خیلی ها در آرزوی دیدن اروپا و رفتن به پاریس و دیدن برج ایفل هستن اما من همیشه در آرزوی دیدن هند و تاج محل زیبا بودم. نمیدونم چرا اما مطمئن بودم که از هند خوشم خواهد اومد. با اینکه کلی چیزهای متفاوتی در موردش میشنیدم. یکی میگفت خیلی کثیفه یکی میگفت بدترین غذاهای روز زمین رو دارن و ..... اما من همیشه میگفتم تا خودم نرم و از نزدیک نبینم هیچکدوم رو باور نمیکنم.
خلاصه که با کلی تحقیق و پرس جو فهمیدم بهترین زمان برای سفر کردن به هند اواخر بهمن ماه هستش. ما چهار تا دوست بودیم که تصمیم گرفتیم با هم سفر کنیم. دورهم جمع شدیم و در مورد سفر حرف زدیم. برنامه اول این بود که خیلی راحت بریم آژانس هواپیمایی و همه چیز رو بسپاریم دست اونا و همون سه تا شهر مثلث طلایی ( دهلی، آگرا و جایپور) رو ببینیم اما یاسی دوستم که از وقتی که فهمید برنامه رفتن به هند قطعی شده شروع کرد در یوتیوب سرچ کردن و گشتن. نظرمون رو عوض کرد. شاید باورتون نشه هر روز بهم زنگ میزد و میگفت وای هند واقعا شهرهای زیبایی داره حیفه الان که میخوایم بریم فقط سه تا شهر رو ببینیم. خلاصه انقدر گفت و گفت که ما تصمیم گرفتیم بیخیال رفتن با تور بشیم و همه ی برنامه سفر رو خودمون بچینیم. قبول دارم کار آسونی نبود اما این وسط دوستایی داشتیم که خیلی بهمون کمک کردن. مثلا توسط همین دوست ها تونستیم یه راننده شخصی پیدا کنیم که توی این هفت روز ما رو به پنج شهر مختلف ببره. هدفمون یک سفر ارزون بود پس از سایت بوکینگ دات کام هاستل رزرو کردیم و کار بلیط و ویزا رو به لست سکند سپردیم.
روز اول
پروازمون از تهران به دهلی بود. با راننده هندی از قبل فیکس کرده بودیم که بیاد دنبالمون. نصف شب رسیدیم دهلی. توی فرودگاه بعد از چنج کردن مقدار کمی پول، سیمکارت خریدیم که بهمون گفتن چند ساعت بعد فعال میشه و با استفاده از اینترنت فرودگاه راننده رو پیدا کردیم. از قبل قرار نبود که در دهلی اقامت داشته باشیم برای همین ساعت چهار صبح راهی آگرا شدیم. شهری که تاج محل زیبا در اونجا بنا شده. از دهلی تا آگرا چهار ساعتی در راه بودیم. قرار نبود در آگرا هم اقامت داشته باشیم چون فقط میخواستیم تاج محل رو ببینیم و به شهر بعدی سفر کنیم اما به اصرار راننده و خستگی اون وخودمون به یک هتل فوق العاده کثیف رفتیم. یعنی باید بگم مجبور شدیم. خلاصه که هند خیلی قشنگ روز اول خودش رو بهمون نشون داد، در حالی که کلی غر میزدیم اما موندن توی اون هتل کثیف شد یکی از خاطره های خوش سفرمون.
عکس شماره 1 :فرودگاه دهلی
عکس شماره 2 : در دهلی اینجا که دروازه ی معروفی بود ایستادیم و کمی عکس گرفتیم. هوا خیلی مه بود و باید بگم این تنها جایی بود که در دهلی دیدیمش.
بعد از کمی استراحت در هتلی که خود راننده انتخاب کرده بود و خوردن صبحانه راهیه تاج محل شدیم. از قبل راننده با یک راهنما که زبان انگلیسی بلد بود هماهنگ کرده بود که بیاد و تاج محل رو بهمون نشون بده. بلیط گرفتیم و وارد محوطه ی تاج محل شدیم. واقعا زیبا بود. به حق که بهش لقب عجایب هفتگانه رو داده بودن. ما سه ساعتی رو در اونجا گذروندیم و دل کندن واقعا ازش سخت بود. هندی های زیادی باهامون عکس مینداختن و خیلی مهربون بودن. اصلا فضای اونجا واقعا روحانی و با شکوه بود. هیچ وقت اون صحنه ای رو که از دور بنای تاج محل رو دیدم فراموش نمیکنم. یک جور خاصی بود، یه جوری که اصلا نمیتونم توی کلمه بگنجونمش و بهتون بگم.
عکس شماره 3 :اولین صبحانه ای که در هتل خوردیم، اصلا تمیز نبود و خیلی با اکراه غذا رو خوردیم اما واقعا سعی کردیم سخت نگیریم و از همون اول نذاریم بهمون سخت بگذره.
