با سلام خدمت همه سفر دوستان عزیز و سایت خوب لست سکند.
این سفرنامه مربوط به تیرماه سال 96 است که چون از ابتدا قصد ارسال به سایت وزین لست سکند نبود بنابراین بعد از سفر به نوشتن آن اقدام نکردم و چون در این سایت سفرنامه های بسیاری وجود دارد که تجربیات سفر به مکانهای مختلف را در اختیار گردشگران قرار می دهد و خود نیز از این تجربیات استفاده کرده بودم، تصمیم بر آن شد که اینجانب نیز حاصل تجربیات سفر زمینی خودم که از تاریخ 31 خرداد تا 15 تیر امسال به دو کشور ارمنستان و گرجستان و مسیر رفت و برگشت شهرستان بافق تا مرز نوردوز انجام شد را در اختیار خوانندگان قرار دهم هر چند تجربه نوشتن سفرنامه را نداشتم و هر گونه قصورات و اشتباهاتی که در نوشتن آن داشتم، به بزرگواری خودتان می بخشید، بهر حال این یک سفر خانوادگی بود که به همراه همسر و دو فرزندم انجام شد و در اینجا به دو بخش برون مرزی و داخلی تقسیم نمودم.
سفر از شهرستان بافق تا مرز نوردوز
ساعت 6 بعد ازظهر از شهرستان بافق حرکت کردیم و ساعت 19 وارد یزد شده و از صرافی روبروی آتشکده چهارصد دلار خریداری نمودم که با احتساب دلارهای قبلی هزار دلار شده و ساعت 8 که نزدیک افطار هم بود از رستوران نزدیک به دروازه قرآن یزد 3 عدد پرس کوبیده خرید کردم و مسیرم را به سمت جاده تهران ادامه داده و از کمربندی شهرهایی چون میبد، اردکان، نایین و اردستان گذشته و حوالی ساعت 12 شب در امامزاده آقا علی عباس شهرستان بادرود اقامت نمودیم و با اجاره یک اتاق به مبلغ 20000 تومان شب را به صبح رسانده تا با استرحت کامل و بعد از ادای نماز صبح و زیارت امامزاده به سمت کاشان و از آنجا به قم در ساعت 9 صبح رفته و بعد از زیارت حضرت معصومه (س) در ساعت 10:30 مسیرمان را به سمت شهر ساوه ادامه داده و درمسیر هم ناهارمان را از رستوران خرید نموده تا در شهر دانسفهان و در پارک مجاور مسجد صرف نماییم
قم، حرم حضرت معصومه (س)
ادامه مسیر از ساعت 15 تا 17 در مسیر شهرستانهای بعدی تا زنجان گذشت که کاملا خستگی کلافه ام کرده بود و برای همین در پارک مشرف به شهر زنجان تا ساعت 18:30 اتراق نمودم سپس طی مسیر نموده و تا وارد اتوبان زنجان به تبریز گردم با جریمه پلیس مواجه شدم که بعد از 2.5ساعت رانندگی در اتوبان به شهر تبریز رسیدیم، که شب را در مهمانپذیر جهان نما که مکانی مناسب و با قیمت خوبی در مرکز شهر بود، استراحت کردیم. صبح روز بعد که جمعه و روز قدس بود که تا ظهر به خاطر بسته بودن خیابانهای اطراف در پارک گلستان به گردش پرداخته و همچنین به خاطر علاقه دو تا پسرم به پیاده روی با مردم راهپیمایی کننده پرداختم
پارک گلستان تبریز
راهپیمایی روز قدس
از ساعت 14 از طریق مرند -صوفیان به سمت جلفا حرکت کردیم که مسیر اتوبانی نبود ولی جاده ای با آسفالت مناسب بود پس از طی تقریبا 3 ساعت به شهر جلفا رسیدیم اونجا مرز نخجوان و ایران هست ابتدا تصمیم به اقامت شبانه در آنجا را داشتم که پس از رفتن به ستاد اسکان فرهنگیان آن شهر و تکمیل ظرفیت مدرسه محل اسکان ، منصرف شدم ولی با این حال از رستوران ستاد، استفاده کرده که قیمت غذای آن مناسب بود مسیر را از کنار رود ارس و به موازات آن ادامه داده که تابلوی آبشار آسیاب خرابه به فاصله 30 و مرز نوردوز به فاصله 50 کیلومتر را مشاهده کردم ابتدا در کنار رود ارس، استراحت کوتاهی نموده و سپس به بازدید از آبشار مذکور در ساعت 18 تا حدود ساعت 21 پرداختیم که انصافا آبشار بسیار زیبایی بود و آسیاب قدیمی نیز در کنار آن در حال کار بود
رود ارس
آبشار آسیاب خرابه
بعد از آن در ساعت 22 سیه رود بوده که صرافی آن بسته بود و در ساعت22:20 به نوردوز و جایی که ایستگاههای گمرک وجود داشت، رسیدم اولین کاری که کردم از یک فروشنده که لیسانس کامپیوتر هم داشت یک سیم کارت ویواسل به قیمت 15 هزار تومان خریداری نمودم هر چند تو ایروان خیلی ارزانتر بود ولی خوب هموطن ایرانی ما تو این بیکاری و اوضاع و احوال مهمتر از هر چیز دیگری بود که انصافا پس از تست سرعت اینترنت آن کلی به وجد آمدم پیشنهاد دوست دیگر که مسئول پارکینگ مرزی بود این بود که همین موقع شب تشریفات گمرکی را انجام دهم و به آن طرف که شهر آجاراک نام داشت، بروم ولی ریسک نکرده و شب را در امامزاده سید محمد آقا واقع در روستای نوجه مهر در حدود سه کیلومتر بعد از ایستگاه مرزی نوردوز به سر بردم که انصافا این امامزاده ، دور تا دور آن اتاقهای فراوانی برای اسکان که شبی بیست هزار تومان هزینه آن بود، داشت و برای کسانی که قصد مسافرت به ارمنستان از طریق مرز نوردوز را دارند مکان مناسبی برای استراحت و حتی زیارت امامزاده قبل و بعد از مسیر طولانی مرز تا ایروان و بالعکس میباشد.
