رفته بودیم مشهد و منزل عمه جان ساکن بودیم. یکروز قرار شد برای بازدید از مقبره فردوسی به طوس بریم. در طول مسیر وانتهای خربزه ایستاده بودند و چون امکانات پیک نیک و توقف در مسیر همراهمان بود، تصمیم گرفتیم یک خربزه بخریم و در
حدود 15سال پیش بود. دومین سفرمون بعد از ازدواج به مشهد بود.اون زمان هنوز موبایلها دوربین نداشت و اگر هم داشت، دوربینهاش درست حسابی نبود. مدت زمان زیادی نبود که یک دوربین عکاسی کانن سفری و جمع و جوری خریده بودم. خیلی این دوربینو دوست داشتم.
دوستان میخوام ترسناکترین خاطره عمرم تا به حالرا براتون تعریف کنم امیدوارم خوشتون بیاد. تابستان سال 1398بود قرار بود با خانواده از اهواز به سمت شهر مشهد با ماشین شخصی سفر کنیم. ما سفرمون را اغاز کردیم و با هماهنگیهای پدرم مهمانسرا برق منطقهای به مدت یک