عکس شماره 4 : در مسیر هتل تا تاج محل خونه هایی دیدیم که اصلا ظاهر خوبی نداشتن.
عکس شماره 5 :بلیط فروشی تاج محل
عکس شماره 6 : محوطه ی بیرونی تاج محل. اینجا هنوز بنای عظیم تاج محل رو ندیده بودیم و همینطور میرفتیم جلو تا بهش برسیم.
عکس شماره 7 : تاج محل باشکوه. دوست داشتم فقط اینجا بایستم و نگاه کنم.
عکس شماره 8 : علاوه بر توریست ها خود هندی ها هم از شهرهای دیگه اومده بودن برای دیدن تاج محل.
بعد از خوردن ناهار در یک رستوران معروف به اسم king of spice که غذای فوق العاده ای داشت به هتل برگشتیم و بعد از کمی استراحت یک ریشکا یعنی همون سه چرخه ی معروف هندی گرفتیم و در آگرا کمی دور زدیم. آگرا واقعا کوچیک بود و شلوغ. فکر کنم در عرض نیم ساعت تقریبا همه ی شهر رو دیدیم و بعد برگشتیم به هتل.
عکس شماره 9 : اولین ناهار ما در هند. این اولین برخورد ما با غذای هندی بود که خیلی دوستش داشتیم.
عکس شماره 10 : گشت زدن در آگرا.
ساعت شش صبح زدیم به جاده و راهی اودایپور شدیم که به ونیز شرق معروفه. از آگرا تا اودایپور نه ساعتی رو در راه بودیم. اما جاده منظره خیلی زیبایی داشت و واقعا انقدر از زیبایی اودایپور شنیده بودیم که می ارزید این همه مسافت رو طی کنیم. دراودایپور از قبل یک مهمون خونه رو رزرو کرده بودیم. یه خونه ای که توسط یه خانواده هندی اداره میشد که آدم های فوق العاده مهربونی بودن. بلاخره رسیدیم و چمدون ها رو گذاشتیم و با اینکه داشتیم از خستگی میمردیم همراه صاحب مهمونخونه راهی دیدن اودایپور زیبا شدیم.
عکس شماره 11: صبحانه ای در جاده خوردیم. املت ماسالای هندی و فرنچ تست. براتون شاید جالب باشه اما در حال خوردن این املت ماسالای هندی بودم که یهو دیدم در قسمت صندوق رستوران یک موش داره برای خودش میچرخه! حالم بد شد؟ آره اما همسفرام گفتن بی خیال بابا به صبحانه خوردنت ادامه بده. منم گفتم چشم!
عکس شماره 12: اقامتگاهمون در اودایپور. اینجا واقعا تمیز بود و دلنشین.
عکس شماره 13 : اودایپور در شب. نوشین با دیدن این منظره گفت اینجا من رو یاد پراگ میندازه. این شهر واقعا هر تکه اش زیبا بود.
اگه بخوام براتون از اودایپور بگم باید بگم که این شهر خیلی زیاد از تمام دنیا مخصوصا اروپا توریست داره. برای همین نسبت به بقیه شهرهای هند امنیت زیادی داره و حتی به لحاظ نوع پوشش هم میتونی راحت تر لباس بپوشی. یعنی اصلا خود بومی ها نگاه نمیکردن. اما در آگرا اصلا نمیشد لباس های باز پوشید برای همین پیشنهاد میکنم حتما برای دیدن تاج محل و گشتن زنی در شهر آگرا لباستون پوشیده باشه.
صبحانه رو در اودایپور بر روی رودخانه پیچولا با منظره بی نظیرش خوردیم و بعد به یکی از جاذبه های دیدنی اودایپور که قایق سواری در دریاچه پیچولاهست رفتیم. ای کاش میشد که ساعت ها روی این دریاچه موند. با قایق به یک جزیره رسیدیم که در اصل یک کاخ خیلی بزرگ با یک حیاط بزرگ بود. بعد از یک ساعت گشتن در جزیره دوباره با قایق برگشتیم به شهر.
عکس شماره 14 :رستورانی که صبحانه رو خوردیم.
عکس شماره 15 : پنکیک موز و عسل که خوشمزه هم بود.
عکس شماره 16 : این کافه و رستوران در شهر اودایپور معروف بود متاسفانه اسمش رو اصلا یادم نمیاد اما مطمئنم اگه در گوگل سرچ کنید پیداش میکنید.
عکس شماره 17 : بعد از ده دقیقه قایق سواری به جزیره رسیدیم.
عکس شماره 18 :حیاط کاخی که با قایق بهش رسیدیم.
بعد کمی در شهر قدم زدیم و بعد به کاخ مانسون که بالای تپه بود رفتیم و غروب زیبا رو از اونجا دیدیم. حدود یک روز کامل رو در ونیز شرق گذروندیم که کم بود واگه وقت داشتیم حتما بیشتر میموندیم. اقامتگاهی که در ادایپور بودیم به اسم full view villa homestay خیلی تمیز و ارزون بود و من قطعا بهتون موندن در اینجا رو پیشنهاد میدم.
عکس شماره 19 : اودایپور پر بود از مغازه های رنگی که توریست ها ازشون خرید میکردن، از لباس گرفته تا زیورآلات.
عکس شماره 20 : برای رفتن به کاخ مانسون بعد از خریدن بلیط با جیپی که خودشون داشتن ما رو میبردن تا بالا، بعد کمی باید راه میرفتیم تا به کاخ برسیم.
عکس شماره 21: و بعد به تماشای غروب زیبا پرداختیم.
مقصد بعدی جودپور یا همون شهر آبی بود که تا رسیدن بهش حدود پنج ساعت طول کشید . بین مسیر اودایپور و جودپور یک معبد خیلی بزرگ به اسم راناکپورجن بود که به جرات میتونم بگم یکی از زیباترین جاهایی بود که در هند دیدیم. صدای زنگوله ها، رگه های نوری که توی معبد افتاده بودن و صدای باد همه باعث شده بودن معبد آرامش عجیبی داشته باشه.
عکس شماره 22 : برای رفتن به معبد راناکپورجن باید بلیط بخرید.
عکس شماره 23: این معبد خیلی عظیم و باشکوه بود.
از قبل هاستلمون رو در جودپور یا همون شهر آبی رزرو کرده بودیم. مهمون خونه ای که همراه با صبحونه نفری حدود سیصد روپیه شد و خیلی ارزون و تمیزبود. کلا سفر به هند سفر ارزونی به حساب میاد.
عکس شماره 24 : از پشت بوم هاستل میشد شهر رو دید.
عکس شماره 25 : در رستوران هاستل صبحونه خوردیم.
فقط پنج ساعت وقت برای گشتن در شهر آبی داشتیم. اول از همه باید بهتون هشدار بدم که جودپور یکی از کثیف ترین شهرهایی بود که توی هند دیده بودیم. پس حواستون رو بدین که اینجا مریض نشید. اولین جایی که در این شهر دیدیم آب انباری بود که وسط شهر قرار داشت و معماری عجیبی داشت و بعد یک ساعتی رو در محله آبی و کوچه پس کوچه هاش قدم زدیم. مقصد آخر قلعه ی بزرگ مهرانگار بود. جایی که روی کوه قرار داشت و از بالا میشد شهر آبی رو دید.
عکس شماره 26 :آب انباری که در وسط شهر قرار داشت.
عکس شماره 27 :یک ساعت رو نیاز دارید که در کوچه های آبی بچرخید و عکاسی کنید.
عکس شماره 28 : و بعد به بالای کوه رفتیم و به قلعه ی بزرگ مهرانگار رسیدیم.
مقصد بعدی پوشکارمقدس بود که بعد ازپنج ساعت بهش رسیدیم. در پوشکار به هاستل ناماسته ایندیا رفتیم. یک هاستلی که تازه کارش رو شروع به کار کرده بود. خیلی تمیزبا کارکنان خیلی مهربون. پوشکار به دریاچه مقدسش خیلی معروفه جایی که هندی ها آیین مقدسشون رو اونجا انجام میدن. اینجوریه که زن مرد و بچه به این دریاچه مقدس میرن و غسل میکنن. بذارید همین جای کار بهتون یک اخطار بدم .دم دریاچه مقدرس روحانی هایی رو میبینید با لباس سفید و عمامه نارنجی که تا ببینن شما توریست هستید به زور میخوان به شما گل بدن و شما رو به کنار دریاچه ببرن و ازتون بخوان یک کلماتی رو تکرار کنید. به هیچ وجه گول چنین آدمهایی رو نخورید و حواستون رو جمع کنید چون آخرش این آدم ها از شما تقاضای پول میکنند.
عکس شماره 29 : هاستل ناماسته ایندیا.
عکس شماره 30 :ما از ایران با خودمون ملافه برده بودیم و واقعا بعضی جاها نیازمون شد اما اینجا واقعا همه چی تمیز و نو بود.
عکس شماره 31: دریاچه مقدس پوشکار.
بعد از دیدن دریاچه یه سر به بازار محلی پوشکار زدیم. آب نیشکر رو امتحان کردیم که شیرین بود و بعد آب نارگیل که طعم خاصی نداشت. کمی خرید کردیم و بعد سری به تنها معبد برهمایی در پوشکار زدیم.
عکس شماره 32: بازار محلی پوشکار.
