جمعه شب ششم دی ماه نود و هشت ساعت 10 شب، موبایلم زنگ خورد. شماره سیو نشده بود. تلفن را جواب دادم یکی از اقوام بود. سلام و احوالپرسی کرد و من هم همینطور و بعد احوالپرسی دوباره تکرار شد، خوبید؟، پسرت خوبه؟ .... متوجه شدم که درخواستی دارد که گفتن برایش راحت نیست. گفتم بفرمائید در خدمتم.
با لحنی سراسر شک، شرم و خواهش درخواست را عنوان کرد. چون شرایطش را می دانستم بدون لحظه‌ای تأمل جوابی مطمئن دادم تا مادری را از نگرانی برای کاری که نمی توانست برای فرزندش انجام بدهد دربیاورم. خوشحال شد و تشکر و دعایی خیر کرد و اما بغض گلوی من را می فشرد و اشک در چشمانم حلقه زد که چرا ...
شنبه هفتم – دی روز اول کاری و البته روز اعلام نتایج برای سفر‌های گلفام سفر از سوی لست سکند. ساعت ۲.۴۵ به خونه رسیدم. تا دست و صورتی بشورم و لباس عوض کنم ساعت 3 شده بود. توی چند گزینش قبلی انتخاب نشده بودم ولی مطمئن بودم که انتخاب‌های قبلی بر اساس توانایی افراد و همچنین خواسته اسپانسرها است ولی نا امید نبودم.
رفتم سراغ موبایلم که نتایج را ببینم، هیجانم به موبایلم منتقل شده بود، و هنگ کرده بود. لست گرام هم که باز نمی شد. اپ را پاک کردم و دوباره نصب کردم و وارد شدم. پست لست گرام که مربوط به منتخبین تورگلفام سفر را باز کردم. اسامی برندگان:
1- کوشی داسی rashid , pejman
2- آنتالیا sanaz. kh و منصوره اسکندری
بی اختیار از روی مبل پریدم و شروع به بالا و پائین پریدن کردم و هی تکرار میکردم من برنده شدم آنتالیا من برنده شدم.
پسر 6 ساله ام فکرکرد که این یک بازی است و شروع کرد با من به پریدن و خوشحالی کردن برای اطمینان چندین بار اسامی را چک کردم بله درست بود. من انتخاب شده بودم برای یک سفر info به آنتالیا با اقامت در 3 هتل 5 ستاره هرکدام به مدت 2 شب خدایا شکرت. درست یا غلط من که فکر میکنم هیچ کاری در این دنیا بی پاسخ نمی ماند...
بیشتر از آنکه از این سفر رایگان خوشحال باشم، از انتخابم از طرف تیم لست سکند، خوشحال بودم و یک حس مسئولیت در خودم احساس میکردم.
آنتالیا و هتلهای ریزورت با خدمات All inclusive همیشه برای من جذاب بوده. با اینکه6 بار این سفر را تجربه کرده بودم ولی باز هم برایم جذاب بود و اینکه توی این سفر قرار بود در 3 هتل 5 ستاره اقامت داشته باشیم قضیه را جذاب تر میکرد.
تفاوت مهم و دیگر این سفر این بود که من همسفرم را اصلاً نمی شناختم و تنها چیزی که از ایشون میدانستم نام کاربری ایشان در اپ لست گرام بود. ولی به این قضیه هم مثبت فکر میکردم.
با همان هیجان که در وجودم بود به همسرم زنگ زدم و موضوع را عنوان کردم، اگرچه که ترجیح میداد خودش هم باشد ولی خوب بنا به شرایط به رفتن من با یه همسفر دیگه رضایت داد.
ایمیل تأیید و عکس پاسپورت به لست سکند ارسال شد. فردا صبح برای هماهنگی با خانم ترکمان، این دختر مهربان و خوش صحبت تماس گرفتم و قرار شد که خانم ترکمان عزیز هماهنگی همه کارها را با آژانس گلفام سفر که اسپانسر این سفر بود انجام بدهند.
تور آنتالیا شامل پرواز رفت و برگشت به آنتالیا با ایرلاین اطلس جت و 2 شب اقامت در هتل میراکل، 2 شب اقامت در هتل سلکتوم لاکچری و 2 شب اقامت در هتل باروت لارا به همراه بیمه مسافرتی و ترانسفر فرودگاهی و همچنین ترانسفر بین هتل‌ها بود. هماهنگی برای مرخصی را خیلی زود انجام دادم و همچنین هماهنگ کردم که در این یک هفته سفر من پسرم منزل پدربزرگ اش باشه و دیگر انتظار برای روز موعود ...
روز 3 شنبه خانم ترکمان تمامی مدارک را برایم فرستاد و من شماره همسفرم را ازشون گرفتم.
چهارشنبه شب با همسفرم تماس گرفتم. همین که صدای گرم و مهربونش رو با اون ته لهجه آذری از پشت تلفن شنیدم، اطمینان قلبی ام بیشتر شد. همسفرم میخواست بدونه که آیا من هم اهل جاذبه گردی هستم یا نه و من هم بهش این اطمینان رو دادم که در این سفر من دوست دارم جاهای جدید و گردشگری را ببینم.
همچنین گفت که به زبان ترکی استانبولی مسلط است و ما مشکلی از نظر زبان نخواهیم داشت که این هم یک نکته مثبت سفر بود.
پرواز ساعت4.30 جمعه بود. همسرم من رو 3 ساعت قبل از پرواز خودم را به فرودگاه امام خمینی رسوند. بدلیل ایام ژانویه ، فرودگاه بسیار شلوغ بود و صف ورود به سالن بسیار طولانی بود. به همسفرم زنگ زدم و همدیگر را پیدا کردیم، دختری خوب و مهربان با کمالات و از همه مهمتر عاشق سفر و جاذبه گردی.
عوارض خروج (دفعه سوم ) را همان جا با دستگاه مبلغ 440هزار تومان پرداخت کردم.
کانتر باز شده بود. بار مجاز برای پرواز اطلس هر نفر30 کیلوگرم بود و به ازای پرداخت 15 دلار میتوانستید از صندلی بیزنس استفاده کنید.