امامزاده نوجه مهر
مرحله اول مسافرت برون مرزی
روز اول
صبح روز بعد ساعت 5:30 از خواب بیدار شده و تا آماده شدن و رفتن به مرز در ساعت 6:30، اتومبیلمان را در پارکینگ شبانه روزی مرزی پارک کردیم و بعد از برداشتن یک عدد ساک و کوله پشتی و خرید مقدار 20000 درام پول ارمنستان به قیمت یکصدو شصت هزار تومان راهی ایستگاه مرزی شده و بعد از طی مسافتی با پای پیاده وارد سالن اصلی برای طی تشریفات گمرکی شدم
پارکینگ شبانه روزی مرز نوردوز
عوارض خروج از کشور به مقدار بیست و پنج هزار تومان برای هر نفر پرداخت و بعد از اسکن بار به باجه خروجی برای ثبت مهر خروج در پاسپورت رفته که با توجه به خلوت بودن سالن از مسافر در ساعت 7 صبح از روی پل مرزی عبور کردیم ادامه مسیر از روی پل و عبور از خط صفر مرزی پل تا ایستگاه مرزی مربوط به کشور ارمنستان، در ساعت 7:30 مهر ورود به خاک ارمنستان در پاسپورتمان ثبت گردید و تا خروج از ایستگاه و پیدا نمودن ماشین مناسب برای کرایه تا شهر ایروان تا ساعت 8 به طول انجامید هزینه خودروهای دربستی برای سواری و ون های 7 نفره نسبت به سال گذشته مقداری افزایش یافته بود که سواری هزینه آن تا 120 دلار رانندگان ارمنی تعیین کرده بودند و ماشینهای ون را تا 150 دلار به مسافران تحمیل مینمودند که خیلی بالا بود. با صحبت با دو تا از هموطنان آذری که از شهر تبریز بودند و بسیار صمیمی، خونگرم و شوخ و قبول آنها، یک ماشین ون نیسان الگراند مدل بالا با هزینه 140 دلار دربست کرایه نمودیم که مبلغ 80 دلار آن مربوط به خانواده 4 نفره اینجانب بود، سفر زمینی خود را با اتومبیل دیگری آغاز نمودم
بهر حال جاده پرپیچ و خم،خطرناک ولی زیبایی رو طی کردیم (تقریبا 8 ساعت) که از شهرهای مختلفی میگذشت که در بعضی جاهای مسیر توقفی برای استراحت داشتیم تا از طبیعت بکر جاده لذت ببریم در شهر کاپان که یک رستوران ایرانی هم داشت توقفی نیم ساعته داشتیم
که بعد از دیدن منو غذای آن و اینکه هنوز گرسنه نبودیم از سفارش غذا منصرف شدیم ولی لیست غذاها و قیمت آن بر حسب درام در شکل زیر جهت اطلاع آورده شده است
در کنار رستوران یک باغ بزرگ توت و گیلاس بود که صاحب آنجا مقدار زیادی گیلاس به دو تا پسرم داد که خیلی خوشمزه بود،رستورانهای بین راهی بسیار گرانند واگر قصد خرید دارید حتما درام زیادی همراه داشته باشید ولی قیمت نوشابه،ساندویچ و بستنی بین راه خیلی با ایران متفاوت نیست.
در یک رستوران بین راهی دیگر ، دو عدد ساندویچ گوشت و دو عدد بستنی سفارش دادیم که چیزی حدود 3000 درام گردید نهایتا بعد از 8 ساعت گذشتن از مسیر، نمای شهر ایروان و کوه آرارات از دور نمایان گردید که بعد از ورود به شهر و رسیدن به میدان مرکزی شهر(میدان جمهوری) از خودرو پیاده شده و از همسفران خویش خداحافظی نمودیم که البته یک خانم ارمنی که برای آنها خانه ای جهت اقامت در نظر گرفته بود و به ما هم پیشنهاد اقامت در خانه ای دیگر با قیمت مناسب را داد که بنده گفتم ما از قبل این هاستل (با اشاره به هاستل چسبیده به میدان) را رزرو کرده ایم که شروع کرد به عیبهای این مسافرخانه که زیر زمین است و اتاقهاش کوچک است و... که بنده منصرف نشدم و خداحافظی.
وارد هاستل که شدیم قسمت پذیرش خوبی با کارمندان خوش برخورد و مهمان نوازی داشت که وقتی فرم رزرو را در اختیارشان قرار دادم سریع چک این انجام شد
و یک عدد اتاق دوبل در اختیارمان قرار داد که یک اتاق بزرگ که در آن مبل و تلویزیون و یخچال و.. قرار داشت و اتاق دیگر تختخواب دو نفره در آن قرار داشت و کنار آن حمام و دستشویی بود به هر حال چون ما یک خانواده 4 نفره بودیم دو تخت دیگر برایمان اضافه کردند که با احتساب چهار شب، قیمت آن 84000 درام معادل 670 هزار تومان گردید البته امکانات دیگری نظیر وایفای و صبحانه معمولی و همچنین آشپزخانه و لباسشویی عمومی هم داشت و تمام مواقع چای و قهوه در دسترس بود و در کل با توجه به قیمت و بهترین جای شهر، عالی بود که بعد از استراحت کوتاهی از هاستل بیرون آمده و وارد میدان جمهوری شدیم
به محض ورود به میدان یک نفر ارمنی جلویم را گرفت و راجع به گشت شهری صحبت کرد که بازدید از چهار مکان شامل معبد گارنی، صومعه گغارد، دره گلها و دریاچه سوان را با هزینه هر نفر 8000 درام مشخص نمود که قبول کردم ولی بعد از آنکه در مسیر رفتن به فروشگاه ساس در خیابان امیریان بودم یک ماشین دارای برچسب تور را دیدم که قیمتهای تورهای مختلف روی آن درج شده بود و بازدید از چهار مکان مذکور را به ازای هر نفر 7000 درام که بعد از صحبت با راننده ارمنی این مبلغ را به ازای هر نفر 6000 درام و پسر شش ساله ام هم مجانی در نظر گرفت و چون ماشین آن ون 6 نفره بود یک زوج جوان ایرانی که آنجا بودند هم به جمع ما اضافه شدند و قرار شد صبح روز بعد یعنی یکشنبه ساعت 9 در این مکان جهت تور گشت شهری حاضر باشیم بعد از این هماهنگی به فروشگاه ساس رفته و علی الحساب مبلغ 250 دلار را به درام تبدیل نمودم در مسیر برگشت از یک رستوران سه عدد کباب ترکی بنام شاورما خریداری نمودیم که واقعا خوشمزه بود همین طور از چند مغازه دیگر گشتی داخل آن زدیم و به هاستل برگشتیم و چون خسته بودیم تا غروب خوابیدیم و بعد از استراحت به میدان جمهوری یا هراپراگ وارد شدیم که رقص فواره ها در جلوی ساختمان موزه ملی شروع شده بود که از ساعت 9 تا 10 شب در این مکان زیبا و چشم نواز بودیم
