به نام خدا
مقدمات سفر:
من قصد داشتم شهریور به تنهایی به کشور آذربایجان و شهر باکو سفر کنم. به غیر از اینکه در ایام تعطیلات سال نومون تورهای زیادی از مشهد به مقاصد دیگه انجام می شه. از پارسال تور باکو برای تعطیلات آخر تابستان هم به مدت 2ماه از مشهد در ماههای شهریور و مهر بود. برای رزرو تور باکو به یک آژانس مسافرتی رفتم، هتل با قیمت مناسب داشت، اما پرواز پر بود. چون فقط روزهای جمعه هر هفته انجام می شد. تاریخی که می خواستم ایام پیک سفر و تعطیلات تابستانی بود. بعد دوستم پیشنهاد سفر به پوکت رو از تهران داد قیمتهای این تور برای مهر بد نبود. اما ویزا لازم داشت که کار رو سخت می کرد چون آژانس تهران بود. دیگه منصرف شدیم. قرار شد از مشهد سفر بدون ویزا مثل مالزی بریم. دوستم به خاطر شروع ماه محرم صرف نظر کرد و گفت بیا آذر ماه بریم. اما من دلم می خواست زودتر برم. پروازهای مشهد به کوالالامپور رو چک کردم. پروازها با هواپیماهای امارات، عمان ایر و قطر انجام می شد. پرواز با هواپیمایی امارات رو در یکی از سفرهای قبلی خارجیم امتحان کرده بودم و خیلی خوب بود، اما اون پرواز برای شهریور بود و مهرماه پروازی نداشت. پرواز قطر از عمان ایر 100هزار تومان گرونتر بود.
برای هتل چون یک نفر بودم قیمت بالاتری رو برای تور پرداخت می کردم. بالاخره هتل3ستاره (Sandpiper) رو انتخاب کردم. اتاقهای با پنجره اش گرونتر بود که من اتاق با پنجره گرفتم. روز19شهریور تور مالزی رو برای19مهر که کمی قیمتش مناسبتر می شد یعنی از یک ماه قبلش رزرو کردم. به این صورت که 9 روزه بود. پرواز قطری بود، هتل سه ستاره با گشت شهری و سیم کارت رایگان داشت. هزینه تور 2.540.000تومان شد.
دیگه ارز مسافرتی نمی دن. عوارض خروج از کشور 75000تومان بود، قبل سفر پرداخت کردم و دلار آزاد خریدم. واحد پول مالزی رینگته. از مشهد 150رینگت که اون موقع ارزش هر رینگت 950تومان بود، گرفتم. بقیه پولم به دلار بود. چند روز به سفر مانده بود، هر دلار رو4040تومان خریدم. در یک ماهی که تا سفرم زمان بود. یک کپی از صفحات اول پاسپورتم گرفتم که اونجا همراهم باشه و بعضی وسایلی که لازم بود رو خریدم. مثل
پماد قبل و بعد از گزش حشرات
پماد قبل و بعد از گزش حشرات، کنسرو ماهی، خوراکی، دمپایی، بارونی، ژل ضدعفونی کننده دست، چسب زخم، مونوپاد، ملافه، نخ و سوزن و... رو برداشتم.
روز قبل سفر بلیط برگشت رو که نیم ساعت جلوتر آمده بود. از آژانس با تلگرام برام فرستادند. خونه پرینت گرفتم و همراهم بردم.
من با موجودی500دلار و 150رینگت به مالزی رفتم.
اول توضیح کوتاهی در مورد شهر کوالالامپور که از دید من در مدت زمان سفرم بود.
نقشه کلی کشور مالزی
هر کس در سفرش به چیزهایی که براش اولویت داره می پردازه و برنامه ریزی می کنه. بعد اگر فرصت بود بقیه جاهارو می بینه.
(اکواریوم و باغ وحش قبلا جاهای دیگه دیده بودم) یک روز سفرم رو به شهر ساحلی اختصاص دادم. تعداد زیادی عکس گرفتم. امیدوارم برای کسی که می خواد به اونجا سفر کنه لااقل حتی شده کمی از نوشته هام به دردش بخوره. چون بعضی تجربیاتم رو با خواندن سفرنامه های بقیه به دست آوردم و بعضی رو هم خودم توی نقشه گوشیم آدرسشون رو جستجو می کردم.
این توضیح رو می شه آخر سفرنامه هم داد. چون بالاخره همش خونده می شه. اما برای آشنایی با اونجا اول بیاد بهتر بود.
آب و هوای کشور مالزی:
کشور مالزی همیشه سبز هست. چون نزدیک خط استوا واقع شده. پس مثل ایران تغییر فصل و آمدن پائیز و زمستان رو نداره. از نظر بارندگی به دو فصل کم بارش و پر بارش تقسیم می شه.
سفرم در ماه October بود که تازه شروع فصل پر بارشش بود. از بارون خوشم نمی اومد چون فکر می کردم در برنامه ریزی هایی که برای خودم انجام دادم تداخل ایجاد کنه. اما وقتی بارون می بارید بعدش هوا دلپذیرتر می شد. هوا در حالت عادی کمی شرجی و گرم بود. موقع بارون مردم یا از چتر استفاده می کنند و یا کاور می پوشند که قیمت ارزونی داشت. در پیاده رو ها هم حالت سایبون بود و موقع بارون از اونجا تردد می کردم.
جمعیت و ادیان:
جمعیت مالزی32میلیون نفر است که از مجموع این جمعیت 28 میلیون و 700هزار نفر شهروند مالزی و مابقی افراد غیر شهروند مالزی هستند. مالزی کشور پیشرفته ایه. بیشتر جمعیت کشور مالزی مسلمان و اهل تسنن هستند. از بقیه ادیان مثل چینی ها که بودایی، هندو، مسیحی و... هم هست، اما در کنار هم به خوبی و با آرامش زندگی می کنند. مساجد زیبا و زیادی در مالزی وجود داره. معبد هم زیاد بود که مربوط به چینی ها، هندیها و خیلی کم معبد تایلندی بود.
نکاتی که من در ورود به شهر کوالالامپور دیدم:
ساختمانهای بلند جلب توجه می کنند. درختان تنومندی هم بودند که در بلوارهای شهر به چشم می خورد.
تنوع زیاد گونه های گیاهی و تداخل درختها و گیاهان در هم به حالت جنگلی بود. درختان موز و نارگیل هم زیاد بودند. گلهای ابلق از تنه درختها بالا رفته بودند. مرغهای مینا هم روی درختها زیاد دیدم. در سطح شهر هم رفتگر خانم زیاد بود. شهری که مسطح نیست و پستی بلندی داره و به نظر باید رانندگی سخت باشه. ماشینها در خیابونها منظم حرکت می کردند. فرمان ماشینها هم سمت راست بود و برای رد شدن از خیابون باید احتیاط می کردم. در بعضی جاها به خاطر ایستگاه Monorail پل عابر هست و رد شدن از خیابون راحت تر شده.
ایستگاه مونوریل
یه بار یه کم که زمان سبز شدن چراغ راهنمایی برای عابران طولانی شد، خانمی که جلوتر از من بود. دکمه ای رو از پایین چراغ راهنمایی زد، کمی طول کشید تا چراغ سبز شد و از خیابون عبور کردیم. بعضی ماشینها که خودرو ملی مالزی بودند قیمت مناسبی داشتند و از امکانات خوبی هم برخوردار بودند. خیابون یک طرفه در شهر زیاد بود.
در زمان سفرم هر رینگت(واحد پول مالزی)تقریبا 970تومان بود. مثلا اولین 100 دلاری که در خیابان Bukit Bintang چینج کردم به من 420 رینگت داد. البته اون موقع زیاد به درصد چینج دقت نکردم. اسکناسهای جدیدترش حالت ضد آب داشت چون اونجا مرطوب بود. البته من سعی می کردم پولام تا نخوره و پاره نشه چون بعضی جاها اینطور پولهارو قبول نمی کردند.
پول ایران رو چینج نمی کردن و اگر مغازه یا فرودگاه دلار می دادیم با ارزش کمتری برمی داشتند. بهترین راه صرافیهای خیابون Bukit Bintang که خیابون اصلی شهر و قلب تپنده کوالالامپور بود. بیشتر هتلها و فروشگاههای معروف و امکانات دیگه اونجا بود. انواع رستوران چینی، عربی و رستوران ایرانی یکیش به اسم ناب در این خیابون بود. ساندویچ فروشی، شعبه Mcdolands و Kfc هم در شهر زیاد بود. چون بیشتر جمعیت مسلمان بودن برای تهیه غذای حلال مشکلی نبود و کلمه حلال بر روی تابلو مغازه قید شده بود.
رستوران عربی
یک رستوران ایرانی سنتی که جزو پیشنهادی تور برای شب بود به اسم شیشا لانج که موسیقی زنده داشت.
قیمت غذا در مالزی مناسب بود. آب مالزی قابل شرب نبود . از آب معدنی استفاده می کردیم.
از صادرات مالزی روغن پالم هست و این رو از تعداد زیاد درختان پالم در مالزی هم می شد این رو فهمید.
مالزی از تولید کنندگان بزرگ کاکائو در جهانه و موزه شکلات هم در شهر کوالالامپور داره.
منم سوغاتی از نوع خوراکی شکلات کاکائویی و قهوه سفید با خودم آوردم. عسل هم در مغازه ها به چشم می خورد. قبلا در ایران یک مالایی سوغاتی برامون چیپس موز آورده بود ورقه های نازک موز که شیرین بود.
نوع پوشش:
پوشش زنان مسلمان مالایی که من بیشتر دیدم لباس دو تکه بود که حالت بلوز آستین دار تا زانو و دامن بلندی هم زیر اون می پوشیدن. روسری پوشیده بودند و اصلا موهاشون پیدا نبود. بعضی هم روسری داشتند بلوز و شلوار بودند. بقیه مردم هم با ادیان مختلف و پوشش های مختلف بودند. لباس عروس و داماد مالایی هم لباس سنتی زیبا و خاصی بود.
یک خیابون هم که سراسر مکانهایی برای ماساژ (بیشتر ماساژ پاها) بود. بعضی از اونها لباس خاصی داشتند و برای ماساژ دادن دعوت می کردن. برگه های تبلیغات ماساژ رو در خیابون Bukit Bitangهم می دادند که قیمتش برای ما کمی گرون بود.
خرید از مالزی:
انواع پوشاک از برندهای جهانی در فروشگاهها و پاساژهای شهر کوالالامپور شعبه داشتند.
مراکز خرید پوشاک و کیف و کفش مثل Lot 10. Fahrenheit، Berjaya Times Square، Suria Klcc زیر برجهای دوقلو، مرکز خرید Mid Valley Mega Mallتقریبا نزدیک به ایستگاه مترو مرکزی Kl sentralایستگاهی به همین نام بود، Pavilion Kl و Pyramid روبه روی پارک آبی Sunway Lagoon و ... بعضی پاساژها نزدیک ورودیشون اسم برندهاش بود.
از مرکز خرید Berjaya Times Square که به طرف خیابون Bukit Bintangمی آمدم. طبقه پایین یک پاساژ بود که بدلیجات و لباسهای نخی با قیمت مناسب داشت. آرایشگاه هم داخلش بود. یک پاساژ هم نزدیک هتلمون بود به اسم Low Yat Plaza که لوازم الکترونیکی هم داشت.
یک مرکز خرید هم به اسمOutlet Afamosa که بیرون شهر بود. یک ساعت و نیم تا کوالالامپور فاصله داشت. برای خرید مناسب بود. مارکهای Puma، Nike، Esprit و ...چندین رستوران هم داشت. راه دسترسی به اونجا به وسیله اتوبوس و راحت ترش هم تاکسی هست. یک سازه زیبا هم جلوی پاساژ Pavilion به اسم Sephoraبود که بیشتر برندهای جهانی لوازم آرایشی در اونجا بود مثل Dior، Lancome، Mac و Estee Lauder و ...
مرکز خرید Fahrernheit و فروشگاه Sephora
داخل ایستگاه مترو مرکزی Kl Sentral هم چند طبقه فروشگاههای مارک و رستوران وجود داشت. هایپر مارکت خوبی هم داشت.
قسمتی از هایپر مارکت
چند تا پاساژ برای خرید پوشاک دیگه هم در نقاط دیگر شهر کوالالامپور بود.
محله چینی ها و محله هندیها که کمی با شهر فاصله داشت بعضی برای خرید ادویه با قیمت مناسب اونجا می رفتند.
مرکز خریدSogo Mall و Ikea Cheras رو هم تو نقشه دیدم. یک پاساژ پارچه فروشی رو هم پیدا کردم که تقریبا نزدیک هتل بود، اما چون همیشه از سمتی که به خیابونBukit Bintang به مرکز شهر رفت و آمد داشتم، گذرم به اونجا نیفتاد. Central Marketهم دوستان بعد از دیدن محله چینی ها رفته بودند، از اونجا شکلات و سوغاتی ارزونتر خریده بودند.
فروشگاههای زنجیره ای زیاد بود یک مدل از فروشگاهها که شعبه های زیادی در مالزی هم داشتند کنار هتلمون بود که برای خرید نوشیدنی و بعضی مواد غذایی بنام7Eleven بود.
فروشگاه 7Eleven کنار هتل
من در روزهای اقامتم از نوشیدنی Plus100که طعمهای مختلفی داشت و می گفتند حاوی مواد معدنی و گازداره استفاده می کردم.4رنگش رو دیدم که من از طعم زردش بیشتر خوشم اومد. (قیمتش بطری کوچکش معمولا 3زینگت بود.)
نوشیدنی Plus100
حمل و نقل:
دو سه مدل تاکسی در شهر وجود داشت که بیشتر تاکسیهای قرمز به چشم من اومد.
تاکسی قرمز
برای کمتر شدن هزینه تاکسی نوع اینترنتی هم بود. من روی گوشیم نرم افزار تاکسیهای اینترنتی Uber و Grab رو قبلا نصب کرده بودم و شماره همراه مالزیم رو وارد کردم. این تاکسیها ارزونتر بود. اما خب اصلا به کار من نیومد. بیشتر خودم از مترو استفاده کردم. تاکسی رو یک بار در شهر Putrajaya سوار شدم.
چند مدل خط مترو بود. مثلMRT. KTM وMonorail
نقشه مترو که از ایستگاه گرفتم
من KTM رو برای رفتن به باتوکیو سوار شدم. MRT برای بیشتر مسیرهام استفاده شد و مونوریل هم اینجا استفاده نکردم. بلیط متروشون بصورت سکه پلاستیکی و یک مدل هم کارتی بود. که هر دوشون رو بعد از خرید و سوار شدن نگه می داشتیم تا در مقصد که داخل دستگاه می انداختیم در باز می شد و خارج می شدیم. پس دور انداخته نمی شد.
یک نوع بلیط مترو
یک سری اتوبوسهای رایگان هم در چند خط وجود داشت که من استفاده نکردم.
اتوبوسهای Hop-on Hop-OFF KLدر 23 نقطه شهر ایستگاه داشتند
وقتی سایتش رو نگاه کردم هزینه برای 24 ساعت 55 رینگت بود. و بلیط بعضی جاها رو با تخفیف داخلش می فروختند. با نشون دادن بلیط وقتی در ایستگاهی پیاده شده باشیم، دوباره سوار می شیم.
ایستگاه اتوبوس گردشگریHop-on Hop-OFF KL
من یکی از ایستگاهها و اتوبوسش رو جلوی باغ پرندگان دیدم.
جاهای تفریحی و دیدنی کوالالامپور:
مثل پارک آبی Sunway Lagoon، معابد هندی، چینی و قبلا گفتم خیلی کم مربوط به تایلندیها.
ارتفاعات Genting Hailand. شهر الکترونیک یاPutrajaya .
Kl Bird Park.Buttefly Park Kl.Orchid Hibiscus gardens، باغ پرندگان، باغ پروانه ها و باغ گلهای ارکیده، مجموعه سوارکاری،Muzium Negara ، Masjid Negar، Masjid Jamek ،Batu Caves، Zoo Negara، Colmar Tropicale،Menara Kuala Lumpur، Petronas Twin Towersو رقص فواره هاش در شب، Aquaria Klcc، محله چینی ها و محله هندیها، یک پارک جنگلی که خودم رفتم به اسم Kl Forest Eco Parkکه پل معلقی زیبایی هم داخلش بود.
فاصله هتل تا پارک جنگلی روی نقشه
سرنشینان موتور اگر دو نفر بودند حتما کلاه کاسکت به سر داشتند.
یک مدل موتور سیکلت
مردم اونجا از پلیس می ترسیدند. پس اگر مشکلی براتون پیش اومد بگید که به پلیس مراجعه می کنید تا کارتون انجام بشه.
بعضی فروشگاههای لباس تی شرت یا شلوارک همرنگ داشتند که بعضی توریستها که زوج بودن خریده و می پوشیدند.
بعضی جاها برای شارژ موبایل پریز داشت.
همه جا پرچم مالزی به چشم می خورد. وقتی از استانی به استان دیگه می رفتیم بجز پرچم اصلی یک پرچم با طرح دیگه ای هم کنار اون بود.
پرچم بندر Melaka
پاساژ Fahrenheit88 قیمت پوشاک طبقه1_و1+ بهتر بود.
همه پولهاتون رو موقع خرید بیرون نیارید. یا وقتی از صرافی بیرون می آیید حواستون به کیفتون باشه.
به هرکسی اعتماد نکنید.
روز اول سفر:
پروازم ساعت22:50چهارشنبه شب 19مهر بود، وزن مجاز بار30کیلو بود به جز بار دستی که با خودمون به داخل کابین می بریم که وزن نمی کردند. چمدون بعضی ها رو بعد از بازرسی اولیه که رد می شد ممکن بود بگن که باز کنید و داخلش رو می دیدند. بعد برای گرفتن کارت پرواز پاسپورت و بلیطم رو نشون دادم. چمدونم رو تحویل دادم. ازشون خواستم کنار پنجره بهم صندلی بدن،20مسافر مقصدشون مالزی بود. بعد هم به طبقه بالا رفتم و عوارض خروج از کشور رو دادم و پاسپورتمو مهر خروج زدن.
پرواز بدون تاخیر انجام شد، هواپیمای اولی مشهد- دوحه بدون مانیتور بود و فقط هدفون داشت و LCD هایی بالای سرمون بود. صندلیمF20 زون 1کنار پنجره سمت راست هواپیما بود.
پرواز مشهد –دوحه
(زون منظور همون کابین هواپیماست) یک بار پذیرایی کردند. ساعت00:55بامداد به وقت دوحه به فرودگاه بزرگ حمد که نزدیک خیلج فارس بود، رسیدیم. ساعتشون از ما نیم ساعت عقب تر بود. بازرسی شدیم. دو ساعت زمان ترانزیت بود و به تابلوهای راهنما نگاه کردیم گیت C13بودیم. بدون وقفه به گیت که اون موقع باز بود رفتیم وارد سالن انتظار شدیم.
راهنمای فرودگاه دوحه
پرواز دوم ساعت02:25 بود. این بار هم کنار پنجره و صندلی K38زون 2بودم. برای استفاده از اینترنت فرودگاه وای فای گوشی رو روشن کردم. برای اینکه گوشیم به وای فای وصل بشه شماره بلیط و اسم کوچک لازم بود و بعدش سریع وصل شد. با تلگرام به خانواده ام خبر رسیدن رو دادم. بعد سوار هواپیمایی که خیلی بزرگتر و مجهزتر از اولی بود، شدیم.
پرواز دوحه-کوالالامپور
قرآن خوانده شد و هواپیما سر ساعت بلند شد. پتو و بالش بود و منوی پذیرایی رو دادند. در طول سفر8ساعت و نیمه چند تا فیلم دیدم دو بار پذیرایی شدیم.
پذیرایی صبحانه پرواز دوحه-کوالالامپور
مدت زیادی پنجره بسته بود. نزدیکیهای کوالالامپور باز کردند.
شهر کوالالامپور از پنجره هواپیما
هوا ابری و بارانی بود. ساعت کشور مالزی 4ساعت و نیم جلوتر از ایران بود. ما ساعت15:30 به وقت مالزی رسیدیم. اینجا زیاد تابلوی راهنما نداشت و بالاخره پرسیدیم و جلو رفتیم مسافتی رو سوار مترو شدیم.
فرودگاه کوالالامپور
بعد پیاده شدن به جایی که پاسپورت رو چک کردن رسیدیم. دوربین کوچکی بود که عکس می گرفت و بعد دوتا انگشت اشاره رو کنار هم روی دستگاه می گذاشتیم و انگشت نگاری کردن. بعد مهر ورود به کشور زیبای مالزی رو زدند.
چمدونها رو برداشتیم و نزدیک در خروجی لیدرها وایستاده بودن و اسم هتل روی برگه ای دستشون بود. من ازشون راهنمایی خواستم. به ترانسفرم زنگ زدن و اسم آژانس ما ترنج بود. بعد مدت کوتاهی آقایی اومد، انگار بازم مسافر بود. بالاخره راه افتادیم. گفت ما وظیفه داریم تا 2ساعت برای مسافرا صبر کنیم.
البته کسی نیامد. راننده بهم یک سیم کارت داد و گفت10رینگت شارژ کنم تا اگر لازم باشه بتونم با لیدرمون در تماس باشم. رینگت داشتم و کارم راحت تر انجام شد. سوزن جای سیم کارتمو هم برده بودم و سیم کارت جدید رو شارژ و فعال کردم. اینترنتشم وصل شد. سیم کارت 4G بود. سیم کارت به نظر اولش5رینگتی شارژ اولیه داشت.
سیم کارت مالزیUmobil
بارون شدیدی می اومد. یک ساعت و خورده ای تو راه بودیم. البته بعد فهمیدم که برای هوای گرم اونجا و تعادل هوا ضروری هست. توی راه راننده بهم برگه تورهای آژانس رو داد قیمتها به دلار بود.
در همه جای شهر پرچم مالزی به چشم می خورد. به هتل رسیدیم درخیابون فرعی Jalan Puduنزدیک Bukit Bintang بود. راننده چمدونم رو تا لابی آورد و گفت خودم باید Chek in کنم. قسمتی از بالای برجهای دوقلو و برج Menara هم از خیابانی که هتل بود، دیده می شد.
خیابون نزدیک هتل
پاسپورتمو گرفتن بعد از کپی گرفتن پس دادن.70 رینگت برای مالیات7شب اقامت گرفتن و رسید دادند. بعد کارت اتاق و ژتونهای صبحانه رو دادن. البته من شنیده بودم هتل سه ستاره باید کمتر بگیره! بنظرم از ماه مرداد تقریبا این قانون مالیات در اونجا اومده. اتاق تمیز بود و کتری برقی و سیف باکس هم داخل اتاق داشت. کولر و تلویزیون هم روبروی تخت بودند. یخچالش هم در راهرو و پایین کمد بود.
برگه های جشن divaliروی دیوار کنار آسانسورها
یک قسمت از راهرو طبقه دوم هتل
اتاقم
در مورد هتل قسمت نقد و بررسی نظر دادم. وسایلم رو جابجا کردم و بیرون هتل نگاهی انداختم. ساعت19بود و هوا داشت تاریک می شد.
خیابون Jalan Alorدر روز
خیابون Jalan Alor که در اونجا روی چرخ دستی انواع میوه های استوایی و ذرت و بلوط بو داده رو… می فروختند. پر از رستوران و غذاهایی با انواع و اقسام موجودات دریایی و یا حلال بود.
بعضی غذاها در حال طبخ بودن که بوی عجیبی داشتن. روز زیاد خبری نبود. اما شبها پر جنب و جوش بود. چرخی در خیابونش زدم. توصیه کرده بودن که اینجا مواظب کیف و وسایلتون باشید.
همون شب که به هتل برمی گشتم دو جای صورتم رو پشه نیش زده بود که درد هم داشت وقتی برگشتم پماد بعد از گزش زدم. شب لیدرم الهام خانوم بهم زنگ زد که فردا صبح ساعت11 برای گشت شهری لابی باشم.
هتل از یک طرف به سمت خیابون اصلی شهرBukit Bintangکه خوب بود، از اونجا رفت و آمد می کردم و از یک طرف در ادامه به یک کالج که نزدیکش می گفتن کارتون خواب داره. بازار چینیها هم نزدیک بود. یکم نا امن بود. مردم کوله شون رو از جلو می انداختن کلا باید احتیاط می کردم وقتی پیاده بودم. بعضی از ساکهای خرید هم دوتا بند داشت که مثل کوله پشتی پشتشون می انداختن، منم این مدل ساکم و کیفم رو زیر شالم می گذاشتم.
امن ترین قسمت شهر اطراف برجهای دوقلو یا Petronas Town Towers بود که دوربین هم داشت. البته من در زمان سفرم مورد دزدی ندیدم.
هزینه های روز اول:
70 رینگت مالیات هتل
10رینگت خرید شارژ موبایل
......................................
روز دوم:
ساعت 7 صبحانه بود که ژتونم رو برداشتم طبقه همکف رفتم. یک طرف لابی رستورانش بود. هتل خیلی بزرگ نبود. صبحانه روز اول تنوعش کم بود و ادویه داشت همونم با مذاق من هماهنگ نبود.
از خیر خوردن صبحانه گذشتم. به اتاقم رفتم و از خوراکیهایی که با خودم آورده بودم نان سنگک کنجدی و شکلات صبحانه و مربا خوردم. امروز (همین یک بار رو از سمت راست هتل بیرون رفتم که دیدم، نزدیک هتل ایستگاه مترو و پایانه اتوبوس هست و شعبه Kfc هم خیلی به هتل نزدیک بود.) به قصد دیدن برجMenara که بالاش یک قسمت با کف و دیواره شیشه ای هم داره که برای بازدید، خیلی زیباست.
خانه وارونه (منظورم خانه ای نزدیکیای برج Menaraست. یک نفر خونه اش و به اینصورت درآورده. داخلش هم وسایل وارونه هستند توریستها می رن و عکس می گیرن، ورودی20رینگتی داره، از9صبح تا19شب بازه. از بیرون هم می شه باهاش عکس گرفت. بنظرم برای بچه ها جالب تره. ) اون موقع صبح البته تعطیل بود، برای همین به پارک جنگلی Park Kl Forest Ecoزیبا رفتم.
خیابانی نزدیک پارک جنگلی
دیوار پارک شبیه کوچه باغ بود.
Menara Kuala Lumpur
ورودی پارک جنگلی
تابلو راهنمای داخل پارک
ریشه های بلند یک درخت
درخت کوچک موز در پارک جنگلی
راه پله مارپیج پل معلق
پل معلق
با بقیه که برای پیاده روی صبح اونجا می رفتن داخل شدم، از پله ها بالا رفتم. درختای موز و انواع و اقسام گیاه و درختای دیگه هم بود. پل معلقی هم داشت که از پله هاش بالا رفتم و از اون بالا چند تا عکس گرفتم، اینم پیاده روی صبحگاهی من بود.
من کسی رو ندیدم تو سفرنامه اش نوشته باشه! شهر کوالالامپور نا هموار بود و پستی و بلندی داشت یعنی می خواستم پیاده روی کنم زود خسته می شدم و خیابونها سر بالایی و سراشیبی داشتند.
معمولا سطح زمین سنگفرش بود، پیاده روها موزاییک داشت. بعضی موزاییکهای پیاده رو بخاطر بارندگی زیاد شل شده بودند اینو وقتی راه می رفتم احساس می کردم. از بعضی آپارتمانهای تو مسیر گلهای کاغذی آویزون بود. داخل بعضی کانالهای آب هم گیاه رشد کرده بود یا از ناودون خونه ها گیاه بیرون زده بود. یک درخت با میوه های جالبی هم در پیاده رو دیدم.
ساختمانهای خیابون اصلی مثل Bukit Bintang بیشتر هتل ساختمانهایی بلند و فروشگاه بود. اما وقتی کوچه پشتی اونجا رو دیدم خیلی تعجب کردم. باریک و تاریک بود و بوی زباله می داد. متکدی ها در پیاده رو دیده می شدند. بعضی هم برای جلب کمک دیگران آواز می خوانند و آهنگ می زدند. مردم، بیشتر غذاشون رو بیرون از منزل می خوردن و این باعث شده بود رستورانها برای جلب توجه زنگ کوچکی تکون بدن. یک رستوران عربی بود که هر وقت رد می شدم چند جمله فارسی بلد بود و رستورانشون رو تبلیغ می کرد.
من قبل ساعت 11ظهر لابی بودم اما یکم دیر دنبالمون اومدن. گویا کسی که قرار بوده بیاد، مشکلی براش پیش اومده بود.
(چون گشت شهری از 11تا14ظهر بود و اون زمان هم کاری نداشتم به گشت شهری رفتم. معبد Tokong Thean Hou که خودم هم دوست داشتم برم جزو گشت شهری بود.)
اون آقا عذر خواهی کرد. با ماشینش من و یک آقا که اونم از هتل ما و ایرانی بود سوار کرد. تا اتوبوس گشت شهریمون که در میدان استقلال ایستاده بود رسوند.
میدان استقلال
پرچم بزرگ مالزی در میدان استقلال
بارون می اومد، شدیدتر شد و20 دقیقه اونجا فرصت برای عکس گرفتن دادن که تو اون هوا نمی شد زیاد عکس گرفت. به اتوبوس برگشتم. جای بعدی بازدید از معبد زیبای چینی Tokong Thean Hou بود.
معبد Tokong Thean Hou
من از قبل خیلی دلم می خواست اونجا رو ببینم. باید کفشامون رو برای داخل شدن به قسمت اصلی معبد در می آوردیم. منم که تازه جورابای سفیدم رو پوشیده بودم فقط از بیرون نگاه کردم. افراد روی یک تشکچه می نشستند دعا می کردن و عود دود می کردند و بعد بیرون داخل ظرفی می گذاشتند. وقتی زیر سایبون قسمت بیرونی معبد نشسته بودم سقفش رو دیدم که تار عنکبوت و خاک داشت.
به بقیه قسمتها برای نظافت اهمیت می دادند. از اونجا به کارخانه یا فروشگاه شکلات سازی بردند. قبل ما یک گروه ایرانی از آژانس Palmbeach داخل بودند. اول یک شماره هایی رو بازومون چسبوندن و بعد داخل شدیم. قبلش توضیحاتی راجع به شکلات دادن که اگر یک تکه کاکائوی خالص رو به زمین بندازیم بسادگی خورد نمی شه مگر ناخالصی داشته باشه. و از فوایدش گفتند.
ما هم قهوه سفید و بعضی شکلاتهاشون رو تست کردیم. بسته بندیشون قشنگ، اما گرون بود من چیزی نخریدم. ولی عده ای خرید کردند.
بسته بندی شکیل شکلاتها
بعد شماره هارو از لباسامون جمع کردن و با اتوبوس برای صرف ناهار به رستوران ایرانی کلبه شرقی رفتیم. چون از تورهای دیگه هم مسافرارو به اونجا می آوردند. شلوغ بود،
جوجه کباب رستوران ایرانی کلبه شرقی
غذاش جوجه کباب و نوشابه و یکم سالاد بود. بعد تور به شهر الکترونیک یا همون Putrajayaداشتند. از بقیه هم نظرسنجی کردن که می خواین به هتل برگردین یا به مرکز خرید Suria زیر برجهای دوقلو برید. من با دو زوج دیگه روبروی مرکز خرید پیاده شدیم. اینجا قیمتها بالا بود. برای کسانی که علاقه به بازدید از برجهای دوقلو داشتند بلیطش رو طبقه پایین مرکز خریدش می فروختند. زمان بازدید از داخل برج2ساعت بیشتر نبود.
Petronas Twin Towers
به خاطر یک جشن (که من بعد خودم در موردش تحقیق کردم. فهمیدم مربوط به هندوهاست) در یکی از ورودیهای مرکز خرید Suria، مجسمه طاووس بود و با گلهای زیبا و رنگهای شاد تزیین شده بود. در بعضی مراکز خرید دیگه و هتل خودمون هم بود.
به طور خلاصه: (این جشن مخصوص هندوهاست و اسمش دیوالی، تحریف شده واژه دیپوالی (Deepavali)که دیپا به معنی نور و آوالی به معنای ردیف و صفی از نور هست. فانوس یا Deep نشانه دانش هست و افروختن چراغ دانش در بین مردم به معنای درک فلسفه هر روز خاص از این جشنواره و به عمل آوردن این فلسفه در زندگی روزمره مردم هست. که مخصوص هندوهاست و پنج روزه ست و اجراش به زمانهای پیش از تاریخ برمی گرده و محاسبه اش چون به سال قمری هست زمانش متغیره. از رنگهای الوان و نقوش سنتی استفاده می شه و گل آرایی زیبایی داره. آتش بازی هم داره. در بعضی کشورها مثل تایلند و سیام و ترینیداد و مالایا با تفاوتهایی اجرا می شه.)
یکی از ورودیهای مرکز خرید Suria
به شعبه لباس بچه Mothercareبرای خرید رفتم. یک مرکز خرید هم اونور خیابون نزدیک هتل Corus بود. بعد به پارکی که روبروی برجهاست رفتم.
پارک Klcc
آپارتمانی که گل و گیاه زیادی در نمای اون دیده می شد.
فواره های آب روشن بود و کمی عکس گرفتم و بعد جهت یابی کردم به هتل برگردم. از یک تاکسی قرمز قیمت گرفتم گفت30 رینگت، زیاد بود، آخه مسافتی زیادی نبود. بعد خودم قدم زنان از داخل خیابونBukit Bintang به سمت هتل رفتم و موقع برگشت از نبش خیابونJalan Alor مقداری میوه استوایی خریدم Mangosteen که توش مثل سیر بود و طعمش شیرین بود. یکی همRambutan میوه اش سفید بود و یک هسته بزرگ داشت. طعمش هم شبیه انگور بود و به هتل برگشتم.
هزینه روز دوم:
میوه استوایی 10رینگت
..................................
روزسوم:
قصد رفتن به Batu Caves رو داشتم. یکی از معابد هندی در شمال و بیرون از شهر کوالالامپور بود. من دیگه برای احتیاط فقط از سمتی که به خیابون Bukit Bintang بود رفت و آمد می کردم. البته نزدیکم مترو و ایستگاه و پایانه اتوبوس بود.
به ایستگاه مترو رفتم از آقای چینی در مورد خرید بلیط مترو کمک خواستم اون هم منو پیش مسئول فروش بلیط برد. اول برام50 رینگتیم رو به صورت دو تا اسکناس20 رینگتی و بقیه اش رو10تا1 رینگتی داد تا راحت تر بتونم بلیط بخرم. روی یک نقشه که علامت زد چطور به ایستگاه مترو مرکزی یا Kl sentral برسم. بعد رفتیم جای دستگاه و زبان انگلیسی رو انتخاب کرد اول مبدا که Bukit bintang بود و بعد مقصد که Muzium Negara بود. تعداد بلیط رو زد و روی دستگاه اگر پولی رو قبول نمی کرد، عکسش رو ضربدر زده بود.
دستگاه خرید بلیط مترو
بعد مبلغ رو نشون داد، خط MRT پول رو داخل دستگاه گذاشتم و بعد یک بلیط مثل سکه پلاستیکی با بقیه پولم رو از قسمتی پایین انداخت. از اون آقا تشکر کردم و بعد رفتم بلیط رو روی دستگاه گذاشتم در باز شد و با پله برقی پایین رفتم. اونجا دو Platformیعنی مسیر رو نشون می داد. نقشه مسیر روی ستون بود و از ایستگاههایی که رد شده بود کمرنگ بود و ادامه اش پررنگ مشخص شده بود. جلوی قطار حفاظ شیشه ای بود. که با باز و بسته شدن در قطار هماهنگ بود. قطار شلوغ نبود نشستم و در ایستگاه پیاده شدم و بلیط رو داخل شکاف کنار در انداختم و در باز شد و ادامه مسیر دادم. من هیچ وقت مسیر اشتباهی سوار نشدم. اما اگه بلیط رو برای مسیر دیگه ای و اشتباه بخریم در باز نمی شه. مسئول باجه باید کمک کنه. با پیاده روی و پله برقی های زیادی که بود پایین رفتم و تابلوهای راهنما رو دنبال کردم. به طبقه همکف ایستگاه مرکزی Kl sentral رسیدم. ایستگاهش همون طبقه همکف بود. خط KTMبود. چون دستگاه خراب بود از باجه بلیط رو خریدم و تقریبا سه رینگت بود اینجا با سه خواهر تایلندی که نوجوان بودند آشنا شدم و تقریبا 20 دقیقه زمان به آمدن قطار بود. هر45 دقیقه قطار به سمت Batu Caves می رفت.
