با سلام
من مهدی زادی 37 سال سن دارم و اهل و ساکن تبریز میباشم و علاقه مند به سفر ، سفری از هر نوع و اگر محدودیتهای خاصی نبود دوست داشتم تا همیشه در سفر باشم بدون آنکه دلتنگ بازگشت شوم. سفرهای مختلف داخلی داشته ام و سه سالی هست که سفر زمینی با اتومبیل شخصی به کشورهای اطراف منطقه ای شامل آذربایجان و ارمنستان و گرجستان و ترکیه داشته ام.
در اوایل مهرماه امسال (سال 95) سفر چند روزه ای به گرجستان و ترکیه به اتفاق پدر و مادر همسرم برنامه ریزی کردیم که بنا به دلایل کاری این برنامه بصورت چند باره به تعویق افتاد که نهایتا در بامداد پنجم آبان تصمیم قطعی به حرکت به سمت بازرگان و از طریق ترکیه به گرجستان گرفتیم که در آخر شبی که فردایش برنامه ی حرکت داشتیم، متوجه شدم که یکی از همراهان، مصرف روزانه ی داروی خاصی را دارد که از جمله داروهای ممنوعه ی ورود به گرجستان است. چنانکه مطلع هستید تعدادی از کشورهای همسایه از جمله آذربایجان و ارمنستان و بالاخص گرجستان، حساسیت ویژه ای به داروهای خاص و گاها غیر خاص از جمله دارو های کدیین دار قایل هستن که این قضیه در مرز گرجستان نمود بیشتری دارد. و در صورتی که داروی خاصی را بایستی حتما با خود داشته باشید لازم است که روال خاصی را طی کنید که بطور کلی شامل نسخه ی ترجمه شده ای از پزشک مورد تایید که مهر دادگستری خورده و مهرهای وزارت خارجه ی ایران و سفارت گرجستان بر آن ثبت شده است، میشود.
به هر حال این روال، کاری نبود که ما بتوانیم در ساعت ده شب و تا فرصت باقیمانده تا زمان حرکت، انجام دهیم. از طرفی چون بدلیل دیرکرد، مصادف بودیم با هوای بارانی منطقه ی قفقاز و شمال ترکیه و همچنین بدلیل اینکه من قبلا سفری به تبلیس و باتومی داشته ام، این سفر جاذبه ی زیادی برایم نداشت، ته دل از این ناهماهنگی خوشحال شدم و برنامه را تغییر دادم به داخل ترکیه.
قبلا به دلیل علاقه ی شخصی، اطلاعاتی در زمینه ی سفر به نقاط مختلف ترکیه بصورت زمینی از طریق سفرنامه های مختلف بخصوص از سفرنامه های زیبا و گزیده شده ی سایت لست سکند، کسب کرده بودم و حتی برنامه ریزی دو هفته ای به ازمیر و استانبول داشتم که مترصد فرصتی بودم تا آن را اجرا کنم.
لذا تصمیم گرفتم زمان ده روزه ای که برای سفر به گرجستان در نظر گرفته بودیم را تبدیل کنم به برنامه ی زمینی تا ازمیر با حذف استانبول که بتوانیم در ده روز جمع و جور کنیم.
با این توضیحات برغم آنکه قصدم در خلاصه گویی بود و به درازا کشید، می پردازم به اصل برنامه؛
نصب پلاک کاپتاژ در جاده های ایران منع قانونی دارد و در واقع در جاده های ایران معتبر نیست با این حال در محدوده ی تبریز تا مرز پلیس محترم راه برخورد خاصی ندارد و جهت سهولت امر، من در تبریز پلاک ها را نصب کردم
مطابق برنامه ی قبلی، تصمیم بر آن بود که ساعت دو بامداد به سمت بازرگان حرکت کنیم که پس از انجام تشریفات عبور، در اول روشنایی صبح در سمت ترکیه باشیم که بتوانیم از کل روز برای سفر استفاده کنیم. بارندگی خفیف برف از شب گذشته آغاز شده بود که در ناحیه ی ماکو به اوج شدت خود رسیده بود به نحوی که تمام جاده را پوشانده بود و حتی در قسمتی از راه، متوجه شدم که خارج از مسیر جاده در حال حرکت هستم.
