گشتی کوتاه در سرزمین آسمانخراش ها، دبی
هرساله تعداد زیادی از نمایشگاه های مختلف بین المللی در دبی برگزار میشود. یکی از این نمایشگاهها، نمایشگاه تکنولوژی جیتکس است که در ابتدای آبان ماه شمسی مخاطبین زیادی از سرتاسر دنیا دارد.
ما در یک شرکت IT Provider کار میکنیم و هرسال تعدادی از همکاران برای بازدید از نمایشگاه به دبی میروند. در آبان 96 قرعه این ماموریت به نام همسر افتاد و خب به تبع من هم همراهش میرفتم. تور دبی ما 4 شب و 5 روز مدت داشت.
هزینههای این سفر شامل بلیط هواپیما، ویزا، هتل و عوارض خروج برای همسرم که ماموریت میرفت، رایگان بود و توسط شرکت پرداخت شد. من مبلغ یک میلیون و پانصد هزار تومان برای ویزا و پرواز امارات و 75 هزار تومان (یادش گرامی!) برای عوارض خروج پرداخت کردم.
هتل انتخابی شرکت برای ما، هتل 5 ستاره کورال البرشا در خیابانی به همین نام بود که نقد و بررسی آن را از قسمت مربوط به هتلها میتوانید بخوانید.
روز اول: سلام بر دبی
صبح روز سفر با اسنپ به فرودگاه رفتیم. از صبح که بیدار شده بودم کمی احساس سرما خوردگی میکردم و در آخرین لحظات دمنوش آویشن درست کردم و با خودم به فرودگاه بردم. با توجه به این که همه گفته بودند "هیچ دارویی با خودتون نبرین و ممکنه گیر بدن و دردسر بشه!" منم هیچ چیز نداشتم غیر از یک کلد استاپ در جیبم تا بعد از صبحانه بخورم که البته یادم رفت. اولین بار بود که سوار هواپیمای امارات شدم و اینجا بود که فرق پروازهای امارات که این همه تعریفش را میکنند با پروازهای داخلی متوجه شدم!
مهماندارها همه لباسهای فرم قرمز رنگِ زیبایی به تن داشتند و هیچ کدام از آنها اصالتا اماراتی نبودند و همه از کشورهای دیگر بودند.
پذیرایی هواپیما خوب بود و از طریق مانیتورها و هدستهایی که در ابتدا توزیع شده بود، تا خود دبی کارتون نگاه کردم.
پذیرایی صبحانه هواپیما امارات
بالاخره به دبی رسیدیم و از طرف شرکت ترانسفر برای هتل درنظر گرفته شده بود. به محض رسیدن به هتل پذیرش شدیم و اتاقها تحویل شد. هتل کورال در نزدیکی امارات مال و در خیابان البرشا قرار داشت و با 10-15 دقیقه پیادهروی به امارات مال و مترو و ایستگاه اتوبوس دسترسی داشتیم. اتاقهای هتل بزرگ و با کلیه امکانات از قبیل کمد دیواریهای بزرگ و جادار، مبل راحتی، میز تحریر و صندلی، سرویس بهداشتی بزرگ و البته همه چیز خیلی تمیز و خوب بود.
هتل کورال البرشا
زمانی که به هتل رسیدیم سرماخوردگی کار خودش را کرد. انگار در سرمای کابین هواپیما بیشتر و سنگینتر شده بود و به محض رسیدن به هتل بعد از مدت ها، تب و لرز کردم.
من خوابیدم و همسر رفت با باقی همکاران برای روز بعد که نمایشگاه جیتکس شروع به کار میکرد، هماهنگ شود.
این را اضافه کنم که دوست صمیمی من هم از طرف شرکت خودشان برای شرکت در نمایشگاه آمده بود ولی هتل اقامتش با ما فرق داشت.
شب اول با دوستم در دبی مال قرار داشتیم. بعد از این که کمی استراحت کردم، برای اینکه زمان از دست نرود و هم اینکه دارو تهیه کنم، حاضر شدیم که به دبی مال برویم. با وجود حال بد و سرماخوردگی شدید چقدر مسیر پیاده روی تا امارات مال زیاد و سنگین بود. بالاخره بعد از زمانی که برای من خیلی طولانی گذشت به مترو رسیدیم و دو کارت نقرهای تهیه کردیم و به دبی مال رفتیم.
خوشحال بودم که به دبی مال رسیدیم و به زودی استراحت میکنم، غافل از این که برای رسیدن به مال باید کلی راهرو و تونل را پیاده طی کنیم. در طول این ماراتن تا داخل فروشگاه، از داروخانهای قرص سرماخوردگی خریدم. مسئولش توضیح داد که "داروی خیلی خوبیه و سریع خوب میشی. نحوه مصرف اما هر 4 ساعت دوتا!!"
بالاخره به دبی مال رسیدیم.
ابَر فروشگاهی که برای بازدید کامل از آن شاید یک روز هم زمان کمی باشد. کلیه برندها اینجا شعبه دارند. همه لوکس و گران. زرق و برق این مال با همه جاهای دیگر متفاوت است. آب نمای بسیار زیبا و عظیم در وسط فروشگاه، فوارههای موزیکال معروف دبی در روبروی آن با چشم اندازی از برج خلیفه و آکواریوم زیبای دبی در پایین مال، از اینجا یک مکان خاص و جذاب ساخت است.
کمی با دوستم در راهروها گشتیم و به فروشگاه مورد علاقه مان، یعنی اپل استور، رفتیم و از بالکن آنجا بیرون را تماشا کردیم که مردم برای رقص فوارهها جمع شده بودند.
در داخل امارات مال، حتی دکه کوچکی از ماکارون های پاریسیِ “لادوره” وجود داشت با همان سبک و سیاق پاریس.
برای دیدن فواره ها به طبقه پایین رفتیم و کمی به تماشای فوارهها نشستیم.
فواره های دبی مال
برای شام دوباره به داخل فروشگاه برگشتیم و با وچری که داشتیم (ووچرها را در تهران و از سایت entertainer.ir خریداری کرده بودیم) به یک رستوران لبنانی رفتیم که ویوی خوبی از آبنماها داشت.
بعد از خوردن شام میخواستیم به هتلهایمان برگردیم. داروها نه تنها اثر نکرده بود، بلکه حالم بدتر شده و ضعف بیشتری داشتم. راهروهای بین مال تا مترو هم تمامی نداشت. حتی توانایی ایستادن روی نوار نقالههای موجود در مسیر را هم نداشتم. بالاخره با هر سختی به مترو و در نهایت به هتل رسیدیم.
ووچرهایی که ما داشتیم
کباب های لبنانی خوشمزه
هزینه های روز اول:
بلیط مترو: 50 درهم
ماکارون: 26 درهم
شام: 94 درهم
دارو: 30 درهم
روز دوم: پیش به سوی جیتکس
هدف اصلی ما از سفر شرکت در این نمایشگاه بود. بعد از صرف صبحانه در رستوران هتل که تنوع کامل و خوبی از انواع خوراکهای سرد و گرم و میوه و نوشیدنی بود، به همراه سایر همکاران با ترانسفری که توسط شرکت هماهنگ شده بود به نمایشگاه رفتیم.
*نمایشگاه جیتکس، رویدادی سالیانه است که در آن شرکتهای مختلف در حوزه فناوری اطلاعات به معرفی محصولات خود و بازاریابی برای آن میپردازند. این نمایشگاه سالیانه در محل نمایشگاههای دبی برگزار میشود و دارای چندین سالن بزرگ میباشد.
نمایشگاه جیتکس دبی
کل روز در سالنهای نمایشگاه گشتیم و غرفه به غرفه بازدید کردیم. خوبی محل رویداد این بود که مبلهای راحتی خوبی در لابی بین سالنها قرار داده بودند و هر از چندگاهی برای استراحت و بازیابی انرژی به آنجا میرفتم. همچنین در راهروها دکههای متعددی برای آبمیوههای طبیعی و انواع اسنک و ساندویچ قرار داشت که با قیمتی کمی بالاتر از حد عادی به فروش میرسید.
عصر حدود ساعت 5 بود که به هتل برگشتیم. امان از این قرصهای پلاستیکیِ سرماخوردگی، که با آن همه تعریف و تمجید خریده بودم. انگار نه انگار که هر 4 ساعت دو عدد قرص خورده باشم. در همین حال که به خاطر به درد نخور بودنشان غر میزدم، دست در جیبم کردم و آن موقع بود که دنیا را به من دادند. تنها قرص کلداستاپی که برداشته بودم تا در هواپیما بخورم. سریع با یک لیوان آب پرتقال کلداستاپ عزیز را بلعیدم و درنهایت زنده باد کالای داخلی.
شب تصمیم گرفتیم به منطقه مارینا برویم. هیچ چیز در سفر نمیتواند جلوی من را بگیرد، سرماخوردگی که چیزی نیست. با دوستم هم هماهنگ کردم که در ایستگاه مترو امارت مال هم را ببینیم. منطقه مارینا، آبراه زیبایی که مثل همه چیزهای دیگر دبی ساخته و کپی با کیفیتی از جای دیگری در دنیاست. آبراه پر بود از قایقهای تفریحی کوچک و بزرگی که همه شخصی بود و برای این منطقه اجارههایی ماهیانه و یا سالیانه پرداخته بودند. برجهای سربه فلک کشیده و نور هزاران چراغ، منطقه باشکوهی ساخته بود. کمی آن طرفتر رستورانها و زمین بازی کودکان و چندین فروشگاه مختلف وجود داشت. عجب جای قشنگی بود. شاید زیباترین نقطه دبی که من دیدم همینجا بود. هنرمندانی که با شنهای رنگی آثار بسیار زیبایی تولید میکردند.
منطقه مارینا
برای شام سری به تریپ ادوایزر زدیم. از فلافلهای شکم پر رستورانی با نام Operation falafel در این منطقه خیلی تعریف شده بود. رستوران با میز و نیمکت هایی ساده و دیوارهایی با تزئیناتِ سیاه و سفید و پرطرح. شاورما و فلافل شکم پر سفارش دادیم که راضی کننده بود.
همچنان از جانمایی ایستگاههای مترو دبی اعتراض دارم، آنقدر دور بود و فاصله داشتیم که تا به مترو رسیدیم ساعت کاری تمام شده بود و اجبارا با تاکسی به هتل برگشتیم.
فلافل های شکم پر تپلی
هزینه های روز دوم:
ناهار و شام: 128 درهم
آب پرتقال و ویتامین سی: 15 درهم
تاکسی: 25 درهم
روز سوم: سرما در گرما
تا بعد از ناهار مشابه روز قبل در محوطه نمایشگاه بودیم و با برخی از غرفهها که فناوریهای نوظهور را به شکل زیبایی پیادهسازی کرده بودند، صحبت و با بعضی دستگاهها و رباتهای شرکتهای مختلف کار کردیم. از استارتاپهای مختلف، که در بین آنها چند استارتاپ ایرانی هم حاضر بود، دیدن کردیم.
بعد از نمایشگاه میخواستیم از کافه یخی دیدن کنیم که ووچر آن را در تهران خریداری کرده بودیم. با کمک مترو و اتوبوس و کلی زمان بالاخره به پاساژ مربوطه رسیدیم.
مکان کوچک اما دیدنی. جایی که برای ورود به آن باید لباس مخصوص و پوتین و کلاه و دستکش میپوشیدیم آن هم در دل گرمای شدید دبی! عجب تناقض جالبی!
بلیط ورودی چیل آوت کافه نفری 80 درهم بود که با داشتن ووچر به نظر من ارزش پیدا میکرد. مجسمههای یخی بزرگی که به زیبایی تراشیده شدهاند و همچنین تزیینات منظم و زیبایی که از سقف آویزان بود. به هر نفر یک لیوان نوشیدنی داغ به انتخاب خودمان بین شیرکاکائو و نسکافه دادند. لیوانهای فلزی با نوشیدنی داغ که روی میز و صندلیهای یخی نشستیم و عجیب آن نوشیدنی رقیق و معمولی مزه داد.
بعد از بیرون آمدن از کافه، در فروشگاه کارفور بزرگی که در پاساژ بود چرخیدیم و کمی شکلات و چای و ادویه و سس سیر خریدیم. آرام آرام به سمت ایستگاه اتوبوس رفتیم که به مترو برگردیم اما دریغ از یک اتوبوس! نزدیک نیم ساعت انتظار برای اتوبوس آن هم در ایستگاهی که حتی یک صندلی ندارد، خستهمان کرد و با تاکسی به هتل برگشتیم.
برنامه شب، دیدن از مدینه جمیرا بود. از امارت مال تا مدینه جمیرا با اتوبوس حدود یک ساعت زمان برد.
بازار سنتی زیبایی که همه چیز بینهایت گران بود. رستورانها هم منوی قیمتی بالایی داشتند و اما در میان، برداشت زیبایی از ونیز که با معماری سنتی عربی ترکیب شده بود. در کنار این، نمای بسیار زیبایی از برج العرب، تنها هتل 7 ستاره جهان، دیده میشد.
با خودم فکر میکردم که چطور کشوری از هیچ به همه چیز رسید! چطور تبدیل به یکی از برترین کشورهای حوزه گردشگری شد! چطور مردم خود امارات بدون سرکار رفتن حتی، حقوقهای خوبی میگیرند و زندگی مرفه دارند و مهاجرین به جای آنها کار میکنند! که با دیدن یک زیرلیوانی در این بازارچه جوابم را گرفتم و این جواب چیزی جز آه و افسوس برای من به دنبال نداشت.
زیرلیوانی مذکور
در مدینه جمیرا میچرخیدیم و عکس میگرفتیم که دوستم تماس گرفت. از آنجائی که من آدم شکمویی هستم و مخصوصا شیرینیجات آن هم از نوع پنیریاش دست و دلم را میلرزاند نتوانستم به پیشنهاد اغوا کننده دوستم پاسخ رد بدهم.
شعبهای از چیز کیک فکتوری معروف در امارات مال!
چه چیزی از این بهتر و هیجان انگیزتر.
مسیر آمده را برگشتیم. در یکی از بهترین میزهای چیزکیک فکتوری که نمای کاملی از پیست اسکی دبی داشت، نشستیم و بهشت شاید همانجا بود.
کمی در امارات مال گشتیم و برای شام به فودکورت طبقه بالا رفتیم.
پیست اسکی دبی
هزینه های روز سوم:
چیل آوت کافه: 80 درهم
کارفور: 230 درهم
چیزکیک: 17 درهم
شام: 73 درهم
نماد دبی: 15 درهم
روز چهارم: اینجا همه چیز قبلا شن بوده!
بعد از صبحانه وقت آزاد داشتیم و قرار بود بعد از ناهار به گشت شهری برویم.
آنقدر از خرید دبی تعریف شنیده بودم که دلم خواست سری به مرکز خرید بزنم. اما قبل از آن دیدن برج ساعت دبی از واجبات سفرم بود. نمادی از دبی که در عکسهای خیلی قدیمی پدرم دیده بودم. با کمک مترو و گوگل و سوال از مردم محلی به برج رسیدیم. در میدانی عادی و در منطقهای عادی و قدیمی. آنقدر بزرگ نبود که فکر میکردم. در اطراف برج ساعت، کانکسهای رنگی رنگی و زیبایی بودند که خوراکیهای مختلف میفروختند.
برج ساعت دبی
کانکسهای رنگی رنگی
سپس به سیتی سنتر دیره رفتیم. و حاصل این همه راه و گشتن در فروشگاه، تنها دو عدد شاورمای خوشمزه با سس سیر غلیظ و خوش عطری بود که در فودکورت آنجا خوردیم.
فروشگاههای برند که بینهایت گران بودند و فروشگاههای ارزان بینهایت بیکیفیت.
برای رفتن به گشت شهری به هتل برگشتیم. این گشت را مهمان شرکت بودیم. با ترانسفرِ هماهنگ شده و سایر دوستانمان به سمت کوچه پس کوچههای دبی و منطقه مارینا رفتیم.
قایق سواری در آبراهه مارینا را تجربه کردیم. به گفته لیدر گشت شهری قایقهای شخصی این آبراهه متعلق به کسانی بود که در برجهای اطراف زندگی میکردند و برخی از آنها قایق های خود را اجاره هم میدادند. به سمت جزیره نخل و مونوریل و بازدید از هتل آتلانتیس رفتیم. در تمام مسیر این همه برج و ساخت ساز برایم بسیار جالب بود. لیدر گشت شهری جملهای را مدام تکرار می کرد: "اینجا همه چیز قبلا شن بوده!"
با خودم فکر میکردم "جنوب کشور من هم قبلا اصلا شن نبوده"
منطقه مارینا در روز
نمایی از جزیزه نخل (پالم) که با سنگ های ریز درست شده
جزیره نخل
هتل آتلانتیس
نقطه اتمام این گشت شهری بازار ابن بطوطه بود، بازاری زیبا و جذاب که بر اساس داستان سفرهای شخصی به همین نام ساخته و تزئین شده است.
در تزیین هر سالن از المانهای مربوط این کشورها استفاده شده است. جذابترین سالن برای من در درجه اول سالن چین بود، ترکیب زیبایی از قرمز آتشین و طلایی و کشتی چوبی بادبانی زیبایی که در وسط سالن گذاشته شده بود.
سالن سفید رنگ هند، با طراحی برگرفته از تاج محل، سالن آبی رنگ ایران یادآور کاشیکاریهای آبی هنر اسلامی و در نهایت تزیینات آندلوسی زیبا، ابن بطوطه را به مکانی خاص تبدیل کرده است.
در بازار ابن بطوطه برندهای مختلفی نمایندگی داشتند که کمی از آنجا خرید کردیم. گروه میخواستند برای صرف شام به رستوران سلف سرویس ایرانی بروند ولی من همچنان مزه شاورمای عربی خوشمزه زیر زبانم بود و به خواسته من از گروه جدا شدیم و در فودکورت ابن بطوطه شام خوردیم.
سالن چین
سالن هند
سالن ایران
هزینه های روز سوم:
شارژ کارت مترو 50 درهم
آب: 2 درهم
ناهار و شام: 92 درهم
روز پنجم: خلیج همیشه فارس
آخرین روز حضورمان در دبی بود و ما ساحل را ندیده بودیم. چمدانمان را جمع کردیم و تحویل پذیرش دادیم و با ساک کوچکی روانه ساحل شدیم. آب گرم خلیج فارس خستگی این روزها را شست و پاک کرد.
چند ساعتی کنار ساحل ماندیم و سپس با تاکسی به هتل برگشتیم تا به فرودگاه برویم.
هزینه های روز آخر:
بستنی: 5 درهم
تاکسی: 60 درهم
نوشیدنی: 40 درهم
دبی، شهری که تا چند سال پیش چیزی جز شن و ماسه نبود ولی با هوش و ذکاوت حاکمانش تبدیل به یکی از بزرگترین مقاصد گردشگری دنیا شد. تفریحات متعددی در این شهر هست که با توجه به سلیقه و زمان میتوانید از آنها استفاده کنید. از سافاری و گردش روی شنهای روان گرفته تا سرمای چندین درجه زیر صفر و اسکی و پارکهای آبی متعدد، شهربازی و باغ گلی با گلهای فراوان در دمای بالای 30 درجه! در زمان حضور ما در دبی میراکل گاردن و کلوبال ویلیج در تعطیلات سالیانه بودند و متاسفانه امکان بازدید از آنها نبود.
دبی شهریست که نشان میدهد چطور میتوان از هیچ، همه چیز را ساخت.
نویسنده : زهره دشتی