تقریبا نصف صندلی‌های هواپیما خالی بود ولی نمیدانم چرا کانتر ردیف 27 به ما صندلی داده بود ولی ردیف های جلو همه خالی بود.
با آشنایی که توی فرودگاه داشتم صحبت کردم و صندلی ما ردیف 4 شد. ( البته شما این کار را نکنید). تا زمان سوار شدن به هواپیما توی کافه لند فرودگاه امام چای خوردیم و گپ زدیم.
عکس-1 من و همسفر در کافه لند فرودگاه امام
پرواز اطلس جت پرواز راحتی بود و پذیرائی صبحانه مختصری هم داشت.
عکس-2 صبحانه پرواز اطلس
و نکته مثبت دیگر این بود که کاپیتان، استاپ در آدنا را انجام نداد و مستقیم به آنتالیا رفت. که البته من بعد فهمیدم که گاهی در پروازهای اطلس جت این اتفاق میافته ولی فقط برای رفت و برای برگشت حتما باید استاپ داشته باشند چون اگر مستقیم از فرودگاه آنتالیا بروند در فرودگاه امام اجازه فرود نخواهند داشت.
مدت پرواز 3 ساعت بود و ساعت 30/7 در فرودگاه آنتالیا به زمین نشست. کارگزار این تور در ترکیه شرکت oldusba بود که در محوطه بیرون فرودگاه منتظر مسافرهای خود بود.
عکس -3 محوطه بیرون فرودگاه آنتالیا
به راحتی لیدر شرکت oldusba آقای آرمان را پیدا کردیم و برای رفتن به هتل سوار اتوبوس شدیم. همه مسافران که سوار شدند اتوبوس حرکت کرد، آقای آرمان چند نکته را درباره اقامت در آنتالیا، اختلاف ساعت و هزینه تلفن و ... به مسافرها داد. منطقه لارا فاصله چندانی با فرودگاه آنتالیا ندارد و تقریباً بعد از نیم ساعت به محل هتل‌ها رسیدیم.
هتل میراکل جزء اولین هتل‌ها در منطقه لارا است پس اولین مسافرهایی که پیاده شدند، مسافران هتل میراکل بودند.
عکس-4 نمای هتل میراکل
آقای آرمان با مسافرها پیاده شد و کارهای تحویل اتاق را خودش انجام داد، بعد به ما گفت که تا اتاقمان آماده می شود به رستوران هتل برویم و صبحانه بخوریم. یک حسن خیلی بزرگ این هتلهای ریزورت است که از زمان ورود اگرچه اتاق هم نداشته باشید، میتوان از امکانات هتل استفاده کرد و این قضیه در روز چک اوت هم صدق میکنه.
در هنگام ورودی به هتل میراکل، یک لابی بزرگ و روشن با مبلمان راحت برای استراحت مسافرها دیده میشد.
عکس-5 لابی هتل میراکل
رستوران اصلی هتل در طبقه منفی یک بود. رستوران هم بسیار بزرگ و تنوع زیادی از میوه‌ها، پنیر، مغزها، نان‌های ترکی، دنات و تخم مرغ و...
به طور بسیار زیبایی دیزاین شده بود که با این که صبحانه اطلس جت رو خورده بودیم باز اشتها را تحریک میکرد.
عکس-6 صبحانه هتل میراکل
با همسفر صبحانه‌ای عالی خوردیم و باز به لابی برگشتیم، آقای آرمان داشت با مسافرهای دیگر راجع به برنامه هتل و همچنین فروش تورهای آپشنال خودشون صحبت میکرد. نوبت به ما رسید، ما توضیح دادیم ما برای نقد و بررسی هتل‌ها، شهر و از طرف لست سکند و آژانس آمدیم، پرسید حتی یک روز رو هم نمی تونید برای خودتون خالی کنید؟؟ و ما هم گفتیم که نه، خوشبختانه آقای آرمان و همچنین بقیه همکاران که بعداً دیدیم بسیار باشعور بودند و اصلاً هیچ گونه اصراری برای فروش تور نکردند.
حدود ساعت 11 اتاق آماده شد و ما برای استراحت و جبران کم خوابی شب گذشته به اتاق رفتیم. اتاق هتل میراکل اتاقی بزرگ با یک تخت دبل و یک تخت سینگل، بالکن با ویو دریا البته نه ویو کامل، تلویزیون صفحه تخت، مینی بار رایگان و سیف باکس بود.
سرویس بهداشتی بسیار تمیز، شامپو، نرم کننده، سشوار و حوله‌های تمیز محیا بود. روشنی اتاق هم بسیار خوب بود.
عکس-7 اتاق هتل میراکل
بعد از استراحت وقت ناهار شده بود. به رستوران هتل رفتیم برای صرف نهار و اما ناهار هتل بسیار عالی بود. میز دسرها بسیار با سلیقه چیده شده بود و تنوع خیلی بالایی از انواع واقسام شیرینی‌ها و دسرهای مختلف به طور بسیار زیبایی چیده شده بود.
یک قسمت انواع و اقسام میوه‌ها که در هر وعده غذایی بود. قسمت سالاد و ترشیجات هم بسیار تنوع بالایی داشت. انواع کباب ماهی، فیله مرغ، کوفته، پاستا، سیب زمینی، و انواع زیادی از خوراک‌ها همه و همه در منوی غذایی هتل میراکل بود.
بعد از غذا رفتیم که گوشه کنار هتل را بشناسیم و عکس‌هامون رو بندازیم.
فضای لابی هتل بسیار بزرگ و روشن بود و سمت راست آن بار اصلی هتل انواع و اقسام نوشیدنی‌ها، چای و قهوه و... سرو میشد. در انتهای بار پیانویی گذاشته بود که در ساعتهایی ازروز پیانو نواخته می شد. از ساعت 15 در قسمتی از بار دسرهای خوشمزه هم سرو میشد. به آن قسمت رفتیم و دوتا کافی و دسر خوشمزه خودمون رو مهمون کردیم.
عکس-8 دسر خوشمزه بعد از ناهار
فضای حیاط هتل و استخرهای روباز بسیار زیبا فضاسازی شده بود. اگرچه در آن فصل استفاده نمی شد ولی دیدن هم خالی از لطف نبود.