بعد از آن به طرف میدان اپرا براه افتادیم که خیابان منتهی به این میدان خیابانی همانند خیابان استقلال در استانبول که انواع و اقسام مغازه ها و واحدهای تجاری و رستورانهای بسیار شیک و همچنین بازار زیززمینی بنام تشیر وجود داشت و فروشندگان و نوازندگان دوره گرد هم که کم نبودند و زیبایی دو چندانی به این خیابان شمالی داده بود ساختمان اپرا بسیار قشنگ و زیبا و مدتی در میدان اپرا نشستیم باز هم نوازندگان تو این میدون ، بودند که زیبا بود و پسرم هم از یک دکه بادکنک که برای هدف گیری با تیرهای فولادی مشغول تماشا بود بعد از پرداخت 500 درام شروع به ترکاندن باد کنکها نمود که یک جایزه هم دریافت کرد و کلی از این کار ذوق زده شده بود به هر حال مسیر پیاده روی را به سمت گاسکاد یا هزار پله ادامه دادیم که باز مسیر جذابی به خصوص برای بچه ها بود به مجسمه الکساندر تومانیان معمار و طراح معروف ایروان رسیده و پس از طی مسیر سبز و قشنگ از هزار پله بالا رفتیم که چون واحدهای تجاری کنار هزار پله بسته شده بود امکان استفاده از آسانسور وجود نداشت و ما هم تا نیمه مسیر بیشتر بالاتر نرفتیم و از همان جا به تماشای شهر که تقریبا بر بلندی قرار داشت مشغول شدیم و تا ساعت 12 شب بودیم تا پایین رفته و با اولین تاکسی با هزینه 600 درام به سمت هاستل به راه افتادیم
روز دوم
صبح روز بعد ساعت 8 از هاستل خارج شدیم و تو خیابان که هاستل در آن قرار داشت(ابتدای خیابان سرگسیان ) و پارک آن تا ساعت 9 قدم زدیم و سپس برای صرف صبحانه به رستوران هاستل رفتیم صبحانه هاستل هر روز ساعت 9 سرو میشد و روز اول شامل پیراشکی و پنیر و کره بهمراه چای و قهوه بود. بعد از صرف صبحانه طبق قرار قبلی به مکانی که برای گشت یک روزه هماهنگ کرده بودیم، رفتیم و ساعت 10 صبح با یک عدد ماشین ون به همراه یک زوج جوان دیگر گشت شهری را آغاز نمودیم .راننده ماشین بنام ادگار بود که خیلی نمیتوانست فارسی صحبت کند ولی در طول مسیر تا معبد گارنی بعضی مکانها را از جمله پارک آبی و باغ وحش را میگفت ساعت 11 به معبد گارنی رسیدیم که بعد از تهیه بلیط برای سه نفر وارد محوطه بزرگ معبد شده و تا خود معبد مقدار پیاده روی دارد این معبد شامل ورودی اصلی، محوطه قبرستان، بنای اصلی معبد که در واقع قصر تابستانی است و محوطه استخر بیرونی است . در محوطه کتیبه هایی نیز قرار داشت. کوه مجاور معبد نیز که گارنی جورج نامیده میشود دارای ساختار تراش خرده ی جالبی است. این معبد که به سبک یونانی ساخته است تنها معبد باقیمانده به این سبک در ارمنستان است. عبادت گاه یا بنای اصلی معبد که تاریخچه ساخت آن به قرن اول میلادی برمیگردد به دستور پادشاه تیرداد اول درسال 66 میلادی بناگردید و به خدای مهر تقدیم شد و به همین دلیل بعد از به رسمیت شناختن دین مسیحیت در ارمنستان دراوایل قرن چهارم میلادی این بنا دست نخورده باقی ماند و درکنار آن کلیسایی بنا گردید که بر اثرزلزله مهیبی به سال 1679 میلادی فرو ریخت. درمحدوده بنا شاهد یک حمام اختصاصی هستیم که مربوط به دختر خسرو پرویز است که خواهر تیرداد سوم می باشد که تشکیل شده است از قسمتهای مختلف که شامل حوضچه های اب گرم وسرد وحمام بخار میباشد .قسمت جالب توجه این حمام کاشی کاری های کف حمام می باشد که از15 رنگ طبیعی ساخته شده است و در آن ماهی های دریا به تصویر کشیده شده اند. درمرکز این نقش ها فیگور زن و مردی است که نماد خدای اقیانوس می باشد. دیگری تخته سنگی که شناسنامه معبد گارنی به شمار می رود که روی آن کتیبه ای به زبان یونانی به دست فرمان پادشاه وقت که در راستای بنای این اثر تاریخی حک گردیده است. بلیت ورودی معبد 1200 درام میباشد و برای بازدید از آن حدود 40 دقیقه زمان کافیست.
سپس به سمت صومعه گغارد حرکت کردیم که ساعت 12 به آنجا رسیدیم. این صومعه که در دامنه کوه گغارد قرار دارد و جزو چهار کلیسای نایابی میباشد که در صخره و درهها بنا شدهاند. صومعه گغارد در سده ۴ میلادی توسط گریگور روشنگر در محل چشمه مقدس داخل یک غار بنا گذاشته شد. در جوار کلیسا در سمت چپ بر روی تپه، سلولهای غار مانندی قرار دارند که توسط راهبان ساخته شدهاند. دورتادور ساختمان اصلی حیاط و اتاقهای کوچکی قرار دارد. در پشت ساختمان نیز در مجاور پله هایی که به اتاقهای راهبان منتهی میشود تعدادی کتیبه طرح صلیب بر روی دیواری حک شده است. پس از خروج از درب پشتی صومعه نیز به محل باصفا و سرسبزی میرسید که رودی در آن جریان دارد. به درختان این محدوده پارچه هایی توسط مردم محلی بسته شده است.
داخل صومعه یک سالن اصلی که در قرن 13 ام ساخته شده است قرار دارد و اطراف آن سه اتاق دیگر قرار دارند که داخل یکی از آنها چشمه ای در دل کوه جریان دارد که آب آن مقدس میباشد. در اتاق دیگر نیز علامت شیر به چشم میخورد که سمبل خاندان پادشاهی است که شامل مقبره شاهزاده و همسرش نیز میباشد. بازدید از این صومعه رایگان و همه روزه آزاد است
در بیرون صومعه تعدادی فروشنده محلی قرار دارند. مربای گردو یکی از سوغاتیهای خوشمزه ارمنستان است که در آنجا به فروش میرسید. نوعی نون ارمنی به نام گاتا نیز وجود داشت که بخاطر اصرار فروشنده به قیمت 1000 درام خریدیم. خوشمزه و شیرین بود.و سه عدد لواشک مخصوص نیز با مغز گردو و بادام خریداری نمودیم.
بعد از آن در ساعت 13 به سمت دره گلها حرکت کردیم که به خاطر طولانی بودن راه در ساعت 2 بعدازظهر به آنجا رسیدیم تله سیژ دره گلها خلوت بود. بلیت نفری 2000 درام بود که تهیه کردیم و سوار شدیم. مسیر زیبا و سرسبز بود. این محل در زمستان بعنوان پیست اسکی مورد استفاده قرار میگیرد. طول مسیر به نظرم مناسب بود و در ایستگاه بالای کوه یک کافه نیز قرار داشت. مقداری در چمنزار بالای کوه قدم زدیم و عکس گرفتیم و سپس به پایین برگشتیم. در کنار خروجی چند ماکت چوب اسکی نیز قرار داشت که عکسهای زیبایی گرفتیم.
سپس به سمت دریاچه سوان حرکت کردیم و حدود ساعت 4 به دریاچه رسیدیم و برای صرف نهار ادگار ما را به رستورانی که بالکنی زیبا در مجاور دریاچه داشت برد. غذای رستوران فوق العاده گران بود. یک عدد ماهی ایشخان و یک عدد شیشلیک را جهت ناهار سفارش دادیم . دو عدد غذا بهمراه دو نوشیدنی و حق سرویس آن 10000 درام شد.
