چابکسر، فیروزه‌ای دریا، سبزی جنگل، نارنجی پرتقال

4.4
از 5 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
چابکسر، فیروزه‌ای دریا، سبزی جنگل، نارنجی پرتقال
آموزش سفرنامه‌ نویسی
24 فروردین 1404 12:00
1
409

شروع بهار نو در چابکسر

برنامه تعطیلات نوروز معمولا از یکی دو ماه قبل از رسیدنش معلوم می‌شود. حالا ممکن است همان برنامه با کمی تغییرات اجرا شود یا به کلی تغییر کند و چیز دیگری از آب دربیاد، اما به هر حال از اواخر زمستان آدم به فکر تعطیلات و سفر بهاری‌اش می‌افتد و شروع می‌کند به حساب و کتاب. من هم تقریبا از یک ماه مانده به تعطیلات نشستم به فکر کردن و پیداکردن همسفرها و مشورت و جورکردن جزئیات برنامه سفر تور شمال. با تجربه شلوغی بیش از حد شهرها و جزیره‌های جنوبی در تعطیلات و نگاهی به قیمت بلیت‌های پرواز، تصمیم گرفتم یکی از شهرهای شمالی که تا الان نرفته‌ام را انتخاب کنم. محدودیت انتخاب ویلا برای تاریخ‌های موردنظر و حساب و کتاب هزینه‌های رفت و برگشت و اقامت، در نهایت من را به ویلایی در چابکسر، روستای میانده رساند.

روز اول: حرکت از تهران و رسیدن به روستای سبز و نارنجی

من و دو همسفرم (همسر و خواهر)، صبح اول وقت روز 5 فروردین 1403 وسایل را بار خودروی شخصی کردیم و از جاده چالوس به سمت شمال راه افتادیم.مسیر جاده با بارش‌های مداوم باران و گاهی برف در یک هفته قبل، دیدنی و بوسیدنی شده بود.

جاده چالوس

جاده چالوس

مخمل برفی بر دامنه کوه؛ جاده چالوس
مخمل برفی بر دامنه کوه؛ جاده چالوس
کوه سفید و آسمان آبی؛ جاده چالوس
کوه سفید و آسمان آبی؛ جاده چالوس

مزیت تعطیلات نوروزی نسبت به برخی تعطیلات چندروزه در طول سال، سرشکن‌شدن بار ترافیکی بین روزهای مختلف و بین شهرهای مختلف است؛ هوای بهاری تقریبا در تمام شهرهای شمالی و جنوبی و شرقی و غربی ایران جذاب و تماشایی است و فقط منحصر به شمال کشور نمی‌شود.

در طول مسیر فقط یک توقف برای صرف صبحانه داشتیم. مرکز خریدی بود در عباس‌آباد که کافه معروف ساعدی‌نیا در آن شعبه داشت. من که مدتی بود قصد داشتم سری به این کافه بزنم، پیشنهاد یک چای یا قهوه را به همسفرها دادم و آن‌ها هم روی هوا زدند. نظر شخصی من نسبت به این شعبه از کافه ساعدی‌نیا، حداکثر نمره 5 از 10 بود و چون در این سفرنامه قصد نقد و بررسی جزئی کافه و رستوران‌ها را ندارم، به همین نمره کلی کفایت میکنم و مسیر بهاری‌مان به سمت چابکسر را ادامه می‌دهم.

تقریبا ساعت 2 بعدازظهر و سر وقت تحویل ویلا به میانده رسیدیم. از آنجا که چابکسر بخش کوچکی از رودسر است، پیدا کردن مسیر کار سختی نبود و با یک مسیریابی ساده به مقصد رسیدیم. اولین چیزهایی که در ابتدای ورود به چابکسر چشم‌نوازی می‌کرد، شاخه‌های پربار درختان پرتقال بود که از حیاط خانه‌ها یا باغ‌های مجاور خانه‌ها بیرون زده بود و گل‌های شقایق قرمز که از کناره‌های دیوارهای مسیر ما به سمت روستای میانده، بیرون زده بودند.

شقایق‌های کنار جاده

شقایق‌های کنار جاده

درختان پرتقال؛ روستای میانده
درختان پرتقال؛ روستای میانده
درختان پرتقال؛ روستای میانده
درختان پرتقال؛ روستای میانده

روستا تقریبا ساکت و کم‌تردد بود و به نظر می‌آمد وسعت و جمعیت زیادی نداشته باشد یا حداقل در نگاه اول این‌طور برداشت می‌شد. میزبان محترم و خوش‌اخلاق ما از محلی‌های میانده بود که این را از پسوند "میانده" در انتهای نام خانوادگی‌شان فهمیدم. خانواده جوانی بودند که خودشان در واحد طبقه بالا زندگی می‌کردند و پدر و مادر پیرشان در واحد مجاور و با ما که در واحد همکف مهمان‌شان بودیم، در مجموع سه خانواده در یک ویلای بزرگ می‌شدیم. به گرمی از ما استقبال کردند و در احترام و محبت چیزی کم نگذاشتند. راستی این را هم اضافه کنم که برای 5 شب اقامت در یک واحد 70 متری یک خوابه برای 3 نفر، حدود 12 میلیون تومان اجاره‌بها پرداخت کرده بودیم.

درختان پرتقال؛ روستای میانده

درختان پرتقال؛ روستای میانده

از عصر تا آخر شب روز اول به استراحت و جابه‌جایی وسایل و خریدن وسایلی که کم داشتیم و تماشای یکی دو فیلم گذشت، تا از روز دوم برویم و کمی چابکسر را بگردیم.

درختان پرتقال؛ روستای میانده

درختان پرتقال؛ روستای میانده

روز دوم: بازار هفتگی چابکسر

چهارشنبه صبح، بعد از صرف صبحانه، به سمت ساحل چابکسر راه افتادیم. بازار هفتگی چابکسر چهارشنبه‌ها در کنار ساحل برگزار می‌شود. با وجود اینکه چابکسر وسعت زیادی ندارد، اما چهارشنبه‌بازار هفتگی آن به اندازه بازارهای هفتگی دیگر شهرهای گیلان، بزرگ و پرجنب‌وجوش است و همه چیز هم در آن پیدا می‌شود.

ورودی چهارشنبه‌بازار چابکسر

ورودی چهارشنبه‌بازار چابکسر

 

محصولات چوبی یک خانم محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

محصولات چوبی یک خانم محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

بساط توت‌فرنگی‌های قشنگ و بزرگ و خوش عطر، یکی از بهترین بخش‌های چهارشنبه‌بازار چابکسر در تعطیلات بهاری بود. همان ابتدای مسیر بازار، یک بسته توت فرنگی از یکی از فروشنده‌ها خریدیدم. اما کمی که جلوتر رفتیم، رنگ و بوی بساط فروشنده محلی دیگری باز چشم‌مان را گرفت و از او هم یک بسته دیگر خریدیدم. تا دو سه روز بعد، کارمان شده بود خوردن توت‌فرنگی‌ها که گاهی هم شکلات یا سس کارامل به آن‌ها می‌زدیم و مزه‌های جذاب را با هم تجربه می‌کردیم. توت‌فرنگی‌های محلی هم از نظر رنگ و اندازه و هم به‌خصوص از نظر مزه و عطر تفاوت زیادی با توت‌فرنگی‌های گلخانه‌ای شهری دارد و آدم وقتی آن‌ها را بو می‌کند یا می‌خورد، احساس می‌کند قبل از آن اصلا توت‌فرنگی نخورده و هر چی بوده، شوخی بوده!

بساط توت‌فرنگی‌های محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

بساط توت‌فرنگی‌های محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

بساط توت‌فرنگی‌های محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر
بساط توت‌فرنگی‌های محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

شنید‌ه‌ام یکی از بهترین توت‌فرنگی‌های ایران را در سی‌دشت  می‌شود پیدا کرد که چیدن و خوردن آن  هر سال جشنواره‌ای دارد برای خودش در رودبار.به غیر از توت‌فرنگی‌های جذاب، بساط رنگارنگ فروشندگان صیفی‌حات هم خیلی چشم‌نواز بود. خیار، گوجه، پیاز، سیب‌زمینی، کاهو و کلم، فلفل، سبزیجات معطر، دسته‌های سیر و بعضی‌ها هم قارچ‌های سفید و تمیز را مرتب و منظم کنار هم چیده بودند و ترکیب‌های رنگی زیبایی ایجاد کرده بودند.

بساط صیفی‌جات محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

بساط صیفی‌جات محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

از دو فروشنده، بادمجان و پیاز و گوجه و سیر خریدیم که یک وعده میرزاقاسمی با محصولات تازه محلی درست کنیم.

بساط صیفی‌جات؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

بساط صیفی‌جات محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

بساط صیفی‌جات؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر 

قارچ‌های سفید و درشت؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

بساط صیفی‌جات محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

شاید جذاب‌ترین بخش خرید از بازارهای محلی گیلان، خریدکردن از پیرمردها و پیرزن‌های محلی است که غرفه به‌خصوصی ندارند و روی زمین بساط می‌کنند، محصولات‌شان در حد خرید چند نفر بیشتر نیست و معمولا فقط پول نقد و ترجیحا خرد قبول می‌کنند. یکی از این پیرزن‌ها را که لهجه مازنی شیرینی هم داشت پیدا کردیم. تخم مرغ محلی و پنیر دست‌ساز خودش را خریدیم. ترازوی کوچکش به سبک ترازوهای قدیمی از دو سینی کوچک که دو طرف یک چوب بسته شده بودند ساخته شده بود که برای وزن کردن پنیر استفاده می‌کرد.آخرین خرید از چهارشنبه‌بازار را هم از یک فروشنده محلی دیگر، زیتون شکسته و زیتون بی‌هسته خریدیم و بعد از کمی گشتن بین غرفه‌ها، به سمت خانه برگشتیم.

غرفه زیتون‌فروش محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

غرفه زیتون‌فروش محلی؛ چهارشنبه‌بازار چابکسر

ماهی‌فروش‌های چهارشنبه‌بازار چابکسر
ماهی‌فروش‌های چهارشنبه‌بازار چابکسر

روز سوم: سرولات و جنگسرا

احتمالا چابکسر بیش از هر جاذبه دیگری، به منطقه سرسبز سرولات مشهور است؛ جایی که به باغ‌های پربار پرتقال شناخته می‌شود. از میدان آزادگان به سمت جنوب و در خلاف جهت دریا، جاده سرولات شروع می‌شود و کمی بعد، دو راهی پیچ‌وخم‌داری نمایان می‌شود که یک راه به سمت سرولات و لیمه‌سرا و یک راه به سمت روستاهای جنگسرا و مازی‌کله‌پشته می‌رود. مسیر سرولات، کمی شلوغ‌تر و پرسروصداتر و مسیر جنگسرا سبزتر و بکرتر است. سرولات با باغ‌های پرتقال و کافه‌ها و رستوران‌های جذاب‌تر و جنگسرا با جنگل‌های کاج شناخته می‌شود. ما هر دو مسیر را تقریبا تا انتهای جاده که خودرو به راحتی میتوانست جلو برود، پیش رفتیم.از بین رستوران‌های سرولات، باغ آرامش را که به رستوران خاله مرضیه هم معروف است انتخاب کردیم.

خاله مرضیه، زن زحمتکش شمالی و همسرش، صاحب رستورانی سنتی در فضایی بزرگ هستند. از ابتدای ورود به محدوده باغ، حدود 2-3 دقیقه پیاده‌روی در میان درختان تا رسیدن به فضای اصلی رستوران لازم است. بعد از این مسیر، خاله مرضیه به گرمی از ما استقبال و دعوت به یک لیوان چای آتیشی کرد. منظره‌ای رو به جنگل‌های انبوه چابکسر با چند نشیمن‌گاه چوبی از تنه درختان هم برای صرف چایی و لذت بردن از طبیعت سبز در گوشه‌ای از فضای باغ فراهم شده بود. بعد از چای، نوبت سفارش غذا بود و پیداکردن جایی برای نشستن. در فضای باغ، اتاقک‌هایی با اندازه‌ها و ظرفیت‌های مختلف برای مهامانان رستوران آماده شده بود.

ما کباب چنجه گوسفندی و جوجه کباب ترش، همراه با زیتون پرورده و سیر ترشی و دوغ محلی سفارش دادیم. آماده‌شدن سفارش‌ها تقریبا 15-20 دقیقه طول کشید که برای زمان تعطیلات و شلوغی، معقول و مناسب بود. هزینه سفارش‌های ما در مجموع 1 میلیون و 100 هزار تومان شد که این هزینه نیز منطقی و مناسب بود.

چنجه گوسفندی و جوجه ترش

چنجه گوسفندی و جوجه ترش

در مسیر سرولات، هر چند صد متر یکبار، محلی ها آب پرتقال و نارنج طبیعی میگرفتند و میفروختند. ما هم بعد از صرف غذا و در راه برگشت، از یکی از همین محلی‌ها آب پرتقال معمولی و پرتقال تو سرخ خریدیم و تقریبا به خانه نرسیده، سه نفری هر دو بطری یک لیتری را تمام کردیم. آب پرتقال ها طعم ملس و تازگی جذابی داشتند. قیمت هر بطری یک لیتری 150هزار تومان بود.

سرولات؛ چابکسر

جنگل‌های سرولات

بعضی از محلی ها، صنایع دستی و محصولات خودشان را هم که بیشتر شامل لیف و گلیم و نان های محلی بود، کنار  آب میوه ها میفروختند.

صنایع دستی محلی سرولات
صنایع دستی محلی سرولات

روز چهارم: ساحل اوشیان

در نوار ساحلی، از بین گزینه‌های مختلفی که پیش رویمان بود، ساحل اوشیان را که از روستاهای بکر چابکسر است، برای دیدن دریا انتخاب کردیم. قبل از رفتن به ساحل، مدتی نظرات مسافران در مورد سواحل اطراف را بررسی کردم و با معیار خلوت‌بودن، به ساحل اوشیان رسیدم. واقعا هم در نوار ساحلی اطراف چابکسر و رامسر به نظر بسیار خلوت‌تر از سایرین می‌آمد، در حالی که هم خود ساحل تمیز بود و هم آب دریا که رنگ فیروزه‌ای داشت.

ساحل اوشیان

ساحل اوشیان

شاید اینکه ساحل اوشیان تفریحات دریایی خاصی ندارد و اطراف آن گزینه‌هایی مثل ساحل گل‌سرخ ‌و ساحل هتل آهوان با تبلیغات و شهرت بیشتری قرار گرفته، این ساحل را به جایی خلوت و تمیز تبدیل کرده است. در این‌جا فقط یک پیست خیلی کوچک و محدود برای موتور چهارچرخ و یک ترامپولین کوچک برای تفریح کودکان و یک کافه رستوران ساحلی وجود داشت و بقیه اطراف فقط ساحل ماسه‌ای بود و دریا.

ساحل اوشیان

ساحل اوشیان

ما برای دیدن یک ساحل سنگی در اطراف خودمان، سری هم به ساحل کلاچای و پارک ساحلی آن زدیم که به نظرم در مقایسه با ساحل اوشیان به‌هیچ‌وجه انتخاب خوبی نبود. هر چند ساحل سنگی جذابیت‌های خودش را دارد، اما متاسفانه نظافت ساحل و آب دریا در سطح بسیار پایینی بود و حجم زیاد زباله‌ها بوی نامطبوعی ایجاد کرده بود. به هر حال، می‌توانم بگویم ساحل اوشیان به یکی از انتخاب‌های همیشگی ما برای سفرهای بعدی به چابکسر و مناطق اطرافش تبدیل شد.

روز آخر: امام‌زاده سید ابوجعفر ابیض

و اما روز آخر، بعد از صبحانه، به سراغ یکی از جاذبه‌های روستای میانده، امام‌زاده سید ابوجعفر ابیض رفتیم و هم مرقد امام‌زاده و هم اموات و شهدای چابکسر که در محوطه دفن بودند را زیارت کردیم و فاتحه‌ای خواندیم.

امام‌زاده سید ابوجعفر ابیض

امام‌زاده سید ابوجعفر ابیض

نزدیک ظهر و اذان بود و نماز را هم در مسجد جامع میانده که در کنار امام‌زاده قرار دارد، خواندیم. وقتی داخل مسجد شدم، کمتر از 10 نفر پشت سر امام جماعت مشغول نماز بودند. بین دو نماز امام جماعت چند دقیقه‌ای با لهجه شیرین مازندرانی‌اش برای اهالی روستا صحبت کرد. تا چشمش به من افتاد که از چهره‌ام مشخص بود اهل آن اطراف نیستم و مسافرم، صحبت‌های اصلی‌اش را به فارسی ساده هم بیان می‌کرد و می‌گفت "کمی هم فارسی براتون بگم که این آقا هم متوجه حرف ما بشه".

محوطه امام‌زاده، آرا<span class=
محوطه امام‌زاده، آرامستان و گلزار شهدا

بعد از اتمام دو نماز، بلافاصله از مسجد خارج شدم و چند عکس از امام‌زاده و اطراف آن گرفتم.بنا بر نقل مشهور، نسل و نسب سید ابوجعفر به امام علی‌بن‌الحسین زین‌العابدین می‌رسد و مبارزه او با منصوبان رکن‌الدوله حسن بویه (دومین برادر از موسسان سلسله آل بویه) که در مازندران (طبرستان) رخ داد، از نهضت‌های معروف آن منطقه است. بنا به نقل‌های مشهور، خلاصه این مقابله از آن قرار است که پس از فتوحات حسن بویه در اصفهان، همدان، قم و ری، طبرستان و گرگان را نیز به تصرف خود درآورد و حکومت طبرستان را به علی‌بن‌کامه سپرد.

ابوجعفر ابیض معروف به الثائر فی‌الله علوی، در آن زمان به منطقه چالوس و کلارستان آمده بود و مردم زیادی حول محور او جمع شده و با او بیعت کرده بودند. علی‌بن‌کامه به کمک نزدیکان رکن‌الدین حسن بویه به مقابله و مبارزه با سید ابوجعفر پرداخت، اما لشگریان وی از سید ابوجعفر شکست خوردند و علی‌بن‌کامه از طبرستان فرار کرد. سید ابوجعفر مدتی در مازندران به سر برد، اما سرانجام به دلیل اختلافات با سایر زمامداران آن منطقه، به گیلان و روستای میانده که در چابکسر امروزی واقع شده رفت و تا آخر عمر در آن‌جا ماند (به نقل از کتاب‌های "رویان و مازندران" و "تاریخ طبرستان"). امروزه، مدفن و مرقد سید ابوجعفر که آرامستان محلی، گلزار شهدای چابکسر و مسجد جامع میانده در آن واقع شده، با قرار گرفتن در کنار جنگل‌های سرسبز چابکسر علاوه بر یک مکان زیارتی و مذهبی، به یک جاذبه دیدنی در روستای میانده هم تبدیل شده است.

نمای امام‌زاده در شب‌ بهاری

نمای امام‌زاده در شب‌ بهاری 

این امام‌زاده و اطرافش آخرین ایستگاه ما در چابکسر بود. بعد از اتمام گشت‌وگذار، سوار ماشین شدیم و از نوار ساحلی به سمت گیلان و بعد به سمت جاده رشت به قزوین رفتیم تا در مقصد بعدی به قزوین برسیم و قبل از بازگشت به تهران، گشت‌وگذار مختصری هم در این شهر تاریخی داشته باشیم.

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر