سلام وعرض ادب و احترام خدمت دوستان
من (اسماعیل)هستم ۲۹ساله از اصفهان که مدتی بود درفکر سفرخارجی بودم ولی تصمیم قطعی نگرفته بودم وتوی اینترنت شروع به تحقیق کردم که مثل شما دوستان با سایت خوب لست سکند اشنا شدم بخاطر تبلیغاتی که در این سایت شد با برجهای دوقلو(پتروناس) اشنا شدم ونظرمنو جلب کردشروع کردم به سفرنامه خواندن و از همان سفرنامه های اول و دوم فهمیدم که مالزی میتونه مقصد خوبی برای گردشگری باشه...وسعی کردم سفرنامه های بیشتری بخونم و نکته برداری کردم به حدی مطالب نکته برداری درطول سفر مفیدبود که فکرمیکردم تجربه دومم هست وپیشنهادم به شما اینه که قبل ازسفر؛حتما سفرنامه مطالعه کنیدو در صورت لزوم نکته برداری کنید ...
بلیط پرواز را ازشرکت هواپیمایی به انتخاب خودم چهارشنبه شب مورخ 1396/۵/11مصادف با دوم آگوست۲۰۱۷ را باپرواز ماهان ایر تهیه کردم وماهان ایر دارای ساعت پرواز خوبی می باشد :
۱ـساعت پرواز ازفرودگاه امام خمینی ۲۲:۳۰ چهارشنبه 1396/۵/11
۲ـساعت برگشت ۲۳:۱۵ از فرودگاه کواالامپور پنج شنبه 1396/۵/18
۳ـمدت پرواز۸ساعت برای رفت و ۷:۳۰برای برگشت کوالالامپور
۴ـ هتل سند پایپر(sand piper)
۵-سفرم به صورت تک نفره (سینگل)بودلازم بذکراست که هزینه بلیط هواپیما و هتل برای تک نفره بیشتر است
۶ـمدت اقامت ۷ شب و۸روز
***نکته مهم: یکی از ویژگیهای انتخاب ماهان ایراین بودکه: در روز آخرسفر ساعت پروازشما۲۳:۱۵میباشد و شما تا ساعت ۱۷عصر درکوالا هستید درحالی که با هواپیمایی ایراسیا برگشت شما ساعت حدود۱۳:۰۰ظهر میباشد وشما صبح زود به فرودگاه میروید (مطالب فوق برگرفته ازنکته برداری های من بود که کاملا درست بود)
از بانک ملی مبلغ ۳۰۰دلار حواله گرفتم که به نرخ اون روز شد1/۱۲۴/000 و هر شخص که قصد سفربه خارج کشور داره فقط یکباردرسال میتونه دلار به نرخ دولتی بگیره (به ازای هر نفر۳۰۰دلار) در همان بانک عوارض خروج ازکشوربه مبلغ۷۵۰۰۰هزارتومان پرداخت کردم وظهر همان روز من ازاصفهان به فرودگاه امام خمینی تهران آمدم واردشدم و همان ابتدا تابلوی پرواز خواندم وساعت۷:۴۵بود اعلام شد که برای دریافت کارت پرواز مراجعه کنیم به کانترهای مربوطه و من کوله پشتی رو از دستگاه ایکس ری عبور دادم و به سمت کانتر کارت پرواز رفتم و کوله پشتی من سبک بود وبرچسب ماهان ایر خورد و اجازه داده شد به داخل هواپیما ببرم وبعداز مهرپاسپورت به بانک ملی مراجعه کردم وحواله راتحویل دادم و ۳۰۰دلار تحویل گرفتم ؛ راس ساعت هواپیما پروازکرد وخوشبختانه تنها کنار پنجره وبال هواپیمابودم ساعت ۲۳:۳۰بودکه شام آورده شد چلومرغ و چلوگوشت که من چلومرغ انتخاب کردم و بعد از شام بالشت وپتوداده شد
طول مسیر ۸ساعت بود و ما ازکشورهای پاکستان-هند-میانمار-اقیانوس هند گذشتیم و ساعت ۶:۳۰صبح به فرودگاه کوالارسیدیم که به محض ایست کامل هواپیما؛ اعلام کردکه ساعتها را۳:۳۰ به جلو ببریم و ساعت شد۱۰ صبح به وقت کوالالامپور
***نکته مهم: پول خود را ازدلار به رینگیت هرگز درفرودگاه چنج نکنید صرافی فرودگاه نرخش پایین بود وبه ازای هر۱۰۰دلارمبلغ حدود۳۵۰رینگبت میداد (نرخ۳:۵)
پس از مهرپاسپورت به مکانی رسیدم که همه لیدرها تابلوبدست بودند و مسافرهای خودشون رو پیدامیکردن و سوار ون شدیم و لیدرماکه خیلی خوش اخلاق بود تذکراتی در مورد امنیت داد و به هرنفریک سیم کارت داد وأنقدر مسیرفرودگاه تا شهر کوالا سرسبزبودکه همه مسحور طبیعت شده بودیم وبا توضیحات لیدر جذابتر شده بود بعد به ما لیست برنامه هارو داد که بعضی برنامه ها کمی قیمت بالا بود مخصوصا برای کسانی که خانواده هستند(قیمتهابه دلاربود)مثلا یک برنامه تفریحی به ازای هرنفر۷۰ دلاربود
باتوجه به اینکه سفرنامه هاروخونده بودم فورا موافقت نکردم وگفتم بعدا جواب میدم وهمین باعث شد که برنامه ریزی بهتری داشته باشم ؛ پس از ۴۵دقیقه به کوالا رسیدیم لیدر ماروبردبه صرافی که خیلی نرخش خوب بود ومن ۱۰۰دلار چنج کردم وبه ازای ۱۰۰دلار ۴۵۰رینگیت گرفتم یعنی ۱۰۰رینگیت بیشترازفرودگاه (نرخ۴:۵)
سیم کارت خود را شارژ کردیم که برای مدت اقامتم کافی بود؛به سمت هتل سندپایپررفتیم و پذیرش هتل شدم واتاق من درطبقه۷ بود (اتاق۷۱۹) که اتاقم بااینکه سینگل بودم ولی دارای دوتخت بود و پنجره اتاقم روبه برج مخابراتی(klcc)بودواز دور برجهای دوقلو پتروناس مشخص بود اتاقم دارای گاوصندوق کوچک ـ تلوزیون-یخچال کوچک-چای وقهوه دم کن-کولرخوب وحمام وتوالت تمیز بود وهتل روبروی استگاه متروبودو و هتل به مکانهایی مثل:برج مخابراتی-تایم اسکور-خیابان بوکیت بینتانگ -میدان مرداکا-بازارچینیها وحتی حتی برجهای دوقلونزدیک بود(درقسمت هتلهای سایت لست سکند میتوانید معایب ومزایای کاملتری ازهتل سه ستاره سندپایپرمطالعه کنید)
***برنامه های روز اول ـ پنج شنبه***
پس از استراحت با لیدر تماس گرفتم و برنامه بعدازظهررا درخواست کردم (مبلغ۳۵دلار)و راس ساعت ۱۸:۳۰لیدربه دنبالم آمدو به همراه یک خانواده سه نفری به رستوران (سالوما) رفتیم که به اصطلاح لیدررستوران پنج ستاره بود دربدو ورود چندخانم و اقا بانظم و لباسهای محلی ایستاده بودند و به سبک مالایی موسیقی(دف وتنبک) میزدن واین کاررابرای همه گردشگران انجام میدادن ؛ داخل حیاط رستوران پر بود از غذاهای سلف سرویس باطعم های مختلف از قبیل غذاهای مالایی-چینی-هندی- عربی و حتی ایرانی که خیلی خوشمزه بودتورستوران پر بود از مسافرینی که از همه جای دنیا آمده بودند بعدساعت۲۰:۴۵دقیقه مجری برنامه آمدوپس از خوش آمدگویی رقصها ونمایشهایی مالایی –چینی و حتی هندی انجام شدکه بسیار زیبا بود و بعد از آن عکس یادگاری گرفتیم و حدودساعت۲۲:۰۰شب بودکه به هتل برگشتیم
نمایی از برجهای دوقلو از داخل حیاط رستوران سالوما.............................................................................................................
***برنامه های روز دوم-جمعه***
طبق هماهنگی لیدر قرار بود که ساعت۱۰صبح درلابی هتل آماده باشم و من نیم ساعت قبل از آمدن لیدربرای صرف صبحانه به رستوران هتل رفتم که صبحانه بسیارساده بود-تخم مرغ-کالباس-کره و مربا ویه نوع مارمالاد-سه نوع نوشیدنی وقهوه وچایی(هرروز همین غذاهابود)و سرساعت لیدرآمد دنبالم و به همراه همان خانواده سه نفری و یک زن شوهر که بسیارخوش اخلاق بودن به سمت انجام برنامه های روز دوم حرکت کردیم
قراربود گشت نیم روزی رایگان که درتمام تورها هست انجام بشه که لیدربه ماگفت چون امروز روز جمعه هست و مردم مالزی اکثرا مسلمان هستند وبه نماز جمعه میروند شهر شلوغ هست و بهتراست که برنامه دیگه ای رو اجرا کنیم وتصمیم براین شد که به – فروشگاه قلع ومعبد باتوکیو-گنتینگ برویم ؛ به سمت خارج شهر رفتیم که مناظربسیار زیبایی بودودربین راه لیدر در مورد کارخانه وفروشگاه قلع توضیح داد و پیداکردن معادن قلع در کشورمالزی داستان قشنگی داشت به هرحال به فروشگاه قلع رسیدیم والبته امکان بازدیداز خود کارخانه نبود وارد فروشگاه شدیم و با عکسهای قدیمی از اولین اکتشافات قلع روبرو شدیم . ویترین فروشگاه شامل دستبند-گردنبند-مجسمه –تسبیح و زیورآلات زیبا بود و طبق توضیحات لیدر؛کشورمالزی بهترین تولیدکننده قلع دنیا می باشد و اجناس این فروشگاه بسیار گران بود. بعداز فروشگاه به سمت معبد باتوکیو(Bato cave)حرکت کردیم که مسافتش زیاد دور نبود و دربین راه لیدردرمورد این معبد توضیح داد که داستانش بسیار افسانه ای بود اما جالب است بدانید که این معبد در غار کوه ساخته شده و ازنظر زمین شناسی این کوهها قدیمی ترین کوههای مالزی هستند که دارای قدمت بیش از10میلیون سال است و چون داستان افسانه ای در سالهای خیلی دور اتفاق افتاده لذا هندوها تصمیم گرفتند معبد را در قدیمی ترین مکان ممکن بسازند و معبد را در باتوکیو ساختند هرچند قدمت معبد زیاد نیست.
به پارکینگ نزدیک معبد رسیدیم و داخل فروشگاه رفتیم و یک لیوان آب نارگیل خوشمزه خوردیم و توسط لیدر ؛تعدادی روغن های تقویت مو وپوست که بسیار خوشبو بودن به ما معرفی شد و همان لحظه بارون شدیدی گرفت به حدی شدت داشت که در عرض چند دقیقه همه جا را آب گرفت و بعد ازخرید چتر به زیربارون رفتیم که بلافاصله بارون قطع شد!!!هرچند از خوش شانسی ما بود چون براحتی توانستیم به سمت ورودی معبد بریم وعکس وفیلم بگیریم اولین چیزی که دیدم یک مجسمه بزرگ طلایی رنگ بود که یکی از شخصیتهای همان داستان افسانه ای بود که قبلا اشاره کردم و اسمش مورگان (murgan)بود که با ۳۱۰کیلو آب طلا لعاب شده بود پس از آن ؛دقیقا پشت مجسمه مورگان حدود۲۷۰ پله بود(عددتقریبی) که از آن بالا رفتم و هیچکدوم از هم گروهی های من بالا نیومدن و من رفتم بالا وهرچی بالاترمیرفتم محیط زیباترمیشد و چون بارون بند اومده بود میمونها از میان درختان بیرون اومدن و براحتی دربین دست وپای مردم حرکت میکردن و اگرکسی خوراکی دستش بود از دستش میگرفتن و اشیایی مثل عینک آفتابی و کیف دستی کوچک را مخفی کنید یا محکم بگیرید و پیشنهاد میکنم خوراکی همراه داشته باشید و به میمونها بدید که خیلی لذت داره ؛به هرحال هوا کمی شرجی(رطوبت) داشت و خودمو به داخل غار رسوندم داخل غار یک سری مجسمه هایی از اعتقادات هندوها بود وحتی کارگرها درحال ساخت بعضی مجسمه ها بودن و درانتهای غار که وسیع و بزرگ بود یه معبد بود که میتوانستید وارد شوید و با کاهنان معبد عکس بگیرید(ورود با کفش ممنوع است) پس ازعکاسی به سمت پارکینگ برگشتم و سوار ون شدیم به سمت گنتینگ رفتیم.
توضیحات مختصر گنتینگ:
مسیرگنتینگ حدود ۴۰دقیقه طول کشید وجاده آن بسیارزیبا و پر پیچ وخم بود؛به گنتینگ رسیدیم بلافاصله سوار تله کابین شدیم و مسیرکوتاهی رفتیم و بعد پیاده شدیم .دراینجا هوا نسبتا مه بود واولین چیزی که دیدیم یه برج به سبک معبدهای چینی بود که محل دفن اموات خاکسترشده بود و داخلش نرفتیم وبعد مجسمه سازنده گنتینگ رو دیدیم که روبروی مجسمه اش مقبره اش بود به جلوتر رفتیم و مجسمه هایی بود که در واقع ۹یار بودا بودند و اعمال بهشتیان و جهنمیان را رسیدگی میکردن به جلوتررفتیم به یه مجسمه بسیار غول پیکر رسیدیم که مجسمه بودا بود و این مجسمه بعد از مجسمه های بودا در چین و تایلند ؛سومین مجسمه بزرگ بودا بود بعد از مسیر شیب داری بالا رفتیم که در واقع مسیرجهنم بود!! و مجسمه هایی بودند که تصویر محاکمه و عذاب و گناهکاران به نمایش کشیده شده بود که با توجه به توضیحات لیدرمحترم خیلی جذابتر شده بود.
طبق باور بودایی ها آدمهای گناهکار پس از عذاب کشیدن و پاک شدن وارد بهشت میشوند پس با این تعابیر ما به راه خودمون ادامه دادیم و به بهشت رسیدیم که بهشت خیلی کوچکتر از جهنم بود و مهمترین جای بهشت؛ جایی بود که ازمردم برای ورودبه بهشت استقبال میشد واز آنها سوال میشد که ایا دوست دارید به دنیا برگردید درروح یه انسان یا تبدیل به حیوان بشید؟
پس ازاتمام بهشت وجهنم ؛به مجسمه الهه محبت (تین هویی) رسیدیم که لیدرگفت فردا به معبد تین هویی میریم و درآنجا درمورد مجسمه خانم تین هویی توضیح خواهم داد.
برگشتیم به سمت تله کابین ومجددا سوار تله کابین شدیم و بالاتر رفتیم که هرچه بالاترمیرفتیم هوا خنک تر ومه آلودترمیشد و رسیدیم به ساختمانهای گنتینگ که درواقع طبقه سوم پاساژگنتینگ پیدا شدیم وکمی جلوتر رفتیم وبا مناظر بس زیبایی از تلوزیونهای خیلی خیلی بزرگ تبلیغاتی وسط پاساژ مواجه شدیم و جمعیت زیادی از پله برقی ها بالا و پایین میرفتن.
بعد ازاینکه وعده گذاشتیم که چه ساعتی همگی دورهم جمع بشیم ازهم جدا شدیم و من رفتم جاهای مختلف پاساژ رو دیدن کردم و بعد رفتم پییش لیدر دریک کافه و با هم قهوه خوردیم که طعم قهوه بسیار عالی بود؛درساعت مقررشده دورهم جمع شدیم و باتله کابین برگشتیم و از جاده زیبای گنتینگ پایین آمدیم وبه مک دوناد جهت ناهار رفتیم هرچند ساعت۵بعدازظهرشده بودولی واقعا دلچسب بودوبعد از ناهار به سمت شهررفتیم که دربین راه لیدربرنامه وساعت روزبعد را مشخص کرد و به هتل برگشتم.
***نکته مهم*** پیشنهاد میکنم گنتینگ را با تورلیدر تشریف ببرید چون محل بهشت وجهنم پر ازمجسمه هست و لیدربرای شما توضیحات خوبی درمورد آنها میده و درغیراینصورت شما فقط یکسری مجسمه خواهید دید.
پس از استراحت ساعت۲۲:۰۰شب به همراه یه ایرانی که درهتلم اقامت داشت به سمت خیابان بوکیت بینتانگ رفتیم و ازطریق نقشه موبایلم رستوران ایرانی (کلبه شرقی )را پیدا کردیم و تا ساعت۲:۰۰ شب اونجا بودیم.
***نکته مهم***رستوران کلبه شرقی محیطی کوچک اما بسیار جذابی دارد به همراه موسیقی زنده ...
............................................................................................................
***برنامه های روز سوم- شنبه***
حدود ساعت10:30صبح بود که لیدر اومد دنبالم و به سمت میدان مرداکا (استقلال)رفتیم ؛و در بدو ورود با یک سری قاب عکس از نخست وزیرهای مالزی روبروشدیم بعد از سال۱۹۵۷ میلادی که مالزی از استعمار انگلیس خارج شد و به استقلال رسید نخست وزیرهای مالزی که تا امروز در دولت مشغول بکاربودن عکسهاشون رو گذاشته بودن که مهمترین شخصیت آن عکس ها؛عکس آقای (ماهاتیرمحمد)بود که اکثر پیشرفت وساخت وسازهای مالزی مدیون این شخص است.
نکته *** حکومت کشورمالزی بصورت پادشاهی است اما پادشاه تقریبا هیچ نقش سیاسی خاصی نداره و امورات مملکت بدست نخست وزیر می باشد وبه همین دلیل قاب عکس نخست وزیر هارا درمیدان (استقلال) نصب کرده بودن...
دروسط این میدان پرچم مالزی نصب شده بود که حدود ۹۰مترارتفاع داشت ویکی ازمرتفعترین پرچمهای دنیا می باشد و روبروی آن یه برج ساعت بود زمانی که کارگران انگلیسی به محل کار میرفتند از این ساعت استفاده میکردن و امروزه به یه محل گردشگری زیبا تبدیل شده ونمای قشنگی به میدان داده ...مردم مالزی هرساله در۳۰ آگست دراین میدان جمع میشوند و سالروز استقلال کشورخودرا جشن میگیرند.
بعد به سمت معبد بسیاربزرگ وزیبای تین هویی رفتیم و در ورودی محوطه معبد با مجسمه خانم تین هویی روبروشدیم(این مجسمه با ابعاد بزرگتردرگنتینگ هم بود) مجسمه تین هویی یه کوزه در دستش داشت و شما جلوی مجسمه درمحل مشخصی اگر زانو بزنید از درون کوزه آب بیرون میاد و این آب نماد اشکهای خانم تین هویی هست که بااین اشکها به مقامات رفیع عرفانی رسیده بوده... چندمترآن طرف تر مجسمه پیرمردی بودکه کیسه ای دردستش بود و این پیردمرد درواقع یه فرشته بوده که کارش رساندش عاشقها به هم می باشد برای مثال: عاشق اسم معشوقه خودش را مینویسه ودرون کیسه میندازه و کاهنان معبدبعدازیکسال در روزی مشخص میان و تلاش میکنن عاشق رو به معشوق برسونن واگر کسی معشوقه نداشته باشه اوراباشخص دیگری آشنا میکنند تا باهم زندگی کنند ؟! البته اطراف معبد مجسمه های دیگری هم بود که من برای اختصارسفرنامه از توضیحات بیشترخودداری میکنم... واردمعبد شدم معبدی بسیارزیبا که سه درب باز شده داشت وروبروی هردر یه مجسمه بودا قرارداشت که خیلی تزیین شده بودن و محیط قشنگی بود ومحل خوبی برای عکس گرفتن!!
پس از بازدید ازمعبد؛ برای صرف ناهاربه سمت رستوران ایرانی شیشا لانچ (shisha louge)رفتیم که خیلی شلوغ وگرم بود چون گروههای دیگه هم اومده بودن وبعدازناهار با یه گروه دیگه همسفرشدیم وبا اتوبوس به سمت شهرسیاسی(پوتراجایا) حرکت کردیم
به ورودی شهر پوتراجایا که رسیدیم لیدر شروع به توضیحات کرد که این توضیحات جذابیت شهر را دوچندان کرد؛جالب هست بدانید که شهرپوتراجایا یکی از امن ترین شهرهای دنیاهست به حدی که دراین شهر حتی یه پلیس هم حضور ندارد و ازطرفی هم افرادی که دراین شهر زندگی و کارمیکنند فقط وفقط باید مالایی الاصل باشند ودراین شهر برعکس کوالالامپور شما هیچ چینی ویا هندی نمیبینید مگراینکه توریست باشند و این شهر بقدری امن است که آقای ماهاتیرمحمد(نخست وزیرسابق) و بقیه شخصیتهای سیاسی بدون بادیگارد ومثل مردم عادی درشهرتردد میکنند!!
اولین جایی که رفتیم به دریاچه مصنوعی کنار پل خواجو بود!! سوار کشتی شدیم ؛ کشتی دقیقا زیر پل پارک بود وچون حرکت کرد و از پل فاصله گرفتیم لیدر شروع به توضیحات کرد دریاچه ای که ماروی آن قرار داشتیم یه دریاچه مصنوعی بودو برروی این دریاچه هفت پل معروف دنیا قرار داشت که اولین پل ؛ پل خواجواصفهان بود !!
توضیحات پل خواجو:
آقای ماهاتیرمحمد(نخست وزیرسابق مالزی) وقتی دستور ساخت یه شهرسیاسی را صادرمیکنه این شهر را در عرض مدت۹ سال می سازند(سه سال جنگل زدایی و۶سال ساخت) و قرار میشه که دریاچه مصنوعی درست کنند و برروی آن هفت پل معروف دنیا را بازسازی کنند یکی از ان پل ها؛ پل خواجو اصفهان است و اقای ماهاتیرمحمدبه ایران میاد و از رییس جمهورسابق ایران (اقای محمدخاتمی) درخواست وکسب اجازه میکنه تا پل خواجو را شبیه سازی کنه اما اقای خاتمی مخالفت میکنه و پس درخواستهای مکرر دولت مالزی ؛ اقای خاتمی اجازه شبیه سازی پل خواجو را به دولت مالزی با دوشرط صادرمیکنه - شرط اول:فقط ٪۳۰ درصد از پل باید شبیه سازی بشه -شرط دوم: حق سنگ فرش کردن پل را ندارید...که این پل در شهر پوتراجایا فقط ٪۳۰شبیه سازی شده و حس خیلی خوبی به گردشگران ایرانی ایجادمیکنه
ما بالای کشتی بودیم وکمی از پل خواجو که فاصله گرفتیم یه مسجد بسیارزیبا را مشاهده کردیم که از سه طرف برروی آب بود و رنگ مسجد صورتی بود و کمی آنطرف تر یه کاخ سیاسی با گنبدی سبز رنگ را دیدیم و سمت چپ مجددا مسجدی بود که تمام نمای آن از جنس استیل بود وبه مسجد استیل معروف بود حس خیلی خوبی روی عرشه وجودداشت کم کم مردم که درپایین بودن می امدن روی کشتی وشروع به عکاسی میکردن ... یکی یکی پل های شبیه سازی شده معروف دنیا رو گذروندیم مثل پل سانفرانسیسکو و پل فرانسه و پل عشق!! که بعدا درمورد پل عشق توضیح خواهم داد.
پس از کلی عکس گرفتن و حس خوب کشتی سواری با مناظر فوق العاده برگشتیم و سوار اتوبوس شدیم و به سمت مسجد صورتی حرکت کردیم به مسجد رسیدیم و وارد شدیم و در ابتدای ورود با منظره بسیار زیبایی از گنبد صورتی مواجه خواهید شد و من وارد شبستان مسجد شدم و از جای جای مسجد دیدن کردم خب طبق ساعت مقرر به محل قرار حاضرشدیم و به سمت بنای سیاسی رفتیم که کمی نسبت به مکانهای دیگه در ارتفاع بود و این مکان شبیه کلاه های حصیری بود!! و روبروی پل عشق قرار داشت و در انتهای پل عشق یه بنای سیاسی دیگه بود که گنبدش سبز رنگ بود و هنرنمایی این مکانها دراین بود که دقیقا نوک کلاه با نوک گنبد سبز رنگ و خط کشی وسط پل عشق همه در یک راستا هستند بازهم این کارزیبا الهام گرفته شده از میدان نقش جهان (میدان امام) اصفهان می باشد.
بعد رفتیم روی پل الکساندر که به پل عشق معروف است این پل بسیار زیبا می باشد و دیدنش را از دست ندهید
توضیحات پل عشق:
نام اصلی پل؛ پل الکساندر میباشد که یکی از پلهای معروف دنیاست زمانی که پل در حال ساخت بوده وافتتاح نشده بوده اقای ماهاتیرمحمد که برای بازدید آمده بوده برحسب اتفاق میبینه که یه پسر و دختر روی پل هستند و پس از سوال پرس از آنها متوجه میشه که این دو عاشق ومعشوق همدیگه هستند اما وضع مالی خوبی ندارند آقای ماهاتیرمحمد به اون عاشق ومعشوق خونه- خودرو و پول زیادی میده وآن دو ازدواج میکنند از آن روز به بعداین ماجرا بین مردم شایع شد و عروس و دامادها برروی پل میان وبرای هم ابراز علاقه وآرزوی خوشبختی میکنند( این ماجرا کاملا واقعی می باشد)
روی پل که رسیدیم از اتفاق عروس و دامادی دیدیم که روی سرهم گل میریختند و پل حال وهوای بسیار رمانتیک وعاشقانه ای داشت و چون نزدیکی غروب خورشیدبود زیبایی پل صدها برابر شده بود بعد به سمت کوالالامپور برگشتیم و لیدر به همه یه کارت رایگان kfc(کی اف سی) داد و با خوردن شام گشت اون روز تمام شد.
.................................................................................................................
***برنامه های روزچهارم – یک شنبه***
ساعت 8صبح بود که طبق قرار، لیدر اومد دنبالم وسوار ون شدم وبه همراه اون خانواده های اراکی و شیرازی به سمت باغ وحش آفاموسی(a,famusa)رفتیم که توریستای ایرانی اسمشو گذاشته بودن آقاموسی!و تقریبا یک ساعت ونیم بیرون از کوالالامپور بود؛ درابتدای ورود به دستان ما دستبندهای کاغذی شکل زدن و از گیت عبور کردیم در ابتدای ورودی باغ وحش چندرستوران بود که غذاهای خود را که همبرگر گوشت ومرغ و غذاهای عربی بود را به صورت بنر تبلیغ کرده بودن و سفارش غذا دادیم تا وقتی برمیگردیم غذا آماده شده باشه (غذای چلوگوشت عربی سفارش دادم که بسیارلذیذ بود)
بلافاصله به چندمترآن طرف تر رفتیم که حین رفتن صدای شیهه فیل میومد ! به محوطه ای واردشدیم و روی صندلی نشستیم و سه تا فیل بزرگ وارد شدن و سه نفرفیل بان سوار شدن و حرکات نمایشی انجام دادن برای مثال : فیل ها با صحبت مجری برنامه ابتدا نشستند بعد خوابیدن و بعد باخرطوم خود از حوض هایی که آنجا بود آب جمع کردن وبه مردم پاشیدن که خیلی جذاب بود بعد فیلها اومدن کنار تا مردم ازشون فیلم وعکس بگیرن ویا غذابهشون بدن وشما میتوانستید با۲۰رینگت غذایی که شبیه ساقه گیاه بودرا بخریدوبه فیلها بدهید
پس از نمایش فیلها ؛ سوار سافاری شدیم که دور تادور آن حصار بود و به آرومی شروع به حرکت کرد و به هرحیوان که میرسید می ایستادو لیدر هم برای ما توضیح میداد و حیواناتی ازقبیل : زرافه- فیل-تمساح-میمونهای مختلف – نوعی خرس که مختص شرق آسیا- شیر ـ خرافریقایی که شاخ پیچی داشت!!اسب آبی – جالب اینجا بود که جثه ببرها از شیرها هم بزرگتربود و بسیار وحشتناک!! و شما میتوانستید گوشت بخرید وبه ببرها با حفظ رعایت ایمنی غذا بدهید
***سه نکته مهم***
ازنکات جذاب این باغ وحش سه مورد ذیل می باشد:
۱ـ اکثر حیواناتی که دراین باغ وحش میبینید حیواناتی هستند که ممکن است درباغ وحشهای دیگر مخصوصا درایران ندیده باشید و معمولا حیوانات از شاخ آفریقا ویا منطقه شرق آسیا بودند
۲ـ جالبتراینکه درهمه باغ وحشها حیوانات درقفس هستنداما دراین باغ وحش ما درقفس بودیم و حیوانات وحشی آزاد!
۳ـ سر سبزی این مکان بقدری جذاب بود که هرشخصی را مسحور ومجذوب خود میکند
بعد به منطقه امن رسیدیم و از سافاری پیاده شدیم و به سمت نمایش(show) حیوانات رفتیم و پس از مستقرشدن روی سکوها مجری برنامه اومد و برنامه های متنوعی را در عرض 10دقیقه نمایش داد مثل: حرکت موشها روی طناب- نمایش سمورها- نمایش مارها- سگ ها وگربه های اموزشی وغیره...
به محل دیگه ای رفتیم که آنجا هم نمایش پرندگان بود که به نظرم به مراتب از نمایش قبلی جذاب تر بود مثل:طوطی های رنگارنگ و طوطی سخنگویی که صدای حیواناتی مثل گربه - سگ و خروس رو تقلید میکرد! که خیلی زیبا بود؛پرواز عقاب و طوطی سفیدی که پول میگرفتی دستت میومد واز دستت میگرفت و دسته فلامینگوها و.... و درپایان برنامه با پرداخت هزینه ۲۰رینگت میشد با عقاب که روی دست مینشست عکس گرفت .
نمایش تمام شد و به سمت محل دیگه ای رفتیم در بین راه باغی بود که انواع واقسام پرندگان درآن وجودداشتند وفلامینگو ها در آب ایستاده خوابیده بودند! و جلوتر فیلی وجودداشت که شما میتوانستید با پرداخت۲۰رینگت فیل سواری کنید؛بعداز عبور از این مکان به رودخانه ای رسیدیم و جلیقه پوشیدیم و سوار قایقی چوبی شدیم و به آنطرف دریاچه رفتیم (هرچقدراز زیبایی این دریاچه بگم کم گفتم (شنیدن کی بُوَد مانند دیدن!)
آنطرف دریاچه که رسیدیم اطراف ما تعدادی بز وجود داشت و جلوتر رفتیم و میمونهایی کوچک که دو نوع بودن روی درختان بودن و لیدر ما از یه نفرمالایی که آنجا بود چندبسته بادم زمینی خرید وبه ما داد ماهم یکی یکی به میمونها میدادیم و آنقدر این میمونها آٰروم بودن که حتی روی دست و شونه های ما میومدن که البته یکی از بزها چون غذابهش ندادم حسودی کردومنو شاخ زد و مجددا از طریق همان قایق به آنطرف دریاچه برگشتیم .
***نکته مهم*** توصیه میکنم به هیچ وجه دُم این میمونها که خیلی هم دراز هست را نَکشید که وحشی میشن .
به محل ورودی باغ وحش برگشتیم و به نزد رستورانها رفتیم ودیدیم که روی همه میزها غذا چیده شده و ناهار را خوردیم (روی غذاها سلفون کشیده شده بود و داغ وتازه بود)پس از صرف ناهار از محیط باغ وحش خارج شدیم و سوار ون شدیم وبه پاساژی رفتیم که تمام مغازه های آن جنس های برندو اصلی را میفروختند پس از سه ساعت گشتن در پاساژ؛به سمت کوالا برگشتیم
***نکته مهم*** لازم بذکراست که تمام اجناس برند ومارک دراین پاساژ بین ٪۵۰ تا ٪۷۰ تخفیف به فروش میرسد هرچند تخفیف خورده بعضی اجناس هم گران بود! (پاساژ درنزدیکی باغ وحش بود)
..........................................................................................................
***برنامه های روز پنجم- دوشنبه***
حدود ساعت ۹:۴۵صبح لیدر بدنبالم اومد و سوار ون که شدم دیدم چندخانم وآقا بودن که در شهر پوتراجایا باهاشون آشناشده بودم به سمت پارک معروف سان وی لاگون(پارک آبی) رفتیم و و دم درب ورودی پارک لیدربه ما بلیط ونقشه پارک راداد که بلیطها درواقع دست بند سفیدرنگ بودند وموقع ورود از گیت؛پرسنل پارک برای شما میبندن وارد شدیم وبه سمت رختکن رفتیم ورودی رختکن شما با پرداخت۲۰رینگت میتوانستید یک کمدتک نفره وباپرداخت۴۰رینگت کمد دونفره کرایه کنیدوهمچنین میتوانستید مبلغی را شارژ کنید وموقع خرید غذا یا بعضی بازیها که پولی بودن را با دستبند حساب کنیدوطبق نقشه اول به سراغ بازی کلبه وحشت رفتیم که خیلی خوب بود و بعد سوار ترن هوایی شدیم ومن نفر اول نشسته بودم بعد به سمت بازیهای آبی رفتیم که متاسفانه چون تنها بودم باید منتظر کسی میشدم که تنها باشه آخه بازیها دو یا سه نفره بودن وخوشبختانه یک خانواده ایرانی آمدن که پنج نفر بودن و با من تکمیل شدن و به بالای سرسره رفتیم و که من اون همسفرامو گم کردم و بعد بازی سرسره از این خانواده جداشدم و به گشتی در کل مجموعه پارک زدم که خیلی بزرگ بود وقتی یک دور کامل زدم دوستانم رو دیدم که یک نفرشون حالش بهم خورده بود وهمین باعث وقفه ایجادکردن در تفریح شد به هرحال دیدم ساعت حدود۳ بعدازظهرشده وخیلی گرسنه بودم از دوستانم جدا شدم وبه رفتم کینگ برگر خوشمزه ای خوردم راستش را بخواهید از مجموعه پارک زیاد خوشم نیومد اکثر بازیهاش برای بچه ها بود و برای یک بازی آبی بایدازاین طرف پارک به سمت دیگه ای میرفتم و تنهابودنم هم بی تاثیر نبود ولی سعی کردم خودم را با شرایط وفق بدم به هرحال بعداز ناهار تصمیم گرفتم ازپارک خارج بشم و دم خروجی مبلغی را بخاطر شارژدست بند بهم پس دادن ؛روبروی پارک مجتمع تجاری بودبه اسم مجتمع پارامید که خیلی شیک و جذاب بود کمی درون پاساژ تابیدم وبعد حدود ساعت۴ عصر بود که خیلی خسته وبی رمق بودم تاکسی به مبلغ ۴۰رینگت گرفتم وبه هتل برگشتم واستراحت کردم وبا لیدر تماس گرفتم که من حالم خوب نبودوخودم برگشتم ...حدود ساعت ۱۰شب به سمت رستوران ایرانی شیشا لانچ رفتم و تقریبا تا آخر برنامه اونجا بودم وبعد به هتل برگشتم .
***نکات مهم***
۱ـبرای داخل پارک حتما دمپایی همراه خود ببرید
۲ـدرابتدا بازیهای خشک مثل ترن و کلبه وحشت را برید چون با بدن خیس اجازه بازی نمیدن واین بازیها در ورودی پارک است
۳ـ توجه داشته باشید که بازیها بصورت دونفره یا سه نفره یاگروهی بود و افرادی که تنها هستند باید منتظر یه نفر دیگه بشن تا بتونن از بازی استفاده کنند و بدانید که صف بازیهای سرسره بسیار شلوغ هست!
۴ـ نظر شخصی من اینه که استخرهای سرپوشیده شهر مشهد بسیار بسیار جذابتراز پارک آبی سان وی لاگون هست بااین تفاوت که استخرهای مشهد سرپوشیده و واز نظر وسعت کوچکترهستند اما سرسره های استخرهای مشهد بسیار بزرگتر وپرهیجانتر هستند؛جالبه بدانید که سرسره های سان وی لاگون وقتی از درونشون رد میشید تاریک هستند! اما سرسره های استخرهای مشهد دارای نورافشانی و رقص نور هستند.( محض اطلاع)بااینحال دیدن پارک خالی از لطف نیست
۵ـ پیشنهادم اینه که داخل مجموعه پارک غذا میل نکنید(بغیرازکینگ برگر) چون غذای رستورانهای داخل پارک بسیاربی کیفیت بودن وحتی خود رستورانها هم زیادتمیزنبودن! داخل پاساژ پارامید رستورانهای بسیار زیادی هست که خیلی غذای فوق العاده دارن
............................................................................................................
***برنامه های رو ششم- سه شنبه***
طبق برنامه قرار شد که دراین روز به دهکده فرانسوی ها و باغ ژاپنی ها بریم؛پس از صرف صبحانه طبق معمول در لابی هتل بودم که حدودساعت ۹ صبح لیدر به دنبالم اومد وبه همراه آن خانواده اراکی به خارج ازشهر رفتیم و و یک ساعتی در مسیر بودیم و دهکده فرانسوی ها و ژاپنی ها در ارتفاعات قراردارند و از ابتدای شروع جاده این دومکان ؛جاده ای بسیار رویایی با هوایی دلچسب را تجربه کردیم که دوباره از این ضرب المثل استفاده میکنم که (شنیدن که بُوَد ماننددیدن)
چون هوا ابری شد لیدر گفت اول به باغ ژاپنی ها میریم تا سریع بازدید کنیم و بعد بریم دهکده فرانسوی ها؛ به هرحال به باغ ژاپنی ها رفتیم وارد باغ شدیم که درختان زیبا که شبیهش درکشورمان ایران موجودنیست و چشمه آب بسیار زلال وصدای پرندگان واقعا محشر بود اگر بگویم (جنّاتٍ تجری من تحتهاالانهار =باغهایی که اززیردرختانش نهر جاریست) حقیقتاغلو نکرده ام.
درابتدای باغ شما میتوانید با صرف هزینه۲۰رینگت لباس ژاپنی(کی مونو) کرایه کنید وبپوشید که خیلی جالبه؛ مشغول عکاسی بودم که ناگهان بارون گرفت و اینقد سریع بارش گرفت که فرصت نکردم به زیرسقف برم وزیر درختی ایستادم که به مرور خیس شدم و مجبورشدم با سرعت خودمو به زیر سقف کلبه برسونم و لباس ژاپنی سپرخیس شدن لباسام شده بودبارون کمی کمترشد ولیدر با چتر به دنبالم اومدو خودمونو به ماشین رسوندیم و به سمت دهکده فرانسوی ها که فقط چند دقیقه فاصله داشت رفتیم.این دهکده برعکس باغ ژاپنی ها که غالبا سرسبز بود؛از بناهای ساختمانی رنگارنگ ساخته شده بودو در بَدو ورود ساعتی به شکل ساعتهای اروپا نصب بود که میشد عکسهای خوبی باهاش گرفت. بارون به صورت نم نم می بارید و جلو کافه ای ایستادم که زن ومردی با گیتار برای هرمیز آهنگ درخواستی میخوندن و یکی از مشتریان کافه آهنگ عربی را درخواست کرد و خواننده که زن چینی بود سعی میکرد با زبان عربی بخونه که خیلی باحال شد!
از تمام نقاط دهکده و برج بلندآن دیدن کردم و برگشتیم به سمت ون وبرای صرف ناهار به رستوران کلبه شرقی واقع درخیابان بوکیت بینتانگ اومدیم.پس از صرف ناهار که حدود ساعت۱۶:۳۰ شده بود لیدر به ما بلیط آکواریوم(کی ال سی سی) را داد و آن خانواده را به آکواریوم رساندیم و من با لیدر به هتل مایا(MAYA)رفتیم تا من مقداری پول که تومان بود را به رینگت تبدیل کنم؛پس از تبدیل پول از لیدر جداشدم و پیاده به سمت برجهای دوقلو که ۳۰۰مترفاصله داشت رفتم و کلی عکس گرفتم چون ساعت حدود۱۸عصر شده بود به آکواریوم نرفتم وفقط از برجهای دوقلو و پاساژ سوریا که زیر برجها می باشد رفتم پشت برجها یک دریاچه مصنوعی وجود دارد که فواره های خوبی داره وتوریستهای زیادی حضوردارند بعد به هتل برگشتم.
توضیحات دهکده فرانسوی ها وژاپنی ها:
درزمان جنگ جهانی دوم ژاپنی ها قسمتی از کشور مالزی را اِشغال میکنندومدتی شروع به ساخت کلبه هایی به سبک محلی خودشان کردن پس ازمدتی انگلیسی ها به کمک مالزی آمدن! و ژاپنی ها را از کشور خارج کردن؛امروزه باغ ژاپنی ها به محل گردشگری تبدیل شده است . در زمانی که کشورمالزی تصمیم به پیشرفت وجذب توریسم میگیره سعی میکنه که باغ ژاپنی ها را از محل دورافتاده به محل توریستی تبدیل کنه و در نزدیکی باغ ژاپنی ها؛ دهکده ای به اسم دهکده فرانسوی ها می سازن که این دهکده نامش(کولمار) می باشد و کولمار دهکده ای در کشورفرانسه هست باخانه هایی رنگارنگ...
***نکات مهم***
۱ـباغ ژاپنی ها و دهکده فرانسوی ها در ارتفاعات قرار دارند پس سعی کنید حتما چتر به همراه داشته باشید.
۲ـ به یادداشته باشیدکه صرافی های کوالالامپور فقط پولهای رایج دنیا مثل دلار و پوند و... را چنج میکنن و اگر پول ایرانی داشتید شما میتوانید در بعضی شرکتهای ایرانی پولتون را چنج کنیدآدرس: هتل مایا ـ طبقه بیستم واحدپنجم (شرکت ایرانی)برای چنج پول حتما با راهنمایی لیدرانجام دهید.
.............................................................................................................
***برنامه های روزهفتم-چهارشنبه***
دراین روز هیچ برنامه ای به همراه لیدر نداشتم لذا باتوجه به اینکه بلیط آکواریوم داشتم ؛ساعت حدود۱۱ صبح بود که تصمیم گرفتم برم وآکواریوم رو ببینم سوارتاکسی مترشدم که هزینه هاش خیلی کمتره و منو آکواریوم KLCCبرد وارد که شدم در ابتدا حوضچه های کوچکی از جلبکها بود و روبروی این حوضچه ها ماهی های غول پیکر (پیرانا)بودند که یکی از مخوف ترین ماهی های گوشتخوار است و آکواریوم بسیار زیبایی بود اکثر ماهی ها؛ ماهی هایی بودن که شاید تابحال نوع آن را ندیده بودیم واین ماهی ها مربوط به اقیانوس هند بودند.پس ازبازدید از آکواریوم؛ به هتل برگشتم وناهار ازخود هتل خوردم! که پیشنهاد میکنم غذا از هتل(سندپایپر) نگیرید که خیلی بی کیفیت بود!!! به هر حال پس از استراحت ؛حوالی ساعت ۱۹عصر پیاده به سمت میدان مرداکا وبعد بازار چینی ها رفتم که فقط ۱۰ دقیقه پیاده روی داشت وشما با سرچ درنقشه گوشیتان براحتی میتوانید به آنجا برید البته این فاصله برای هتل سند پایپراست.پس از کلی عکس گرفتن به بازارچینی ها رسیدم این بازار تقریبا بزرگی هست افرادغیرچینی هم زیاد هستند؛ با توجه به اینکه سفرنامه زیاد خونده بودم میدونستم دربازار تخفیف زیاد میدن که واقعا درست بود. مثلا بعضی هاشون اینقد راحت تخفیف میدادن که وقتی میپرسیدم تخفیف میخوام میگفت خودت قیمت بگو! دراین بازار همه جور اجناسی که بخواهید وجودداره . بعدازخرید به هتل برگشتم و به همراه دوستم (مهدی) که درفرودگاه آشنا شده بودم وهتلمون هم یکی بود به رستوران ایرانی کلبه شرقی رفتیم وشام خوردیم و دوستم به هتل برگشت و من چون شب آخربود به خیابون گردی رفتم که بسیار لذت بخش بود...
***نکته مهم*** در داخل ساختمان آکواریوم محلی ساخته شده که شبیه سازی حمله دایناسورها به شما هست که شما باید از خود دفاع کنید و تمام تصاویر شما ضبط میشه و به شما تحویل داده میشه وقیمتش حدود۲۵ رینگت بود...
............................................................................................................
***برنامه های روزآخر-پنج شنبه***
روز آخربود همه وسایل هایی که داشتم بستم و اتاق رو مرتب کردم و راس ساعت۱۲ به لابی هتل رفتم واتاق را تحویل دادم اما متاسفانه کارت اتاقم که درجیبم بوده خم شده بود وبخاطرش ۳۰رینگت خسارت گرفت به هرحال کوله بارمو به مهماندارهتل سپردم که برچسب زد و داخل اتاقی گذاشت وبعد به همراه دوستم(مهدی) به سمت هتل مایا برای چنج پول ایرانی رفتیم وبعدازچنج پول از تومان به رینگت؛به سمت برجهای دوقلو رفتیم ودر زیر برجها پاساژ سوریا قرارداره که خیلی بزرگ و شیک بود و پس از عکاسی با برجها به مک دونالد رفتیم و ناهار خوردیم خلاصه بگم که به سمت هتل رفتیم و لیدرم ساعت ۱۷عصر بدنبالم اومد و منو به فرودگاه برد ؛درفرودگاه گیت مخصوص پرواز را پیداکردم و وسایلمو توی صف گذاشتم توی فرودگاه مغازه ای بود که میوه های پوست کنده و بسته بندی شده داشت و من با پرداخت۵رینگت یه میوه که شبیه هندوانه قطعه قطعه شده بود خوردم که مزه خوبی داشت به هرحال از گیتها عبور کردم و سوارهواپیمای ماهان شدم و که راس ساعت۲۳:۱۵ به سمت تهران پرواز کرد بعد از یک ساعت شام توزیع شد و دونوع غذا داشت چلومرغ وچلو گوشت من چلو گوشت انتخاب کردم و پتو گرفتم و ازبس خسته بودم خوابیدم وقتی بیدارشدم دیدم ۲۰دقیقه به فرودگاه امام مونده و وقتی رسیدیم ساعتها را ۳:۳۰عقب کشیدیم که شد ساعت ۳:۳۰شب به وقت ایران ...طول پرواز برای برگشت۷:۳۰ بود. به ترمینال جنوب رفتم و صبح به سمت اصفهان اومدم واین بود سفربه کشور جذاب مالزی... لحظات خوشی را برای شما آٰرزومندم ...
ستایش برای خدایی که به سفر کردن سفارش کرده :
(بگو درزمین سفرکنیدوببینید که خداچگونه خلق کرده وسپس خدا اخرت راایجادمیکندوخدابرهرکاری توانا است) ( سوره عنکبوت آیه۲۰)