ما نوروز 95 توی بندرعباس بودیم، با خانواده و خانواده دوست بابام که همسفر ما بودن شروع به خرید و فلان کردیم و در نهایت تصمیم به برگشت گرفتیم. ساعت تقریباً 10/30 شب بود. چون ما دوتا خانواده فرهنگی هستیم طبیعتاً از اسکان فرهنگیان مدارس
یادمه 5 یا 6 سالم بود که برای اولین بار با خانواده عموم رفته بودیم بندرعباس. به روز رفته بودیم تو یکی از پاساژها مشغول خرید بودیم که من یه دارت دیدم و شدید روش قفلی زدم که من اینو بخرم. بعد از طرفی اون