به هر حال با توجه به اینکه قسمتی از مسیر دچار برف شدیم، حدود ساعت 6 به مرز رسیدیم. و طبق روال همه ، قبل از خروج از ایران، باک را کاملا پر کردیم. به رغم آنکه هیچ ماشین سواری در این ساعت از زمان در بامداد چهارشنبه در مرز وجود نداشت، اما اتوبوسهای مسافربری گویا همانند ما برنامه ریزی کرده بودند که در این ساعات از مرز عبور کنند و ما به همین دلیل در ثبت ورود و خروج و برخی روال اداری خروج خودرو با ازدحام و شلوغی مسافر و راننده ها مواجه شدیم. توضیح اینکه بنده عوارض خروج و بیمه ی خورو را قبلا از تبریز تهیه کرده بودم. و گلایه اینکه بیمه ی ایران که قبلا بیمه ی دو هفته ای 65 تومنی داشت اکنون فقط بیمه ی یکماه ی 135 تومنی صادر میکند که .. قضاوت با شما..
در کمتر از یکساعت، از مرز عبور کردیم. با توجه به برنامه ی نسبتا فشرده ای که در نظر گرفته بودیم تصمیم داشتیم روز اول بیشترین مسافت ممکنه را طی کنیم.پس از صرف زمان حدودا سه ساعت حوالی ساعت ده به وقت ایران به ارزروم رسیدیم. ارزروم بزرگترین شهر نزدیک ایران است و مرکز استان بوده و چیزی که برای ما مرد ها نمود و جذبه ی بیشتری دارد آنکه نمایندگی های خودرو های مختلف نیز در این شهر وجود دارد. برای ورود به شهر بایستی از جاده اصلی ترانزیتی خارج شد.
لازم به توضیح است که در ترکیه در جاده های بین راهی، رستوران قابل قبولی وجود ندارد و به نظر من بیشتر به آن دلیل است که ترکیه به دلیل نرخ بنزین، بخصوص در شرق ترکیه جاده های خلوتی دارد . تقریبا تمامی رستورانها در داخل شهر ها متمرکز شده اند و البته صبحانه های ترکیه نیازی به وصف و توصیف ندارد. و در رستورانها سرو میشود . حتی اینکه برخی رستورانها صرفا صبحانه سرو میکنند و در باقی ساعات حالت کافه تریا به خود میگیرند.
پس از صرف صبحانه ی نسبتا سنگین در ارزروم که دلی از عزا در آوردیم، ادامه ی مسیر دادیم به سمت کایسری که حوالی هفت عصر به این شهر رسیدیم. البته این مسافت بسیار طولانی و خسته کننده بود که بعنوان مشاور به کسی پیشنهاد نمیدهم اما ما بدلیل تغییر برنامه و محدودیت زمان، لاجرم به طی این مسافت طولانی 17 ساعته شدیم. توضیح اینکه چون من قصد سفرنامه نویسی را نداشتم و قبلا هم در ارزروم اقامت داشته ام و نیز نیمه ی شرقی ترکیه بخصوص جاده ی مرکزی که ما طی کردیم، تکراری و یکنواخت بوده و دیدنی خاصی ندارد لذا عکس خاصی از این منطقه نگرفتم.
در اینجا به خودم وظیفه میدانم نرم افزار آفلاین و رایگان و عالی maps.me را معرفی کنم. که در راهیابی و معرفی هتل و رستوران و ... در یک مملکت غریب کمک شایانی به ما کرد. در کایسری با استفاده از نرم افزار نقشه سراغ چند هتل رفتیم که در نهایت هتلی را برای یک شب اقامت و استراحت انتخاب کردیم. فاصله ی کایسری از مرز بازرگان حدود 900 کیلومتر میباشد و در واقع نقطه ی آغازین سفر ما است.
کاپادوکیه
کایسری در نزدیکی محلی ست باستانی به نام کاپادوکیه، منطقه ای شبیه کندوان خودمان و دودکش های جن، معادل قلعه ی بهستان زنجان، کلیسایی دخمه گونه بر بالای کوه ، کوچکتر از غار کرفتو، البته پخش شده در منطقه ای در مقیاس نسبتا بزرگ. معروف به سرزمین بالن ها که متاسفانه در آن روز پرواز بالن نداشتند.