در دریاچه تفریحاتی مانند قایق سواری و جت اسکی وجود دارد. بخشی از دریاچه نیز دارای ساحل بوده و برای شنا مناسب است . این دریاچه در ارتفاع 1900 متری ازسطح دریا قرار گرفته و مساحت آن 940 کیلومتر مربع و از بزرگترین دریاچه های آب شیرین دنیاست و دارای تنوع زیست محیطی زیادی است
به سمت کلیسای سوان وانک رفتیم که در بالای تپه ای قرار داشت و تعداد زیادی پله داشت. تعدادی کلیسای کوچک در بالای تپه قرار داشت و نمای بسیار زیبایی از دریاچه قابل مشاهده بود
نهایتا ساعت 6 عصر از دریاچه حرکت کرده وحدود یک ساعتی در راه بودیم و در نهایت حدود 7عصر به میدان هراپراک رسیدیم در مسیر برگشت راننده کنار جاده ایستاد و از دستفروشی که قارچ می فروخت به صحبت با او پرداخت که ما هم در حدود یک کیلوگرم قارچ از او خریداری نموده به مبلغ 1000 درام و یک قارچ بزرگی هم داشت که تاکنون ندیده بودیم که تصویر آن در زیر نشان داده شده است
بعد از کمی استراحت در هاستل در ساعت 20 به سمت میدان جمهوری براه افتادیم و جلوی موزه ملی و استخر فواره ها که در روز نیز قشنگ و زیبا به نظر میرسید تعدادی عکس گرفته و تصمیم گرفتیم از مترو شهر هم استفاده کنیم
برای همین به سمت ایستگاه مترو در ابتدای خیابان نالبندیان رفته و بعد از پرداخت نفری 50 درام وارد ایستگاه خیلی قدیمی که در عمق زمین قرار داشت و از قسمت بالای پله برقی که به پایین نگاه میکردی ، چیزی مشخص نبود شدیم و می خواستیم یک مسیری را با مترو امتحان کنیم و چون میخواستیم یک سر به پارک عشاق بزنیم پس مسیر سمت چپ را انتخاب نموه که بعد از مدتی مترو با سر و صدای بسیار وارد ایستگاه گردید که بعد از سوار شدن مشخص شد که این مترو خیلی قدیمی و از بازمانده های جنگ جهانی است و با صدای وحشتناکی که سوتهای پی در پی را به دنبال داشت و خیلی آزار دهنده بود به ایستگاه بعدی رسیدیم که پسر کوچکم به خیال پیاده شدن به سمت درب خروجی رفت که همسرم با صداو جیغ بلند از ترس اینکه مبادا مترو حرکت کند او را به داخل آورد که در این هنگام یک زن ارمنی که در کنارمان بود به حدی ترسیده بود که من خودم از خنده روده بر شده بودم بهر حال با همان صدای گوشخراش مترو در ایستگاه بعدی که پارک عشاق بود پیاده شدیم و بعد از کمی پیاده روی در داخل پارک که بیشتر زوجهای جوان در جاهای مختلف پارک نشسته بودند سوار تاکسی شده و به سمت میدان اپرا براه افتادیم و دوباره پسرم میخواست ترکاندن بادکنکها را امتحان کند که مانند شب قبل نتوانست تعداد زیادی از بادکنک ها را بترکاند و حسابی عصبانی شده بود بعد از آن به سمت خیابان شمالی براه افتادیم که در مسیر به رستوران kfc رفته ویک پکیج خانوادگی که شامل سیب زمینی، بال و ران سوخاری بود سفارش دادیم به همراه دو عدد نوشیدنی بزرگ به قیمت 3500 درام که خیلی خوشمزه و مناسب بود بعد از طی مسیر خیابان منتهی به میدان جمهوری مجددا رقص فواره ها در وسط میدان شروع شده بود که ما تا ساعت 11 شب تو میدان نشسته و بعد به سمت هاستل برای استراحت براه افتادیم
روز سوم
ابتدا صبح زود به فروشگاه ساس رفته تا مقداری درام خریداری نمایم
در این روز تصمیم گرفته بودیم به پارک آبی برویم و برای همین پس از صرف صبحانه هاستل، وسایل مورد نیاز را برداشته و درب خروجی هاستل با یک راننده تاکسی میانسال بنام رافیک برخورد نموده و قیمت کرایه تا پارک آبی را از او سوال نمودم که کلا هزینه تاکسی داخل شهر نهایتا از 1000 درام تجاوز نمی کند از همان ابتدا سعی در منصرف نمودنم از رفتن به پارک آبی داشت ولی با اینحال مرا به آنجا برد با اینکه ساعت نزدیک به 10 صبح بود ولی پارک هنوز بسته بود و ساعت کاری آن از 10:30 شروع میشد و برعکس قیمتهای آن که در سایت اینترنتی مربوطه مناسب بود ولی قیمتهای روی کاغذ نصب شده در جلوی باجه بالاتر بود و برای بچه های کوچک هم ورودی داشت که برای خانواده 4 نفره من خیلی زیاد میشد و از طرفی چون آقای رافیک در طول مسیر بهم میگفت که وسیله های بازی آنچنانی نداشته و سرسره های قدیمی دارد پسر بزرگم را مجاب کردم که از پارک آبی چشم پوشی کند و بجای آن در سفری که چند ماه آینده به مشهد مقدس خواهیم داشت از پارک ابی پیشرفته آنجا استفاده خواهیم کرد که پذیرفت و سریعا با راننده در مورد رفتن به شهر زیبای اچمیادزین و مکانهای تاریخی آنجا صحبت نمودم که راننده هم آنجا را مکانی خوب برای بازدید معرفی کرد بنابراین ساعت 10 بود که حرکت کردیم و در ساعت 10:30 بود که وارد پارکینگ کلیسای بزرگ اچمیادزین شدیم و چون ماشین را دربست برای رفت و برگشت گرفته بودیم پس با راننده وارد مجموعه ساختمانهای مربوط به این کلیسا شدیم که رافیک توضیحاتی هم راجع به آنها میداد و پس از وارد شدن به کلیسا، خود نیز به انجام مراسم عبادی و بجا آوردن آیین های مذهبی گردید و ما هم به بازدید کامل از داخل کلیسا پرداختیم و دو تا پسرم هم به روشن کردن شمعها مشغول شدند. آقای رافیک که میگفت مدتی در تبریز کار کرده و برای همین میتوانست فارسی صحبت کند توضیحات خوبی راجع به کلیسا میداد از نقش و نگاره های کلیسا تا عکس شاه عباس که بر سردر کلیسا بود و همچنین مقبره کشیشهای دفن شده در اطراف کلیسا و همچنین ساختمان روبریی آن که در آن نمایشگاه کتب مذهبی بود و وسایل و لوازم قدیمی و جدید فروخته میشد و ساختمان دیگر که در آن مراسمهای دیگری نظیر غسل تعمید و ... انجام میگرفت با همدیگر بازدید کاملی داشتیم که تا ساعت نزدیک به 12 طول کشید
بعد از آن در مسیر برگشت معبد زوارتنوس را به ما نشان داد که ورودی هم داشت و ما چون فرزند کوچکم اذیت میکرد وارد این معبد نشدیم و به سمت ایروان به راه افتادیم
