باز هم ترابزون، شهری ساحلی و زیبا در شمال شرق ترکیه که سالیانه میزبان هزاران هزار توریست از اقصا نقاط دنیا مخصوصا هموطنان خودمان هست و خواهد بود.
این بار سفر ما به ترابزون یک تفاوت اساسی با سفر قبلی داشت و آن این بود که با ماشین خودمان می خواستیم راهی این سفر شویم.
سفر زمینی با ماشین شخصی تجارب بی نظیری برای ما داشت ، با وجود استرس زیادی که داشتیم اما به زعم همه ی ما سفر در نهایت بسیار لذت بخش بود.
یک ماه مانده تا عید طبق عادت همیشگی برای پر کردن اوقات فراغت در سایت ها و اپلیکیشن های مربوط به سفر مشغول گشت و گذار بودم که ناگهان جرقه ای در ذهنم به وجود آمد تا یک نگاهی هم به اپلیکیشن بوکینگ بکنم و از قیمت های هتل ها در شهر های مختلف اطلاعات به دست بیاورم، با توجه به خاطرات خوب گذشته از ترابزون، یک تاریخی انتخاب کردم و شروع به جستجوی هتل ها در شهر ترابزون کردم. قیمت هتل ها مناسب بود از شبی ۲۰ دلار شروع می شد تا الی ماشاالله.
یکی از کارهای مورد علاقه ی من، برآورد کردن هزینه های سفر به یک مقصد خاص است، و شروع کردم به محاسبه ی هزینه ی سفر پنج روزه به ترابزون، بعد از برآورد مخارج سفر و در میان گذاشتن با همسر محترم اراده ی جدی برای رفتن در هردو ما ایجاد شد.
داشتیم کم کم به عید نزدیک می شدیم و با مراجعه به گمرک تبریز در میدان راه آهن ،اقدام به کاپوتاژ ، گرفتن پلاک و کارت ماشین بین المللی کردم و این کار کلی باعث شد شک و تردید ها از بین برود و تصمیم قطعی برای رفتن گرفته شد.نحوه ی کاپوتاژ کردن اینطور بود که با مراجعه به گمرک و پرکردن اظهار نامه و تائید ارزیاب گمرک و سپس با مراجعه به کانون جهان گردی با پرداخت هزینه ، پلاک و کارت ماشین بین المللی و گواهینامه را دریافت کردم.
1402.02.27
بعد از اتمام روز کاری و خداحافطی با همکاران، ساعت ۸ شب مسافرت ما آغاز شد. ماشین ما پراید دوگانه سوز بود.
1402.12.28
ساعت ۱۲ شب رسیدیم به شهر بازرگان و گاز ماشین هم تمام شده بود، دنبال جایی برای پرکردن گاز بودیم که در کمال ناباوری تنها جایگاه سی ان جی بازرگان تعطیل بود و تنها راه ، برگشتن به ماکو بود که از آن هم صرف نظر کردیم. وارد محوطه ی گمرک شدیم در همان ورودی از ما برگه ای که از گمرک تبریز را گرفته بودیم را خواستند تا بیجک صادر کنند.وقتی وارد پارکینگ شدیم تا منتظر صدور بیجک باشیم با انبوهی از مسافران مواجه شدیم که آنها هم منتظر بیجک بودند. امیدوار بودیم که بیجک زود صادر بشود . ساعت چهار صبح بود که اسم مارا صدا زدند و حرکت کردیم به سمت مرز، باتوجه به اینکه دو روز تا عید فاصله داشتیم پیش بینی کرده بودیم که نهایتا شش ساعته از مرز رد بشویم، بنابراین سوئیت آپارتمان را که از بوکینگ رزرو کرده بودیم از ۲۸ اسفند شروع می شد تا ۴ فروردین.داشتیم سربالایی محوطه ی گمرک را بالا می رفتیم که خوردیم به صف دو ردیفی ماشین ها، حدودا ۲۰۰ متر مانده به مرز، ماشین را نگه داشتیم و امیدوار به اینکه هرچه سریع تر نوبتمان برسه و از مرز رد بشویم. هوا سرد بود و وقتی دیدم خبری از حرکت ماشین ها نیست، ماشین را خاموش کردیم و سعی کردیم بخوابیم.
