نوروز و جشن رنگ هولی در هندوستان

4
از 2 رای
آگهی تبلیغاتی سعادت رنت - جایگاه K - دسکتاپ
نوروز و جشن رنگ هولی در هندوستان

سلام و درود برشما من سمیرا هستم از کرمان ، این دومین سفرنامه ای هست که مینویسم و امیدوارم سفرنامه خوبی از کار در بیاد ، اولیش سفرنامه سریلانکا بود که در همین سایت منتشر کردم . همین طور که قبلا هم گفتم من و همسرم خیلی خیلی به سفر علاقه داریم و نود درصد حرف هامون با هم دیگه حول محور سفر و دیدنی های کشور های مختلف میچرخه ، به نظرمون سفر خیلی ارزشمنده و اصلا جایگزینی نداره و هیچ چیز تو دنیا به این اندازه حال آدمو خوب نمیکنه .

من که همش میگم هیچ کاری تو دنیا مثل سفر کردن نمیتونه این همه تنوع و تجربه جدید ایجاد کنه ،‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ فقط توی مسافرته که برای یه مدت کوتاه هم که شده هم محل زندگیت ، هم غذایی که میخوری ، هم آب و هوا ، هم حال و هوات ، هم زبان و موسیقی که میشنوی تازه و نو میشه و تغییر میکنه ، شما هم باهام موافقین ؟

 همیشه خدارو شکر میکنم این اقبال رو داشتیم که تاکنون به 10 کشور از جمله سوریه ، لبنان ، ترکیه ، امارات ، تایلند ، گرجستان ، چین ، سریلانکا ، هند و ارمنستان سفرکنیم و امیدوارم این سعادت نصیبمون بشه که در آینده بتونیم از کشورهای بیشتری دیدن کنیم . 

حالا ازتون دعوت میکنم ، در طول این سفرنامه همراه من باشین :

 

از چند ماه قبل از نوروز ۱۴۰۳ دنبال یه مقصد خوب برای مسافرت میگشتیم ، داشتیم روی چندتا کشور از جمله ن‍‍پال و ویتنام تحقیق میکردیم که اتفاقی با یه آگهی تور هند نوروزی، ویژه جشن رنگ هولی رو به رو شدم . هند همیشه به خاطر تاریخ غنی ، فرهنگ متفاوت و عجیب و غریب مردمانش و ادیان مختلفی که داره برامون جذاب بود . اما به دو دلیل همش سفر به هند رو به تعویق مینداختیم اول اینکه نگران بودیم هند زیاد تمیز نباشه و با صحنه های ناجوری روبه رو بشیم و دوم اینکه راستش تنبلیمون میکرد که برای انگشت نگاری به تهران سفر کنیم .

اما این بار گفتیم به خاطر جشن رنگ که تو خیلی از فیلم ها و برنامه ها ازش دیده بودیم و به نظرمون بسیار زیبا و جالب بود هم که شده ، دیگه دست از تنبلی برداریم . آخرش که چی ؟ ما که میخواستیم بالاخره یه بار هم که شده به هند سفر کنیم ، پس الان بهترین زمان بود . تور هند رو به مبلغ ۳۲ میلیون تومان  به علاوه ۹۵۰ دلار به ازای هر نفر خریدیم . به تهران سفر کردیم و همه مراحل انگشت نگاری و اخذ ویزا رو به خیر و خوشی پ‍شت سر گذاشتیم .

 آغاز سفر  :

ساعت 5:30  صبح روز ۲۹ اسفند ماه از کرمان به تهران پرواز کردیم و چون ساعت پرواز از تهران به دهلی با هواپیمایی ماهان 6:30  عصر بود چند ساعتی رو در هتل فرودگاهی که از قبل اتاق رزرو کرده بودیم و در نزدیکی فرودگاه امام هست استراحت کردیم . وقتی وارد فرودگاه امام شدیم با ازدحام و شلوغی زیادی مواجه شدیم و متاسفانه سیستم های فرودگاه قطع شده بود و اعلام شد که همه پروازها با تاخیر انجام میشه . البته ما سعی کردیم این شرایط رو با آرامش ب‍پذیریم و اینو میدونیم که در طول سفر ممکنه چنین اتفاقاتی پیش بیاد و رو به رو شدن با این چالش ها صبر و تحمل آدمو بالا میبره و یه جورایی کم کم گرگ بارون دیده میشی .

ما که قرار بود حدود ساعت 9 شب دهلی باشیم ساعت 5 صبح روز بعد به دهلی رسیدیم . وارد فرودگاه که شدیم دیدن مجسمه هایی از دست که حالتهای مختلف مودرا رو نشون میداد برام خیلی جالب بود . مودرا mudra به معنی یوگا با انگشتان هست که در مکتب بودیسم و هندو بسیار استفاده میشه ، هر مودرا معنی و کاربرد خاصی داره با تاثیر مخصوص خود روی ذهن و جسم ، من یه کتاب کامل در مورد مودراها خوندم و واقعا هم تاثیرات مثبتشون رو روی ذهن و جسمم مشاهده کردم .

مودرا : اگر مجسمه های بودا و خدایان هندو را دیده باشین ، متوجه میشین که با دست هاشون مودراهای مختلفی رو نشون میدن .
مودرا : اگر مجسمه های بودا و خدایان هندو رو دیده باشین ، متوجه میشین که با دست هاشون مودراهای مختلفی رو نشون میدن .
انواع مودرا
انواع مودرا

 

 لیدر تور دهلی به اسقبالمون اومد که البته یه لیدر هندی هم به اسم اقبال همراهیش میکرد . اقبال دانشجوی دکترای تاریخ میانه هند بود و زبان فارسی رو هم به راحتی صحبت میکرد . تو مسیر ترانسفر به هتل برای خوشامدگویی حلقه گل به گردنمون انداخت که کار زیبایی بود . 

اقبال در حال انداختن حلقه گل
اقبال در حال انداختن حلقه گل

یک ساعت بعد به هتل رسیدیم و طبیعیه که خیلی بی انرژی بودیم آخه بیشتر از ۲۴ ساعت بود که نخوابیده بودیم . اسم هتلمون در دهلی  Leela Ambience  بود ، هتلی زیبا با کادری خیلی مهربان .

لابی هتل دهلی
لابی هتل دهلی

 

لابی هتل دهلی
لابی هتل دهلی

 

حوضچه گل در لابی هتل
حوضچه گل در لابی هتل

 

مجسمه بودا در محوطه هتل
مجسمه بودا در محوطه هتل

  قرارشده بود تعدادی از همسفرها داوطلب آوردن یکی از سین های سفره هفت سین بشن ، ما هم سیب سرخ رو پیشنهاد دادیم و با خودمون آورده بودیم که سفره هفت سین بچینیم و نوروز رو همگی با هم در لابی هتل جشن بگیریم . ولی از اونجایی که همه بسیار بی رمق بودن مثل اینکه فقط تعداد خیلی کمی از همسفرها برای ساعت 8:30 صبح به وقت دهلی از خواب پا شده بودن و نوروز رو جشن گرفته بودن (هند از نظر زمانی دو ساعت از ما جلوتر هست) . ما هم علیرغم میل باطنی خوابیدن رو انتخاب کردیم . ولی از یکی از همسفرها خواستم از سفره هفت سین عکس بگیره و لطف کنه بعدا برام بفرسته ، اینم از عکس های لحظه سال تحویل در دهلی که برای ما در خواب ناز گذشت . 

عکس سفره هفت سین در لابی هتل
عکس سفره هفت سین در لابی هتل

 

روز اول : 

برنامه گشت تور برای امروز صبح بازدید از جاهای دیدنی دهلی از جمله مقبره گاندی ، کاخ ریاست جمهوری ، دروازه هند و قطب منار بود . اما ما تصمیم گرفتیم صبح رو حسابی استراحت کنیم و برای گشت امروز تور رو همراهی نکنیم . چاره ای نبود باید استراحت میکردیم تا یکم جون بگیریم و کوفتگی ها از تنمون در بره ، وگرنه تمام طول سفر این خستگیه اولیه همراهمون می موند . خوابیدیم و حتی تایم صبحانه رو هم از دست دادیم . ساعت 10:30 صبح از خواب بیدار شدیم ، همسرم از کافی شاپ هتل صبحانه سفارش داد ، هزینه صبحانه حدود 6000 روپیه شد ( هر 100 دلار معادل 8300 روپیه میشد ، تا اونجایی که یادم باشه هزینه ها رو ذکر میکنم ) خیلی خوشحال بودم که تصمیمی عاقلانه گرفته بودیم و یه استراحت درست حسابی کرده بودیم ، دوش گرفتیم و کاملا سرحال اومدیم . 

صبحانه ای که سفارش دادیم

صبحانه ای که سفارش دادیم

 

ویوی هتل از پنجره اتاقمون
ویوی هتل از پنجره اتاقمون

 

با لیدر تماس گرفتیم و گفتیم میخوایم خودمون رو بهتون برسونیم تا ادامه گشت هارو همراهتون باشیم ، ایشون هم لوکیشن یه مرکز خرید به اسم  Ambience Mall  رو فرستاد و گفت برای نهار دارن به این پاساژ میرن . اوبر گرفتیم و خودمون رو به مرکز خرید رسوندیم . ( کرایه اوبر450 روپیه شد ) از اونجایی که زودتر از گروه به اونجا رسیدیم یه کم وقت خرید داشتیم من از یه فروشگاه لباس هندی به اسم BIBA دو دست لباس هندی خیلی خوشگل و خوش دوخت خریدم . BIBA  یه برند بسیار معروف هندیه که لباسهاش الهام گرفته از طرح های سنتی هند هستن ، با پارچه های زری دوزی شده و چاپ دستی ، قیمتش کمی گرونه که به نظرم نسبت به کیفیت بالا و طراحی های زیباش ارزش داره . 

بالاخره همسفرها هم رسیدند و همگی باهم در فودکورت پاساژ ساندویچ burger king خوردیم ( ناهار امروز رو مهمون تور بودیم ) ، اکثر همسفرها که خستگی توی چهره هاشون موج میزد ، گفتن خیلی کار درستی کردین که امروز صبح رو استراحت کردین و عملا چیز خاصی رو از دست ندادین .

خوشبختانه از اونجایی که ما به آثار باستانی و تاریخی علاقه زیادی داریم ، بازدید از قطب منار که از نظرمون اصلی ترین مکان گشت امروز بود رو برای بعد از ناهار گذاشته بودن . 

وقت رفتن بود ، همگی به طرف خروجی مرکز خرید میرفتیم که چشمم به یکی از شعب Punjabi by nature ( یکی از رستورانهای معروف هند که شعبه های زیادی داره ) افتاد و بدو بدو یه دسر گلاب جامون gulab jamun و یه دونه راس مالای ras malai خریدیم و توی اتوبوس میل کردیم ، که خیلی هم چسبید ، راس مالای رو که امونش ندادیم و زود خوردیم ولی جلوی خودمون رو گرفتیم تا از گلاب جامون قبل ازخوردن یه عکس بگیریم .

گلاب جامون
گلاب جامون

 

عکس راس مالای رو از اینترنت گرفتم

عکس راس مالای رو از اینترنت گرفتم

به محوطه باستانی قطب منار Qutub minar رسیدیم ، اقبال برامون توضیح داد که این محوطه بسیار قدیمیه و در زمان استعمار انگلیس ها ویران شده و گنجینه های زیادی رو از این منطقه به غارت بردن ، قطب منار بلندترین مناره خشتی دنیاست که بدنه ی اون با طلا و الماس فراوان زینت داده شده بوده ولی امروزه اثری از اون همه جواهر نیست ، خیلی از اینجا خوشم اومد ، خوش انرژی و با صفا بود ، مقبره ها ، بناهای قدیمی ، صدای پرندگان ، هوای خوب و خنک ، جالبه که فکر میکردیم هند قراره خیلی گرم باشه ، همینجا با چندتا دختر و پسر هندی به یادگار عکس گرفتیم .

 

 

عکس با دختر و پسر هندی
عکس با دختر و پسر هندی

 

قطب منار
قطب منار

 

قطب منار

 

 محوطه قطب منار
محوطه قطب منار

 

 محوطه قطب منار

 عمارت های اطراف قطب منار
 عمارت های اطراف قطب منار

 

 عمارت های اطراف قطب منار
عمارت های اطراف قطب منار

 

 عمارت های اطراف قطب منار
عمارت های اطراف قطب منار
قطب منار
قطب منار

 

 سنجاب بازیگوش در محوطه قطب منار 
سنجاب بازیگوش در محوطه قطب منار 

 

بعد از بازدید از این مجموعه تاریخی به هتل برگشتیم و شب رو در رستوران هتل شام خوردیم .  فردا ، روز گشت آزاد و اختیاری بود ، لیدر بهمون نمایش معبد آکشاردام Akshardham  رو پیشنهاد داد ( هر نفر 50 دلار ) ولی ما نپذیرفتیم چون خودمون برای فردا یه برنامه مفصل دهلی گردی داشتیم .

من از قبل مکانهای مورد نظر رو یادداشت کرده بودم ، با هماهنگی مسئول هتل برای صبح فردا یک ماشین با راننده مسلط به زبان انگلیسی رزرو کردیم .

روز دوم :

امروز رو سرحال و پرانرژی از خواب پاشدیم ، بعد از خوردن صبحانه ، توی لابی منتظر راننده نشستیم .

 

چای ماسالا که در تمام هتل هامون موجود بود و ما هرصبح از نوشیدنش حظ میبردیم 
چای ماسالا که در تمام هتل هامون موجود بود و ما هرصبح از نوشیدنش حظ میبردیم 

 

راننده اومد و سوار ماشین شدیم ، ماشین یه سوزوکی مدل بالا و خیلی راحت بود ، داخل ماشین وای فای رایگان قابل استفاده بود که جای بسی خوشحالی داشت ، چون که مراحل فعال سازی سیم کارت در هند حدود پنج روز کاری زمان میبره ، پس عملا خریدش رو بی فایده دونستیم . اسم راننده سونی بود و بسیار خوش اخلاق و مهربان ، لیست مورد نظرمون رو بهش دادم که شامل بازدید از این مکان ها بود : 

معبد Birla Mandir  

معبد سیک ها Gurdwara Bangla Sahib  

آب انبار Ugrasen Ki Baoli 

معبد رب النوع میمون Shri Hanuman Ji Temple  

معبد آرکشادام Akshardham  

اول به معبد بیرلاماندیر رفتیم ، ماندیر به معنی معبد ، و بیرلا هم اسم یک فرد ثروتمند بوده که بانی ساخت این معبد و معابد بسیاری در هند است .

متاسفانه هندی ها خیلی روی عکس گرفتن سخت گیر بودن و داخل اکثر جاهایی که در طول سفر رفتیم اجازه عکاسی نمیدادن ، درست برعکس سریلانکا که براحتی داخل معابد زیباشون عکاسی میکردیم ، محوطه معبد زیاد بزرگ نبود ، داخلش مجسمه های خدایان مختلف هندو قرارداشت که بانویی هندی با نوایی زیبا روبروی این مجسمه ها سرودی مذهبی رو زمزمه میکرد ، کنار مجسمه گانش ( خدایی با سر فیل و بدن انسان ، که نماد خرد و داناییست ، او پسر شیواست که چون با شجاعت سرش را از دست داد ، سر فیلی بجایش نهاده شد ) ، یک راهب هندو به پیشونی من و همسرم با پودری قرمز رنگ به نام شنگرف ، خال هندی زد و انگار که متبرکمون کرد . 

 

ورودی معبد بیرلا ماندیر
ورودی معبد بیرلا ماندیر

 

 معبد بیرلا ماندیر

 

 معبد بیرلا ماندیر

 

 معبد بیرلا ماندیر

 

 معبد بیرلا ماندیر
معبد بیرلا ماندیر

 

 سونی جلوی معبد منتظرمون بود ، سوار شدیم و در طول مسیر تا مقصد بعد کلی در مورد ایران و فرهنگمون پرسید ، ما هم ازش در مورد آداب و رسوم هندوها سوال میکردیم ، به آب انبار رسیدیم ، این آب انبار یکی از لوکیشن های فیلم PK با بازی امیرخان هست که به همین خاطر محبوبیت زیادی بین هندی ها و البته توریست ها داره ، به به ،،، بازدید از این آب انبار پلکانی و زیبا خیلی چسبید ، جوون های هندی مشغول گپ و گفت روی پله هاش نشسته بودن ، ماهم چند لحظه همونجا نشستیم و از معماری زیبای آب انبار و گوش دادن به صدای پرندگان لذت بردیم . هند کشوریه که براحتی میشه در دل آسمونش عقاب رو در حال پرواز و سنجاب رو در حال غذا خوردن دید ، فضا پر از آرامش و سکون بود .