به همراه رافیک در ساعت 13:30وارد شهر شده که چون دو تا پسرم میخواستند از باغ وحش دیدن کنند بنابراین راننده مذکور ما را کنار باغ وحش پیاده نمود و بعد از پرداخت کرایه ماشین به مبلغ 10000 درام از او خداحافظی کردم
به مدت یک ساعت در باغ وحش بوده که باغ وحش ساده و ابتدایی بود و حیوانات وحشی آنچنانی نداشت و چون وسط روز بود بعضی ازحیوانات در معرض دید نبودند و بیشتر داخل اتاقها و یا سوله های مسقف بودند ولی بچه ها یک ساعتی به تماشای این حیوانات مشغول بودند و کلی ذوق زده شده بودند
در ساعت 15 از باغ وحش بیرون آمده که بلافاصله یک تاکسی گرفته و به مرکز شهر رفتیم و از راننده خواستیم که ما را در کلیسای مرکزی شهر بنام گریکور لوساوریچ پیاده نماید که مبلغ کرایه آن 2000 درام از ما گرفت و با آنکه فاصله آنچنانی نبود ولی خیلی زیاد بود و علت آن را کلی دور زدن از باغ وحش تا میدانی که فاصله رفته را از آنجا برگردیم و تو لاین مقابل باغ وحش قرار گیریم که اگر میدانستیم از زیرگذر خیابان به آن سمت میرفتیم و آنجا ماشین میگرفتیم به هر حال وارد کلیسا شدیم که همان ابتدا مسئول آن ما را دعوت به سکوت کرد و چون روز دوشنبه بود کلیسا خلوت بود و چند نفری که آنجا بودند در سکوت کامل به دعا و نیایش مشغول بودند در این کلیسا تعداد بسیاری صندلی برای نشستن بود که ما هم بعد از مدتی نشستن و تماشا کردن نماهای داخلی به بیرون آمدیم و از نمای بیرونی هم تعدادی عکس گرفته و به پارک مجاور کلیسا آمدیم
و بچه ها در آنجا به بازی با وسایل پارک مشغول شدند که تعدادی از وسایل هم بایستی برای اونها بلیط تهیه میکردیم نهایتا وارد خیابان تیگران در قسمت جنوبی میدان جمهوری شده و تا ساعت 18 در این خیابان قدم زدیم تا به میدان جمهوری برسیم تعداد زیادی از مغازه ها و بازارهای این خیابان را گشت زدیم و مقدار خرید نمودیم همچنین تو یک رستوران، شاورما برای ناهار خریدیم و...
بعد از اینکه وارد هاستل شدیم مستقیم به رستوران آن رفته و بعد از صرف چای و قهوه به اتاق جهت استراحت رفتیم ساعت 19 از هاستل بیرون آمده و بعد از گشت در میدان جمهوری پیاده به طرف خیابان امیریان براه افتادیم که به مرد ارمنی مجری تورهای گردشگری برخورد نمودم و چون آشنایی قبلی به جهت استفاده از تور گشت شهری داشتم، هزینه تور گشت شهری تفلیس را از او سوال نمودم که 160 دلار با ماشین ون مشخص نمود که بعد از اینکه گفتم برام سنگین است و خیلی دوست دارم به کشور گرجستان هم سفری داشته باشم گفت که یک زوج روسی هستند که آنها فردا میخواهند به تفلیس بروند اگر مشکلی نیست همراه با آنها یک ون در اختیارتان قرار میدهیم و کرایه را تقسیم نمایید که بعد از محاسبه ،کرایه رفت و برگشت به تفلیس، 40000 درام از طرف خانواده من تعیین گردید و قرار شد صبح روز بعد ساعت یک ربع به 6 ماشین جلوی هاستل باشد
بعد از توافق با او بازهم پیاده تا خیابان مشتوت براه افتادیم و از آنجا با اتوبوس خط واحد که کرایه آن نفری 50 درام بود تا میدان پارک هزار پله استفاده نمودیم این پارک در شمال غربی میدان اپرا قرار دارد.
در ورودی محوطه تعدادی مجسمه قرار دارد و دو طرف محوطه ورودی نیز کافه و رستورانهای بسیاری وجود دارد.
برای رسیدن به بالای هزارپله بایستی از 500 پله بالا بروید و در میانه راه ایستگاه هایی برای استراحت نیز قرار دارد که فضاسازی زیبایی دارد. پله برقی نیز در سمت چپ هزار پله قرار دارد که بصورت مخفی و در داخل ساختمان است. در مجاور پله برقی نیز آثار هنری متعددی چیده شده است که مربوط به گرارد کافسجیان میباشد که موزه اصلی آن که در همین محل قرار دارد همه روزه از ساعت 8 الی 5 عصر جهت بازدید باز است. ولی چون ساعت از 20 گذشته بود هم موزه بسته بود و هم ساختمان مربوط به پله برقی بسته بود بنابراین کل پله ها را تا رسیدن به مجسمه بزرگ گندم با پای پیاده طی کردیم و مسیر آنقدر جذابیت داشت که خستگی آنچنانی حس نکردیم
بعد از برگشت از بالای پله ها در ساعت 21 به سمت اپرا براه افتاده و به رستوران kfc واقع در خیابان ابویان رفتیم و بعد از صرف شام خیابان را ادامه داده تا وارد میدان جمهوری شدیم و چون فرزند کوچکم خواب رفته بود و روی دوشم سنگینی میکرد مستقیم در ساعت 23 وارد هاستل شدم برای استراحت که فردا صبح زود به تفلیس برویم
روز چهارم
صبح ساعت 5:30 از خواب بیدار شده و تا آماده شدن، راننده ماشین بنام آرمن یک تک زنگ به گوشیم زد که ساعت 6 نشده با خودرو مدل بالا مینی ون هوندا الیژن از میدان جمهوری به راه افتادیم ابتدا به درب خانه زوج روسی رفته که بعد از سوار شدن آنها مسیر به سمت تفلیس را آغاز نمودیم
مسیری سرسبز که هر چه جلوتر میرفت تنوع انواع و اقسام گلها و درختان در مسیر بیشتر میشد این مسیر از کنار دریاچه سوان میگذشت که قبلا رفته بودیم ولی درصبح دریاچه با طلوع خورشید جذابیت خاصی داشت
و آرمن چند جای زیبا را توقف میکرد تا هم ما و هم زوج میانسال روسی تو طبیعت بکر و سرسبز مدتی را به گشت و عکاسی بپردازند
تا رسیدن به مرز گرجستان که از شهرهای زیبایی مثل دلیجان میگذشت و همچنین سمت راست ما که رودخانه ای در جریان بود و آن طرف کشور آذربایجان بود در ساعت 10 وارد ایستگاه مرزی شدیم
و بعد از طی تشریفات گمرکی هر دو کشور ارمنستان و گرجستان مسیرمان را به تفلیس ادامه داده که حدود ساعت 11 به تفلیس رسیدیم که آرمن ما را در مرکز شهر در کنار صخره ای که بالای آن کلیسایی بنام متخی و مجسمه یادبود شاه وختانگ، قرار داشت پیاده نمود و گفت خودتان از اینجا به بعد برای گشت و تفریحتان برنامه ریزی کنید و ساعت 19 یا 7 عصر همین مکان وعده جهت برگشت به ایروان و از هم جدا شدیم اولین کاری که میبایست انجام میدادم تهیه پول گرجی بود و از آنجایی که نمی دانستم که برای یک روز چه مقدار دلار چینج کنم از یک صرافی کنار یک هتل، علی الحساب 60 دلار دادم و 130لاری تحویل گرفتم که بعد از محاسبه به پول ایران هر لاری معادل تقریبا 1700 تومان بود که پی به ارزش بالای پول این کشور بردم
