سلام به همه ی عزیزان خیلی وقت بود که سفر به ازمیر برایم تبدیل به رویا شده بود چون هر وقت قصد رفتن میکردیم یک اتفاقی می افتاد ونمشد که نمیشد ومن همچنان امیدوار به رفتن سفر نامه های ازمیر را میخواندم اولین بار قبل از همه گیری کرونا تصمیم به رفتن گرفتیم پاسها را درست کردیم اما کرونا مانع ار رفتنمان شد اواخر تابستان 1402 مجدد تصمیم گرفتیم کمی اقتصادی تر از وان پرواز بگیریم البته به لطف سفرنامه های لست سکند فهمیدم این امکان وجود دارد ولی شرایط کاری ومالی محیا نشد تا اینکه نزدیک عید بلیطها را چک میکردم ودیدم بلیط رفت وبرگشت وان به ازمیر وبالاعکس نفری 4600000 هزار تومان جمعا 18 میلیون وخورده ای میشد با مشورت با همسرم سریع بلیطها را برای تاریخ هشتم به 14 فروردین رزرو کردیم اینجوری هم اقتصادی تر بود وهم من بعد از سالها به ارزویم میرسیدم.
بعد از گرفتن بلیط ها نوبت گرفتن هتل شد بر طبق سفرنامه هایی که در لست سکند خوانده بودم هتل تمپو رزیدنس کامفورت را بسیار عالی دیدم این هتل بسیار تمیز نزدیک به ایستگاه مترو ودارای امکاناتی مثل گاز وماشین لباسشویی وصبحانه در اتاق بود ومهمتر از همه تمیزی اتاقها بود در کل یک سوییت عالی بود وبرای 6 شب از علی بابا به مبلغ 25 میلیون تومان رزرو کردیم برای سفر شروع به برنامه ریزی وجمع کردن وسایل کردیم قرار بود به سمت مرز رازی برویم بنابراین ظهر 6 فروردین حرکت کردیم مسیر ما به سمت شاهرود شروع شد نزدیک شاهرود بارانی عجیب گرفت چشم چشم را نمیدید با سلام وصلوات ارام ارام رفتیم تا به شهر رسیدیم.
در سوییت محل کار همسرم استراحت کردیم ویک شام حاضری خوردیم وصبح زود راه افتادیم هنگام ظهر به قزوین رسیدیم وبعد از خوردن غذا حرکت کردیم تا زودتر به خوی برسیم اما از تبریز که عبور کردیم جاده خیلی تاریک وبی چراغ بود اگر برای ظهر فردا بلیط نداشتیم بهتر بود تبریز می ماندیم چون جاده در شب اصلا مناسب نیست خلاصه کورمال کورمال به خوی رسیدیم ودر سوییت محل کار همسرم استراحت کردیم وچون در سفرنامه ها خوانده بودم احتمال شلوغی مرز به دلیل حضور مسافران تور وان هست، ساعت 6 صبح حرکت کردیم جاده لغزنده وبرفی بود ولی تازه اسفالت شده بودوخوب بود بعد حدود یکساعت به مرز رسیدیم در پارکینگ شهرداری ماشین را پارک کردیم شبی 120 تومان پارکینگهای دورتر شبی 50 تومان ولی با بچه وهوای سرد پیاده روی سخت بود خلاصه کلاه وکاپشن پوش به سمت ورودی سالن حرکت کردیم ولی نزدیک ورودی دسته چمدان کنده شد وکلی ضد حال خوردیم با هل دادن چمدان را داخل بردیم.
عجیب خلوت بود فقط دونفر جلوی ما بودند شاید بخاطر این بود که مرز 24 ساعته شده بود کلی ذوق زده شدیم خوشحال از مرز رد شدیم وسوار ون شدیم به سمت وان نفری 170 لیر مسیر پر از برف بود ولی خوب بود حدود یکساعت وربع طول کشید تا به وان رسیدیم و چون هنوز برای رسیدن به فرودگاه زود بود در خیابان جمهوری پیاده شدیم و کمی گشت زدیم می خواستم سیم کارت ترکیه ترک سل یگیرم ولی خیلی گران بود قیمت سیم کارت با اینترنت محدود مبلغ 1000 لیر بود . بعد از کمی گشت در خیابان به سمت فرودگاه رفتیم چون هوا خیلی سرد بود ، باید از ون های سفید آبی استفاده می کردیم تا جلوی ورودی فرودگاه پیاده می شدیم ولی سوار ون های زرد رنگ شدیم که اول خیابان فرودگاه نگه داشت که فاصله زیادی با ورودی فرودگاه داشت.
فرودگاه کوچک و جمع و جوری بود تقریبا با تاخیر ده دقیقه ای ساعت دوازده و چهل دقیقه انجام شد ولی خوب انصافا خلبانهای ایرانی با هواپیماهای فرسوده بسیار عالی کارمی کنند هم هنگام بلند شدن و هم هنگام فرود آمدن هواپیما خیلی تکان خورد، هواپیما بوینگ 737 بود و پذیرایی داخلی نداشت و همه چیز پولی با قیمت یورو بود مثلا آب کوچک 2.5 یورو بود. حدود دو ساعت پرواز زمان برد هوا بسیار بهاری و عالی بود و متفاوت با وان. بعد از گرفتن چمدان ها به ایستگاه ایزبان که یک نوع مترو روبروی فرودگاه بود رفتیم فقط اشتباه کردیم که از خود مترو ازمیرکارت نگرفتیم و از دکه نزدیک مترو گرفتیم .
سه ازمیرکارت برای هر نفر 140 لیر ولی خود مترو 110 لیر برای هر نفر قیمت داشت. عزیزیان یک نکته بسیار مهم وقتی سوار ایزبان شدیم به سمت ایستگاه کمر بریم هزینه 35 لیر برای هر نفر کم می کنم که قیمت بالایی بود و بعذ از دو روز از طریق مسِئول پذیرش هتل فهمیدیم که ایزبان هر ایستگاه که پیاده می شوید هنگام خروج کیوسک های نارنجی رنگی است که دوباره کارت را می زنیم و قسمتی از پول به کارت برمی گردد و با توجه به ایستگاه پیاده شدن از پول شما کسر می شود و فقط برای ایزبان هر نفر یک کارت نیاز دارد ولی برای مترو و اتوبوس با یک کارت می شود برای همه زد فقط احساس کردم اگر از یک کارت برای چند نفر استفاده کرد برای بار اول مبلغ کمتری نسبت به دفعات بعدی کم می کند اما مطمئن نیستم اما ایزبان هر نفر باید کارت جداگانه داشته باشد.
خلاصه در ایستگاه کمر پیاده شدیم متاسفانه در ازمیر افراد خیلی کمی انگلیسی بلد هستند ولی مردم بسیار مهربان و کمک کننده ای دارند وقتی از کنار ایستگاه بالا آمدیم خیابان روبرو را که مستقیم رفتیم به هتل رسیدیم. حدود 7 تا 8 دقیقه تا هتل را بود وارد هتل شده و سریع پذیرش شدیم هتل بسیار تمیز و عالی بود یک خواب دوتخته داشت که در اصل باید سه تخته می بود و یک هال با یک مبل تخت خواب شو و وسایل آشپزی و مبلمان همه تمیز و مرتب بود. چای و نسکافه و آب هر روز شارژ می شود بعد از کمی استراحت با متروی ایزبان به سمت بازار فروم برنووا و ایکیا رفتیم ایستگاه برنووا پیاده شده و با خط 59 به فروم رفتیم گشتی در بازار زدیم و چون خسته بودیم در فودکورت آنجا از مک دونالد برگر خریدیم که خیلی معمولی و کوچک بود سپس به هتل برگشتیم.
دختر کوچکم و همسرم در هتل خوابیدند و من با پسرم تا ساحل کوردون پیاده رفتیم خیلی خلوت بود تصورم این بود که شلوغ و پر هیا و هو ولی نبود حدود ساعت دوازده برگشتیم. صبحانه هتل داخل اتاق سرو می شد و شب قبل منو ان را پر کرده بودیم و پشت در اتاق گذاشته بودیم صبحانه ی نسبتا کاملی بود که شامل سه مدل نان که یکی از ان ها را می توانستید انتخاب کنید پنیر و کره و مربا و شیر و دو مدل ابمیوه که یکی از ان را می توانستید انتخاب کنید به همراه نیمرو و یک برگ کالباس و دو تا سه تکه سوسیس و گوجه و خیار بود.
