به نام یگانه آفریدگار عشق و آگاهی
با سلام، من تجربه چندین سفر از جمله استامبول، دبی، هند و مالزی رو داشتم ولی متاسفانه به خاطر کمبود زمان یا بهتر بگم تنبلی هیچوقت سفرنامه ای ننوشتم و این اولین تجربه منه پس اگه کم و کسری بود ببخشید.دلیل اصلی تصمیمم برای نگارش این سفرنامه هم این بود که با خواندن سفرنامه دوستان دیگر در لست سکند به خصوص سفرنامه آقای پوریا اقتداری کمک خیلی زیادی برای برنامه ریزی سفر به من کرد. من هم تصمیم گرفتم سفرنامه ی نسبتا جامعی تهیه کنم که به دوستان کمک کنه، سوالات زیادی داشتم که در سفرنامه ها جوابهاش رو پیدا نکردم و تصمیم گرفتم حتما این سفرنامه رو بنویسم تا کسایی مثل خودم که این سوالات رو داشتن به جواب برسند و همین طور بتونن تخمین هزینه ای بر اساس قیمت های روز داشته باشند.
من تعریف زیادی از کشور زیبای گرجستان شنیده بودم و دلم میخواست دو شهر زیبای اون یعنی تفلیس و باتومی رو ببینم.همین باعث شد که تصمیم به رفتن بگیرم. بجز تجربه دو سفر اولم هیچوقت از تور استفاده نکردم چون یاد گرفتم که سفر شخصی بسیار مقرون به صرفه تره و از اونجایی که بسیار کنجکاو و اهل تحقیق هستم ،تجربه خوبی در سفرهای قبلی به خصوص در مالزی داشتم که همسفران به دلیل اطلاعات زیادی که از مکانهای دیدنی، آدرسها و ایستگاههای مترو داشتم فکر کرده بودند من قبلا هم به آنجا سفر کرده ام و همین امر همین باعث شد گشت های توری را که با آن آمده بودیم کنسل کنند و با من همسفر شوند و با کرایه کردن یک ون کل کوالالامپور رو با هزینه بسیار پایین گشتیم که البته همین امر باعث شاکی شدن لیدر عزیز شده بود! بگذریم....
با یه سرچ گوگل و زنگ زدن به چندین آژانس متوجه شدم که قیمت تورهای گرجستان به صورت هوایی بالاست و از اونجایی که عاشق رانندگی هستم تصمیم گرفتم سفر زمینی با ماشین شخصی به همراه خانواده رو تجربه کنم . قیمت تورهای ترکیبی تفلیس باتومی برای 7 روز حدودا نفری 16 میلیون بود که برای سه نفر ما حدودا 48 میلیون (بدون هزینه خروجی و هزینه های جانبی و بدون ارز مورد نیاز جهت گشت و گذار و هزینه ها) در هتل سه ستاره میشد.تصمیم من این بود که با همین هزینه، 7 روز رو به 15 روز و هتل سه ستاره رو به چهار ستاره تغییر بدم و ترابزون رو هم به مقاصدم اضافه کنم!
پس دست به کار شدم... پانزدهم و بیست و سوم شهریورماه تعطیل رسمی بود و تصمیم گرفتم از آن برای زمان سفر استفاده کنم تا کمتر مرخصی بگیرم! برنامه ریزی من از ده تا 24 شهریور ماه بود.از آنجایی که آدم لحظه آخری نیستم و همیشه دوست دارم برنامه ریزی شده و زودتر از موعد اقدام کنم،14 مرداد برای کارهای مربوط به خروج ماشین یعنی گرفتن کاپوتاژ،پلاک ترانزیت و گواهی نامه بین المللی اقدام کردم.
اولین مرحله
مجوز خروج خودرو یا همون کاپوتاژ خودرو رو از گمرگ غرب تهران هست به آدرس کیلومتر ده جاده قدیم تهران کرج.صبح زود با تمامی مدارک ماشینم یعنی سند وفاکتور فروش ، کارت سبز، کارت ماشین و مدارک شخصی ام :پاسپورت،کارت ملی ، شناسنامه و گواهینامه مراجعه کردم و در عرض فقط نیم ساعت موفق به اخذ برگه کاپوتاژ شدم.خوشبختانه ماشینم رو هم برده بودم چون ارزیاب گمرگ باید مدارک رو با شماره موتور و شاسی ماشین تطبیق بدهد. یه نکته هم اضافه کنم که برگه سبز خودرو با سند خودرو متفاوته و حتما باید هردو مورد رو همراه داشته باشید.
پروسه انجام گرفتن کاپوتاژ از چیزی که در اینترنت خوانده بودم خیلی خیلی راحتر بود و چیزی که بیشتر از همه توجهم رو جلب کرد خوش برخوردی تمام مسئولین گمرک غرب و کمک هاشون بود که واقعا از یه اداره دولتی بعید بود اگه همه ادارات انقدر خوش اخلاق و مهربون بودن ایران بهشت میشد! کل هزینه دریافت کاپوتاژ ماشین 2،500،000 ریال (صد و پنجاه هزار تومان در مرحله اول و صدهزار تومان هنگام خروج).
اخذ گواهینامه بین المللی ، ترجمه کارت ماشین (دفترچه خودرو) و پلاک ترانزیت مرحله دوم:
متوجه شدم که در همان گمرک غرب هم یک کانکس زدن و کارهای گواهی نامه بین المللی رو هم براتون انجام میدن اما روزی که من بودم به دلیل قطعی سیستم گفتن بهتر است به مرکز دیگه ای مراجعه شود و من چون غرب تهران بودم کانون جهانگری غرب تهران به ادرس بزرگراه آیت الله کاشانی بلوار اباذر پلاک 9 واحد هفت طبقه چهارم رو انتخاب کردم. مدارکی که لازم بود همان مدارک اولیه دریافت کاپوتاژ به علاوه برگه کاپوتاژ دریافتی از گمرک و یک قطعه عکس بود.
شعبه بسیار خلوت و مسئولین خوش برخورد(به خصوص خانم توتونچی عزیز که پرحوصله تمام جواب سوالات من رو دادن) در عرض کمتر از یک ساعت گواهی نامه بین المللی،دفترچه ترجمه بین المللی، برچسب آی آر،و پلاک خودرو رو بهم تحویل دادند. هزینه دریافت گواهی نامه بین المللی یکساله 3،560،000 ریال و هزینه پلاک و ترجمه و برچسب جمعا 15،597،000 ریال. اگر گواهی نامه سه ساله هم بخواین صادر میشه و هزینش حدود یک میلیون هست اما شرط اصلیش این هست که گواهی نامه ملی شما هم حداقل سه سال اعتبار داشته باشه که برای من نداشت و به همین دلیل یکساله درخواست دادم.
داشتم از در خارج میشدم برای رفتن به خیابان مطهری بیمه ایران جهت دریافت بیمه سبز ماشین که متصدی گفت شعبه ما بیمه نامه هم صادر میکنه!از من مقصد رو پرسیدند که با توجه به دو مقصده بودن سفر من یعنی ترکیه و گرجستان گفتند که باید به صورت مجزا برای هر کشور بیمه نامه خودرو تهیه کنم بیمه نامه ترکیه حداقل سی روزه هست و کمتر صادر نمیشه به مبلغ 13،500،000ریال و تاکیید کردن که بیمه نامه خود ترکیه هست ،انگار که در ترکیه خریداری کردین و در مورد گرجستان هم گفتن که به تازگی گرجستان دیگه بیمه نامه سبز بیمه ایران رو قبول نمیکنه و از همین شعبه بیمه نامه ماشین گرجستان رو هم به مبلغ 14،000،000 ریال با اعتبار 15روزه خریداری کردم.
با پرسیدن سوال بیمه مسافری نمیخواین؟ما اون رو هم داریم ذوق زده شدم! بیمه نامه با پوشش ده هزار یورو بیمه سامان برای هرنفرحدودا 1،500،000 ریال که ما سه نفر بودیم جمعا 4،500،000 ریال میشد، اما هفته قبل چیزی شنیده بودم که بیمه سامان طرحی به نام طرح اقتصادی هم داره که قیمتش فقط 57 هزار تومنه اما پوشش همون 10هزار یورو هست.اما تا زمانی که چیزی نگین چون سودی براشون نداره بهتون معرفی نمیکنن.تا من اون طرح رو سوال کردم قبول کردن و اون رو برام صادر کردن برای سه نفر جمعا شد 171 هزار تومان!
در عرض دو ساعت کلیه کارهای خروج از کشور شامل کاپوتاژ،گواهی نامه بین المللی،ترجمه،برچسب،بیمه ماشین و بیمه مسافرتی سامان انجام شد!جمع کل هزینه ها تا به اینجا 50،849،000 ریال. بعد از انجام شدن کلیه کارهای مربوط به خودرو شروع به سرچ کردن جهت رزرو هتلها کردم. طبق تجربیات قبلیم، پرداخت کردن هزینه هتل به ریال و قبل از سفر خیلی به صرفه تر از رزرو هتل بدون پیش پرداخت و تسویه در محل هتل به صورت دلاری هست.(مقایسه قیمت دلاری سایت بوکینگ و تبدیل به ریال و قایسه با سایتهای داخلی)
تنها لازمش انجام زمان بندی دقیق برای سفره که اگه به موقع به هتل برسین متوجه هیچ جریمه دیرکرد و داستانی نمیشین.
پس از جستجوی زیاد هتلهای ذیل رو از سایت های ایرانی خریداری کردم:
هتل نور ماکو برای یک شب هنگام رفت (اتاق سه تخته) به مبلغ هفتصد و پنجاه هزار تومان که تلفنی رزرو کردم.
هتل گرند پالاس تبلیسی 4 ستاره برای 4 شب به همراه صبحانه بوفه (یک اتاق سه تخته)به مبلغ 12 میلیون تومان.
هتل آپارتمان اوربی لاکچری آپارتمنت 4 ستاره برای 5 شب بدون صبحانه(یک اتاق سه تخته) به مبلغ 9 میلیون تومان.
هتل تی اس گلد بیزنس سه ستاره در ترابزون به مدت سه شب با صبحانه بوفه (یک اتاق سه تخته)به مبلغ 10 میلیون تومان.
خوب تا اینجای کار کل هزینه های اقامت سفر به مبلغ 32 میلیون برای 15 روز و سه نفر رو پرداخت کردم.
نکته: توضیح اینکه مبلغ 5 میلیون جهت انجام امور خودرو و گواهی نامه و بیمه ماشین و بیمه مسافری ناگزیر هست اما در مورد هتلها دوستانی که بخوان سفر کم خرج تری داشته باشند میتوانند از هتلهای بدون صبحانه،هاستل ها،و یا آپارتمان های اجاره ای استفاده کنند که هرکدوم مزیت خاص خودشون رو دارند و بسیاراقتصادی تر هستند.در سایت بوکینگ دات کام هتلهای خوب وتمیزو بدون صبحانه ای هستند که با نصف مبلغی که من انجام دادم بدون پیش پرداخت میتونین رزرو کنین و زمان رسیدن به هتل پرداخت کنین.
به دلیل سفر با ماشین و بلد نبودن مسیر نیاز به سیم کارت ترکیه و گرجستان داشتم.(به صورت مپ آفلاین هم میتونین نقشه هارو دانلود کرده و بدون اینترنت استفاده کنین اما من ریسکش رو قبول نکردم و ترجیح دادم حتما سیم کارت تهیه کنم.)با بررسی متوجه بالا بودن هزینه های رومینگ بین الملل در صورت استفاده از سیم کارت داخلی شدم.پس از تحقیق متوجه شدم قیمت خرید سیم کارت در ترکیه بسیار بالاست و بیشتر از یک میلیون هزینه داره.پس سیم کارت ترکیه رو از اپلیکشن آپ خریداری کردم.
سیم کارت ترکیه با دو گیگ اینترنت فقط 200هزار تومان و 8 گیگ اینترنت 500هزار تومان.من 8گیگ رو تهیه کردم که با مالیات و هزینه پست 570هزار تومان شد که لحظه خرید متوجه شدم که یک سیم کارت هدیه هم داره با همین مقدار اینترنت و مکالمه که بسیار به صرفه شد.سیم کارت خریداری شده بعد از چند روز با پست به دستم رسید.(شنیده بودم که این سیم کارت نیاز به فعال سازی یا انجام کار خاصی جهت استفاده در ترکیه نداره فقط کافیه توی گوشی انداخته بشه و قابل استفادست که بعدا دیدم اینطور نیست و از خرید آن بسیار پشیمان شدم که در ادامه خواهم گفت.)
جدول هزینه های قبل سفر
لیست هزینه ها
شرح
مبلغ به تومان
هزینه دریافت کاپوتاژ
گمرک غرب تهران(جاده مخصوص)
250,000
گواهی نامه بین المللی یکساله
کانون جهانگردی غرب تهران صادقیه بلوار ابوذر
356,000
پلاک،برچسب،ترجمه کارت ماشین
کانون جهانگردی غرب تهران صادقیه بلوار ابوذر
1,560,000
بیمه بین المللی ماشین در ترکیه(اجباری)-30 روزه
کانون جهانگردی غرب تهران صادقیه بلوار ابوذر
1,350,000
بیمه بین المللی ماشین در گرجستان(اجباری)-15 روزه
کانون جهانگردی غرب تهران صادقیه بلوار ابوذر
1,400,000
بیمه مسافرتی سامان با پوشش ده هزار یورو(برای سه نفر)-طرح اقتصادی
کانون جهانگردی غرب تهران صادقیه بلوار ابوذر
171,000
رزرو هتل نور ماکو برای یک شب هنگام رفت
ماکو-چهار راه مرکزی-فاصله تا مرز 15 دقیقه .
750,000
رزرو هتل چهار ستاره گرند پالاس تبلیسی Hotel Grand Palace, Tbilisi
برای 4 شب و خرید ریالی از سایت داخلی با صبحانه بوفه
12,000,000
رزرو هتل چهار ستاره اوربی لاکچری آپارتمنتOrbi Luxury Apartments
برای 5 شب و خرید ریالی از سایت داخلی بدون صبحانه
9,000,000
رزرو هتل سه ستاره تی اس گلد در ترابزون TS Gold business Hotel
برای 3شب و خرید ریالی از سایت داخلی با صبحانه بوفه
10,800,000
پرداخت عوارض خروج از کشور
برای سه نفر -پرداخت آنلاین از طریق اینترنت
1,200,000
خرید سیم کارت ترکیه با اینترنت 8 گیگ و 200 دقیقه مکالمه
خرید ریالی از اپلیکیشن آپ و دریافت یک سیم کارت هدیه با همان مشخصات(درواقع دو سیم کارت)
570,000
جمع کل هزینه ها
39,700,000 تومان
نکته اول مهم: با توجه به تجربه بدی که در سفر به استانبول داشتم که در آن سفر هتل رو از سایتهای داخلی خریداری کرده بودم ولی بعد از رسیدن متوجه شدم در سیستم هتل استانبول پرداخت وجهم تایید نشده و تا لحظه رفتن درگیر رفع مشکل و تماس زیاد با پشتیبانی شده بودم برای این سفر بعد از خرید از سایت داخلی مربوطه خواستم تا کد تایید همه هتلهای خریداری شده را برایم ارسال کنند تا دوباره دچار این مشکل نشوم و پیشنهاد میکنم در صورت خرید ریالی هتل، حتما قبل رفتن کد تایید رو دریافت کنید.ودر صورت ندادن کد تایید حتما با خود هتل تماس گرفته و ثبت شدن اسمتون رو چک کنید.
نکته دوم مهم:بهتره قبل از برنامه ریزی برای تاریخ سفر به گرجستان حتما سایت batumievents.com رو چک کنید.همونطور که در عکس قرار دادم بالای سایت میتونید بازه تاریخی که برای سفر انتخاب کردید رو وارد کنید و با زدن دکمه سرچ تمام فستیوالها و جشنواره های رایگان و غیر رایگان که در اون تاریخ در باتومی برگزار میشه رو به همراه آدرس به شما نشون میده.در بازه تاریخی سفر من ،با چک کردن تاریخ، دو ایونت یکی نمایشگاه باتومی و ایونت دوم فستیوال رایگان جشن و موسیقی باتومی روبروی برج الفبا برگزار میشد، که دیدن اون رو در برنامه گنجاندم.
در تفلیس و باتومی در تاریخ های مختلف ایونتهای بسیاز زیبا و جالبی برگزار میشه که دیدنش واقعا ارزشمنده.مثل جشنواره پنیر گرجستان،جشنواره موسیقی باتومی،جشن رنگها در تفلیس و جشنواره فیلم باتومی و ....
دو هفته قبل از سفر ماشین رو برای چک کردن کامل به نمایندگی بردم تا تمام قطعات مصرفی(فیلترها،روغن،باطری و...)جلوبندی و باد لاستیکها و ...را کنترل کنن تا از مشکلات آتی در حدی جلوگیری بشه.(هرچند که در سفر گاهی اتفاقات غیر منتظره و غیر قابل پیش بینی هم وجود داره.) کار دیگه ای که انجام دادم به خاطر طولانی بودن مسیر دانلود کردن موزیک های مختلف،کتابهای صوتی و خرید کپسول آتش نسانی برای ماشین بود.
و بالاخره میرسیم به قسمت شیرین شروع سفر ساحل:
جمعه دهم شهریور 1402 ساعت 5 صبح حرکت کردیم،بین راه برای استراحت چندین بار توقف کردیم کیلومتر ماشین هنگام شروع سفر 69,176 بود.
کوهای رنگارنگ و جذاب در مسیر رسیدن به تبریز برایم بسیار جالب بود انگار که با آبرنگ کوهها را رنگ گرده باشند واقعا منظره زیبایی بود و از دیدن آن در مسیر بسیار لذت بردیم.
حدود ساعت 1:30 ظهر به تبریز رسیدیم و چون تا به حال به تبریز سفر نکرده بودیم تصمیم به بازدید از پارک ائل گلی تبریز کردیم.ورودی پارکینگ 50،000 ریال بود .تصمیم گرفتیم قبل از بازدید از محوطه ناهار بخوریم،ساندویچ ها را از قبل آماده کرده بودیم بعد از خوردن ناهار وارد محوطه شدیم و زیبایی عمارت لذت بردیم و کمی عکس گرفتیم.
هوا بسیار گرم بود و ما هم که تعریف بستنی های سنتی تبریز رو خیلی شنیده بودیم تصمیم گرفتیم در همانجا آنرا امتحان کنیم.هوا بسیار گرم بود و بستنی که مادرم مهمان کرده بود بسیار به ما چسبید طعم بسیار خوبی داشت و از تکه های کوچک باقلوا هم در آن استفاده شده بود.هزینه بستنی برای سه نفر 90،000 تومان.
پس از خوردن بستنی به سمت ماکو حرکت کرده مسیر تبریز به سمت ماکو جاده مناسبی نداشت و آسفالت وصله پینه و پر از دست انداز بود.حدود ساعت 7 به ماکو رسیدیم و به هتل نور که از قبل رزرو کرده بودم رفتیم.هتل از عکسهایی که در اینترنت دیده بودم کوچکتر بود.ماشین رو پارک کرده و فقط وسایل شخصی را بالا بردیم.صاحب هتل اطمینان داد که محل امن است و از بردن چمدانها به داخل خودداری کردیم.
مهمانپذیر نور تنها یک طبقه و چندین اتاق داشت. فضای اتاق تقریبا کوچک اما تمیز بود که شامل سه تخت و یک مبل بود،تشکها بسیار راحت بودند.سرویس چندان تعریفی نداشت.پس از کمی استراحت پایین رفته و به کمک رسپشن پلاک ترانزیت ماشین را با استفاده از بست محکم کردیم. اولین تجربه زمینی خارج از کشور رو داشتم و استرس عجیبی به سراغم امده بود و با توجه به سفرنامه های زیادی که خونده بودم و ترس از ریجکت شدن و برخورد بد مامورین در گرجستان داشتم تقریبا تمام شب را بیدار بودم.
هزینه های روز اول سفر:
عوارض اتوبان 11،500 تومان
بستنی 90،000 تومان
پارکینگ ائل گلی 5،000 تومان
و بنزین بین راه
هزینه هتل نور قبلا پرداخت شده بود
جمع کل هزینه ها 117،000 تومان بجز بنزین
روز دوم شنبه یازدهم شهریور ماه:
ساعت 4 صبح وسایل را جمع کرده و ساعت 5:30 صبح به سمت مرز بازرگان حرکت کرده و قبل از ساعت شش به آنجا رسیدیم.در بدو ورود فردی برای فروش لیر آمد که قیمتی پایینتر از قیمت ارائه شده در تهران داشت نرخ 1900 تومان توافق کردیم و 1100 لیر خریدم.در گمرک ایران بسیار اذیت شدیم از ساعت شش صبح تا 10 به مدت 4 ساعت تمام سیستمشان قطع بود و بعد هم تغییر شیفت شد.به دلیل وسواسی که در کامل بودن مدارک دارم از همه چیز کپی رنگی گرفته بودم که باعث شد یک صف طولانی جلو بیوفتم و زمانی که گفتن کپی کاپوتاژ و کارت ماشین رو باید بگیری و من کپی رنگی را ارائه دادم با جمله بابا تو دیگه کی هستی که مسئول گمرک به من گفت همه خندیدند!
صف طولانی افراد به همراه بینظمی بسیار زیاد و جلوگیری از بی نوبت وارد شدن برخی هم وطنان کلافه کننده بود.مدارک ماشین رو چک کردند برگه کاپوتاژ اولین مدرکی هست که کنترل میشه پس حتما همراهتون داشته باشین، ما به التفاوت پول بنزین هم هزینه غیر منطقی بود که باید پرداخت میشد حدود 1،850،000 تومان هزینه آنرا پرداخت کردم و پس از 4 ساعت معطلی وارد گمرک ترکیه شدیم، آنجا هم تغییر شیفت بود و حدود 20 دقیقه معطل شدیم پدر و مادرم از درب مسافرین رفتند و من ماشین رو به همراه وسایل بردم ، چک کردن وسایل زیاد زمان بر نبود.از من پرسید چرا انقدر خوراکی داری؟و من هم که تازگی شروع به یادگیری استانبولی کرده بودم دست و پا شکسته جواب دادم که چون زیاد گشنم میشه باید خوراکی زیاد داشته باشم که او هم خندید و گفت میتونی بری.اما به تعدادی از هموطنان ایراد گرفته بودند و مقداری از وسایلشان را گرفته بودند.
حدود ساعت 11 از گمرک ترکیه خارج شدیم و به دلیل بینظمی گمرک ایران کلی از برنامه عقب افتادیم.خیلی از هم وطنان بسته های سیگار به آن سمت مرز میبردند و در آن سمت پول میگرفتند. خوشحال از اینکه بلاخره خلاص شدیم ماشین رو کنار زدم تا سیم کارتهای ترک را که از قبل خریداری کرده بودم داخل گوشی بیندازم که بله!مشکل بعدی!سیم کارتها کار نمیکردند. توضیح طولانی راهنما را خواندم و انجام دادم اما نشد که نشد سیم کارت هدیه را هم در گوشی دیگری انداختیم و فهمیدیم که اصلا شارژی ندارد!به دلیل خارج شدن از مرز امکان تماس با پشتیبانی هم میسر نبود!
نصیحت دوستانه: قید اختلاف پول سیم کارت را بزنید و از همان کشور مقصد سیم کارت بگیرید تا مثل من ضرر نکنید. خلاصه بدون مپ و با استفاده از تابلو های راهنما به سمت شهر کارس حرکت کردیم.آسفالت جاده ها بینظیر بود و در دلم حسرت میخوردم که چرا جاده های کشور ما باید انقدر با کشور همسایه خودمان متفاوت باشد.جاده ها مسطح،چند بانده با اسفالت بسیار مناسب راه را بسیار آسان کرده بود.در بین راه صبحانه خورده و مناظر بسیار زیبایی را مشاهده کردیم.
گاوهای با نمک کم کم جلو آمده و احساس کردم الان دیگه در ماشین رو باز میکنند و وارد میشوند! در مسیر برای استراحت و خوردن چای کنار زده بودیم که پس از چند دقیقه ماشین یکی از هموطنان کنارمان استاد و فکر کرده بودند برای ماشین مشکلی به وجود امده و میخواستند کمک کنند. از این موضوع بسیار خوشحال شدم و خیلی باعث خوشحالیه که همیشه هوای هموطنان خودمون را در هر شرایطی داشته باشیم.
به شهر کارس رسیدیم با پرس و جوی فراوان نمایندگی سیم کارت ترک سل رو پیدا کردم و برای خرید سیم کارت اقدام کردم قیمتهای پشت شیشه بسیار پایین اما قیمتی که به من گفته شد حدود 800 لیر بود که بعدا فهمیدم قیمت سیم کارت برای توریستها بسیار بالاتر است .متصدی اصلا انگلیسی بلد نبود شانسی که اوردیم دو ایرانی داخل مغازه بودند که برای کار از ماکو به ترکیه امده بودند و کاملا به استانبولی مسلط بودند و بسیار به ما کمک کردند بعد از گفتگوی طولانی و پرداخت مبلغ مشخص شد که نمیتوانم سیم کارت بگیرم مگر آنکه از آمدنم به ترکیه یک روز گذشته باشد یا باید به نمایندگی اصلی بروم،
بسیار کلافه شده بودم که حالا بدون اینترنت نمایندگی اصلی رو از کجا پیدا کنم که متصدی که دختر بسیار مهربانی بود مغازه را بست و برای راهنمایی من به نمایندگی اصلی امد که پیاده حدودا چند دقیقه بود. از انسانیت او بسیار خوشحال شدم و از او تشکر کردم.پس از گرفتن سیم کارت اصلی به قیمت 800 لیر که سه ماه هم بیشتر فعال نیست با روشن کردن گوگل مپ و گذر از مسیری پر پیچ و خم اما زیبا حدود ساعت 5 به گمرک Turkgozu رسیدیم. به دلیل معطلی گمرک ایران و خرید سیم کارت در ترکیه حدود 5 ساعت از برنامه عقب افتادیم.
با توجه به پیش زمینه ای که از گمرک گرجستان داشتم خودم رو برای هر اتفاقی آماده کرده بودم.داخل شدیم گمرک بسیار خلوت بود خیلی سریع و بدون معطلی از قسمت ترکیه گذر کرده و وارد گمرک گرجستان شدیم،
یک افسر خانم پشت سیستم بود که به من اشاره کرد صبر کنم بعد از چند دقیقه جلو آمد ظاهرش کمی جدی اما مودب بود.چند سوال از من پرسید:چرا به گرجستان آمدی؟دفعه چندم هست به گرجستان میایی؟همراهات پدرت و مادرت چه شغلی دارند؟شغل خودت چی هست؟برنامت چیه و چند روز میمیونی که من گفتم 4 شب در تفلیس و 5 شب در باتومی میمانم .بیمه ماشین و بعد بیمه مسافری رو خواست .بیمه من رو که بیمه اقتصادی سامان بود دید و گفت نه این بیمه قابل قبول نیست بیمه برای گرجستان باید ارائه بدی، که من هم بهش توضیح دادم که این بیمه مولتی هست و کلمه مولتی رو روی برگه بهش نشان دادم و گفتم با توجه به مولتی بودن در همه کشورها مثل ترکیه و گرجستان قابل استفاده هست.
اومد چیزی بگه که برگه رو برگردوندم و به او نشان دادم که سقف پوشش بیمه هم ده هزار یورو هست نگاهی انداخت و گفت حق با شماست.خان اول با موفقیت تموم شد بعد از اون وچر هتل و پاسپورتها را به رییسشان داد .رییس کوتاه قامت با چشمان کمی خسته و قرمز، قیافه بسیار عبوسی داشت و در نگاه اول اول آدم میترسید اما چون مدارک رو کامل آورده بودم و ترسی نداشتم با لبخند جواب اخمهایش را میدادم.رییس با بدخلقی به گرجی گفت ساکها رو باز کن نشان بده و مامور کناریش که پسر جوانی بود به انگلیسی حرفهای رییسش را برای من ترجمه میکرد.ساکها رو نگاهی انداخت و بین کلی چیز به نان باگت گیر داد که این چیه منم خندیدم و گفتم نان!
بعد به ترکی گفتم Ekmek بعد گفتم میخوای باز کنم ؟گفت نه.افسر جوان پرسید برنامه ات را دقیقا به ما بگو چند شب کجایی من هم توضیح دادم طبق وچر ارائه شده 4 شب در تفلیس و 5 شب هم در باتومی هستم.پرسید چقدر پول دارید؟گفتم هر نفر 2000 دلار و بعد گفت اندکی کمه (اشتباها فکر کرده بود این مبلغ برای سه نفر هست)و من هم توضیح دادم که این مبلغ برای هر نفر است ضمن اینکه من هزینه تمام هتل ها را آنلاین کامل پرداخت کرده ام و کد تایید هتل را هم گرفته ام!مادرم خواست کیف را باز کند که پولها را چک کنند که افسر جوان گفت نه نه نیازی نیست ممنون. و بعد ظرف چند ثانیه قیافه عبوس رییس کاملا باز شد عکس پاسپورت مرا دید و به شوخی گفت این اصلا شبیه تو نیست و هر دو خندیدیم.
این مرحله هم تمام شد مهر ورود سریع در پاسپورتها خورد و به خان سوم رسیدیم!افسر دیگری جلو آمد که بسیار متین و مودب بود از پدر و مادرم خواست تا ساکها رو روی دستگاه ایکس ریل ببرند و از من پرسید آیا به همرات گل داری؟گفتم خیر..طلا چطور؟خیر...مشروبات الکلی؟خیر ندارم ..آیا قرصی همراهت داری؟من هم که کمی دلو جراتم زیاد شده بود و از دروغ هم خوشم نمیامد گفتم بله دارم اتفاقا خیلی هم دارم .با تعجب به من نگاه کرد گفت چه قرصی؟من هم با دست به پدرم که در حال رفتن به سمت دستگاه ایکس ریل بود اشاره کردم و گفتم قرص چربی خون!قرص کلسترول!قرص فشار!قرص قند!و ...خندید و گفت کودئین؟من هم گفتم نه کودئین ندارم و برای تمام قرصها هم از دکتر برگه تاییدیه گرفته ام آیا میخواهی ببینی؟که گفت نه ممنونم میتونی بری و تمام!
شرح وقایا را به صورت کامل تعریف کردم چون قبل رفتن برای خودم هم جای سوال بود.مسئولین بسیار خوش برخورد بودند و تمام این سوال جوابها بیشتر از 30 دقیقه طول نکشید و بسیار سریع و راحت از گمرک بیرون آمدیم.به قول پدرم که میگفت اول با قیافه عبوس وارد میشوند تا اگر کسی خلاف کار هست لو بره و بتونن تشخیص بدن اما به محض اینکه دیدند مدارک کامل است بسیار خوش خلق شدند.
موقع بیرون رفتن افسر خانم به من گفت به گرجستان خوش آمدی ،جمله اش بسیار به دلم نشست و از او تشکر کردم.به نظرم برای ورود به گرجستان فقط چند مورد ضروریست مدارک کامل،پول کافی و زبان.تسلط به زبان فقط باید در حدی باشد که بتوانید توضیحات کافی را به آنها بدهید.ما قصد خرج کردن اون مبلغ را نداشتیم و فقط برای اطمینان از رد کردن گمرک به همراه آورده بودیم. ساعت حدود 6 بود و هوا رو به تاریکی میرفت در جاده تا کیلومترها تریلی پارک شده بود که منتظر ورود به ساختمان گمرک بودند.
از اینجا تا تفلیس حدود 3:30 راه بود .قصد من دیدن شهر زیبای برجومی در مسیر بود که به دلیل معطلی 4 ساعته گمرک ایران و اتلاف وقت دو ساعته جهت خرید سیم کارت ترک این برنامه کاملا خراب شد.در تاریکی هوا به سمت تفلیس حرکت کردیم مسیر جاده بسیار پر پیچ و خم و تاریک بود.بدون اینترنت و با استفاده از مپ آفلاین به سمت تفلیس در حرکت بودیم مسیر تاریک بود و محلی برای خرید سیم کارت و چنج کردن پول پیدا نمیکردیم.بنزین رو به اتمام بود در پمپ بنزینی ایستادیم متصدی مرد مسن و بسیار مهربانی بود از او پرسیدم آیا دلار قبول مبکند که گفت باید سوال کند بعد از یک تلفن قبول کرد و من از او خواستم به اندازه 20 دلار برایم بنزین بزند که گفت معادل 45 لاری میشود.
مبلغ کمی گفتم تا اگر با نرخ پایینی حساب میکند زیاد ضرر نکنیم و فردا پس از تبدیل پول بنزین بزنیم.اولن بنزین خارجیمان را که 17 لیتر شد به قیمت 45 لاری زدیم. پس از گذشتن از مسیری پر پیچ و خم به اتوبان چند بانده رسیدیم و اوضاع کمی بهتر شد.پس از رسیدن به تفلیس مبلغ 300 دلار با نرخ 2.61 چنج کردیم و 783 لاری گرفتیم. با مپ آفلاین قادر به پیدا کردن هتل نبودیم.کنار مغازه ای ایستادیم و از یک فروشنده کمک خواستیم.دختر گرجی بسیار مهربان بود اینترنت خطش را با من به اشتراک گذاشت و ادرس هتل را از روی گوگل مپ برام دانلود کرد.نزدیک هتل که شدیم مدام خروجی را اشتباه میرفتیم و به دلیل قطع بودن اینترنت مپ درست کار نمیکرد.بسیار خسته شده بودیم.کنار هتل هیلتون ایستادیم تا از آنها ادرس هتلمان را بپرسیم.
متصدی هتل گفت که مسیر هتل مورد نظر بسیار پرپیچ و خم است او برای ما یک تاکسی گرفت تا به دنبال تاکسی برویم و او مارا به هتل برساند.تاکسی اینترنتی رسید و متصدی هتل با وجود باران خودش بیرون آمد و با زبان گرجی به راننده توضیح داد که ماشین ما دنبال تاکسی خواهد رفت تا او مارا به هتل برساند.از دختر جوان بسیار تشکر کردم.تاکسی راه افتاد و ما هم به دنبال او و پس از تنها 3.4 دقیقه مسیرهای کوچه پس کوچه بلاخره به هتل رسیدیم.هزینه تاکسی سه لاری شد پرداخت کردیم و از راننده تشکر کردم.
ساعت یک شب به هتل رسیدیم!باران میامد و رسپشن هتل در نور کم سالن در حال چرت زدن بود .وارد شدیم و وچر هتل را نشان دادم و گفتم گم شدیم و او گفت آدرس زیاد سرراست نیست.متصدی هتل پسر جوان و با محبتی بود و در جا به جایی وسایل خودش شخصا به ما کمک کرد ،اتاق ما در طبقه سوم بود.کلید را تحویل داد و همراه ما بالا آمد.وسایل را در اتاق گذاشتیم و گفت صبحانه هر روز از ساعت 8 تا 11 سرو میشود .خداحافظی کرد و رفت و ما از خستگی بیهوش شدیم.
هزینه های روز دوم:
سیم کارت ترکیه 800 لیر
بنزین 45 لاری
تاکسی 3 لاری
اختلاف نرخ بنزین در گمرک 1،850،000 تومان
روز سوم یکشنبه 12 شهریور :
صبح ساعت 7:30 با صدای سوت قطار از خواب بیدار شدم و با اشتیاق به سمت پنجره رفتم منظره بیرون هتل بسیار زیبا بود و ریل قطاری از نزدیکی آن رد میشد.اتاق بسیار بزرگ و تمیز و زیبا بود.تختها راحت و کمد به حد کافی موجود بود.به دلیل خستگی شب گذشته برنامه ریزی روز اول و سومم را جا به جا کردم تا در این روز برنامه سبکتری داشته باشیم.آماده شدیم و برای صرف صبحانه پایین رفتیم.محل رستوران هتل در طبقه زیر همکف بود و با یک راه پله به سمت پایین رفتیم.
صبحانه هتل نسبتا کامل و کافی بود چندین مدل پنیر،خامه،کره،مریا،چای قهوه ،انواع نان،دو مدل آبمیوه،انواع میوه و سالاد (مخصوصا یک سالاد لبو که فوق العاده بود و تا به حال مشابهش رو نخورده بودم)نیمرو و دو مدل غذای گرم که برای امروز پیتزا گذاشته بودند.
پس از صرف صبحانه ساعت 9 صبح قبل از حرکت به رسپشن مراجعه کردم و ادرسی برای خرید سیم کارت مگتیکام از او خواستم که گفت متاسفانه امروز همه جا تعطیله و پس از آن مقصد اول من را پرسید که به او گفتم خیابان روستاولی و مرا راهنمایی کرد که از مغازه ای در انجا سیم کارت دیگری میتوانم تهیه کنم و باز هستند. به سمت خیابان روستاولی حرکت کردیم.
در خیابان روستاولی ازمغازه کوچکی سیم کارت تهیه کردم.مبلغ سیم کارت 55 لاری و بسیار پرسرعت و اینترنت آن برای ده روز نامحدود بود متصدی گفت سیم کارت نمیسوزد و اگر دوباره به گرجستان بیایم میتوانم آنرا شارژ کنم.با دیدن سرعت سرسام آور اینترنت و آزادی شبکه بسیار خرسند شدم و مجددا به دلیل نداشتن همچین امکان کوچکی در کشور خودم تاسف خوردم.در خیابان روستاولی ابتدا از ساختمان پارلمان دیدن کردیم که بسیار بزرگ و زیبا بود.روبروی آن غرفه های صنایع دستی در حال باز شدن بودند.
این خیابان بسیار عریض است و برای گذر از آن باید از زیر گذری که در ابتدای خیابان قرار دارد استفاده کنید چندین توریست قصد عبور از خیابان را داشتند که پلیس به آنها تذکر داد.
پس از بازدید از ساختمان پارلمان به کلیسای کاشوتی که دقیقا روبروی ساختمان پارلمان در آن سمت خیابان قرار دارد رفتم.کلیسا کوچک اما زیبا بود. دختر بچه ای دست های خود را باز نگه داشته بود و کبوتران محوطه بر روی آن مینشستند.بوی عودی بسیار ملایم فضای کلیسا را پر کرده بود شمع های بزرگ و کوچک در محوطه کلیسا در حال سوختن بودند و کشیش مشغول انجام مراسم دعا بود.نوع ادای احترام گرجی ها به تابلوهای نصب شده بر روی دیوار و مراسم دعایشان برایم جالب بود.جهت ورود به تمام کلیساها باید حتما موهای خود را بپوشانید .در کنار درب ورودی مقداری لباس و شال برای این منظور قرار دهده اند که میتوان استفاده کرد.
کمی جلوتر ساختمان موزه هنر بود که از جاهای دیدنی تفلیس هست. ورود به محوطه اصلی آن رایگان بود اما برای بالا رفتن از پله ها و بازدید از کل موزه نیاز به تهیه بلیط به مبلغ نفری 15 لاری بود.ما به دیدن محوطه بیرونی اکتفا کردیم.
پس از بازدید از موزه هنر سوار ماشین شده و با استفاده از گوگل مپ به خیابان loan Shavteli که تنها چند دقیقه با آنجا فاصله داشت رفتیم.برای پارک کردن ماشین پارکینگهای عمومی وجود دارد اما به دلیل گران بودن لاری و به صرفه نبودن استفاده روزانه از پارکینگ در کوچه های اطراف پارک میکردیم.
پس از رسیدن به این خیابان ابتدا به بازدید از کلیسای آنچیسخاتی مریم مقدس رفتیم که این کلیسا قدیمی ترین کلیسای تفلیس می باشد و عملیات ساخت و ساز آن در سدهٔ ۶ میلادی به پایان رسید. طراحی این کلیسا با دیگر مکانهای مقدس در تفلیس متفاوت است. بسیار قدیمی است و برخی قسمتهای ان تخریب شده است.داخل فضایی عرفانی داشت و مردم مشغول دعا بودند اجازه عکسبرداری از داخل امکان پذیر نبود. در بیرون محوطه درخت زیتون بزرگی وجود داشت که تصمیم گرفتم از زیتونهای آن امتحان کنم که به دلیل تلخی زیاد رنگ صورتم رو به سفیدی رفت!
بعد از آن تصمیم به بازدید از برج ساعت گرفتیم که بسیار به این کلیسا نزدیک و پیاده در فاصله چند دقیقه ای از آن می باشد.در مسیر رفت مجسمه های بسیار زیبا و جالبی در مسیر هستند که برای گرفتن عکسهای حرفه ای فوق العاده هستند و میتوان ساعتی را برای بازدید و عکس گرفتن با آنها وقت گذاشت.
نزدیک یک ظهر به برج ساعت تفلیس رسیدیم توریستهای زیادی برای دیدن فرشته ای که از داخل برج راس ساعت یک بیرون میآمد به آنجا آمده بودند طراحی برج بسیار جالب بود و به گونه ای بود که انگار در حال کج شدن و افتادن است .پایین برج کاشی کاریهای ریزی شده بود که طرحهای جالبی داشت.
ساعت یک زنگ ساعت خورد و یک فرشته کوچک از داخل برج بیرون امد و پس از پیمودن مسیری نیم دایره به داخل برج برگشت .پس از بازدید و عکس گرفتم سوار ماشین شده و 39 لیتر بنزین به مبلغ 114 لاری زدیم.پس از آن مجددا به خیابان روستاولی برگشته و برای صرف ناهار به مرکز خرید گالریا رفتیم.به طبقه آخر مرکز خرید که فودکورت میباشد رفتیم و از KFC سه مدل غذا سفارش دادیم.یک برگر مرغ با نوشابه و سیب زمینی،یک پک ساندویچ مرغ با 5 تکه پنیر سوخاری نوشابه و سیب زمینی که پس از دریافت دیدیم که ساندویچ از کف دست هم کوچکتر است!و سومی 5 تکه استریپس سوخاری جمعا به مبلغ 55 لاری.کیفیت غذا معمولی و حجم آن بسیار کم شده بود.در گذشته KFCکیفیت بسیار خوبی داشت.
پس از صرف ناهار کمی در کوچه پس کوچه های تفلیس قدم زدیم نمای برخی ساختمانها بسیار قدیمی و در حال ریختن بود. دیدن این بافت قدیمی از شهر تفلیس برایم جالب بود.نکته قابل توجه دیدن ماشین عروس در گرجستان بود که بدون اغراق بیشتر از بیست ماشین عروس در طول چند روز سفرمان در باتومی و تفلیس دیدم و حس میکنم برعکس کشور ما شرایط ازدواج کردن در این کشور بسیار آسان است.
کوچه پس کوچه های تفلیس در بافت قدیم بسیار تمیز و پاکیزه بود.خیابانهایشان حال و هوای خاصی داشت و از قدم زدن در انها سیر نمیشدم. پس از صرف ناهار کمی در کوچه پس کوچه ها قدم زدیم به دلیل خستگی رو یکی از نیمکت های خیابان روستاولی نشستم تا استراحت کنم که قاب عکس کوچکی که روی این نیمکت رها شده بود و در حال افتادن بود نظرم را جلب کرد.حس مثبتی از آن گرفتم و به عنوان یادگار گرجستان آنرا با خود آوردم.
به زیر گذر خیابان روستاولی رفته و ار آنجا یک مگنت تفلیس به مبلغ 4 لاری به عنوان یادگاری و کامل کردن کلکسیونم خریدم
پس از صرف ناهار جهت برداشتن شارژ موبایل به هتل رفتیم.پدرم به دلیل خستگی همراهمان نیامد و به همراه مادرم برای رفتن به مقصد بعدی یعنی بنای یادبود گرجستان آماده شدیم. از نظر من زیباترین مکانی که در تفلیس از آن بازدید کردم همین بنای یادبود بود گرجستان بود. حدود ساعت 3 ظهر به آنجا رسیدیم.مسیر خارج شهر بود و حدود 25 دقیقه از هتل فاصله داشت مسیر ان نسبتا هموار بود .در هنگام رفت از داخل یک قبرستان قدیمی هم گذر کردیم پس ازرسیدن، ماشین را در محوطه پارک ماشین پارک کردیم که رایگان بود.ورود به این بنای بینظیر ورودی ندارد و کاملا رایگان است.توریستهای بسیار زیادی به خصوص از چین زاپن و ایتالیا به این مکان آمده بودند.این بنا ابهت بسیار زیادی داشت و مرا به یاد تخت جمشید ایران می انداخت .لحظه ای دلم برای شیراز و دیدار تخت جمشید تنگ شده بود.
بناهای سنگی بسیار مرتفع و با ابهت بودند و عکسها نمیتوانند عظمت این بنا را نشان دهند.به دلیل علاقه زیاد به مدیتیشن و مکانهای ساکت عاشق این بنا شده بودم و بیش از 50 عکس از آن گرفتم و ساعات زیادی در آن قدم زدم.
از دیدن آنها سیر نمیشدم پس از چرخیدن بر دور هرکدام از ستونها متوجه شدم هر کدام بیانگر یکی از داستانهای تاریخی مانند آدم و حوا،ابلیس،وحی جیرئیل و... بودند. پس از آن به سمت دیگر محوطه رفتم و ساختمان کوچکی شبیه کلیسا که درب آن نیمه باز بود نظرم را جلب کرد به سمت ساختمان رفته و داخل آن شدم.فضای کوچک و رنگارنگی داشت دیوارها با کاشی کاری های ریز و تصاویر جالبی پوشیده شده بودند.داخل ساختمان بسیار خلوت و به جز ما کسی نبود.داخل ساختمان کاملا خالی بود و تنها نقوشی بر روی دیوارها نصب شده بود.این مکان فضای رنگارنگ و آرامی داشت.
تا حدود ساعت شش عصر آنجا بودیم.دل کندن از این مکان خارق العاده برایم سخت بود. هنگام برگشتن روبروی پله ها با یک عروس و داماد گرجی مواجه شدیم که به همراه مهمانهایشان برای گرفتن عکس یادگاری در این بنا به همراه عکاس و فیلم بردار آمده بودند.دو سه جمله ای با عروس صحبت کرده و مادرم از او اجاره گرفت تا از آنها عکس بگیریم و عروس خانم فرمودند اگر طول نکشد اشکالی ندارد! لباسهایشان سنتی و برایم بسیار جالب بودند.
در صورت رفتن به تفلیس دیدن از این بنای به یاد ماندنی را واقعا توصیه میکنم.رفتن به این مکان با ماشین راحت است و پیاده روی زیادی ندارد تنها مقداری پله در درب ورودی هستند که به دلیل ارتفاع کم برای افراد میان سال هم خیلی سخت نیستند.
پس از آن به هتل برگشتیم و بعد از کمی استراحت تصمیم گرفتیم برای خوردن بستنی به خیابان آگماشنبلی برویم.طبق اطلاعاتی که خوانده بودم فکر میکردم این خیابان ماشین رو نیست و فقط کافه و رستوران است.پس از رسیدن متوجه شدم که خیابانی یکطرفه و ماشین روست .کمی در آن قدم زدیم و به دنبال مکانی که در عکسهای اینترنتی دیده بودم میگشتم پسر جوانی جلوی یکی از مغازه ها ایستاده بود و با شنیدن فارسی صحبت کردن ما شروع به صحبت کرد گفت که ایرانیست و چند سالیست به تفلیس آمده و اینجا زندگی میکند از او راهنمایی گرفتم و او گفت کوچه ای که دنبالش هستی انتهای خیابان آگماشنبلی است که ایرانیهای مقیم تفلیس اصطلاحا به آن کوچه عربها میگویند.
پس از پیمودن مسیری بسیار طولانی به انتهای خیابان و کوچه ای سنگ فرش رسیدیم که چنیدین کافه و رستوران در آن بودند.قیمت کافه ها بسیار نجومی بود.گشتی در آن زدیم و به هتل برگشتیم.خیابان نسبتا زیبایی بود اما به اندازه تعریفهایی که از آن شده بودم به نظر من چیز خاصی نداشت.البته جاذبه ها با توجه به سلایق افراد بسیار متفاوت هستند. در هتل از کنسروهایی که همراه آورده بدیم خوردیم و از خستگی بیهوش شدیم.
هزینه های روز سوم
هزینه خرید سیم کارت 55 لاری
هزینه 39 لیتر بنزین 114 لاری
هزینه ناهار KFC برای سه نفر جمعا 51 لاری
هزینه خرید مگنت تفلیس 4 لاری
جمع کل هزینه های روز دوم : 224 لاری
روز چهارم، دوشنبه 13 شهریور ماه
صبح ساعت 8 برای صرف صبحانه به رستوران هتل رفتیم،بوفه کامل و عالی و به جای پیتزا امروز خاچاپوری پنیری از غذاهای سنتی گرجستان را گذاشته بودند که بسیار خوش مزه بود.یک مدل برنج و خورشت گرجی هم به بوفه اضافه شده بود که زیاد جالب نبود.
قبل از بیرون آمدن از هتل نزد رسپشن رفته و در مورد مشکلاتی با او صحبت کردم.اتاق دیروز سرویس نشده بود که گفته شد طبق قانون این هتل قبل از بیرون رفتن در صورت نیاز به سرویس روزانه حتما باید اطلاع دهید.همچنین وسایل بهداشتی مانند شامپوی سر و بدن به صورت شخصی و روزانه ارائه نمیشد و مانند استخرهای عمومی داخل مخزنی در سرویس بود که برای ما زیاد خوشایند نبود.همچنین آب معدنی روی میزها گذاشته نمیشد که گفتند به این دلیل است که آب گرجستان قابل شرب است، اما به درخواست ما از فردای آنروز آب معدنی هم روی سرویس های رایگان روزانه اضافه کردند.روزانه چند چای روی سرویس میز اتاق قرارداده میشد اما از قهوه خبری نبود به طور کل سرویس برای یک هتل چهار ستاره بسیار ضعیف بود.مدیر هتل خانمی گرجی و مهربان بود.
حدود ساعت 9 صبح از هتل خارج شدیم.مقصد اول ما میدان اروپا بود که با وجود گوگل مپ هم در ابتدا نتوانستیم آنرا پیدا کنیم و حدود نیم ساعت دور خودمان میپرخیدیم و در آخر، سر از پشت کلیسای متخی در کوچه ای باریک با شیب تند در آوردیم.رانندگی در تفلیس منفی ترین نکته در مورد این شهر است و نه تنها فرهنگ رانندگی در آن از ایران بهتر نیست بلکه از نظر من کمی هم پایینتر است. اکثر رانندگان در تفلیس بسیار عصبی هستند و با دیدن پلاک ترانزیت مدام بوق میزدند ،بسیار تند رانندگی میکنند و زمانی که برای یافتن مسیر سرعت را کم میکنید پشت ماشین چسبیده و مدام بوق میزنند طبق مشاهدات ما از هر ده ماشین تقریبا 4 یا 5 ماشین تصادفی بود.فرهنگ رانندگی در این شهر بسیار پایین بود و حسابی اذیت شدیم. پس از پیاده شدن ار ماشین به سمت کلیسای متخی و مجسمه شاه وختانگ که در محوطه آن قرار دارد رفتیم و کمی عکس گرفتیم.
در محوطه مشغول عکس گرفتن بودیم که آقای میانسالی جلو آمده و به من گفت که تنها هستم و کسی را ندارم که از من عکس بگیرد میخواهم با پرچم کشورم عکس بگیرم آیا از من عکس میگیری؟من هم گفتم چرا که نه دوربینش را گرفتم و منتظر ایستادم تا پرچمش را از کوله اش در بیاورد و عکسش را بگیرم، پرچم را که بیرون آورد دیدم پرچم اسراییل است آمدم از او عکس بگیرم که گفت راستی ببخشید شما اهل کجا هستید؟و من گفتم ایران،این را که گفتم یک اضطراب بسیار محسوسی را در چشمانش دیدم بعد به من گفت اوه ببخشید من نمیدانستم،اگر برایتان مقدور نیست از من عکس بگیرید اشکالی ندارد.
من که از حرفهای او خنده ام گرفته بود گفتم من صلح طلب هستم و تمام مردم جهان را دوست دارم در ضمن ایرانیها مردم بسیار مهربان و دوست داشتنی هستند او که خیالش کمی راحت شد بود گفت اوه بله اتفاقا من در سفرهایم دوستان ایرانی زیادی پیدا کرده ام من کشور ایران و مردمش را واقعا دوست دارم .راستی میدانی، مادر من ایرانی است؟از شنیدن این حرف بسیار تعجب کردم و گفتم چه عالی و او گفت بله او چندین کلمه فارسی هم به من یاد داده است و بعد دوربینش را به او دادم و تشکر کرد و رفت و من در دلم برای همه کشورها آرزوی صلح جهانی کردم.
کمی در محوطه اطراف کلیسا که پر از گل و گیاه بود قدم زدیم که چشمم به پدر روحانی افتاد که لباس سیاه بلندی پوشیده بوده گردنبند صلیب بزرگ طلایی رنگی بر گردن انداخته بود،ریشهای سفید بلند و چشمان آبی و در حال نگاه کردن به گلها بود وقتی او را دیدم ناخوداگاه به یاد شخصیت دامبلدور در هری پاتر افتادم،مردی بسیار مهربان بود از ما پرسید از کدام کشور هستیم و کمی با ما صحبت کرد.
از محوطه بیرون آمده و پیاده به سمت خیابان شاردنی جهت پیدا کردن میدان بازار به راه افتادیم.در راه یک راننده گرجی به زبان فارسی گفت سلام علیکم ایرانی و ما کلی خندیدیم و ادرس میدان بازار را از او پرسیدیم و با ایما و اشاره به ما نشان داد مردم گرجستان اکثرا مهربان و خوش اخلاق بودند اما زبان انگلیسی را اکثرا نمیفهمیدند و با ایما و اشاره اما از ته دل کمک میکردند.میدان بازار بسیار نزدیک و در فاصله 136 متری کلیساست.روبروی کلیسا نماد من تفلیس را دوست دارم بود که با آن عکس گرفته سپس پله ها را پایین رفته و وارد بازار کوچکی به نام میدان بازار شدیم.
داخل شدیم، بازار سر بسته بسیار کوچکی بود و در عرض 3 تا 4 دقیقه به انتهای آن رسیدیم
از میدان بازار بیرون آمده و در فاصله حدودا 70 متری آن از کلیسای سنت جورج که با سقف مخروطی رنگ آبی خودنمایی میکند بازدید کردیم.
سپس همان خیابانی که کلیسا در ابتدای آن بود را ادامه دادیم و به فاصله 2 تا 3 دقیقه به حمام های گوگردی رسیدیم.نمای جالبی داشتند و از بیرون از آن بازدید کردیم.
در بالای هر مکان دیدنی عکس آن مکان را به انگلیسی نوشته ام که با زدن آن در گوگل مپ سریع میتوانید به آن مکان دسترسی پیدا کنید.سپس برای بازدید از پل عشق که در کنار آن بود راه را ادامه دادیم.پلی کوچک که تعداد زیادی قفل های رنگی توسط عاشقان آنجا آویخته شده بود و آنرا به مکانی توریستی تور تفلیس تبدیل کرده بود.توریستهای زیادی مشغول بازدید و عکس گرفتن روی پل عشق بودند.
مقصد بعدیمان پارک رایک در میدان اروپا بود. از همان مسیری که آمده بودیم به سمت میدان اروپا برگشتیم تا از سایر جاذبه ها دیدن کنیم که بیشتر آنها بسیار نزدیک به هم هستند و پیاده چندان مسافتی نبود. مغازه های رنگارنگ بین راهی برای فروش سوغات گرجستان و چورچخلا
پس از کمی پیاده روی به میدان اروپا رسیدیم در ضلع دیگر میدان اروپا پارک زیبای رایک قرارداشت که در هنگام رسیدن به آن محوطه فروش بلیط تلکابین کاملا آشکار بود.قبل از سوار شدن به تله کابین تصمیم گرفتیم گشتی در پارک بزنیم و جاذبه های آن را ببینیم.
درخت آهنی معروف این پارک اولین جاذبه ای بود که به آن رسیدیم. طراحی خاصی داشت مشغول عکس گرفتن با آن شدیم که دو مرد یکی همراه میمون و دیگری همراه با شاهینی که روی شانه اش نشسته بود به سمت ما آمده تا در ازای پرداخت پول با میمون و شاهین عکس بگیریم.میمون بسیار کوچک و بانمک بود قیمت را پرسیدم و او گفت نفری 20 لاری میگیرد.
از آنجایی که ما ایرانیها در چانه زدن بسیار استادیم،با او کمی چانه زدیم و بلاخره راضی به گرفتن 20 لاری برای هر سه نفر شد.و گفت تا به حال همچین تخفیفی نداده و برای شهروندان گرجی هم نفری 10 لاری کمتر نمیگیرد.به میمون تخمه میداد و آنرا بروی شانه هرکدام از ما گذاشت و چندین دقیقه وقت میداد تا عکسهای مدنظرمان را بگیریم.پیشنهاد میکنم در صورت رفتن به این مکان حتما از این امکان استفاده کنید زیرا یادگاری بسیار زیبایی میشود. عطر فروشی گرجی هم که مدام برای فروش عطرهایش مزه پرانی میکرد و حتی به فارسی هم حرف میزد قیمت عطرهایش را از 200 لاری تا 50 لاری پایین آورده بود.
کمی جلوتر رفتیم قسمتی برای خرید بلیط و سوار شدن بر بالن وجود داشت که بسیار خلوت بود و احتمالا به دلیل قیمت بالا خیلی استقبال نمیشد.
پس از کمی گشت و گزار در هوای نسبتا گرم و آفتابی چشممان به یک بستنی فروشی افتاد و تصمیم گرفتیم بستنی گرجی را امتحان کنیم
سه بستنی قیفی به مبلغ هرکدام 5 لاری جمعا 15 لاری پرداخت کردیم و از خوردن بستنی قیفی در آنجا بسیار لذت بردیم.
پس از آن بسیار دنبال شطرنج غول پیکر گشتم اما پیدایش نمیکردم با گشت و گزار فراوان بلاخره آنرا یافتم،صفحه آن خالی بود و از مهره های شطرنج خبری نبود!