سفر به استانبول، شهر ماه عسل

4.6
از 29 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفر به استانبول، شهر ماه عسل
آموزش سفرنامه‌ نویسی
25 فروردین 1395 15:53
49
18.8K

سلام، من و همسرم امسال برای دومین بار به استانبول سفر کردیم،بار قبل ماه عسل بود و خاطرات خیلی خوبی برامون به جا گذاشته بود.

از آنجایی که من خودم سایت لست سکند را خیلی دنبال می کنم و خیلی راهنماییم کرده دوست داشتم تجربیات خودم رو بنویسم تا شاید دوستانی باشند که ازش بهره ببرند.

ما چون می خواستیم از مرخصی اداری کمتری استفاده کنیم تور را برای 16 بهمن 94 رزرو کردیم و این باعث شد هزینه بیشتری را پرداخت کنیم.

ما 5 شب هتل سه ستاره بایمورات کرون در خیابان استقلال را با قیمت نفری 950 هزار تومان از آژانسی در تهران خرید کردیم.

قبل از سفر حواله ارز دولتی را از مسئول با اخلاق بانک سامان در شهر خودمون همدان دریافت کردیم که برای 600 دلار ارز دولتی حدودا 1میلیون و 900 هزار تومان شد.

چون بار دوم بود که به استانبول می رفتیم یک مقدار اطلاعات از تجربه اول داشتیم و می دونستیم برای این فصل حتما باید لباس گرم همراه داشته باشیم و به جز این پیشنهاد می دم اگر در توانتون هست چمدون و ساک های بزرگ با خودتون ببرید، چون وقتی وارد استانبول بشید دست خودتون نیست و می خواهید تا می تونید خرید کنید.

اگه آدم قانعی باشید همون 600 دلار برای سفرتون کفایت می کنه اما اگه قصد خرید برای یک سال آینده تون را دارید حتما از ایران با خودتون دلار ببرید چون تبدیل ریال به لیر در ترکیه اصلا به صرفه نیست.

پرواز ما ساعت 11:30 دقیقه معراج بود بعد از رفتن به فرودگاه و پارک کردن ماشین در پارکینگ رو باز فرودگاه امام خمینی با اتوبوس های نه چندان شایسته فرودگاه از پارکینگ به سالن اصلی رفتیم و بعد از مراحل دریافت کارت پرواز چون مسیر طولانی را از همدان آمده بودیم در نمازخونه فرودگاه نماز خواندیم و بعد حواله های ارز را به بانک سامان تحویل دادیم و 600 دلار را دریافت کردیم.

من چون اولین بار بود با شرکت هواپیمایی معراج سفر می کردم یک مقدار استرس داشتم ولی خوب پرواز خوبی بود و پرسنل خوب و مودبی داشت، حدودا 3 ساعت پرواز ما طول کشید و ساعت 12به وقت استانبول ما در فرودگاه آتاتورک نشستیم.

چون چند تا پرواز باهم از ایران فرود داشتند مراحل چک کردن پاسپورت حدودا 1 ساعت و نیم طول کشید و واقعا خسته شدیم .دریافت چمدون ها خیلی مرتب انجام شد و ترنسفر هتل را هم خیلی زود پیدا کردیم (البته بماند که من اصلا از این هتل راضی نبودم که بعدا توضیحاتشو میدم)

یک مسیر طولانی را زیر نم نم باران طی کردیم تا به ماشین ترنسفر رسیدیم و و در آرامش شب های استانبول زیر یک باران نرم به سمت هتل راه افتادیم.

هتل ما متاسفانه در کوچه پس کوچه انتهای خیابان استقلال بود و ماشین ما را یک کوچه پایین تر پیاده و کرد و ما چمدون ها را تا هتل از یک کوچه با شیب خیلی تند بالا کشیدیم و من واقعا از دست آژانس هواپیمایی ناراضی بودم.

تحویل اتاق ها به سرعت انجام شد و یه اتاق در طبقه سوم تحویل گرفتیم، اتاق خوبی بود و یک سبک تاریخی از معماری ترکیه داشت.

سفرنامه استانبول

صبحانه هتل


فردا صبح بعد از صرف صبحانه برنامه داشتیم که به آکواریوم برویم ولی چون خیلی دیر شده بود و به ماشین مخصوص آکواریوم نمی رسیدیم تصمیم گرفتیم به "جمعه بازار" برویم. جمعه بازار در محله فیندیک زاده" بود و بهترین راه دسترسی اون استفاده از تراموا بود که ما با مترو به کاباتش و ازاونجا با تراموا به فیندیک زاده رفتیم. پیشنهاد می کنم قبل از سوار شدن به تمام وسایل نقلیه عمومی استانبول حتما "استانبول کارت" تهیه کنید.

جمعه بازار همه چیز دارد و اگه قصد خرید سوغاتی با قیمت های ارزان را دارید حتما به یکی از بازارهای محلی برید چون چیزهای خوبی با قیمت مناسب پیدا می کنید وباید بگم که کیفیت اجناس هم خیلی خوب بود.

حدودا ساعت 3 بعد از ظهر ما خیس آب از جمعه بازار بیرون آمدیم و به سمت هتل برگشتیم ولی در کوچه پس کوچه های خیابان استقلال برای پیدا کردن هتل گم شدیم و این یکی از دلایل مهم بد بودن هتل بود که خیلی تو کوچه پس کوچه ها بود ساعت حدودا 5 در باران شدید به هتل رسیدیم و همه لباساهایمان خیس آب شده بود و به علت نبودن لاندری در هتل (درصورتی که تو اطلاعات هتل نوشته لاندری هست) آن روز عصر را در هتل ماندیم.

هتل بایمورات با شام بود و موقع شام از بقیه مسافرها پرسیدم واکثرا بخاطر جای بد هتل ناراضی بودند و گفتند آنها هم گم شده بودند.

روز دوم زودتر بیدار شدیم، صبحانه خوردیم و با تراموای قدیمی خیابان استقلال به میدان تکسیم رفتیم و ساعت 10 در ضلع شرقی میدان اتوبوس آکواریوم را پیدا کردیم. پیشنهاد میکنم حتما با این اتوبوس ها به آکواریوم برید چون مسیر اکواریوم خیلی دوره چند بار باید تراموا و مترو عوض کنید وخیلی هم هزینه دارد و واقعا اذیت می شید اگه بخوایید خودتون برید.

داخل ماشین از ما نفری 45 لیر هزینه ورودی آکواریوم را گرفتند. حدودا 45 دقیقه بعد به آکواریوم رسیدیم و بلیط هارا تحویل دادیم و داخل محوطه آکوریوم شدیم. یک تابلوی آبی رنگ بود که از همه می خواستند جلوی آن بایستند وعکس بگیرند و یک دختر با لهجه با مزه ای به ما می گفت:" ایرانی، ایرانی، اجباری! اجباری!"

داخل آکواریم واقعا جالب بود، دریاهای قسمت های مختلف دنیا را بازسازی کرده بودند و ماهی های مخصوص همان قسمت از دریا میتوانستید ببینید و یک مانیتور هم جلوی هر دریا بود که میشد با آن اسم و اطلاعات ماهی هارا چک کرد و اقلیم زیست محیطی آن ها را دید و اینکه از این نوع ماهی در کجای دیگر دنیا وجود دارد.

سفرنامه استانبول

نمایی از آکواریوم


آکواریوم واقعا جذاب بود و من دوساعتی را که در آکواریوم بودیم اصلا کسل کننده ندیدیم. قسمتی بود که با پرداخت 200 لیر به شما اجازه می دادند لباس های غواصی بپوشید و داخل آکواریوم بزرگ شوید جالب اینکه همه جور ماهی حتی کوسه هم در این آکواریوم بود و کسانی که وارد می شدند به ماهی ها غذا می دادند و در کنار آکواریوم با خانواده خود که بیرون بودند عکس یادگاری می گرفتند

سفرنامه استانبول

غواصی در آکواریوم


در قسمتی دیگر به شبیه سازی آمازون پرداخته بودند که بعد از تاریکی داخل آکواریوم نور جذاب و گرم این منطقه خیلی لذت بخش بود و ماهی های جنگل های آمازون را در اینجا می توانستید ببینید.

سفرنامه استانبول

بازسازی آمازون


در انتهای آکواریوم هم فروشگاهی بود که هم برای دیدن و هم برای خرید جالب بود من به عنوان یادگاری یکی از نمادهای کوچیک آکورایوم را خریدم.

سفرنامه استانبول

فروشگاه داخل آکواریم که شکلات آب شده با میوه میفروختن


ساعت 1 ما از آکواریوم بیرون آمدیم وبا اتوبوس ترنسفر به محوطه مسجد سلطان احمد رفتیم، وضو گرفتیم، داخل مسجد شدیم و پیشنهاد میکنم شما هم در این مسجد حتما نماز بخوانید چون خیلی حس خوب و با ابهتی دارد. و یک چیز جالب که ما دیدیم این بود که یک عروس و داماد مسلمان هم در مسجد در حال مراسم عقد بودند که نوع لباس پوشیدن عروس با حجاب و لباس زیباش توجه همه را جلب کرده بود.

سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

مسجد آبی


سفرنامه استانبول

نمای داخلی مسجد آبی


بعد از نماز گشتی در محوطه زدیم و برای کسانی که مسجد ایاصوفیه را ندیده اند بعد از سلطان احمد بهتر است به سمت این موزه زیبا بروند و از آن هم بازدید کنند. ورودی ایاصوفیه نفری 30 لیر است ولی از آنجایی که ما سال گذشته این مسجد را دیده بودیم به آنجا نرفتیم و تصمیم گرفتیم غذا بخوریم در یکی از خیابان های اطراف یک رستوران چینی بود که ما امتحانش کردیم ولی پیشنهاد میدم هیچ وقت شما امتحان نکنید چون مزه غذاهاشون واقعا به مذاق ما نمی ساخت!

سفرنامه استانبول

ایاصوفیه


سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

نمای داخلی ایاصوفیه


سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

غذای چینی


بعد از صرف نهار پیاده به سمت بازار مصری ها رفتیم. قبل از رسیدن به بازار مصری ها به بازار مسلمان های استانبول رسیدیم که مردم با عجله خرید می کردند و می تونید روسری ومانتوهای خیلی شیکی پیدا کنید که البته قیمتشونم خیلی بالا بود.

بعد از کمی پرس و جو بازار مصری ها را پیدا کردیم که پراز ادویه و چایی و قهوه واینجور چیزها بود و آدم را یاد بازار رضا در مشهد می انداخت ولی دیدنش خالی از لطف نبود مخصوصا وقتی فروشنده ها با لهجه بامزه دعوت می کردند به داخل مغازه بروید. انتهای بازار یک مغازه بزرگ قهوه فروشی بود که باید برای خرید قهوه در صف می ایستادی وعطر قهوه ترک تا چند تا کوچه دورتر از این مغازه هنوز استشمام می شد و مست می کرد.

روبروی قهوه فروشی یک مغازه بود به اسم کنوفه صفا که به نظر خیلی مشهور می رسید چون خیلی شلوغ بود و خیلی ها خانوادگی در صف ایستاده بودند تا نوبتشان شود. کنوفه یک نوع شیرینی رشته ای شبیه باقلوا بود که در بشقاب مخصوص سرخ میشد و بین آن یک موادی شبیه پنیر پیتزا داشت، من خیلی از طعم آن خوشم آمد ولی همسرم دوست نداشت و فکر می کنم دوست داشتن کنوفه سلیقه ای باشد.

سفرنامه استانبول

کنوفه صفا


در انتهای بازار مصری ها سوار اتوبوس شدیم وبه میدان تکسیم برگشتیم و قدم زنان خیابان شلوغ و پر هیجان استقلال را تا هتل قدم زدیم. خیابان استقلال جز مشهور ترین خیابان های استانبول است که هیچ ماشینی در آن رفت و آمد نمی کند و فقط یه تراموای قدیمی سرتاسر خیابان رفت و آمد دارد.
در خیابان استقلال همه برندهای معروف شعبه دارند و اگه بخواهید خرید کنید گذشت زمان را در این خیابان با آواز خواننده های دوره گرد که در سراسر خیابان هستند حس نمی کنید و قطعا دلتون می خواهد بلوط بو داده داغ را امتحان کنید.

سفرنامه استانبول

از داخل تراموا خیابان استقلال


برای خرید پیشنهاد می کنم به دو تا مارک معروف ال سی وایکیکی و دیفکتو مراجعه کنید و هرچی دوست داشته باشید اونجا پیدا می کنید و البته اینقدر ایرانی هست که اصلا تو این فروشگاه ها احساس غربت نمی کنید.

شام را در هتل خوردیم و از خستگی خیلی زود خوابیدیم.

روز سوم بعد از صرف صبحانه برنامه "کاخ تاپ کاپی" را داشتیم. با تراموا یک ایستگاه بعد از سلطان احمد پیاده بشید وبعد از چند قدمی هم پیاده روی تابلوی کاخ رو میبینید و البته کاخ تاپ کاپی هم مثل کاخ موزه های داخل ایران بخش های مختلفی داره که میتونید هرکدومو می خوایید بلیط تهیه کنید و برید ببینید.

ما بلیط کاخ اصلی رو نفری 35 لیر گرفتیم و موزه اون قسمت را نگاه کردیم که شامل هدایایی بود که به عثمانی اهدا شده بود البته من خیلی بعید میدونستم اون جواهرات را هدیه گرفته باشند. و یک قسمت هم داشت که اون دیگه خیلی به نظرم غیر واقعی بود که شامل عصای حصرت موسی، صندوق حضرت نوح، قالیچه حضرت سلیمان، پیراهن پیامبر اسلام، شمشیر حضرت علی و .. بود.

انتهای کاخ هم حرم سرا بود و یک ویوی خیلی خوب هم رو به دریا داشت که عکس های خوبی می شد گرفت و رستوران و کافی شاپ هم بود که ما نهار را آنجا خوردیم.

سفرنامه استانبول

نمای داخلی کاخ تاپ کاپی


بعد از تاپ کاپی به سمت خیابان "عثمان بی" رفتیم و و از مغازه های آنجا هم کمی خرید کردیم. پیشنهاد میدم فقط خود خیابان را برید و داخل کوچه ها نشید چون داخل کوچه ها کلی فروشی است ، تکی نمی فروشند و فقط وقتتون رو میگیره.

برای شام به هتل نرسیدیم و تصمیم گرفتیم به مک دونالد بریم که واقعا غذای بدی بود و اصلا ارزش امتحان با توجه به قیمتش را ندارد. روز چهارم بعد از صرف صبحانه به ایستگاه کاباتاش رفتیم و با استانبول کارت سوار کشتی جزیره "بیوک آدا" شدیم. بیوک آدا یکی از جزایر خیلی زیبای استانبول است که با کشتی حدود دو ساعت طول می کشد و در راه بقیه جزیره ها را هم می توانید ببینید.

اگه روز آفتابی و خوبی را برای بیوک آدا انتخاب کردید حتما روی عرشه برید و پرواز مرغهای دریایی را بالای سرتون نگاه کنید خیلی از مسافرها براشون نون پرت می کنند و اونها همه دوساعت را همراه کشتی تا جزیره پرواز می کنند.

داخل کشتی کافی شاپ هم هست که اگر احیانا گرسنه شدید چیزی میل کنید.

سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

مرغابی ها بر فراز کشتی


حدودا ساعت 1 به جزیره رسیدیم و و به خیابان اصلی که پر از مغازه های تل های گل دار هست رسیدیم و دختر های زیادی از تل ها می خرند که خیلی هم خوشگل هستند.

باقلوا فروشی و یه جور شیرینی گرد دارند که خیلی خوشمزه است و حتما پیشنهاد میکنم امتحان کنید.

جزیره بیوک آدا تنها جزیره استانبول هست که به جز ماشین پلیس و امداد هیچ ماشین دیگری حق عبور و مرور ندارد و جزیره را می شود به دو روش گشت یکی با درشکه که باید کرایه کنید ودور جزیره رو بچرخید و دیگری با دوچرخه های کرایه ای است. چون ما سال قبل با درشکه گشته بودیم این بار دوچرخه کرایه کردیم و باید بگم واقعا خوش گذشت و خیلی هیجان انگیز بود.

دور جزیره را با دوچرخه بگردی و انصافا برعکس قیافشون دوچرخه های خوبی هم بودند. بعد از یک دوچرخه سواری لذت بخش و نفس گیر به میدان اصلی برگشتیم و برای صرف نهار به رستوران رفتیم و دونوع ماهی مختلف سفارش دادیم که بعد از چند روز واقعا غذای خوشمزه ای بود و چسبید!

بعد از نهار مسجد اصلی را پیدا کردیم و نماز خواندیم، قبل از رفتن چند تا یادگاری کوچیک هم از بیوک آدا خریدم و به کشتی رفتیم و با کشتی ساعت 3 به استانبول برگشتیم.

سفرنامه استانبول

دوچرخه سواری در بیوک آدا


سفرنامه استانبول

مغازه های اغذیه در بیوک آدا


حدود ساعت 5 رسیدیم و با تراموا به مرکز خرید "کاله سنتر" رفتیم و کمی خرید کردیم.

روز آخر سه شنبه بود و تصمیم گرفتیم به "بازار سنتی و سرپوشیده استانبول" برویم با مترو وسپس تراموا به بازار رسیدیم مثل همه بازارهای سرپوشیده ایران خیلی گرم و تمیز بود و نمای زیبایی هم داشت چند ساعتی در بازار قدم زدیم و صنایع دستی استانبول را دیدیم.

سفرنامه استانبول

طلافروشی بازار سنتی استانبول


بعد از بازار سنتی به سه شنبه بازار که در پاساژ "الیویم" برگزار می شد رفتیم بعد از یک مسافت طولانی و عوض کردن چند تا اتوبوس به الیویم رسیدیم . مغازه ها حراجی ها را داخل محوطه پاساژ آورده بودند که به نظر من خیلی جالب نبود ولی مردم محلی خیلی خرید می کردند من ترجیح دادم به نمایندگی کاتان ومنگوو دیفکتو بریم که خوب آنجا چیزهای بهتری پیدا کردیم مخصوصا دیفکتو که یه شعبه خیلی بزرگ بود. اگه قصد خرید کفش دارید نمایندگی فلو در این پاساژ خیلی خوب بود.

برای نهار به طبقه آخر پاساژ و کی اف سی رفتیم که خب بد نبود، ولی بنظر من استرپس های ایران خیلی خوشمزه تر هستند.

بعد از نهار به هتل برگشتیم و وسایل را جمع و جور کردیم و برای خریدهای آخر به خیابان استقلال رفتیم، در برگشت شام خوردیم و چون ترنسفر رفته بود و رسپشن هتل به ما اصلا اطلاع نداده بود خودمون تاکسی گرفتیم و به فرودگاه رفتیم و در صف خیلی طولانیییی کارت پرواز ایستادیم و آنجا دیدیم که مسافرا ساک هاشونو جابجا می کنند تا همسفراشون اضافه بار نخورند. به وقت ایران ساعت 6:55دقیقه صبح به فرودگاه امام برگشتیم و بعد از پروژه ی بزرگ رد شدن گمرک سفر ما خاتمه پیدا کرد.

نویسنده :رضوانه باب الحوائجی