 

آب انبار 

 

آب انبار
آب انبار

 

خب دیگه کم کم وقت رفتن بود ، رسیدیم به معبد هانومان ، واااای این معبد رو خیلی خیلی دوست داشتم ، یه جای عجیب و غریب بود ، مجسمه میمون بسیار عظیمی نشسته بر بالای معبد قرار داشت که اصلا از پایین معبد امکان عکاسی ازش نبود ، برای همین از اینترنت براتون عکس میذارم . 

 

مجسمه بزرگ هانومان برفراز معبد ، منبع اینترنت
مجسمه بزرگ هانومان برفراز معبد ، منبع اینترنت

 

مجسمه بزرگ هانومان برفراز معبد ، منبع اینترنت
مجسمه بزرگ هانومان برفراز معبد ، منبع اینترنت

این معبد پر رمز و راز برای توریست ها کمتر شناخته شده هست ، فضای ورودی هم دوباره بشکل سر میمون بود که از دهنش وارد میشدیم ، معبد در حال مرمت بود ، خوشبختانه اینجا اجازه عکاسی داشتیم ، توش رنگارنگ بود و پر از مجسمه خدایان ، یک گروه راهب هم به نواختن ساز و خواندن سرودهای مذهبی هندو مشغول بودن . 

یکی از راهب ها منو صدا زد و دور مچ دستم یک ریسمان قرمز و زرد بست که برای هندوها متبرکه .

ورودی عجیب و غریب معبد
ورودی عجیب و غریب معبد

 

ورودی عجیب و غریب معبد

ورودی عجیب و غریب معبد

مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد
مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد

 

مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد
مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد

 

راهب هندو
راهب هندو

 

 مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد
 مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد

 

 مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد
مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد

 

مجسمه هانومان ، میمون مقدس در آیین هندو
مجسمه هانومان ، میمون مقدس در آیین هندو

 

راهبان هندو در حال خواندن و نواختن
راهبان هندو در حال خواندن و نواختن
ریسمان متبرک به دستم
ریسمان متبرک به دستم

 

مجسمه گانش یا گانشا ایزد خرد و دانایی در آیین هندو
مجسمه گانش یا گانشا ایزد خرد و دانایی در آیین هندو
مجسمه یکی از راهبان اعظم معبد
مجسمه یکی از راهبان اعظم معبد

 

مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد
مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد

 

مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد
مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد

 

و بازهم هانومان
و بازهم هانومان

 

مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد
مجسمه های زیبا و رنگارنگ داخل معبد

 

 کالی ، ایزدبانوی مرگ و ویرانی در آیین هندو
کالی ، ایزدبانوی مرگ و ویرانی در آیین هندو

 

حال و هوای بسیار خوبی رو توی این فضا تجربه کردیم ، بیرون ظرف های آماده نذری برای فروش به زائزین محیا بود و یکسری دکه هم بود که مجسمه های مختلف خدایان هندو را میفروختن ، ماهم یه مجسمه هانومان خریدیم .

 

دکه کوچک بیرون معبد
دکه کوچک بیرون معبد

 

پسرک فروشنده
پسرک فروشنده

 

ظروف آماده نذری
ظروف آماده نذری

 

مجسمه هانومانی که خریدیم ، کوچیکه ولی خیلی دوستش دارم
مجسمه هانومانی که خریدیم ، کوچیکه ولی خیلی دوستش دارم

 

از معبد هانومان به معبد سیک ها رفتیم ، اینجا چه مرد و چه زن باید موهاشون رو بپوشونن ، من دوتا روسری باخودم برداشته بودم ، ولی درصورت نیاز همونجا هم سرپوش میفروختن ، راننده گفت من هم برای زیارت باهاتون میام و با اینکه هندو هستم ولی گاهی برای عبادت به معبد سیک ها میام . باید آداب خاصی رو برای ورود بجا می آوردیم : اول پوشاندن سر ، دوم درآوردن کفش و جوراب ، سوم شستن دست و پا ، و بعد وارد محوطه اصلی میشدیم .

 

سر در ورودی معبد سیک ها
سر در ورودی معبد سیک ها

 

زائرین معبد
زائرین معبد

 

نمای معبد
نمای معبد

 

نمای معبد
نمای معبد
ورودی اصلی معبد 
ورودی اصلی معبد

 

 سونی ما رو به یک فضای فرعی برد که اکثر بازدید کننده ها ازش عبور نمیکردن ، اونجا یه سالن غذاخوری خیلی بزرگ بود و توضیح داد که روزانه هزاران نفر توسط بانیان معبد غذا داده میشن و فرقی هم نداره که از چه دین و یا مذهبی باشن ، هر انسانی از هر طبقه اجتماعی آزاده که اینجا غذا بخوره .

  سال ها قبل مراسم غذا دادن به مردم رو توسط سیک ها توی یک مستند تلویزیونی دیده بودم و خیلی خوشحال بودم که تونستم از نزدیک شاهد این صحنه باشم . جای بسی خوشحالی بود که همراه سونی بودیم ، زیرا دربان که سونی رو میشناخت لطف کرد و در رو برامون باز کرد تا بتونیم وارد سالن غذاخوری بشیم وگرنه باید از پشت نرده ها تماشا میکردیم . 

سالن غذاخوری

سالن غذاخوری

مرد سیک با سربند مخصوصش به همراه سینی غذا
مرد سیک با سربند مخصوصش به همراه سینی غذا

 

گروه درحال انتظار ، یک گروه غذا میخوردن و میرفتن و گروه دیگری وارد سالن غذاخوری میشدن
گروه درحال انتظار ، یک گروه غذا میخوردن و میرفتن و گروه دیگری وارد سالن غذاخوری میشدن

 

در یک فضای دیگه به نیازمندان آب آشامیدنی رایگان داده میشد زیرا در هند آب رو باید خرید و آب لوله کشی قابل شرب نیست ، داخل ساختمان اصلی اجازه عکاسی نبود ، چند روحانی سیک با در دست داشتن شمشیر و سازهای سنتی یک جور سرود مذهبی رو اجرا میکردن ، چند دقیق ای به تماشا نشستیم ، خیلی لذت بخش بود که اون سر دنیا توی یه معبد سیک نشسته بودیم و مراسم مذهبیشونو نگاه میکردیم ، پیش خودم گفتم مسافرت چقدر اعجاز انگیزه ، به غیر از سفر ، ما کجا دیگه میتونیم چنین چیزهایی رو تجربه کنیم؟؟ 

در صورت تمایل هنگام خروج از معبد به بازدیدکننده ها حلوای نذری داده میشد .

دریاچه مصنوعی معبد
دریاچه معبد

 

دریاچه مصنوعی معبد

دریاچه معبد

 دیگه گرسنگی داشت فشار می‌آورد و نیاز مبرم و شدیدی به غذا داشتیم ، سونی گفت برای نهار شما رو به یه رستوران عالی میبرم ، اسم رستوران لذیذ بود و الحق که غذاهاش هم لذیذ بود ، هم محیط زیبا و تمیزی داشت و هم پر از توریست بود . ما دو مدل غذای لاهوری و بنگالی سفارش دادیم که خیلی خوش طعم و باکیفیت بودن . اینجا یه نوشیدنی سنتی هندی به اسم لاسی رو هم امتحان کردیم ، لاسی رو از ماست تهیه میکنن و در سه مدل شیرین ، ترش و نمکی سرو میشه ، من لاسی شیرین انبه رو انتخاب کردم که بسیار گوارا بود ، بعد از نهار قهوه خوردیم و حسابی سرحال شدیم . 

 

حال و هوای رستوران
حال و هوای رستوران

 

ناهار لذیذمون
ناهار لذیذمون

 

لاسی
لاسی

 

پیش به سوی آخرین مقصد ، معبد ارکشادام ، راستی در طول مسیر دروازه هند رو هم دیدیم ، که دیروز قسمت نشده بود ازش بازدید کنیم .

 

دروازه هند

دروازه هند

خوشبختانه عصر هوا خنک به معبد رسیدیم گوشی موبایل و دوربین رو داخل ماشین گذاشتیم ، چون عکاسی و بردن وسایل الکترونیکی به معبد ممنوع هست ، بعد از گذراندن صف بلند بالا و بازرسی بدنی وارد معبد شدیم . داخل معبد پر از توریست بود که از سراسر دنیا برای بازدید از این معبد بزرگ اومده بودن ، زیبا بود و برای ساختنش زحمت زیادی کشیده بودن ، اما راستش اون روح و انرژیی که در معابد باستانی وجود داره رو توی این معبد تازه ساز حس نکردیم ، ولی بازم دیدنش خالی از لطف نبود .

قبل از اینکه وارد معبد بشیم و گوشی و دوربینمون رو تحویل بدیم ، یه شیطونی کردیم و از نمای بیرونی معبد چند تا عکس گرفتیم .

 

معبد آرکشادام
معبد آرکشادام

 

معبد آرکشادام

معبد آرکشادام

بازدیدمون که تموم شد از سونی خواستم مارو به یه فروشگاه لوازم آرایشی ببره چون میخواستم bindi یا همون خال هندی بخرم . قصد داشتم حتما روزی که به تاج محل می‌رفتیم ، برای گرفتن عکس هایی با حال و هوای هند ، خال هندیم رو به همراه لباس های هندی ای که خریده بودم استفاده کنم ، سونی مهربون هم تلفنی از همسرش آدرس یه بازارچه نزدیک هتل رو پرسید و من بالاخره بیندی خریدم و خوشحال و راضی به هتل برگشتیم ، مسئول هتل دستمزد سونی رو ساعتی برامون حساب کرد که 5600 روپیه شد ، و ما با رضایت پرداخت کردیم ، وارد لابی که شدیم یکی از کارکنان هتل با شربت آب هندوانه و گل سرخ به استقبالمون اومد که فوق العاده چسبید . برای شام از رستوران هتل پیتزا گرفتیم و از اینکه یه روز پر بار رو پشت سر گذاشته بودیم و از این همه مکان دیدنی در طی یک روز بازدید کرده بودیم بسیار خرسند و راضی بودیم .

 

شربت هندوانه با گل سرخ

شربت هندوانه با گل سرخ

 

پیتزای شام
پیتزای شام

 

روز سوم: 

صبح ، صبحانمون رو که خوردیم به اتفاق بقیه همسفرها در لابی هتل جمع شدیم ، تا به سمت آگرا حرکت کنیم ، حوالی ظهر به آگرا رسیدیم ، همون اول های شهر اتوبوس برای نهار مقابل یه رستوران توقف کرد ، وارد رستوران که شدیم با یه جو خیلی خوب و با حال رو به رو شدیم ، موسیقی هندی به گوش میرسید ، فضای رستوران دنج و کارکنانش خندان و صمیمی بودن ، غذا و دسر به صورت بوفه آزاد سرو میشد ، و بسیار خوش طعم و درجه یک بود ، اما افسوس که اسم رستوران رو یادم نیست . 

 

یه عالمه گلاب جامون 
یه عالمه گلاب جامون 

 بعد از اتمام نهار به سمت هتل حرکت کردیم و حوالی ساعت 4 بعد از ظهر به هتل Grand Mercure  رسیدیم ، لوکیشن هتلمون بسیار عالی بود زیرا که در بلوار فاتح آباد اصلی ترین و پر رونق ترین بلوار شهر واقع شده بود ‌. 

 

دربان همیشه خندان هتل
دربان همیشه خندان هتل

 

اتاقمون در هتل
اتاقمون در هتل

 

اتاقمون در هتل
اتاقمون در هتل

 

تزیین لابی هتل به مناسبت روز جهانی هواشناسی
تزیین لابی هتل به مناسبت روز جهانی هواشناسی

 

 پیشنهاد لیدر به همسفرها برای امشب نمایش تاج شو با هزینه نفری ۴۰ دلار بود ، اما ما قصد داشتیم بعد از کمی استراحت از هتل یه ماشین بگیریم و از بافت قدیم آگرا ، بازار محلی ، کاخ اعتمادالدوله و بازار خیابانی sadar bazaar دیدن کنیم ، بنابراین ، از پذیرش هتل برای ساعت 5 عصر یه ماشین رزرو کردیم ، بعد از  استراحتی خیلی کوتاه و خوردن یه قهوه و تعویض لباس به لابی رفتیم . دیپاک راننده مهربون و خوش برخوردمون با رویی باز و گشاده ما رو به طرف ماشین راهنمایی کرد ، ازش در مورد دالیت ها ، پایین ترین و فقیرترین قشر جامعه هندو ، پرسیدم و بالاخره اولین نفری بود که در این مورد کامل و مفصل برامون توضیح میداد ، قبلا همین سوال رو از اقبال و همین طور راننده دهلی ، سونی هم پرسیده بودم ولی جواب درست و حسابی نگرفته بودم انگار که دوست نداشتن در مورد دالیت ها صحبت کنن و یه جورایی کسر شآنشون بود .

دیپاک هم دانشجوی دکترای تاریخ بود و همه سوال هامون رو از دل و جون جواب میداد اما حقایقی که در مورد دالیت ها گفت از حوصله این سفرنامه خارجه ، در راه از خیابون ها و بافت قدیمی آگرا می‌گذشتیم که دیدن این مناظر خیلی خیلی دل انگیز بود ، حجره های قدیمی ، کوچه های باریک ، دست فروش ها با گاری هاشون ....

جالبه که تو اکثر سفرنامه هایی که خونده بودم شهر آگرا رو شهری نا زیبا که زیاد هم تمیز نیست توصیف کرده بودن ، اما از دید من کاملا برعکس ، این شهر با قدمت ، کوچک و با صفا ، و بسیار دوست داشتنی بود و یه کم از حال و هوای هند اصیل و کهن رو میشد توی کوچه پس کوچه هاش دید . به باغ اعتمادالدوله رسیدیم ، این بنا حدود ۱۲۰ سال قبل از ساخت تاج محل به فرمان ملکه قدرتمند نور جهان ، همسر ایرانی تبار جهانگیر شاه به عنوان مقبره برای پدرش اعتمادالدوله و مادرش عصمت بیگم ساخته شده که به تاج کوچک little taj هم معروف هست .

 

پرتره هایی از ملکه نور جهان ، همسرش جهانگیرشاه و پدرش اعتماد الدوله 

پرتره هایی از ملکه نور جهان ، همسرش جهانگیرشاه و پدرش اعتماد الدوله 

 

به به از این باغ قشنگ و هوای عالی ، چقدر خوب شده بود که به نمایش نرفته بودیم و بجای چندین ساعت نشستن توی فضای بسته ، اینجا بودیم ، توی یه باغ زیبا و آرام ، و نسیم خنکی که می‌وزید صورتمون رو نوازش می داد .

 

سردر زیبای باغ
سردر زیبای باغ

 

سردر زیبای باغ
سردر زیبای باغ
عمارت چشم نواز و مرمرین باغ
عمارت چشم نواز و مرمرین باغ

 

 

عمارت چشم نواز و مرمرین باغ
عمارت چشم نواز و مرمرین باغ

 

شاهد این غروب رویایی بودیم
شاهد این غروب رویایی بودیم

 

محوطه سرسبز باغ
محوطه سرسبز باغ

 

مقبره ها
مقبره ها

 

نمای داخلی بنا
نمای داخلی بنا

 

من و پنجره مرمرین
من و پنجره مرمرین

 

 از باغ که بیرون اومدیم به دیپاک گفتیم می‌خوایم به بازار محلی کنار باغ بریم و یه کم عکاسی کنیم ، اونم با لبخند و تکان دادن سر پذیرفت ، قدم زنون راه افتادیم ، بازار پر بود از گاری و حجره و دست فروش هایی که مشغول امرار معاش روزانه بودن ، دیدار از بازار سنتی و پر هیاهوی یکی از شهر های قدیمی هند که روزگاری هم پایتخت این کشور بوده خیلی لذت بخش بود . 

 

بازار سنتی آگرا
بازار سنتی آگرا

 

بازار سنتی آگرا

بازار سنتی آگرا

بانوی فروشنده 
بانوی فروشنده 

 

بازار سنتی آگرا
بازار سنتی آگرا

 

بانوی سالخورده
بانوی سالخورده

 

مرد دست فروش
مرد دست فروش

به مقصد بعدمون ، Sadar Bazaar ، رسیدیم که خیابانی کوچک بود که در یک طرفش دکه های غذا فروشی قرار داشت و در سوی دیگرش مغازه های مختلف ، ما پیاده یه دور کامل توی این بازار کوچک و باصفا گشتیم و از یه آب میوه فروشی یه شربت خنک لوتوس ( گل نیلوفر ) و یه شربت نعناع و نارگیل خریدیم که بی نهایت مزه داد .

 

سادار بازار ، زنده و پرهیاهو
سادار بازار ، زنده و پرهیاهو

 

سادار بازار
سادار بازار

 

کافه رستوران های متنوع سادار بازار
کافه رستوران های متنوع سادار بازار

 

سادار بازار ، زنده و پرهیاهو
سادار بازار ، زنده و پرهیاهو

 به سمت ماشین برگشتیم و از دیپاک خواستیم مارو قبل از رسوندن به هتل به یک فروشگاه صنایع دستی ببره ، تا یک مگنت تاج محل بخریم ، صاحب مغازه که مردی مسن بود ، بعد از اینکه متوجه شد ایرانی هستیم ، پرسید از کدوم شهر هستین و وقتی فهمید اهل کرمانیم ، هیجان زده گفت اوه کرمان با قالی های معروفش !!!!!

برام خیلی جالب بود که آوازه قالی کرمان به اونور دنیا هم رسیده ، البته جای تعجب هم نداره زیرا که قالی کرمان از شهرتی جهانی برخورداره ، هرچند که این روزها به رونق قبل نیست . دستمزد دیپاک  ۱۰۰۰ روپیه شد ، حوالی ساعت 8:30 خوش و خرم به هتل رسیدیم . برای شام به رستوران هتل رفتیم و دو مدل پاستا سفارش دادیم ، امشب رو باید زود می‌خوابیدیم فردا روز خاصی بود ، روز بازدید از تاج محل !!!! 

روز چهارم : 

صبح زود حدود ساعت 5:30 با ذوق و شوق فراوان از خواب بیدار شدیم و همگی برای ساعت 6 توی لابی جمع شدیم و به سمت تاج محل به راه افتادیم ، تا نظاره گر طلوع خورشید از تاج محل باشیم . محوطه ورودی یه پارک بزرگ بود که خیلی از هندی ها برای ورزش و پیاده روی به اونجا اومده بودن . دسته دسته خانم های هندی دور هم نشسته بودن و به همراه هم آوازهای نیایشی میخوندن . 

 

 

بانوانی که آواز مذهبی میخوندن

بانوانی که آواز مذهبی میخوندن

صبح هنگام،،سپیده دم،،اینجا در حال قدم زدن به سوی تاج محل،،صدای پرندگان،،هوای خنک صبحگاهی،،دل های پر از شوق و هیجان برای دیدن یکی از عجایب هفتگانه دنیا،،همه قشنگ ترین لباس هاشونو پوشیده بودن برای ثبت عکس با این بنای خاص و شگفت انگیز معروف به معبد عشق ، بالاخره به محل خرید بلیط و صف های طولانی از افراد بومی و توریست هایی رسیدیم که از سرتا سر کره زمین برای بازدید از آرامگاه همسر محبوب و ایرانی تبار شاه جهان ، ارجمند بانوی زیبا ملقب به ممتاز محل ، اومده بودن که متاسفانه هنگام زایمان فوت می‌کنه و همسر عاشق و دل شکستشو تا آخر عمر تنها می‌زاره ، شاه هم دستور ساخت این بنای یادبود رو برای همسر نازنینش صادر می‌کنه.

میگن پادشاه قصد داشته بنایی درست مثل تاج محل اما با سنگ سیاه رو هم برای یادبود خودش درست مقابل تاج محل اون طرف رودخونه بسازه که با مخالفت پسرش اورنگ زیب روبه رو میشه و اون به پدرش اجازه این همه بریز و بپاش و هزینه سنگین برای ساخت تاج محل سیاه رو نمیده ، البته نمی‌دونم این موضوع چقدر صحت داره .

 

گروهی از بازدید کنندگان بومی

گروهی از بازدید کنندگان بومی

وارد صحن بزرگ ورودی شدیم ، وااااااای خدااای من !!!! اولین کاری که کردم از صمیم قلب و با صدای بلند خدا رو شکر کردم که الان اینجام ، رو به روی تاج محل ، جایی که از بچگی آرزوی دیدنش رو داشتم . باور میکنین وقتی که بچه بودم ، بعد از خواندن یه سری کتاب عجایب هفتگانه و تماشای یه مستند تلویزیونی ، به شدت به این بنا علاقه مند شدم و چشمامو میبستم و میگفتم کی باشه وقتی که بازشون کنم تاج محل و پیش روم ببینم و سرانجام به آرزوم رسیدم .  

همه چیز چقدر دلربا بود ، محوطه سرسبز و بزرگ پر از دار و درخت و پرنده ، که به بنای سفید و مرمرین درخشانی منتهی می شد ، با اینکه صبح زود اومده بودیم ولی بازم شلوغ بود ، هرچه سریع تر خودمون به صف طویل و طولانی بازدید از مقبره ممتاز محل رسوندیم .

 

اولین نمایی که از تاج محل دیدیم
اولین نمایی که از تاج محل دیدیم

 

تاج محل باشکوه و سحرانگیز بود
تاج محل باشکوه و سحرانگیز بود

 

از عمارت های محوطه تاج محل
از عمارت های محوطه تاج محل

 

محیط سرسبز و انرژی بخش تاج محل
محیط سرسبز و انرژی بخش تاج محل

 

زیبایی وصف ناپذیر تاج محل
زیبایی وصف ناپذیر تاج محل

 

صف ورود به داخل عمارت
صف ورود به داخل عمارت

 

به عمارت تاج محل نزدیک و نزدیک تر میشدیم

به عمارت تاج محل نزدیک و نزدیک تر میشدیم

 

وارد عمارت اصلی شدیم ، تا اونجایی که اطلاع دارم چندین تا از بهترین معمارهای دنیا برای ساخت این بنا دور هم جمع شدن ولی معمار اصلی یه معمار ایرانی بوده ، دور آرامگاه ممتاز محل و شاه جهان گشتیم ، شاه جهان رو هم همین جا در کنار محبوبش به خاک سپرده بودن ، حال و احوال ما از بودن توی این مکان قابل شرح نبود ، به همسرم گفتم فقط سفر و بازدید از این همه زیباییه که می‌تونه اینقدر انرژی و حال خوش بهمون هدیه بده و خاطرات قشنگش تا آخر عمر همراهمون بمونه .

 

حجاری هنرمندانه بر روی مرمر داخل عمارت اصلی
حجاری هنرمندانه بر روی مرمر داخل عمارت اصلی

 

به هنگام خروج بازم از این سنجاب های بانمک دیدیم
به هنگام خروج بازم از این سنجاب های بانمک دیدیم

 

سنجاب بامزه

سنجاب بامزه

تا به حال موفق شده بودیم دو تا از عجایب هفتگانه دنیا رو ببینیم یکی دیوار چین و دومی هم تاج محل ، زمان بازدید به سر رسید ، در محوطه بیرونی چندتا معبد وجود داشت اما فرصت دیدار ازشون رو نداشتیم ، باید به هتل برمی گشتیم تا به تایم صبحانه برسیم ، خوشبختانه به موقع رسیدیم و با اشتهای فراوان صبحانمون رو نوش جان کردیم .

همسفرها میخواستن بلافاصله بعد از صبحانه برای خرید به چندتا مرکز خرید برن ، اما من و همسرم که زیاد اهل خرید نیستیم ترجیح دادیم در هتل باشیم و استراحت کنیم ، یه چند ساعتی رو حسابی استراحت کردیم ، نهار رو دوباره به رستوران هتل رفتیم و از همون پاستاهای خوشمزه دیشبی سفارش دادیم ، بعد از ظهر یه گشتی توی خیابون های اطراف هتل زدیم و کمی پیاده روی کردیم .

 

پاستای خوش طعم هتل
پاستای خوش طعم هتل

 

فروشنده پانی پوری نوعی غذای هندی ، نزدیک هتل
فروشنده پانی پوری نوعی غذای هندی ، نزدیک هتل

 

حوالی عصر به همراه بقیه همسفرها به قلعه سرخ آگرا  Agra Fort ، رفتیم عجب قلعه با عظمت و زیبایی بود ، معماری جالب و پر پیچ و خمی داشت و همین طور تزیینات قشنگ دیوارهاش که ترکیبی از آجر قرمز و کاشی کاری آبی بود که تضاد رنگی زیبایی رو خلق کرده بود ، این قلعه محل زندگی شاه جهان و ممتازمحل بوده و کل خاندان سلطنتی درونش زندگی میکردن . 

قلعه آگرا

قلعه آگرا

دروازه قلعه
دروازه قلعه

 

کاشی آبی و آجر سرخ
کاشی آبی و آجر سرخ

 

دروازه کاشی
دروازه کاشی

 

قلعه آگرا
قلعه آگرا

 

قلعه آگرا
قلعه آگرا

 

بازدید کنندگان هندی قلعه
بازدید کنندگان هندی قلعه

 به یه حوض بزرگ رسیدیم ، این طور که اقبال برامون شرح داد ممتاز محل که تیرانداز قابلی بوده با تیر و کمان به شکار ماهی های درون حوض می پرداخته و شاه جهان هم با غرور از داشتن چنین همسری ، سرافرازانه دلدارش رو تشویق می کرده ، خلاصه اینکه روزگاری چه ماجراها و داستان‌هایی که در میون حصارهای بلند این دژ اتفاق افتاده ، به بالاترین طبقه قلعه رسیدیم اینجا محلی بود که اورنگ زیب پسر خشن و بدخلق شاه جهان پس از به قدرت رسیدن پدرش رو زندانی میکنه ، بیچاره شاه جهان سال ها در زندان خانگی ، به مقبره همسر و یار دلبندش خیره می‌شده و از فراقش اشک می‌ریخته ، فضای خاصی بود ،، زیبا با شکوه ،، ساکت و آرام ،، تاج محل درست رو به روی زندان پادشاه خلع شده قرار داشت و او در غم و فقدان همسر ، تنها اجازه داشته از دور به تماشای مقبره محبوبش بنشینه . 

نمای تاج محل از زندان شاه جهان
نمای تاج محل از زندان شاه جهان
فاصله عاشق دربند تا آرامگاه معشوق
فاصله عاشق دربند تا آرامگاه معشوق
میمون ها بر روی حصار قلعه
میمون ها بر روی حصار قلعه

اینجا پر از سکوت ، قدمت و تاریخ و رخ داد های عجیب بود انگار که تو دل افسانه‌های هزارویکشب بودیم ، تخت شاهی بزرگ و مرمرینی که روزگاری اورنگ زیب ، پادشاه ستم گر ، بر روی آن می‌نشست رو هم دیدیم که دورتارش با اشعار فارسی حکاکی شده بود . 

با پایان بازدید ، همگی برای صرف شام به سمت رستوران حرکت کردیم ، امشب شام رو مهمون تور آگرا بودیم .

در شهر ، هندی ها به پیشواز جشن سال نو رفته بودن و پیام تبریک Happy Holi از گوشه کنار شهر به گوش می‌رسید ، به محض پیاده شدن از اتوبوس ، دوتا دختر هندی که یه کاسه پودر فیروزه ای رنگ به دستشون بود ، با شادی و هیجان زیاد از من و همسرم اجازه گرفتن و صورتمونو رو رنگی کردن ، بنابراین ما جز اولین کسایی بودیم که جشن رنگ رو دو روز زودتر شروع کردیم و به پیشواز این جشن پر از شادی و رنگ رفتیم و همگی با هم یه صدا گفتیم : Happy Holi  

رستوران محیطی ساده و صمیمی داشت و غذاها مخصوصا کاری هاش بسیار تا بسیار خوشمزه و حرفه ای بودن ، یه جور دوغ محلی غلیظ به اسم چاچ رو هم چشیدیم که از شیر تازه و پرچرب گاو درست شده بود و توش پر از زیره بود ، ما که خیلی طعمشو دوست داشتیم البته به سلیقه بعضی از همسفرها خوش نیومد چون بوی شیر پرچرب و غلیظ گاو کاملا احساس میشد ، بعد از شام به سمت هتل به راه افتادیم ، امشب آخرین شبی بود که در شهر تاریخی و دوست داشتنی آگرا بودیم ، شهری که خاطرات خوشش همیشه با هامون میمونه ، فردا رهسپار جیپور ، شهر صورتی رنگ ، بودیم .

 

روز پنجم : 

بعد از نوش جان کردن صبحانه آماده حرکت به سوی جیپور شدیم ، تا جیپور حدود 5 ساعت راه بود ، تو مسیر با یه ترافیک شدید برخورد کردیم و متوجه شدیم راه بسته شده و راننده مجبور شد از یه مسیر دیگه بره که حدود 1/5 الی 2 ساعت به طول مسیر افزوده شد . خلاصه عصر هنگام به جیپور رسیدیم و چون زمان زیادی رو به علت تغییر مسیر از دست داده بودیم قرار بر این شد که مستقیم به طرف قلعه آمبر Amber Palace بریم ، این قلعه بالای کوه قرار داشت و مسیر دست رسی بهش به خاطر شیب زیاد سخت و صعب‌العبور بود .  

پیاده که اصلا نمیشد رفت برای همین یا باید با جیپ میرفتیم یا با فیل سواری ، این مسیرو طی میکردیم ، قطار فیل ها که سر و صورتشون رو با رنگ نقش زده بودن همه جا به چشم میخورد ، اقبال که خیلی استرس داشت مثل اسپند روی آتیش بود ، آخه درهای قلعه ساعت ۵/۵ بسته میشد و چیزی هم به ساعت ۵/۵ نمونده بود و ما هنوز منتظر اومدن جیپ ها بودیم ، خدا بخواد جیپ ها رسیدن ، تو هر جیپ ۶ نفر سوار شدیم ، بیرون رو که نگاه میکردی حس میکردی توی قصه هایی ، کوچه پس کوچه های تنگ و قدیمی اما بسیار دنج،،پر از شور و نشاط،،پر از قدمت،،پر از صفا و زیبایی،،یه جا معبد بود و محل عبور گاوهای مقدس آذین بسته شده،،یه جا از تنگاتنگ یه فیل رد میشدیم،،یه گوشه پر از دست فروش و مغازه های صنایع دستی و سوغاتی بود ، حیف و صد حیف که نمیشد از ماشین پیاده شد و یه نگاهی بهشون انداخت ، وقت تنگ بود و باید سریع خودمون رو به قلعه میرسوندیم . 

جیپ های پیمایش مسیر
جیپ های پیمایش مسیر

 

کاروان فیل ها
کاروان فیل ها

 

مناظر زیبای بیرون قلعه
مناظر زیبای بیرون قلعه

سرانجام با هیجان و دلهره البته از نوع لذت بخشش به قلعه رسیدیم ، اقبال هی داد میزد زود باشین الان درها بسته میشن ، چقققدر حرص خورد بنده خدا ، منو همسرم بدو بدو پشت سر اقبال می دویدیم و همین که آخرین نفر از اعضای تور ما وارد قلعه شد ، نگهبان هایی با سبیل هایی پهن،،لباس سنتی به تن،،دستار هندی به سر دروازه های عظیم دژ رو پشت سرمون بستن ، وااااای یه نفس راحت کشیدیم ، حالا دیگه وقت لذت بردن از این همه زیبایی و جو بی نظیر قلعه بود . 

قلعه باشکوه آمبر

قلعه باشکوه آمبر

 

قلعه باشکوه آمبر
قلعه باشکوه آمبر

 

قلعه باشکوه آمبر

از زیبایی های داخل قلعه
از زیبایی های داخل قلعه

 

از زیبایی های داخل قلعه
از زیبایی های داخل قلعه
از زیبایی های داخل قلعه
از زیبایی های داخل قلعه

 

از زیبایی های داخل قلعه
از زیبایی های داخل قلعه
از زیبایی های داخل قلعه
از زیبایی های داخل قلعه

 

از زیبایی های داخل قلعه 

از زیبایی های داخل قلعه
از زیبایی های داخل قلعه

 

اتمسفر قلعه در یک کلام خاص بود ، نمیدونم چه طور حال و هواشو توصیف کنم ، با اینکه هنوز هوا روشن بود ماه وسط آسمون بود ، نسیم خنک و فرح بخش میوزید ، خیلی خیلی همه چیز عالی بود یه جور شور و نشاط خاصی بین مردم و فضای قلعه دیده میشد ، مردهای زیادی به استقبال جشن هولی رفته بودن ریش و لباسشون رو رنگی کرده بودن ، و این همه شادی و سرور بی دلیل نبود ، فردا جشن سال نوی هندی ها ، جشن هولی بود !!!!!

فروشنده صورت رنگی
فروشنده صورت رنگی

از خود قلعه هم که دیگه هیچی نگم ، از راهرو های اسرار آمیز و طولانی و باریک گرفته تا باغچه های لبریز از گل و گیاه ، از حوض و فواره های قشنگ تا دریاچه زلال و آرامش بخش قلعه ، یه بخش از قلعه معبدی بود که توش بزرگترین طبلی که تا حالا دیده بودم و صدای بلندش تو‌ کل قلعه طنین انداز بود رو مینواختن . 

باغچه های سرسبز
باغچه های سرسبز

 

باغچه های سرسبز

دریاچه قلعه
دریاچه قلعه

 

خلاصه چی بگم از این حال و هوای دل انگیزی که همه جا جاری بود ، نمیدونم زمان چه طور گذشت از بس که کیف کردیم و لذت بردیم ، حوالی غروب بود که از دروازه ای عظیم خارج شدیم ، و دوباره با جیپ به پایین قلعه رفتیم ، پشت دیوارهای بلند دژ هم بساط شادی و شور برقرار بود و نوازندگانی سازهای سنتی هند رو مینواختن ، موسیقی نشاط بخشی در فضا موج میزد .

نوازنده بیرون حصار دژ
نوازنده بیرون حصار دژ

 

نوازنده بیرون حصار دژ
نوازنده بیرون حصار دژ

 

نوازنده بیرون حصار دژ
نوازنده بیرون حصار دژ

 

بساط سوغاتی فروشان
بساط سوغاتی فروشان

 

بساط سوغاتی فروشان
بساط سوغاتی فروشان

 

اقبال بهمون گفت که برای شام به یه رستوران سنتی میریم که نمایش و موسیقی اصیل جیپور هم به صورت زنده توش اجرا میشه ، از اونجایی که جیپور در ایالت راجستان هند واقع شده هم لباس های سنتی شون و هم موسیقی و غذاهاشون با دیگر نواحی هند متفاوت هست ، خبر به این خوبی نمیشد ، خیلی دلم میخواست این مراسم سنتی هندی رو از نزدیک ببینم ، دیگه چی از این بهتر ؟؟ به رستوران زیبا رسیدیم صدای موسیقی از دور شنیده میشد برای پیشواز جشن هولی کاسه های پودر رنگ و دورتا دور حیاط چیده بودن ، واااای خیلی شلوغ بود !!! پر بود از توریست های اروپایی و اون ها تمام فضای حیاط ، که موسیقی زنده در اون در حال اجرا بود رو پر کرده بودن و ما باید بالاجبار داخل عمارت سرپوشیده می نشستیم که اونجا خبری از موسیقی نبود و نمیشد از نزدیک شاهدش باشیم.

جای بسی افسوس بود ، قبل از سفر همش میگفتم خدا کنه بشه اجرای موسیقی هندی رو از نزدیک و زنده ببینیم ، حالا که شرایطش جور شده بود ، یه صندلی خالی هم توی حیاط پیدا نمیشد ، همه همسفرها رفتن و داخل ساختمان نشستن ، ولی من نا امید نشدم به همسرم گفتم همین جا منتظر میمونم ، خدابزرگه بالاخره شاید یه جا پیدا کردیم ، درست بعد از یکی دو دقیقه دوتا جای خالی کنار یه میز بزرگ از توریست های ایتالیایی خالی شد و ما بدو رفتیم و اونجا نشستیم ، نزدیک ترین مکان به سن اجرای مراسم ، خیلی خوشحال بودیم جو و فضا فوق العاده مسرت بخش بود،،شام هم لذیذ و دلچسب،،موسیقی محلی،،مردمی شاد و مسرور،،ما هم تا تونستیم از انرژی زیاد و حال خوبی که در محیط جاری بود بهره بردیم و کیف کردیم .

اجرای نمایش

اجرای نمایش

 

وقت رفتن به هتل رسید ، هتلمون در جیپور  Intercontinental Hotel بود ، بسیار لوکس با اتاق هایی بزرگ و دل باز . 

 

اتاق ما در هتل

اتاق ما در هتل

اتاق ما در هتل
اتاق ما در هتل

 

نمایی از استخر هتل
نمایی از استخر هتل

بعد از پشت سرگذاشتن یه روز شیرین و پر ماجرا استراحت خیلی می چسبید ، مخصوصا که ذوق فردا رو هم داشته باشی ، فردا جشن سال نو در هندوستان بود که درست با اختلاف شش روز بعد از نوروز ما برگزار میشد ، روز جشن رنگ ، جشن بزرگ هولی...... 

روز ششم :

صبح با اشتیاق فراوان بیدار شدیم ، صبحانه مفصل هتل رو میل کردیم و قرار شد برای ساعت ۱۰ آماده باشیم که به محل برگزاری جشن بریم . روز قبل لیدر تور جیپور برامون توضیح داد که میتونیم با پرداخت هزینه هر نفر ۳۰ دلار جشن رنگ رو توی یه محیط امن که برای توریست های کشورهای مختلف در نظر گرفته شده بود ، تجربه کنیم که شامل ترانسفر ، نهار و موسیقی زنده هم بود . اقبال بهمون گفته بود که جشن رنگی که در سطح شهر میون مردم بومی برگزار میشه ممکنه برای توریست ها مخصوصا خانم ها زیاد امن نباشه ، ما ترجیح دادیم محیط امن رو انتخاب کنیم تا با خیال راحت از جشن لذت ببریم ، تعداد کمی از همسفرها جشن رنگ در سطح شهر رو انتخاب کردن .

ما با خودمون یه دست لباس سفید که رنگی شدنش قشنگ و خوب دیده بشه و صندل آورده بودیم ( بهتره لباسی باشه که نو نباشه و دیگه بهش نیازی نداشته باشین چون بعد جشن رنگ دیگه لباس ها قابل استفاده نیستن ) همچنین یه رول سلفون کوچیک هم همراهمون بود که گوشی هارو سلفون پیچ کنیم ( البته از کاور موبایل هم میتونید استفاده کنید ولی سلفون هم بسیار خوب و کاربردی بود ) . خب کوله مون رو آماده کردیم و سر ساعت مقرر سوار اتوبوس شدیم ، توی مسیر از توی اتوبوس کلی جوون موتور سوار دیدیم که به هم رنگ میپاشیدن و برامون دست تکون میدادن .

 

جوان های موتورسوار

جوان های موتورسوار

 

جوان های موتورسوار
جوان های موتورسوار

حدود نیم ساعت بعد به محل برگزاری مراسم رسیدیم ، موسیقی از دور شنیده میشد ، هیجان زده از اتوبوس پیاده شدیم ، یه دسته از نوازندگان سازهای محلی به استقبالمون اومدن و به همراه نوای شاد موسیقی وارد جشن شدیم .

استقبال نوازندگان
استقبال نوازندگان

 

هوراااااااااا بالاخره سال نوی هندی هم شروع شد ، بزززن بریم جشن ررررنگ ، از کل دنیا توریست اومده بود از آلمان ، فرانسه ، روسیه ، اوکراین ، ایران و .....یه گروه نوازنده حرفه ای روی یه سن بزرگ به طور زنده در حال اجرا بود ، شرشره و کاغذهای رنگی رنگی روی زمین و هوا پخش بودن ، همه در حال شادی و پایکوبی ، پودر های رنگ رو که توی ظرف های بزرگ ریخته شده بود رو به هم میپاشیدن ، هر دفعه ظرف هارو با رنگ های مختلف پر میکردن،،یه بار سبز،،یه بار قرمز،،زرد،،صورتی .... دیگه اواخر وقتی کارکنان دیدن ظرف های رنگ هی تند تند خالی میشه ، کیسه های بزرگ رنگ رو وسط محوطه میاوردن ، همه با اشتیاق به طرفشون میدویدن و به همدیگه رنگ میپاشیدن .  

باورم نمیشد که در دل جشن هولی هستیم ، جشنی باستانی از هند قدیم که تابحال پابرجا مونده و کلی فیلم و عکس ازش دیده بودیم و حالا خودمون داشتیم تجربش میکردیم ، کار من شکرگذاریه ، از اعماق وجودم خدا رو سپاس گفتم ، بخاطر اینهمه تجربیات شیرین و ناب .

 

 جشن بود و رنگ بود و حال خوب  
جشن بود و رنگ بود و حال خوب  

  

 جشن بود و رنگ بود و حال خوب   

 جشن بود و رنگ بود و حال خوب  
جشن بود و رنگ بود و حال خوب  

 

 

بیلبورد جشن هولی

بیلبورد جشن هولی

 

ساعت ها به هم رنگ پاشیدیم و شادی کردیم ، وقت ناهار رسید ، که به صورت سلف سرویس بود و انصافا با کیفیت و خوشمزه ، بعد از ناهار بازم رنگ پاشی بود و جشن ، حدودای عصر بود که زمان رفتن فرارسید ، چهره ها دیدنی بود ، از سر تا پا رنگارنگ ، همینطور رنگی وارد اتوبوس شدیم و دیدیم که روی صندلی ها رو کاور کشیدن ، پر از نشاط و سرور مسیر رو تا به هتل طی کردیم ، وقتی رسیدیم ، با استقبال گرم گروهی از کارکنان هتل رو به رو شدیم .

شب رو در هتل موندیم ، بس که صبح بدو بدو و ورجه وورجه کرده بودیم دیگه نای گشتن نداشتیم ، دوش گرفتیم و سعی کردیم رنگ ها رو از سر و صورت پاک کنیم ، که هر چه تلاش کردیم کاملا پاک نشدن ، برای شام از رستوران هتل یه پیتزای خوشمزه سفارش دادیم جای همگی خالی بود ... 

 

پیتزای شام

پیتزای شام

اون شب رو با خستگی ، اما از نوع شیرینش خوابیدیم ، فردا آخرین روز ما در هند بود .

روز هفتم : 

بیدار که شدیم ، آخرین صبحانه هندی و خوشمزه رو نوش جان کردیم ، امروز کاملا از روی سر و صورت آدم ها میشد فهمید که کیا دیروز توی جشن رنگ بودن ، چون چهره ها و مخصوصا اون هایی که موی سفید یا روشن داشتن ، بصورت خال خالی رنگی شده بود ، که خیلی بامزه بود .

حوالی ساعت یک ظهر باید جیپور رو به قصد دهلی ترک میکردیم و ساعت نه و نیم از دهلی به تهران پرواز داشتیم ، اما تا قبل از ساعت یک میبایست از مکان های دیدنی باقیمانده بازدید میکردیم ، اولین مقصد هوامحل  hawa mahal زیبا ، نماد جیپور ، بود . نفسمون از دیدن این معماری فوق العاده قشنگ بند اومد ، این سازه دیوار پشتی یکی از کاخ های جیپوره که دو تا روایت در موردش نقل شده ، اولی اینکه پنجره های زیادشو که باز میکردن ، مثل یک بادگیر بزرگ عمل میکرده و هوای تازه رو به درون کاخ راه میداده .

و اما روایت دوم ، بانوان قصر شاهی که اجازه خروج از کاخ رو نداشتن ، از پشت پنجره هاش خیابون ها رو تماشا میکردن . هوامحل قشنگ بود و باشکوه ، و چه معماری خاص و منحصر به فردی داشت ، مگه از دیدنش سیر میشدیم ؟؟؟؟

هوا محل زیبا  

هوا محل زیبا 
هوا محل زیبا 

 

مکان بعدی کاخ شهر city palace بود که مجموعه ایست بزرگ ، پر نقش و نگار از قصرهای مهاراجه های جیپور ، با کلی کاخ و موزه ، موزه هایی که میشد داخلشون لباس های شاهدخت ها و شاهزاده ها و سلاح و شمشیرهای سلطنتی تاریخی رو از نزدیک مشاهده کرد . در محوطه کاخ شهر ، خانم ها و آقایون زیادی با پوشش سنتی و اصیل هندی حضور داشتن که توریست ها در کنارشون عکس یادگاری میگرفتن .

 

مجموعه کاخ شهر

مجموعه کاخ شهر

 

مجموعه کاخ شهر
مجموعه کاخ شهر

مجموعه کاخ شهر

نگهبان ها با جامه سنتی
نگهبان ها با جامه سنتی

 

مجموعه کاخ شهر
مجموعه کاخ شهر

 

مجموعه کاخ شهر
مجموعه کاخ شهر

 

سپس به طرف جال محل Jal Mahal رفتیم که وسط دریاچه مانساگار قرار گرفته ، و مثل اینکه شامل چندین طبقه بوده که در حال حاضر دو تا از طبقاتش به زیر آب رفته ، روزی روزگاری مهاراجه ای به نام پراتاپ سینگ این قصر کوچک را بعنوان یک اقامتگاه برای شکار و تیراندازی به اردک‌ها برپا کرده . 

در اطراف جال محل بازارچه محلی سنتی و خیلی باصفایی دایر بود و من از همونجا دو النگوی هندی به یادگار خریدم .

جال محل
جال محل

 

جال محل
جال محل

 

از یک دکه کوچک هم Kulfi ( بستنی سنتی هند ) خریدیم ، پنج شیش تا کولفی خوردیم ، هر دفعه کولفی مخصوص یک ایالت هند رو تست می کردیم که طعم هاشون باهم متفاوت بود و هر یکی خوشمزه تر از قبلی ، نمیدونم چرا این سفری اینطوری شده بودیم ، خون جلوی چشمامون رو میگرفت ، همچین که خوراکی های خوشمزه رو با ولع زیاد میخوردیم تازه یادمون میومد ای بابا ازش عکس که نگرفتیم !!!!! کولفی هم به همین سرنوشت دچار شد و من بازم مجبورم از اینترنت براتون عکس بزارم .

کولفی خوشمزه 
کولفی خوشمزه 

جال محل نقطه پایان بازدید ما از دیدنی های جیپور بود . نمیدونم آیا موفق شدم شگفتی افسانه وار جیپور رو بخوبی براتون توصیف کنم ؟؟ جیپور برام شهر فرنگ بود ، از همه رنگ بود .

رهسپار دهلی شدیم و برای ناهار توقف کوتاهی در یکی از شعب burger king داشتیم .

غروب به دهلی رسیدیم و تا ساعت پرواز وقت داشتیم کمی در پاساژ خرید کنیم ، دوباره به مرکز خرید آمبینس مال رفتیم و من باز به همون شعبه از فروشگاه biba رفتم و مجدد دو دست لباس هندی خوشگل خریدم ، وقت خرید که به اتمام رسید راهی فرودگاه شدیم ، سالن فرودگاه رو به مناسبت جشن سال نو تزئین کرده بودن .

 

فرودگاه دهلی
فرودگاه دهلی

 

فرودگاه دهلی
فرودگاه دهلی

کم کم به آخرین لحظات بودن در هند نزدیک میشدیم و از این سفر زیبا و جادویی ، با کوله باری از تجارب بی نظیر و متفاوت ، راضی و خشنود بودیم .

اگر یادتون باشه اول سفرنامه گفته بودم که ما دلواپس رعایت بهداشت در هند بودیم ، اما انصافا با موردی که از نظرمون غیر بهداشتی باشه مواجه نشدیم ، البته سه شهر آگرا ، دهلی و جیپور از جمله شهرهای توریستی هند هستن ، پس طبیعیه که تمیز باشن و استانداردهای بهداشتی درشون رعایت بشه ، اما مطمئنا شهرهای دیگر هند مثل بمبئی ، کلکته ، بنارس و ... از درصد بهداشت کمتری برخوردارن . هند کشوریست پر از عجایب ، که ما تنها موفق شدیم گوشه کوچکی از شگفتی هاشو لمس کنیم و امیدوارم که باز بتونیم به این کشور سرشار از رمز و راز سفر کنیم .

دومین سفرنامه من هم به پایان رسید ، امیدوارم که با خوندنش احوال خوشی رو سپری کرده باشین . شاد و پیروز باشید و همیشه به سفر .

 

 

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر