تصمیمگیری در مورد اینکه کجا بریم؟ با کیا بریم؟ چه جوری بریم؟ و هزاران سوال دیگه برای خیلیها کار سخت و وقت گیریه اما از اونجایی که من عاشق هیجان و تجربه کردن چیزای جدیدم خیلی زود تصمیم میگیرم، کولهبارم رو میبندم و راهی سفر میشم و معتقدم که هر سفری هر چند کوتاه و نزدیک میتونه خاطرهای بشه و درسی که زندگیمون رو از این رو به اون رو کنه.
سفر من به نپال و هند بنا بود در قالب یک گروه چهار نفره دوستانه و به صورت بکپکری انجام بشه اما تنها 5 روز مونده به پرواز مسائلی پیش اومد که من به عنوان یه خانم صلاح دیدم برای ثابت کردن خودم به خودم و شکستن تابوهای ذهنی این سفر رو هر طور شده حتی تنهایی برم.
سه روز اول سفر رو با دو نفر خانم همسفر شدم اما بقیه مسیر رو تنهایی سپری کردم و چیزهایی رو تجربه کردم که همواره در گنجینه خاطراتم بکر و بینظیر باقی میمونه. امیدوارم این سفرنامه بتونه الهامبخش باشه برای همه اونهایی که در مسیر زندگی مجبور میشن یه سری از باورهای غلط رو تغییر بدن و یه چیزایی رو به خودشون ثابت کنن.
سفر 13 روزه به نپال (از 28 اسفند تا 11 فروردین)
من قبل از سفر یه سری سفرنامه و اطلاعات پراکنده از اینترنت جمعآوری کرده بودم و حتی با یه نفر که نپال رو برای صعود به بیس کمپ آناپورنا رفته بود صحبت کردم. همه شواهد حاکی از این بود که نپال بسیار بسیار مقصد جذابتری برای یک خانم تنهاست در نتیجه من تصمیم گرفتم وقت بیشتری رو در این کشور صرف کنم و صرفاً چون بلیط برگشتم از دهلی بود، چند روز آخر رو اختصاص بدم به هند. من میخواستم حتماً در برنامهام کوهپیمایی هم داشته باشم، در نتیجه همه وسایلم رو در کولهای جاسازی کردم و اولین سفر بکپکریم رو تجربه کردم. (وزن کوله من بهطور میانگین از ابتدا تا انتهای سفر 12 کیلوگرم بود) و اینگونه بود که سفر مهیج من در روز 27 اسفند (17 مارس 2017) با پرواز ایرعربیا به مقصد شارجه رأس ساعت 17:10 آغاز شد.
عکس 1- کارت پستالهایی که آماده کردم و جهت تبریک نوروز به توریستها دادم.
ساعت 19:45 به وقت امارات وارد فرودگاه شارجه شدیم و تا ساعت 3:45 بامداد روز 28 اسفند در ترانزیت فرودگاه منتظر ماندیم.
عکس 2- طلوع زیبای خورشید بر فراز ابرها
خلاصه صبح روز 28 اسفند (18 مارس 2017) رأس ساعت 9:20 وارد فرودگاه محقر کاتماندو (Kathmandu) شدیم و پس از تکمیل فرم ویزا و پرداخت 25 دلار بابت صدور ویزای 15 روزه با ترانسفر هتل Travelers Home به محله معروف کاتماندو (تامِل، Thamel) وارد شدیم.
عکس 3- اولین تجربهی چشیدن غذاهای لذیذ نپالی (Paneer Naan, Butter Naan, Chowmein, Thali Set)
عکس 4- خیابانهایی که ساختشان تمام نمیشوند و خاکی میمانند تا نپال برای همیشه متفاوت بماند.
حدود ساعت 12 برای صرف ناهار خیابانهای خاکی و شلوغ تامِل را گز کردیم و برای اولین بار غذاهای مهیج و لذیذ نپالی را چشیدیم.
