بعد از چندین سفری که به اکثر کشورهای آسیایی داشتم حالا دیگه نوبت کشور ژاپن رسیده بود. سفری که آرزوی خیلیاست.
رویاست چون مقصدی شگفت انگیز با زیبایی وصف نشدنی ست، چون جزو گرون ترین کشورها و مقاصد دنیاست و چون ویزا گرفتن برای ما ایرانی ها یکی از نشدنی هاست.
اما دیگه تصمیمو گرفته بودم و باید انجامش میدادم.
گام اول ، ویزا
وقتی وارد سایت سفارت ژاپن www.ir.emb-japan.go.jp میشی این جمله رو زیاد میبینی "سفارت با هیچ آژانس مسافرتی قرارداد همکاری نداشته و برای متقاضیانی که از طریق آژانس های مسافرتی درخواست ویزا مینمایند، هیچگونه امتیازی قائل نشده و همه درخواستها به طور یکسان بررسی میشوند". همین دلگرمم کرد و تصمیم گرفتم که خودم به تنهایی انجامش بدم. خب یکسری مدارک مثل خیلی از کشورهای دیگه میخواد که فقط فرقش اینه که بعد از ترجمه مدارک باید تایید دادگستری هم بشه این یعنی فقط یه کم هزینه و زمان بیشتر حالا این مدارک چی هستن:
- 1- کپی تمام صفحات شناسنامه متقاضی ویزا
- 2- گواهی اشتغال به کار با ذکر سمت، حقوق و موافقت با مرخصی
- 3- گذرنامه متقاضی ویزا
- 4- یک نسخه فرم تقاضای ویزا ( که به زبان انگلیسی باید پر بشه و فرمش هم داخل سایت سفارت هست)
- 5- یک قطعه عکس سایز 4.5*4.5 با زمینه سفید
- 6- رزرو هتل
- 7- ریز کارکرد سه ماه آخر حساب بانکی ( به زبان انگلیسی- سایز A4- حداکثر صادره در 5 روز اخیر)
و اما مهمترین و سخت ترین مدرک مورد نیاز:
- 8- برنامه سفر با ذکر جزییات به انگلیسی ( با ذکر تاریخ ورود و خروج و برنامه روز به روز )
خیلی شنیده بودم که یکی از مهمترین مدارکی که باید برای گرفتن ویزا ارائه بدی و تاثیر زیادی داره همین برنامه سفره، منم قرار بود بیشتر از یکماه توی اون کشور بمونم و نگران بودم ویزای کمتر از یکماه بهم بدن، برای اطلاعات بیشتر به چند تا آژانس مسافرتی معتبر تماس گرفتم و برای اطلاعات عمومی خودم نرخ اخذ ویزا رو ازشون میپرسیدم کمترین نرخ 400 یورو بود!!!! تازه هیچ تضمینی هم نداشت و میگفت فقط ویزای دو هفته ای برات میگیریم. ضمناً اگه ویزای شنگن نداری احتمالش خیلی کمه ویزا بشی و اگه هم ریجکتی شنگن داری (که من توی این دسته قرار میگرفتم) احتمال اخذ ویزای ژاپنت تقریباً صفره!!! نا امید نشدم و با انگیزه رفتم برای نوشتن برنامه سفر، روز به روز اینکه از صبح تا شب قراره توی کدوم شهر کجاها برم. حتی گاها اینکه ناهارو کدوم رستوران بخورم و غروب آفتاب رو از کدوم معبد تماشا کنم رو براشون توی جدول آوردم
برنامه جامع و کاملی بود 35 روز رو براشون با جزییات نوشته بودم و طبق فرمی که توی سایت بود باید مشخص میکردم که توی چه هتلی هرشب اقامت دارم و البته ووچر هتل ( برگه تاییدیه رزرو هتل ) رو هم باید براشون پیوست میکردم. خب طبیعیه که کمی زمان برد اما خیالم راحت بود که تمام تلاشمو کردم، از داخل سایت، جدول زمانبندی صدور ویزا در اون ماه رو چک کردم و روزی که میخواستم، با مدارکم رفتم جلوی در سفارت (آدرس در سایت می باشد).
یه مزیتی که سفارت ژاپن داره اینه که لازم نیست از قبل وقت مصاحبه بگیری و راس ساعت اونجا باشی. خلاصه در کمتر از یکساعت مدارکم رو تحویل دادم و با رسیدی که به دستم دادند منتظر تماسشون شدم. طبق جدول زمانبندی صدور ویزا، باید 5 روز دیگه نتیجه رو اعلام می کردند که البته دو روز بعد باهام تماس گرفتند و دقیقا گفتند طبق همون تاریخ میتونی بیای سفارت. کمی استرس داشتم اما خداروشکر ویزای من به مدت 3 ماه اقامت صادر شده بود و اون موقع بود که تازه هزینه صدور ویزا رو که مبلغ 395 هزار تومن بود (در حال حاضر 341 هزار تومن است) رو به متصدی پرداخت کردم و درحالی که به معنای واقعی در پوست خود نمیگنجیدم از سفارت خارج شدم و رفتم برای آماده شدن برای سفر هیجان انگیزم به سرزمین آفتاب تابان، ژاپن!
گام دوم، پسا ویزا
حالا باید میرفتم دنبال بلیط پرواز، اینکه چطور خودمو به ژاپن برسونم و البته چطور برگردم، چندین مسیرو چک کردم تا ارزونترین رو پیدا کنم اینکه برم کوالالامپور و از اونجا با پروازهای ارزون Airasia مثل سفر قبلم به کره جنوبی خودمو به یکی از شهرهای ژاپن برسونم یا مسیر های دیگه رو امتحان کنم، خلاصه با چند روز وقت صرف این قضیه کردن و سرچ بسیار، حرکت از تهران به توکیو با پرواز Turkish و توقف 15 ساعته در استانبول بهترین و ارزونترین مسیر شناخته شد و منم بلافاصله بلیطمو بمبلغ 10 میلیون تومان برای پرواز رفت و برگشت خریداری کردم (لازمه بگم که سفر من مربوط به بهمن 98 میشه و با دلار حدود 14 هزار تومان) و همون موقع هم بیمه مسافرتی رو از سایت بیمه سامان برای 45 روز ( برای احتیاط بیشتر ) بمبلغ تقریبا 300 هزار تومان گرفتم.
گام سوم، انتخاب مسیر سفر
حالا دیگه باید می رفتم سراغ مشخص کردن شهرهایی که واقعا میخواستم توی این 35 روز برم و اینکه هر شهری چه مدت اقامت داشته باشم، چطور باید خودمو به اونجا برسونم و از چه جاهایی تو هر شهر باید دیدن کنم و اصلا کلا هدفم از این سفر چیه .... (فلسفی ترین قسمت هر سفر).
خب طبق معمول نقشه کشور ژاپن رو گذاشتم جلوم و شروع کردم به جستجو در سایت های درست و درمون سفری، بهترین و اصلی ترین سایت هایی که خیلی توی این سفرم کمکم کرد :
https://jw-webmagazine.com/ و https://www.japan-guide.com/
درواقع خیلی از چیزهایی که من دنبالش بودم رو میشد داخل این سایت ها پیدا کرد.
بنا به سلیقه خودم از نظر طبیعت زیبا و شگفت انگیز، دیدن عجیب ترین ها و تاریخ و فرهنگ متفاوت مردم ژاپن رسیدم به انتخاب 14 شهر و رفتم که ببینم چطور میشه با اندک هزینه راهی این 14 نقطه از آسیای دور شد. جایی که شنیده بودم و میدونستم که یکی از بیشترین هزینه ها همین هزینه حمل و نقله مخصوصا اگه از نوع برون شهری باشه. پس کارم سخت تر شد و اصلا هم دلم نمیخواست هیچ کدوم ازین مقاصد رو بخاطر هزینه بالا خط بزنم.
اصلی ترین سیستم حمل و نقلی ژاپن شبکه ریلی است. هرگوشه ای از کشور بخوای خیلی راحت با مترو، مونوریل و تراموا میتونی سفر کنی البته با هزینه بالا، قطار های مختلف و متعددی که توسط شرکت های خصوصی و دولتی اداره میشه که چندتا ازونها با هم گروهی را تشکیل دادن به اسم گروه قطار های ژاپن یا (Japan Railways Group) JR Group . وقتی بیشتر تحقیق کردم متوجه شدم یه کارتهایی وجود داره به اسم JR که یه هزینه ای رو برای خریدش پرداخت میکنی و تا زمان مشخص شده (هرکارت با توجه به مدت اعتبارش قیمت متفاوت داره) میتونی هر چقدر میخوای ازش استفاده کنی اما چون مدت زمان سفر من به گونه ای بود که نیاز به دوتا کارت داشتم خیلی برای من بصرفه نمیشد و اینکه هزینه مترو هم برای من جداگانه حساب میشد چون این کارت ها رو گاهاً برای مترو نمیتونستی استفاده کنی و خب این بخش عمده ای از هزینه های حمل و نقل برای من بود پس ترجیح دادم که با توجه به شرایط دنبال ارزانترین مسیر ها برای جابجاییم بگردم این شد که مسیر سفر من شد این:
کل هزینه های حمل و نقل من شامل تمام مترو ها، اتوبوس های درون شهری و برون شهری ، کشتی، قطارهای بین شهری و دوبار قطار شینکانسن ( قطارهای سریعالسیر ژاپنی که بالاترین هزینه رو داره)، حدود 64000 ین تقریباً معادل 600 دلار شد ( در مدت 40 روز اقامت).
حالا با ویزای در دست و بلیط هواپیمای رفت و برگشت و انتخاب جذابترین مقاصد ،باید میرفتم به دنبال جای اقامت از اونجاییکه توی سایت کوچسرفینگ عضو هستم و فعالیت دارم برای چند نفر درخواستمو فرستادم و تا این لحظه که در خدمت شما هستم هیچ کدوم ازون بنده خداها حتی درخواست منو چک هم نکردند چه برسه به اینکه توی زمانش از من دعوت کنند و میزبان من باشن! پس برای اطمینان باید از قبل توی هر شهر جایی رو رزرو میکردم.
گام چهارم، هر شهر کجا بمونم ؟
یکی از اصلی ترین هزینه های سفر مربوط میشه به محل اقامت و طبیعتاً وقتی مدت زمان سفر قراره زیاد باشه این هزینه دیگه بخشی از هزینه سفرت نیست بلکه عمده هزینه سفرته.
بنظر من ژاپن کشوریه برای تجربه اولین ها. اگه کسی تاحالا نتونسته با اقامت توی هاستل کنار بیاد توی ژاپن میتونه براحتی استارتشو بزنه چون بنظرم تمیز ترین و شیک ترین و مرتب ترین هاستل ها رو میتونی اونجا پیدا کنی و خب اختلاف هزینه های هاستل و هتل هم انقدر زیاده که دیگه مجبوری حتما تجربه ش کنی.
طبیعتاً مرکز شهر توکیو از هر جای دیگه ای گرونتره. در نتیجه رفتم سراغ حاشیه شهر، منطقه ای به اسم Ota که با مترو تا مرکز شهر 45 دقیقه فاصله داشت از سایت Airbnb خونه ای رو یک هفته برای دو نفر اجاره کردم، خونه ای با امکانات کامل، بسیار مرتب، تر و تمیز و البته با امتیاز بالا که شبی نفری 17 دلار هزینش بود، باتوجه به بررسی ها و سرچی که کرده بودم یه جورایی یه جایی با قیمت رویایی پیدا کرده بودم چون حتی هاستل هم توی توکیو این قیمت نبود.
با پیدا کردن این خونه روحیه م عوض شد که وقتی توی یکی از گرونترین شهرهای دنیا یه همچین جایی با یه همچین قیمتی میشه پیدا کرد. پس توی شهرهای دیگه هم شدنیه. پس عزمم رو جزم کردم و با روحیه و اعتماد بنفس بسیار بالا شب و روز سرچ کردم و از سایت بوکینگ بقیه هتل ها و هاستل ها رو رزرو کردم که برای اطلاعات بیشترتون خوبه بگم هتل ها و هاستل هایی که من درکشور ژاپن اقامت داشتم از شبی 6 تا 25 دلار بود.
یکسری اتاق ها هم در بعضی هتل ها و یا هاستل های ژاپن وجود دارن که به اتاق های Japanese Style معروف هستند در واقع اتاق هایی به سبک ژاپنی که بدون تخت هستن و تشک هایی رو روی زمین براتون انداختند که تجربه این اتاق ها هم بینظیر بود. چون گاها با توجه به اینکه شهر محل اقامت سرد باشه تشک های برقی براتون میزاشتن که حتی یک درصد هم سرما رو حس نمیکردی.
