سفر دریایی همیشه برای من لذت بخش بوده است و از آنجایی که قصد دیدار از نمایشگاه گالفود 2020 را داشتم، تصمیم گرفتم با یک تیر، دو نشان زده و علاوه بر بازدید از نمایشگاه، یک سفر دریایی نسبتا طولانی را هم تجربه کنم. از چند روز قبل از آغاز سفر اقدام به آماده سازی ملزوماتی مثل کارت ویزیت کردم و از آنجایی که شهر محل زندگی من شیراز است و حرکت کشتی از بندرلنگه به سمت دبی بود، یک شب هتل را هم در بندرلنگه رزرو کردم.
طلوع زیبای خورشید در ساحل هتل دیپلمات بندرلنگه
جمعه 25 بهمن 1398
حرکت من از شیراز به بندرلنگه با اتوبوس، عصر روز جمعه 25 بهمن 1398 از شیراز به همراه دوستم که از تهران آمده بود شروع شد. متاسفانه اتوبوس کیفیت مناسبی نداشت و در مسیر توقف های متعددی داشت که همین مسئله باعث شد ما پنج و نیم صبح روز بعد به بندرلنگه برسیم در حالیکه باید ساعت چهار میرسیدیم.
شنبه 26 بهمن 1398
با وجودی که باید ساعت 7 در اسکله حاضر میشدیم، از آنجایی که خسته بودیم، به هتل دیپلمات رفتیم و علاوه بر استحمام از ساحل زیبای این هتل در طلوع آفتاب هم لذت بردیم. بعد از خوردن صبحانه و در هوای بسیار مطبوع و بهاری، عازم اسکلۀ بندرلنگه شدیم تا عازم دبی شویم. وقتی وارد ساختمان اسکله شدیم، بلافاصله وسایلمان را به قسمت بار سپردیم و بعد هم روی صندلی انتظار نشستیم تا پذیرش آغاز گردد. نکتۀ جالب این بود که با توجه به اینکه بار مجاز همراه مسافران کشتی از بندرلنگه 40 کیلو هست و جریمۀ اضافه بار هزینۀ بسیار پایینی داشت، مسافران بارهای زیادی به همراه خود داشتند و به طور متوسط هر مسافر بیش از 40 کیلو بار همراه خود داشت. نکتۀ دیگر این بود که از آنجایی که به دلیل بدی آب و هوای دریا احتمال لغو سفر وجود دارد، این اتفاق هفتۀ قبل افتاده بود و حرکت کشتی کنسل شده بود و به همین دلیل تعداد مسافران بسیار زیاد بود و حجم بارها هم متعاقب آن بسیار زیاد بود. عمدۀ بارها هم مواد غذایی مانند کنسرو، خیارشور، رب گوجه، ترشی، میوه جات، دنبلان و مانند آن بود. دلیل آن هم تفاوت قیمت زیاد این مواد غذایی در ایران و امارات بود.
بسیاری از مسافرین مقیم امارات بودند و یا به دیدار اقوامشان در امارات میرفتند و برای کاهش هزینه های خورد و خوراک، این مواد غذایی را با خود میبردند. اکثر مسافرین هم از خود بندر لنگه یا شهرهای اطراف بودند و تعداد کمی مثل ما از شهرهای خارج از استان هرمزگان آمده بودند. در هر صورت تا خود ساعت 10 که زمان حرکت کشتی بود پذیرش بارهای مسافران در حال انجام بود و همین مسئله نشان میداد که سفرمان با تاخیر انجام میگردد. این طولانی شدن پذیرش بارها موجب شد که با بقیۀ همسفران هم کلام شویم و با آنها در مورد دبی و سفر دریایی و دیگر مسائل صحبت کنیم.
