"من مطمئنم زندگیم اینجوری تموم میشه. بهم میگن یا باید یه بار دیگه بری قشم یا اینکه میمیری. و من مردنو انتخاب میکنم و دیگه پامو تو قشم نمیزارم"
این جمله رو وقتی یه دختر بچه 14 ساله بودم که ظهر تابستون تو یه لنج چوبی تو مسیر قشم به بندرعباس نشسته بود و آفتاب داشت پوستشو میکند به مامانم گفتم.
حالا 15 سال از اون روز گذشته و من در حالی که سفرنامه های قشمو میخونم و عکسای رنگارنگ هرمزو نگاه میکنم هنوز اون صدا تو گوشم میپیچه و میتونم بوی نم لنجو به خاطر بیارم.
میتونم به محسن پیشنهاد بدم که به عنوان کادوی سالگرد ازدواج یه سفر قشم بریم اما خودم هنوز مطمئن نیستم که قشم یا یه مقصد دیگه. شب در حالی که پای لپ تاپش نشسته، پیشنهادمو بهش میگم. بدون اینکه سرشو بلند کنه میگه اوهوووووم موافقم.کی؟؟؟
یکی از چیزایی که محسنو برام منحصر به فرد میکنه اینه که همیشه با هر برنامه تفریحی موافقه.
میدونم که تحقیق درباره تور و بلیط و هتل مثل همیشه با خودمه و میتونم انتخاب رستورانو با خیال راحت به محسن بسپارم.
لینک تورهای لست سکندو بالا و پایین میکنم. قیمت تورها خیلی مناسبه.2 شب و 3 روز 750-780-800
با چنتاشون تماس میگیرم. بدتریییین ساعت های پروازی. رفت ساعت 11 صبح از تهران به قشم و برگشت ساعت 7 صبح. با این حساب فقط 2 روز قشمیم. ارزش نداره چپ چپ نگاه کردن مدیرامونو برای مرخصی گرفتن تحمل کنیم و فقط 2 روز تو سفر باشیم.
خودم دست به کار میشم برای گرفتن بلیط و رزرو هتل.
خوندن کامنتای بخش هتل ها تو لست سکند. واااای .چه قدر تعدادشون کمه. خیلی هاشون مربوط به سال های دوره. هتل های کیش و استانبول و کوالالامپور پرن از نقد و بررسی. چرا مردم انقد کم میرن قشم؟؟؟
عکسای رنگارنگ هرمز و تماشای شناکردن دولفین ها تو ساحل هنگام وسوسم میکنه. دلمو میزنم به دریا . از روی نوساز بودن یه هتل بدون اینکه هیچ کامنتی ازش بخونم انتخابش میکنم. برای 4 شب. بعد هم خرید بلیط هواپیما.
رفت روز سه شنبه 20 آذر ساعت 21:30 با هواپیمایی قشم ایر و برگشت شنبه 24 آذر ساعت 18:30 با هواپیمایی زاگرس.درسته که هزینه هامون تقریبا 1.5 برابر میشه اما اینجوری خیالم راحته که 4 روز کامل قشمیم.
روز سه شنبه 20 آذر 97 : صبح برعکس همیشه که بعد از اینکه ساعتم زنگ میزنه با ناسزا بر خودم و تمام کائنات از خواب بیدار میشم، خیلی سریع و سرحال و با انرژی بلند شدم. سر کار هم هر وقت فرصت میکردم تو گوگل سرچ میکردم قشم، هرمز، جزیره هنگام، دره ستارگان و تو قسمت عکس ها یه چرخی میزدم و ته دلم یه ذوق همراه استرسو حس میکردم. توی فواصل زمانی مشخص هم با محسن تماس میگرفتم و میگفتم " تصمیم دارم برای یک سال از قشم خرید کنم". داشتم سعی میکردم از حالا برای پاساژ گردی و خرید و حمل پلاستیکای احتمالی خرید آمادش کنم. مخصوصا که خرید هیچ وقت تو سفرهای ما جایی نداره. بعد از کار هم به سرعت کارهای خونرو انجام دادم و مطمئن شدم که قبل از حرکت همه جا بوی شوینده میده(لعنت به وسواس).
خوشبختانه پرواز حتی 1 دقیقه هم تاخیر نداشت و عالی بود و ما که از سرکار اومده بودیم و حسابی خسته بودیم بعد از خوردن شام خوابیدیم و اصلا متوجه نشدیم 1 ساعت و 50 دقیقه زمان پرواز کی سپری شد.
موقع پیاده شدن از هواپیما منتظر بودم که یه باد داغ و شرجی که بوی دریا ازش میاد به صورتم بخوره و به محض قرار گرفتن روی پله های هواپیما یه نفس عمیییییق کشیدم. ولی متاسفانه یه باد نسبتا سرد بود که به شدت بوی گازوئیل میداد. هیچ وقت نمیتونستم قشمو سرد تصور کنم، اما بود. همه مسافرا سویی شرت و کاپشنایی که از تهران همراه آورده بودنو پوشیدن. خیلی سریع بارهارو تحویل گرفتیم و از فرودگاه خارج شدیم. جلوی در فرودگاه دو تا دانشجو اومدن جلو و پیشنهاد دادن که با هم تاکسی بگیریم برای قشم. ما هم قبول کردیم. هزینش 46 تومن بود که قرار شد نصفشو ما و نصفشو اونها پرداخت کنن.
روبروی هتل آرکا پیاده شدیم. یه هتل سه ستاره که صبحانش قابل قبول و نظافتش در حد هتل 5 ستاره بود.
لابی بزرگ و نو و قشنگ بود. کارای تحویل گرفتن اتاق هم خیلی سریع انجام شد و رفتیم بالا. اتاق ما تو طبقه سوم بود. راهرو ورودی هم خوشگل بود و تو هر طبقه 8 اتاق بود. خوشبختانه عایق بندی هم خیلی خوب انجام شده بود و با اینکه در مدت اقامت ما تمام اتاق ها پر بودن اما هیچ سر و صدای مزاحمی وجود نداشت.
تصویر 1. لابی هتل آرکا
تصویر 2. لابی هتل آرکا
به محض ورود به اتاق شروع کردم به بوکشیدن حوله ها و ملحفه ها و سرک کشیدن به سرویس بهداشتی(مجددا لعنت به وسواس) خوشبختانه همشون از فاصله دور هم بوی شوینده میدادن. تو اتاق همه وسایل تمیز و نو و مرتب بود.
تصویر 3.فضای داخل اتاق هتل آرکا
تصویر 4.فضای داخل اتاق هتل آرکا
تو تهران برنامه ریزی کردیم که روز اولو بریم هرمز. اما ساعت 1:30 بود و ما هنوز نخوابیده بودیم و اصلا امیدوار نبودیم که فردا ساعت 5 بتونیم بیدار شیم. برای همین به پیشنهاد من قرار شد روز اولو بریم درگهان و "برای یک سال خرید کنیم" و روزای دیگه بریم هرمز. بعد از برنامه ریزی با خیال راحت خوابیدیم.
چهارشنبه 21 آذر 97
ساعت 8 از خواب بیدار شدیم. ساعت سرو صبحانه تو هتل آرکا 7-9 بود و واقعا به نسبت 3 ستاره بودن هتل صبحانه خوبی بود. عدسی هر روز تو صبحانه بود. یه عدسی تند و خوشمزه با ادویه های جنوبی. دو نوع صبحانه گرم دیگه هم سرو میشد. تو روزایی که ما بودیم، املت، سوسیس سیب زمینی، سوسیس تخم مرغ و سیب زمینی سرخ شده بود. تخم مرغ آب پز و چای و شیر و یه نوع آبمیوه. صبحانه سرد هم کامل بود. صبحانه خوری یه سالن خوشگل و تمیز رو به دریا بود.
تصویر 5.صبحانه هتل آرکا
تصویر 6.صبحانه هتل آرکا
صبحانرو خوردیم و در حالی که بعد از صبحانه نسبت به انتخاب هتل 100 درصد مطمئن شده بودم، تصمیم گرفتیم مثل همه سفرهای قبلی کمی بی هدف تو خیابونا پیاده روی کنیم. خیابونا خلوت بودن و هوا خنک . دریارو از دور میدیدیم و از کوچه پس کوچه ها به سمتش حرکت میکردیم. حس لاک پشت های تازه از تخم بیرون اومدرو داشتم که غیر از دریا هیچ چیز دیگه ای نمیفهمن.
تصویر 7. خیابان های قشم
کمی کنار ساحل راه رفتیم. بوی دریا، دیدن حرکت سریع خرچنگها روی سنگ ها و صدای مرغای ماهیخوار تو هوای دل انگیز صبح واقعا لذت بخش بود.
تصویر 8. ساحل دریا
تصویر 9. خرچنگها روی سنگ ها
تصویر 10. مرغان ماهیخوار در ساحل
بعد به سمت درگهان حرکت کردیم. هتل آرکا دقیقا پشت بازار قدیم قشم قرار گرفته و ایستگاه تاکسی های درگهان هم چند متر پایین تر از هتله. تاکسی نفری 5000 تومنه و اگه بخواین از جاهای دیگه قشم به درگهان برین دربستی 25 هزار تومنه.
فاصله قشم تا درگهان حدود 25 دقیقس و جاده ش بیابونیه و بی آب و علف و کلا جاذبه ای نداره. به همین علت و به منظور صرفه جویی در وقت تصمیم گرفتیم بخوابیم و از راننده بخوایم زمانی که به پاساژ دو دلفین رسیدیم بیدارمون کنه. از ویژگی های مثبتمون که تو سفر خیلی به دادمون میرسه اینه که هروقت اراده کنیم میتونیم به یه خواب عمیق فرو بریم.
روبروی پاساژ دودلفین پیاده شدیم.یه پاساژ دو طبقه بسیاااار بزرگ که گشتنش یه روز وقت میخواد.
به طور کلی با وجود همه گرونی ها هنوز هم خرید تو قشم به صرفه تره. پوشاک اختلاف زیادی با تهران نداشت و برای پیدا کردن قیمت های مناسب باید میگشتیم. اما کفش و کتونی و خوراکی ها مثل چای و نسکافه و شکلات حدودا 30 درصد از تهران ارزون تر بودن . و لوازم آرایشی و بهداشتی تا 50 درصد هم با تهران اختلاف قیمت داشتن. تا ظهر تو بازار دو دلفین گشتیم . تو هر مغازه ای که برای خرید میرفتیم اولین سوال محسن این بود: آقا رستوران خوب تو درگهان کجاست؟؟ و اکثرا بهمون گلدن فودو معرفی کردن. تقریبا از تمام مغازه دارا این سوالو پرسید. از این همه ممارستش برای انتخاب رستوران هم خوشم میومد هم حرصم میگرفت. خلاصه ساعت 2 در حالی که دست هامون دیگه توان حمل ساک های خریدو نداشت به رستوران گلدن فود رفتیم. هم محوطه رستوران خیلی قشنگ بود و هم غذا از نظر کمیت و کیفیت عالی بود. من سوپ جو و کباب کوبیده سفارش دادم و محسن جوجه. قیمتش مجموعا با نوشیدنی ها 60 تومن شد.
تصویر 11:غذا در رستوران گلدن فود
تصویر 12 : غذا در رستوران گلدن فود
تصویر 13:غذا در رستوران گلدن فود
بعد هم به ایستگاه تاکسی های قشم که روبروی پاساژ دریا هست رفتیم و به قشم برگشتیم. خوشبختانه چون ایستگاهشون کمی پایین تر از هتل بود، ما تونستیم دقیقا جلوی در هتل پیاده بشیم.
تصویر 14: محل تاکسی های برگشت به قشم از درگهان
یه استراحت کوتاه کردیم و چای خوردیم(تو اتاق ها کتری برقی نیست و باید به رستوران هتل سفارش چای بدید که هزینش برای هربار 5000 تومن بود)
بعد هم آماده شدیم که بریم پارک زیتون. پارک زیتون یه پارک ساحلی بسیار زیبا و تمیزه. با فاصله کم درخت های نخل بلند و آلاچیق داره. از نظر امنیت هم شرایط خیلی خوبی داره و مرتب پلیس ها با موتور در حال گشت زنی هستند و خیلی از هموطنامون که میخوان چادر بزنن، پارک زیتونو انتخاب میکنن. مستقیم رفتیم لب ساحل. ساحل ماسه ای و تمیز خلیج فارس. اونشب دریا بسیار آروم بود. انگار موج ها جون برخورد کردن با ساحلو نداشتن. با کمترین صدای ممکن خودشونو ول میکرن تو بغل ساحل. ساحل خلوت بود. یه گوشه ای سه نفر کنار هم نشسته بودن دور یه آتیش کوچیک و یه آهنگ جنوبیرو زمزمه میکردن. صداشون با بوی هیزم سوخته قاطی میشد و عجیب به اون ساحل آروم میومد. با اینکه اطراف ساحل حسابی روشن بود بازم میشد ستاره هارو دید. چه قدر تو تهران شانسمون برای دیدن ستاره ها کمه. به محسن گفتم فکر کنم بومی های قشم راست میگن که اینجا ستاره ها به زمین نزدیک ترن. ساعت ها تو ساحل قدم زدیم و از آرامشش لذت بردیم.
بعد از پیاده روی های طولانی نوبت شام بود. تو سفرنامه ها تعریف شاورما لبنان که روبروی سیتی سنتررو خونده بودم. سیتی سنتر مرکز خرید بزرگ و چند طبقه ای تو قشمه که چیزی حدود 10 دقیقه با پارک زیتون فاصله داره.
تصویر 15:مرکز خرید سیتی سنتر
پیاده رفتیم. شاورما لبنان بزرگ بود و شلوغ. وقتی رسیدیم شاورما گوشت تموم شده بود و مجبور شدیم مرغ سفارش بدیم. حدود 1 ساعتی منتظر نشستم تا یه ساندویچ مرغ سرد و بدمزه به دستم برسه. برخلاف تعریف هایی که از اینجا خونده بودم به خاطر نوع طبخ خاصشون موقع سرو، مرغو تو یه سس خیلی سرد و بدمزه میریختن. و هرانچه میتونستن خیارشور و گوجه بهش اضافه میکردن تا حجمشو زیاد کنن.
آخرین باری که غذامو نصفه رها کرده بودم یادم نمیومد. اما اونشب هر کاری کردم نتونستم طعم شاورمارو تحمل کنم و به تماشای محسن که یک بار دیگه از یه جدال نابرابر بر سر غذا پیروز بیرون اومده بود و میتونست 2 تا ساندویچ بخوره نشستم.
تصویر 16: شاورما لبنان
تصویر 17: شاورما لبنان
بعد از شام مدتی تو مرکز خرید سیتی سنتر گشتیم. اما قیمت ها نسبت ها به درگهان خیلی بالاتر بود. به همین خاطر بدون اینکه خرید کنیم برگشتیم.
پنجشنبه 22 آذر 97.
اینروزو برای هرمزگردی در نظر گرفته بودیم. ما از طریق یه آژانس اقدام کردیم که بتونیم با تورهمه جارو بگردیم. من در ادامه در مورد هزینه ها کامل توضیح میدم اما به طور کلی اگه تعداد نفراتتون کمه (مثل ما) خرید تور براتون به صرفه تره. اما اگه تعداد نفراتتون زیاده بهتره خودتون برید و ماشین کرایه کنید. هزینه تور برای ما نفری 120 تومن شد که شامل هزینه شناور رفت و برگشت به هرمز، بلیط مکان های دیدنی، صبحانه و نهار و میان وعده بود.
تصویر 18: آژانس هرمز گردی
صبح ساعت 6 بیدار شدیم . برای رفتن به هرمز باید از اسکله شهید ذاکری سوار شناور بشید. خوشبختانه هتل ما به اسکله شهید ذاکری نزدیک بود و مارو آخرین نفر سوار میکردن. ساعت 6:20 ون اومد دنبالمون و به اسکله شهید ذاکری رفتیم. تو راه هم از خوراکی هایی که برای صبحانه خریده بودیم خوردیم. شناور ساعت 7 از قشم به سمت هرمز حرکت میکنه و باید با شناور ساعت 2 از هرمز برگردید. وگرنه مجبور میشید شب تو هرمز بمونید. هزینش هم برای هر نفر و هر مسیر15 تومنه.
بلیط هارو راهنمای تور برامون گرفت و سوار شناور شدیم. مهماندار شناور گفت حدود 45 دقیقه طول میکشه تا به هرمز برسیم. ما هم از قابلیت خارق العادمون استفاده کردیم و تا هرمز خوابیدیم.
در اسکله هرمز تور لیدر خیلی خوش اخلاق و فوق العاده با حوصلمون که از بومی های هرمز بود به نام آقای سلامی اومدن دنبالمون. همسفرها هم خیلی سریع جمع شدن و با 3تا ون حرکت کردیم برای خوردن صبحانه.
جلوی اسکله تعداد زیادی ماشین و موتورهایی که بهشون یه کابین وصل شده وجود دارن که میتونید به صورت ساعتی اجاره کنید. تعداد نفرات هم براشون فرقی نداره و موتورها تا 6 نفر هم سوار میکردن. این افراد بومیها ی خود جزیره هستند. دور هرمز میچرخن و تمام جاهای دیدنیرو بهتون نشون میدن و توضیحات کلی هم میدن. قیمت اجارشون هم ساعتی 30تومن و ثابته و امکان اینکه تخفیف بدن وجود نداره.(به همین علت گفتم برای ما که دو نفریم به صرفه نبود)
یه نکته هم اینکه تورهای هرمز معمولا معطلی هایی که سایر تورها دارن رو براتون ایجاد نمیکنن. چون به علت ثابت بودن ساعت حرکت شناور، برنامه ها خیلی منظم انجام میشه و همسفرها هم معمولا همکاری لازمو میکنن. برای صرف صبحانه جلوی یکی از خانه های محلی پیاده شدیم که هیچ تابلو و نشانی از رستوران نداشت. یه خونه ی بسیاااااار تمیز ومرتب که یه خانم جنوبی از همه پذیرایی میکرد.
تصویر 19: محل صرف صبحانه در هرمز
صبحانه برامون خاگینه و پنیر و گوجه و خیار آوردن که خاگینش واقعا خوشمزه بود. بعد هم سفارش غذا برای نهار. از بین 5 تا غذا میتونستیم انتخاب کنیم. قلیه ماهی و قلیه میگو. ماهی و میگو و مرغ. بعد از سفارش غذا حرکت کردیم به سمت قلعه ی پرتغالی ها.
تصویر 20: صبحانه هرمز
قلعه پرتقالی ها قلعه ای هست که قسمت شمالی جزیره قرار گرفته. ساختش 30 سال طول کشیده و تا 150 سال هم مورد استفاده قرار گرفته اما ازش تقریبا ویرانه ای باقی مونده.
تصویر 21: قلعه پرتقالی ها
تصویر 22: قلعه پرتقالی ها
تصویر 23: قلعه پرتقالی ها
چون دیدنش برامون جذابیتی نداشت به بلندترین قسمت باقی مونده از قلعه رفتیم و از اونجا به تماشای دریا که رنگش عجیب آبی و زیبا بود نشستیم.
تصویر 24: دریا از بلند ترین قسمت قلعه پرتقالی ها
تصویر 25: دریا از بلند ترین قسمت قلعه پرتقالی ها
جلو در قلعه، زنان بومی صنایع دستی هرمز، که بیشتر لوازم ساخته شده از صدف و گوش ماهی بودن و میفروختن. تصمیم گرفتیم برای حمایت از تولیدات خانگی این زنان زحمت کش بیشتر سوغاتی هارو از همین لوازم انتخاب کنیم که نمادی هم از سفرمون باشن. لوازمی که میفروختند بسیاااار زیبا بودن و قیمت مناسبی هم داشتند.
بعد از قلعه پرتقالی ها به سمت غار نمک حرکت کردیم. در بین راه توقف کوتاهی برای دیدن فرشی که از خاک های سرخ جزیره پهن شده بود داشتیم.
تصویر 26: فرش پهن شده از خاک های رنگی جزیره
این فرش هر ساله در نوروز با خاک های رنگی جزیره پهن میشه و با گذشت زمان در طی سال به علت وجود بارش شسته و کمرنگ تر میشه. زمانی که ما به هرمز رفتیم تقریبا تو کمرنگ ترین حالت ممکنش بود.
سپس به غار نمک رسیدیم. ابتدای غار ورودی پهنی بود و به راحتی واردش شدیم ولی بعد از طی چند متر به محل بسیار تنگ و باریکی رسیدیم و باید برای عبور خم میشدیم. دیواره های غار تماما لایه های نمک به رنگ های مختلف قرار داشت و بوی نمک به راحتی توی فضا استنشاق می شد. اعتراف میکنم اگر اندک اطلاعاتی در زمینه زمین شناسی داشتیم شاید بیشتر میتونستیم ارزش لایه هایی که طی هزاران سال روی هم چیده شدند درک کنیم ولی متاسفانه هیچ اطلاعی از زمین شناسی نداریم و صرفا به دیدن ترکیب های زیبای رنگی و تست شوری نمک های قسمت های مختلف غار بسنده کردیم.
تصویر 27: دیواره های غار نمک
تصویر 28: دیواره های غار نمک
تصویر 30: سقف غار نمک
سپس به دیدن دره رنگین کمان رفتیم. دره رنگین کمان از بخش ها و کوه هایی به رنگ های مختلف زرد، سفید، قرمز و … تشکیل شده که تلفیق این خاک های رنگی در کنار یکدیگر صحنه فوق العاده زیبایی را بوجود آورده.
تصویر 31: فضای ورودی دره رنگین کمان
تصویر 32: لکه های نمک همه جای دره رنگین کمان دیده می شوند.
تصویر 33: لکه های نمک همه جای دره رنگین کمان دیده می شوند.
30 دقیقه ای برای گشت و گذار در دره رنگین کمان وقت داشتیم. به گفته راهنمای ما تمام رنگ ها، اکسیدهای مختلف آهن هستند که با رنگ های مختلف دیده می شوند.
تصویر 34: ترکیب رنگ های زرد و سرخ
تصویر 35: سنگ نقره ای که زیر نور آفتاب درخشش زیادی داشت.
با استفاده از بطری آبی که همراهمون بود و خیس کردن گوشه ی سنگ ها و ایجاد رنگ، روی صورت های هم نقاشی کشیدیم و با چهره سرخپوستی به مسیرمون ادامه دادیم. (این رنگ ها ماندگاری بسیاااار زیادی دارند و بعدا به سختی از صورتمون پاکشون کردیم)
جزیره هرمز کوهی کاملا سفید رنگ داره که به کوه برفی معروفه. سفید بودن این کوه به خاطر ساختار آهکیش هست. متاسفانه بازدید ازش جزو برنامه های تور ما نبود اما تو جزیره رنگین کمان تصویر زیبایی ازش دیده میشد. مخصوصا که به خاطر رنگ سفیدش زیبایی بصری زیادی ایجاد میکرد.
تصویر 37: نمای کوه برفی از داخل دره رنگین کمان
سپس به سمت زیباترین قسمت هرمز گردی حرکت کردیم. دره تندیس ها. دره ای که طی هزاران سال و در اثر فرسایش دل کوه نقش های خاصی درش ایجاد شده که اگر کمی از خلاقیتتون کمک بگیرید میتونید هر کدوم از سنگ هارو به موجودی نسبت بدید.
ورودی دره پر بود از درخت های خاصی که تنه نداشتند و انگار برگ هاشون از زمین بیرون اومده بود. به گفته راهنمای ما این درخت ها بومی جزیره هرمز هستن و ریشه بسیاااار قوی و طولانی دارند. به طوری که برای از خاک درآوردن هرکدومشون به ماشین های مخصوصی نیازه.
تصویر 38: درختان ورودی دره تندیس ها
مسیر دره طولانی بود و صعب العبور. ولی خداروشکر تخیلم خوب بود و راحت میتونستم شکل سنگهارو بررسی کنم و به موجودات زنده نسبتشون بدم.
تصویر 39: دره تندیس ها- عکس از اینترنت
وقتی مسیر به انتهاش رسید با یه صحنه بی نظیر روبرو شدیم. ما از ارتفاع بسیار زیادی نظاره گر دریای آبی و ساحل طلایی رنگش بودیم. روی صخره ایستاده بودیم و باد خنکی بوی شرجی دریارو میاورد. آب آبی بود و آسمون آبی تر. نمیخواستم وقتمو برای عکس گرفتن تلف کنم. داشتم همه سعیمو میکردم که اون صحنه ی روشن و پرنورو تو ذهنم پررنگ نگه دارم.
چه قدر ترکیب اون آسمون آبی به اون دریای فیروزه ای و ساحل طلایی میومد.
تصویر 41: تصویر دریا از دره تندیس ها- عکس از اینترنت
تصویر 42: تصویر دریا از دره تندیس ها
تصویر 43: تصویر دریا از دره تندیس ها
دل کندن سخت بود. میونستم سال ها همونجا بایستم و اون تصویر خارق العادرو نگاه کنم. اما وقت کم بود و باید به ساحل سرخ هرمز میرسیدیم.
رنگ ها تو ساحل سرخ هرمز از اون چیزی که فکر میکردم درخشان تر و زنده تر بودن. قسمتی از ساحل رنگ سرخ داشت و قسمت دیگه ای از ساحل رنگ کاملا نقره ای داشت.
تصویر 44: مقایسه خاک سرخ و خاک نقره ای هرمز در کنار هم
وقتی موج ها به قسمت سرخ رنگ ساحل برخورد میکردند کف ها ی روی موج ها رنگ صورتی میگرفتند و بسیار زیبا بودند.
تصویر 45: موج های صورتی رنگ