سلام و درود به دوستان سفردوست و لست سکندی.خوب رامسر نیازی به تعریف و معرفی نداره و همه میدونن که این شهر چقدر زیبایی داره.اما خوب نظر شخصی من درباره ی این شهر اینه که هر چی داره فقط زیبایی هستش و چیز دیگه ای غیر از طبیعتش برای لذت بردن نداره یا شاید هم داره و در مقابل دریا و جنگل های بکرش قدرت خودنمایی ندارن. به هرحال بعد از مدت ها برنامه ریزی و عقب افتادن برنامه به خاطر امتحانات دانشگاه در نهایت فرصت جور شد و ما قرار بود از بروجرد به تهران بریم و همراه با دو تا از دوستانم میعاد و پارسا و خواهرش و مادرش به همراه خواهر من سفر رو از تهران با ون مسافرتی عالی که پارسا هماهنگ کرده بود آغاز کنیم. در ابتدا پارسا که گفت که ون برای اجاره نیست و باید به اتوبوس بریم من گفتم که امکان نداره با اتوبوس بشه به شمال رفت که خوشبختانه پارسا راضی شد و بالاخره تونست یه ون عالی با یه راننده ی با اخلاق جور کنه.
منو خواهرم صبح زود از بروجرد به تهران رسیدیم و قرار بود به خونه ی پارسا بریم و از اونجا ون ساعت 7 صبح بیاد دنبالمون و سفر رو شروع کنیم.
تصویر 1: ون مسافرتی در حد تیم لیورپول (پیشنهاد میکنم اگه ماشینتون چیزی غیر از مرسدس بنز شاسی بلنده حتما بهش فکر کنید که یک بار هم با ون مسافرت کنید پشیمون نمیشید. البته اگه رانندش مثل اکبر آقا خوش اخلاق باشه که بستگی به شانس خودتون داره).
بعد از اینکه ون دقیقا سر ساعت به سراغمون اومد در خیابان های خلوتی که نمیدونم مهارت راننده بود یا نرم افزار های موجود به راحتی بدون ترافیک با رقص و آواز به ابتدای جاده ی چالوس رسیدیم.
البته در این حین ما به سد زیبا و صیقلی کرج هم رسیدیم که دقیقا در یک رستوران در کنار این سد توقف کردیم و یک صبحانه ی مشتی زدیم. نکته ای که درباره ی این رستوران وجود داشت این بود که ما از مسئول رستوران خواستیم که برامون تخم مرغ هامون رو سرخ کنه و ایشون هم با چنان مهارتی این کار رو کرد که من فکر میکردم در ایتالیا کلاس آشپزی رفته بوده. ولی خوب در نهایت یه مقدار گرون درومد ولی کاملا ارزششو داشت. پیشنهاد میکنم خیلی تو مسافرت فکر هزینه نباشید مگه موقعی که طرف واقعا بی حساب بگه.
تصویر 2:سد کرج بسیار جذاب و اندکی ترسناک.
خوب مسیر رو در جاده چالوس ادامه دادیم و انقدر محو زیبایی و بکر بودن جاده چالوس میشدیم که ممکن بود چند دقیقه ای با هم حرف نزنیم. یکی فیلم میگرفت. یکی با لبخند نگاه میکرد و تو فکر بود. راننده هم که همش چای میخورد:/ منم که حواسم بود ببینم بقیه چکار میکنن من اون کارو نکنم و متفاوت باشم:)))))
تصویر 3:جاده چالوس(عکس از اینترنت)
(البته تجربه ی شمال رفتن از جاده ی هراز و دیدن افتخار ایران قله ی دماوند رو هم از دست ندید. پارسال برای رفتن به آمل این افتخار نصیبم شد که به طور غافلگیر کننده ای در حالی که اصلا نمیدونستم قراره دماوند سر راهم باشه دیدمش که حس بی نظیری بود).
در حالی که تو جاده چالوس هر دقیقه یه حالی داشتیم آرام بزن و برقص و غیره. بعد از حدود سه ساعت به چالوس رسیدیم . من اولین نفر بودم که از دور دریا رو دیدم. بعد از اینکه به چالوس رسیدیم همه کلی خسته بودیم و تقریبا تا رامسر خوابیدیم. وقتی به رامسر رسیدیم برای خرید های لازم مرغ و این چیزا در گرمای هوا توقف کردیم و بعد به ویلا رفتیم.
تصویر 4:ویلا ی ما تو رامسر
تصویر5
تصویر 6
تصویر 7(حیاط آزاد پشت ویلا که مشرف به دریا بود)
روز اول رو چون خیلی خسته بودیم توی خونه موندیم ولی بعد چند ساعت استراحت و ناهار بعد از ظهر با توافق دوستان لب دریا رفتیم که نزدیک ویلا بود. البته یادم رفت بگم که ناهار رو توی چمن جلوی ویلا خوردیم چون مسئول ویلا بدقولی کرد و یک ساعتی در تحویل کلید تاخیر داشت البته تقصیر اون نبود نفر قبلی که تو ویلا بود اونقدر آشغال ریخته بود که نظافتش کمی طول کشیده بود ولی خوب پیش میاد دیگه در سفر باید صبور بود اگه نه آدم کوفتش میشه.
روز دوم رو با رفتن به تله کابین شروع کردیم. واقعا اگه سه منظره ی زیبا در جهان وجود داشته باشه یکیش از بالای تله کابین رامسره اصلا در حرف نمیگنجه.
تصویر 8
بعد از پیمودن مسیر با تله کابین به بام رامسر رسیدیم و تماشای دریا و جنگل از بالا بیی نظیر بود.
تصویر 9(بام رامسر)
تصویر 10(بام رامسر)
بودن در بام رامسر به حدی زیباست که نه میشه توصیفش کرد نه میشه تو عکس نشونش داد. فقط میتونم بگم که تا چشم کار میکنه جنگل و درخت هست. سمت چپمون دریای آب و سمت راستمون دریای درخت.بی نهایت زیبا.
تصویر 11
بعد از گذروندن ظهر در بام رامسر به سمت چابکسر رفتیم که در آن به صرف غدا در رستوران خاور خانم مشغول شیم. اسم روستا رو یادم نیست ولی به راحتی میشه پیداش کرد. نمای رستوران به این شکل هستش.
تصویر 12(نمای دریا و جنگل از رستوران خاور خانم)
تصویر 13(غذای سفارشی من مرغ شکم پر با برنج مخصوص خاور خانم)
موضوعی که باعث ناراحتی و نگرانی بود حجم بالا و روزافزون ویلاهای بزرگ و کوچیک در دل جنگل و ارتفاعات هستش که با خودت میگی آیا به زودی همه ی این جنگل ها پر از ویلا میشه و دیگه جایی برای دیدن و لذت بردن نیست؟نمیدونم...
به هر حال بعد از اینکه در اواخر صرف غذا خوردن بودیم باران شدیدی شروع شد و ما که با توجه به هوای صبح حتی فکر اینکه قطره ای بارون بیاد رو هم نمیکردیم هیچ لباس گرم و تجهیزاتی با خودمون نداشتیم ولی اهالی روستا انگار که همیشه منتظر غافلگیری مسافرین باشن به ما گفتن که چتر هم داریم!! و ماهم به ناچار سه چتر خریدیم هر کدام به قیمت پنجاه هزار تومان و کمی به خزانه ی مالیمون آسیب وارد شد. به نظرم همیشه تو سفر مقداری بیشتر پول ببرید.
تصویر 14(باران در روستا)
هرچند کار ما تا حدودی بیخود بود چون بارون انقدر شدید بود که باید حتما با ماشین میرفتیم و هم اینکه چتر ها هیچ کدوم برای دونفر طراحی نشده بودن. خلاصه از اونجایی که ماشینی نبود ما تو بارون شدید به اواسط روستا رسیدیم و کلبه ای دیدیم بسیار زیبا و دنج که در اصل کافه بود و سریع به اون پناه بردیم. نقطه ای توی بدنم نمونده بود که خیس نشده باشه. لباسم رو جلوی بخاری انداختم و یک نوشیدنی سفارس دادم که اسمش خیلی عجیب بود و نمیدونستم چیه و بعد که برام آوردن دیدم چیزیه که اصلا در سرما به درد نمیخوره!!
تصویر 15
تصویر 16(گلدون زیبا و منظره ی کافه)
روز بعد روز دریا قایق سواری و خوردن یک وعده ی غذا بود که تا اون لحظه نخوردم بودم. مکانی توی رامسر هست که اسمشو دقیقا نمیدونم ولی فکر کنم توی محله ی سرولات چابکسر هستش که ماهی زنده رو از آب درمیاره و همونجا به طرز فوق العاده ماهرانه ای کباب میکنه و در اختیار مشتریان میزاره. برای من که از ماهی متنفرم غذای بی نظیری بود همراه با نارنج و برنج فوق العاده.
تصویر 17
بعدز از غذا رفتیم دریا و سوار قایق شدیم در وسط دریا از راننده خواهش کردیم چند ثانیه ای نگه داره تا ما بتوینم عکسی به یاد گار بندازیم
تصویر 18(عکس از توی قایق)
در آخر اون روز هم به شهر بازی رفتیم که عکسی ندارم ولی از اون بهتر فیلمش هست. ببینید و لذت ببرید و به رامسر برید.
ممنون از همه ی شما دوستان
نویسنده: سروش دارابی