یکی از اقامتگاه های جذاب دیگه ای که باهاش روبرو شدم هتلی بود در شهر کانازاوا که هتل جمع و جور و بشدت تمیزی بود که فقط مختص خانم ها بود!! یعنی هیچ آقایی حتی از در اصلی هم وارد هتل نمیشد که این هتل هم با شبی، نفری 15 دلار رزرو شد.
پس با این حساب یکی از اصلی ترین هزینه های سفررو با موفقیت پشت سر گذاشتم و وارد مرحله بعد شدم.
گام پنجم، سفرو شروع کن
با دو تا کوله 32 و 10 لیتری سفرمو شروع کردم، نصف بیشتر کولم هم خوراکی بود که هم در هزینه های پیش رو صرفه جویی بشه و هم برای پیشگیری از گرسنگی احتمالی.
درحالی که دنیا درحال رویارویی با ویروس کرونا بود و ما غافل از آنچه در انتظار کشورمون هست با خونسردی تمام و داشتن چندتا ماسک و ژل ضدعفونی دست رسیدیم به فرودگاه بینالمللی ناریتا که در 60 کیلومتری توکیو قرار داره، از همان بدو ورود با صحنه های عجیبی که تا اون لحظه از زندگیم ندیده بودم، مواجه شدم. احترام زیاد و غیر قابل وصف ژاپنی ها که از مامور کنترل پاسپورت شروع شد و از همون لحظه مارو شگفت زده کرده بود
از اونجاییکه در تهران نتونسته بودم کمی ین (پول رایج ژاپن) خریداری کنم مجبور شدم که از داخل فرودگاه، دلار چنج کنم، نرخ تبدیل دلار به ین رو از قبل میدونستم و چیز عجیب دیگه ای که دیدم این بود که توی فرودگاه ژاپن، برخلاف فرودگاه های سایر کشورهای دنیا یکی از بالاترین نرخ های تبدیل رو به نسبت بیرون داشت. یعنی هر دلار آمریکا برابر با 107 ین ژاپن که بعدا دیگه نتونستم با این نرخ دلارم رو چنج کنم و عجیب تر اینکه هرجایی از شهر یه نرخ تبدیل متفاوت داشت، صرافی ها، بانک ها و حتی دستگاه های exchange ای که در سراسر کشور می دیدی که البته پایین ترین نرخ رو داشتند و کلی ضرر میکردی جالب تر اینکه در آن واحد هر دستگاه نرخ متفاوتی رو نشون میداد.
و اما بگم از اینترنت و سیم کارت. سرعت اینترنت در ژاپن بطرز عجیبی بالاست و هرجایی هم که وارد میشدی مثل هاستل، کافه، رستوران و غیره وای فای رایگان با سرعت خیلی عالی داشت و البته اکثر شهرهایی هم که من رفتم در سطح شهر حتی توی ایستگاه مترو و داخل قطارها هم اینترنت مجانی با سرعت خیلی خوب بود که براحتی میتونستی استفاده کنی ولی خب من برای اطمینان بیشتر سیم کارت خریدم چون بخاطر برنامه ریزی کردن های در ظول سفرم و کارم که هر لحظه نیاز به اینترنت بود و البته اینکه خب خیلی وقت ها از نقشه و بعضی اپلیکیشن ها در سفر باید استفاده میکردم.
از داخل فرودگاه سیم کارت نگرفتم چون میدونستم که فروشگاه هایی در شهر به اسم Big Camera وجود داره که هر چیز الکترونیکی و دیجیتالی از سیم کارت تا گوشی موبایل و غیره رو میتونی با قیمت بهتری بخری، توی فرودگاه سیم کارت سی روزه با یک گیگا بایت اینترنت 30 دلار بود و من سیم کارت سی روزه با سه گیگ اینترنت رو 28 دلار از فروشگاه Big Camera خریدم.
و اما شهرگردی و شروع سفر پرماجرای من.
درحالی سفرمو به طور جدی شروع میکردم که لیست بلند بالایی از جاهایی که باید میرفتم و کارهایی که باید میکردم در دستم بود، دوباره نقشه رو باز کردمو برنامه روز به روزم رو مشخص کردم و به راه افتادم.
- توکیوگردی
روز اول
منطقهی شهری توکیو که شامل توکیو (پایتخت کشور ژاپن) و استانهای مجاور آن میشه، با جمعیت حدود 37 میلیون نفر پرجمعیتترین منطقهی شهری و شلوغترین نقطه تو جهانه توکیو مقصدی بسیار پرانرژی، جذاب و باورنکردنی ایه، جاذبه ها و مکان های دیدنی توکیو شامل مناطق و محله های مختلف، معابد، پارک ها و حتی کافه ها و رستوران هاست حالا نگاه ای از زاویه دید من به همه این مکان ها داشته باشیم:
قبل از هرچیز باید بگم که بهترین و ارزونترین وسیله حمل و نقل توی توکیو قطارهای درون شهری هستش که مجموعاً 13 تا لاین یا خط با 285 ایستگاه دارن و از ساعت 5 صبح تا 12 شب هم قابل استفاده هست پس هرزمان به هرگوشه ای از شهر خیلی راحت میشه جابجا شد.
به جرات میتونم بگم یکی از جاذبه های دیدنی توکیو همین ایستگاه های مترو هستش که به درستی نظم، احترام و فرهنگ مردم ژاپن رو نمایش میده، انواع رستوران ها و کافه ها، سوپرمارکت ها و فروشگاه های لباس و لوازم آرایشی، بهداشتی و خلاصه هرچی میخواستی تقریبا توی تمام ایستگاه ها پیدا میکردی، ایستگاه هایی که برای تعویض لاین و رفتن به مسیر مورد نظرت از شدت بزرگی و پیچ در پیچی و یا ازدحام و شلوغی گیج میشدی و البته امکان نداشت سوالی برات پیش بیاد و مامور مترو مشکلتو حل نکنه.
مردم با تیپ های مختلف وارد مترو میشدن، تیپ کاملا رسمی، سنتی، کیمونو یا یوکاتا (همون کیمونوی دم دستی و ساده) پوشیده و تیپ هایی که اصلا نمیدونی تو چه دسته ای قرار میگیرن، خلاصه همه مدل میدیدی.
چیزی که اکثرا توی مترو شاهدش بودم این بود که اغلب مردم یا درحال کار کردن با موبایلشون هستند و یا درحال چرت زدن.
خیلی کم پیش میومد که زمانی رو در انتظار رسیدن قطار بگذرونیم، بجز حدودای ساعت 7 صبح، اونم توی ایستگاه Shinagawa که یکی از شلوغ ترین ایستگاه های ژاپن هستش، که البته جوری هنگام ورود و خروج مسافر از قطار شلوغ میشه که ترجیح میدی مسیرت رو عوض کنی البته این اتفاق فقط برای رفتن به برخی از مقاصد میفته اونم در همون ساعت خاص.
اولین محله ای که در توکیو رفتم محله ای بنام Ueno بود تقریبا شمال شهر، جایی که پر بود از غذاهای خیابانی و رستوران های متفاوت و مغازه ها و فروشگاه های همه چی فروشی، محله ای پر از آدم هایی در حال خرید و فروش و گذران زندگی... و برای رسیدن به اونجا کافی بود از ایستگاه متروی بهمون نام خارج بشی.
ولی هدف اصلی من رفتن به پارک Ueno بود، که کمتر از 5 دقیقه از اونجا فاصله داشت، پارک عمومی 53 هکتاری که تقریبا مربوط به صد سال پیش میشه و تندیس بسیاری از شعرا، نویسنده ها و فیلسوف ها اونجا قرار داره البته داخل پارک، از موزه هنر ملی و علوم ملی ژاپن هم میتونستیم بازدید کنیم.
این پارک نیاز به ورودیه نداره و رایگان هستش.
از قسمت دیگه پارک خارج شدیم و پیاده به سمت محله Yanaka راه افتادیم تقریبا 20 دقیقه زمان برد تا به محله ای متفاوت در توکیو رسیدیم. جایی که با ذهنیت های ما از شهر توکیو فاصله داشت از ساختمون های بلند و مدرن شیشه ای، از ماشین ها و دنیای جدید خبری نبود انگار وارد یک شهر دیگه شده بودی. در حالی که در قلب توکیو با یه محله ای که حال و هوای قدیمی و کلاسیک خودش رو حفظ کرده روبرو بودی خیابانی که دورتا دور فقط مغازه های قدیمی بود و توریست هایی که در حال عکاسی بودند و مردم شهر هم که همچنان درحال خرید و رفت و آمد.
در همین بین چشمم افتاد به رستوران ایرانی به سبک سنتی که هموطن تبریزیمون صاحب اونجا بود، دعوت کرد که داخل بریم و ازمون پذیرایی کرد. جالب بود که در همان زمانی که ما اونجا بودیم ژاپنی های زیادی به این رستوران میومدند و جالب تر اینکه همشون هم بشدت جذب غذاهای ایرانی میشدند.
از رستوران اومدیم بیرون و به قدم زدن تو کوچه پس کوچه های یاناکا ادامه دادیم با اینکه خلوت نبود اما از هیاهوی توکیو بدور بودی، آرامش بود، انگار توی یه روستا یا شهر کوچیک قدم میزدی، با آدم های زیاد اما اغلب صامت.
یکی از مهمترین چیزهایی که هرکسی باید توی توکیو چه بسا ژاپن تجربه کنه اینه که از غذاها و خوراکی هاش حتما تست کنه. البته اینم بگم یجورایی کنترل خودت دربرابر اون همه خوراکی های مدل به مدل و ظاهرا خوشمزه و با عطر و بویی که تو کل مسیر پخشه کار سختیه و کلا صرفه جویی در هزینه های خورد و خوراک توی ژاپن یه جورایی نشدنیه و حالا من که تو اون لحظه وسط این داستان بودمو به هر سمت نگاه میکردم یا مغازه ای پر از خوراکی های خوشمزه و متفاوت می دیدم یا یه بنده خدایی رو درحال خوردن همون خوراکی ها.
خلاصه نمیشه ژاپن بری و اونیگیری (کوفته برنجی ژاپنی) نخوری، خیلی توی فیلم ها، سریال ها و انیمه های ژاپنی دیده بودم و همیشه دوست داشتم امتحانش کنم که بالاخره مغازه ای در همون محله یاناکا دیدم که صرفا فقط اونیگیری درست میکرد و میفروخت و منم تستش کردم.
و اما مقصد بعد.
محله معروف و دیدنی Asakusa (آساکوسا) در شمال شرق توکیو، محله ای که میشه روزها به اونجا رفت و هربار یک چیز جدید و مکان متفاوت دید، جایی که تقریبا برمیگشتی به ژاپن چند صد سال پیش.
اولین چیزی که باهاش برخورد کردیم نینجاهایی بود که با jinrikisha (ریکشا یا گاری هایی که نینجاها با نیروی خودشون راه می بردند) محله رو به توریست ها نشون میدادن، توریست ها اکثرا ژاپنی بودند و از شهرهای دیگه کشور به اونجا اومده بودند و اغلب برای اینکه خیلی توی اون فضا قرار بگیرن کیمونو پوشیده بودند و همراه نینجا ها و سوار بر گاری (ریکشاو) به آساکوسا گردی می پرداختند، برای اطلاعات بیشترتون بد نیست بدونید هزینه این تور نیم ساعته با ریکشا، برای دونفر 9000 ین یا تقریباً 85 دلار هست.
همینجور که محو دختران و پسران جوان با استایل کلاسیک و قدیمی شده بودم، چشمم به مرد میانسالی افتاد که بی تکلم و بدون کوچکترین تکانی گوشه دیوار ایستاده بود وقتی دقت کردم متوجه شدم، ورژن ژاپنی تکدی گری هستش و این مرد هم با رعایت احترام کامل (با توجه به نحوه نگه داشتن کاسه گداییش که دقیقا مطابق با احترام مخصوص ژاپنی هاست) درحال گدایی کردن بود.
مهمترین و محبوبترین جاذبه دیدنی این منطقه، معبد بودایی Sensoji (سنسوجی) هستش که قرن هفتم میلادی ساخته شده و توی جنگ جهانی دوم هم کلی تخریب شد اما بخاطر اهمیت و علاقه مردم ژاپن به این معبد، دوباره بازسازی شد برای رسیدن به این معبد ضمن عبور از دروازه اصلی بنام دروازه رعد باید از خیابانی نه چندان عریض و به طول 200 متر بنام خیابان Nakamise که بیشتر به بازار شباهت داشت عبور میکردیم، خیابانی که با وجود طویل نبودن اما گذر از آن حداقل نیم ساعت طول می کشید اونم بخاطر تماشای مغازه های صنایع دستی، لباس های سنتی، انواع خوراکی های متنوع و غیره.
داخل حیاط معبد زیارتگاه کوچکی بنام Ema وجود داره (که البته اکثر معابد در ژاپن این قسمت را دارند) که مردم آرزوهای خودشان رو بر روی لوح های چوبی می نویسند و به امید برآورده شدن، اونجا آویزان میکنند، همچنین در همان فضا حوضچه هایی بنام حوضچه تطهیر قرارداره که دست و صورتشون رو طبق آداب خاصی با اون آب می شستند و کمی از آن را بصورت نمادین می نوشیدند (و البته بلافصله از دهان خارج میکردند).
در کنار این معبد یک پاگودای (معبد برج مانند هرمی) پنج طبقه هم وجود دارد که محل نگهداری خاکستر بوداست. همین باعث اهمیت این مکان شده.
از درب دیگر معبد خارج شدیم و به سمت خیابان Hoppy street راه افتادیم. خیابانی که بیشتر برای استراحت مناسب هست و بهترین بارها و رستوران های ارزان رو اونجا می تونستید پیدا کنید , و البته تماشای مردم هم در اون فضا حس جالبی بود.
از همانجا پیاده راهی برج Skytree دومین برج بلند دنیا، برج مخابراتی و تلویزیونی به ارتفاع 634 متر، شدیم. برای رسیدن به برج باید از رودخانه معروف سومیدا Sumida گذر میکردیم رودخانه ای 2 کیلومتری که از نظر ژاپنی ها بخاطر تاریخچه معنوی ای که داره مقدس هستش.
داخل برج مثل خیلی از برج های دیگه دنیا، آکواریوم بزرگی وجود داره بنام آکواریوم سومیدا که با پرداخت 2300 ین ( تقریباً 20 دلار) میشه ازش دیدن کرد همچنین یکی دیگه از بخش های داخل برج، مرکز خرید بزرگ سولاماچی (Solamachi) هست که نه برای خرید بلکه برای تماشا و تفریح و دیدن مد های ژاپنی جای خیلی خوبیه.
همچنان در حال توکیو گردی
روز دوم
روزمونو با رفتن به منطقه آکیهابارا (Akihabara)، محله ای بسیار پررونق و درخشان شروع کردیم جایی که به محله الکترونیکی هم معروفه از انیمه و مانگا گرفته تا فیلم ها و بازیهای ویدیویی متنوع، همه رو میتونی اونجا پیدا کنی حتی اگه به این چیزها هم علاقه ای نداشته باشی با قدم به زدن در اون فضا به وجد میای و محو جذابیتش میشی.
راه های رسیدن به این منطقه هم زیاده و چندین ایستگاه مترو وجود داره که میتونیم خودمون رو به اونجا برسونیم اما ما خود ایستگاه Akihabara پیاده شدیم و وسط محله سردرآوردیم و از سرو صدای بازی های دیجیتالی و تبلیغات کارتونی مطمئن شدیم که درست اومدیم.
یکی از جاهایی که میدونستم حتما توی این منطقه باید سربزنیم کافه ای بنام Owl Cafe Akiba Fukurou بود که میشد زمانی رو در کنار جغد ها گذروند و تجربه ای بسیار جدید و متفاوت داشت، البته توی اون کافه فقط نوشیدنی سرو میشه و باید حتما از قبل رزرو کرد.
بعد از گشت و گذار در منطقه آکیهابارا و تماشای مردمی که در حال گیم بازی و خرید انواع کتاب های کمیک معروف بودن، بسمت ایستگاه مترو حرکت کردیم و به منطقه عیان نشین گینزا (Ginza) راه افتادیم.
گینزا، یکی از مناطق معروف توکیو و ژاپن هستش که جزو محله های تجاری و تفریحی شهر محسوب میشه از بوتیک های لوکس گرفته تا تئاتر و نمایش های سنتی ژاپنی، از گران قیمت ترین کالاهای دنیا تا صنایع دستی ژاپن بهترین ها رو میشه اونجا پیدا کرد و دید.
البته که بهترین تایم برای گذروندن وقت در اون محله، غروبه که بخاطر نورهای نئونی تابلوهای شهر، فضایی جذاب و متفاوت تری رو ایجاد میکنه، ولی ما یه جورایی کله صبح اونجا بودیم و باز هم از دیدنش لذت می بردیم. در حالیکه از خیابان چودوری (Chuo dori)، اصلی ترین و معروف ترین خیابان محله گینزا، بهترین محل برای پیاده روی و تماشای حال و هوای مردم ژاپن، عبور می کردیم رسیدیم به تئاتر کابوکی زا (Kabuki za) قدیمی ترین و معروف ترین سالن تئاتر ژاپن و بهترین مکان برای تماشای نمایش کابوکی (نوعی رقص سنتی و کلاسیک ژاپنی) که البته ما به دیدن ساختمان تئاتر بسنده کردیم.
همچنان که در گینزا قدم میزدیم کم کم به سمت Tsukiji market بازار ماهی فروشان که ظاهرا به بزرگترین بازار ماهی جهان معروفه حرکت کردیمو همونجا تصمیم گرفتم که وارد بازار نشم. چون خیلی شلوغ بود و سرپوشیده، و بهتر بود برای پیشگیری از ابتلا به کرونا از رفتن به داخل بازار صرف نظر کنم. اما شروع کردیم به گشتن در فضای بیرونی بازار که بنظرم جایی جذاب تر از داخل بود. کوچه پس کوچه های باریک و تو درتویی که انواع غذاها و خوراکی های دریایی رو پیدا می کردی غذاهای خیابانی ای که با اونچیزی که در روزهای قبل دیده بودم تفاوت داشت و غیر قابل خوردن تر بود!!
از همونجا مسیرمون رو بسوی باغ های هاماریکیو (Hamarikyu gardens) تغییر دادیم. باغ هایی که مربوط به تقریبا 80 سال پیش میشه. هنگام ورود به باغ، مسئول فروش بلیط دو تا گزینه پیش رومون گذاشت. اول اینکه با پرداخت مبلغ 300 ین وارد باغ بشیم و یا اینکه با پرداخت 400 ین علاوه بر باغ های Hamarikyu میتوینم از باغ های Kyu shiba rikyu هم دیدن کنیم. خلاصه با خرید بلیط وارد باغ شدیم درحالیکه نقشه ای از باغ ها رو بهمون داده بودن تا بدون از دست دادن بخشی از آن، بتونیم از کل باغ لذت ببریم نکته جذابی که توی این باغ میدیدی تقابل طبیعت زیبا و ساختمان های مدرن ساخته شده بدست بشر ( البته بیرون از فضای باغ) بود که بنظرم باعث جذابیت اون میشد.
خیلی شلوغ نبود، برای همین براحتی میتونستیم از هرقسمت که میخواستیم دیدن کنیم. باغ انقدر بزرگ و دیدنی بود که میشد ساعتها وقتمون رو اونجا بگذرونیم. چندین اقامتگاه و استراحتگاه سنتی بهمراه دکه های اغذیه فروشی هم در وسط اون قرارداشت.
یه قسمت جالبی که خیلی از ساختمان های سنتی و قدیمی ژاپنی داره ناودون هایی هست که بشکل زنجیره ای از ظرف های کوچک، ساخته شده و هنگام بارش باران، آب از روی شیروانی به نحو خیلی زیبایی از اون ها خارج میشه.
کم کم از در دیگه پارک خارج شدیمو پیاده بسمت معبد Zojoji و برج معروف توکیو که در انتهای مسیر معبده راه افتادیم. تقریبا 20 دقیقه طول کشید تا با گذر از خیابان طویلی که پر از کافه و رستوران و مغازه های متنوع بود به مقصد رسیدیم.
معبد زوجوجی( zojoji temple ) سردم دار معابد بودایی ژاپنیه و تقریباً مربوط به 400 سال پیش میشه و خیلی از مراسم های خاص توی همین معبد برگزار میشه، سبک و سیاق ساختمان معبد بیشتر منو یاد کاخ های امپراطوری کره مینداخت و کمی متفاوت تر از معابد دیگه بنظر می رسید.
یکی از اصلی ترین قسمت های معبد که دلیل خاص بودن و شهرتش هم هست، وجود تعداد زیادی مجسمه های کوچیک سنگی کلاه و پیش بندداره که قسمتی از معبد رو بطور کامل پر کرده بود. به این مجسمه ها جیزو (Jizo) میگن که در آیین بودا نماد نگهبان کودکان است. مخصوصا کودکانی که قبل از پدر و مادرشون از دنیا رفته اند. اکثر این مجسمه ها هم توسط همین پدر و مادرها به معبد آورده شده که دعا میکنند بودای مقدس از بچه هاشون محافظت کنه.
بعد از کمی چرخیدن در حیاط معبد، از آنجا خارج شدیمو بسمت برج توکیو (Tokyo tower) حرکت کردیم، برج 327 متری که دومین سازه بلند توکیو هستش که در ساخت اون از برج ایفل الهام گرفتند و کمتر از صد ساله که از ساختش میگذره.
و اما روز دیگر و مقصد دیگر....
روز سوم
راهی جزایر مصنوعی توکیو بنام اودایبا (Odaiba) در جنوب توکیو شدیم. جزایری که بدون شک، جذابترین و زیباترین قسمت ژاپن محسوب میشه. از کپی دقیق مجسمه آزادی نیویورک و پل بزرگ رنگین کمان (Rainbow bridge) تا اسکله و ساحل اودایبا از ساختمان تلویزیونی فوجی و نمایشگاه تویوتا تا لوکس ترین مراکز خرید ژاپن و بالاخره جذابترین قسمت آن موزه هنرهای دیجیتال (teamlab borderless)، همه اینها رو میشد در جزایر اودایبا دید. جایی که اگه حتی از صبح تا شب رو اونجا بگذرونی آخرش باز هم بخشی از اون رو از دست دادی.
با اتوبوس خودمون رو به اونجا رسوندیم و اولین جایی که رفیتم نمایشگاه تویوتا بود که چندین خودرو رو اونجا گذاشته بودند که بدون پرداخت هزینه میتونستی بصورت نمادین اون رو برونی و توی نظر سنجیشون شرکت کنی.
از درب خروج که اومدیم بیرون به فاصله 100 متر، موزه هنرهای دیجیتال ژاپن (teamlab borderless) بود، با پرداخت مبلغ 3200 ین ( معادل 30 دلار ) بعنوان ورودیه، وارد موزه شدیم خیلی ذهنتون رو نبرید سمت موزه هایی که تابحال دیدید. اینجا جایی متفاوت تر و فراتر از اون چیزی بود که تصور میکنید. موزه ای بدون مجسمه و نقاشی یا اشیاء قدیمی، یک موزه سه بعدی با فضای ۱۰ هزار متر مربع که تصاویر با کمک ۵۲۰ کامپیوتر و ۴۷۰ پروژکتور ساخته شده موزه ای تماماً با نور و هنر دیجیتال، در محیطی کاملا تاریک و سیاه که روی دیوارها، زمین و سقف تصاویر رو میدیدی اینجا بزرگترین موزه در سبک خودش توی جهانه و تنها موزه ایه که بازدید کننده ها رو ترغیب میکنه تا به آثار هنری دست بزنن چون با تماس و لمس اونها، تصاویر تغییر شکل و رنگ میدن.
موزهی هنر دیجیتالی توکیو از 5 بخش اصلی که به هم متصل هستن تشکیل میشه. در مورد هرکدوم ازین بخش ها ساعت ها میشه صحبت کرد اما یکی از جذابترین بخش های این مجموعه بخش Crystal world هستش، جایی پر از نور و شیشه که چیزی مثل بارش کریستال رو شبیه سازی کرده، حتی قسمتی بنام چایخانه (En Tea House) وجود داشت که می تونستیم اونجا استراحت کنیم و همانطور که با بقیه معاشرت می کردیم چای بنوشیم و جالب تر اینکه درون چای ها شکوفه های دیجیتالی میدیدی که اگر فنجون رو تکان می دادیم، گلبرگهای اون پراکنده میشدن.
خلاصه جای تکرار نشدنی ای بود انگار وارد یک دنیای جدیدی شده بودیم.
بعد از قریب به 4 ساعت از موزه خارج شدیم و به سمت مجسمه آزادی که عیناً از روی نمونه آمریکاییش ساخته شده بود حرکت کردیم پیاده کمتر از 15 دقیقه راه بود مجسمه ای که دقیقا در ساحل اودایبا قرارداشت. از همونجا به راحتی میشد پل رنگین کمان که از خلیج توکیو عبور میکنه رو تماشا کنی. پلی که هنگام غروب آفتاب بخاطر چراغانی و نورپردازی متفاوتش که از انرژی خورشیدی استفاده میکنه. زیبایی وصف نشدنی ای داره و بعد ازون در مسیر برگشت به طرف ایستگاه اتوبوس، دقایقی رو هم داخل مرکز خرید ونوس فورت بخاطر محیط متفاوتش گذروندیم و سپس به خانه برگشتیم.
هیجان امروزم بیشتر از روزای پیش بود، قبل از شروع سفرم به ژاپن، همیشه دوست داشتم یکسری از مناطق توکیو رو حتما ببینم حالا برنامه امروز، رفتن به همون جاها بود جایی در غرب توکیو.
خداحافظی تدریجی با توکیوی جذاب...
روز چهارم
اولین مقصد امروز، محله هاراجوکو (harajuku) بود. مرکز مد و فرهنگ ژاپن. خیلی از موزه ها و مراکز تاریخی ژاپن هم توی همین منطقه هستش. هاراجوکو قطعا یکی از بهترین مناطق برای اهالی مد و خریده این محله پر از فروشگاه ها و خیابون های باحاله که توی هر لحظه ش و با هر قدمی که بر میداری یه اتفاق جدید و جذاب رو تجربه میکنی. دیدن جوون هایی با تیپ و آرایش های متفاوت و عجیب و غریب یکی از اصلی ترین ویژگی های این منطقه هستش فروشگاه های پر زرق و برق محصولات بهداشتی و آرایشی ژاپنی هم یکی از دلایل حضور مردم میتونه باشه. خلاصه این منطقه انقدر پرطرفداره که حتی وسط روز که نه تایم صبحانه بود، نه نهار، مقابل اکثر رستوران ها صف طویلی می دیدیم.
همانطور که در حال قدم زدن و تماشا بودیم به یکی از معروف ترین و محبوترین خیابونهای هاراجوکو رسیدیم.
خیابون تاکشیتا (takeshita) پاتوق جوونای ژاپنی، خیابونی که فقط 360 متر طولشه اما تمام چیزهایی که توی هاراجوکو بود رو حتی با اغراق بیشتر میشد اونجا پیدا کرد، تاکشتیا رو هم باید در روز و هم در شب دید، فضایی زنده و پر از انرژی مردمان اکتیو ژاپن! تا الان شلوغ ترین جایی که توی توکیو رفته بودیم همینجا بود. توی تاکشیتا هرچیز عجیب و غریبی رو میشه پیدا کرد از لباس ها و جوراب های رنگارنگ تا کیمونوها و لباس های سنتی ژاپن از غذاهای متنوع و خوشمزه ای که هرکسی با هر سن و سلیقه ای رو وسوسه میکنه تا کافه های حیوانات خانگی مختلف مثل جغد، گربه، سگ و ... خلاصه اینجا برای کسایی که اهل خرید و تیپ های متفاوت هستن جایی فوق العادست. البته برای تماشای متفاوت ترین ها هم جایی بینظیره.
کم کم از همونجا پیاده بسمت معبد میجی (Meiji) راه افتادیم. معبدی با مذهب شینتو که محبوب ترین مکان مقدس این مذهبه و هر سال جشن ها و فستیوال های زیادی اونجا برگزار میشه، این معبد بعد از مرگ اولین امپراطور عصر مدرن ژاپن یعنی میجی، تقریبا حدود صد سال پیش ساخته شد و البته توی جنگ جهانی دوم هم کلی آسیب دید که بعدها بازسازیش کردن.
از ورودی معبد که دروازه معروف شینتو هست، عبور کردیمو وارد باغی به مساحت 700 هزار متر با 120 هزار درختی که مردم وقف کرده بودند شدیم. از وسط باغ خودمون رو به باغ اصلی که معبد داخلش قرارداشت رسوندیم. راه های ورودی معبد از بین دو تا از بزرگترین دروازه های مقدس ژاپن میگذره دروازه هایی ساخته شده از زیباترین چوب های سرو که بیش از 1700 سال قدمت داره و هرکدوم ازین دروازه ها 12 متر هم ارتفاع دارن.
بعد از دعا و گشت و گذار در معبد، از همون در خارج شدیمو بسمت شیبویا (Shibuya) یکی از معروفترین ، پرترددترین و البته جذابترین محله ها و خیابونهای ژاپن حرکت کردیم.
در مقابل ایستگاه متروی شیبویا مجسمه ای برنزی بنام هاچیکو (Hachiko) قرارداره که به احترام سگی به همین نام ساخته شده. داستان ازین قراره که هاچیکو هر روز به این منطقه میومد و منتظر صاحب خودش میشد تا از ایستگاه مترو برگرده. این سگ حتی بعد از مرگ صاحبش هم به مدت 9 سال به این محل میومد و منتظر اون میشد. تا اونجایی هم که من میدونم یه فیلم هالیوودی هم براساس این داستان ساخته شده. خلاصه این مجسمه، نماد عشق و وفاداری هستش که خیلی از مردم برای دیدنش به اونجا میرن.
بعد از دیدن هاچیکوی فداکار، پیاده بسمت چهارراه شیبویا، یعنی نماد اصلی ژاپن حرکت کردی. تقاطعی شبیه میدان تایمز نیویورک، ساختمون های بلند با تابلوهای نئونی و ال سی دی های غول پیکر تبلیغاتی که کل منطقه رو نورانی کرده و اونجا رو تبدیل به یه منطقه زنده و پر جنب و جوش کرده بود. تا اینجا خیلی چیز عجیب و متفاوتی به نسبت چهارراه های بزرگ دیگه توکیو ندیده بودیم. تا اینکه چراغ راهنما قرمز شد و تمام ماشین ها متوقف شدند و جمعیت عظیم عابران پیاده ی منتظر در گوشه های تقاطع، از همه طرف وارد اون شدند.
اون موقع بود که فهمیدم چرا اینجا یکی از جذاب ترین چهارراه های ژاپن و البته جهان هستش ظاهرا هربار چراغ عابر سبز میشه حدود 3000 نفر ازجهت های مختلف از اون تقاطع عبور میکنن. این لحظه باعث جذب خیلی از توریست ها به اون منطقه شده بود. حتی چندین کافه معروف هم در چهار گوشه تقاطع در طبقات بالای بعضی ساختمان ها وجود داره که میشه رفتو در کنار پنجره در حالیکه قهوه مینوشی به تماشای چهارراه شیبویا و رفت و آمد مردم بشینی، ما هم روز متفاوت و جذابمونو تو یکی از همین کافه ها به پایان رسوندیم و در انتظار آخرین روز توکیو بودیم.
روز آخر توکیو گردی
اولین مقصد آخرین روز توکیو رو با یکی از زیباترین باغ های توکیو شروع کردیم باغی بنام ریکوگین (Rikugien)، با پرداخت ورودیه ای بمبلغ 300 ین وارد باغ شدیم. اینجا یکی از دو باغ بزرگ توکیو و نماد دوران سلطنتی ادو (Edo) هستش باغ با وجود جمعیت بسیار زیاد، آرامش خاصی داشت اولین و زیباترین شکوفه های گیلاس در توکیو رو میشد توی این باغ دید. برای همین خیلی از ژاپنی ها برای ثبت شکوفه های گیلاس 2020 به اینجا اومده بودن، در کنار هر درخت عظیم با شکوفه های استثناییش هم یه نگهبان برای حفاظت از شکوفه ها حضور داشت.
فضای داخلی باغ بصورتی بود که فقط از راه های مخصوصی که درست کرده بودند میشد عبور کنیم و نهایتا زمانی رو برای تماشای اون همه شگفتی بایستیم البته دریاچه بسیار زیبایی هم وسط باغ وجود داشت که همرو بخودش جذب میکرد.
بعد از اونجا با مترو بسمت محله شینجوکو (shinjuku) رفتیم. محله ای در شمال شیبویا و جایی تقریباً شبیه خود شیبویا، این منطقه هم جزو مناطق بسیار شلوغ ژاپن محسوب میشه و با قدم زدن تو کوچه پس کوچه هاش بیشتر میشه با فرهنگ جدید ژاپن و البته مردم ژاپن آشنا شد. از اونجاییکه امروز برنامه باغ گردی داشتیم کم کم مسیرمون رو بسمت باغ ملی شینجوکو گیوئن (Shinjuku Gyoen National) تغییر دادیم و چون که امروز روز اول بهار و مصادف با جشن هانامی یا همان جشن شکوفه های گیلاس بود بازدید از اون پارک رایگان بود (البته توی روزای عادی ورودیه اش 200 ینه).
باغ مربوط به 250 سال پیش میشه و از سه سبک متفاوت درست شده، سبک انگلیسی و فرانسه که در قسمت شمالی باغ دیده میشه و سبک سنتی ژاپنی که بخش جنوبی باغ هستش حدود 20 هزار درخت هم اونجا کاشته شده که 1500 تاش درختان گیلاسه.
مثل بقیه باغ ها، نقشه ای از محوطه و گونه های درختان موجود، بهمون دادن که البته این نقشه با بقیه فرق میکرد چون داخل اون، محل دقیق شکوفه های درختان مختلف رو برامون مشخص کرده بودن.
برخلاف باغ قبلی مردم میتونستن خیلی راحت روی چمن ها بشینن که البته بیشتر دراز کشیده بودنو رو به درختان زیبا یه زمان رویایی رو میگذروندن. این باغ بعنوان بهشت روی زمین شناخته شده که واقعا با قدم زدن دربین درختها و تماشای شکوفه ها و حتی دیدن ذوق و کیف مردم بهتر میشه اینو درک کرد.
با اینکه دوست نداشتیم از اون فضا و محیط خارج شیم اما بخاطر گشنگی شدید از باغ اومدیم بیرون.
روزمون رو با خوردن سوشی توی یکی از رستوران های سوشی فروشی شینجوکو تکمیل کردیم. بنظرم یکی از جاذبه های ژاپن شاید همین سوشی فروشی ها باشه. سوشی یکی از معروف ترین غذاهای ژاپنه و از برنج، ترکیب سبزیجات، ماهی، میگو و بقیه جونور های دریایی تهیه میشه.
وارد رستوران شدیم، دور میز بزرگی کنار ژاپنی های عزیز نشستیم و سعی کردیم هرکاری اونا میکنن ماهم انجام بدیم. سفارش گیری ای وجود نداشت، هرچیزی (هر نوع سوشی) میخواستیم رو از روی ریلی که مقابلمون در حال رد شدن بود بر میداشتیم و نهایتا میتونستیم سوشی مورد نظرمون رو با تغییرات اندک، بلند اعلام کنیم تا اگه یکی از سرآشپزها صدامون رو شنید برامون درست کنه و روی ریل بزاره تا هرموقع اومد نزدیکت اونو برداری البته اگه تو این فاصله کس دیگه ای برنداشته باشه !!
خب بالاخره بعد از تست چندین سوشی که البته بنظرم یکی از یکی خوشمزه تر بود برای پرداخت صورتحساب، پیشخدمت اومد و فقط تعداد بشقاب های چیده شده جلومون رو شمرد و با توجه به اینکه قیمت هر بشقاب سوشی 164 ین (بدون در نظر گرفتن نوع سوشی) بود هزینه رو پرداخت کردیم و از رستوران خارج شدیم.
بعد از اینکه با فضا و محیط شینجوکو هم آشنا شدیم، بسمت آخرین مقصد یعنی روپونگی یا راپونگی (Roppongi) راه افتادیم. منطقه راپونگی به لاس وگاس توکیو معروفه و بخاطر وجود رستوران ها، کافه ها و بارهای زیاد و مراکز تفریحی و سرگرمی ای که توی این محل هست زندگی شبانه این منطقه شهرت زیادی داره. منطقه مرفه و سطح بالایی که حتی افرادی که توی این منطقه در حال رفت و آمد بودن به وضوح مشخص بود که از لحاظ مالی و اجتماعی از سطح بالایی برخوردارن. یکی از کوچه های راپونگی با شیب تندی به ساختمان 54 طبقه ای بنام راپونگی هیلز منتهی میشه که با رفتن به بالای برج میشه تمام زیبایی راپونگی رو بدون حواشی داخلش دید.
خب به این ترتیب توکیوگردی ما هم تموم شد و لحظه های پایانی حضورمون توی توکیو رو اطراف محلمون در حالی که نمیدونستیم خوشحال باشیم یا ناراحت، گذروندیم.
نویسنده: الهام میبدی