بعد از تحویل پول گرجی به سمت تله کابین به راه افتادیم که در طی مسیر فروشندگان و دستفروشهای زیادی بودند و همچنین کسانی که حیوانات دست آموز مثل میمون ،طوطی و ... با خود داشتند و از این طریق گردشگران را مجاب میکردند که با آنها عکس گرفته و درآمدی کسب نمایند یک درخت بزرگی هم بود که با ضایعات آهن ساخته شده بود و در کنار آن چند تا نیمکت که اون هم با ضایعات آهن مثل آچارهای متعدد ساخته شده بود جلب توجه میکرد
وقتی به نزدیک تله کابین رسیدیم صف بزرگ آن که پنجاه درصد آن را ایرانیها بودند مشاهده نمودیم که به اجبار داخل این صف طویل قرار گرفتیم
از قیمت تله کابین که سوال نمودم 5 لاری بود که قیمت مناسبی بود بعد از 40 دقیقه انتظار سوار تله کابین شده و از قسمت پایینی شهر به بالای تپه که مشرف برشهر بود رفتیم
جایی که مجسمه مادر گرجی و قلعه قدیمی شهر (نارین قلعه) واقع شده بود. از این قسمت نمای بسیار زیبایی از شهر میشد دید. در بالای تله کابین، به یک سمت مجسمه مادر قرار داشت و از سمت دیگر نارین قلعه. مجسمه مادرگرجی مجسمه بلندیه از جنس فلز که در یک دست جامی به معنای دوستی با دوستان و در دست دیگه خنجر به معنی جنگ با دشمنان دارد.
سپس با پایین آمدن از تعدادی پله به سمت نارین قلعه رفتیم و چون بلیط تله کابین را دو طرفه گرفته بودیم پله های زیادی را پایین نیامدیم که داخل نارین قلعه و کلیسای آن شویم بلکه بیرون نارین قلعه را دیدیم و تعدادی عکس گرفته تا به سمت تله کابین برای برگشت به پایین رفتیم.
پارک ریکه که پایین تله کابین قرار داشت مقداری قدم زدیم ولی به علت گرمی هوا به سمت پل صلح که توسط ایتالیایی ها ساخته شده و بر روی رودخانه کورا که از قلب شهر تفلیس میگذرد بنا شده است، رفتیم که نسبتا آب و هوا بر روی این پل خنکتر بود بعد از آن به زیر پل رفته و در آنجا به رستوران شیک و باکلاس که نمای زیبایی به شهر داشت، رفتیم و بعد از دیدن منو غذاها و کلی توجیه کردن در مورد غذای انتخابی دو نوع غذا ماهی و مرغ به همراه مخلفات آن به قیمت 35 لاری انتخاب کردیم سپس ادامه مسیر را از کنار رودخانه رفته تا به یک کلیسا رسیدیم کلیسا بسیار زیبا و جذابیت خاصی نسبت به کلیساهای ارمنستان داشت کشیش درحال دعا کردن و تبرک کردن برای مردم بود و مسیحیان به صورت نوبتی جلوی او سرخم میکردند تا کشیش تشریفاتی عجیب را انجام دهد. چون فرزند کوچکم مدام در حال حرکت توام با سر وصدا به جاهای مختلف کلیسا بود با تذکر و سپس کارت زرد کشیش مواجه شدیم که بعد از مدتی پسرم روی یک صندلی که در جایگاه مخصوص بود نشست که ناگهان با عصبانیت و صدای بلند کشیش مواجه شده و او را با کارت قرمز از کلیسا بیرون نمود و من بناچار بیرون رفتم بعد از آن حرکتمان را از خیابانهای زیبای شهر و همچنین جاهای قدیمی شهر که پر از مغازه های مختلف و متنوع بود ادامه دادیم تا وارد یک بازار زیرزمینی زیبا با محصولات متنوع مربوط به تفلیس شدیم چند ساعتی را تو مغازه ها و پارک و همچنین حمامهای گوگرد سپری نمودیم
و مجددا از روی پل ماشین رو به سمت کلیسای متخی رفته و آنجا هم مدتی بودیم و از مجسمه یادبود شاه وختانک بازدید نمودیم تا نهایتا نزدیک به ساعت 19 در محل تعیین شده برای برگشت به ایروان باشیم هر چند تفلیس جاهای دیدنی بسیار زیادی داشت و تو فرصت 8 ساعته ای که ما داشتیم دیگر نمیشد جاهای دورتر رفت و همین که به کشور دیگری آمده بودیم و با این هزینه کم دیدن یک روزه شهر تفلیس تو مرکز شهر خودش کفایت میکرد. نهایتا مقداری پول گرجی برام باقیمانده بود که آنها را هم در یک صرافی به دلار تبدیل نمودم آرمن بعد از آنکه به همراه زوج ارمنی برگشتند ما را به یک سوپر مارکت خیلی بزرگ برد که در آنجا از محصولات غذایی متنوع گرفته تا لوازم خانگی و میوه جات و.. که نیم ساعتی هم آنجا بودیم در مسیر برگشت قبل از آنکه به مرز برسیم راننده ون از یک فروشگاه مقدار زیادی مواد شوینده خرید که گویا ارزانتر از ارمنستان است و آرمن میخواست با یک تیر دو نشان بزند که در مرز و هنگام ورود به خاک ارمنستان زمان زیادی را به خاطر این اجناس معطل شدیم هر چند خودم یک بسته پودر لباسشویی هم خریدم ولی خوب یک بسته بود در مرز هم کلی با زوج روسی با اشاره و کلمات انگلیسی صحبت کردیم که برای فرزندانم بالای 5000 درام از دستگاه مواد خوراکی مرزی (وارد کردن پول و انتخاب کد جنس مورد نیاز)، نوشیدنی و خوراکی خریدند تا کارهای تشریفاتی و گمرکی راننده ون یعنی آرمن به اتمام برسد و ساعت نزدیک به 9 شب از مرز حرکت کردیم تا ساعت 12 شب به میدان جمهوری رسیدیم که چون گرسنه بودیم بلافاصله به فروشگاه ساس رفته و مقداری مواد غذایی برای پخت غذا در آشپزخانه هاستل و همچنین دو عدد شاورما و 100 دلار درام، خریداری نمودم و بعد از بازگشت، بچه ها خواب بودند که خود نیز به خواب رفتم تا روز چهارم سفر به اتمام رسید
روز پنجم
اول صبح مردد بودم که هنوز یک شب دیگر در ایروان بمانیم یا اینکه آماده شویم برای رفتن به مرز نوردوز ، از طرفی ماندن یا تمدید برای رزرو هاستل دیگر خسته کننده شده بود برای همین از طریق بوکینگ یک آپارتمان با فاصله ای دورتر از میدان مرکزی شهر برای شب پنجم رزرو نمودم وسایلمان را کاملا از هاستل جمع آوری و بسته بندی کردیم و منتظر صبحانه هاستل شدیم در این هنگام میخواستم از دوستانی که در مسیر رفت از نوردوز تا ایروان با هم بودیم از وضعیت آنها مطلع شوم و بدین منظور با آنها تلفنی تماس گرفتم که در جواب گفتند که میخواهند همین امروز به مرز ایران برگردند بعد از صرف صبحانه، دیگر تصمیم قطعی خود برای بازگشت را گرفتم و رزرو آپارتمان را کنسل نموده و چندمین دفعه برای کرایه ماشین به خیابان امیریان رفته و با مرد ارمنی راجع به برگشت به مرز نوردوز صحبت کردم که او هم با اینکه خودروهای در اختیار خود را برای تورهای گردشگری فرستاده بود با راننده دیگری بنام چاگو صحبت نموده و کرایه تا مرز نوردوز را 70000 درام مشخص نمود که بعد از کمی چانه زدن 65000 درام قطعی کرد هر چند باز هم میشد به کمتر از این مقدار او را راضی نمود ولی چون تعداد ما 7 نفر بود مبلغ کرایه مناسب و خوب بود لازم به ذکر است دفتر اتوبوسرانی مربوط به اتوبوسهای ایروان به تهران در میدان جمهوری واقع شده که کرایه از ایروان تا تهران برای هر نفر حتی خردسال را 180 هزار تومان تعیین نموده که بنده با اینکه گفتم که ما تا مرز نوردوز فقط میخواهیم و در جواب اینکه کرایه را تا تهران محاسبه میکنند و فرقی نمی کند که شما کجا از اتوبوس پیاده شوید بهر حال کرایه هر نفر با خودرو ارمنی برای هر کدام از ما نفری 70000 تومان میشد که به نظرم عالی بود. خودرو کرایه ای ما مینی ون هوندا بود که ساعت 12 ظهر از جلوی هاستل وسایلمان را داخل آن گذاشته و سوار شدیم بعد از آن به آپارتمانی در خیابان تیگران رفته تا دوستان تبریزی هم در مسیر برگشت با هم باشیم
که انصافا با وجود آنها مسیر برگشت هم خیلی خوش گذشت چون راننده خودرو ترکی بلد بود آنها هم به راحتی با او صحبت میکرده و جاهایی را که برای توقف مناسب بود چاگو پیشنهاد میکرد بخصوص برای ناهار که فکر کنم بهترین جای مسیر را انتخاب نمود مکانی مناسب و دنج که کلی آلاچیق تو یک پارک کنار جاده بود و چند تا رستوران که غذاهای ایرانی هم داشتند و رودخانه بسیار زیبایی از کنار آلاجیق ها در جریان بود به هر ترتیب ساعت 15 در این مکان توقف کرده و بعد از توافق با دو تا دوست تبریزی، یک کیلو گوشت گوسفند و یک کیلوگرم گوشت مرغ را برای کباب سفارش دادیم اینقدر مکان زیبا و قشنگی بود که ما نزدیک به دو ساعت آنجا بوده و یک استخر بزرگ با قایقهای دستی در آنجا بود که پسرانم با قایق سواری کاملا وقت خود را مشغول کرده بودند هر گونه امکانات رفاهی که لازم بود در آنجا بود و از طرفی غذای ارزان قیمت با نان محلی که همانجا در دم پخته میشد به طوری که هزینه غذا برای 6 نفری که با هم بودیم 12000 درام شد
به هر حال ساعت 17 بود که مسیر را ادامه دادیم و باز هم یک ساعت بعد در یک دشت پر از گل راننده را مجاب کردیم که توقف کند هر چه که مسیر را ادامه میدادیم به قسمت کوهستانی و جنگلی میرسیدیم از شهر کاپان به بعد شب شده بود و بعضی قسمتهای مرتفع را کاملا مه فرا گرفته بود به طوری که چاگو مجبور بود باسرعت بسیار کم حرکت کند به هر حال ساعت از 10 شب گذشته بود که به شهر آجاراک رسیده که امور مرزی مربوط به این شهر سریع انجام شد ولی کارهای مربوط به مرز نوردوز معطلی خاصی داشت
که بعد از خداحافظی با دوستان همراهمان ساعت 11 شب سوار خودرو خود در پارکینگ مرزی شدیم هزینه پارکینگ برای 5 روز کامل 60 هزار تومان را پرداخت و طبق تصمیم قبلی به امامزاده سید محمد آقا نوجه مهر برای اقامت شبانه رفتیم و بدین ترتیب مرحله اول سفرما که برون مرزی بود با هزینه تقریبی 750 دلار به پایان رسید در واقع از 1000 دلاری که داشتیم 743 دلار آن هزینه شد و به علاوه 20000 درامی که از صرافی مرزی نوردوز مستقیم توسط ریال ایران خریداری نمودیم
مرحله دوم مسافرت داخلی
روز اول
چون مسیر رفت از شهرستان محل سکونت (بافق) تا مرز نوردوز را با اینکه دو شب در راه بودیم ولی مسیر برایمان خسته کننده شده بود بدین جهت تصمیم گرفتیم مسیر برگشتمان متفاوت از مسیر رفت و دارای مکانهای گردشگری باشد و چون نمیخواهم به جزییات سفر مثل سفر برون مرزی اشاره کنم بنابراین خیلی خلاصه سفرنامه برگشت را توضیح میدهم اول مسیر متفاوت مسیر نوردوز تا تبریز بود که از شهرستان خاروانا، ارزیل و طرزم میگذشت در مسیر نرسیده به طرزم، مسیر فرعی به طول 3 کیلومتر وجود داشت که به روستای گل آخور میرسید
و یکی از جاذبه های دیدنی این روستا آبشار معروف آن آبشار گل آخور که سه ساعتی را آنجا بوده و ناهار را که دهیار روستا وسایل کباب کردن جوجه را در اختیارمان قرار داد،همانجا سرو نمودیم برای آبشار به این زیبایی جای کار فراوانی مثل امکانات رفاهی وجود دارد که گردشگران فراوانی تشویق به بازدید از آن گردند که در صحبتی که با دهیار روستا بود امید داشت که بخشداری و فرمانداری شهرستان ورزقان حمایت لازم را به عمل آورند که نه تنها این مکان گردشگری زیبا بلکه در همه جای کشور عزیزمان، دولت روی مسایل گردشگری سرمایه گذاری خوبی انجام دهد
بهر حال بعد از آن مکان مسیر تا 30 کیلومتری تبریز اینقدر جذابیت داشت که با توجه به گردنه ها و کوهستانی بودن جاده و سرسبزی آن که هم جنگلی و هم دشت پهناور سرسبز را شامل میشد اصلا خستگی احساس نکردیم
که تا رسیدن به شهر تبریز در ساعت 19 ادامه داشت از آنجاییکه شهر تبریز دارای اماکن گردشگری زیادی است و ما فقط در مسیر رفت یک شب را در این شهر سپری کرده بودیم تصمیم داشتیم چند شبی را در این شهر اقامت داشته باشیم بنابراین چون هتلها مقداری گران بودند به ستاد اسکان فرهنگیان که آدرس یکی از آنها در ابتدای ورودی شهر مشخص شده بود رفته و ابتدا دو شب و سپس یک شب دیگر تمدید نموده که هزینه آن برای فرهنگیان محترم شبی 24000 تومان و غیر فرهنگی شبی 42000 تومان بود و از آنجایی که فرهنگی نبودم و کارت بستگان نزدیک فرهنگی اینجانب را قبول ننمود با همان هزینه شبی 42000 تومان استفاده کرده که انصافا مدرسه ای را که برای سکونت در اختیارمان قرار دادند دبستان دخترانه ناموس واقع در مرکز شهر که همه امکانات لازم را در اختیار داشت و دو روز کامل را برای بازدید از اماکن گردشگری این شهر وقت گذاشتیم.
شب اول را کاملا استراحت نموده و صبح روز بعد(جمعه)، بازدید از اماکن گردشگری را شروع نمودیم اولین جایی که رفتیم مجتمع تجاری ستاره باران که طبق هماهنگی با همسفر تبریزی ما که در آنجا کار میکرد و چند واحد تجاری از قبیل زیورآلات در این مجتمع داشت بود که مجتمع بسیار زیبای چندین طبقه از همه نوع اجناس بود که دو ساعتی را در این مجتمع سپری کرده و با دوست همسفرمون هم دیداری داشتیم. برای اینکه از جزییات بازدیدهامون در این روز فاکتور بگیریم خلاصه در این روز به ترتیب از ارگ علیشاه، عمارت شهرداری، مسجد کبود، مسجد صاحب الامر و مقبره شعراء دیدن نموده تا مابقی بازدیدها در روز بعد انجام شود
روز شنبه صبح هم به مکانهایی چون بازار قدیمی تبریز و بازار موبایل رفته ( خرید موبایل) و عصر آن روز هم به پارک عینالی رفته و سوار تله کابین عون بن علی شده و چند ساعتی را به گشت و گذار پرداختیم
که شب آن روز به مجتمع تجاری لاله پارک سر زدیم و روز خوبی را پشت سر گذاشتیم روز بعد (یکشنبه) تا از شهر تبریز بیرون آمده و مقداری خرید از بازار پوشاک انجام دهیم ساعت از 12 ظهر گذشت تا ادامه مسافرت را به سمت غرب کشور(کرمانشاه) ادامه دهیم ساعت 14 بود که به شهرستان عجب شیر رسیدیم و مسیر فرعی در حدود 50کیلومتر به سمت بخش قلعه چای رفته تا از قلعه و سد بزرگ آن بازدید نماییم که قلعه آن چون مسیر پیاده روی داشت ازنمای دور آن تماشا نموده ولی در کنار سد، مدتی را استراحت نموده و در ادامه از چشمه های شگفت انگیز ساری سو در روستای جوانقلعه نیز دیدن نمودیم
از شهرهای بناب، ملکان، میاندوآب تا بوکان گذشتیم و اقامت کوتاهی در بوکان به جهت استراحت در پارک آن شهر داشته که توام با بارندگی شدید بود ادامه مسیرمان موقع غروب وارد شهرستان سقز شده که به محل ستاد اسکان رفته تا شب را در دبیرستان شهید آوینی بگذرانیم
شب را در پارک مولوی سقز به گشت و گذار پرداخته و صبح روز بعد به تماشای غار چهار طبقه و بسیار زیبای کرفتو در 60 کیلومتری شهرستان دیواندره که در مسیر سنندج قرار داشت رفتیم که واقعا غار خشکی بسیار زیبایی بود
دو ساعتی پس از تماشای این غار به سمت سنندج رفته و از یک رستوران که نمای زیبایی به سد این شهر داشت ناهار سفارش دادیم در شهرستان سنندج دو ساعت تمام پارک جنگلی آبیدر و بام شهر وقت گذراندیم
و تصمیم به اقامت شبانه در شهرستان کامیاران گرفتیم بدین جهت از طرف ستاد اسکان فرهنگیان شب را در یک مدرسه دخترانه که امکانات رفاهی کامل داشت پشت سر گذاشته تا صبح روز بعد از دومین غار بازدید نماییم
غار آبی قوری قلعه واقع در شهرستان روانسر و 25 کیلومتری شهر پاوه قرار گرفته که بازدید از آن در نوع خود زیبا و قشنگ است که پس از بازدید دو ساعته از این غار مسیرمان را به شهر کرمانشاه ادامه داده تا در ساعت 13 وارد این شهر گردیم اولین جای گردشگری این شهر طاق بستان بود
که بعد از آن تصمیم بر این شد که یک شب هم در این شهر به جهت بازدید از اماکن گردشگری اقدام کنیم که پس از مراجعه به ستاد اسکان این شهر مدرسه ای که در نظر گرفته شد نزدیک به طاق بستان بود که تا شب از بازار، تکیه معاون الملک و شهر بازی آن دیدن کردیم
روز بعد سفرمان را به بیستون ادامه داده تا از آثار باستانی چون نقش داریوش، فرهاد تراش، کاخ ناتمام ساسانی و کاروانسرای شاه عباسی بازدید نماییم ادامه مسیر از شهرستان صحنه بود که به تفرجگاه دربند رفته و گشت خوبی در این مکان که آبشار بسیار زیبایی داشت هم داشتیم
بعد از آن از شهرستان کنگاور و معبد آناهیتای آن دیدن کرده و سپس به سمت شهرستان ملایر رفته و پارک جنگلی و بام این شهر در برنامه بازدید قرار گرفت شب را جهت استراحت در مدرسه ای در شهر اراک به صبح رسانده و سپس برای ادامه مسیر به شهرستان خمین رفتیم که بازدید از بیت تاریخی امام (ره) اولین بازدید آن روز بود
سپس شهرستان دلیجان و دهکده بسیار زیبای گل آن شهر گذر کرده تا به بهترین مکان گردشگری تو این چند روزمان برسیم بنام غار زنده چال نخجیر در 10 کیلومتری شهرستان نراق که بزرگترین غار کشور از نظر طولی (12 کیلومتر) و به صورت خشکی و آبی است و 2 کیلومتر آن در مسیر خشکی قابل بازدید برای گردشگران است به نظر نگارنده این بهترین غاری بود که بازدید کردیم
بازدید دو ساعته از این غار انجام تا در ساعت 14 حرکت نموده و به سمت مشهد اردهال برویم قسمت آخر سفر مصادف شد با زیارت امامزاده علی بن امام محمد باقر و صرف ناهار در رستوران حضرتی و استراحت کوتاهی در آنجا گذشت
نهایتا حرکت مستقیم به سمت شهر یزد تا در پنج شنبه شب ساعت 23 وارد شهرستان محل سکونت یعنی بافق بعد از پانزده شبانه روز تمام گردیم.