در این فصل ناگهان باران شروع میشود آنچنان که لحظهای ماندن زیر آن تمام وجودتان را خیس میکند ما هم در روز اول از این نعمت غافلگیرکننده بی بهره نبودیم پس به کافهای پناه بردیم، چای لیمویی نوشیدیم و اندکی که آرام گرفت به سمت هتل دویدیم. عصر راهی شدیم تا هم سری به بازار محلی بزنیم (Asan Tole) و هم از نزدیک مردم و شهر را ببینیم. به پل عابر پیاده که رسیدیم ترافیک خیابان غافلگیر کننده بود ناگهان متوجه تاکسیهای متفاوتی شدیم که نه ون بود و نه سواری معمولی! با پرس و جو فهمیدیم که از Stupa Boudhanath که بزرگترین معبد بوداییها در کاتماندو است رد میشوند و سوار شدیم. چیزی که جالب بود این بود که این خودروها با وجود هیکل کوچکشان که تنها توانایی حمل نهایت 7 نفر را دارند میتوانند تا 15 نفر را حمل کنند و این جزء شگفتیهای سوار شدن بر آنهاست (بهطور حتم یا شما بر روی پای کسی مینشینید یا کسی روی پای شما مینشیند).
عکس 1-5 و 2-5- Stupa Boudhanath و مردمی که دور آن میگردند و زنگها را به صدا در میآورند.
صبح روز 29 اسفند با اتوبوس محلی به Bhaktapur رفتیم و پس از طی کردن مسافت پانزده دقیقهای در دل کوچه پس کوچههای این شهر زلزله زده، در هتل Tulaja Boutique ساکن شدیم.
عکس 1-6 و 2-6 - خیابانها و کوچههای سنگفرش شدهی بهکتاپور که با وجود ویرانی زلزله سال 2015 همچنان در جوش و خروشند.
عصر بار دیگر به درون شهر رفتیم تا مکانهای دیدنی را کشف کنیم. به یک راهنما مبلغ 300 روپی دادیم تا برایمان از ساختمانهایی بگوید که عجیب و غریب بود.
عکس 7- نمونهای از یک ساختمان سلطنتی
عکس 8- معبد شیوا با نام Mini Pashupatinath Temple
عکس 9- نمونهای از یک نقاشی ماندالا در مدرسهی نقاشی بهکتاپور
عکس 10- Nyatapola Temple بزرگترین و بلندترین بتکدهی نپال
Durbar Square مقر فرمانروایی 3 برادری بوده که در سه شهر کاتماندو، پاتان و بهکتاپور در قرن 14 میلادی حکومت میراندند، بزرگترین آن در کاتماندو است اما من تنها از این میدان در بهکتپور دیدن کردم که البته خود شامل چهار میدان مختلف بود که در مجموع و در اصطلاح عام به همگی Durbar Square گفته میشود.
30 اسفند با اتوبوس محلی به ناگارکوت (Nagarkot) رفتیم و دو ساعت تا قله پیادهروی کردیم. پس از توقف نیم ساعته در قله تصمیم گرفتیم مسیر بازگشت به بهکتاپور را از سمتی دیگر پیاده طی کنیم. اینگونه بود که مسافت 10 کیلومتری را در زیر باران شدید قدم زدیم.
عکس 11- بچههای مدرسه در حال خوردن گزهای ایران
عکس 12- چشم انداز زیبای قله ناگارکوت
عکس 13- نقشه مسیر ناگارکوت به بهکتاپور
عکس 14- صرف Mo Mo و نان و مربا در رستورانی بین راهی
عکس 15- پیادهروی زیر باران در مسیر 10 کیلومتری ناگارکوت به بهکتاپور
وقتی دوباره به بهکتاپور رسیدیم زمان سال تحویل رسیده بود ما هم در یک کوچه باریک بر سکویی جلوی درب منزلی نشستیم و به صورت آنلاین با بیبیسی لحظه سال تحویل را جشن گرفتیم.
1 فروردین پس از صرف صبحانهی بسیار لذیذ هتل، بهکتاپور را به مقصد کاتماندو ترک کردیم.
عکس 16- صبحانهی لذیذی در هتل تولاجای بهکتاپور که هرگز فراموش نمیشود.
عکس 17- مسیر پر ترافیک بهکتاپور به کاتماندو
به محض رسیدن به کاتماندو به ایستگاه اتوبوسهای محلی رفتیم و بلیط یک ون را برای پُخرا (Pokhara) خریدیم پس از 40 دقیقه انتظار، سرانجام ون راهی سفر 6 ساعت و نیمه تا پُخرا شد. دوستانم در بندیپور (ایستگاه دومر) پیاده شدند و من به سفرم به صورت انفرادی ادامه دادم. شب را در هاستلی با نام Pushkar Guest House سرکردم و صبح روز بعد ساعت 8 راهی شهر شدم تا مجوزهای کوهنوردی را تهیه کنم.
عکس 1-18 و 2-18- میوه فروشیهای بین راه کاتماندو به پُخرا و ماهیهای شور و دودی جالب
سرانجام پس از بحث فراوان با مسئول آژانس توریستی موفق شدم مجوزها را روز 2 فروردین ساعت 11 پیش از ظهر با قیمت 4500 روپی بگیرم و فورا راهی Trekking شوم. با اتوبوس داخل شهری به ابتدای جادهای رفتم و حدود 20 دقیقه منتظر ماندم تا اتوبوس محلی آمد و من را به Nayapool (آغاز راه Trekking) برد.
عکس 19- مسیر کوهنوردی 6 روزه من ازNayapool با هدف صعود به Poonhill
عکس 20- تابلوی پرمحتوای نصب شده در ابتدای راه کوهنوردی
عکس 21- تابلوی راهنمای مسیرهای کوهپیمایی و مسیرهای روزانه خطوط اتوبوس
روز اول (2 فروردین) از Nayapool تا Tikhedhunga
عکس 22- مزارع برنج و خانههای روستایی
عکس 23- جاده پر فراز و نشیب و پیچ در پیچ کوهستانی
عکس 24- مسافرخانهای چوبی با چشماندازی جذاب (Susila Guest House)
روز دوم (3 فروردین) از Tikhedhunga تا Ghoreapani
عکس 25- صبح و شروع کوهنوردی با هدف رسیدن به ایستگاه Ghoreapani
عکس 26- یک صبحانه لذیذ با Tibetan Naan
عکس 1-27 و 2-27 - مسیر پرپیچ و خم منتهی به ایستگاه Ghoreapani
عکس 1-28 و 2-28- مسیر پرپیچ و خم و مه آلود منتهی به ایستگاه Ghoreapani
عکس 29- چهارپایان زحمت کش
عکس 30- آبشاری زیبا در مسیر کوهنوردی
عکس 31- ورودی ایستگاه Ghoreapani
روز سوم (4 فروردین) از Ghoreapani تا Tadapani
عکس 32- ایستگاه Poonhill
عکس 33- طلوع خورشید در مسیر قلهی Poonhill
عکس 34- کلبهای در درهای به عمق 2000 متر
عکس 35- مزرعهای در شیب کوه
عکس 36- ورودی ایستگاه Tadapani
روز چهارم (5 فروردین) از Tadapani تا Chhomrong
عکس 37- چشماندازی از رشته کوههای Annapurna
عکس 38- مسافرخانه دنج در ایستگاه Tadapani
عکس 39- صبحانه خوشمزه و یک فنجان Masala Tea
پس از بازگشتن از Trekking دوباره به هاستل Pushkar Guest House رفتم. صبح روز 6 فروردین راهی مرکز اوشو کمی خارج از مرکز شهر پُخرا شدم تا هم فضای آنجا را ببینم و هم برای برنامه یک روزه مدیتیشن ثبت نام کنم. از مرکز که بازگشتم ناهار را که Dalbhat بود در رستورانی در کوچه پس کوچههای پُخرا خوردم و بعد از آن به کنار دریاچه Phewa رفتم و با قایقی تا پای کوه رفتم، از کوه بالا رفتم و سه ایستگاه را رد کردم تا به World Peace Stupa رسیدم. در آنجا حدود 20 دقیقه ماندم و از سکوتش لذت بردم و بعد دوباره راه بازگشت به پایه کوه را در پیش گرفتم که باران شروع به باریدن کرد. این حال و هوا مسیر بازگشت را بسیار جذاب نمود مخصوصاً وقتی سکوت کوه را صدای جیغ میمونها میشکست. خلاصه به قایق که برگشتم تصمیم گرفتم از معبد هندوها که جزیرهای انحصاری در دل دریاچه بود هم دیدن کنم. وقتی رسیدم معبد بسته بود اما افرادی بودند که زنگها را به صدا درمیاوردند و با این کار حاجت خود را فریاد میزدند.
عکس 40- مرکز اوشو با نام Osho Upaban
عکس 41- غذای معروف نپالی با نام Dalbhat
عکس 42- معبد World Peace Stupa
عکس 43- دریاچه Phewa و شهرPokhara
عکس 44- حمل بار توسط قایق در دریاچه Phewa
عکس 45- معبد هندوها به شکل جزیرهای در دل دریاچه Phewa
به ساحل که برگشتم کمی در خیابان Lake Side قدم زدم و خرید کردم و بعد به مرکز ماساژی رفتم و جای دوستان خالی خستگی 4 روز گذشته را با یک ساعت ماساژ نپالی از تن به در کردم.
صبح روز 7 فروردین ساعت 6 و نیم راهی مرکز اوشو شدم و پس از طی مراحل ثبت نام و دریافت لباس (پیراهن بلند قرمز رنگ)، راهی سالن مراقبه شدم. تجربه جالب یک روز در مرکز اوشو و حس و حال خوب آنجا را نمیتوانم به قلم بیاورم اما با هر بار دیدن عکسها دوباره لبخند بر لبانم مینشیند.
صبح روز 8 فروردین با اتوبوس توریستی راهی چیتوان (Chitwan) شدم. چهار ساعت از طی مسیر گذشته بود که ناگهان اتوبوس با کامیونی شاخ به شاخ شد و 2 ساعت طول کشید تا سوار بر اتوبوس دیگری راه را ادامه دهیم. مشکلات به اینجا ختم نشد و ناگهان به سد راهسازی برخوردیم و پس از 4 ساعت توقف اجباری دوباره به راه ادامه دادیم. گویا در این کشور هیچ گاه راهسازی پایان نمییابد و با وجود تلاشهای بیوقفه همچنان همه جا ویران است. خلاصه ساعت 8 شب به چیتوان رسیدم و در هتل Chitwan Village Risort شب را سپری نمودم.
عکس 46- ترافیک و معطلی ماشینها به دلیل عملیات راهسازی در جاده پخرا به چیتوان
عکس 47- مزارع برنج در نزدیکی چیتوان
روز بعد ساعت 8 و نیم پس از صرف صبحانه ماشینی به دنبالم آمد و من را به پارک حفاظت شده برد تا سوار بر فیل جنگلپیمایی کنیم. سپس به هتل بازگشتم و چون هتل بهتری را زیر سر داشتم وسایلم را برداشتم و پیاده در کوچه پس کوچههای زیبا و جذاب چیتوان راهی هتل National Park شدم. ساعت یک و نیم قدم زنان به لب ساحل رودخانه رفتم و با سایر توریستها سوار بر قایقهای جالبی شدیم و عرض رودخانه را طی کردیم تا به ایستگاه ماشینهای مخصوص سافاری برسیم. حدود 3 ساعت در دل جنگل پرسه زدیم و گراز و غزال و طاووس و خروس وحشی و سوسمار و کروکودیل و خرس و چند گونه پرنده نادر دیدیم و دوباره به ساحل و سپس به هتل برگشتم. از آنجا که بلیط شرکت در مراسم رقص را از هتل تهیه کرده بودم بی درنگ به سالن رقص رفتم و از رقصهای سنتی نپال حسابی لذت بردم. شام را در رستورانی دنج میل کردم و در تاریکی و سکوت مطلق راهی هتل شدم.
عکس 48- غزالهای متعجب و من بر روی فیل
عکس 49- فیل مهربانی که ما را به درون جنگل برد.
عکس 50- خانههای گلی و چوبی در چیتوان
عکس 51- فضای زیبای هتل National Park
عکس 52- کروکودیلهای خسته در حال چرت
عکس 53- مراسم رقص نپالی با نام Tharu
روز 10 فروردین، ساعت 8 صبح با اتوبوس چیتوان-کاتماندو راهی شدم و ساعت 4 عصر به کاتماندو رسیدم. مستقیم و بدون وقفه نزد آژانس مسافرتی رفتم اما متاسفانه بلیطی برای همان روز به دهلی نیافتم پس اولین بلیط صبح آتی را خریدم و به هتلی در همان محله تامیل رفتم. عصر دلگیری بود پس راهی کوچه پس کوچههای تامیل شدم و به باغی که در همان نزدیکی بود (Garden of Dream) رفتم. فضای زیبای باغ و معماری بینظیر انگلیسی آن آخرین روز اقامت من در نپال را بسیار خاطره انگیز و بهیاد ماندنی کرد. وقتی فهمیدم که دوستان شیرازیم که در قله Poonhill با آنها آشنا شده بودم در کاتکاندو هستند بیدرنگ به رستوران OR 2 OK رفتم و از خوردن شام (آخرین غذای سنتی نپالی) در کنار هموطنان نازنینم لذت بردم.
عکس 1-54 و 2-54 و 3-54- نمایی از Garden of Dream در سه برهه زمانی بعد از ظهر، عصر و شب
عکس 55- رباعیات خیام در Garden of Dream
سفر 5 روزه به هند (از 11 تا 15 فروردین)
روز 11 فرودین، ساعت 5 و نیم صبح راهی فرودگاه کاتماندو شدم و پس از انتظار 1 ساعته پشت درهای فرودگاه (که تعطیل بود)، بالاخره درها باز شد و رأس ساعت پرواز انجام شد و ساعت 10 صبح به دهلی رسیدم. یکسره از فرودگاه با مترو به نزدیکی هتلی که رزرو کرده بودم (در محله Ram Nagar) رفتم و آنقدر محیط فرودگاه ماهاتما گاندی با فضای شهر متفاوت بود که برق از کلهام پرید. خلاصه به هتل Krishna Deluxe رسیدم و به اصرار نماینده آژانس رفتم تا بلیط قطار به جیپور را تهیه کنم که با پیشنهادهای کلان و شارلاتان بازی آن فرد مواجه شدم، خلاصه تا عصر پروسهی عجیب و غریب و دیالوگهایی بین ما رد و بدل شد که کلاً تصمیم گرفتم بیخیال رفتن به جیپور شوم و برای فردا بلیط اتوبوس برای رفت به آگرا و بلیط قطار برای برگشت بخرم. با وجود تمام کشمکشها و کلنجارها هزینه سفری که میتوانست با 2000 روپی جمع شود به لطف اون آقا 4200 روپی تمام شد.
بعدها وقتی با افرادی که خود سفر به هند را تجربه کرده بودند در مورد تجربه آن روز صحبت کردم، همه متفقالقول گفتند که پدیده خرید بلیط قطار در هند (شاید فقط در دهلی) بسیار پیچیده است بهطوری که گاهی شما مجبور خواهید شد بیش از 12 ساعت در صف خرید بلیط راه آهن بمانید و بی نتیجه به هتل بازگردید. قطعاً آزمودن چنین روشی برای من که تنها بودم و فرصت محدودی داشتم امکان پذیر نبود.
روز 12 فروردین ساعت 5:45 صبح با توک توکی که هتل گرفته بود به ایستگاه اتوبوس رفتم و جلوی ایستگاه مترو پیاده شدم با کلی پرسوجو و پیادهروی متوجه شدم از ایستگاه خبری نیست باید کنار خیابان منتظر بمانم تا اتوبوس موردنظر بیاید و مرا ببرد. خلاصه پس از یک ساعت و ربع انتظار اتوبوس با یک ساعت تأخیر آمد و من که کاملاً ناامید شده بودم راهی آگرا شدم. حدود ساعت 11 به آگرا (Agra) رسیدم و با ماشین و راهنمایی که هتل برایم گرفته بود به دیدن آگرا فورت و تاج محل رفتم و عصر دو ساعت زودتر به ایستگاه قطار رفتم تا به دهلی برگردم. گرمای هوا به شدت دیوانه کننده بود (36 درجه).
عکس 56- آگرا فورت
عکس 57- تاج محل
عکس 58- تردد میمونها در ایستگاه راه آهن آگرا
عکس 59- پذیرایی مفصل درون قطار آگرا-دهلی
روز 13 فروردین اتاقم را تحویل دادم و به هتل Su Shree Continental رفتم تا هم در هزینهها صرفه جویی کنم هم درهتلی باشم که دوستانم را پس از 13 روز جدایی در آنجا ملاقات کنم. باز هم گرمای هوا باعث شد تا ساعت 4 بعد از ظهر از هتل خارج نشوم اما حدود ساعت 4 پیاده از هتل به Red Fort، Jama Masjid و بازار Chandni Chowk رفتم. واقعا دیدن آن همه شلوغی وکثیفی تجربهی جالبی بود که قابل وصف نیست.
عکس 60- رِد فورت
عکس 61- مسجد جامع دهلی
روز 14 فروردین، دوشنبه بود و به دلیل آنکه دوشنبهها همه مراکز دیدنی در هند بسته هستند با دوستانم پس از صرف صبحانهای لذیذ در کافه رستوران StarBucks راهی بازار و خرید شدیم (Khari Baoli، Khan Market و Dilli Haat) و قسمت شد مناطق تمیز و مرفه دهلی را هم ببینیم و از این همه شکاف طبقاتی متحیر شویم. عصر خسته و کوفته به هتل برگشتیم و یک شام مفصل را در اتاق دوستان میل کردیم.
روز 15 فروردین، همه وسایل را تحویل هتل دادیم و همه با هم به رستورانی رفتیم و یک صبحانه سلف سرویس را به قیمت مناسبی (175 روپی) خوردیم و پس از آن هر کس راهی مسیری شد. من ابتدا به Raj Ghat رفتم تا از آرامگاه ماهاتما گاندی دیدن کنم بعد با و بعد راهی Akshardham شدم تا بدیعترین جای دهلی را ببینم. تجربه بودن در بزرگترین معبد هندوها در جهان و دیدن نمایشهای هندی در زمینهی تاریخچه هند و مذهب هندو و بعد قایق سواری و عبور از تاریخ و تمدین هند و در نهایت ساعت 7:15 شب تماشای نمایش موزیکال نورپردازی برروی آب؛ همه و همه مواردی بودند که تمام تجربیات تلخ آغاز ورودم به دهلی را جبران کردند.
عکس 1-62 و 2-62- آرامگاه ماهاتما گاندی: باغی به وسعت روحش و آرامگاهی به کوچکی دنیا
پس از مراسم از آکشاردهام خارج شدم و موبایل و پاور و سایر وسایلی که تحویل امانات داده بودم گرفتم و به هتل بازگشتم تا با دوستانم راهی فرودگاه شوم.
در پایان در مورد هزینههای این سفر باید بگویم که من در کل 945 دلار خرج کردم که از این مبلغ 150 دلار سوغاتی و 130 دلار هزینه بلیط هواپیما از کاتماندو به دهلی بود. در نتیجه هزینه غذا، حمل و نقل درون و بین شهری، هزینه اقامت هتل و هاستل در کل 665 دلار شد. هاستلهای مسیر کوهپیمایی در نپال به طور میانگین برای یک اتاق دو تخته شبی 200 روپی (حدود 7000 تومان) و اتاق دو تخته در هتل (در حد سه ستاره) به طور میانگین شبی 18 دلار بود. در دهلی نیز همانگونه که قطعا میدانید و در سفرنامههای مختلف خواندهاید قیمتها بسیار متفاوت است اما من در کل بهطور میانگین شبی 20 دلار پرداخت نمودم.
سفر عجیب و غریب من به نپال و هند سحرگاه روز چهارشنبه مورخ 16 فروردین 1396 به پایان رسید. گرچه تنهایی در کشوری چون هند بسیار برایم سخت بود اما تجربهای متفاوت و با ارزش بود. همچنین لحظات زیبایی که در سفر به نپال تجربه کردم، ارزش آن را داشت که 15 روز تنهایی را تحمل کنم و بسیار بسیار بزرگ شوم. اکنون که بیش از 5 ماه از پایان سفرم میگذرد، دیدن عکسها برایم تداعی این نکته است که سفر پایان ندارد...