بعد از صرف صبحانه به سمت بازار کمرالتی رفتیم پیاده حدود یک ربع راه بود رو به رو هتل هم ایستگاه اتوبوس بود که تصمیم گرفتیم با اتوبوس برویم و خوبی مردم ازمیر این است که با گردشگران تور ازمیر بسیار مهربان هستند و هر سوالی بپرسید تلاش می کنند حتما بهتون کمک کنند بازار تو در تو بود همه چی داخلش داشت یک لاین بازار از جلوی برج ساعت در می امد که ما دو روز بعد فهمیدیم و پر از فروشگاه های لباس برند و غیر برند بود و قیمتای نسبتا خوبی داشت و به نظرم در کل ازمیر عالی بود ولی باید خوب می گشتید جنس های بسیار خوبی داشت.
در وسط بازار به مسجد حصار رسیدیم مسجد زیبایی بود انقدر دوستان در سفرنامه ها نقل کردند که بهنر دیدم دوباره توضیح ندهم مسجد خلوتی بود چرخی زدیم وهنگام پایین امدن از پله ها پایم لیز خورد وپند پله به پایین امدم شانس اوردم پایم نشکست فقط ضرب خورد در مسیر برگشت دخترم هوس بستنی کرد هر یک اسکوپ بستنی 20 لیر بود البته اسکوپ هایش بزرگ بود ولی بعضی جا ها 30 لیر. فروشگاه میگروس هم نزدیکمان بود بزرگترین فروشگاه میگروس که در ازمیر دیدم میگروس فروم بورنوا بود که متاسفانه فرصت نکردیم در ان خوب بگردیم به هتل برگشتیم من خودم خورشت قیمه و مواد ماکارانی را کنسرو کرده بودم و با خودم اورده بودم صبح روی گاز برقی هتل برنج را اماده کرده بودم و ظهر یک غذای ایرانی عالی داشتیم خوبی گاز های برقی این بود که خیلی سریع غذا اماده می شد.
بعد از خوردن غذا و استراحتی کوتاه و خوردن یک نسکافه داغ پیاده به سمت میدان کوناک و برج ساعت حرکت کردیم حدود بیست دقیقه راه بود به برج ساعت رسیدیم که پر از کبوتر های زیبا بود و دخترم حسابی کیف کرد در کنار برج ساعت کوپک ترین مسجد هم بود که مردم مشغول نماز بودند سپس در ساحل کوناک به موازات ان حرکت کردیم کلا ازمیر ساحل خیلی خوبی دارد و برای پیاده ذوی عالی است از یک بلوط فروشی چند دانه بلوط خریدیم که مزه ی خاصی نداشت ولی تجربه ی خوبی بود ساحل ازمیر پر از کافه های مختلف است و همیشه شلوغ است سپس پیاده تا هتل رفتیم و غذایی که اماده کرده بودیم را خوردیم.
روز سوم نزدیک هتل یک تابلو دیدیم که یکی از جاهای دیدنی ازمیر بود یک موزه و یک کلیسای یونانی ها بود موزه پر از دوربین های عکاسی و فیلمبرداری قدیمی و دستگاه چاپ و عکس های قدیمی بود و ورودی اش رایگان بود کلیسای قشنگی داشت بعد از بازدید به سمت بازار رفتیم نزدیک بازار شعبه ی باقلوا توقبا بود انواع لوکوم با طعم های مختلف و شکلات داشت قیمت های نسبتا بالا بود اما کیفیت خوبی داشت و چندین شعبه داشت لوکوم های مغز دار تقریبا کیلویی 350 لیر بود بعضی هاش هم حدود 250 لیر کمی خرید کردیم مقداری هم قهوه ترک گرفتیم قهوه خوبی داشت سر راه برای نهار فردا مقداری خرید کردیم چون همسرم خیلی غذای بیرون را دوست ندارد به هتل برگشتیم و بعد از صرف نهار و استراحت.
به سمت میدان کوناک رفتیم و سوار ترانوا شدیم حدود دو ایستگاه بود پیاده شدیم تا از بنای آسانسور قدیمی ازمیر بازدید کنیم این یک بنای قدیمی است که در سال 1907 ساخته شده است و چشم انداز زیبایی از ازمیر را نشان می دهد از پله های رنگی بالا رفتیم تا به اسانسور زیبا رسیدیم و داخل اسانسور هم عکس های قدیمی و اهنگ قدیمی پخش می شد به بالا که رسیدیم کافه بود و چشم انداز زیبایی از شهر و خوشمزه ترین قهوه را ان جا خوردیم هر فنجان قهوه 40 لیر بود و خیلی چسبید .
سپس تا میدان کوناک رفتیم و به سمت کولتور پارک رفتیم هوا تاریک شده بود تعریف این پارک را زیاد شنیده بودم ولی به نظرم ان طور که تعریف میکردن نبود شاید هم من خوب نگشتیم بعد از کلی پیاده روی به سمکت هتل رفتیم در نزدیک هتل دونر کباب سفارش دادیم خوب بود ولی عالی هم نبود پرس غذا زیاد نبود. قرار بود به شهر افسوس برویم ولی متاسفانه تمام بلیط ها را به یورو کرده بودن و قیمت ورودی افسوس برای هر نفر بالای دو میلیون می شد و رفت و برگشت برایمان حدود نه میلیون در می امد همسر و پسرم گفتن ارزش ندارد ولی کاش رفته بودیم به هتل برگشتیم خوبی هتل این بود که هر روز اب و نسکافه و چای شارژ می شد کنار هتل یک فروشگاه بزرگ بود که قیمت های اب معدنی هاش گران تر از میگروس بود.
صبح روز بعد به سمت موزه اگورا که نزدیک بازار بود رفتیم قبلا بلیط موزه اگورا را حدود 40 لیر دیده بودم وقتی به باجه ی بلیط رسیدیم اینجا هم قیمت ها به یورو شده بود و به لیر نفری 210 لیر بود همسر و پسرم گفتند تو برو ببین ما نمی آییم البته خوب شد نیامدن من یک بلیط برای خودم گرفتم دخترم هم رایگان بود وقتی داخل رفتم فقط قسمت پایین قابل بازدید بود و قسمت بالا بسته بود و از قسمت پایین می شد سر ستون ها را دید خیلی توی ذوقم خورد حدود 400 هزار تومان برای دیدن یک قسمت کوچک برای همین بود که ترسیدم برای افسوس اصرار کنم و ان جا هم همان گونه باشد وقتی بیرون امدم از اینکه پسرم و همسرم نیامدند خوشحال شدم چون قسمت اصلی بسته بود.
تصمیم گرفتیم به باغ وحش ازمیر برویم با ایزبان در ایستگاه cigli پیاده شدیم و در کنار ایستگاه سوار اتوبوس خط 751 شدیم مسیر خیلی دور و طولانی بود ولی خلوت بود حدود یک ساعت طول کشید تا رسیدیم بلیط ورودی 30 لیر بود حیوانات مختلف داشت ولی بعضی از ان ها را ندیدیم چون افتاب بود پشت سنگ ها قایم شده بودند کلا حیواناتش خیلی بی حال بودند باغ وحش مالزی جذاب تر و زیباتر از ازمیر بود حدود دو ساعت زمان برد چون فضای خیلی بزرگی داشت سپس با خط 777 که جلوی باغ وحش بود سوار شده به اسکله کارشیاکا رفتیم و با کشتی در اسکله پاساپورت پیاده شدیم مسیر حدود یک ربع تا بیست دقیقه طول کشید داخل کشتی دو جوان به زبان ترکی با گیتار می خواندند هزینه ی کشتی 13 لیر بود.
از اسکله تا هتل پیاده رفتیم عصر تصمیم گرفتیم به اسکله کارشیاکا و خیابان کمال پاشا که رو به روی ان بود برویم ان خیابان شبیه خیابان استقلال در استانبول است پیاده به اسکله پاساپورت رفتیم و سوار کشتی شدیم و در اسکله ی کارشیاکا پیاده شدیم فضای کشتی بسیار عالی بود خیابان کمال پاشا دقیقا رو به روی اسکله بود و همه جور مارک داخلش بود اما کمی دیر رسیدیم تا انتهای خیابان که رفتیم ساعت نزدیک ده شد و مغازه ها کم کم می بستند یک بستنی فروشی داخلش بود که به سبک استانبول بستنی می فروخت دخترم خیلی خوشش امد هر اسکوپ 30 لیر بود غذا فروشی هم داشت ولی تنوع استقلال در استانبول را نداشت.
به شعبه اسکندر کباب رفتیم و یک پرس اسکندر کباب به قیمت 300 لیر خوردیم و بعد هم از طریق کشتی مجدد برگشتیم. روز پنجم روز یکشنبه بود وبازار اصلی بسته بود فقط پاساژ ها باز بودند تصمیم گرفتیم به مرکز خرید سلوی برویم با مترو یک مسیر را رفتیم سپس سوار خط 25 شدیم فضای جالبی داشت دو طرف خیابان برند های مختلف بودند شلوار های تک سایز مردانه برند کوتون قیمت مناسبی داشت هر کدام حدود 250 تا 270 لیر بود فروشگاه ال سی هم خیلی بزرگ بود سپس به هتل برگشتیم در بین راه دسر تریلچه به قیمت 75 لیر خریدیم دسر خوشمزه ای بود ولی نه ان طور که تعریفش را شنیده بودم خیلی دنبال دسر کنافه بودم ولی پیدا نکردم.
بعد از استراحت و نهار در هتل به سمت اسکله کوناک و ساحل رفتیم و از هوای خوبش لذت بردیم سپس با ترانوا که در کنار ساحل حرکت می کرد سوار شده و در دو ایستگاه مانده به پایان پیاده شدیم حتما از این ترانوا استفاده کنید منظره زیبایی از دریا را می بینید در ساحل قدم زده و ماهی گیران را تماشا کردیم بعد از حدود یک ساعت دوباره با ترانوا این مسیر را برگشتیم در راه بورک پنیر خریدیم ولی زیاد خوشمزه نبود به هتل برگشتیم روز اخر فرا رسید تصمیم گرفتیم به موزه ی اتاتورک برویم پیاده حدود نیم ساعت راه بود و کمی خسته شدیم بالاخره رسیدیم.
موزه رو به دریا بود و رایگان بود خانه ای دو طبقه بود و چند اتاق داشت که هر کام مخصوص کاری بود یک اتاق مهمان داشت که در سال های دور میزبان رضا شاه بود و فیلمی از اتاتورک و استقبال از رضا شاه همراه توضیحات پخش می کرد بعد از بازدید چون خیلی خسته بودیم یک تاکسی تا برج ساعت گرفتیم هزینه ی مسیر های کوتاه 50 لیر بود برج ساعت پیاده شدیم و از داخل بازار حرکت کردیم بعضی از مارک های خودشان حراج زده بودند که جنس های خوبی داشتند کمی برای پسرم خرید کردیم و به هتل برگشتیم.
عصر به پاساژ اوپتیموم رفتیم بر اساس سفرنامه های که خوانده بودم با مترو یک ایستگاه جلوتر از ایستگاه اصلی پیاده شدیم که اوتلت های ال سی و کوتون و دفکتو بود خرید کوچکی کردیم و با اتوبوس به اپتیموم رفتیم انقدر که تعریف کرده بودند قیمت هایش مناسب نبود فقط پسرم از کوتون شلوار گرفت سپس به فود کروت طبقه بالا رفتیم و دوتا پیده سفارش دادیم غذایش خوب بود سر راه از باقلوا فروشی یکی دو مدل باقلوا گرفتیم و خوردن باقلوا پی اصلی را برای وان گذاشتیم در هتل استراحت کردیم صبح ساعت ده و نیم پرواز داشتیم بعد از خوردن صبحانه هتل زیبا و دوست داشتنی را به مقصد وان ترک کردیم.
با ایزبان به فرودگاه رفتیم نکته مهم این که ازمیر ها قابل پس دادن نیستن پرواز سر وقت انجام شد و ما نزدیک ساعت یک به وان رسیدیم بعد از گرفتن چمدان ها به بیرون فرودگاه امده و سوار اتبوس به مقصد مرکز شهر شدیم هزینه ی هر نفر حدود 25 لیر بود من از مشهد هتل نیلز را برای یک شب 1500 لیر گرفته بودم ولی هزینه پرداخت نکرده بودم سوار اتوبوس شدم وسط راه از پشت اتوبوس صدای اژیر می امد و چند اتوبوس پلیس از کنارمان رد شدند وسط راه نرسیده به هتل خیابان ها راه بسته بودند و مجبور شدیم پیاده شویم مات و مبهوت مانده بودیم و فهمیدیم کسانی که در انتخابات شهرداری برنده شده بودند باطل کرده بودند و شهر های ترکیه شلوغ شده است.
هتل ما دقیقا وسط شلوغی ها بود به ناچار در غذا فروشی که همان جا بود دونر کباب سفارش دادیم هم مقدارش زیاد بود و هم خوشمزه بود پرسیدم شلوغی ها کی تمام می شود گفتند یک ساعت دیگر ولی تمام نشد و بدتر شد مغازه دار هم چراغ ها را خاموش کرد و گفت مغازه تعطیل است ما سرگردان مانده بودیم رو به روی مغازه یک هتل بود به ناچار برای یک شب هتل گرفتیم که برایمان گرانتر از نیلز در امد اتاق هایش تمیز بود ولی هتل نیلز با توجه به نظرات بهتر بود صبحانه محدودی هم داشت وسایل را در اتاق گذاشتیم خیابان ها شلوغ تر شده بود ماشین های اب پاش روی مردم اب می پاشیدند مردم صندلی های ایستگاه اتوبوس را کنده بودند و گلدان های وسط خیابان را چپه کرده بوند.
وان تبدیل به میدان جنگ شده بود نزدیک غروب ارام شد ما هم بیرون امدیم تا دوری بزنیم کل شهر پر از پلیس بود هنوز برای گرفتن شام زود بود نزدیک هتل ناگهان خیابان ها شلوغ شد و گاز اشک اور زدند تا هتل دویدیم و سرفه کردیم هتل شام نداشت و مجبور شدیم نان و مربا بخوریم تا پاسی از شب خیابان ها شلوغ بود ساعت هشت صبح به سالن صبحانه رفتیم تنوع زیادی نداشت گفتیم یکی دو ساعتی در خیابان چرخی بزنیم نهار بخوریم و وان را ترک کنیم مغازه ها کم کم باز شدند قیمت ها مناسب بود اما خیابان ها پر از پلیس و استرس بود در مسیر با یک اژانس صحبت کردیم تا ساعت یک دم هتل دنبالمان بیاید هزینه ی هر نفر 170 لیر بود البته اشتباه کردیم باید با خود هتل هماهنگ می کردیم چون خیلی طول کشید تا بیاید.
رو به روی هتل دونر خوردیم و در لابی تماس گرفتیم که دنبالمان بیاید ولی خیابان های اطراف شلوغ شده بود و امدن ماشین بسیار طول کشید کلی استرس کشیدیم تا سوار ماشین شدیم وقتی وارد خیابان های اطراف شدیم پر از سنگ و خاک بود و صدای شلیک می امد ماشین جلوی یک هتل دیگر ایستاد تا دو خانواده دیگر را سوار کند که بسیار بی ملاحظه بودند و حدود نیم ساعت طول کشید تا سوار شوند و حتی داخل ون هم سیگار می کشیدند. خلاصه با کلی استرس به مرز رسیدیم در مرز ریجستری را حدود 300 تا 350 هزار تومان می خرند مرز خلوت بود و سریع رد شدیم بعد از پرداخت هزینه ی پارکینگ ماشین را برداشته و به سمت تبریز حرکت کردیم و در سوییتی که در تبریز داشتیم مستقر شدیم.
سوییت نزدیک خیابان سنگ فرش ولی عصر من و پسرم برای خرید وسایل شام بیرون رفتیم دو تا باقلوا فروشی عالی در ان جا هست بالاخره از یکیشان باقلوا و کنافه خریدیم کنافه با شیره عالی خیلی خوش مزه بود حتما امتحان کنید حتما قیمتش 75 تومان بود فردا صبح به سمت قزوین حرکت کردیم و نهار را در رستوران ارمانی کباب بناب و جوجه با استخوان سفارش دادیم یک میلیون و دویست هزار تومان شد قیمت ها بالا بود ولی کیفیت خوب بود شب را در سمنان ماندیم و صبح به سمت مشهد حرکت کردیم.