم لیدا دو سیم کارت تایلندی به ما داد). یکی از چیزهای جالب ابهت فرودگاه و حتی پارکینگ آن و همچنین برعکس بودن جهت رانندگی هست و اگر گواهینامه بین المللی دارید حتما موقع رانندگی بدلیل برعکس بودن جهت ها با ایران دقت لازم را باید داشت.
تصویر 2
دو ساعت بعد به شهر پاتایا رسیدیم و شلوغی و درهم بودن سیمهای برق اولین چیزی بود که از همان لحظه اول به چشم میخوردن و راهنمامون گفتن بخشهایی از شهر در حال نوسازی کابلها هستن و شلوغی بیش ازحد هم برای این هست که وقتی برق منطقه ای قطع شده بدلیل اینکه نمی تونن کابل مورد نظر رو پیدا کنن، کابل جدیدی رو نصب کردن و باعث شده هرروز شلوغتر از روز قبل بشن
بعد از چند دقیقه به هتل زیبامون که جزو هتلهای خوب پاتایا می باشد رسیدیم و به نظر من جزو گزینه های عالی برای سفر خانوادگی میباشد. هتل دارای چندین استخر روباز و ساحل اختصاصی و لابی با ویوو بی نظیر بود. و اتاقها در 7 طبقه واقع شده بود که اتاق ما در طبقه 4 و دلباز و بزرگ بود.
(تصاویر 3 تا 9)
هنگام ورود با نوشیدنی خوشمزه ای به ما خوشامد گفتن و تا ساعت 12که اتاق راتحویل بگیریم دخترم در استخر و خانه بازی مشغول بازی شد. بعد از تحویل اتاق از شدت خستگی خوابیدیم و زمانی بیدار شدیم که هوا تاریک شده بود. دوش گرفته و به بیرون از هتل رفتیم، محل هتل به گونه ای هست که یا باید با سرویس های هتل که روزانه 5 بار به مرکزشهر و جلوی مرکز خرید سنترال فستیوال رفته و به فاصله 2 ساعت بعد از آن از همان محل به هتل برگشت دارد از هتل خارج می شدیم که با توجه به ساعت خواب ما، این گزینه از دسترس خارج شد و یا با آژانس، که ما برای کشف منطقه گزینه سوم را که حدود 5 دقیقه پیاده روی و بعد سوار شدن به تاکسی وانت بود را انتخاب کردیم ولی در میانه مسیر پشه ها خیلی اذیتمون کردند که سریعا پماد دور کننده زدیم و واقعا موثر بود، در نهایت به خیابان اصلی رسیده و از آنجا با تاکسی وانت و با کمک نرم افزار ویز و به توصیه دوستانمان به رستوران بانو رفتیم و کباب تابه ای خوردیم که کیفیت خوبی داشت و همانجا از آقا پویا مدیر رستوران تور ترکیبی برای فردا برای خودمان نفری 1400 و دخترمان 1100 بات رزرو کردیم.
تصویر 10
موقع برگشت کمی میوه گرفتیم و بعد از گشت زدن و خریدن یک پیراهن برای دخترم با تاکسی به قیمت 200 بات به هتل برگشتیم.
تصویر 11
صبح ساعت 9 پس از صرف صبحانه مفصل هتل که انواع مرباها، میوه ها، نانها، املت ها، صبحانه آسیای شرقی و ...را شامل میشد سوار ونی که به دنبالمان آمده بود شدیم و چون آخرین گروه بودیم بدون معطلی از شهر خارج شدیم. شروع تور با معبد چینی ها بود که طبق اعلام راهنما بزرگترین معبد چینی در پاتایا بود و چینی ها برای عبادت به آنجا می آمدند و راهنما قبل از ورود اکیدا توصیه کرد به مجسمه ها تکیه ندهید و داخل معبد عکس نگیرید، چون قبلا هموطنان اینکار را انجام داده و جریمه شامل حالشان شده است. معبد شامل بخشهای مختلفی بود و در حیاط نیز زنگوله بسیار بزرگی بود که هر شخصی نیت کرده و آنرا به صدا در می آورد و ما هم همینکار را کردیم.
تصویر 12
سپس به باغ وحش رفتیم که جدا از باغ وحش بودن واقعا طبیعت و تزیینات خوشگلی داشت مخصوصا به خاطر مصادف بودن با ولنتاین کلی تزیینات خوشگل داشت که حسابی باهاشون عکس گرفتیم. برنامه ها شامل شوفیل، فیل سواری 5 دقیقه ای که بیشتر برای عکس گرفتن بود و هر عکس را در صورت پسند به قیمت 300 بات و چاپ شده تحویل می دادن که ما عکسهای فیل سواری و ببر رو گرفتیم، شوتمساح که واقعا ترسناک بود چون تصور اینکه تمساح دهنش را لحظه ای که سر فرد نمایش دهنده در داخلش هست ببندد بسیار ترسناک بود. بعد از بازدید از سایر بخشها و گرفتن عکس کنار ببر که هیجان زیادی داشت باغ وحش را ترک کردیم. بیشتر از ما دخترم از دیدن حیوانات ذوق زده بود و حسابی بهش خوش گذشت. در باغ وحش گوسفند نیز نگهداری میکردند که لیدرمان گفت چون گوسفند اینجا کمیاب هست و به خاطر شرایط آب و هوایی امکان نگهداری نیست به عنوان حیوان خاص در اینجا نگهداری می شود.توی باغ وحش خانمی کلی عقرب سیاه رو روی لباسش گذاشته بود و کسی که دوست داشت میتونست باهاش عکس بگیره، ولی به نظر من حتی اگر عقربها بی حس هم بودند بودن اون همه رو لباس واقعا ترسناک و مشمئز کننده بود.
تصاویر 13 تا 15
بعد از باغ وحش به جزیره میمونها رفتیم(که البته ساحل بود نه جزیره) میمونهای بامزه ای که از بازدید کننده ها موز و بادام میگرفتند ولی با حواس جمع بهشون خوردنی میدادیم وخیلی حواسمون به دخترمون بود چون اگه مقدارش رو متوجه می شدند چند تایی با هم برای گرفتن آنها حمله می کردند.
تصویر 16
سپس برای نهار به شعبه مک دونالد رفتیم که غذای هر نفر شامل 3تکه مرغ سوخاری، همبرگر، سیب زمینی سرخ شده و نوشابه بود که حجم و کیفیت غذا خوب بود ولی چون در تعداد بالا آماده شده بود کمی سرد شده بود و البته به خاطر تندی مرغها، دخترم با خوردن سیب زمینی من و خودش سیر شد، البته من همیشه درکیفم آجیل و کیک ومیوه داشتم و کمک کننده بودند. بعد از آن به آکواریوم رفتیم که در حد متوسط بود ولی بعد در همان محل به شو مارها رفتیم که واقعا ترسناک و هیجان انگیز بود و فردی که نمایش میداد هنگام نمایش، مار را به سمت افراد پرت کرد که بعد مشخص شد ماکت مار بوده ولی همان لحظه باعث جیغ و داد فراوان شد. بعد جلوی چشم همه زهر مار رو گرفت. همونجا انواع روغن مار و کیف با پوست مار به قیمتهای بالایی بفروش میرفت که همسفرامون اغلب اقلام دارویی خریدن. بعد به شو آلکازار رفتیم که همزمانی رقص های دسته جمعی ، لباسهای خاص و لب خوانی و یک سری نمایش خیلی جذاب بودن و کلی لذت بردیم.
همان جا محل موزه نقاشیهای سه بعدی هم بود که تصاویر جالبی داشت که محل و ژستی که باید درکنار آن عکس گرفته میشد در برگه کوچکی کنار عکس وجود داشت و با رعایت آنها امکان ثبت تصاویر واقعی تری وجود داشت و ما هم کنار آنها عکسهای جالبی ثبت کردیم، بعدش هم به سالن ماساژ رفته و ماساژ پا گرفتیم وخستگی روز را بدر کردیم.
تصویر 17
در نهایت در پایان اولین روز گشت و گذار با تور، به رستوران حاتم رفتیم و شام خوردیم. شام به صورت سلف سرویس و شامل ماهی و جوجه کباب، مرغ، سالاد، سوپ و برنج بود که البته کیفیت پایین تری نسبت به رستوران بانو داشت. تور به نظر من نسبت به قیمتی که داشت کیفیت قابل قبولی داشت و طی یک روز جاهای مختلفی را دیدیم.
صبح روز سوم بعد از صبحانه از ساحل و استخر زیبای هتل با ویوو بینظیرش استفاده کردیم، با وجود اینکه موقع صبحانه سالن کاملا پر میشد ولی استخرها و محوطه بسیار خلوت بود. دخترمان نیز با دوستانی که پیدا می کرد در استخر رودخانه ای مشغول بازی بود و ایمان آوردیم زبان مشترک کل دنیا زبان کودکان یعنی دوستی هست چون بچه ها از چندین کشور مختلف در کمال آرامش بازی میکردن و ما هم از این لحظات لذت میبردیم.کمی هم تو ساحل اختصاصی هتل ماسه بازی کرده و در دریا شنا کردیم، دریای پاتایا به تمیزی و جذابیت دریاهای ترکیه نیست ولی در کل گرم و خوشایند بود. هر چه بیشتر تو هتل وقت میگذروندیم و زیباییهاش رو میدیدیم مجدد برای انتخاب این هتل به خودمان آفرین گفتیم. گوشه کنار هتل به خاطر سال نو چینی ها تزیین شده بود و زیبایی هتل دوچندان شده بود. از داخل حیاط هتل، معبد حقیقت با فاصله خیلی کمی قابل مشاهده بودکه البته مسیری برای رفتن از طریق ساحل نداشت.
تصاویر 18 تا 22
ظهر تو اتاقمان از غذاهای آماده در چایسازداغ کردیم(با کمی فشرده کردن ظرف غذا، توی چایسازها به راحتی جا می شدند) و بعد از استراحت کوتاهی به استخر برگشتیم و دخترم با دوستان ژاپنی و چینی اش مشغول بازی شد و با اینکه نهار خورده بودیم بدلیل هوس دخترمان از بوفه وسط استخر سفارش همبرگر وسیب زمینی به قیمت 300 بات دادیم که واقعا خوشمزه و پرحجم بود. بعد از کمی آماده شده و با ماشینهای ساعت 5 هتل به خیابان اصلی پاتایا رفته و از آنجا با تاکسی وانتها به مینی سیام رفتیم. در ورودی چتر کرایه کردیم البته گرما و شدت آفتاب کم بود.
مینی سیام یک شهر مینیاتوری شامل مدلهای کوچک از کلیه المانهای مهم دنیا در ابعاد کوچک می باشد که واقعا خوشگل بودند و دخترم از اینکه اون همه ساختمان کوچیک میدید لذت میبرد. حدود دوساعتی آنجا بودیم و چون گوشی و دوربین را تو هتل جا گذاشته بودیم نتونستیم عکس بگیریم و آرزو کردیم سالهای آینده در کنار خود واقعی همه آنها امکان عکس گرفتن داشته باشیم.(عکسها از نت)
تصاویر 23-24
از اونجا من و دخترم با تاکسی به مرکز خریدcentral festival رفتیم و همسرم برای برداشتن موبایلهامون به هتل رفته و در ساعت مشخص شده تو همون مرکز خرید از قبل همدیگه رو دیدیم. تا زمان اومدن همسرم من و دخترم مشغول تست آبمیوه و میوه های جدید و گشت در پاساژ بودیم. متاسفانه قیمت لباسهای برند بسیار بالا بود و بعد از خرید جزیی و گشت در پاساژ متوجه شدیم فستیوال فروش به خاطر سال نو چینیهاست برا همین به قسمت زیر زمین پاساژ رفته و از رگالهایی که وسط پاساژ بود خریدهای خوبی برای دخترمان انجام دادیم. بعد به بیرون پاساژ اومدیم و از دیدن شو لباس چینی تصویر 25که در بیرون پاساژ و توسط مانکنهای چینی در سن بزرگی در حال برگزاری بود ذوق زده شدیم. رنگ و طرح لباسها، حرکاتشون و لباسهایی که ما فقط تو فیلم ها دیدیم به همراه نورپردازی عالی و حرکات مانکنها خیلی جذاب بود.
شام رو از غذاهای خیابانی توپک ماهی و کباب و آبمیوه خوردیم انتخاب های ما بسیار فیلتر شده از بین ظاهر، رنگ پخت و با سلیقه بودن آشپز انتخاب شده بود و از انتخابمان راضی بودیم ولی در کل حتما در جاهایی که تراکم خریدار بالاست واز تازگی غذا مطمِئن هستید انتخاب کنید چون طبق ذائقه خودشان، غذایی که از دیروز در خیابان و زیر آفتاب باشد اصلا مشکلی برای خوردن ندارد و مواردی را به چشم خواهید دید که مرغ سرخ شده و تخم مرغ آب پز ساعتها زیر آفتاب داغ هست و همچنان با ولع خورده میشود، البته به همون تعداد غذاهای بسیار با کیفیت و خوشمزه نیز فراوان هست.
تصاویر 26-27
در نهایت قدم زنان در کوچه ها و خیابانها و خریدن میوه و خوراکی خودمون را به یک مرکز ماساژ رسوندیم و ماساژ تایلندی گرفتیم و بعد با تاکسی به قیمت 200 بات به هتل برگشتیم.
روز چهارم و آخرین روزمان در پاتایا را تا عصر که هوا کمی خنکتر شود از امکانات هتل استفاده کردیم و نهار را نیز همبرگر خوشمزه هتل رو سفارش دادیم و بعد از کمی استراحت و خوردن عصرونه از میوه های خوشمزه، آماده شدیم و با آژانس هتل به قیمت 100 بات به معبد حقیقت رفتیم(با وجود فاصله کیلومتری خیلی کم، از لحاظ مسیر ماشین رو فاصله زیاد بود). ورودیه به ازا هرنفر 150 بات بود و به همراه بلیط به هر نفر کلاه ایمنی نیز دادند. بلیط سوار شدن به فیل و کالسکه را هم هرکسی که می خواست می تونست بخره.
معبد حقیقت که ساخت اون الهام گرفته از خدایان هندو، چینی،تایلندی هست و هرگوشه آن فلسفه ای از خدایان عشق، زایش، راستی و زیبایی هست که با کمی دقت در کنده کاری ها و مجسمه های بینظیر آن متوجه این خدایان می شدیم و از سال 1981 در حال ساخت بوده و همچنان ادامه دارد. تو این معبد خدایان زایش، زیبایی، عشق و راستی مورد توجه قرار گرفته و معبد تماما از چوب هست و حتی از یک عدد میخ آهنی نیز استفاده نشده. معبد با ظرافت و ریزه کاریهای بسیار زیادی خیلی جذاب می باشد. یک گروه توریست به همراه راهنما اونجا بودن که بعضی مجسمه ها روبهشون توضیح میدادن و ما از توضیحاتشون نمادچند تا از خدایان رو دیدیم .محوطه معبد نیز خیلی خوشگل بود و گشت کامل معبد و محوطه بسیار زیبای آن 2 ساعت زمان نیاز داشت. بعد از گشت حسابی، در کافه کنار رودخانه حیاط معبد کمی استراحت کردیم و نوشیدنی خوردیم.
تصاویر28 تا 33
موقع بیرون آمدن تصمیم گرفتیم مسیر را به صورت پیاده و با مسیر یابی از ویز تا هتل امتحان کنیم، مسیر پیاده روی از مسیر ماشین رو کوتاهتر بود ولی در کل با وجود خسته شدن و تحمل گرمای هوا از مسیر انتخابیمون لذت بردیم چون یکی از علاقمندیهای ما تو سفر مخصوصا در سایر کشورها، بودن در بافتها و مناطقی هست که فقط مردم محلی خود آن شهر حضوردارند چون فرهنگ واقعی را میشه به طور کامل درک کرده و لذت برد. در یکی از کوچه ها یک میوه فروشی وجود داشت که میوه ها را با قیمت یک چهارم قبل خریدیم.
دختر کوچولوی میوه فروش تصویر 34
خسته به هتل رسیدیم، دوش گرفته و با آخرین ماشین هتل به خیابان اصلی رفتیم. موقع پیاده شدن متوجه دسر خیابانی شدیم که خوشمزه به نظر می رسید، و از آرد و تخم مرغ و شکر حاضر می شد و مواد داخلش را به انتخاب خود شخص از موز، شکلات و یا ساده تحویل می دادند ما هم خریدیم و نوش جان کردیم، چیزی در مایه های کرپ نازک بود. بعد به مرکز آوتلت مال (outlet mall) رفتیم که یک پاساژ دو طبقه بود و چیزی که هم کیفیت و هم قیمت خوبی داشته باشد موجود نبود و از دید ما بیشتر اجناس درجه پایین بودند سپس به فروشگاه کناری آن که دقیقا کنار همین مرکز بود رفتیم که متاسفانه در حال بسته شدن بود و فقط یک گشت گذری زدیم و واقعا نتوانستیم کیفیت و یا قیمت اجناس رو تخمین بزنیم.
تصاویر 35-36-37
با ماشین به خیابان اصلی آمده و به رستوران بانو رفتیم و قیمه و کباب تابه ای سفارش دادیم و حساب تور کانجابوری را که 110 دلار به ازا هر نفر بود به آقا پویا مدیر رستوران بانو که همسرم به صورت تلفنی با ایشان هماهنگ کرده بود پرداخت کردیم و هماهنگ شد فردا صبح ساعت 6 درلابی هتل منتظر اومدن ماشین باشیم. رفتن به والک استریت جزو برنامه ما نبود ولی چون دخترمان هم توکالسکه خوابیده بود، برای دیدن خیابانی که یکی ازعوامل اصلی جذب توریست بود رفتیم. چراغها، موزیک و انواع رقص ها بسیار جذاب و جلب توجه میکرد ولی دیدنش در حد چند دقیقه برای ما کافی بود و برگشتیم و بیشتر از هر چیزی وجود هموطنان ما و روسها بود که بیشتر از هر ملیتی جلب توجه میکردند.
ما تور جزیره مرجان و یا کشتی روس را بدلیل اینکه تورکانچابوری جزو برنامه مان بود در لیست انتخابیمان نداشتیم ولی جزو جاهای پرطرفدار در پاتایا می باشند.
با تاکسی به هتل برگشته و تسویه هتل را انجام دادیم و چمدونها را بستیم و با رضایت کامل از سفرمان تا به اینجا، به آغوش خواب رفتیم.
فردا صبح از هتل زیبامون خداحافظی کردیم و با ونی که بدنبالمان آمده بود به محل جمع شدن بقیه همسفرهایمان رفتیم و سفر به بکرترین نقاط تایلند را با اتوبوس دو طبقه ای که کل مسافران روس بودند و یک نفر انگلیسی و ما سه نفر ایرانی با یک راهنمای تایلندی و یک راهنمای روس آغاز کردیم.
بعد از حدود یک ساعت در کافه ای بین راهی برای صبحانه نگه داشتند و طبق اعلام قبلی این وعده به عهده خود مسافران بود و ما ساندویچ های نون پنیر و کره مربا را که شب آماده کرده بودم نوش جان کردیم وفقط از کافه چای سفارش دادیم.
بعد از حدود یکساعت به معبدی رسیدیم که واقعا جزو خاص ترین محلهایی بود که دیدیم معبد خیلی بزرگی که چندین بخش داشت از تعداد زیادی پله رنگارنگ بالا رفتیم(ماشینهای بالارو هم بودن که اگر کسی نخواست با پله بره بتونه از اونا استفاده کنه که البته برای ما پله جذاب تر بود). مرحله اول به بخشی رفتیم که چند بودا در حال نیایش بودند و اعلام شد این افراد آماده فرازمینی شدن هستند و یکی از بوداها که ما تصویر کاملش را در مانیتور میدیدیم در تابوت شیشه ای بالای محلی که بوداها در حال عبادت بودند به حالت خلسه رفته بود و طبق اعلام راهنما در 8 سال گذشته هیچ غذا و آبی نخورده و از تابوت خارج نشده بود و ماهی یکبار پزشکان برای چک نبض ایشان مراجعه می کنند. باور کردنش هم سخت بود ولی دیدن از نزدیک ما رو به حقیقی بودن فرد متقاعد کرد. طبق اعتقادات بوداها، فردی که درحالت فرازمینی حیات خود را از دست بدهد لیاقت بودای خاص شدن را نداشته و در صورت ادامه حیات جزو بوداهای خاص می باشد. دیدن تفاوت فرهنگ و دین و اعتقادات آدمها بخشی از جذابیت برای ما توی سفر هست و این معبد تماما نقش راهنمای یک فرهنگ وطرفداراش رو به ما نشون داد.
تصاویر 38-39
هر گوشه ای از این معبد برای خودش کتابی بود، به بخشی رفتیم که یک بودا همیشه در حال عبادت و خواندن دعا با صدای بلند بود و قبل ازقطع دعا با بودای دیگری جایگزین می شدند و مردم نیز نذر کرده و سکه ها را در دیواره های معبد برای برآورده شدن حاجت جا می دادند، ما نیز نیت کرده و سکه ها رو به دیواره چسبوندیم و خدا رو شکر نیفتادن. یه بخشی محل دعا و عبادت مردم به همراه بوداها بود.
بعد از گشتن در سایر بخشها و دیدن عبادت مردم وانواع عبادتگاههای مختلف به پایین معبد اومدیم و مجدد از دسر خیابانی کرپ در دو طعم شکلاتی و موز خریدیم و به سمت بازار شناور بانکوک حرکت کردیم.
تصاویر 40 تا 44
بازارمحل جالبی برای عرضه میوه، لباس، ماهی و انواع صنایع دستی در داخل قایقها و یا کنار رودخانه و در فروشگاههای مماس با رودخانه بود، تایلندیها کلا مردمان زحمتکشی هستن و این برامون چند جا ثابت شد، بازار شناور هم یکی از اونجاها بود چون پیرمرد و پیرزنهایی رو دیدیم که سنشون خیلی بالا بود ولی تو قایق کوچیک خودشون محصولی رو میفروختن.
تصویر 45
در داخل هر قایق، گروههای 6 نفره به همراه راننده قایق حرکت کردیم و بعد از حدود 40 دقیقه به محل سوار شدن برگشتیم و خودمان را به صرف چای ودخترمان را به صرف بستنی مهمان کردیم. چون همسر من خیلی چای خور هست همیشه با خودم چای کیسه ای داشتم چون جاهایی که چای کیسه ای نبود چای خود تایلند به کمی شیرینی میزد.
بعد از حدود یک ساعت گذشتن از جاده های بسیار زیبا به محل غذا خوردن رسیدیم، بین راه از کنار معبد عجیبی نیز رد شدیم که راهنما گفتن معابد برای فرقه خاصی از بودا می باشند.
تصویر 46
توی مسیر با همسفر انگلیسی مون شروع به آشنا شدن کردیم و از مناظر واقعا زیبای اطراف و طبیعت بکر لذت بردیم و به سوالهای بی انتهای دخترم جواب دادیم تا رسیدیم به محل نهارمون، محل غذا رستوران زیبایی تو دل طبیعت بود و غذا به صورت سلف سرویس و شامل تکه های مرغ و سیب زمینی سرخ شده، یک نوع سوپ تایلندی تند خوشمزه، نودل و نوشیدنی و میوه بود.
تصاویر 47-48
بعد از نهار و طی مسافت نیم ساعته به محل فیل سواری و شو فیل رسیدیم. فیل سواری حدود نیم ساعت بود و با فیل سواری در باغ وحش که 5 دقیقه بود کاملا فرق داشت و مسیر و زمان خیلی طولانی بود. حتما قبل از سوار شدن برای فیلها موز بخرید که به عنوان تشکر بین راه بدهید، فیل مهربون ما موقعی که موز بهش میدادیم خرطومش رو برای تشکر بالا میبرد و دخترم کلی میخندید، موقع فیل سواری از داخل یه دهکده کوچیک رد شدیم که بچه ها در حال بازی بودن و دیدن محل زندگیشون از اون فاصله نزدیک خیلی خوب بود. فیلران وقتی از ما پرسید اهل کجا هستید ایران رو شنید گفت اولین باره اسم ایران رو می شنوم و متاسفانه ما این جمله رو بارها در تورکانچابوری شنیدیم، برخلاف پاتایا و بانکوک که ایرانیا خیلی حضور دارن تو مناطق بکر و دور از شهر ایرانی خیلی کمه که این باعث ناراحتی هست. ولی وقتی گفت فرد معروف کشورتون رو اسم ببرید و ما اسم علی دایی رو گفتیم، سریعا شناخت و گفت فوتبال علی دایی عالی هست و ما هم به هموطن و هم زبانمان افتخار کردیم که حتی در جایی که اسم کشورمان رو نمی شناسند اسمش هویت ملی ما شده. بعد از فیل سواری شو فیلها بود که واقعا جذاب بود رقص متفاوت فیلها و شوخی های بامزه شان واقعا لذت بخش و خنده دار بود.
تصاویر 49-50
به فاصله کمی به مرکز چای در باغ بسیاری زیبایی رسیدیم و همگی دور میزهایی با حدود 20 نوع چایی پذیرایی شدیم و بعد از تست، چون به نظر ما دمنوش های خودمان خوشمزه تر بود و قصد خرید نداشتیم به جای فروشگاه، به گوشه حیاط رفتیم و کنار حوضچه ای با ماهیهای بسیار زیبا مشغول استراحت و بازی با دخترمان شدیم.
تصاویر 51-52
نزدیک غروب به اقامتگاهمان رسیدیم و آخرین برنامه های روز اول تور، شنا در رودخانه، شام و ماساژ بود. به غیر از من و دخترم و دو خانم سالمند بقیه با پوشیدن جلیقه نجات به داخل رودخانه پریدند. رودخانه ای با سرعت آب بالا و خنک که حتی نگاه کردنش لذت بخش بود. ما هم به همراه راهنما سوار لنج های بزرگ شدیم و بعد از طی مسافتی ایستادیم و همه افراد که با سرعت آب به آنجا رسیده بودند سوار لنج شدند. لبخند ها و قهقه های همسرم و بقیه نشان از لذت بردن کاملشان داشت. در حین شنا، اطراف شناگرها چندین نفر با جت اسکی و یک قایق موتوری در حال حرکت بودند تا در صورت بروز مشکل کمک کنند.
تصاویر 53-54
شام شامل برنج، مرغ، سیب زمینی، سوپ، مرغ سوخاری و چند نوع میوه و یک نوع چایی زرشکی رنگ بود. سر میز ما خانواده ای چینی حضور داشتند که دخترشان از ژل ضدعفونی کننده ای که دست دخترمان بود خواست و باعث شروع صحبت شد و وقتی پدر خانواده فهمیدند ما ایرانی هستیم سرپا ایستاده و احترام کرده و دست دادند و کلی ابراز خوشحالی از اینکه ما را دیده اند و طبق حرفهای ایشون مردمان چین احترام زیادی به ایرانی ها قائلن و مسلما این برای ما بسیار خوشایند بود. خیلی از همسفرهای ما در اتاقک های مماس با آب اقامت کردند ولی ما بدلیل داشتن چمدان و کودک از اتاقکهای نزدیک رستوران انتخاب کردیم. اتاق تمیز و مرتب بود.
بعد از تحویل اتاق من و دخترم به استخر مجموعه رفتیم و واقعا لذت بردیم چون در استخر با وجود تاریکی با نورپردازی ملایم بسیار زیبا بود، چند نفر از همسفرانمان و چند نفر تایلندی و چینی نیز حضور داشتند که تایلندیها با لبخند همیشگیشان با دخترم توپ بازی کردند. سپس همسرم آمده و به سالن ماساژ رفتیم و بهترین ماساژ عمرمان را گرفتیم، هزینه ماساژ 300 بات به ازا هر نفر و جدا از هزینه تور بود ولی واقعا بیشتر از آن می ارزید و افراد ماساژ دهنده بسیار خنده رو و در کارشان فوق العاده بودند، چون دخترم تمایلی به ماساژ نشان نداد سریعا تشکی براش پهن کردند و روی گوشی خودشون کارتون باز کردند تا حوصله دخترم سرنره. فردا صبح ساعت 8 بعد از صبحانه که شامل نیمرو، سوپ، برنج، چند نوع مربا و میوه بود از اقامتگاه زیبامون خداحافظی کردیم.
تصاویر 55 تا 59
و به سوی مقصد بعدی که مرکز خشک کردن میوه در دل طبیعت بود و آبشار زیبایی نیز داشت حرکت کردیم. میوه خشکها اغلب بسیار شیرین بودند و ما در حد کمی خرید کردیم و در کنار آبشار زیبا عکس گرفتیم.
تصاویر 60-61
بعد سوار ماشین شدیم تا به هفت آبشار زیبا که کلی تعریفش را شنیده بودیم برویم. مدت زمان توقف در آبشار Erawan دو ساعت بود ما به همراه همسفر انگلیسی و همسر روس ایشان تا آبشار پنجم رفتیم و با وجود اینکه دوست داشتیم تا آخر برویم ولی بدلیل محدودیت زمانی در حوضچه همان آبشار وارد آب شدیم( هر چقدر به آبشارهای بالاتر میروید تراکم جمعیتی کمتر می شود). شنا در حوضچه آبشار یکی از بی نظیرترین تجربه های عمرمان بود، آب کاملا خنک بود و ماهیهای توی آب مدام به پاهایمان برخورد می کردند در لحظات اول با ترس و هیجان همراه بود ولی بعد از چند دقیقه تبدیل به هیجان و لذت شد و لذت خاص شنا با ماهیان را تجربه کردیم و اگر محدودیت زمانی نبود واقعا تا ساعتها شنا میکردیم، ازآبشارهای زیبا و یکی از بی نظیرترین تجربه هایمان خداحافظی کردیم و به محوطه اصلی آمدیم و بستنی داخل کوکونات گرفتیم که واقعا بهترین بستنی کل تایلند و حتی عمرمان را خوردیم. با اینکه از این بستنی دو بار نیز در بانکوک گرفتیم ولی طعم این بستنی متفاوت و خوشمزه تر بود.
تصاویر 62-65
بعد از یک ساعتی به یک رستوران در کنار رودخانه با ویو واقعا بی نظیرش رفتیم. منو نهار شامل پاستا، گوشت، مرغ سرخ شده، مارچوبه و چند مدل میوه بود. غذاهای خوشمزه با ویوو بی نظیر حدود یکساعت زمانمان را به خودش اختصاص داد. و دخترمان کل یکساعت را داخل تاپ حصیری در حال تاپ خوردن بود و چون تنها بچه گروه بود با وجود پیاده شدن دخترمان کسی از تاپ استفاده نکرد و موجبات خوشحالی بیشتر دخترمان فراهم شد.
تصاویر 66-67
بعد از نهار به چشمه های گرم و سرد رفتیم که چندین چشمه گرم و سرد مماس با هم بودند، مشابه این چشمه ها البته نه دقیقا مماس با هم در وطنمان نیز هست ولی استفاده و قدر دانستن و جذب توریست این کجا وآن کجا. حدود یکساعتی در آنجا و مشغول شنا بودیم، البته همسفران روس ما در آن واحد چندین بار از حوضچه های گرم به سرد و بالعکس شیرجه میزدن و علاقه و فیزیک بدنیشون رو به رخ می کشیدن. قبلا در ترکیه با افراد روس برخورد داشته بودیم ولی ارتباط دو روزه با آنها شناخت ما روکاملتر کرد، روسها افرادی در ظاهر سرد هستن ولی بعد ازمدتی ارتباط گرمی با طرف مقابل می گیرن و ارزش و احترامی که به خانمهاشون میزاشتن واقعا قابل تقدیر بود.
تصویر 68
و در نهایت به سوی بانکوک حرکت کردیم.(مسیر از پاتایا شروع شده از بانکوک رد شده و فردا صبح مجدد به سمت بانکوک و پاتایا مسیر عکس بود) نزدیک سه ساعتی در راه بودیم و در ورودی بانکوک از همسفرهایمان خداحافظی کردیم و با تاکسی به مبلغ 200 بات به هتل آوانی آتریوم رفتیم. (لیدر تایلندیمون تاکسی رو برامون نگه داشت و قیمت عالی رو مدیون ایشون هستیم)
هتل آوانی آتریوم (لینک نظر در سایت لست سکند) در لحظه ورود با لابی بزرگ، تمیزی و شیک بودن چشم نوازی میکرد. با دادن مدارک اتاق را تحویل گرفتیم. اتاق ما درطبقه 6 ام و بسیار تمیز و مرتب بود و سرویس دهی در تمام خدمات به صورت حرفه ای و تمرین شده بود. نیم ساعت بعد از رسیدنمان راهنمای ما آقای امیر به خطمان زنگ زدند و در لابی همدیگه رو دیدیم و با توجه به اینکه من قیمتها و توضیحات را از قبل به صورت کامل داشتم ایشان با همان قیمت های اصلی تور کشتی 800 بات برای فردا شب و تور شهربازی برای پس فردا با قیمت 1100 بات را برای ما نهایی کردند و البته دلخور بودند چرا تور کانچابوری را رفته ایم چون خیلی از تورها برای ما تکراری شده بود و امکان فروش برای ایشون وجود نداشت.ساعت 8:30 به رستوران هتل مراجعه کردیم، رستورانی بسیار بزرگ، شیک با رودخانه مصنوعی کوچکی داخل آن و تنوع عالی صبحانه اعم از انواع نانها، کیک و شیرینی ها، تارتها، مرباها، پنیرها، املت ها، انواع غذاهای گرم، و تنوع بالای میوه و نوشیدنی همه سلیقه ها را پوشش میداد.
تصاویر 69 تا 72
بعد از صبحانه مفصل از سرکوچه هتل سوار تاکسی شدیم( به افرادی که جهت فروش تور به شما مراجعه میکنند اعلام کنید برگشتتان برای عصر همان روز هست تا بی خیال شما شوند چون در غیر اینصورت تا توری را به شما نفروشند ول کن شما نخواهند بود) با تاکسی از سر کوچه به قیمت 100 بات به مرکز خرید Central Word رفتیم.
مرکز خرید بزرگی هست که فروشگاههای بسیاری از برندهای مطرح جهان وجود دارد و البته با ارزش پولی ما حتی در زمان سفر ما نیز پاساژ گرانی بود، به طور مثال برای یک پیراهن مدل مانتو از یک برند چینی که خوشم آمد با قیمت دو میلیون وهشتصد مواجه شدیم. البته فروشگاههای مثل H&M نیز وجود دارد که میشود خرید کرد. بعد از خرید مختصری به مک دونالد رفتیم که کیفیت متوسطی داشت. بعد از آن به مرکز خرید Big C رفتیم که طبقه اول شامل انواع کرمهای ویکس، صابونها و خرده ریزهای مشابه بود که بعد از خرید تعدادی کرم و گشتن در همان طبقه که انواع تولیدات محلی تایلند موجود بود به بیرون پاساژ رفته و در کافه ای دسر عسلی با بستنی خوردیم که خوشمزه بود و طعم جدیدی بود.
تصویر 73
بعد به هتل برگشتیم تا برای تور کشتی دیرمان نشود. وسایل را جابجا کرده و آماده شده و با ون که دنبالمان آمده بود راهی شدیم. در بین راه دو خانواده ایرانی را نیز از یکی از هتلها سوار کرده و در مجموع بعد از حدود 40 دقیقه به اسکله رسیدیم. راننده بلیط ها را خریده و تحویل داد، نماینده هرکشتی با لباسهای محلی خوشگلی به پیشواز آمده و به یقه هر نفر گل طبیعی مخصوص کشتی رو زدن، که ما به عنوان گل سر استفاده کردیم. از روی شماره کشتی که بر روی بلیط زده شده بود سوار کشتی شدیم و گروه خوانندگی همزمان با ورود افراد در عرشه کشتی با آواز از همه استقبال می کردند و این خوشامد، نوید شب خوبی میداد.ما با دو خانواده ایرانی هم ماشینمان سر یک میز نشستیم. شام به صورت سلف سرویس بود و بیشتر با ذائقه آسیای شرقی سازگار بود ولی در کل منو کاملی بود. بعد از صرف شام خواننده سرهر میز رفته و یک آهنگ برای آن کشور میخواند که برای میز ما ای ایران ای مرز پرگهر را خواند. بعد رقص و همخوانی شروع شد و همزمان کشتی در حال حرکت بوده و از روبروی بناهای تاریخی زیبا که نورپردازی زیبایی داشت میگذشت و نام این بناها نیز ذکر میشد. شام به اسم بین المللی بود ولی بیشتر با ذائقه آسیای شرقی سازگار بود ولی آنطور هم نبود که گرسنه بمونیم، در کل شب خوبی بود و تنها مساله ای که برای ما خوشایند نبود شوخی چند تا از هموطنان ما با خواننده بود که باعث شد ایشان نزدیک میزهای ایرانیها نیاد و این مساله باعث تاسف بود که چرا فرهنگ ما باید به این مرحله برسد. در کل غذا خوردن در عرشه کشتی به همراه موزیک و دیدن بناهای زیبا خاطره خوبی برای ما ثبت کرد.
تصاویر 74-75
صبح روز هشتم را آماده شده و با تاکسی های هتل به گرند پلاس رفتیم و چه خوب که رفتیم واقعا خودمون رو تو سرزمین کارتونها تصور میکردیم. بعد از کانچابوری با تصاویر بینظیری از طبیعت بکر، دیدن گرند پلاس و ساختمانهای رنگی رنگی واقعا جذاب بود و بی نظیر بود بیرون از کاخها کلی عکس گرفتیم و گشتیم و لذت بردیم. ترکیب رنگها تو عکسها آنقدر خوب بود که خودمون از دیدن رنگ عکسها کلی کیف میکردیم، با بلیط نفری 400 بات و البته برای دخترم رایگان وارد کاخ شدیم وچون از قبل احترام به پوشش اونجا رو میدونستیم نیازی به کرایه لباس نداشتیم. امکان عکس گرفتن داخل کاخها ممنوع بود ولی داخلشون هم واقعا بی نظیر بود و کلی لذت بردیم وحدود 3 ساعتی رو در داخل وبیرون و گرفتن عکس گذروندیم و با شادی عمیقی از اونجا جدا شدیم و به هتل برگشتیم.
تصاویر 76تا 79 (بدلیل اینکه عکسی نداشتیم که خودمون حضور نداشته باشیم عکسها از نت کپی شده است)
بعد با توک توک که فقط اونجا سوار شدیم به هتل برگشتیم و دخترم هم از توک توک سواری کلی لذت برد، تو اتاقمون از غذاهای آماده مون داغ کرده و پس از نوش جان کردن به استخری که در طبقه 12 هتل بود رفتیم. هتل دو استخر کوچک و بزرگ داشت که تمیز و خلوت بود. تصویر80 کل تعداد افراد در طبقه استخر بیشتر از 10 نفر نبود، و وقتی من در تختهای کنار استخر مشغول دادن میوه به دخترم بودم خانمی که در تخت کناری ما بود با سوال شما ایرانی هستید یا ترکیه ای سر صحبت را باز کرد. ایشون گفتن اهل آلمان هستند سالها پیش با یک نفر اهل ترکیه دوست بوده اند و به واسطه ایشان به ایران نیز آمده اند و خاطره خوبی از هر دو کشور دارند و از صحبت های خانواده ما که با همسرم ترکی بوده و با دخترم فارسی متوجه ملیت ما نشده اند و در کل ذهنیت خوبی از ایرانیها داشتند.
بعد از کمی گپ و شنا کردن به اتاقمان برگشتیم و آماده شده و به مرکز خرید Big C رفتیم. که در طبقه 4 به صورت فروشگاه زنجیره ای لباس بود و چون تولید خود تایلند بود قیمتهای متوسطی داشتند ما هم تعدادی لباس خریدیم سپس در بیرون مجمتع از غذاهای خیابانی شاه میگو و توپک سیب زمینی گرفتیم، طعم هر دو عالی بود و با وجود اینکه ما میگو خور هستیم ولی بدلیل حجم زیادی میگو سردرد و تهوع گرفتم که با یک تکه نبات که در کیفم بود و چایی حل شد و سپس به مرکز خرید MBK که در کنار همین مرکز بود رفتیم. این مرکز دارای 8 طبقه بود که هر طبقه مختص چیز خاصی بود به طور مثال شامل موبایل و تجهیزات، طلا، لباس بچه گانه، صندلی و دکوراسیون چوبی و... نکته جالب توجه که در طبقه طلا ما با آن مواجه شدیم همانند بدل فروشی های ما، طلاها در معرض دید و دست زدن بودند و هیچ غرفه ای در نداشت که این ما را به شک انداخت و برای اطمینان قیمت کردیم و از طلا بودنشان مطمین شدیم. یکی از طبقات مربوط به کارهای چاپ و دوربین بود که ما عکس دخترم را بر روی کلاه انتخابیمان به قیمت 400 بات چاپ کردیم و وقتی دخترم که در کالسکه خواب بود بیدار شد بسیار از این سورپرایز خوشحال شد. و یک و نیم طبقه را فود کورتها تشکیل میدادند و ما در یکی از غرفه ها غذای عربی دیدیم و با خوشحالی یک پک که شامل برنج، دوسیخ کباب کوچک، سوپ، سالاد بود را به همراه نان و حمص به قیمت 500 بات سفارش دادیم که حجمش برای ما کافی بود. از یکی از غرفه ها هم میکس آبمیوه سفارش دادیم که میکس موز، انبه و آب نارگیل بسیار خوشمزه بود. برای سفارش هر گونه غذا و نوشیدنی باید کارت اعتباری مختص این طبقه را شارژ می کردیم و در صورت اضافه ماندن مبلغ را به شما عودت میدادند. بعد از شام از طبقه اول صابونهای تزئینی خریده و به هتل برگشتیم.
تصاویر 81-82
روز نهم بعد از صبحانه با ون صورتی رنگ دریم وورد به شهربازی رفتیم. ورودی شهربازی با گل های خوشگل و المانهای زیبا خیلی زیبا دیزاین شده بودند. بعد از اینکه راننده بلیط را به کنترل کننده داد و خواستیم رد شویم ممانعت کردند و مشخص شد بلیط برای 2 نفر تحویل داده اند و برای دخترمان بلیط خرید نشده، در حالی که ما برای کل تورها هزینه بلیط 3 نفر را پرداخت کرده بودیم ولی اینجا قصد زرنگی داشتند که نشد. کلا معیار ورود و خرید بلیط در تایلند، قد افراد می باشد و قد 100 برای افراد بالای 5 سال حساب می کنند که با استاندارد قدی خودشان همخوانی دارد. در نهایت راننده مجبور شد بلیط سوم را نیز خریداری کند و ما وارد شهربازی زیبای دریم وورد شدیم کلا فضای عکاسی در پارک عالی و زیاد هست و پایان روز کلی عکسهای خوشگل داشتیم. اگر همسفر دارید خیلی بهتر هست که دو خانواده با هم بروید چون بعضی بازی ها امکان سوار شدن بچه ها وجود ندارد و می توانید با دوستانتان نوبتی سوار شوید. بر روی لباس هایتان لیبل میزنند که این لیبل ها نشان دهنده این هست که به غیر از بخش زمستانه که یکبار امکان استفاده دارید و پارک آبی و رالی که باید جداگانه بلیط بخرید از بقیه بخشها به کرات امکان استفاده دارید که البته زمان اجازه اینکار را نمی دهد. طبق توصیه یکی از سفرنامه ها به انتهای شهربازی رفتیم و از آنجا شروع کردیم و تونستیم از اکثر بازیها استفاده بکنیم از بهترین بخش ها خانه دیو داستان لوبیای سحر آمیز و بخش زمستانه بود که در آن گرما بسیار لذت بخش بود. هنگام ورود به بخش زمستانه کاپشن و چکمه رو از طرف خود شهربازی میدن ولی من برای دخترم شلوارو کلاه و بلوز آستین بلند هم برده بودم. تو ساعت آخر هم به پارک آبی شهربازی رفته و برای دخترم بلیط ورود گرفته و به همراه من وارد شدیم و دخترم مشغول بازی شده و من هم در کنار حوضها مراقب بازی اون بودم(حتما لباس زیر یا مایو برای آب بازی بچه ها با خود به همراه داشته باشید)
نهار مجموعه هم در حد اینکه گرسنه نمانیم خوب بود. در همه جای شهر بازی آبمیوه و میوه خنک وجود دارد و البته من طبق معمول آجیل و میوه و کیک در کیفم داشتم. راس ساعت 4 با همان ون که منتظرمان بود به هتل برگشتیم. به هر سه نفرمان خیلی خوش گذشت ولی لذت دخترم بیشتر از ما بود و ما هم از خوشحالی او خوشحالتر بودیم.
تصاویر 83-88
بعد از دوش و استراحت غذای آماده مان را در چایساز داغ کرده و بعد از میل کردن و به نیت بازار شبانه به منطقه پتونام رفتیم که تولیدات کشور تایلند را شامل بود بیشتر از خرید هدف ما گشت وگذار بود با این حال چند قلم لباس و وسایل تزیینی از جمله فیل که نماد تایلند هست رو خریدیم. و بهترین خریدمان یک چمدان بود که به نصف قیمت ایران خریدیم. شب ساعت 2 به هتل برگشتیم و وسایل را جمع و جور کردیم و آخرین شب را در این مسافرت زیبا به اتمام رساندیم.
تصویر 89
روز دهم و آخر
ساعت 11 به مرکز خرید پلاتینیوم رفتیم و برای سوغاتی صابون و انواع کرم های ویکس و لوسیون های گیاهی و میوه های تایلند را گرفتیم. لوسیون گیاهی که خریدیم برای هر نفر فقط یک عدد فروخته میشد اما در صورتیکه پاسپورت را نشان میدادید امکان خرید دومی را هم داشتید.از جلوی پاساژ نی از بستنی های خوشگل و خوشمزه به قیمت 150 بات گرفتیم که طعم بنفش و موزی بسیار خوشمزه ولی توت فرنگی طعم خیلی جالبی نداشت.
تصویر 90
در طبقه دوم همان پاساژ آخرین ماساژمان را گرفتیم و بعد از خوردن نهار در مک دونالد و خوردن آخرین آبمیوه میکسمان به هتل برگشتیم و چمدانهایمان را آماده کرده و بعد از کمی استراحت در لابی هتل خانم لیدا را دیده و به فرودگاه رفتیم. بعد ازتحویل بار یکساعتی را وقت داشتیم و با آخرین باتهایمان شیرینی، عطر برای دختر وهمسرم و کمی میوه خریدیم و باتهایمان را با خوشحالی به صفر رساندیم.
سفر به تایلند جزو بهترین سفرهای خارجی ما بود و امیدوارم با برگشت دلار به شرایط قبل مجدد امکان سفر برای ما ایرانیان فراهم شود .
تایلند آنقدر جاذبه دارد که اگر هر سال بروید باز سال دیگر محلهای جدیدی کشف خواهید کرد بستگی به خودتان دارد چه جذابیتی برایتان اولویت داشته باشد. کانچابوری(در تلفظ فارسی کانجابوری نیز گفته می شود) و یا تورهای مشابه را امتحان کنید چون بکرترین جاها در تورهایی هست که هموطنان ما در آنجا حضور ندارند.
هر دو هتل ما بسیار عالی بودند و ما از انتخابمان بسیار راضی بودیم، در انتخاب هتل برای پاتایا حتما به ستاره هتل و فری شارژ بودن آن دقت کنید چون هتل های فری شارژ بیشتر مقصد مجردین هست. شاید دوری هتل گاردن کلیف از مرکز شهر امتیاز منفی باشد ولی به نظر من درپاتایا اولویت حساب می شود.(در بخش هتلها نظرم را برای هر دو هتل کامل درج کرده ام)
رفت و آمد ما در بانکوک فقط با تاکسی بود چون قیمت توک توک تفاوت چندانی با تاکسی نداشت و مسلما راحتی و خنکی تاکسی در توک توک نبود. البته محل هتل نیز نزدیک به محل هایی بود که ما رفتیم و کرایه خیلی زیادی را متحمل نشدیم. کلا ازدید ما بانکوک شهر زیبا و تمیزی بود و برخلاف خیلی از دوستان که آنرا شهری کثیف میدانند برعکس ما شهر تمیز و مدرنی دیدیم(نه در حد کشورهای پیشرفته) که همه جا پر از بازارهای محلی که با رنگ و بوی خودشان شما را مجذوب خودش میکنه و صد البته این دید بستگی به محلهایی دارد که در آن تردد کرده ایم.
تصاویر 91-94
- به نظر من برای بچه زیر 6 سال حتی اگر درشرایط عادی خیلی سوار کالسکه نمی شود کالسکه عصایی و روانداز نخی بسیار کوچکی بردارید چون هنگام خستگی و خواب بسیار کمک کننده هست. و مطمئن باشید غیر از ایران درهیچ جایی با کالسکه اذیت نخواهید شد.
- بهترین ماهها برای سفر به تایلند آذر، دی، بهمن و اسفند میباشد. در سفرده روزه ما بارندگی نداشتیم و هوا خیلی گرم نبود.
- برای خرید لباس وقت نگذارید چون جنسهایی که قیمت مناسب دارند از کیفیت پایینی برخوردارند و از لحاظ کیفی قابل مقایسه با ترکیه در همین قیمت نیستند مگر اینکه جشنواره خاصی باشد. ولی در عوض حتما انواع ویکس، روغن نارگیل، صابون های تزئینی و گیاهی را خریداری کنید چون در ایران مدل و کیفیت مشابهش را پیدا نخواهید کرد.
- انواع آبمیوه، بستنی را تست کند چون با مزه های بی نظیری آشنا خواهید شد.
- تصویر پادشاه و مجسمه بوداها در همه جا خواهید دید، احترام به پادشاه و بوداها را در هر شرایطی حفظ کنید.
- حتما همیشه یک کپی پاسپورت به همراه داشته باشید چون برای تعویض دلار مورد نیاز می باشد. صرافی های زردرنگ نرخ بهتری برای تبدیل دلار دارند.
- برای تور کانچابوری(در تلفظ فارسی کانجابوری گفته میشه) حتما زبان انگلیسی بدانید و همسفر داشته باشید به صورت تک نفره شاید آنقدری که باید لذت نبرید.
- فروشگاههای7-11 و Family Mart در هر 100 متری وجود دارند برای خرید شارژ اینترنتی و یا تنقلات همیشه در دسترس هستند.
- مراکز خرید BigC،MBK، Platinum هر سه بسیار نزدیک به هم قرار دارند .
- نقد و بررسی هر دو هتل را در بخش هتلها درج نموده ام.
- اعتقاد ما این بود که تورها را از هموطنان خود بگیریم تا در کشور غریب برای آنان نیز فایده ای داشته باشیم البته با این شرایط که قیمت و اطلاعات کل تورها را بدانیم چون با این شرایط احتمال گران فروشی یا کم فروشی را ندارند.
- اگر بچه کوچک دارید تورها را با روحیه فرزندتون انتخاب کنید تا لذت سفر هم برای فرزندتان هم برای شما صدچندان شود. خدا را شکر دختر ما همکاری کامل را داشت و بیشتر از ما لذت میبرد، البته ما هم همیشه حواسمان به تغذیه وخوابش بود. ما زمان خیلی کمی برای خرید گذاشتیم و سعی کردیم زیباییهای تایلند رو کشف کنیم و حتی به نظرم افراد بدون بچه می تونند برنامه هاشون را برای تورهای فشرده تر از این قرار بدن.
- هزینه کل سفر ما 3 نفر برای 9 روز غیر از خرید لباس و سوغاتی با دلار 4400 تومان در حدود 15 میلیون تومان شد، امیدوارم قیمت دلار به شرایط قبلی برگرده تا همه مان امکان دیدن کشورهای مختلفی را داشته باشیم.
امیدوارم سفرنامه من کمکی برای هموطنان عزیزم بوده باشد.