زمانی که بیدار شدیم باران می بارید و هیچ تغییری در صف ها بوجود نیامده بود .
هر لحظه به ماشین های پشت سرمان اضافه می شد و خیلی حلزون وار نزدیک مرز می شدیم، شاید اگر بخواهم بگویم هر دو ساعت ۱۰ الی ۱۵ ماشین از مرز رد می شدند.جدای از اینکه عملا یک روز از سوئیتی که گرفته بودیم گذشته بود ، از در صف ماندن خیلی کلافه شده بودیم و باران هم هر لحظه به شدتش می افزود، رعایت نکردن نوبت توسط برخی هموطنان هم مشکلاتی برای همه بوجود می آورد. برای اینکه موقع رد شدن دیگر معطل کارهای اداری گمرک و پرداخت ما به التفاوت سوخت نباشیم، رفتم همه ی کار های اداری را انجام دادم. دو نکته که لازم است اشاره کنم این هست که افرادی سود جو در محل گمرک حضور دارند بدون اینکه اجازه بگیرند یا توضیحی دهند مدارک را از شما می گیرند و شروع می کنند به انجام دادن کارها که البته من هم داخل تور اینجور آدم ها گیر کردم، آخر سر که دویست هزار تومن میخواست با صد هزار تومن از شرش خلاص شدم، به هیچ وجه به وعده وعیدی که می دهند نباید بها داد و همه ی کارها را می شود خودمان به راحتی انجام دهیم.نکته ی دوم این که موقع پرداخت مابه التفاوت سوخت متصدی از من پرسید ماشین که دوگانه نیست؟ گفتم چطور؟ گفت ترکیه ماشین های دوگانه مخصوصا آنهایی که به صورت دستی نصب شده اند را داخل ترکیه راه نمی دهد، یک لحظه شوکه شدم یعنی چه این قضیه بیشتر از ۱۵ ساعت زیر بارون موندیم مگر میشه همچین چیزی اتفاق بیوفته، متصدی پرسید پرداخت میکنی یا می خواهی برگردی؟ دل را زدم به دریا و گفتم پرداخت کن و آخر سر هم اگر مشکلی پیش می آمد درخواست میکنیم از ایکس ری رد بکنند.
کارها انجام شد برگشتم سمت ماشین ولی به همسفرهایم چیزی نگفتم تا آنها هم استرس نداشته باشند، کم کم داشت هوا تاریک میشد که رسیدیم آخرین میدان نزدیک ساختمان گمرک.
تورهای ترابزون و گرجستان یکی یکی داشتند از راه می رسیدند، فوج فوج مسافر بود که به سمت ساختمان گمرک حرکت میکرد در یک لحظه میزان جمعیتی که میخواستند از مرز رد بشوند آنقدر زیاد شد که صف به بیرون از ساختمان گمرک کشیده شد و تعداد زیادی از مسافران مانده بودند زیر باران. بلاخره ساعت ۱۱ شب بود که رسیدیم دالان مابین ترکیه و ایران، اعلام کردند فقط راننده ها می توانند از اینجا عبور کنند بقیه مسافران باید بروند و از محل ساختمان گمرک عبور کنند ما که خوشحال بودیم که بلاخره رد میشویم، حسابی خورد توی ذوقمان چون حداقل ۶ الی ۵ ساعتی طول می کشید تا همسفران من بتوانند از آنجا رد بشوند، خوشبختانه چندتا از رانندگان دیگر رفته بودند نزد رئیس گذرنامه و مشکل را مطرح کرده بودند ایشان هم قبول کرده بود که بقیه مسافران هم همراه راننده از محل عبور ماشین رد بشوند.سرانجام بعد از پنج ساعت گیر کردن مابین ایران و ترکیه وارد خاک ترکیه شدیم بعد از مهر ورود به پاسپورت، مدارک ماشین کنترل شد و با یک بررسی کوچک ماشین توسط مرزبانی ترکیه وارد خاک این کشور شدیم( بدون اینکه حتی نگاهی به مخزن گاز بکنند) ، درحالیکه برف شروع به باریدن کرده بود.
1402.12.29
ساعت ۴ صبح ۲۹ اسفند سفر زمینی ما در خاک ترکیه آغاز شد شدت برف زیاد نبود بنابراین با سرعت ۸۰ کیلومتر بر ساعت رانندگی میکردیم جاده ها بسیار خلوت بود و هرازگاهی خودروهای ایرانی در حال تردد بودند، قبل از سفر اپلیکیشن مپس(MAPS) که بدون اینترنت هم کار می کند روی گوشی نصب کرده بودم و کافی بود نقشه های مسیر ایران و ترکیه را دانلود کنم تا بتوانم از این برنامه بسیار کاربردی که در این سفر هم خیلی به ما کمک کرد استفاده کنیم. بعد از عبور از شهر دوغوبایزیت به سمت شهر آغری حرکت کردیم مسیر کاملا کوهستانی بود و شدت برف هم خیلی زیاد شده بود، اما با وجود جاده های استاندارد ترکیه و لاستیک های نو ماشین با سرعت مطمئنه مسیر را ادامه دادبم و هنگامی که به شهر ارزروم رسیدیم هوا کاملا روشن شده بود با اینکه بنزین داشتیم اما ریسک نکردیم و در یکی از جایگاه های شهر ارزروم باک ماشین را با بنزین لیتری ۴۴.۱ لیر پرکردیم.
آنقدر از زمانبندی سفر عقب بودیم که سعی کردیم بدون هیچ معطلی خودمان را به شهر ترابزون برسانیم، بعد از شهر ارزروم نوبت شهر بایبورت بود که میزبان ما باشد شهری کوچک ولی زیبا و تمیز .باتوجه به تجربه ی قبلی سفر ترابزون بعد از بایبورت باید به قوموشحانه و بعد به ترابزون میرسیدیم، اما نقشه یک چیز دیگری نشان می داد و یک مسیر خیلی کوتاه تر به سمت ترابزون نشان میداد. با پرسیدن از اهالی شهر بایبورت به مسیری که اپلیکیشن نشان میداد اعتماد کردیم و راه افتادیم مسیر خیلی باریک و از وسط روستاهای نزدیک شهر بایبورت می گذشت اما مناظر به شدت زیبا بودند، هرچه مسیر را ادامه دادیم جاده خلوت تر و کوهستانی و پر از برف می شد تا جاییکه اونقدر برف بود که جاده کلا بسته شده بود و مجبور شدیم برگردیم به سمت بایبورت. شارژ موبایلمان تمام شده بود ولی با تابلو ها حرکت کردیم به سمت قوموشحانه . دیگر جاده شبیه شمال خودمان بود با این تفاوت که جنگل ها دست نخورده بودند و تقریبا هیچ ویلایی ساخته نشده بود بعد از قوموشحانه در یک رستوران بین راهی نگه داشتیم تا موبایل ها را شارژ کنیم و شکمی سیر کنیم. رستوران بین راهی شیک و بزرگ بود ولی قیمت غذا ها بسیار گران بودو به خوردن سوپ ازوگلین به قیمت ۷۰ لیر بسنده کردیم و راه افتادیم به سمت ترابزون.
سوپ ازوگلین
از شلوغی جاده ها مشخص بود که به ترابزون نزدیک می شویم. با استفاده از نقشه ساعت ۳ بعد از ظهر به سوئیت رسیدیم.
سوئیتی که رزرو کرده بودیم در منطقه یومرا ترابزون قرار داشت .بعد از تحویل گرفتن سوئیت(Renaissannce Apartment) و رمز وای فای، مبلغ ۲۰۰ دلار بابت ۵ شب اقامت پرداخت کردیم .
سوئیت رو به دریا و طبقه ۳ این بنا بود، کاملا تمیز و شیک و با تمامی امکانات، یک آشپزخانه ، پذیرایی همراه سرویس حمام و دستشویی و یک اتاق خواب با تخت دو نفره و کمد بزرگ با سرویس دستشویی و حمام .
پذیرایی با مبل های تخت شو آشپزخانه کوچک
دریای سیاه از پنجره اتاق خواب
بعد از یک دوش آب گرم و استراحت با استفاده از دولموش با کرایه ی نفری ۲۲ لیر خودمان را رساندیم به مرکز ترابزون یعنی میدان مثل همیشه میدان پرجنب وجوش و شلوغ بود ولی هرچه به افطار نزدیک می شدیم اصناف و کسبه های داخل راسته بازار میدان تعطیل می کردند. با این حال مغازه های دور پارک میدان مخصوصا رستوران ها باز بودند بعد از مشورت تصمیم گرفتیم برویم به دونر فروشی به نام kitir doner در شمال غرب پارک.
بعد از سفارش چهار پرس دونر مرغ همراه با نوشابه فلزی در طبقه ی بالای رستوران نشستیم. دونر مرغ به همراه ترشی فلفل تند و سس سفید مخصوص بسیار لذیذ و خوشمزه بود، قیمت هر پرس دونر ۱۲۵ لیر و نوشابه کولا ۳۵ لیر.
هوا بسیار مطبوع بود و شروع کردیم به سر زدن مغازه هایی که باز بودند، فلو و کتون و .... همه ی این ها در قسمت جنوبی پارک قرار داشتند، بعد از کمی پیاده روی و سر زدن به فروشگاه ها، داخل پارک یک سماور چای پنج نفره سفارش دادیم البته اسمش پنج نفره بود برای هر نفر ۳ تا از استکان کمر باریک چای خوردیم فضا، فضای بسیار خوبی بود و هوای پارک آنقدر دلچسب بود که یک ساعتی در آنجا نشستیم و گپ زدیم هزینه ی چای ۲۲۰ لیر بود.
دولموش یومرا در خود میدان ایستگاه ندارد و کمی دورتر از میدان نگه می دارند که چند دقیقه ای با میدان فاصله ندارد.
شب قبل اینکه برویم سوئیت، بطرف دریای سیاه که دقیقا پشت سوئیت و آنطرف جاده ترابزون –ریزه قرار داشت حرکت کردیم تا کنار دریا و آرامشی که با خودش در دل شب داشت لذت ببریم.
1403.01.01
صبح بعد از خرید بساط صبحانه و نوش جان کردن آن دوباره به سمت میدان حرکت کردیم تا از کل بازار دیدن کرده و خرید هامون را انجام بدهیم.
سوار دلموش یومرا –مولوز شدیم به سمت مقصد حرکت کردیم.
مسجدی تازه تاسیس در مولوز ایستگاه آخر دولموش
شروع کردیم به دیدن بازار ترابزون و البته کند و کاو قیمت اجناس و چیزاهایی که در نظر داشتیم برای خودمان بخریم یا برای دیگران سوغاتی بگیریم. در برخورد با فروشنده ها ،افراد عادی در خیابان یا هنگامی که نیاز به کمک داشتیم برای پیدا کردن چیزی ،آدرسی مردم ترابزون یک نرمی و مهربانی خاصی در رفتارشون داشتند که در سفر قبلی هم برای ما اثبات شده بود. یک نکته ی جالب هم این بود که مردم ترابزون حتی اگر روزه هم نبودند خیلی خوب مراعات می کردند و در مدتی که آنجا بودیم غذا خوردن یا حتی سیگار کشیدن فرد یا افرادی را ندیدیم با اینکه تمامی مراکز خورد و خوراک باز بودند.
قدم زدن داخل بازار های قدیمی مخصوصا شهر خودمان تبریز برایمان لذت بخش بوده و راسته بازار های ترابزون هم واقعا زیباست، مساجد قدیمی، مراکز خرید و جنب و جوش های مردم و توریست هایی که آنجا بودند حس خوبی را برایمان بوجود می آورد.
مسجد قدیمی داخل بازار
بعد از گشت و گذار داخل بازار راهی پارک شدیم تا از فضا و منظره ی زیبای آن عکاسی کنیم. نزدیک انتخابات شهرداری های ترکیه بود و همه جا پرچم های احزاب ترکیه و خود کشور ترکیه خودنمایی می کردند. سرویس بهداشتی بسیار تمیزی هم داخل پارک بود و هزینه ی هر نفر ۲ لیر بود.
مجسمه آتاتورک داخل پارک میدان
وقت، وقت دریا بود به اتفاق همگی به سمت شمال بازار راهی شدیم پنج دقیقه با پای پیاده فاصله داشت، دریای سیاه تقریبا مواج و مثل همیشه زیبا بود نسبت به چند سال پیش فضاها و المان های زیبایی در ساحل دریا ساخته بودند و چند رستوران شیک لب دریا تآسیس شده بود.حال و هوای دریا و فضای خلوتی که وجود داشت باعث شد یکی دو ساعتی کنار دریا و روی صخره ها بنشینیم و حسابی لذت ببریم.
ساحل گانیتا
تقریبا ساعت ۶ عصر بود و همه گرسنه ،به پیشنهاد من زیر پل جنوب پارک میدان سوار دولموش شده و به سمت مرکز خرید فروم که بزرگترین مرکز خرید ترابزون هست حرکت کردیم. مرکز خرید فروم چند دقیقه ای با مرکز ترابزون فاصله ندارد. تو این چند سال مرکز خرید فروم بسیار بزرگتر شده بود و چند ساختمان دیگری هم در حال ساخت بود، بدون هیچ معطلی به سمت فوت کورت فروم که طبقه ی آخر این مجموعه بود رفتیم آنقدر رستوران وجود دارد که انتخاب برایمان سخت شده بود ولی بلاخره یک پک خانوادگی از کینگ برگر که شامل ۲ عدد برگر گوشت و مرغ و یک برگر کوچک برای پسرم آراس و پیاز و سیب زمینی و ۳ عدد کولا که جمعا شد ۳۴۰ لیر بعد از خوردن برگر ها یک پیده ی گوشت و سیب زمینی با کولا هم سفارش دادیم که طعم زیاد جالبی نداشت به مبلغ ۱۱۵ لیر.
کینگ برگر
بدون اینکه به مغازه های فروم سر بزنیم چون میدانستیم که فروم از جمله مراکز خرید گران قیمت ترابزون محسوب می شود زیاد وقت نگذاشتیم و رفتیم هایپر بزرگ فروم که در طبقه ی زیر زمین قرار داشت، هایپر فروم بسیار بزرگ و عالی بود با اینکه کمی از فروشگاه A101 قیمت ها بالا بود ولی با کمی خرید برنامه ی امروزمان تمام شد و با رفتن به جلوی فروم و سوار شدن به دولموش ها به سمت سوئیت حرکت کردیم.
المان مربوط به ماه رمضان داخل فروم
1403.01.02
بعد از خوردن صبحانه برنامه ی امروز رفتن به اوزون گل بود فاصله ی محل اقامت ما تا اوزون گل ۸۰ کیلومتر بود و سوار ماشین شده و به سمت اوزون گل حرکت کردیم. هوا ابری بود با استفاده از نقشه و بعد از عبور از چند شهر کوچک و جاده های پر پیچ و خم، اما بسیار زیبا خودمان را به اوزون گل رساندیم، حسرت دیدن اوزون گل از سفر قبلی به دلمان مانده بود و خوشحال بودیم که این بار به این مکان بسیار زیبا آمده بودیم . یک مه شدید روی دریاچه قرار داشت و تقریبا هیچ یک از بناهای چوبی ازجمله هتل ها و رستوران ها قابل رویت نبودند، هموطنان عزیزمان هم از قبل ما به این مکان رسیده بودند و مراسم رقص و آواز خوانی برقرار بود. حین عکاسی یک لحظه متوجه شدم زوجی به نوبت از ماشین ما عکاسی می کنند به شوخی بهشان گفتم ازتون بابت عکس پول میگیرم که گفتند ما هر جا رفتیم پراید هم بود و اینکه خودشون هم پراید داشتند ولی جرات اینکه بتوانند با آن به ترابزون بیایند را نداشتند.
یک نصف دوری دور دریاچه قدم زدیم هوا بی نظیر بود و مه هم کم کم ناپدید می شد و زیبایی های اوزون گل پدیدار می شد.کشور ترکیه برخلاف ایران که در حفظ منابع آبی ناتوان هستیم، واقعا از لحاظ منابع آبی در موقعیت بسیار خوبی قرار دارد و همین دریاچه اطرافش پر بود از رودخانه های بزرگ و کوچکی که به دریاچه ختم می شدند. تقریبا تمامی کافه ها و رستوران ها بسته بودند و تا چشم کار میکرد هموطنان از اکثر نقاط ایران مثل مشهد، قم، تهران و اصفهان درحال عکاسی کردن و لذت بردن از مناظر فوق العاده زیبای اوزون گل بودند.
در قسمت جنوبی دریاچه پله هایی بود که به بالای کوه می رسید و سکویی که از آنجا همه جای اوزون گل دیده می شد. دیدن دریاچه، بناهای چوبی و هوای مه آلود از بالا و حال و هوای خاص و دلپذیری داشت که تنها با بودن در آنجا میشد زیبایی آنجا را حس کرد و عکاسی گویای این همه زیبایی قطعا نیست.
اوزون گل از بالای کوه
بعد از خداحافظی از اوزون گل دوست داشتنی در شهر کوچک اما زیبای چایکارا که چند کیلومتری با اوزون گل فاصله نداشت ۲۵ لیتر بنزین با مبلغ ۱۱۱۸ لیر زدیم و راهی ترابزون شدیم.نکته قابل توجه این است در هر جایگاه سوخت قبل اینکه شروع به پر کردن باک کنیم شماره پلاک ماشین را ثبت می کردند که دلیلش را متوجه نشدیم.
ساعت حدود ۴ بعد از ظهر بود رسیدیم به سوئیت، بنابراین ماشین را جلوی سوئیت نگه داشتیم و با کمی استراحت و تجدید قوا دوباره به سمت میدان حرکت کردیم.
مطابق با اعلام هواشناسی از عصر بارندگی باید شروع می شد و هنگامی که به مولوز(ایستگاه آخر دولموش) رسیدیم بارندگی شروع شد.قبلا در یکی از پیج های اینستاگرام یک مرکز خرید قدیمی و ارزان را معرفی کرده بود ،توی نقشه علامت گذاری کرده بودم، مرکز خرید روبینس ۲ کیلومتر با میدان فاصله داشت و قدیمی ترین مرکز خرید ترابزون بود. با پای پیاده و زیر باران که البته بیشتر لذت می بردیم و تا اینکه اذیت بشویم به سمت این مرکز خرید حرکت کردیم.حین مسیر ۵ تا باقلوا و ۵ تا بامیه مغزدار شکلاتی به قیمت ۱۶۰ لیر خریدیم و خودمان را رساندیم به این مرکز خرید.
این مرکز خرید که دقیقا کنار ساختمان شهرداری ترابزون قرار دارد، بسیار خلوت بود و هموطنان ایرانی خیلی کمی آنجا بودند. برندهای آشنایی به جز ال سی در آن وجود نداشت ولی قیمت اجناس نسبتا ارزان بود. بعد از کلی وسواس و گشتن چندتا خرید خوب توانستیم بکنیم.
داخل مرکز خرید روبنیس
آخرین طبقه ی این مرکز خرید فودکورت هم دارد که البته چندتا رستوران بیشتر داخل آن نیست و نباید زیاد از باب تنوع رستوران روی آن حساب کرد.هنگام خروج از روبیس باران همچنان داشت می بارید. برگشتیم سمت میدان و دنبال رستوران، دو ، سه تا از رستوران های که از قبل می خواستیم غذای آنجا را هم امتحان بکنیم بسته بودند(ساعت حوالی ۱۰ شب بود). رفتیم به سمت شمال غربی پارک و رسیدیم به رستوران ولکان، تقریبا همه چی داشت دونر، انواع مختلف کباب و ....
سفارش ما شد یک پرس کباب اورفا به قیمت ۲۵۰ لیر یک پرس دونر مرغ با پلو ۲۵۰ لیر و سه تا نوشابه کولا.
