نوع شغل و فعالیت، از تاثیرگذارترین پارامترهای زندگی ما انسانهاست. اکثر ما در مرحله انتخاب این آیتم سرنوشت ساز، جدالی بین عقل و دل داریم. گاهی عقل با دودوتا چهارتا، اجازه نمیده دل به راه خود بره. سخت میایسته و هزار و یک دلیل میتراشه که : نه! اگر نشه چی؟ این چیزها نون و آب نمیشه! اینجا ایرانه! کی قبلا خیر این کار رو دیده که تو دومیش باشی؟!
از اینجا به بعد دیگه مونده به هنر دل که بترسه و پا پس بکشه یا عقل رو با خودش همراه بکنه و بزنن به دل ماجرا...
آقای سهرابی فارغ التحصیل تئاتر با گرایش ادبیات نمایشی، حدود ده سال قبل در چنین موقعیتی بود. درگیر اینکه تهران بمونه و با شغلی روتین روزگار بگذرونه یا اینکه بره دنبال ایدهای خلاقانه و راه دل. در اون جدل، دل پیروز شده و الان با داشتن یک موزه-اقامتگاه در کاشان و کلی ایده در انتظار اجرا، هر دو راضی هستند...
شکلگیری ایده:
آقای سهرابی، دانشجوی تئاتری ساکن تهران و علاقهمند به موضوعات فولکولوریک و نمایشها و بازیهای ایرانی بودند. در پروژه تهیه دایرهالمعارف بازیها و سرگرمیهای ایران، جز مولفان بوده و در راستای تحقیقات به چند استان سفر کردند. اینجا بود که جرقههای اولیه در ذهنشون شکل گرفت. "گردآوری و تهیه مجموعهای از قدیمیترین عروسکهای ایران و برگزاری نمایشگاه"
از سال 86 تا 90 در سفر به استانهای مختلف، مجموعه عروسکها را تهیه کرده و در همین راستا کتاب "عروسک پشتپرده و خیمهشببازی در اصفهان و نائین" رو نوشتند. با عروسکها نمایشگاههایی ترتیب دادند و بازخوردهای خوبی دیدند.
داستان یافتن قدیمیترین عروسکها از زبان آقای سهرابی:
سال 89 ، آقایی 86 ساله را در یکی از روستاهای نایین برای مصاحبه به من معرفی کردند. نگاه نه چندان مثبتی در گذشته به شغل عروسکگردانی وجود داشت. مطرب و به اصطلاح آنزمان، حقّهباز (شعبدهباز) خوانده میشدند و پیرمرد هنوز تحتتاثیر آن نگاهها چندان مایل به مصاحبه نبود. سراغ عروسکها را که میگرفتیم با بهانه «بچهها خرابشون کردند! نمیدونم کجان! آخه به چه دردت میخورن!» دل به همکاری نمیداد ولی بعد از دیدن اشتیاق ما سرذوق آمد و گفت تا سال 50 با مجموعه عروسکی که متعلق به پدربزرگشان بوده، نمایش اجرا میکردند. پدربزرگ سال1315 فوت کرده بودند و تخمین زدیم عروسکها قدمتی حدود 130 تا 150 سال داشته باشند.
حقّه باز برامون تعریف کرد که داستان نمایش، عروسی پسرشاهسلیمفرخخان بوده و عروسکها قصر را برای عروسی آماده میکردند. آبپاش و قهوهچی و درویش و پهلوون و ملّا و ...هر کدوم عروسکی و نقشی داشتند و سرگرمی مردم آنزمان را فراهم میکردند.
پیرمرد که یاد خاطرات سرحالش کرده بود از همسرش خواست عروسکها را بیاورد و عروسکهایی که تا ساعتی پیش خبری از آنها نبود، از انتهای آشپزخانه و داخل پیتی حلبی بعد از دهها سال بیرون آمدند و امروز قدیمیترین عروسکهای مجموعه ما هستند. بعد از این مجموعه، در اصفهان هم خیمهشبباز دیگری به اسم حسن لوئیان، ملقب به حسن حقّهباز معرفی شد و گفتند خودشان فوت کرده و فرزاندنش کمک خواهند کرد. ما رفتیم و این آقا زنده بودند و دو مجموعه عروسک نخی و دستکشی به مجموعه ما هدیه دادند.
عروسکها خانهدار میشوند:
بعد از جمعآوری عروسکها و ترتیب دادن چند نمایشگاه، ایده بزرگتری درراه بود. کم نیستند ساکنان تهرانی که خسته از هیاهوی پایتخت، دنبال زندگی آرام در شهر دیگری هستند و مرد داستان ماهم تصمیم گرفت کاشان را برای زندگی و راهاندازی موزه اسباببازی انتخاب کند. سال92 خانه که نمیشد گفت، ویرانهای قدیمی در بافت سنتی کاشان خریداری کرده و بعد از یکسال مرمت و دوندگی موزه اسباببازی افتتاح شد. برای دوسال پیاپی این موزه در حوزههای کودک و نوجوان و پژوهش موزه برتر شد و کمکم علاقهمندان عروسکهایی به مجموعه اضافه کردند.
در بازدید از این مجموعه، راهنما با توضیحات جذاب، فلسفه و خواستگاه هر کدام از اسباب بازیها را توضیح داده و با هماهنگی میتوانید در روزهایی که برنامه های خاص یا نمایش خیمه شب بازی وجود دارد بازدید کرده و لذت بیشتری ببرید. علاوه بر عروسکها و اسباببازیهای کودکان اقوام مختلف کشورمان، اسباببازیهایی از سایر نقاط دنیا هم میبینید که روند اضافه شدنشان به مجموعه توسط بازدیدکنندگان خارجی همچنان ادامه دارد.
سورجومه:
امروزه رویکرد موزههای دنیا از شیمحوری به فعالیتمحوری تغییر کرد است. شاید کمکم به سمتی برویم که وجود صدها شی باستانی به تنهایی کافی نبوده و هنر موزهها این شود که با اشیا و زمینه فعالیت خود برای مخاطب فرهنگسازی کنند.
موزه اسباببازی هم به دنبال انتقال میراث فرهنگی و میراث ناملموس به کودکان، از شیوههای جذاب و از طریق قصه و نمایش و بازیست. مخاطب این موزه، بیننده صرف نیست و میتواند با شرکت در فعالیتها در بطن ماجرا قرار بگیرد و دید وسیعتری پیدا کند.
برای این منظور، دستاندرکاران موزه با مطالعه مناسبات آیینی و باورهای ایرانی، روزهای جمعه برای بازدیدکنندگان برنامههای متنوعی ترتیب میدهند و اسم این فعالیت رو سورهای جمعه یا به گفته خودشان سورجومه گذاشتند.
در یک جمعه، مراسم چلهکوچک، در دیگری باران خواهی، داستان کدوقلقله زن و...را اجرا کردند و این راه ادامه دارد. دو سورجومه را باهم مرور کنیم:
سورجومه بارانخواهی:
بعضی عروسکهای ما پسزمینهای باورمند، آیینی و مذهبی داشتند. در نهاوند بعد از برداشت گندم، عروسک عروس گندم را میساختند و به نیت جذب خیر و برکت، در خانه آویزان میکردند. نزدیک عید همین عروسک را داخل آب گذاشته و سبزه عید را محیا میکردند. نمونه گیلانی این عروسک با ساقه برنج ساخته میشود، نمونه کردی بوکهبارانه نام داشت و سایر نقاط ایران هم عروسکهای مشابهی داشتند.
عروسک بارانخواهی خراسان، چولی قیزک نام دارد که موضوع یکی از سورجومهها بود.
کودکان قدیم چولیقیزک میساختند و دستهجمعی در کوچهها میخوندند:
چولیقیزک بارون کن بارون بی پایون کن
گندم به زیر خاکه از تشنگی هلاکه
بزغاله شیر میخواد چوپون پنیر میخواد
الله بده تو بارون به حق شاه مردون
همسایه ها که این شعر را میشنیدند هر کدام چیزی آورده و در میدان اصلی روستا یا مکان مقدسی، همراه با دعا، آش ویژه باران میپختند. در سورجومه باران خواهی هم کودکان با شرکت در برنامه با این آیین آشنا شدند.
عروسکهای باران خواهی به شکل زن تهیه میشوند. احتمالا به دلیل باروری زنان و شاید باورهای اساطیری ما که خدایبانوی آب را آناهیتا میدانستند.
سورجومه معماری:
برنامهای در قالب دو روز برای آشنایی کودک و معماری با همراهی یک معمار ترتیب داده شد. کودکان در روز اول از خانهها، آبانبار، مسجد، بازار و کاروانسرا دیدن کردند و با توضیحاتی که شنیدند، تصویری از معماری منطقه در ذهنشان شکل گرفت. همان روز باهم خشتهای کوچک زدند و روز دوم با همان خشتها هر کدام ماکتی ساختد. یکی بازار ساخت و دیگری آبانبار و...
در حوزه گردشگری کودک این اتفاقات نسبتا نو و بدیع هستند و با تحقیق، خلاقیت در اجرا و عشق به کودکان میتوان به بهترین شکل داشتههای ستنی سرزمینمان را به فرزندان ایران منتقل کرد.
موزه- اقامتگاه:
مسافران اگر بتوانند اقامتگاههایی متناسب با علایق شخصی خود انتخاب کنند، سفر لذتبخشتری خواهند داشت. این ایده باعث به وجود آمدن اقامتگاههایی با ِتمهای مختلف در نقاط مختلف دنیا شده است. آقای سهرابی هم میخواستند در کاشان اقامتگاهی با تم کودکی داشته باشند. دو سال از افتتاح موزه گذشته و وقت اجرایی کردن ایده موزه-اقامتگاه رسیده بود. طبقه پایین ساختمان برای اسبابکشی عروسکها بازسازی شد و هرکدام خانه خود را داخل دیوارها پیدا کردند و دورتادور حیاط اتاقهایی شدند برای اقامت کسانی که میخواهند در طول سفر، خیمهشببازی ببینند، عروسک بسازند، بازی کنند و خاطره بسازند.
عکس و تصاویر زیادی از عروسکها و اسباببازیها قرار ندادم تا لذت بردن از آنها، به زمان بازدیدتان از موزه بماند. بازدیدی که با توضیحات راهنماها خاطرهانگیز خواهد شد. البته که برای من شنیدن داستان ایجاد موزه، نترسیدن، زحمت کشیدن و در نهایت دیدن نتیجه زحمات، جذابترین بخش ماجرا بود که دوست داشتم با شما به اشتراک بگذارم. میتوانید در اینستاگرام با آدرس زیر، این مجموعه را دنبال کنید.
https://www.instagram.com/puppetmuseum/
اگر کودکی را با خود به کاشان میبرید، لذت دیدن این مجموعه را به او هدیه کنید و اگر نه، کودک درون خود را هم فراموش نکنید.