داستان سفر یه هلند از روزی شروع شد که در جلسه کمیته بازاریابی شرکت تصمیم گرفتیم که در نمایشگاه گل و گلخانه هلند غرفه داشته باشیم ، من و مجید دو نفری بودیم که مسئول برگزاری نمایشگاه شدیم. حجم زیادی کار در زمانی اندک باید انجام می شد، ولی اولین مشکل فردای آن روز مشخص گردید. درست حدس زده اید : وقت سفارت هلند. اولین زمان مصاحبه که سفارت وقت می داد روزی بود که نمایشگاه شروع می شد و این یعنی کل مسافرت منتفی است. پس موضوع را با مدیر برگزاری نمایشگاه مطرح کردیم (آقای دیک) و جالب اینکه ایشان با پیگیری باورنکردنی از تماس با سفارت هلند گرفته تا وزارت امور خارجه و ... برای ما وقت سفارت گرفت.
وقت سفارت ما اواسط مهرماه بود یعنی یکماه قبل از شروع نمایشگاه. مدارک ( شامل کپی شناسنامه ، کپی و اصل پاسپورت ، گواهی تمکن مالی و پرینت حساب بانکی شرکت ، مدارک مرتبط با ثبت شرکت و روزنامه رسمی، گواهی بیمه تامین اجتماعی، اولین و آخرین فیش حقوقی و دعوتنامه برگزار کننده نمایشگاه که همگی باید به زبان انگلیسی ترجمه میشدند ، رزرو هتل ، بلیط هواپیما و البته نفری 60 یورو ) را آماده کردیم و در روز مقرر به سفارت رفتیم و بعد از مصاحبه قرار شد که تا 15 روز دیگه خبرش را به ما بدهند.
در این فاصله من بررسی کردم و دیدم که میشه بعد از 8 روزی که اونجا کار داریم 5 روز دیگه مرخصی بگیرم و 2 شب تو بروکسل باشم و 3 شب هم پاریس. پس بلیط برگشت از پاریس را رزرو کردم. همه برنامه ریزی ها رو کرده بودیم تا اینکه روز تحویل مدارک شد ، وقتی یکی از همکارانمان گذرنامه ها رو آورد، دیدیم که ویزای 8 روزه به ما داده اند و این یعنی مسافرت فقط در هلند خلاصه می شد. پس سریعاً بلیط یرگشت از پاریس را کنسل کردیم و بلیط برگشت از آمستردام رو گرفتیم و صد هزار تومان ناقابل هم خسارت دادیم.
بامداد روز یکشنبه 12آبان مجید اومد دنبال من که با هم به فرودگاه برویم که در کمال ناراحتی دیدم به سختی سرما خورده و حالش خیلی بده و این قطعاً می تونست روی کیفیت سفر ما تأثیر بگذاره (بعداً این مسئله رو خواهید دید)، به هرحال به فرودگاه امام رفتیم و هواپیما با تأخیر اندکی پرواز کرد، برای من که چندباری تا مرز اروپای غربی رفته بودم ولی داخل کشورهای حوزه شنگن نشده بودم، تجربه اولین حضور در یک کشور اروپای غربی رقم خورد.
بعد از پیاده شدن با پاسخ دادن به 2-3 تا سوال معمولی در خصوص علت سفر و تاریخ برگشت، بدون مشکل مهر ورود خوردیم و با معطلی نسبتاً زیاد بارهایمان را گرفتیم (ما چون برای برگزاری نمایشگاه می رفتیم، بارهای ابعاد بزرگ هم داشتیم که از محل بارهای بزرگ باید دریافت می شد و این باعث میشد معطلی ما بیشتر از حد معمول باشد).
تجربه نمایشگاههای خارج کشور قبلی نشون می داد که یکی از مشکلات، گرفتن تاکسی از فرودگاه به هتله (بخاطر ابعاد بارهای ما). به همین خاطر من مجید رو کنار چرخهای وسائل گذاشتم و بیرون فرودگاه رفتم. ابتدا تعدادی تاکسی دیدم که هم قیمت بالایی داشتند و هم اینکه برای انتقال بارهای مان 2 و یا شاید 3 تا ماشین باید می گرفتیم. با یه مقدار جستجو و سوال متوجه شدم که ماشینهای ون بزرگی در سمت دیگری بودند که محدودیتی بابت حمل لوازم ما نداشتند.
در ضمن فارغ از اینکه بارها در چه ابعادی باشند، بابت هزینه تا هر هتلی در شهر، نفری 16 یورو می گرفتند و این برای ما ایده آل بود. پس به سمت هتل حرکت کردیم، در حالی که داخل ون تنها سه نفر دیگر بغیر از ما حضور داشتند و با حدود 40 دقیقه طی مسیر به هتل Nova رسیدیم. ( اگر حجم بارتان کم باشد میتوانید از قطار هم برای رفتن به مرکز شهر استفاده کنید که بسار اقتصادی تر است )
انتخاب هتل در تهران توسط من انجام شده بود. به این ترتیب که دنبال یه هتل با قیمت مناسب در مرکز شهر بودیم. به همین خاطر چندین روز تمامی سایت های هتل یابی و نظرات مردم رو می خوندم تا اینکه این هتل سه ستاره درست در مرکز شهر رو انتخاب کردم که امتیاز خوبی تو سایت های booking( نمره 8 از 10 ) و trip advisor (76%) داشت. قیمت هتل تو سایت booking 89 یورو با صبحانه بود و ما برای 3 روز اول سفر رزرو کردیم تا اگر کیفیت هتل مناسب نبود، اونجا هتل رو عوض کنیم. جالبه بهتون بگم این هتل یکی از ارزونترین هتلهای سه ستاره مرکز شهره و هرچقدر از مرکز شهر دورتر بشید می تونید هتلهای بزرگتر و بهتر و با قیمت کمتر پیدا کنید، ولی باید هربار برای رسیدن به دیدنی های شهر زمان بگذارید و هزینه ایاب و ذهاب بپردازید.
حالا ما به هتل رسیده بودیم، در خیابان آرام با بافت قدیمی بسیار زیبا. هتلی کوچک و عملاً بدون ورودی و لابی باشکوه، خیلی ساده ولی تمیز و مرتب دقیقاً مطابق نوشته های مشتریان قبلی. اتاق را تحویل گرفتیم تا مجید که به سختی سرما خورده بود بتواند کمی استراحت کند.
بعد از کمی استراحت از هتل بیرون زدیم. موقعیت هتل باورنکردنی بود. اغلب اماکن دیدنی شهر در نزدیکی ما بودند و ما در میان انبوه ساختمانهای زیبا و قدیمی شهر بودیم.چون روز یکشنبه بود در کنار خیابان تعدادی دکه های موقت (جمعه بازار مدرن) در حال فروش نقاشی و کارهای دستی بودند. آرامش محیط در کنار هوای لطیف و باران زده، تصویری زیبا از یک شروع خوب در سفر ما بود. بعد از کمی گشت در خیابانها و خوردن شام به هتل برگشتیم.
متأسفانه حال مجید آن شب بدتر شد، یه طوری که فردا بعد از صبحانه از هتل بیرون نیامد و این برای ما که از سه شنبه کار جدیمان در مسافرت شروع می شد بسیار ناگوار بود. پس بعد از صبحانه برای تهیه دارو و خوراکی هایی که به نظرم برای سرماخوردگی خوب بود خارج شدم. به آسانی یک داروخانه پیدا کردم و یک بسته قرص سرماخوردگی را به مبلغ 2 یورو و یک بسته قرص جوشان ویتامین C به مبلغ 4 یورو خریدم (سواد پزشکی من در همین حد بود). در مسیر برگشت هم مقداری پرتقال (هر کیلو 5/2 یورو) خریدم و مجید را با داروها و پرتقال ها تنها گذاشتم و برای گشت و گذار به داخل شهر رفتم.
هتل ما تا مهمترین میدان توریستی شهر یعنی میدان دام فقط 400 متر فاصله داشت ، Dam در هلندی به معنی سد میباشد و چون هلنددر فلاتی واقع شده که در خیلی از مکانها ازسطح دریا پایینتر است به همین خاطر سد سازی از دیرباز در این کشور رایج بوده و شما واژه دام را بسیار زیاد بصورت پیشوند و یا پسوند میشنوید که معروفترین آنها هم نام خود شهر آمستردام است.
میدان دام ، میدانی بسیار زیبا و زنده که پر بود از توریستهایی که برای عکس گرفتن اومده بودند این میدون از یک سو با کاخ سلطنتی محصور شده و چندین خیابون که پر از فروشگاههای صنایع دستی و سنتی ، برندهای معروف پوشاک و البته پنیر فروشی هستند به میدان راه داشتند در سمت دیگر میدان ، موزه معروف مادام توسو قرار داشت ، موزه مادام توسو یکی از مجموعه موزه هایی است که داخل اون کلکسیونی از مجسمه های آدمهای معروف از ستارگان هالیودی تا بزرگان سیاست و ورزش و ..وجود دارد که که همگی با مهارتی فوق العاده با موم ساخته اند شباهت بعضی از مجسمه ها به قدری بود که باور زنده نبودن آنها سخت بود ( جالبه که بدونیم "مادام توسو" دویست و پنجاه سال پیش بدنیا اومده. او به همراه پسرانش تا به هنگام مرگش در سن ۸۹ سالگی نمایشگاه تندیس های مومی را اداره می کرده و آخرین تندیسی که او پیش از مرگ به اتمام رسوند پرتره ای از خودشه ،موزه مادام توسو شعبههایی در شهرهای لندن ( شعبه اصلی)، برلین، لاسوگاس، نیویورک، هنگ کنگ، شانگهای و واشنگتن دیسی داره. )
شما در میدان دام هر روز یک موضوع جدید را میتوانید ببینید از تجمعات اعتراضی تا شعبده بازی و کالسکه های قدیمی و ... چون این میدان به هتل ما نزدیک بود هر روز موضوع و اتفاق جدیدی رو میشد تو میدون دید حتی یک روز کل میدون رو بسته بودند و برای بچه مسابقه فوتبال راه انداخته بودند.
یه مقدار از فضای کلی و دیده های خودم براتون بگم ، شاید اولین چیزی که نظر من رو بخودش جلب این بود که وسیله نقلیه عموم مردم اینجا دوچرخه است ، فکر نکنید دوچرخه های خیلی مدرن بلکه فقط یکم از دوچرخه های لحاف دوزی خودمون مدرنتر! شاید به این دلیل که اینجا چون کل شهر همسطح هست و پستی و بلندی نداره نیازی به دوچرخه دنده ایی و پیش رفته نیست ، موضوع بعدی بلند قد بودن خود هلندیها بود که حداقل من کمتر قومی به این قد بلندی دیده بودم ، آمستردام شهری چند ملیتی حساب میشه بطوریکه فقط حدود نیمی از ساکنین شهر اصالت هلندی دارند و خود ساکنین ادعا دارند که از بیش 100 کشور مهاجران تو شهر زندگی میکنند ولی جالب که این فرهنگها در شهر کاملا حل شده اند و شما کمتر حس تناقض فرهنگی میکنید ، از نکات دیدنی دیگه شهر هم وجود فروشگاههای پنیر فروشی زیاد تو سطح شهر که پنیرهای خوشمزه با قیمت بالا عرضه میکردند و شما قبل از خرید میتونید طعم اون رو امتحان کنید به نظرم یکی از بهترین سوغاتیهای هلند میتونه همین پنیرش باشه.
من که حسابی غرق تماشای زیباییهای شهر بودم یهو بخودم اومدم که ساعت 3 بعد الظهره و من دوست عزیز و سرما خورده ایی رو تو هتل تنها گذاشتم پس برگشتم هتل تا مجید برویم برای ناهار.
اینو باید بگم که مجید یه سنگ نورد و طبیعت گرد حرفه ایه به همین خاطر از قبل برنامه ریزی کرده بودیم تا برای خرید تجهیزات ورزشی یه سری به فروشگاه زنجیره ایی بزرگی بنام DECATHLON بزنیم ،برای اینکار باید میرفتیم بسمت میدان ایستگاه مرکزی که اون هم تا هتل ما کمتر از 10 دقیقه فاصله داشت توی میدون، هم ایستگاه مترو بود هم قطار و هم تراموا که ما با مترو ( بلیط یکساعته نفری 8/2 یورو )بسمت استادیوم آژاکس آرنا Ajax Arena حرکت کردیم و برای من که در کودکی و نوجوانی عاشق تیم ملی هلند( بخصوص تیم سال 1988) بودم دیدن استادیوم اصلی آزاکس بسیار جذاب بود.
یکی از نکته های مهمی که تو هلند باید بدونید ( این موضوع رو یکی از دوستان عزیز تو تالار گفتمان لست سکند قبل از سفر به من گفته بود که خیلی به درد ما خورد ) اینه که از فروشگاههای کوچک، خرید سوپر مارکتی نکنید و یکی از بهترین گزینه ها برای خرید فروشگاهی استفاده از فروشگاههای زنجیرهایی albert hejin هست که توی تمام سطح شهر به وفور پیدا میشه. (بعنوان مثال قیمت آب حدود 60 درصد ارزانتر ا ز فروشگاههای کوچک بود)
بعد از خوردن شام به هتل برگشتیم تا برای اولین روز کاریمون که آماده کردن غرفه بود آماده بشیم ، البته اینترنت رایگان و سریع هتل اینقدر جذاب بود که اجازه زود خوابیدن رو نمیداد.
محل برگزاری نمایشگاه حدود یکساعت بیرون شهر بود در منطقه ایی بنام Vijfhuizen ( تلفظ کردنش سختترین کاری بود که من تو هلند انجام دادم ) در طی مسیر شاهد طبیعت بسیار سرسبز و زیبا بودیم والبته تعدادی از گاوهای معروف هلندی رو هم زیارت کردیم ، از مسایل کاری چیز زیادی نمیگم ( چون برای بقیه خیلی جذاب نیست ) فقط همین موضوع رو بگم که به لحاظ نظم برگزاری چیزی فرای انتظار بود.
ما که به لحاظ موقعیت مکانی و آرامش مناسب هتل راضی بودیم تصمیم گرفتیم که ادامه سفر رو هم در همین هتل بمونیم ولی وقتی خواستیم تمدید کنیم دیدیم که باید شبی 104 یورو بدهیم یعنی شبی 15 یورو بیشتر از موقعی که طریق booking رززو کرده بودیم ولی چاره ایی نبود و ما برای 4 شب دیگه هتل رو رزرو کردیم .( در خصوص هتل در پی نوشت توضیح میدهم )
روز اول نمایشگاه با جاذبه ایی روبرو شدم که فرای انتظار من بود ، شاید اگر از هرکسی بپرسید نماد زیبایی چیست بیش از 90 درصد مردم جهان خواهند گفت گل و این سعادتیست که شما چند روز کاریتان را در بزرگترین نمایشگاه گل دنیا باشید ، باور اینهمه زیبایی و لطافت سخت است، گلهای زیبا و متفاوتی از چهار گوشه دنیا از اکوادر و کلمبیا تا کنیا و آفریقای جنوبی ... که به بهترین شکل ممکن تزئین شده اند ، واقعا اینجا میتوان هلند را سرزمین گل نامید و من سرمست از این همه زیبایی 3 روز فراموش نشدنی را در نمایشگاه سپری کردم.
یکی از موارد متفاوت این شهر با جاهای دیگر دنیا آزادی استعمال مواد مخدر است بوی این مواد ( احتمالا کوکایین ، ببخشید چون تخصص ندارم گفتم احتمالا ) در مناطقی از شهر بسیار زیاد و بعضا آزاردهنده است این مواد بیشتر در فروشگاههایی با نام کافی شاپ عرضه میشود و اغلب مصرف کنندگان هم توریستهای جوان هستند
یکی دیگر از اماکن معروف آمستردام منطقه نور قرمز است ، که برخلاف تصور من منطقه ایی است که تمام توریستها چه زن و چه برای دیدن به آنجا میروند شما در این منطقه تعداد زیادی گروههای توریستی که به همراه تور لیدر در حال بازدید هستند میبینید ، فقط مواظب باشید که عکس نگیرد چون عکس العمل بدی خواهید دید. در اطراف این منطقه پر است از کافه ها و رستوران ها و البته اماکنی که مواد مخدر عرضه میگردد.
تنوع بالای فرهنگی آمستردام باعث میشد که شما انتخابهای زیادی برای غذا داشته باشید از فست فودهای بین المللی تا فست فودهای محلی و غذاهای ملل مختلف ، ولی شاید متفاوت ترین چیزی که تو این سفر خوردم یه غذای محلی هلندی بود که بر پایه پنیر بود که به انتخاب شما با گوشت ، گوجه فرنگی ، بادمجان و ... تهیه میشد ، البته خود پنیر ها هم متنوع بود ( هزینه غذایی که پرداخت کردیم بطور متوسط نفری 8 یورو بود )
جمعه نمایشگاه تمام شد و ما یکروز آزاد داشتیم ، صبح بعد از صبحانه به سمت یکی از اصلی ترین گشتهای توریستی آمستردام یعنی گشت با قایق ( اتوبوس دریایی ) بر روی کانالهای زیبای شهر رفتیم بلیط قایقها بسته به زمان از 10 یورو شروع میشد (برای یک ساعت ) ما هم یه بلیط گرفتیم و سوار شدیم ، قایقران به چندین زبان اماکنی را که میدیدیم معرفی میکرد ، ساختمانهایی فوق العاده زیبا که سالیان سال بود با استحکام زیاد در میانه این کانالها ساخته شده بودند خانه هایی زیبا که جا داشت از اغلب آنها عکسی به یادگار بگیریم ،
قایق ازمیان این کانالها میگذشت و در بعضی قسمتها توقف کوتاهی میکرد و توضیحاتی داده میشد ، تعهد و پایبندی به سنت شهر سازی قدیمیشان تا حدی بود که مردم شهر ساختمانی را که در دهه های اخیر بدون توجه به بافت قدیمی ساخته شده بود توالت فلزی نامگذاری کرده بودند ، قایق از کنار نمونه ایی از کشتیهای قدیمی هلند ( هلندیها زمانی از بهترین کشتی سازهای دنیا بودند و با آن جهانگشایی میکردند) نیز میگذشت ، در طول کانال قایقهایی دیده میشد که بعنوان خانه ازآنها استفاده که بسیار زیبا بود ، پس از پیاده شدن از قایق با خودم فکر میکردم که باید به مهندسان قدیمی هلندی که اینچنین در ساخت و ساز کنار آب از سد تا ساختمان و کشتی مهارت داشتند درود فرستاد و به احترام آنان کلاه از سر برداشت.
شهر آمستردام را میشود شهر موزه نامید ، آنقدر در این شهر موزه میبینید که تصورش ممکن نیست از موزه نقاشی ، موزه مجسمه تا موزه شکنجه و ...) ولی یک نقطه از شهر هم هست که بیش از بقیه اماکن ، موزه دارد و مهمترین آنها نیز آنجاست ، میدان موزه ، که شاید به دو علت بسیار اهمیت دارد اولی موزه ونسان ونگوگ و دومی بدلیل نوشته ایی که شعار توریستی شهر است I amsterdam ، پس با تراموا بسوی ونگوگ گوش بدست حرکت کردم.
میدان موزه محوطه چمن کاری شده بزرگی بود که پر از ساختمانهای چشم نواز ولی اینبار مدرن ، و در گوشه ایی از میدان نوشته من آمستردام (که با سریع خواندن میشد من آمستردام هستم ) با رنگ سفید قرمز خود نمایی میکرد که پر بود از کسانی که با این نماد عکس میگرفتند ، روز شنبه بود و در جلوی تمام موزه ها صفی طولانی ، ولی مگر میشد بدون دیدن نقاشیهای ونگوگ برگشت ، موزه ایی بسار زیبا با مجموعه ایی از حدود دویست اثر از ونگوگ و چند نقاش هم دوره او ، ونگوگ در گمنامی زندگی کرد و تنها یک تابلو از آثارش را توانست بفروشد ولی امروزه بسیاری از مردم بعضی از این تابلوها را میشناسند؛ شب پر ستاره، گلهای آفتابگردان، تراس کافه در شب، درختان سرو و .
بعضی از تابلوها بصورت تصاویر چاپی، شهرت جهانی دارند و در بسیاری از اتاقهای مردم عادی نیز دیده میشوند و این همان چیزی است که ون گوگ میخواست.. آرزو داشت هنر صاف و سادهای بیافریند که نه تنها هنرشناسان متمول را خوش بیاید، بلکه مایهٔ شعف و تسلای خاطر همه انسانها باشد. به هر حال خود ونسان این موفقیت را ندید ولی آثارش آرزوی او را محقق کردند.
دیدن بقیه موزه ها آرزویی بود که اینبار محقق نشد هم بلحاظ زمانی و هم مالی ، پس آخرین نیمروز مان را برای خرید سوغاتی گذاشتیم و به هتل برگشتیم تا چمدانها را ببندیم و برای سفر آماده شویم.
صبح عازم فرودگاه شدیم ابتدای برای گرفتن مالیاتهایی که روی کالاها پرداخت کرده بودیم اقدام کردیم (در هنگام خرید حتما فاکتور را نگه دارید و در صورت لزوم فرم tax free پر کنید چون میتوانید مبلغ مالیات خریدهایتان را در فرودگاه بگیرید ( اگر اشتباه نکنم خریدهای بالای 30 یورو ) ) به هر صورت پس گرفتن مالیاتهایی که قبلا پرداخت کرده بودم لذت بالایی داشت بخصوص که با آن پول میشد کلی شکلات خرید. پرواز با یکساعت تاخیر و یک توقف 100 دقیقه ایی در شهری در اسلونی که بخاطر سوختگیری انجام شد به تهران برگشت ، و برای من کوله باری پر از تجربه و گل و خاطرات بیاد ماندنی بجا گذاشت.
پینوشت : هتل نوا (Nova Hotel) در منطقه قدیمی شهر واقع شده است و تا میدان دام کمتر از 5 دقیقه فاصله دارد ، اغلب دیدنیهای آمستردام به هتل نزدیک میباشد ، فاصله این هتل تا ایستگاه مرکزی قطار هم حدود 10 دقیقه پیاده روی میباشد ، نکته جالب هتل اینکه با اینکه در مرکز شهر واقع شده ولی در فرعی مناسبی میباشد بطوریکه صدای شهر برای استراحت شما مزاحمتی ایجاد نمیکند .
فضای هتل دوستانه ، لابی بسیار کوچک ، و برخورد پرسنل مناسب است ، اتاقها نسبتا تمیز میباشد و صبحانه ایی متوسط از ساعت 7:30 تا 10 سرو میشود ، اینترنت رایگان هم در اختیار مسافران میباشد
در مجموع بعنوان یک هتل سه ستاره من این هتل را توصیه میکنم.
https://www.novahotel.nl
کیفیت و تنوع غذا ( صبحانه )
7
تمیزی و زیبایی هتل و اتاق ها
7
عملکرد کارکنان
9
تفریحات و امکانات هتل
4
منطقه و دسترسی
۱۰
ارزش قیمت به نسبت خدمات
9