عکس-9 فضای حیاط هتل میراکل
و اما ساحل هتل یک ساحل شنی بسیار تمیز که اگرچه تقریباً اصلاً استفاده نمی شد ولی کاملاً مشخص بود که با گرمی هوا اینجا یکی از بهترین سواحل برای استراحت و هیجان و تفریحات آبیه
عکس -10 ساحل هتل میراکل
فضای بازی برای بچهها هم فضای باز و هم اتاق بازی بود. استخر سرپوشیده و spa هتل در کنار رستوران در یک راهرو بود. حمام ترکی، ماساژ و باشگاه بدن سازی شامل دستگاه‌‌های هوازی و غیرهوازی بود. آرایشگاه و عکاسی هم درهمان راهرو بود.
عکس -11 فضای بازی بچه ها هتل میرلکل
عکس-12 استخر هتل میراکل
بعد از اینکه کلی تو فضای هتل چرخی زدیم و عکس‌هامون رو گرفتیم، تصمیم گرفتیم به مرکز خرید تراسیتی بریم. تراسیتی نزدیک ترین مرکز خرید به محله لارا است. با اتوبوس LC07 که از جلوی هتل رد میشد سوار شدیم تا تراسیتی تقریبا نیم ساعت راه بود. به تراسیتی که رسیدیم حال و هوای سال نوی میلادی کاملاً جلوی مرکز خرید و داخل آن مشهود بود. درخت‌هایی که با چراغ‌‌های مختلف تزئین شده بود.
عکس-13 تراسیتی با تم ژانویه
تراسیتی یک مرکز خرید 4 طبقه است، خیلی بزرگ نیست اما بسیاری از برندها را می تونید اونجا پیدا کنید. در طبقه منفی یک سوپرمارکتی بزرگ بود و فورت کورت هم در طبقه 3 آن بود. کمی خرید کردیم و تصمیم گرفتیم به هتل برگردیم. از همان جلوی تراسیتی سوار اتوبوس LC07 شدیم و با همان کارت 10 لیری که گرفته بودیم به هتل برگشتیم. شام هتل هم مثل ناهار بسیار متنوع بود و کباب ترکی هم بود که ما ترجیح دادیم کباب ترکی بخوریم که بسیار خوشمزه بود.
یه کار جالبی که تو هتل های قبلی در آنتالیا، ندیده بودم این که شب یکی از این آقایانی که با لباس محلی ترکی و با حرکات نمایشی بستنی می دهند، در ورودی رستوران با مهمانان هتل شوخی میکرد و بعد بستنی میداد. من و همسفر با اینکه سیر بودیم ولی خواستیم که یک بستنی از این آقا بگیریم. تجربه خوبی بود. بعد از شام به لابی هتل رفتیم که ببینیم برنامه هتل برای شب چیست. توی این فصل معمولاً تیم انیمیشن این هتل‌ها کار نمی کند، ولی چون سال نوی میلادی بود و هتل پر از میهمان هرشب یک برنامه بود، اون شب برنامه توی قسمت کافه اصلی مسابقه بینگو که یک بازی مورد علاقه ترک‌ها هست و قبلاً در هتلهای قبلی هم دیده بودم و البته اصلاً هیچ وقت از قواعد آن سر در نیاوردم و بعد از آن کروکی داشتند که آهنگ پخش میشد و کسانی که دوست داشتند می رفتند روی سن و آهنگ را لب خوانی میکردند. که درنهایت به برنده یک ماساژ رایگان داده شد.
بعد از برنامه از خستگی زیاد سریع خودمان را به اتاق رساندیم و خوابیدیم.
روز دوم: آبشار دودن- مارک آنتالیا- کالیچی
صبح روز دوم بعد از خوردن صبحانه متنوع و عالی هتل میراکل کمی در محوطه هتل گشت زدیم عکس گرفتیم و از هتل بیرون زدیم.
عکس-14 صبحانه هتل میراکل
تصمیم گرفتم امروز آبشار دودن - مارک آنتالیا وکالیچی را که در یک امتداد هستند، ببینیم.
سوار اتوبوسهای LC07 شدیم و تقریباً 20دقیقه بعد نزدیک آبشار دودن پیاده شدیم تا محل آبشار 10 دقیقهای پیاده روی بود و بعد یک محوطه پارک مانند که انتهای آن به دریا می رسد و سمت چپ آن یک آبشار بلند و زیبا که به دریا می ریزد. این آبشار را قبلاً دیده بودم ولی به خاطر همسفر توفیق شد که دوباره ببینم و جالب اینکه این بار هم برایم جذاب بود. محوطه آبشار خلوت بود و راحت می شد عکاسی کرد. بعد از گرفتن عکس‌ها دوری توی محوطه زدیم. با دوربین‌هایی که اطراف آبشار بود با انداختن یک سکه 1 لیری می تونستیم آبشار را از نزدیک ببینیم، که حتما پیشنهاد میکنم. بعد دوباره به سمت خیابان اصلی و ایستگاه اتوبوس مقصد بعدی ما مارک آنتالیا بود.
عکس-15 آبشار دودن
مارک آنتالیا از مرکز خریدهای جدید و بزرگ آنتالیا است که در آن بسیاری از برندهای ترک و اروپایی و حتی آمریکایی شعبه دارند. این مرکز خرید بزرگ دارای زمین بازی برای بچهها، هایپرمارکت، فود کورت، سینما و شهربازی نیز هست. توی این مرکز خرید چرخی زدیم و خرید کمی کردیم و به خاطر اینکه زمان را از دست ندهیم به سمت شهر قدیم آنتالیا یا کالیچی راه افتادیم.
عکس-16 مارک آنتالیا
از مارک آنتالیا تا کالیچی را می توان پیاده رفت وحدود 15 الی 20 دقیقه زمان می برد. از خیابان‌‌های سنگ فرش شده‌ای که ریل تراموا وسط آن بود رفتیم تا به برج ساعت رسیدیم. برج ساعت نماد شهر قدیم آنتالیا است. برجی که در قرن 17 میلادی ساخته شده بود و از آنجا شهر قدیم شروع می شود.
عکس-17 برج ساعت
کوچه‌های باریک و پرپیچ وخم سنگ فرش شده با مغازه های صنایع دستی فراوان وگاهاً پوشاک. مردهایی که روی صندلی‌های کوچک بیرون مغازه تخته نرد بازی میکردند.
عکس- 18 کوچه های شهر قدیم
خانم فروشنده ترک با خوشرویی از ما خواست که به داخل مغازه‌اش برویم. داخل رفتیم و بعد با همسفر شروع به صحبت کرد، از اوضاع ایران که اون زمان خیلی بحران جنگ و موشک داشت صحبت کرد، گویی که سالهاست با ما آشناست. دم نوشی خوشمزه ما را میهمان کرد خرید نکردیم ولی با خوشرویی تمام ما را بدرقه کرد...
عکس-19 خانم فروشنده ترک
توی کوچه پس کوچه‌ها راه افتادیم تا به قول خودشون به دنیز برسیم. در انتهای کوچه ها به یک بندر کوچک ولی زیبا رسیدیم. بندری که در آن کشتی‌های تفریحی کوچک و بزرگ پهلو گرفته بود. دورتا دور مغازه-رستوران- کافه و همچنین موزه بود.
عکس-20 بندر کالیچی
میدانستم که موزه اسباب بازی آنجاست، همسفر ترجیح داد که روی صندلی‌هایی که آنجا بود استراحت کند و من با پرداخت 6 لیر وارد موزه اسباب بازی شدم.
عکس-21 موزه اسباب بازی
موزه اسباب بازی پر بود از عروسک‌‌های معروف کارتونی بزرگ و کوچک، مثل پلنگ صورتی، میکی موس، سیندرلا، برادران لاتون. خیلی چیز خاصی نداشت فقط خاطرات کودکی را زنده میکرد. بعد از موزه تصمیم گرفتیم برویم و روی اسکله آجری که آنجا بود بنشینیم و غروب آفتاب را تماشا کنیم و چقدر این تصمیم به جا بود...
عکس-22 غروب زیبا در کالیچی
بعد از دیدن یک غروب زیبا و گرفتن عکس به سمت هتل حرکت کردیم. از کالیچی تا مارک آنتالیا رو پیاده اومدیم که خیلی مسیر زیادی نبود و از نزدیک مارک آنتالیا سوار اتوبوسهای LC07 شدیم و جلوی درب هتل پیاده شدیم چون ناهار نخورده بودیم بسیار گرسنه بودیم. مستقیم به طبقه منفی یک هتل میراکل برای صرف شام رفتیم. شام هتل میراکل هم که نگم براتون که چقدر عالی متنوع، خوشمزه بود. بعد از شام به لابی هتل رفتیم قسمت کافهاصلی امشب هم برنامه رقص عربی داشتند. 3 خانم رقصنده عربی میهمانان هتل را با هنرنمایی خودشان سرگرم میکردند.
بعد از پایان برنامه رفتیم اتاق که استراحت کنیم که امروز راه زیادی رفته بودیم و خیلی خسته بودیم .آقای آرمان پیام داده بود که فردا ساعت2 توی لابی باشیم برای بردن ما به هتل سلکتوم می آید. پس فردا جایی نمی تونستیم بریم تصمیم گرفتیم فردا رو توی محوطه هتل باشیم و از محوطه زیبای هتل استفاده کنیم. فردا صبح زود برای عکس گرفتن از طلوع بیدار شدم و به ساحل زیبای میراکل رفتم به جز من 2 آقای دیگر هم برای عکاسی از طلوع آمده بودند.
عکس-23 طلوع در ساحل هتل میراکل
بعد از صبحانه به اتاق رفتیم وسایل را جمع کردیم و چمدانها را بستیم تا ساعت 12 چک اوت کنیم. چمدانها را به رسپشن دادیم و رفتیم برای گرفتن آخرین عکس‌ها و البته آخرین ناهار عالی هتل میراکل ...
راس ساعت2 آقای آرمان برای بردن ما به هتل سلکتوم آمد.
ترنسفر ما توسط آقای بهزاد رئیس شرکت oldusba و با ماشین شخصی خودش انجام شد. با جاده جدیدی که کشیده شده فاصله لارا تا بلک بسیار نزدیک شده، تقریباً بعد از 15 دقیقه به هتل سلکتوم لاکچری رسیدیم. ورودی هتل یک باغ بسیار بزرگ و سرسبز بود با چند زمین چمن. حوض و فواره و مجسمه‌های بزرگ و تزئینی.
عکس-24باغ هتل سلکتوم
وارد لابی هتل شدیم، لابی بسیار شیک، لاکچری، بزرگ و قرمزرنگ. موقع ورود با میوه‌هایی که با شکلات پوشیده شده و همچنین نوشیدنی از شما پذیرایی میشود تا کارهای تحویل اتاق انجام شود. هتل سلکتوم پر بود از مجسمه‌های بزرگ و کوچک رومی و در همه جای هتل به چشم میخورد.
عکس-25 لابی هتل سلکتوم
خانمی به نام عاطفه و با عنوان guest relation به محض ورود شماره من رو گرفت و یک گروه در واتس اپ با خودش تشکیل داد که برنامه‌های هتل را برام بفرسته و اگر ما هم مشکلی داشتیم بتونیم بهش پیام بدیم. رایحه‌ای بسیار خوب از یکی از عطرهای معروف ایوسن لورن در فضای هتل به مشام میرسید. بعد از درنگی کوتاه اتاق آماده شد، اتاق ما در طبقه 1 بود و ویوی خیلی خوبی از دریا نداشت. ولی اتاق بسیار بزرگ ، دارای بالکن، تلویزیون صفحه تخت، مینی بار رایگان، چای ساز و سیف باکس بود. سرویس بهداشتی بسیار بزرگ دارای حمام و دستشویی مجزا و وان جکوزی و وسایل بهداشتی شامپو- نرم کننده و بادی لوشن همه از برند بولگاری بود. مسواک و خمیردندان و تیغ اصلاح هم بود. رنگ فرش و پرده‌ها و روتختی قرمز بود و باعث شده بود اتاق کمی تاریک به نظر برسد و یک لامپ بیشتر توی اتاق نبود. همه شواهد خبر از 2 شب اقامت لاکچری را میداد.
عکس-26 اتاق هتل سلکتوم
اون روز یکشنبه بود و ما دوست داشتیم از لند اف لجند دیدن کنیم. خیلی خسته بودیم و ترجیح میدادیم که فردا این کار را بکنیم ولی چون دوشنبه‌ها برنامه لنداف لجند انجام نمی شد، تصمیم گرفتیم که هرجور شده این فرصت را از دست ندهیم.
لند اف لجند از گروه هتلهای رکسوس است که چند سالی است افتتاح شده و شامل هتل ، پارک آبی، شهربازی .... و مرکز خرید میباشد. و هرشب به جز دوشنبه‌ها برنامه‌های مختلف اجرا می شود. این برنامه ورودی ندارد و می توان هم در مرکز خرید زیبای لنداف لجنداونیو خرید کرد و بعد از آن برنامه‌های شبانه آن استفاده کرد. برنامه‌ها از ساعت 8 شروع میشود و تا ساعت11 ادامه داره.
بعد از استراحت کمی توی هتل چرخیدیم و عکس گرفتیم. تصمیم گرفتیم بعد از شام به لنداف لجند بریم.
حدود ساعت 30/8 از هتل بیرون زدیم. خودمون را به درب جلوی هتل و قسمت security رسوندیم و ازش خواستیم که برامون یک تاکسی بگیرند. که گفتند کرایه تاکسی 10 یورو است. توی بلک چون منطقه کاملاً توریستی و لاکچری است بیشتر قیمت ها به یورو است. ما هم که با این ارزش پول کشورمان واقعاً برامون یورو خرج کردن سخت است. به همسفر گفتم که بیا راه بیافتیم پیاده شاید توی راه تاکسی بگیریم که مناسب تر باشه. از درب هتل به سمت لند اف لجند پیاده راه افتادیم بعد از حدود 5 دقیقه پیاده روی یک ماشین نگه داشت و ما مقصد رو گفتیم و گفت که سوار بشیم. با کمی شک و تردید سوار شدیم. راننده گفت که هرچی دوست دارید بدهید و ما هم 20 لیر دادیم و تشکر کردیم. به محض ورود به مرکز خرید لند اف لجند اونیو ابهت و زیبایی آنجا مارا هیجان زده کرد. واقعاً زیباست وصف آن زیبایی با کلمات غیر ممکنه.
فروشگا‌ه‌هایی با برندهای روز دنیا و در یک خیابان کشیده که که در انتهای خیابان جمعیت و نور و صدا می آمد و مشخص بود که برنامه شروع شده، از دور که میدیدم یک نفر داشت از روی طناب رد میشد ولی ما که رسیدیم قسمتی از برنامه تمام شده بود ولی خب خداروشکر برنامه تا ساعت 11 ادامه داشت و چون ایام ژانویه بود برنامه متناسب با ژانویه با نورپردازی زیبای ساختمانهای اطراف و یک گروه حرفه‌ای انجام شد. واقعا برنامه بسیار دیدنی بود و من همسفر بسیار لذت بردیم.
عکس-27 لند اف لجند تم پارک
آخر برنامه بود که باران شروع به باریدن گرفت. وقتی برنامه تمام شد باران خیلی شدید شده بود توی یکی از فروشگاه‌هایFLO که برند کفش فروشی هست رفتیم که هم کفش‌ها را ببینیم و هم باران کمتر بشه.
بعد از نیم ساعت دیدیم که باران قطع نمی شه و دیگه داشت دیر میشد خودمون را به جلوی درب خروجی رسوندیم. کسایی که به صورت گروهی و با ماشین هتل آمده بودند راحت بودند ماشین هتل می آمد دنبالشون و سوارشون میکرد. به چندتا از این ماشین‌ها گفتم که هتل سلکتوم ولی هیچ کدوم مارو نبردند. باران شدیدتر شده بود. 2 تا تاکسی کمی جلوتر ایستاده بودند. همسفر رفت که بپرسه مارو میبرند که اونها هم موقعیت و هوا را دیده بودند قیمت را خیلی بالا بردند. و برای یک مسیر 10 دقیقهای 80 لیر درخواست کردند. که البته ما هم قبول نکردیم. یه گوشه ایستادیم که شاید باران کمتر بشه بعد از 15 دقیقه شدت باران کمتر شد. با همسفر تصمیم گرفتیم که به سمت خیابان بریم تا تاکسی‌های گذری پیدا کنیم که قیمت معقول تری داشته باشد. حدود 500 متر از لنداف لجند دور شدیم و یک جا ایستادیم منتظر تاکسی، بعد از تقریباً 10 دقیقه یک تاکسی ایستاد. گفتم که هتل سلکتوم میریم و قیمت رو پرسیدم. اون هم فقط میگفت کیلومترشمار میزنم، معمولاً راننده‌هایی که میگویند کیلومتر شمار میزنیم، بعدش خیلی گران حساب می کنند، چون ما قیمت هر کیلومتر را نمی دانستیم.
خلاصه از ما اصرار که بگو چند و از اون انکار که کیلومتر شمار میزنم، بالاخره خسته شد و گفت حالا بیایید بالا، توی راه با همسفر صحبت کرد و میگفت شما خیلی پولدار هستید که میتونید بیایید اینجا و توی هتل سلکتوم باشید.
همسفر هم برای اینکه خیال راننده را راحت کند که روی ما خیلی حساب نکند گفت که ما خودمون پول ندادیم و از طرف شرکت لست سکند آمده ایم، نمی دانم باور کرد یا نه خلاصه که 30 لیر از ما گرفت . و ما را توی هتل سلکتوم پیاده کرد.
اگرچه که رفتن و برگشتن به لنداف لجند برای ما کمی نگرانی و استرس داشت اما واقعاً ارزشش رو داشت ( همسفر هم همین نظر رو داشت).
به هتل سلکتوم که برگشتیم توی red bar برنامه موزیک لاتین به صورت زنده داشتند. حدود نیم ساعت رفتیم پای برنامه. گروه موسیقی و خواننده که ترانه‌های لاتین و قدیمی را اجرا میکرد، چون خسته بودیم برای استراحت به اتاق رفتیم.
صبح روز بعد متاسفانه کلاً بارانی همراه با باد شدید بود. امکان بیرون رفتن از هتل اصلاً نبود حتی محوطه حیاط و باغ هتل هم نمی شد رفت توفیق اجباری شد که توی هتل بمونیم بعد از خوردن صبحانه ای عالی برای عکس گرفتن به جای جای هتل سرک کشیدیم.
عکس -28 صبحانه هتل سلکتوم
هتل واقعاً لوکس و زیبا بود و جای مناسبی برای عکاسی فقط اینکه نور خیلی مناسب نبود، چند تاب بزرگ برای استراحت در یک قسمت لابی بود بیلیارد، بولینگ و پینگ پنگ هم بود. شهربازی کوچکی برای بچه ها، استخر سرپوشیده، حمام ترکی و spa، سوشی بار، اسنک بار هم بود و توی محوطه بار اصلی یک خانمی پیانو می نواخت.
عکس 29- محوطه هتل سلکتوم
بعد از کلی عکس گرفتن برای ناهار به رستوران هتل رفتیم که همچنان از هتل سلکتوم لاکچری ریزورت انتظار می رفت ناهار بسیار متنوع انواع و اقسام غذاهای محلی و همچنین بین المللی- انواع پیتزا- کباب ها- پاستا- پلو- انواع میوه ها- دسرها و نوشیدنی ها. که به نظرم هرکسی را می تونه راضی کنه. بعد از ناهار باز هم باران می آمد گاهی تند تند و گاهی آرامتر ولی قطع نمی شد. دریا هم بسیار طوفانی بود. دمای هوا هم حدوداً 9 درجه بود. متاسفانه به جز استراحت و عکاسی در داخل هتل کار دیگری نمی شد کرد. شب و بعد از شام خوشمزه هتل در محوطه لابی هتل یک نفر با لباس بابانوئل آمد و با زنگی که دستش بود و تکان میداد همه رو متوجه خودش کرد.
میهمانهای هتل باهاش عکس میگرفتند. والبته من و همسفر هم همینطور بعد به red bar رفتیم. امشب هم برنامه موسیقی زنده بود که از دیشب شادتر بود و ما چون توی هتل بودیم و استراحت کرده بودیم، حسابی از این برنامه استفاده کردیم و لذت بردیم.
بعد از اتمام برنامه به اتاق رفتیم برای خواب و استراحت. آقای آرمان پیام داد که فردا ساعت 12 توی لابی باشیم که برای ترنسفر ما به هتل باروت می آیند.
روز بعد
صبح زودتر بیدار شدیم. بعد از خوردن صبحانه به اتاق برگشتیم که چمدانهایمان را ببندیم. وسایل را جمع کرده چمدانها را بستیم و حدود ساعت 11 چک اوت کردیم. 1 ساعت تا آمدن آقای آرمان وقت داشتیم و باران هم قطع شده بود پس بهترین فرصت بود که از محوطه بیرونی هتل عکس بگیریم. و همین کار را هم کردیم. دقیقاً راس ساعت 12 آقای آرمان و آقای بهزاد با ماشین خودشان برای ترنسفر ما به هتل باروت آمدند.
بعد از حدود 15 دقیقه به هتل باروت رسیدیم. هتل باروت اولین هتل در منطقه لارا است البته از سمت فرودگاه .
عکس-30 لابی هتل باروت
و اما هتل باروت ساختمان تقریباً قدیمی اما بسیار تمیز و معماری بسیار جالب فضاسازی حیاط و ساحل بسیار زیبا، و نسبت به دو هتل قبلی سرسبزتر بود. اتاق که به ما دادند از سویت های داخل محوطه بود و چون هوا سرد بود این قضیه کمی اذیت کننده بود. من قبلا در هتل لیماک لیمرا و هتل شایگان کیش تجربه اقامت در سوییت رو داشتم و البته خیلی دوست نداشتم . ولی خوب این قضیه سلیقه ایی است و ممکنه کسی دوست داشته باشه.
داخل اتاق یک اتاقک بود برای چمدانها و آویزان کردن لباسها و سیف باکس هم آنجا بود. که این باعث می شد اتاق بهم ریخته نباشد. همچنین بالکن، مینی بار رایگان با چند نوع نوشیدنی ، چای ساز ، تلویزیون صفحه تخت، سشوار، شامپو، نرم کننده، لوسیون بدن و حوله موجود بود. روی میز داخل اتاق یک ظرف میوه سلفون کشیده گذاشته بودند.
عکس-31 اتاق هتل باروت
زمان ناهار بود. به رستوران اصلی هتل رفتیم.
رستوران هتل بسیار بزرگ و تمیز با منوی غذایی بسیار متنوع. انواع میوه، دسر و شیرینی، باقلوا،سالاد، نان و ترشی‌‌های مختلف و ... ناهار خوردیم و بعد به اتاق رفتیم.
عکس-32 ناهار هتل باروت
بعد ازکمی استراحت تصمیم گرفتیم داخل هتل را بگردیم و عکس بگیریم. هتل باروت هتل بسیار بزرگی است و امکانات زیادی دارد. سالن اجتماعات، سالن اسکواش، پینگ پنگ، بیلیارد، سالن بدنسازی،استخر و حمام ترکی و spa، آرایشگاه، فروشگاه، چندین استخر روباز و سرسره آبی برای بزرگسالان و بچهها، پارک بازی برای بچهها،
عکس-33عکس از هتل باروت
یک کافی شاپ در منطقه منفی یک هم بود که انواع قهوه‌هایی که از کشورهای مختلف در کل دنیا سرو می شود، رو می تونستیم اونجا تست کنیم. توی کافی شاپ رفتیم و یک لته رویایی را تجربه کردیم.
عکس 34- لته کافی شاپ هتل باروت
بعد به سمت حیاط و ساحل رفتیم برای گرفتن عکس. فضای بیرونی هتل بسیار زیبا و سرسبز بود. نخلهای بلند که پشت سرهم صف کشیده بودند زیبایی فوق العاده‌ای داشت .
عکس 35- محوطه هتل باروت
یک ساحل زیبایی شنی و دریایی آبی بیکران، اگرچه در ژانویه نمی شه از دریا و ساحل استفاده کرد و تفریحات آبی تعطیله ولی این چیزی از زیبایی دریا و ساحل زیباش کم نمیشه. از غروب زیبای ساحل لارا عکس گرفتیم ولی دمای هوا حدوداً 8 درجه بود و باد می آمد و خیلی نمی شد بیرون ماند بنابراین به رستوارن هتل رفتیم برای خوردن شام.
عکس-36 غروب درهتل باروت
اصلاً نیازی نیست که بگم در منوی شام هم همه غذاها و دسرها و میوه و سالاد به وفور و با تنوع زیاد بود. بعد از شام به کافه هتل رفتیم اجرای زنده موسیقی برنامه امشب هتل باروت یک آقای پیانیست و یک خانم با یک صدای اپرایی، از آن صداهایی که خیلی میپسندم. با این که نمی فهمیدم چی میخونه ولی خیلی دوست داشتم سبک خوندنش رو. و بعد از اتمام برنامه به اتاق رفتیم برای استراحت و خواب.
صبح روز بعد
صبح زودتر از خواب بیدار شده از قبل با همسفر تصمیم گرفته بودیم که موزه باستانی آنتالیا رو ببینیم و امروز تنها روزی بود که می تونستیم این کار را بکنیم. بنابراین بعد از خوردن صبحانه عالی هتل باروت به ایستگاه اتوبوس در خیابان اصلی رفتیم.
عکس-37 صبحانه هتل باروت
قبل از آن از رسپشن درباره اتوبوس و فاصله زمانی پرسیدیم گفتند اتوبوس lc07 حدوداً 50 دقیقه راه است.
خلاصه به ایستگاه اتوبوس رفتیم و بعد از تقریباً 10 دقیقه انتظار اتوبوس آمد و ما مثل قبل با خرید یک کارت دو سره 10 لیری برای هر نفر سوار شدیم و به راننده گفتم که می خواهیم موزه آنتالیا بریم. راننده هم گفت که ما را صدا میکنه، راه طولانی بود و ایستگاه‌های زیادی توقف میکرد تا بالاخره بعد از تقریباً یک ساعت راننده به ما گفت که رسیدیم و کمی باید تا موزه پیاده روی کنیم.
عکس-38 شهر آنتالیا
جایی که پیاده شدیم یک چهارراه بزرگ بود که هتل بزرگ فالز و رکسوس داون تان آنجا واقع شده بود. از روبروی هتل فالز به سمت دنیر یا ساحل کنیالتی راه افتادیم. پیاده روی زیادی نبود و خیلی زود به موزه آنتالیا رسیدیم. محوطه موزه بسیار بزرگ بود و دقیقاً روبروی ساحل کنیالتی واقع شده بود. ساعت بازدید موزه از ساعت 30/8 تا 18 بود و بلیط ورودی 36 لیر بود. بعد از خرید بلیط یک نقشه راهنما به ما داده شد و ما وارد موزه شدیم.
در سالن اول ماکتی از شهرهای باستانی ترکیه و همچنین راه و روش زندگی مردمان شهرها به نمایش گذاشته بود.
عکس-39 موزه آنتالیا 1
در سالن بعدی ظروف سفالی و سنگی یافت شده از همان شهرهای باستانی به نمایش گذاشته شده بود. و اما قسمت اصلی موزه مجسمه‌های سنگی بزرگ کشف شده از شهر باستانی پرگ در اطراف آنتالیا به نمایش گذاشته شده بود. مجسمه‌ها بسیار زیاد بود و تقریباً 4 تا سالن بزرگ و مجزا را شامل میشد.
عکس-40 موزه آنتالیا 2
در قسمت بعدی هم تابوت های سنگی یافت شده از شهر باستانی که به صورت بسیار زیبایی حکاکی شده بود.
در طبقه بالای این موزه سکه هایی از زمان های قدیم ترکیه به نمایش گذاشته بود. موزه بسیار دیدنی بود ولی اگر یکی دو نفرراهنما برای توضیحات بیشتر، بود خیلی بهتر بود. خلاصه بعد ازدیدن موزه وارد حیاط موزه شدیم و از یک سمت دیگر خارج شدیم.
روبروی موزه ساحل کنیالتی بود که تصمیم گرفتیم بریم و یک چرخی آنجا بزنیم. ساحل کنیالتی ساحلی بسیار زیبا که قسمت هایی که از آن صخره‌ای و قسمت هایی شنی بود. در قسمت ساحل صخره‌ای کافه ها و رستوران هایی با ویوی بینظیر از دریا و ساحل بود.
بی اختیار وارد یکی از این کافه ها شدم و شروع کردم به عکاسی. همسفر نگران بود که نکنه صاحب کافه به من حرفی بزنه و به من گفت که بیا بیرون، بیرون هم میشه عکاسی کرد ولی واقعاً اون آسمان، دریا، ساحل من رو مجذوب خودش کرده بود که دل کندن از آن سخت بود. صاحب کافه هم متوجه شد که قصد من فقط عکاسی است، به همسفر گفت که اشکالی نداره، می تونیم عکاسی کنیم.
عکس -42 ساحل کنیالتی
هوا سرد بود و باد بدی میوزید وگرنه دوست داشتم ساعت ها اونجا بمونم پس شال و کلاهمون را محکم بستیم و رفتیم تا ایستگاه اتوبوس برای برگشت را پیدا کنیم. به همان سمتی که موقع آمدن پیاده شده بودیم رفتیم و ایستگاه اتوبوس را تقریباً با 15 دقیقه پیاده روی پیدا کردیم.
حالا باید منتظر اتوبوسLC07 می ماندیم. که تقریباً 20دقیقه ای زمان برد تا اتوبوس آمد و بعد هم یک ساعت راه بود تا هتل پس با خیال راحت نشستیم تا رسیدن به مقصد. به هتل که رسیدیم زمان ناهار تمام شده بود پس به کافه رفتیم دوتا ساندویچ کوچک تن ماهی و کمی دسر گرفتیم که فعلاً گرسنه نباشیم تا زمان شام برسد. بعد به اتاق رفته و کمی استراحت کردیم.
عکس_43 ساندویچ تن ماهی
زمان غروب آفتاب به حیاط رفتیم که بتونیم عکس بگیریم ولی نمی دونم چرا غروب آفتاب خیلی سریع بود و ما نتونستیم اون طور که می خواهیم عکس بگیریم. هوا هم سرد بود و خیلی نمی شد توی محوطه بیرون هتل ماند، بنابراین تصمیم گرفتیم که تا زمان شام از استخر هتل استفاده کنیم. استخر سرپوشیده هتل بزرگ بود و خوشبختانه بوی کلر نمیداد دمای آب هم خوب بود و زیاد هم شلوغ نبود و در انتها به استخر بیرون متصل میشد.یک ساعتی توی آب بودیم و بعد رفتیم که شام بخوریم.
عکس-44 استخر indoor هتل باروت
عکس-45 استخر outdoor هتل باروت
بعد از شام به کافه هتل رفتیم. امروز هم برنامه اجرای موسیقی زنده بود همراه با رقص و پایکوبی میهمانان هتل. شب آخر بود، با همسفر پایکوبی کردیم و بعد از اتمام برنامه به اتاق رفتیم برای خواب.
روز آخر
امروز روزآخر بود و پرواز ساعت 23:30 بود و ما باید 12 اتاق را تحویل میدادیم. آقای آرمان هم گفت که 20:30 برای بردن ما به فرودگاه می آید.
صبح بیدارشدیم به رستوران هتل رفتیم برای صبحانه و بعد از صبحانه برای بستن چمدانها به اتاق رفتیم، تقریباً تا نزدیک ساعت 12 طول کشید ( نمی دونم چرا انقدر زیاد) بعد چمدانها را به لابی بردیم و چک اوت کردیم. چمدانها در یک اتاق در بسته نگهداری می شد و یک مسئول داشت.
خیلی نمیشد دور شد پس در محوطه هتل گشتی زدیم و عکس گرفتیم. به دلیل سقوط هواپیمای اکراینی یک سری از پرواز های ترک مثل سان اکسپرس به ایران کنسل شده بود و مسافر ها مجبور شده بودند با اتوبوس به فرودگاه اسپارتا که یک تقریبا 5 ساعت با آنتالیا فاصله داره برند و از اونجا با پروازهای ایرانی برگردند. از دوستان لست گرامی مون در کوشی آداسی پیامی مبنی بر کنسل شدن پروازمون داشتیم که ما رو خیلی نگران کرد، به خانم ترکمان پیام دادم و مسئله رو جویا شدم. ایشون هم با آژانس #گلفام_سفر تماس گرفتند و به ما اطمینان دادند که پرواز سر ساعت انجام میشه، فقط پروازها دوتا یکی شده یعنی پرواز آنتالیا و ازمیر یکی شده.
برای ما خیلی فرق نمیکرد چون به جای استاپ در آدنا در ازمیر هواپیما می نشست و مسافر سوار میکرد. بنابراین به سمت ساحل رفتیم تا از لحظه های آخر هم استفاده کنیم . امتداد ساحل به سمت هتلهای دیگر حرکت کردیم. هوا از روزهای قبل خیلی بهتر بود و در ساحل هتل تایتانیک صندلی های آفتاب گرفتن آماده بود و البته اروپایی ها خوشحال در حال گرفتن حمام آفتاب بودند. بعد از اینکه چرخی در ساحل زیبای لارا زدیم که به نظر من از بهترین ساحلهای آنتالیا است. بعد از آن به شاپینگ سنتر های اطراف هتل رفتیم، قیمت ها خیلی بالا بود و فقط یادبودی خریدم که از این سفر یادگار بماند.
عکس 46 یادبود هایی از آنتالیا
و به هتل برگشتیم رفتیم توی کافی شاپ و دوتا قهوه ترک و کیک گرفتیم و نشستیم تا وقت شام بشه.یکی از خانمهایی که عضو تیم انیمیشن هتل بود کنار میهمانهای هتل می نشست و باهاشون همصحبت میشد. بعد از چند لحظه اجازه خواست که پیش ما بنشیند و شروع کرد با همسفر به صحبت کردن، گویی که سالهاست ما رو میشناسد از هر دری سخنی میگفت. با اینکه حرفهاشون رو متوجه نمیشدم ولی از لحن صمیمی و مهربونش لذت میبردم. بعد با خودم فکر میکردم چه خوب بود اگر ما هم در ایران اینچنین هتلینگی داشتیم.....
وقت شام شد و ما برای امشب در رستوران مدیترانه ایی آلاکارت رزرو کرده بودیم. هتل میراکل چند تا رستوران آلاکارت داشت که با رزرو قبلی میشد استفاده کرد. رستوران بسیار شیک و پرسنل بسیار حرفه ایی در پذیرایی داشت. سفارش ما لمب و بیف بود که هر دو بسیار لذیذ بود . همسفر خیلی دوست داشت این سبک رستوران رو اما من بوفه رو ترجیح میدادم.ردسر رو با سرعت خوردیم و ساعت 20:24 دقیقه بود که به لابی اومدیم
عکس-47 شام در رستوران آلاکارت هتل باروت
مثل قبل آقا بهزاد رئیس شرکت oldusba با ماشین خودش برای بردن ما به فرودگاه راس ساعت رسید. توی راه فرودگاه آقا بهزاد از خبر از احتمال سقوط هواپیمای اکراینی بر اثر اصابت پدافند فرودگاه داد و من و همسفر رو حسابی به فکر فرو برد.
همسفر در حالت عادی هم از پرواز میترسید وای به حالی که همچین چیزی هم شنیده بود ولی خوب چاره ایی نبود . فرودگاه آنتالیا و پرواز اطلس اما این بار ردیف 27 . سر و صدای موتور و تکانهای هواپیما بسیار بیشتر احساس میشد. پرواز بلند شد و بعد از یک ساعت در ازمیر به زمین نشست و بعد از سوار شدن مسافران ازمیر به سمت فرودگاه امام خمینی و این بود پایان سفری زیبا، لوکس و البته پر بار.
در پایان باید تشکر کنم از جناب آقای عسگری مدیر محترم لست سکند وپرسنل حرفه‌اییشون بخصوص خانم ترکمان عزیز
تشکر فراوان از آژانس #گلفام_سفر که اسپانسر این سفر بودند
ممنون از همسفر عزیز که به معنای واقعی همسفر بود
و تشکر از همسرم که به علایق من احترام میگذارد
و سپاس از خانواده همسرم که در زمان سفر من از پسرم مثل یک پرنس نگهداری کردند.
نویسنده: منصوره اسکندری