یک نکته ای که متوجه شدم و در سفرم چند بار تکرار شد این بود که وقتی یک نفر تنها روی نیمکت نشسته بود تا می نشستی بلند می شد و می رفت اینجا بود که نمی فهمیدم مثلا شخص برای احترام بلند شده و رفته یا ناراحت شده، رفته!
زیر زمین که برای ایستگاه قطار رفتیم. برای خنک کردن پنکه به دیوار وصل کره بودند.
بالاخره قطار اومد جا برای نشستن زیاد بود و از شهر خارج شد.
KTM
آخرین ایستگاهش Batu Caves بود. از پله ها بالا رفتیم سکه رو تو دستگاه انداختیم. به محوطه باز رسیدیم اونجا دست فروش زیاد داشت. خوراکی و یادگاری و نمادهایی از کوالالامپور می فروختند و نقش هم با حنا هندی رو دست طراحی می کردند.
اول به سمت Ramayana cave رفتیم که بلیط ورودی داشت. قبلا تو عکسها دیده بودم که مجسمه اسبهای جلوی رامایانا سیاه بودند. الان رنگ طلایی زده بودن. پشت مجسمه هم آبشار زیبایی بود و بعد که داخل غار می رفتیم مجسمه بودای خوابیده بود.
اینجا ماهیهای ژاپنی داشت.
مجسمه Hanuman
از معبد هندیها رد شدیم باید برای احترام موقع ورود کفشهارو در می آوردیم. که من داخل نرفتم.
به مجسمه بزرگ و طلایی Muragan رسیدیم. 42متر طول و روکش طلا داشت. با هم (خواهران تایلندی) منظورمه، عکس یادگاری گرفتیم. هوا گرم بود و قبل از اینکه از پله ها بالا بریم. تابلویی رو دیدیم که من عکسش رو گذاشتم واضح هست.
نوع پوشش رو کشیده بود و نکاتی رو یادآور شده بود. پله های زیادی بود272پله اگر اشتباه نکنم.
فاصله پله ها از هم کم بود. باید با احتیاط قدم برمی داشتیم. میمونهایی که ما دیدیم البته کاری به ما نداشتند و روی پله ها بالا و پایین می رفتند.
میمون وایستاد تا ازش عکس گرفتم.
سمت چپمون یک غار بود کسانی که به غارنوردی علاقه داشتند با پرداخت ورودی با یک راهنما و تجهیزات وارد غار می شدن.
اونجا سطلهایی برای تفکیک زباله هم بود. بالاتر به یک فروشگاه رسیدیم. من یک نماد برجهای دو قلو رو که زنگوله داشت خریدم. کمی جلوتر به آخر مسیر که یک معبد دیگه بود رسیدیم. بالای سرمون سوراخ بزرگی که نور به داخل تابیده شده بود. کبوترها و میمونها هم سرو صدا می کردند. هوا اونجا مرطوب و خنک تر بود.
بعد استراحت کردیم و برگشتیم و نوشیدنی Plus بی رنگ(قبلا در ایران خورده بودم گاز داشت طعم شربت آبلیمو رو می داد و حاوی مواد معدنی بود.)3رینگت خریدم و اون خواهرها هم آبمیوه خریدن و به ایستگاه برگشتیم.
ایستگاه Batu Caves -KTM
بلیط گرفتیم و بعد از مدتی انتظار قطار اومد و به ایستگاه مرکزی که رسیدیم از سه خواهر خداحافظی کردم. باز تو همون طبقه همکف Kl sentral روی صندلی استراحت کردم. در طبقه همکف بلیط شهر الکترونیک Putrajayaرو گرفتم. اونجا پایتخت سیاسی کوالالامپوره. بلیط این بار کارتی بود14 رینگت و مسیرش زیاد طولانی نبود. هنگام خروج از ایستگاه کارت رو داخل دستگاه انداختم و بیرون رفتم. اتوبوس برای بازدید اونجا هنوز بود. من قبل ساعت 15رسیدم. ساعتهای11 و15 تور گشت شهرش با اتوبوس به مبلغ 55رینگت بود.
برای دیدن داخل شهر Putrajaya کشتی هم بود که از روی دریاچه مصنوعی اونجا عبور می کرد و از زیر پلها رد می شد و جذابیت خودش رو داشت. اما من علاقه ای به کشتی سواری نداشتم.
به ایستگاه تاکسی رفتم. 2ساعت با تاکسی معمولی80 رینگت و ماشین مدل دیگه هم 130رینگت بود، همون اولی که80 رینگت بود رو انتخاب کردم تا 2ساعته شهر رو نشونم بده. بعد به باجه پول دادم و رسید گرفتم. راننده ام رو که یک آقای مالایی به اسم محمد بود معرفی کرد و سوار تاکسی شدم.
تو مسیر به انگلیسی برام توضیح می داد و اول پلها که یکیش شبیه پل خواجو بود البته کمی شبیه بودند.
نمای دور از مسجد استیل و بالن
اجازه ساخت کپی کامل یک بنا رو نداشتند. اونجا امکان بالن سواری هم بود اما هزینه اش زیاد بود. بعضی جاها راننده نگه می داشت عکس بگیرم یا می گفت می خواین ازتون عکس بگیرم.
پل کابلی Seri Wawazan
پل Seri Gemilang
از چندین جا رد شدیم و ساعت دوم مسجد Putraصورتی رنگ بود که پیاده شدم. نم نم بارون گرفت. اونایی که حجابشون کامل نبود مثلا لباسشوم کوتاه بود. موقع ورود راهنمایی می شدند به سمت خانمی که رایگان شنلهای صورتی رنگ می داد تا بپوشند. سایزای مختلفی هم داشت. بعد کفشامو درآوردم و به مسجد رفتم که از وسط و داخل گنبد مسجد عکس بگیرم متولی اونجا گفت به قسمت خانومها برم. قسمت کمتری به خانومها اختصاص داده بودند. مدتی نشستم و احساس آرامش خوبی بهم دست داد. بقیه هم داشتن قرآن و نماز می خواندن و نسیم ملایمی هم از درهایی که باز بود می وزید.
مسجد Putra
ساختمان اجلاس سران کشورهای اسلامی.
راننده من رو پایین پله های این پل پیاده کرد تا خودم از روی پل رد بشم و اونجارو تماشا کنم.
ساختمان دادگستری یا کاخ دادگستری
بارش باران
بعد از بارون هوا خیلی خوب شده بود، به دیدن قسمتهای اداری شهر رفتیم. ساختمانهای مختلفی بودند.
پل Seri Saujana
تاکسی خاکستری که من سوارش بودم
بنایی شبیه برج العرب دبی
دو ساعت که تموم شد به ایستگاه تاکسی برگشتیم. تشکر و خداحافظی کردم. فروشگاهی اونجا بود که نوشیدنی Plus100که من تا اون روز فقط بی رنگش رو خورده بودم. اینجا با طعمهای دیگه هم داشت زردش خوشمزه تر بود. چند تا خریدم. دوباره بلیط14 رینگتی گرفتم و به ایستگاه Kl sentral رفتم. از اونجا هم پله برقیهای زیاد رو بالا رفتم تا به ایستگاه Muzium Negara رسیدم و به Bukit Bintangرفتم و این بار از دری که جلوی خیابون Jalan Alor بود بیرون اومدم.
رستورانهای خیابان Jalan Alver
غذاهای دریایی سرخ شده
قورباغه و موجودات دریایی
میوه های استوایی
آبمیوه و میوه های خورد شده
میوه Duraian
نیشکر و ناگیل سبز
زیاد نموندم چون شلوغ بود و باید احتیاط کرد. تا هتل راهی نبود و به هتل برگشتم.
هزینه های روز سوم:
بلیط مترو تا Batu cavesتقریبا با برگشت 12رینگت بیشتر نشد.
نوشیدنی3رینگت
خرید کوچک12رینگت
بلیط مترو شهر الکترونبک28رینگت رفت و برگشت
کرایه دو ساعت تاکسی80رینگت
خرید تنقلات18 رینگت
...............................
روز چهارم:
چون چای ساز همراه با قهوه و شکر و آب معدنی برای هر روز داخل اتاق شارژ می شد. بعضی روزا برای صبحانه نمی رفتم. قرار بود دیروز رو فقط با تور به پارک آبی Sunway Lagoon برم چون چندان فرقی در هزینه ام نداشت. شنیده بودم که روزهای تعطیل شلوغ تره، شب قبلش زنگ زدن که ساعت9:30 لابی باشم. هزینه اش هم 50دلار بود. لباس هم هر طوری دوست داشتیم می شد بپوشیم مگر برای سرسره ها که مایو بهتر بود. آوردن نوشیدنی و خوراکی هم ممنوع بود، مونوپادم رو هم برداشتم. کرم ضدآفتاب و حوله و دماغگیر و کلاه یا آفتابگیر هم خیلی لازم بود، دمپایی هم بردم. با ون جلوی هتلها توقف می کردن تا با بقیه به سمت پارک آبی بریم داخل شهر بود و به نظرم نیم ساعتی با ماشین از خیابون Bukit Bintang راه بود. مرکز خریدPyramid روبروی در اصلیش بود و اسم یک فروشگاه رو برای سوار شدن ماشین موقع برگشت بخاطر سپردیم.
نقشه پارک آبی
روبروی در ورودی پارک آبی
دستبندی که کاغذ بارکد دار استفاده از Lockerرو بهش منگنه زدن
راننده دم در به همه دستبندی داد که یکی از کارکنان اونجا با یک چسب دور مچ دستمون چسبوند. ضد آب بود. همون رو برای خرید وسایل و غذا از داخل پارک شارژ کردیم. وقتی داخل شدیم شهربازی بود چلنجر بخاطر یک یا دو نفر روشن بود و صدای جیغ از ترن هوایی می امد. پارک شامل چند قسمت بود که عکس بروشورش رو بالاتر گذاشتم.
شهربازی
(بطور خلاصه مجموعه Sunway Lagoon قسمتهای مختلفی داشت:مثل شهربازی، پارک آبی، باغ وحش، پارک هیجان، پارک وحشت)
بعد از پله برقی پایین رفتیم که پرندگان و حیواناتی اونجا بودن. از جلوی فروشگاه که لباس و وسایل شنا هم داشت رد شدیم. تا جایی که باید Locker (کابینت)می گرفتیم وسایلمون رو امانت بگذاریم. قیمت هم برای Locker کوچک22رینگت و بزرگش 43رینگت بود. اگر دو نفر همراه باشیم بهتره یک کمد بزرگ بگیریم. هر وقت خواستیم وسایلمون رو از Locker برداریم مشکلی نبود. برای لباس هم بهتره از قبل با خودتون ببرید چون قیمتها بالاست مثلا یک مایو دو تکه165 رینگت بود و مایو اسلامی350 رینگت و شلوار کشی ساده65 رینگت که خب هزینه زیادی بود. برای نوشیدنی و غذا هم من اول رفتم قیمت غذا و نوشیدنی رو نگاه کردم بعد همونقدر شارژ کردم. البته موقع خروج فروشگاهی هست که بقیه پولی که شارژ کردیم و استفاده نشده رو پس می ده. مثلا آب پرتقال که معمولا3رینگته اونجا6و نیم رینگت بود. اما قیمت غذا خوب بود همه جوره بود. رختکن خانومها و آقایان هم نزدیک بود که دوش و سرویس بهداشتی داشت. البته ببخشید اما توالت ایرانی هم داشت(در بیشتر پاساژها هم یکیش لااقل مدل ایرانی بود. معمولا همه شون شیلنگ آب داشتند در بعضی پاساژها هزینه 2رینگتی برای استفاده از سرویس بهداشتی داشت.)
اول قسمت استخر و بازیهاش بودیم یکی از استخرهاش سطل بزرگی داشت که وقتی پر آب می شد ما زیرش می نشستیم و یهو رو سرمون خالی می شد.
رودخونه ش هم خوب بود. یک رستورانش طرز طبخ غذایی شبیه پیتزا که بعد داخل قیف کاغذی می گذاشتند.
مراحل طبخش رو نگاه کردیم بعد پخت در قیف کاغذی تحویل مشتری می دادند.
راه پله پل معلق
درختی تنومند و زیبا کنار راه پله
پل معلق
وقتی به بالای پل رسیدم یک صف بود برای زیپ لاین سوار شدن که کمی شلوغم بود. از تفریحات رایگان پارک آبی بود. در وسط پل هم یک جایی بود برای Bangee Jumping البته این تفریح پولی بود. از اون بالا بیشتر قسمتهای پارک آبی دیده می شد. بطور عادی خوب بود اما اگر کسی سریع حرکت می کرد پل می لرزید. من با اینکه از بلندی می ترسیدم اون بالا احساس خوبی داشتم.
بالای پل معلق هم رفتم و عکس گرفتم. سرسره ها هم هیجان انگیز بود. قایق سواری هم در قسمتهایی از پارک بود. قسمت آخری که رفتیم هم تعدادی پرنده بود و یک قسمت مسیر باغ وحش کوچکش درش قفل بود.
طوطیهای زیبا
حیوانی شبیه آهو
اینجا سمورهای آبی وقتی جلو رفتیم فکر کردن براشون غذا آوردیم و سر و صدا می کردند.
گلی زیبا در پارک آبی
فلامینگوها
ساعت15:30 دیگه لباس عوض کردیم و اونایی که عکاس ازشون داخل پارک عکس گرفته بود اگر خوششون می اومد می خریدند. البته گرون بود و بیرون رفتیم.
مرکز خرید Pyramid فقط یک مغازه اش رو از دو طبقه ای که ما رفتیم مناسب تر دیدم مثلا کیف دوشی با قیمتهای مناسب که بعضی جنساشونم خوب بود از 30رینگت شروع می شد و بدلیجات هم داشت.
زمین پاتیناژ
در این رستوران غذاها بطور خودکار از روی میزها عبور می کردند
یک بازارچه سنتی هم بود که با دیدن سقفش یاد بازار ابن بطوطه دبی افتادم. وسط یک سالنش هم پاتیناژ بود که اسکیت بازی روی یخ می کردن. اونم در مالزی که برف و یخ ندارن. در طبقات همکف و اول وقت گذروندیم. تا ساعت19 جایی که قرار بود سوار ون بشیم. اما به خاطر مراسمی که داشتن میدان جلوی پارک رو از یک طرف بستند. دانش آموزها چیزی به حالت تل که دو تا شاخ نورانی روش بود رو با 10رینگت می خریدن و روی سرشون می زدن و با هم چیزی می خوندن و باعث شد شلوغ بشه همه یک جا جمع شدیم. بعد به راننده زنگ زدیم، بالاخره یک 19:45سوار ون دیگه ای شدیم و به هتلامون برگشتیم.
دیگه خسته بودم و خوابیدم.
هزینه های روز چهارم:
تور پارک آبی50دلار
نوشیدنی6ونیم رینگت
کرایه22Locker رینگت
................................
روز پنجم:
ساعتم زنگ زد و بیدار شدم! این روز قصد داشتم به Genting Highland برم. از نقاط دیدنی در ارتفاعات شمالی کوالالامپور بود. اون مجموعه دارای چندین هتل، مرکز خرید و سرگرمی هست. شهربازی در فضای باز و بسته داره. چون در ارتفاعات واقع شده دسترسی با تله کابین کار رو راحت تر کرده. قبلا به ایستگاه Kl Sentralرفته بودم. جای توقف اتوبوسهای Genting رو فهمیده بودم.
پس به مترو Bukit Bintangرفتم و از اونجا به Kl Sentralو طبقه پایینش رفتم.
اتوبوس Genting
باجه آخری بلیط اتوبوسش رو می فروخت من همون موقع بلیط رفت ساعت10صبح و برگشت رو ساعت4عصر گرفتم. 9رینگت شد و چند دقیقه بعد راننده آمد. به نظر مردم مالزی خونسرد و آرومن اما کسی که بلیطها رو چک می کرد چون مردم برای سوار شدن شلوغ کردند، داد بلندی زد و همه عقب رفتن. بعد گفت یک صف بشید و منظم بالا رفتیم.
من آخرای اتوبوس صندلی40کنار پنجره بودم. اتوبوسِ رفت نو و تمیز بود. یکساعت و پنج دقیقه تو راه بودیم مسیر پر پیچ و خم و جنگلی بود و وقتی سربالایی می رفت گوشام می گرفت. تا به ترمینال اتوبوس رسیدیم.
پیاده که شدیم تابلوها رو نگاه کردم تله کابین یا Sky Way رو به سمت بالا فلش بالا زده بود. چندین ردیف پله برقی رو بالا رفتم تا به باجه فروش بلیط تله کابین رسیدم نفری16 رینگت بود. که مسئول باجه گفت باید از دستگاه بخرید. خانمی لطف کرد و این کار رو برام انجام داد. بعد دستگاه بارکد رو می خوند و وارد می شدیم.
هر تله کابین جا برای6نفر بود. مثلا یک خانواده با هم سوار می شدن جا نبود بعدی من تنها بودم کسی سوار نشد در بسته شد و بالا رفت اولش سربالایی بود یکم ترسیدم البته قبلا سوار تله کابین شده بودم دوست داشتم به قول ما ایرانیها معبد چینی و بهشت و جهنم رو...ببینم.
در ایستگاه معبد Chin Sweeتوقف داشت از اونجا رد شدیم و شهربازی هنوز درحال ساخت بود. تا آخر تله کابین رفتم و موقع برگشت ایستگاه وسط که معبد و...بود پیاده شدم باز هم پله برقیهای زیادی شاید7تا بود پایین رفتم و به فضای باز و معبدش رسیدم. هوا عالی بود (بعد از یکشنبه که پارک آبی بودم تا روز آخر اقامتم که پنجشنبه شب بود، دیگه بارون نیامد.)
گیاهانی که به سنگ چسبیده بودن
معبد Chin Swee
به قول من فرشته ها
قسمتهایی از عذاب جهنمیان
مجسمه موسس مجموعه تفریحی Genting Highlandآقای Limهم اونجا بود. به قول ما ایرانیها قسمتی بهشت و جهنم بود. مجسمه هایی که عذابهای مختلفی رو می دیدند. بغل کوه بودند. همه رو با حوصله دیدم. مدتی توی آلاچیق نشستم بعد هم سمت معبد Chin Sweeرفتم. از خانمی که اونجا بود پرسیدم و با اجازه تا طبقه آخرش بالا رفتم.
راه پله مارپیچ معبد
طبقه آخر معبد
سقف معبد
منظره ای از بالاترین طبقه معبد
پله های مارپیچ داشت که لانه پرستوها هم در سقف بعضی طبقات بود. اون بالا چشم انداز زیبایی داشت پایین که اومدم،
مناظر اطراف
از دوستی شنیده بودم به فاصله 5دقیقه از معبد، لاک پشت و ماهی ژاپنی داره دنبالش گشتم تا چشمم از سمت راست معبد به پایین که صدای آب می اومد و لاک پشتها افتاد. از چند ردیف پله پایین آمدم و مدتی تماشاشون کردم. دوباره برگشتم و زیر یک آلاچیق نشستم. زیر آلاچیق مکانهایی بود که مردم اونجا آرزوهاشون رو بنویسن.
بچه لاک پشتها
دل کندن از اونجا سخت بود. اما باید می رفتم. تقریبا7ردیف پله برقی رو بالا اومدم و بلیط رو چک کردن بعد سوار تله کابین شدم. از پله برقیها پایین می اومدم از یکی از فروشگاهها شکلات کاکائویی و قهوه سفید خریدم.
طبقه همکف LCDچند تا بود که ساعت رفت اتوبوس ها و مسیر رو نشون می داد. ساعت4شد و از Platform5 سوار اتوبوس شدم و به ایستگاه زیر زمین Kl sentral رفتم.
بعد از برگشت برنامه ای نداشتم. به خیابان Bukit Bintangرفتم به مرکز خرید Lot 10 که گرون بود. بعد طبقه پایین مرکز خریدFahrenheit رفتم قیمتاش بد نبود یک لباس برای سوغاتی خریدم. بعضی رگالهارو هم نوشته بود یکی بخر2تا ببرکه برای نمونه بلوزاش79 رینگت بود. خروجیش به داخل پاساژ بود طبقه همکف بود یک مغازه اش رو در طبقه1+ نگاه کردم قیمتهاش بد نبود. شعبه فروشگاههای 7Eleven هم زیاد بود آب معدنی و نوشیدنی خریدم و قدم زنان به هتل برگشتم.
با چند نفر از هتلای دیگه که تو گشت شهری و پارک آبی بودند، آشنا شده بودم. برای فردا خودمون برنامه ریزی کردیم که با ماشین به مرکز خرید Afamosa و شهر تاریخی Melaka و ساحلش بریم. آخرش سر200 رینگت نفری توافق کردیم. می دونستم مبلغش زیاده! اما اینطوری بهتر بود تنها نبودم و بخاطر دیدن مکانی جدید و دریا که دوست داشتنیه می رفتم.
هزینه های روز پنجم:
بلیط مترو تقریبا6رینگت
بلیط اتوبوس 9رینگت
بلیط رفت و برگشت تله کابین16رینگت
کمی خرید خوراکی 34رینگت
........................................
روزششم:
صبح ماشین دنبالم اومد و بعد بقیه سوار شدن و به سمت مرکز خریدAfamosa که یکساعت و نیم راه بود رفتیم
مرکز خرید Afamosa روی نقشه
تو مسیر تعداد زیادی درخت پالم دیدیم. عوارضی های تو مسیر مثل اینجا پول نقد لازم نبود نزدیک می شدن کارت می زدن و سریع رد می شدن. وقتی هم ماشین عقبی بوق می زد، ماشین جلویی می رفت کنار تا عبور کنیم.
درختان پالم
یک مورد دیگه که در جاده دیدم کامیونی که کپسول گاز حمل می کرد.
مالزی مثل ایران گاز لوله کشی نداشت و مردم از کپسول گاز استفاده می کردند.
ورودی مرکز خرید
به مرکز خرید رسیدیم فروشگاههای زیادی بود، Afamosa به جز مرکز خرید و اوتلتش مجموعه تفریحی هم داشت مثل پارک وحش سافاری و پارک آبی و امکانات دیگه هم بود. اما امروز سه شنبه و روز تعطیلیش بود.
تابلوی راهنما مرکز خرید
مغازه اسباب بازی فروشی
عکس آخر دکه بستنی فروشی
مارکهای مختلف لباس و کیف و کفش و رستوران هم بود چند ساعتی اونجا رو گشتیم و قیمتها مناسبتر از کوالالامپور بود از مارک Nikeو Pumaخرید خوبی می شد. مارک Esprit هم خوب بود. Kfc و رستورانهای دیگری هم بود. بستنی خوشمزه ای هم که دو اسکوپش تقریبا7 رینگت می شد خریدم. آبمیوه هم دکه دیگه ای داشت قیمتاش از10 رینگت شروع می شد. خرید کفش مثلا Nikeزنانه از85رینگت به بالا بود و قیمت کفشای بهترش235 رینگت بود. شلوار کتان زنانه از60رینگت بود. خلاصه جنسهاش خوب بود. بعد از سیر شدن از خرید به سمت شهر تاریخی و بندر زیبای Melakaکه قبلا در استعمار پرتغالیها بود و آثاری هم در شهر موجود بود. از کوالالامپور تا بندر Melaka با ماشین 2ساعت فاصله ست.
شهر ملاکا در نقشه
تو این شهر به جز تاکسی و دوچرخه، کالسکه های تزئین شده هندیها هم بود، دست فروشها لباسها و سوغاتی های هندی داشتند کمی خیابونها ترافیک بود. یک کلیسای قدیمی رو هم دیدیم، نزدیک میدان شهر توقف کردیم و مدتی کنار رودخونه بودیم. از پله ها بالا رفتیم. توپهای قدیمی از زمانهای گذشته بود.
رودخونه زیبا در شهر Melaka
گیاهی که دور درخت پیچیده بود
قایق سواری روی رودخونه
رودخونه هم زیبا بود و قایق هم برای سوار شدن مسیر رودخانه بود. مدتی کنار رودخانه بودیم و بعد برای دیدن کلیسا که رفتیم.
کلیسای تاریخی
نقاشیهای آبرنگ
اونجا یک مقبره بود که داخلش پول زیادی ریخته بودن
عکسهای بالا کلیسای قدیمی بود
دکه فروش سوغاتی
نزدیکش یک موزه داشت که شبیه کشتی بود.
خانه ها با آجرهای قرمز رنگ خیلی زیبا بودند. هتل زیاد داشت. وقتی از پله ها که برای دیدن کلیسا بالا رفتیم چشمم به دریا افتاد و همش منتظر بودم زودتر راه بیفتیم. بالاخره به اسکله کوچکی بردنمون البته گفتن توقع دریایی با ساحل و آب شفاف نداشته باشیم. می دونستم جزیره پنانگ آبش شفاف نیست و عروس دریایی داره و جزیره لنکاوی که دورتره دریاش آب شفافی داره. خب مهم این بود که دریا بود. با علاقه نشستم و تماشا کردم عکس های زیبایی گرفتم.
درخت نارگیل جلوی رستوران دریایی
اونجا رستورانهای دریایی بود که خرچنگ و...داشتند. من علاقه ای نداشتم. اما دوستان تست کردند.
بیشتر جاها از جمله سرخیابون هتلمون نارگیل سبز رو5رینگت می فروختند اینجا 6 رینگت بود از ظاهرش خوشم اومد شانس من بزرگ بود و فروشنده سرش رو با چاقوی پهنی زد و نی گذاشت تا شیرنارگیل رو بخورم بعد از خوردن شیر نارگیل، می تونستی ببری پیشش تا نصفش کنه بتونی مغز سفیدش رو بخوری که من همون مرحله اول که مزه اش رو تا چشیدم خوشم نیومد و فقط باهاش عکس انداختم و بعد هم درسته به سطلی که جلوی دکه بود انداختم. هوا کم کم داشت تاریک می شد توی راه برگشت از بندرMelakaچند بار هوا حالت مه آلود بود، بهمون گفتن این مواد رو جاهایی که پشه دونگی رویت میشه می زنند.
تابلویی کنار جاده بود که روش علامتی زده شده بود و کارتی چسبونده بودن که آدرس عروسی رو به فامیلاشون نشون می داد. برام خیلی جالب بود. Gps ماشین سخنگو بود مسافت و ساعت تقریبی مسیری که می رفتی رو می گفت. کاربرد زیادی داشت. بالاخره شب به کوالالامپور رسیدیم. بخاطر جشن دیپوالی آتش بازی های زیبایی هم در آسمان دیده می شد. برجهای دوقلو و برج Menara هم نورپردازی قشنگی در شب داشتند. به هتل رسیدم و پیاده شدم.
روز خوبی بود.
هزینه های روز ششم:
200رینگت تا بندر Melaka
بستنی7رینگت
آب نارگیل6رینگت
خوراکی45 رینگت
........................
روز هفتم:
امروز می خواستم به باغ پروانه ها و باغ گلهای ارکیده برم پس صبح که بیدار شدم صبحانه رو خوردم. روی نقشه گوشی نگاه کردم و نزدیکترین مترو به باغ پرندگان ایستگاهی به نامKuala Lumpur بود. بهKl sentral رفتم و بعد 1رینگت و20سنت برای خط دیگه مترو بلیط گرفتم. ایستگاه Kuala Lumpurکه پیاده شدم.
نمای برج Menara از مترو
یک نقشه از نزدیک اون منطقه بود از آقایی در اونجا آدرس پرسیدم و گفت باید از ایستگاه بیرون برم، از زیرگذر رد بشم. بازم پرسیدم. خیابونی رو مستقیم رفتم.
یک درخت زیبا
(سیب زمینی شیرین، قبلا در خیابان Jalan Alverتست کرده بودم.)
تا جایی که به باغ پروانه ها رسیدم. ورودیش25رینگت بود و داخلش خیلی گرم و مرطوب بود.
گونه های پروانه در باغ پروانه ها
ماهی های ژاپنی
پروانه کوچکی که خیلی سریع بال می زد.
این قسمت خیلی زیبا بود
از پله ها پایین رفتم محیطش قشنگ بود. مخصوصا قسمت نیلوفرهای آبی که من علاقه داشتم.
چند مدل پروانه
تجمع ماهیها
چند نوع پروانه بزرگ و کوچک داشت جاش زیاد بزرگ نبود اما فضاسازیش قشنگ بود.
موقع خروج دری بود که عنکبوتها و رتیل زنده پشت شیشه بودند و بعد هم سالنی که تابلوهای پروانه های خشک شده بودند. بعضی بالهای آبی درخشانی داشتند.
و آخر بازدید هم از فروشگاه کوچکی بیرون آمدم. دنبال باغ ارکیده گشتم. در ورودیش رو به روی باجه بلیط فروشی باغ پرندگان بود. من قبلا جاهای دیگه باغ پرندگان رفته بودم اینجارو نرفتم.
انواع گل ارکیده
تنه این درختچه از دور شبیه مار بود
نمای دور برج منارا و برجهای دوقلو ها از داخل باغ ارکیده
باغ ارکیده هم زیبا بود و خوشحالم اونجا رفتم.
روبروی ورودی باغ ارکیده، بلیط فروشی باغ پرندگان بود.
بیرون باغ و خیابون که رسیدم، چند تا میمون شیطون سر و صدا می کردن و من هم ازشون عکس گرفتم.
پیاده تا نزدیکای مسجد Negara رفتم.
ساختمانی تاریخی نزدیک مسجدNegara
از خیابون رد شدم و به مترو ایستگاه Kuala Lampur رفتم. بعدم به مرکز خرید Kl Sentral رفتم و نگاهی به هایپر مارکتش انداختم. فروشگاههای اونجا گرون بود چون اجناس مارک داشتند. به هتل برگشتم و شب رو به خیابان Bukit Bintang رفتم.
پاساژ Pavilion رو رفتم. فروشگاه لوازم آرایشی Sephoraرو دیدم. انواع مارکهای لوازم آرایشی رو داشت. به صرافی رفتم و بعد نزدیک چهارراه طبقه پایین یک پاساژ رو دیدم. بعد از کمی خرید به هتل برگشتم.
هزینه های روز هفتم:
تقریبا9 رینگت بلیط مترو رفت و برگشت
ورودی باغ پروانه ها25رینگت
خرید کوچک33رینگت
......................................................................
روز هشتم:
صبحانه خوردم و به طبقه آخر هتل و پشت بام رفتم. از اون بالا نوک برجهای دوقلو و برج مخابراتی دیده می شد.
بعد به مرکز خرید Berjaya Times Square رفتم. که یک خیابون کنار Bukit Bintang بود باید از پل هوایی رد میشدم و طبقه اول و دوم رو دیدم.
ایستگاه Monorail و پاساژ Berjaya Times Square
ورودی مرکز خرید
تزیین پاساژ بخاطر جشن دیپاولی
شکلات فروشی طبقه1-
فروشگاه در طبقه-1
گلی زیبا جلوی پاساژ
لباسهاش قیمت خوبی داشت خرید کردم. چون نزدیک ساعت12 بود برای Chek out به هتل برگشتم . چمدونم رو تحویل دادم و رسید گرفتم و سریع انجام شد. قرار بود ساعت16ترانسفر دنبالم بیاد به فرودگاه برم. تو لابی نشسته بودم. خانمی رو دیدم که با مادرش به مالزی سفر کرده بود. من آدم کنجکاوی در مورد بقیه نیستم. یعنی کسی که قراره یک ساعت باهاش در ارتباط باشم. گفتم اگر کمکی ازم بربیاد براش انجام می دم اما همراه این خانوم مادرشون خیلی سئوالای خصوصی می کرد. ازم خواست مرکز خرید Berjaya Times Square و جایی برای خرید پالتو مناسب ببرمشون. منم که تا ساعت16 بیکار بودم. چون پرواز برگشتم ساعت20:25شب بود. گفتم حوصله پیاده روی دارین. بله گفتن و راه افتادیم به مرکز خرید رفتیم همون مغازه هایی که مناسب تر بود، اما خب خرید نکردند و گفتن جای دیگه بریم که بشه پالتو بخریم. به خیابان Bukit Bintang و فروشگاه طبقه پایین Fahrenheit رفتیم چرخی زدند و گفت اینجا هم خوب نیست. الان دیگه جاشو یاد گرفتیم، بعدا خودمون می آییم. به طبقه مثبت1پاساژ بردمشون پالتوها از200 رینگت به بالا و یک مدل هم600 رینگت پسند نکردند. قرار شد به یک صرافی ببرمشون که مقداری از دلاراشون رو چنج کنن. خودمم رینگتهام رو به دلار تبدیل کردم. بهشون گفتم مواظب کیفتون باشید وقتی از صرافی بیرون می آیید. بعد صنایع دستی می خواستند که قیمتها بالا بود. از دیوار کوبهایی که عکس برجهای دوقلو داشت برای سوغاتی خریدن. بعد هم به مغازه ای که بدلیجاتی بود بردمشون تا برای نوه هاشون خرید کنند. زمان گذشت و 10 دقیقه دیگه باید لابی می بودم عذرخواهی کردم و اتفاقا اونا هم باید برمی گشتن چون بهشون از تور ژتون Kfc داده بودن و آدرس شعبه نزدیک هتل رو بهشون دادم. خوشحال شدن و تعارف کردن که باهاشون برم. و می گفتن ای کاش زودتر با هم آشنا می شدیم تا با هم بودیم. تشکر کردم و با هم خداحافظی کردیم.
با تاخیر ساعت17 ترانسفر دنبالم اومد و من رو به فرودگاه برد. بعد هم باید خودم کانتر پرواز قطر رو پیدا می کردم. داخل تعداد زیادی کانتر بود از یکیشون پرسیدم. گفتM :
گرفتن کارت پرواز از فرودگاه کوالالامپور
M آخر سالن بود. یک پرواز که شلوغ تر بود و ایرانی زیاد مربوط به پرواز عمان ایر بود. صف ما هنوز خلوت بود، اما جلو نمی رفت چون نفرات اولی اضافه بار داشتند. مدتی طول کشید، بالاخره صف جلو رفت و نوبتم شد. گفتم بهم صندلی کنار پنجره بدین. A39 زون2بودم. چمدونم رو تحویل دادم و گیت C25بودیم.
قسمتی هم سوار قطار شدیم و به سالن آخری رفتیم.
رفتن به گیتC25
سالن آخر
ساعت20:25پرواز بود نیم ساعت به پرواز مونده و دیر سوارمون کردن. اول بیزینس کلاس سوار شدن و بعد ما رفتیم.
شام پرواز کوالالامپور-دوحه
میان وعده اسنک و کیک کاکائویی با نوشیدنی
یک بسته کوچک روی صندلی بود که موقع پرواز رفت من بازش نکردم و برنداشتم. اما موقع برگشت باز کردم توش یک جفت جوراب، یک چشم بند و کرم کوچک و مسواک و خمیر دندون سفری بود. زمان برام زودتر گذشت و 23:15به دوحه رسیدیم.
شهر دوحه در شب
این بار وقتی به طبقه پایین می رفتیم که بازرسی بشیم دلم می خواست موش زرد سالن تزانزیت رو ببینم و با یک وقفه کوتاه عکس گرفتم.
عروسک موش سالن ترانزیت دوحه
بعد رفتم پایین فرصت کمی بود و گوشیمو به وای فای فرودگاه وصل کردم. توقف برگشت هم2ساعت بود. گیت باز شد و ساعت 00:30شب سوار هواپیما شدیم.
هواپیمای دوحه- مشهد
شام پرواز دوحه-مشهد این بار ادویه اش زیادتر بود.
ساعت03:20بامداد جمعه به ترمینال3پروازهای خروجی خارجی مشهد رسیدیم.
پرواز با هواپیمایی قطر خیلی خوب بود و بعد از چک پاسپورت و گرفتن چمدون به منزل برگشتم.
هزینه های روز آخر
خرید کوچک40رینگت
.....................................
در کل یک میلیون هزینه های سفر در مالزی شد.
این برآورد بجز هزینه سوغاتی و خریدهام در سفر بود.