موقعی که رفتیم داخل رستوران هیچکس نبود اما بعد از چند دقیقه سر و کله هموطنانمان پیدا شد و در یک چشم به هم زدن کل میزهای رستوران پر شدند.کیفیت غذاها خیلی خوب بودند اما نسبتا گران.
1403.01.03
امروز نوبتی هم باشد، نوبت مرکز خرید جواهر بود. باز هم هوا بارانی بود، با کرایه ی نفری ۱۵ لیر رفتیم مرکز خرید جواهر.جواهر یکی از مراکز خرید محبوب ما ایرانی ها است بخاطر ارزان بودن و حراجی هایی که در این مرکز خرید وجود دارد.اکثر برندهای نام آشنا را در این مرکز خرید می توان یافت.
ساختمان روبروی جواهر
برند ال سی که شاید بزرگترین برند داخل جواهر است، آنچنان حراجی گذاشته بود که همه ی ایرانی ها مشغول خرید بودند و ما هم که بعد از چند روز کندوکاو قیمت ها، هر چیزی که لازم بود را از این مرکز مخصوصا ال سی خرید کردیم.
بعد از اتمام خرید از جواهر از جلوی این مرکز خرید سوار دولموش شده و دوباره راهی میدان شدیم.
به نظر من میدان(مرکز ترابزون) ارزشش را دارد که هر روز به آنجا سر بزنیم چه برای خرید چه برای قدم زدن و البته لذت بردن از پارک میدان.
پارک میدان در هوای بارانی راسته بازارهای میدان
نزدیک افطار بود که رسیدیم میدان، یکی از رستوران های دونر فروشی در اوزون سوکاک به نام katik doner که اول خیابان سنگ فرش شده قرار دارد دونر رایگان همراه با دوغ نذری می داد که جمعیت خیلی زیادی جلوش صف بسته بودند.
البته هموطنانمون را لابه لای صف میشد تشخیص داد و از این قافله عقب نبودند.
بعد از خرید چند قلم وسایل آرایشی و بهداشتی توسط همسر محترم از فروشگاه گراتیس و البته یک جفت کفش از فروشگاه Flo برای آراس ، نوبت غذا بود.
با توجه به اینکه همه علاقه فراوانی به دونر داشتیم، به همان رستوران Kitir dner که روز اول هم رفته بودیم، رفتیم و این بار دونر پرسی همراه با پلو سفارش دادیم.
قیمت هر پرس ۱۵۰ لیر و ۳۵ لیر کوکا فلزی بود. ما توی مسافرت قبل به کوشک آتاتورک و بزتپه رفته بودیم و چون دو نفر از همسفران ما برای بار اول بود که به ترابزون می آمدند، پیشنهاد دادیم که بریم سمت بزتپه، منتها بیشتر راغب بودند دوباره بریم سمت دریا.
بنابراین با اینکه هوا تاریک شده بود رفتیم سمت دریای سیاه، دریا بیشتر از روز مواج بود و صدایش آرامش خاصی داشت. دو سه ساعتی کنار دریا بودیم و کم کم آماده شدیم و رفتیم سمت دولموش ها تا برگردیم سمت سوئیت.
امروز آخرین شب ما در ترایزون بود بعد کمی استراحت یک فلاکس چای آماده کردیم رفتیم لب ساحل نزدیک سوئیت
1403.01.04
صبح بعد از میل صبحانه بارو بندیل خودمان را بستیم و با تحویل دادن کلید سوئیت و تشکر از صاحب سوئیت به سمت ایران حرکت کردیم. تا شهر بایبورت هوا عالی بود و بدون هیچ مشکلی برمیگشتیم اما بعد از شهر بایبورت به سمت شهر ارزروم کم کم برف شروع کرد به باریدن.
جاده ها بسیار خلوت بود اما شدت برف بیشتر شد و مجبور شدیم سرعت خودمون را کم کنیم. جاده های ترکیه بسیار صاف و کاملا استاندارد ساخته شده اند، در کل مسیر رفت و برگشت به ندرت چاله ای وجود داشت که که از شانس ما و البته بی دقتی ما یکی از لاستیک های سمت شاگرد افتاد داخلش و دیدم دوتا قالپاق از ماشین جدا شدند و دارند به سمت دره حرکت می کنند. سریع ماشین را زدیم کنار و دیدیم رینگ لاستیک عقب کج شده است و آرام آرام باد لاستیک دارد خارج می شود.دمای هوا حداقل ۱۰ تا ۱۵ درجه ای از ترابزون سردتر بود و برف هم به شدت می بارید. سریع لاستیک را عوض کردیم و به راه ادامه دادیم.
شهر با نماد عشق نزدیک ارزروم
در کمربندی شهر ارزروم ۲۰ لیتر بنزین زدیم که شد ۹۰۰ لیر، البته قیمت بنزین یک لیتر از روز قبل گرانتر شده بود.برف همچنان می بارید تا اینکه رسیدیم شهر آغری. در مسیر شهر آغری به سمت دوغوبایازیت شدت برف آنچنان شد که نمی شد بیشتر از سرعت ۲۰ رانندگی کرد ولی چون جاده خلوت بود نمی خواستیم کنار بزنیم و منتظر قطع بارش برف باشیم.به هرحال به هر نحوی بود، درحالیکه چراغ بنزین هم روشن شده بود ساعت حدود ۱۱ شب رسیدیم مرز، جالب اینکه ۱۰ کیلومتر مانده به مرز خبری از برف نبود.با اینکه ۵ تا ماشین بیشتر در مرز نبودیم بعد از وقفه ای ۳ ساعته به دلیل مشکل سیستم مرز ترکیه و البته کارهای اداری ورود ماشین به ایران و بررسی چند باره ماشین و چمدان های ما توسط گمرک و مرزبانی بلاخره ساعت ۲ نصف شب وارد خاک خودمان شدیم.
خداحافظ ترابزون
توضیحاتی درمورد محل اقامت
محل اقامت ما در منطقه یومرا در فاصله ۱۲ کیلومتری مرکز ترابزون و مابین ترابزون و شهر ریزه قرار داشت.ما از سایت بوکینگ برای پنج شب ۲۱۳ دلار رزرو کردیم(البته با تخفیف 200 دلار پرداخت کردیم ) که امتیاز ۸.۳ را داشت.
برای رزرو این هتل باید کارت بانکی بین المللی میداشتیم، البته نه برای پرداخت پول بلکه صرفا اعلام کنیم کارت بانکی بین المللی داریم، که این مشکل هم با خرید کارت مجازی از سایتهای ایرانی، به قیمت 1800000 ریال حل شد.این هتل آپارتمان در ۵ طبقه که هر طبقه ۴ واحد بود با کلیه امکانات در اختیار ما قرار گرفت. از لحاظ موقعیت مکانی بسیار خوب بود، کلی هایپر مارکت معروف ترکیه از جمله میگروس، آ۱۰۱ و .... در نزدیکی محل اقامت ما قرار داشتند.دلموش ها دقیقا جلوی هتل آپارتمان نگه می داشتند و فاصله ی نزدیک آن با دریا باعث می شد هر وقت دلمان می خواست به دریا برویم.برای ما که ۴ نفر بزرگسال با یک کودک ۵ ساله بودیم بسیار مناسب بود و تمامی امکانات بدون کم و کاست وجود داشت. اینترنت هتل هم بسیار عالی بود و چند روز بدون دغدغه فیلترشکن، از فضای مجازی استفاده کردیم.
جزئیات مخارج سفر 6 روزه برای دو نفر بزرگسال و یک کودک 5 ساله
*قیمت لیر در اسفند 1402 مبلغ 19500 ریال
* قیمت دلار در اسفند 1402 مبلغ 607000 ریال
*هر 100 دلار بطور میانگین 3300 لیر
جمع کل مخارج سفر ما: 409390000 ریال
در پایان از همسفران عزیزم که در این سفر کنار من بودند قدردانی میکنم و ضمن آرزوی سفرهای فراوان، از همه لست سکندی ها عزیز خواستارام با پیشنهادات وانتقادات خودشان در مورد این سفرنامه، بنده رو هر چه بیشتر در نگارش سفرنامه های آتی کمک کنند.