انتظار همچنان ادامه یافت و این در حالی بود که پذیرش بارها هم تمام شده بود. بعد از مدتی متوجه شدیم که سیستم چک کردن گذرنامه قطع است و مسئولان گمرک در حال رایزنی برای وصل مجدد آن بودند. کار تا جایی پیش رفت که به دلیل تاخیر زیاد و اعتراض مسافران ناهار بین مسافران توزیع شد و همچنان سیستم یاد شده قطع بود. در حین صرف ناهار توسط مسافران با حضور فرماندهی انتظامی بندر لنگه سیستم وصل شد و به مسافران اعلام شد برای پذیرش وارد سالن شوند اما متاسفانه به دلیل تاخیر بیش از حدی که اتفاق افتاده بود، ادارۀ دریانوردی دبی اجازۀ پذیرش کشتی را برای امروز نمیداد و این بار به این دلیل حرکت ما به طور کامل از بندرلنگه کنسل شد و اعلام شد که مسافران سه راه دارند:
- روز دوشنبه با همین بلیت برای حرکت مراجعه کنند
- بلافاصله بعد از گرفتن بارشان با اتوبوس رایگان به بندرعباس منتقل شده و از بندرعباس با همین بلیت به شارجه بروند.
- بلیت را کنسل کرده و پول خود را پس بگیرند
طبیعتا ما دومین راه را انتخاب کردیم زیرا راه اول که به هیچ وجه ممکن نبود و اگر هم میخواستیم راه سوم را انتخاب کنیم باید بلیت هواپیما میخریدیم که نزدیک ترین شهر که به دبی پرواز داشته باشد جزیره کیش بود که پروازش فردا بود و علاوه بر اینکه باید خودمان را به آن جزیره میرساندیم، باید یک شب هم هتل میگرفتیم که این خود هزینه ها را افزایش میداد. بنابراین تصمیم گرفتیم نقد را انتخاب کنیم و نسیه را بی خیال شویم.
تخلیۀ مجدد بارها حدود 2 ساعت طول کشید و بارها را گرفتیم و بلافاصله سوار اتوبوس که جلوی درب اسکله بود شدیم و بعد از دقایقی اتوبوس پر شد و عازم بندرعباس شدیم. به پایانۀ شهید باهنر بندرعباس که رسیدیم شب شده بود. اتوبوس های دیگر هم یواش یواش رسیدند و حدود 300 مسافر ساعت 23 با کشتی ایران هرمز به سوی شارجه حرکت کردیم. متاسفانه این کشتی به طرز آشکاری یک کشتی باربری بود و نه مسافربری. کما اینکه در طبقۀ همکف آن اجناس زیادی وجود داشت که برای صادرات به امارات چیده شده بودند. مسافران در طبقۀ سوم آن مستقر شدند و بزرگی این کشتی و حمل حجم زیادی بار توسط آن باعث شده بود که حرکت آن کند شود. از طرف دیگر بوی گازوییل در طبقۀ سوم که ما مستقر بودیم بسیار آزاردهنده بود. بلافاصله پس از استقرار در کشتی شام توزیع شد و بعد از صرف شام اکثر مسافران خوابیدند و عدۀکمی هم به روی عرشه رفت و آمد داشتند.
طلوع زیبای خورشید در میان آب های نیلگون شاخاب پارس
یکشنبه 27 بهمن 1398
یکشنبه بدین گونه شروع شد که من هم کمی خوابیدم و صبح حدود ساعت 5 بود که هوا داشت کم کم روشن میشد و من هم بیدار شدم و رفتم روی عرشه تا طلوع زیبای خورشید را در میان آبهای نیلگون شاخاب پارس نظاره گر باشم. تقریبا تا زمانی که به شارجه نزدیک شدیم و پرسنل کشتی به ما گفتند که به داخل سالن برگردیم روی عرشه و در حال گفتگو و آشنایی با سایر همسفران بودیم. هوا هم بهاری و لطیف بود. البته متاسفانه عرشۀ این کشتی از آب دور بود و نمیتوانستیم موجودات دریایی را از نزدیک ببینیم. بالاخره پس از حدود ده ساعت سفر دریایی به پایانۀ دریایی شارجه رسیدیم و در همان بدو پیاده شدن متوجه شدیم که باید از ما تست کرونا گرفته شود.
به این منظور حتی وسایل شخصیمان هم که با خود به داخل سالن آورده بودیم از ما گرفته شد و از جلوی دوربینی که حرارت بدن را نشان میداد رد شدیم و سپس سوار مینی بوس شدیم تا ما را به سالنی که در آنجا از چشم هایمان اسکن گرفته میشد ببرند. در این سالن هم به دلیل تعداد زیاد مسافران بیش از دو ساعت معطل شدیم و بعد هم به سالنی که بارها در آنجا به شکل نامناسبی روی زمین پهن شده بود رفتیم و بارهای خود را پیدا کردیم و حدود نیم ساعت هم آنجا معطل شدیم و به این ترتیب حدود ساعت شانزده به وقت محلی بود که پس از یک مسافرت واقعا طولانی و خسته کننده یک تاکسی گرفتیم تا ما را به هتلمان که نامش گالف این بود و در خیابان ((المطینه)) دبی قرار داشت ببرد.
خوشبختانه شارجه و دبی به هم چسبیده هستند و به همین دلیل خیلی زود به خیابان یاد شده رسیدیم اما مشکلی که وجود داشت این بود که گوشی رانندۀ تاکسی قدیمی بود و نمیشد جای هتل را روی گوگل مپ پیدا کرد. خودمان هم که سیم کارت امارات را نداشتیم و نقشۀ آنلاینی هم که در تاکسی وجود داشت نمیتوانست هتل را پیدا کند بنابراین برای این که هزینۀ تاکسی زیادتر نشود مجبور شدیم در ابتدای خیابان پیاده شویم و من به دوستم گفتم کنار وسایل بایستد تا من بروم هتل را پیدا کنم. آخر هم مجبور به روشن کردن اینترنت سیم کارت ایران شدم تا جای هتل را روی گوگل مپ پیدا کنم زیرا هیچکدام از مغازه های آن خیابان هم این هتل را نمیشناختند. این تجربه ای شد تا دفعات بعد آدرس دقیق هتل را همراه داشته باشم.
در هر صورت پیش دوستم برگشتم و چمدان ها را برداشته و به هتل رفتیم و با رسیدن به هتل، داستان جدیدی از این سفر پرماجرا شروع شد و آن هم این بود که به دلیل اینکه ما دیر رسیده بودیم و یک شب را از دست داده بودیم، هتل به شرکت کارگزار ایمیل زده بود که با توجه به نیامدن ما آیا این رزرو را کنسل کند یا آن را نگه دارد که شرکت کارگزار هم دستور به کنسلی داده بود و به این ترتیب کل رزرو ما را کنسل کرده بودند!! به این ترتیب علی رغم هزینه های سنگین مجبور شدم اینترنت سیم کارت ایران را روشن کرده و از طریق واتس اپ به آژانس مسافرتی که رزرو تور را از طریق آنها انجام داده بودیم پیام داده و مشکل را به آنها اعلام کنم. در نهایت نماینده ای از شرکت کارگزار به هتل آمد و قرار بر این شد که آن شب را در هتل دیگری به سر برده و فردا مجددا به همین هتل برگردیم.
ترانسفر به هتل جدید به رایگان و توسط خود شرکت کارگزار انجام شد. هتل جدید، هتل آپارتمان بود و نام آن ارینتال کرنر(Oriental Corner) بود و در میدان ماهی دبی قرار داشت. با وجودی که فقط یک شب در آن اقامت داشتیم اما هتل خوبی بود و من از آن راضی بودم. تنها نقص آن کثیفی مبل های اتاق بود. بلافاصله پس از مستقر شدن در اتاق، اینترنت وای فای را فعال کرده و به حجم زیاد پیام هایی که در واتس اپ برایم آماده بود پاسخ داده و بعد رفتیم بیرون تا کمی در بازارهای قدیمی دبی گشتی بزنیم. شام را هم بیرون خوردیم که طبق معمول همیشه غذاهای رستوران های خیابانی در دبی خوشمزه هستند. پس از برگشتن به هتل، سریع خوابیدیم تا فردا صبح زود بیدار شده و به نمایشگاه برویم.
زر ماکارون، یکی از حامیان اصلی نمایشگاه گالفود 2020
محوطه بیرونی نمایشگاه گالفود 2020
دوشنبه 28 بهمن 1398
دوشنبه صبح زود از خواب بیدار شده و صبحانه را در هتل خورده و سپس اتاق را تحویل داده و با مترو و از ایستگاه میدان بنی یاس عازم ایستگاه مرکز تجارت جهانی دبی که ایستگاه نمایشگاه بین المللی این شهر است شدیم. از همان تراکم جمعیت در مترو میشد متوجه شلوغی نمایشگاه شد. ایستگاه مرکز تجارت جهانی هم بسیار شلوغ بود و رفت و آمد ماشین ها را به تناوب میبستند تا سیل جمعیتی که در حال رفتن به نمایشگاه بودند بتوانند خود را به نمایشگاه برسانند. از همان ابتدای نمایشگاه سر در نمایشگاه با اسپانسری زر ماکارون جلب توجه میکرد و این نشان دهندۀ آن بود که این شرکت ایرانی یکی از حامیان اصلی نمایشگاه است. ابتدا برگۀ ثبت نام نمایشگاه را نشان داده و کارت ورود به نمایشگاه را دریافت کردیم و سپس وارد یکی از سالن ها شدیم تا بازدید را آغاز کنیم. همراه من روغن زیتون و سرکه برای بازاریابی داشت و من خودم به نمایندگی از یکی از شرکت هایی که برای شرکت در نمایشگاه اسپانسر من شده بود، برای خشکبار بازاریابی میکردم.
بسته بندی های خشکبار
البته باید در نظر داشت که طبیعتا شرکت هایی که در نمایشگاه شرکت میکنند قصد فروش محصولات خودشان را دارند اما با روش های مختلف میتوان متوجه شد که آیا این شرکت وارد کنندۀ محصولاتی که میتواند محصولات ما هم باشد هست یا نه و یا اینکه محصول ما هم میتواند به عنوان یکی از محصولات آن شرکت ها و تحت برند آن شرکت یا با برند خودمان توسط آنها در بازارهای محلی و جهانی عرضه شود یا نه.
نمایی از یکی از سالن های نمایشگاه گالفود 2020
این نمایشگاه بسیار بزرگ بود و در میان نمایشگاه های بین المللی با زمینه های مختلف که در دبی برگزار میگردد، این نمایشگاه بزرگ ترین آنها میباشد. خلاصه بازدید از غرفه ها و بازاریابی احتمالی برای محصولات خودمان را شروع کردیم. آنگونه که متوجه شدیم، بیشتر شرکت هایی که در عمان و امارات متحدۀ عربی ثبت شده بودند، کارشان صادرات مجدد بود و دقیقا به همین دلیل میتوانستند مشتری محصولات ما باشند. کار این شرکت ها این است که محصولات را به صورت عمده از کشورهای دیگر وارد کرده و با برند خودشان در بازار کشورهای خودشان میفروشند یا به کشورهای دیگر صادر میکنند. نکتۀ دیگر این بود که اکثر شرکت ها به سمت تولید بدون کارخانه رفته بودند و حاضر بودند سفارشات را با برند اختصاصی مشتری تولید کنند.
محصولات ارزش افزودۀ خرما
با توجه به اینکه روز اول بود که از نمایشگاه بازدید میکردیم تعداد زیادی بروشور و کاتالوگ جمع کردیم که باعث شد دستمان سنگین شود و به همین خاطر زودتر برگشتیم هتل و منتظر اتمام نمایشگاه نماندیم. وقتی به هتل برگشتیم وسایلمان را از انبار برداشته و به هتل جدید رفتیم و اتاقمان را تحویل گرفته و سپس رفتیم بیرون و از بازارهای منطقۀ دیره بازدید کردیم.
برندینگ روغن زیتون اسپانیا
انواع کیک های خوشمزه و حرفه ای
سه شنبه 29 بهمن 1398
سه شنبه صبح زود از خواب برخواسته و بعد از خوردن صبحانۀ در اتاق ( هتل را بدون صبحانه رزرو کرده بودیم) با مترو عازم نمایشگاه شدیم. امروز به دلیل حجم بیش از حد بازدید کنندگان پله برقی مترو ایستگاه نمایشگاه بین المللی دبی از کار افتاده بود و همچنین چند گیت از گیت های خروج هم از کار افتاده بودند. همین مسئله باعث شده بود جمعیت زیادی معطل شوند و ایستگاه بسیار شلوغ شده بود. همچنین این مسئله باعث شده بود سر فاصلۀ حرکت قطارها از سه دقیقه به یک دقیقه کاهش یابد. با این وضعیت به نظر میرسد مترو دبی باید تعداد واگن ها را افزایش دهد چون نمایشگاه 2020 هم در پیش است و تعداد زیادی توریست و بازرگان به دبی خواهند آمد. اما در نمایشگاه دیگر سعی کردیم حتی الامکان بروشور و کاتالوگ نگیریم و بیشتر عکس بگیریم و غذاهای مختلف را تست کنیم و غرفه ها و محصولات را با دقت و عمق بیشتری بررسی کنیم.
غرفۀ شیرین عسل در سالنی که شرکت های ایرانی حضور داشتند
امروز توانستیم چند شرکت پیدا کنیم که خواهان روغن زیتون عمده بودند و قرار شد بعد از نمایشگاه دوستم برای آنها جزییات محصولات را ارسال کند. از سالنی که شرکت های ایرانی هم بودند بازدید کردیم. متاسفانه محصولات اکثرا تکراری بوده و شامل پسته، خرما، زعفران، کشمش، مویز، گل محمدی و در حالت کلی خشکبار میشد. همین محصولات تکراری در غرفۀ شرکت های افغانستانی هم دیده میشد. این در حالی بود که در غرفۀ کشورهای دیگر که به عنوان محصول خرما را ارایه میدادند، خرمای معمولی خیلی کم دیده میشد و برای خرما ارزش افزوده ایجاد کرده بودند و در بسته بندی های زیبا به فروش میرساندند. مثلا خرما با روکش شکلات همراه با مغز بادام. نمایشگاه نکات آموزندۀ زیادی به همراه داشت و نحوۀ برخورد حرفه ای غرفه داران و تغییراتی که در محصولات خام به وجود آورده بودند و ارزش افزوده ایجاد کرده بودند برای ما آموزش های زیادی داشت. همچنین سوالات بسیار دقیقی در مورد محصولات از جانب غرفه داران پرسیده میشد که در بسیاری مواقع به ذهن ما خطور نمیکرد که چنین مواردی هم میتوانند مهم باشند.
غرفه آرایی زیبای یکی از غرفه ها که انواع نان را عرضه میکرد.
یکی از سالن های ورودی نمایشگاه
خلاصه پس از اتمام نمایشگاه، به هتل رفته و وسایل را گذاشتیم و عازم خور دبی شدیم تا با صاحبان لنج های ایرانی دیدار کرده و شماره موبایلشان را بگیریم. این لنج ها معمولا کالاها را به صورت ته لنجی از امارات به ایران وارد میکنند و همچنین کالاهای زیادی را از ایران به امارات صادر میکنند و از آنجایی که ممکن بود برای صادرات و واردات بخواهیم از این وسیلۀ سنتی حمل و نقل استفاده کنیم، میخواستیم شماره هایشان را داشته باشیم. اینگونه که متوجه شدم محل لنگر اندازی و توقف لنج های بنادر استان های هرمزگان، بوشهر و خوزستان از همدیگر متفاوت است. امشب توانستیم شمارۀ لنج های استان هرمزگان را بگیریم و یکی از صاحبان لنج ها گفت لنج های استان های بوشهر و خوزستان در دبی مرسی توقف میکنند که این مکان حدودا بیست دقیقه با مکان توقف لنج های هرمزگان فاصله داشت. پس از گرفتن شمارۀ این لنج ها به یک رستوران کوچک ایرانی در بازار مرشد رفتیم و شام خوشمزه ای خوردیم و سپس با مترو به هتل برگشتیم.
انواع و اقسام کاپ کیک های خوشمزه
انواع زیتون و محصولات مشتق از زیتون در یکی از غرفه های کشور سوریه
چهارشنبه 30 بهمن 1398
امروز را قرار بود اصلا نمایشگاه نرویم و قصد داشتیم به بازار میوه و تره بار و ماهی دبی برویم اما به دلیل اینکه یک بازدیدکنندۀ ایتالیایی که بروشور خشکبار ما را دیده بود میخواست با ما در مورد خرید پسته دیدار داشته باشد، مجبور شدیم به نمایشگاه رفته و در کافۀ ایتالیایی نزدیک نمایشگاه قرار بگذاریم. قرارمان 10:30 بود اما او حدود ساعت 10:50 آمد. بنابراین فهمیدیم که حداقل ایتالیایی ها ممکن است خوش قول نباشند اما وی بسیار حرفه ای بود. اینگونه که خودش میگفت مرتب به ایران رفت و آمد دارد و انواع پستۀ ایرانی را میشناخت و خصوصیات پستۀ تمام شهرها را میدانست. اطلاعات بسیار دقیقی هم میخواست. من خودم اطلاعات کامل را نداشتم و کاری که از دستم برمی آمد این بود که به او بگویم هر وقت آمد ایران، مهمان ما باشد و اطلاعات دقیق و بازدید از انبارهای پسته و تست انواع پسته را انجام دهد.
چینش زیبای انواع میوه و آب میوه
بسته بندی های میوه
یکی از سالن های ورودی که مملو از رستوران و فروشگاه های ملزومات نمایشگاهی است
بعد از ملاقات با او گشت کوچکی در نمایشگاه زده و سپس برای بازاریابی جوهر و قلم خوشنویسی لاتین از نمایشگاه خارج شده و به بازارهای قدیمی دیره رفتیم. وقتی ما رسیدیم ظهر بود و بسیاری مغازه ها تعطیل کرده بودند اما چند تا را که باز بودند نمونه های جوهر را به رایگان داده و کارت ویزیتشان را دریافت میکردم تا آنها را به دوستم که صاحب این محصول بود بدهم تا در هفتۀ آینده با آنها از طریق واتس اپ تماس بگیرد. بعد رفتیم ناهار خوردیم و به هتل رفتیم و استراحتی کرده و عصر دوباره روانۀ بازار قدیمی دیره شدیم و بقیۀ مغازه های لوازم التحریر را بازدید کرده و اتفاقا یک مشتری پرو پا قرص هم پیدا کردیم. بعد از اتمام بازاریابی با عبره که وسیلۀ حمل و نقل عمومی جهت عبور از خور دبی محسوب میشود به آن سوی خور رفته و از بازار صنایع دستی دبی و بازارهای اطراف آن بازدید کرده و سپس با مترو به هتل برگشتیم و وسایلمان را جمع کردیم چون فردا ساعت ده صبح حرکت داشتیم و باید ساعت 7 صبح در پایانۀ دریایی راشد دبی حاضر میشدیم.
مسافران در حال سوار شدن به کشتی تندرو والفجر در بندر راشد دبی
پنج شنبه 1 اسفند
صبح ساعت شش از خواب برخواسته و با تاکسی به پایانۀ دریایی راشد دبی رفتیم. تعدادی از همسفران رفت هم بودند و از آنجایی که بار یکی از آنها که کاملا با هم دوست شده بودیم خیلی زیاد بود، بارهایش را به ما سپرد که اضافه بار نخورد. البته این اتفاق زمانی افتاد که وی بار را از اسکن امنیتی رد کرد و بعد ما بار را تحویل گرفتیم. حدود ساعت ده و ربع حرکت با کشتی تندرو به سوی بندرلنگه شروع شد.
این بار خوشبختانه عرشۀ کشتی به دریا نزدیک بود و به راحتی میتوانستیم موجودات دریایی مثل عروس دریایی، دلفین، موجودات دراز ژله ای و انواع ماهی ها را ببینیم. از کنار جزیرۀ ابوموسی هم رد شدیم. سفرمان حدود چهار ساعت و نیم به طول انجامید و من حدود سه ساعتش را روی عرشه بودم. ناهار را در کشتی خوردیم و زمانی که به بندرلنگه رسیدیم در کشتی از ما تست کرونا گرفته شد. سپس در پایانۀ بندرلنگه هم حدود دو ساعت معطل شدیم تا مراحل چک کردن گذرنامه و دریافت بار انجام گردد.
وقتی از پایانۀ بندرلنگه خارج شدیم حدود ساعت هفده بود. دوست تهرانی من تصمیم گرفت با ماشین سواری به بندرعباس رفته و از آنجا عازم تهران گردد چون بندرلنگه اتوبوس مستقیم و حتی غیرمستقیم به تهران نداشت. من هم تصمیم گرفتم با همسفرمان که اهل بندر پارسیان بودند با آنها به پارسیان رفته و از آنجا عازم شیراز گردم چون نمیخواستم خاطرۀ سفر رفت با اتوبوس تکرار گردد و اتوبوس سر راه توقف های بیشمار داشته باشد.
به پارسیان که رسیدیم همسفر مهربان و خودمانی، ابتدا مرا به شرکت اتوبوس رانی برد و بلیتم را برای ساعت بیست و دو به مقصد شیراز خریدم و سپس به مضیف وی در روستایی چسبیده به بندر پارسیان رفتیم و شام بسیار خوشمزه ای را مهمان این هموطن با محبت بودم. پس از شام عازم پایانۀ اتوبوس رانی شده و عازم شیراز شدم. حدود ساعت پنج صبح به شیراز رسیدم و به این ترتیب این سفر پرماجرا و آموزنده به پایان رسید. در مجموع باید بگویم سفر دریایی به امارات متحدۀ عربی را به دلیل معطلی زیاد در پایانه های دریایی ایران و امارات و احتمال کنسلی به دلیل بدی آب و هوا و مواج بودن دریا برای ساکنان غیربومی توصیه نمیکنم. در مورد دبی هم باید بگویم که این شهر فرصت های بسیار مناسبی را برای تجارت و بازرگانی برای افرادی از سراسر جهان فراهم کرده و این مسئله باعث شده که این شهر به هاب تجارت و بازرگانی خاورمیانه تبدیل گردد.
دورنمای جزیرۀ ابوموسی در مسیر بازگشت
جزییات کامل هزینه ها:
هزینه ها به تومان:
- عوارض خروج از کشور: 220.000
- بلیت اتوبوس شیراز – بندرلنگه: 40.000
- بلیت کشتی بندرلنگه – دبی(رفت و برگشت): 1.150.000
- تور کامل شامل بیمه، هتل، ویزا و بلیت کشتی: 3.950.000
- هتل دیپلمات بندرلنگه هر نفر شب: 159.000
- بلیت اتوبوس بندر پارسیان – شیراز: 50.000
هزینه ها به درهم:
- بلیت نمایشگاه: 350
- کرایۀ تاکسی از پایانۀ دریایی شارجه تا خیابان مطینه دبی: 60
- مالیات گردشگری هتل برای هر شب هر اتاق: 10
- شاورما دو نفره: 35
- تاکسی از نمایشگاه دبی تا میدان ماهی: 35
- شارژ مترو برای 4 روز کلاس قرمز: 35
- کتاب نمایشگاه گالفود 2020 به همراه یک فلش حاوی کتاب دیجیتال نمایشگاه: 100
- شام سادۀ معمولی دو نفره: 20
- صد عدد کارت ویزیت معمولی: 158
- ناهار معمولی و ساده دو نفره: 20
- چای کرک: 1
- عبره: 1
- کرایۀ تاکسی از خیابان مطینه تا پایانۀ دریایی راشد: 35
- عوارض خروج دریایی از دبی: 90
نویسنده: saeedtrips