عکس شماره 33 : یکی از چیزهای جالب این بود که اینجا خودشون بهمون این ساک های پارچه ای رو دادن و از پلاستیک استفاده نمیکردن. کاش واقعا توی ایران هم با چنین صحنه ای مواجه بشیم.
عکس شماره 34: یک لیوان آب نیشکر گرفتیم و چهارتایی امتحانش کردیم. البته بهتون بگم که بعد از امتحان کردنش خیلی از دوستام بهم گفتن که نباید این کارو میکردیم چون گویا دستگاهی که باهاش آب نیشکر رو میگیرن خیلی کثیفه. حالا خدا رو شکر که ما چیزیمون نشد.
عکس شماره 35: آب نارگیل که گرم بود و مزه ی خاصی هم نداشت. واقعا اگه اینجا میدونستم نی پلاستیکی چقدر به محیط زیست آسیب میرسونه اصلا استفاده اش نمیکردم.
عکس شماره 36 : متاسفانه درمعبد برهمایی اجازه عکاسی نداشتیم. این گل ها رو در قسمت های مختلف معبد که براشون مقدس بود باید میگذاشتیم.
عکس شماره 37 : اتفاق دیگه ای که در این معبد می افتاد این بود که بهمون بیندی میدادن ( خال هندی) که باید روی دیوار میچسبوندیمشون و برای خودمون و نزدیکامون آرزو میکردیم.
عکس شماره 38 :این نونهای هندی که بهشون چاپاتی میگن رو با طعم های مختلف می شد در همه شهرهای هند خورد و باید بگم خیلی خوشمزه بودن و با غذاهای خودشون میچسبید.
عکس شماره 39 :به هیچ وجه در هند از کنار خیابون غذا و اسنک نخرید. توی این عکس پول هارو میبینید کنار این خوراکی ها. نگم براتون که چقدر همه چیز کثیف بود.
بعد از پوشکار راهی جایپور یا همون شهر صورتی شدیم. شب آخربود و ما که خیلی هم خسته بودیم، هول هولکی یک هاستل انتخاب کردیم و شب خیلی خاطره انگیزی رو گذروندیم. اونم این بود که توی اتاقی که بودیم یک موش دیدیم و کلی ترسیدیم وخندیدیم. بنظرم برای سفر کردن به هند اصلا نباید سخت بگیرید .
عکس شماره 40 :بعد از پیدا شدن موش در اتاقمون، اتاق ما رو عوض کردن و یک سوییت بزرگ با همون مبلغ بهمون دادن. کلی هم معذرت خواهی کردن
در جایپور حتما به امبر فورت سر بزنید. قلعه ی بزرگی که روی کوه قرار داره. اونجا میتونید فیل ها رو هم ببینید اما خواهشم از شما اینه که سوارشون نشید. پیاده برید بالا. واقعا دیدن این فیل های ناراحت و خسته خیلی ناراحت کننده بود.
عکس شماره 41 : امبر فورت.
عکس شماره 42: آخرین مقصدمون قصر هاوا محل در جایپوربود.
بعد از هاوا محل راهی دهلی و فرودگاه شدیم. هند واقعا یکی از خاطره انگیزترین سفرهای زندگی من بوده تا حالا. انگار که یک تیکه از قلبم رو اونجا گذاشتم. اگه ازم بپرسید دوست دارم از بین این شهرهایی که رفتم دوباره به کدوم سفر کنم قطعا جواب سوالم اودایپور یا همون ونیز شرقه. متاسفانه فقط یک روز اونجا بودیم و نشد اونجور که باید این شهر رو ببینیم و بعدش پوشکار! پوشکار واقعا عجیب و مقدس بود، یک حس خاصی داشت که تا حالا توی هیچ شهری تجربه اش نکرده بودم.
عکس شماره 43: متاسفانه ما توی این سفر نتونستیم دهلی رو ببینیم و فقط فرودگاهش رو دیدیم و کمی شهرش رو.
حالا میخواستیم چند تا نکته بهداشتی برای شمایی که قصد سفر به هند رو دارید بهتون بگم.
ما در طول سفر مدام دستهامون رو با مایع ضد عفونی که از تهران آورده بودین تمیز میکردیم. قرص سیر با خودمون آورده بودیم که ضد عفونی کننده معده است و هر جایی واقعا غذا نمیخوردیم یعنی گوگل میکردیم و بعد جایی که امتیاز بالا و کامنتهای خوبی داشت رو انتخاب میکردیم. من خیلی شنیدم که آدم توی هند مریض میشه اما بنظرم اگه حواستون باشه و هر غذایی رو نخورید اصلا این اتفاق نمی افته.
حرف آخرم اینه که حتما به هند سفر کنید و خودتون از نزدیک همه چیز رو ببینید. این سفر به من یاد داد که صبور باشم، در لحظه زندگی کنم و زندگی رو سخت نگیرم.
نویسنده : نیکو طاهری
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد.