سلام. تصمیم گرفتم این بار براتون داستان سفر به وان رو بگم. دیدم دوستان دیگه ای هم سفر نامه به این شهر رو نوشتن، اما از اونجایی که من تور لیدرم تصمیم گرفتم ، براتون سفرنامه ای بنویسم که بتونه به کارتون بیاد و براتون کاربردی باشه.
به دلیل نزدیکی و ارزون بودن این مسیر دوستان زیادی این روزها به وان سفر می کنن پس اگر شما هم قصد سفر به وان رو دارید، شاید اونچه من در قالب تجربه براتون می نویسم به کارتون بیاد.
مثل هر سفر زمینی دیگه ای برای من، سفر به وان هم از ترمینال غرب شروع شد. همراه اتوبوس های که قرار بود من و 24 تا مسافر دیگه رو به شهرتبریز ببره. درسته مقصد ما وان بود، اما چون مسیر رسیدن به شهر وان مرز رازی هست و این مرز دستگاه اسکن اتوبوس نداره، سفر بصورت مستقیم انجام نمیشه. یعنی چی؟ یعنی اتوبوس ها تا تبریز یا خوی میرن، از اونجا باید سوار ون شد تا مرز و بعد از مرز هم ون های ترک منتظر هستن تا ما رو به شهر وان برسونن.
شاید الان یه عده ای بگن ولی ما با اتوبوس تا خود مرز رفتیم. بله بعضی اتوبوس ها میرن اما فقط بعضی. چون اون مسیر گذرگاه هایی که داره از زیر پل عبور میکنه و سقف بسیاری از اتوبوس ها اونجا گیر میکنه معمولا اتوبوس ها مایل نیستن که تا مرز رازی برن، اینه که توری که ما باهاش رفتیم مسیر رو به این صورت تعریف کرده بود.
خلاصه که حوالی 9 شب ما از ترمینال غرب به سمت تبریز حرکت کردیم. مسیر از شهرهای کرج، قزوین، زنجان عبور میکنه تا به تبریز برسه. حدود 5و6 صبح به تبریز رسیدیم و قبلش من با ون ها هماهنگ کرده بودم که به محض رسیدنمون به تبریز بتونیم سوار بشیم و معطلی نداشته باشیم. کنار ترمینال تبریز نگه داشتیم مسافرا سوار ون شدن و به سمت خوی و سپس مرز رازی راهی شدیم.
از تبریز تا مرز را چیزی حدود 4ساعت در نظر بگیرید. بعد از خوی مسیر به سمت مرز جاده ای پیچ در پیچ شبیه جاده چالوسه.
ما حدود 10 و نیم صبح به مرز رازی رسیدیم. توجه داشته باشید که قبل از رسیدن به مرز اگر احتیاج به خوراکی دارید تهیه کنید چون تو مرزسمت ایران هیچی نیست. با توجه به این که سفر ما تو ایام تعطیلات بود ، مرز به صورت وحشتناکی شلوغ بود. یکی از چیزهای که تو مرز من رو ازار میده، دوستانی هستن که تو زمان شلوغی به افرادی پول میدن که با هول دادن بقیه اونها را بدون صف زودتر به گیت خروجی برسونن. این غیر اخلاقی ترین و نا جوانمردانه ترین حرکتیه که میتونه از یه ادم سر بزنه. همیشه واسم سواله چرا یک نفر باید حس کنه خونش از بقیه رنگین تره و این که اون یا خانوادش از بقیه مهم ترهستن و نباید تو صف بایستن و یا هر چیز دیگه ای.
شما فکر کن با این توصیفات و مرز شلوغی که بی نظمی و هرج و مرج مردم جزیی جدا نشدنی ازش هست خودش به تنهای می تونه چه پروژه خسته کننده ای تلقی بشه. به شدت توصیه می کنم، اگر سنتون بالا هست، اگر بچه کوچیک دارید، اگر مشکلات تنگی نفس ترس، از جاهای شلوغ و .. دارید در ایام شلوغی و تعطیلات به وان سفر نکنید. این مرز گنجایش این حجم از مسافر رو نداره و براحتی می تونه مشکلات عدیده ای برای افراد ایجاد کنه.
خلاصه که ما بعد از حدود 4ساعت و نیم خستگی مهر ورود به ترکیه تو پاسمون خورد و تونستیم از مرز خارج شیم. اگر بصورت انفرادی هم قصد داشته باشید به وان سفر کنید می تونید با ماشین خودتون به مرز رازی برید و اونجا ماشینتون رو تو پارکینگ بگذارید و بعد از خروج از گیت ترکیه، با ون های که اونجا هستن خودتون رو به شهر وان برسونید. کرایه این ون ها 25Tl است.اگر هم ماشینتون رو کاپتاژ کرده باشید، بعد از انجام مراحل قانونی و گمرکی می تونید بعد از خروج از مرز به سمت وان حرکت کنید. فاصله مرز رازی تا وان حدود ۱۰۰ کیلومتره
بعد از این که تمامی مسافرام از مرز رد شدن، غول مرحله آخر پیدا کردن ونی که شرکت ما هماهنگ کرده بود از بین کلی ون و راننده که بیرون بودن، بود. خلاصه بعدکلی پرس و جو تونستم ماشین های شرکت مورد نظر را پیدا کنم. مرحله سخت این قسمته که چون ون ها گنجایششون 15 نفره، مسافرام رو باید در قالب دو گروه راهی کنم. معمولا خودم با گروه دوم میرم. اما خوب دل تودلم نیست که تو این تایمی که از مسافرا جدام اتفاقی نیافته. اوج مصیبت هم زمانی اتفاق می افته که همه مسافرا تویه هتل نباشن. اون جا دقیقا جایی که من بدبخت شدم. چرا؟ چون باید بعد از رسوندن گروه اول راه بیافتم پیاده به تمام هتل ها سر بزنم که مطمئن شم مسافرام چک این شدن و حال و احوال همشون خوبه.
خلاصه که طبق روال عادی من با ون دوم راهی شدم.
وارد شهر وان که شدیم دیدیم هی دل غافل ، شهر شلوغه و پر پلیس. پرسیدم چی شده اقای راننده فقط گفت تظاهراته. ( بعدا که پرسیدم متوجه شدم تمام شهرهای جنوبی شلوغه و علتشم اینه که شهرداری ها رو از دست احزاب کرد گرفتن به دست ترک ها سپردن و این اعتراضات و تجمعات هم بخاطر همینه)
خلاصه ما رو تا نزدیکی هتل برد و من گروه اول را جابجا کردم و رفتم سراغ باقی مسافرام که ببینم کجا هستن. وقتی رسیدم به هتل بعدی همزمان مسافرا با یه تاکسی رسیدن خیلی شاکی و عصبانی. نگو اقای راننده ون اونها، وقتی رسیده به شهر و دیده شلوغ و پلیس هست ترسیده که زودتر بره خونه اش و مسافرا رو همون اول شهر پیاده کرده. این بنده های خدا هم که نه موبایل داشتن و نه دسترسی به من تاکسی گرفتن و خودشون رو به هتل رسوندن. واقعا اینجا مقصر من نبودم. چون نمی تونستم خودمو دو تیکه کنم و هر تیکمو توی یه ون بزارم اما خوب مسافر که خسته است و شاکی تو اون لحظه اینو درک نمی کنه.
من حس کردم ترسیدن و اذیت شدن و با این که به من پریدن و خیلی توهین امیز داد زدن سعی کردم ارومشون کنم و کارا چک این رو انجام بدم تا برم برسم به هتل بعدی. البته همین رفتار صبورانه من باعث شد که همون اقایی که داد میزد فردا بیاد عذر خواهی کنه و بگه رفتارم بد بود و من نباید سر شما داد می زدم. اما خوب من به دل نگرفته بودم چون می تونستم بهش حق بدم. و اون البته تو اون لحظه درک نکرده بود که منم یه ادمم با توانایی های محدود و درسته که شغلم اینه ولی منم به اندازه اون شاید حتی بیشتر خسته ام. همیشه فکر می کنم اگر ما حال همو درک می کردیم اینهمه صبح تا شب به هم نمی پریدیم.
اینجا لابی هتل کاله گلد هست. که هتل خوب و تمیزی بود و موقعیت مکانی اش هم بسیار خوب بود.
خلاصه این گروه رو هم جا و مکان گرفتن و نوبت گروه بعدی شد. بعد از همه این داستان از شانس بد من اتاق من حاضر نبود و همه که رفتن اتاق هاشون من تازه منتظر نشستم تا هتل اتاق رو مرتب کنه. از ساعت 2 تا 7 بعد از ظهر من معطل بودم. البته از اونجائی که خدا جواب صابران رو میده، یه اتاق بزرگ و نور گیر نصیبم شد.
سریع دوش گرفتم و زدم بیرون برای خوردن غذایی که هم شام بود هم ناهار. بهترین و سریع ترین گزینه تو اینگونه موارد معمولا دونر. یه دونر فروشی تو خیابون جمهوریت هست که خیلی دونرای خوشمزه ای داره. یه دونر خریدم به قیمت 10 تله و یه آیران یا همون دوغ خودمون به قیمت 2 تله . تازه دنیا برام روشن شد و تونستم بفهمم کجام
برگشتم هتل و کمی استراحت کردم. تا شب . تفریحات شبانه ای داره وان که نیاز به رزرو کردن داره و اینطوری نیست که مثل خیلی کشورا یا شهرای دیگه پاشی بری بگی سلام علیکم. خلاصه یه امار از مسافرا گرفتم و براشون جا رزرو کردم و ساعت 11 رفتم دنبالشان و تا سالن مورد نظر رسوندمشون. خودم برگشتم هتل . نفهمیدم از شدت خستگی چطور بیهوش شدم و ساعت 8 و ساعتی که زنگ می زد تا به من بگه که صبح شده.
معمولا تورهای وان 3 شبه است. قیمت تورها هم بسته به نوع هتل متفاوت . اما یه نرخ معقول رو یه هتل تقریبا خوب 3ستاره عددی در حدود 1 تا 1میلیون و صد هزار تومن هست. چرا چون وان شهر کوچیکیه. بزارید یکم براتون از شهر بگم تا بتونید تصور کنید از چی براتون حرف میزنم. وان دوتا خیابون اصلی داره که تمام هتل ها و مغازه ها اطراف همین دوتا خیابون هستن. من نقشه این خیابون و هتل ها رو براتون گذاشتم که بدونید هر هتلی چه فاصله ای با این دوتا خیابون داره. خیابان اصلی جمهوریت هست که از میدان بش یول شروع میشه. بش یول به ترکی یعنی پنج راهی. وسط این میدان مجسمه ماهی داره واسه همین ایرانی ها به میدان ماهی هم میشناسنش. سراسر این خیابان مغازه است ومرکز خرید معروف آ.و.م هم تو همین خیابون البته سمت دیگه اش قرار داره. این خیابون رو چهار راهی به نام ماراش یا کاظم کارابکر قطع می کنه. یکسری هتل ها و مغازه ها هم تو این خیابون قرار دارن.
برای روز دوم من معمولا گشت جزیره رو به مسافرا پیشنهاد می کنم. چون شهر کوچیکه و تا کی می خوان دوتا خیابون دور خودشون بچرخن و خرید کنن. جزیره طبیعت زیبایی داره و حیفه ادم اینهمه راه بره و نخواد تنها جاذبه ای که اون شهر داره رو نبینه. گشت های جزیره قیمتشون 65 لیر هست که از صبح حدود 10 شروع میشه تا 5 بعد از ظهرمعمولا طول میکشه. البته شامل ناهار نمیشه. من هماهنگ کردم ترانسفر اومد دنبال مسافرام و گشت ما شروع شد. یه موردی که لازم می دونم بهتون بگم اینه که وان مثل استانبول و یا سایر شهر ها نیست که مثلا لیدر لوکال بگه فلان گشت مثلا 100 دلار شما خودتون با 60تله برید. این تور و گشت نرخش مشخصه . شاید تو شهر مثلا 5 لیر پایین تر پیدا کنید اما در واقع 5 تله میشه با قیمت لیر 2000 تومن ، عددی معدل 10هزار تومن که ارزشش رو نداره شما بخاطرش خودتون رو از گروهتون جدا کنید. پس تاکید می کنم حتما برید جزیره رو ببنید چون حیفه و این که با توری که لیدرتون هماهنگ میکنه برید تا کنار هم باشید و اگر اتفاقی خدای نکرده افتاد بتونه بهتون دسترسی داشته باشه.
از هتل ها که راه افتادیم به سمت ساحل مردیت رفتیم. اونجا حدود یک ربع توقف کردیم برای دیدن ساحل دریاچه و عکاسی. اقای راننده هم خیلی خوش اخلاق بود. به من گفت اهنگ ایرانی ندارم براتون بگذارم اما بیا گوشی منو بگیر رو یوتیوب هرچی خواستی سرچ کن . بعد از بازدید از ساحل سوار ون شدیم تا بریم اسکله. تو اسکله سوار قایق های مخصوصی شدیم که ما رو به جزیره اکتامار برسونه. جاذبه این جزیره کلیسایی که درش قرار داره. در مورد داستان جزیره زیاده گویی نمی کنم چون با یه سرچ ساده متوجه میشید که چی هست و چرا اکتامار گفته میشه. ورودی جزیره 18 لیر هست که شامل همون هزینه ای که اول دادید میشه و لازم نیست ورودی رو خودتون پرداخت کنید. جزیره ویوی زیبایی واسه عکاسی داره. ما حدود 1ساعت و بیست دقیقه تو جزیره توقف کردیم تا دوستان برای خودشون گشت و گذار کنن و عکسهای یادگاریشون رو بگیرن.
دوباره سوار قایق شدیم و به اسکله برگشتیم تا بریم برای ناهار. برای ناهار رفتیم به رستوران علی بابا. منوی غذایی این رستوران کوفته کباب ، کباب ادنا و جوجه است که انصافا غذای خوب و خوشمزه ای داره. قیمت غذا تو وان نسبت به شهرهای دیگه ترکیه مناسب تره . بعد از ناهار هم تو باغ کوچولو رستوران یه چای ذغالی مهمانشون هستید. بعد از صرف ناهار استراحت راهی خونه گربه ها شدیم. جایی که می شه گربه های معروف وان که یه چشمشون ابیه یکی طوسی یا سبز رو دید. مقصد بعدیمون قلعه وان بود. البته تا دم قلعه میریم و توضیحات رو می شنویم. اما از اونجایی که بازدید از قلعه حدود 2 ساعت حد اقل زمان می خواد واردش نمیشیم. جالبه بدونید تنها کتیبه ایرانی دوران هخامنشی در خارج مرز های ایران در این قلعه وجود داره که البته به لطف هموطنانی که مدام روش یادگاری نوشتن به علت حفظ و نگهداری بازدیدش ممنوع شده. هرکس بخواد وارد قلعه بشه می تونه بره بازدید کنه و از اونجا خودش برگرده به سمت هتل.
گشت ما حدود ساعت 6 بارسوندن اخرین نفر به هتل تموم شد. برای شب دوم پیشنهاد من خیابان زیبای کولتور سوکاک بود که به خیابون کافه ها معروفه. سراسر خیابون کافه و رستوران که همه یا تخته بازی می کنن یا غذا می خوردن یا قلیون می کشن. من برگشتم هتل که استراحت کنم و برای ساعت 10 شب با مسافرا قرار گذاشتم و دوباره از خستگی غش کردم. شب رفتم دنبالشون و بردمشون همین خیابون کولتور سوکاک . یه چیز جالبی که بهتون بگم اینه که تو وان ، با ندونستن ترکی اصلا اذیت نمیشید. تقریبا اکثرا فارسی رو یاد گرفتن و اندازه ای که کارتون راه بیافته، باهاتون فارسی حرف می زنن. شب خوبی بود. کنار هم نشستیم و یکم با هم معاشرت کردیم و گفتیم و خندیدیم و شب دوم هم اینجوری تموم شد.
روز سوم رو من معمولا بصورت ازاد اعلام میکنم تا مسافرا اگه قصد خرید دارند برن به کارای خودشون برسن. از اونجایی که برنامه خاصی نبود که بخوام براتون تعریف کنم و مطمئنم براتون بخش خرید تو وان جذاب هست، تو این بخش سعی می کنم براتون توضیح بدم.
همون طور که گفتم همه مغازه ها تو همین خیابون هایی هست که اسم بردم. تو مرکز خرید آ.و.م شما می تونید انواع اقسام مغازه های برند ها رو پیدا کنید. طبقه اخر هم که طبق معمول فوت کورت هست. تو خیابون هم مغازه های برند و غیر برند فراوونه. اگر قصد خرید ارزون دارید بهتون پیشنهاد می کنم سمت برندها نرید وخرید هاتون رو از مغازه های که برند معروفی ندارن انجام بدید. مغازه های بزرگ لباس بچه و اسباب بازی هم تو وان وجود داره. سر چهار راه ماراش هم یه شعبه کینگ برگر هست که کنارش هم پیده های خوبی میفروشه پیتزاش هم شبیه پیتزاهای ایران بود و خوب بود.
روز اخر رو مسافرا واسه خودشون بودن و منم یکم وقت کردم استراحت کنم. البته شب اخر و اخرین فرصت بود برای تفریح شبانشون که باز براشون جا رزرو کردم و رسوندمشون و خودم رفتم هتل که بخوابم و برای فردا سرحال باشم.
روز اخر هم که بعد از صبحانه حدود 11 چک اوت کردیم ومجدد سوار ون ها شدیم وبه سمت مرز حرکت کردیم. مرز رازی ساعت کار داره و ساعت 3 و نیم به وقت ترکیه بسته میشه. پس باید تا قبل از بسته شدن مرز خودتون رو برسونید. از مرز رد شدیم و بعد از انجام تشریفات گمرکی وارد ایران شدیم. چون خیلی از دوستان سوال می کنن گفتم برای شما هم بگم که تو سفر زمینی چمدون شما رو وزن نمی کنن. اما اگر ارزیاب گمرک حس کنه که کالایی که خرید ارزشش بیش از 500 دلاره یه مهر تو پاسپورتتون میزنن که تا یک سال معافیت گمرکیتون از بین میره. بهتون توصیه می کنم اگر قصد خرید لباس برای خودتون از وان رو دارید زیاد با خودتون لباس نبرید. اونجا خرید کنید و همون ها رو بپوشید که هم مجبور نباشید چمدان های بزرگ با خودتون بکشید و هم اینکه به این مشکلات بر نخورید.
بعد از مرز طبق هماهنگی که من کرده بودم ون ها منتظر ما بودن و سوار شدیم و به سمت تبریز راه افتادیم. البته تو راه برای صرف غذا توقف کردیم. شب رسیدیم تبریز و ساعت حدود 10 سوار اتوبوس شدم تا به سمت تهران حرکت کنیم. با توجه به توقف برای سرویس بهداشتی و غیره ما ساعت 8 صبح به کرج رسیدیم که من سر راه پیاده شدم و مسافرا رفتن تهران تا تو ترمینال غرب پیاده بشن.
امیدوارم این سفر نامه براتون مفید بوده باشه و اگر سوالی دارید بپرسید در خدمتتون هستم.
نویسنده: بهار قادری