شهر گرومه به عنوان مرکز توریستی منطقه ی کاپادوکیه است که تورهای بالن سواری و سایر تورهای تفریحی از این محل آغاز میشود و این شهر پر است از رستوران و مغازه و هتل، که قدری یادآور سرعین خودمان است، البته بسیار زیباتر و تمیزتر از سرعین. نهار هم در گرومه صرف شد.
و سگی که وسط خیابان ولو بود، و ملت نگران احوالش بودند و بهش آب و غذا میرسوندند، آخرش سگه پا شد رفت اون ور تر خوابید !
موقعیت گرومه در ترکیه، دایره ی آبی
قونیه، یا به قول ترکها، کونیا.
پس از حرکت از گرومه،پس از طی زمان سه ساعت، شب به کونیا رسیدیم،
آرامگاه مولوی ضمن اینکه برای اهالی و معتقدان، زیارتگاه است ؛ برای عموم و توریستها بصورت موزه قابل بازدید است و البته بدون هزینه ی ورودی. این موزه در شب تعطیل بوده و ما صرفا توانستیم از محوطه ی بیرونی که بصورت زیبایی نور پردازی شده بود، بازدید کنیم .
ترن شهر :
قبری که بیرون محوطه ی محصور آرامگاه پارک شده
لازم به توضیح که رسم الخط ترکیه قبلا به همین صورت حروف عربی بوده که به توسط آتاتورک به صورت فعلی تغییر یافت.
شب را به صبح رسانده و در جوار حرم مولانا صبحانه ی مختصر و درویشانه ای به جا آوردیم
نمای حرم از پنجره ی هتل
و بعد صبحانه رفتیم به بازدید موزه و مرقد، موزه شامل مرقد در مرکز که بصورت حرم است، و حجره های اطراف که بصورت موزه بوده و نیز قبرهایی در محوطه و نیز داخل حرم وجود دارد
چنانکه عرض شد، اتاقها و حجره های پیرامون حرم بصورت موزه استفاده شده ست
گورستانی در محوطه
حرم مولوی
برای ورود، بجای در آوردن کفش، از روش با کلاس تری استفاده میشود، کشیدن کاور یکبار مصرف روی کفش
و داخل حرم که مرقد مولوی و مریدانش داخل آن است، و چنان به نظر میرسد که رتبه و مقام مریدان، بر اساس بلندی کلاه های شان مشخص باشد
و قبر حضرت مولانا، مکان مقدس تصوف،که اهالی، با وضو به جوارش وارد میشوند، دعا میکنند، راز و نیاز میکنند، و حتی برخی از ته دل اشک میریزند..
مولانا، کسی که عده ای مقدس مینامندش و عده ای مسلمانی منحرف !
پاموکاله (معادل پنبه قلعه فارسی)
بعد از بازدید از موزه ی مولانا، مسیر را ادامه دادیم به سمت پاموکاله که در حومه شهر بزرگ دنیزلی است، پاموکاله به فاصله ی زمانی پنج ساعته از کونیا واقع است.
پاموکاله عبارت است از کوه یا تپه ی بلند آهکی، که از بالای آن چشمه های آبگرم آهکی میجوشد و در تمام طول مسیر بالاروی جاری ست، و در حین جاری شدن، حوضچه های طبیعی را پر میکند، البته در برخی حوضچه ها دخالت کوچک انسانی شده است که قابل چشم پوشی است. چنانکه به نظر میآید، این کوه، حاصل رسوب گذاری چشمه های آب آهکی در طول سالیان دراز است، ورودی این اثر طبیعی نفری ۴۰ لیر، حدودا ۵۰ هزار تومان میباشد.
این منطقه در محدوده ی ازمیر است، بدین شرح که تورهای یکروزه از ازمیر به این منطقه جهت بازدید، آورده میشوند، توریستهای زیادی از کشورهای شرقی، شامل چین و کره در این مجموعه ی توریستی دیده میشوند.
در ورودی منطقه ی سفید، لازم بود جهت حفظ تمیزی محیط، کفشهای خود را در آوریم، بر خلاف ظاهر لغزنده و برف گون و یخی، اصلا حالت لغزنده نداشت.
یه پارک کوچک در بالای کوه ایجاد شده بود.
خروس دنیزلی معروف بوده و بعنوان نماد این شهر شناخته میشود.
در بازگشت به پایین، با منظره ی غروب مواجه بودیم.
یه توضیح اضافی که پایین آمدنی قدری هوا سرد شده بود، و ما پاهایمان را برای دقایقی در چشمه های آبگرم نگه میداشتیم تا گرم شود
لازم به توضیح است که نمونه ی نسبتا مشابهی از این اثر طبیعی در ایران بنام چشمه باداب سورت در محدوده ی جنوب ساری و شمال شهرستان سمنان میباشد که متاسفانه و متاسفانه مثل تمام آثار باستانی و طبیعی و توریستی ایران، به آن پرداخته نشده است
اولودنیز
پس از بازدید از پاموکاله، در همان منطقه شام مختصری صرف شد و شبانه به سمت اولودنیز به فاصله ی سه ساعته حرکت کردیم، من اولین بار نام این منطقه را در سفرنامه های درج شده در سایت لست سکند دیدم و با آن آشنا شدم.
این منطقه،که در فاصله ی سه ساعته از آنتالیا قرار دارد، در ایران چندان شناخته شده نیست، در عوض پاتوق انگلیسی ها ست. طوری که در شهرک که قدم میزنی، گویی در دهکده ی کوچکی در انگلیس هستی، قیمتها به پوند، رستورانها به سبک انگلیسی، و گارسونها به زبان و پوشش انگلیسی و توریستهای پیر و جوان انگلیسی که با لهجه ی سریع و روان گوینده ی خبر بی بی سی با هم صحبت میکنند و سکوت شب را به تلاطم میکشند،
در شهر که قدم میزدیم، انگار فقط ما غریبه بودیم در بین آن همه بیگانه!
پذیرش هتل وقتی فهمید ما ایرانی هستیم، قیافه ی بهت زده ای گرفت، این دهکده ی توریستی، که در پایان فصل سفر توریستها بود، پر بود از هتل های مختلف، که دو نمونه که ما سر زدیم، استخر بزرگی در وسط آن بود، و طبق توضیحات پذیرش هتل، اکثر هتلها طی این روزها بخاطر پایان فصل سفر، تعطیل میکنند تا بهار،
اولودنیز، زیباترین قسمت سفر، نام منطقه ای ست بهشت گونه در جنوب ترکیه، حومه ی بندر فتحیه، در کنار دریای اژه. اولودنیز به معنای دریای ایستاده و راکد میباشد و شامل ناحیه ای خلیج گونه است که در آغوش سواحل، آرمیده، دریایی به زلالی هر چه تمام تر، به آبی ترین رنگ
اولودنیز، امکانات تفریحی خوبی دارد، از جمله ساحل زیبا، کشتی سواری، قایق سواری، کایت سواری،
یکی از تورهای روزانه ی منطقه، گشت با کشتی به مدت شش ساعت بود که در نواحی مختلف ساحل توقف داشت و نهار هم در داخل کشتی صرف شد
پس از طی مسافت هایی در سواحل خاصی توقف و پیاده شدن داشتیم
که این کشتی سواری تا بعد از ظهر ادامه یافت.
که این کشتی سواری تا بعد از ظهر ادامه یافت، نهار را روی این میز خوردیم
بعد از اتمام کشتی سواری، استراحت و استحمام کوچکی در هتل انجام شد، و شب جهت قدم زدن و صرف شام، گام در این شهرک انگلیسی گذاشتیم
نقشه های چاتوچاک
در ادامه ی سفر به سمت ازمیر، توقف کوتاهی جهت صرف صبحانه ی مختصر در بندر فتحیه، در نزدیکی این محل، داشتیم..
این مقدار غذا، به اندازه دو نفر سفارش شده است، ایکی کیشی لیک
حرکت به سمت ازمیر
پس از ترک اولودنیز، به سمت ازمیر حرکت کردیم، در مسیر ازمیر شهر باستانی افس قرار دارد، که چیزی در مایه های تخت جمشید خودمان است، البته با بناهای رومی .
پس از بازدید از افس به سمت ازمیر راه افتادیم،
ازمیر شهری ست نسبتا رسمی که حالت توریستی کمتری دارد، و بیشتر به مرکزیت ازمیر به مکان های دیدنی اطراف بصورت تور برگذار میشود، از جمله پاموکاله، افس، کوش آداسی و چشمه که شهرهای ساحلی هستند.
با توجه به خلیج بوجود آمده، ازمیر در اطراف خلیج شکل گرفته و گویی دریا را در آغوش گرفته، به نحوی که قسمتی از سفرهای شهری توسط قایقهای مسافری انجام میشود و در چند نقطه از طول ساحل، ایستگاههای رسمی وجود دارد.
از جمله مکان های توریستی شهر، ساحل کوردون، و ساعت کناک است
یکی از اسکله های مسافر بری
میدان ساعت کناک
باغ وحش، یکی از دیگر محلهای دیدنی ازمیر است
و مراکز خریدی که نسبت به ازمیر، آنچنان که باید، جامع و پر بار نبودند، مراکز خرید اپتیمم و برنوا دو مرکز خرید اصلی ازمیر هستند،با این حال به نظر شخص من، مرکز خرید پیازا در سامسون و فروم در ترابزون، بهتر و مناسبتر از ازمیر میباشد
پس از سه شب و دو روز اقامت در ازمیر، راه را به سمت شمال ترکیه ادامه دادیم، مسیری که انتخاب کردیم، از سی کیلومتری استانبول میگذرد، و از روی پلی رد شدیم که در میانه های پل، کاملا استانبول دیده میشد،
فاصله ی ازمیر تا استانبول حدودا شش ساعت است.
پل در حال اتمام ساخت عثمان قاضی
استانبول، از فاصله ی سی کیلومتری
و سورپرایزی که اتفاق افتاد اینکه در ورودی پل، مجبور به پرداخت عوارض ۹۷ لیری شدیم!
به هر حال برای استانبول از دور دستی تکان دادیم و ادامه ی مسیر را به سمت سامسون طی کردیم، و شب را در این شهر به صبح رساندیم و یک شب، در ترابزون اقامت داشتیم،و گشت کوچکی در مرکز خرید فروم داشتیم که نظر بنده مبنی بر بهتر بودن فروم نسبت به مراکز خرید ازمیر، مورد تایید خانمها قرار گرفت.
و در نهایت بر خلاف میل باطنی، به ایران برگشتیم
فاصله ی ترابزون تا مرز ، از طریق ارزروم، هشت ساعت، میباشد.
شهر اردو، بین سامسون و ترابزون:
مجموع مخارج بنده به شرح زیر است(مسافت از تبریز تا تبریز ۵۱۰۰ کیلومتر و نه شب اقامت)
اقامت هتل، یک ملیون تومان
خوراک هشتصد هزار تومان
هزینه بنزین، بیمه و عوارض اتوبان و کلا هزینه ی خودرو دو ملیون تومان که به دو خانواده تقسیم شد
تفریحات، موزه ها، کافه و تنقلات ، ۵۰۰ هزار تومان.
یک نکته اینکه در صورتی که با ماشین شخصی وارد ایران میشوید، بار ها و ساکها را تا حد امکان بین همسفران پخش کنید تا لوازم کمی در صندوق ماشین بماند و در گذر از مرز، دچار مشکل خاصی از بابت نفر انتظامی و ارزیاب نشوید.
و توضیح آخر اینکه بنده در چند سفر زمینی که به ترکیه داشته ام، بجز در نواحی اطراف شهر ها، جای دیگری تابلو محدودیت سرعت ندیده ام، حتی در این سفر قصد داشتم سرعت را در محدوده ی ۱۱۰, ۱۲۰ رعایت کنم اما متوجه شدم که خود ترکها گاها با سرعت بسیار بالا میرفتند، که من به تبعیت از آنها سرعت ۱۶۰ را هم تجربه کردم، و اتفاق خاصی نیفتاد و برای من هنوز هم سوال است که آیا آنجا محدودیت سرعت است یا خیر، و اینکه به چه طریقی کنترل میشود، البته لازم به توضیح که بخصوص در غرب ترکیه، دوربین های کنترل سرعت نصب شده است، با این حال خود ترکها رعایت نمی کردند! و جالب توجه آنکه در قسمتهایی از جاده ها بخصوص نزدیک شهرها، ایستگاه های ایست بازرسی پلیس بود که پلیس ها، خودرو های ترکها را برای کنترل مدارک و بازرسی نگه می داشتند اما به ما بدون هیچ مانع و توقفی، اجازه ی عبور میدادند.
همچنانکه من از سایر سفرنامه ها برای انجام این سفر، استفاده کردم، امیدوارم این سفرنامه هم برای سایر هم وطنان مفید واقع شود.
عرض ادب و احترام
نویسنده :مهدی زادی
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و لست سکند مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد. |