بالاخره رفتيم ...(عروسي که در صربستان هم سر نگرفت)... کجا بريم؟چرا بريم؟ من و همسرم علاقه شديد به تفريحات و سفر داريم. ازاين رو بعد از عقدمون، تصميم گرفتيم تو هر فصل يه مسافرت بريم،بماند که هر فصل يک سفر، تبديل شد به هر ماه يک سفر.همسر
بر شاخههای کوچه دستکشهای سبز خشخش میکنند در راهی که هیچ ردی بهجا نمیماند غروب ما را زیر بازوانش میبرد کنار پنجرههای بیدوام باران بر زانوانمان میبارد حیاط خانهها از دروازههاشان بیرون میآیند و مراقبت ما هستند. (واسکو پوپا_شاعر صرب) نقشه جهان را روی چند مقوای رنگی بریده بودم و چسبانده بودمش به دیوار خانه
سلام دوستان داستان سفر من از اونجایی شروع شد که با بالارفتن شدید نرخ ارز تصمیم گرفتم هرچه سریعتر به یک مسافرت خارجی بروم. یک کشور جذاب بروم که ویزا لازم نداره و غیر از آب و هوای خوب وطبیعت زیبا دارای آثار باستانی و از
سفر به شهری سبز، آرام و امن سلام خدمت دوستان وهمراهان سایت لست سکند که این سفرنامه رو مطالعه میکنند. من درسفر یک هفته ای به کشور صربستان از دو شهر "بلگراد" و "نووی ساد" بازدید کردم و تلاش کردم تا در این سفرنامه اطلاعاتی که
موضوع انشاء: "صربستان خود را چگونه گذراندید": به نام خدا و با سلام به خوانندگان انشایمان را آغاز میکنیم: نام کشور صربستان برای من همیشه با جنگ خونین بوسنی و کشتار مسلمانان هم معنی بود. در طول دوران دبیرستانم، تلویزیون وروزنامه ها از گورهای دسته جمعی و تجاوز