سفرنامه کامبوج: قسمت دوم: شهر "پنوم پن" و" اودونگ":
وسیله سفرمان از "سی یم ریپ" به "پنوم پن" یک اتوبوس متوسط الحال تمیز و کولردار بود با صندلی های روکش چرمی که برای یک سفر6 ساعته مناسب وراحت بود. راننده لباس فرم تمیز و مرتبی داشت ولی اصلا انگلیسی بلد نبود. اتوبوس با نیم ساعت تاخیر و ده مسافر حرکت کرد ولی بین راه در هر روستایی می ایستاد و مسافران جدید سوار میکرد. بجز ما سه نفر بقیه کامبوجی بودند و انگلیسی نمیدانستند. اتوبوس یکبار برای بنزین و دوبار هم برای سرویس بهداشتی و استراحت به مدت 20 دقیقه توقف کرد و مسافران با پانتومیم به ما حالی کردند که پیاده شوید بروید توالت. برخلاف انتظارمان سرویس بهداشتی بین راهی تمیز بود. جالب اینکه مردمشان دمپایی ها را درمیاوردند وپابرهنه میرفتند توی توالت!!!
استراحت گاههای بین راهی شیک ولوکس مثل مارال و آفتاب که درجاده های پرتردد ایران ساخته شده ، نداشتند.
در جاده مشخص بود که زندگی روستایی و حاشیه نشینی درکامبوج رواج دارد و مثل روستاهای شمال کشور خودمان بین روستاها فاصله چندانی نبود و تقریبا همه به هم چسبیده بودند ومرز مشخص و فضای خالی بین روستاها وجود نداشت. دستفروشها در همه مسیر حضورداشتند و هرجا که اتوبوس می ایستاد دور ماشین جمع میشدند. میوه و نوشیدنی و تنقلات میفروختند. فروش حشرات سرخ شده مثل سوسک وجیرجیرک هم خیلی معمول بود. درراستای فرمایشات خانم جولی و برای آمادگی در قرن آینده، جیرجیرک وکرم ابریشم مزه مزه کردیم، هیچ طعم خاصی نداشت. یعنی ظاهرشان بیشتر توی ذوق میزد وچندش آوربود تا مزه شان.
عکس حشرات در دستفروشی
وجود روستاهای زیاد درکناره جاده باعث شده بود مسیر پر از گاری و توک توک و دوچرخه باشد که رانندگی را برای راننده اتوبوس سخت کرده بود. بطورمداوم بوق میزد و باوجوداینکه سرعتش بالاتر از80 نمیشد اما گاه مجبوربه توقف کامل میشد یا ناچارا ترمزهای تیزی میگرفت. ولی کمتر از انتظارمان با مشقت همراه بود. بهرحال زندگی درایران پوست ما را کلفت تر از آن کرده که اینها برایمان آزاردهنده وترسناک باشد.
حدود ساعت 2 بعدازظهر به پایتخت رسیدیم و از همان ابتدا گرفتار ترافیک خیابانها شدیم. در ترمینال مسافربری پیاده مان کردند وچمدانها را تحویل دادند. در راه هربار که اتوبوس توقف میکرد و بار مسافری را از صندوق تحویل میداد، ما هم باحواس جمعی نگاه میکردیم که بار ما را اشتباهی یا عمدی نبرند چون برای چمدانها آنطورکه روال ایران هست به ما تگ یا رسیدی نداده بودند و شنیده بودیم دزدی چمدان در اتوبوسهای اینجا مرسوم است ولی خوشبختانه چنین مشکلی پیش نیامد. برعکس توی اتوبوس همه هوایمان را داشتند. ترمینال اتوبوس "پنوم پن" پر از توک توک بود ولی دریغ از یک تاکسی. اینجاهم مثل "سی یم ریپ" تاکسی خیلی کم بود و همه نقل وانتقالها با توک توک انجام میشد. چون سه نفربودیم با سه چمدان، فکرنمیکردیم توی یه توک توک جابشویم. نیم ساعت دنبال تاکسی گشتیم آخرسر همه گفتند که بی فایده ایستادید وتاکسی نیست. گویا اپلیکیشن grab در کامبوج هم جواب میدهد ولی ما نمیدانستیم. پس با همان توک توک به هتلمان رفتیم. راننده به سرعت و بافرزی ما و سه چمدان را درهمان فضای کوچک جا داد و راه افتاد. بعد هم که به هتل رسیدیم، شماره تلفنش را داد که درصورت گردش در شهر واطراف باهاش تماس بگیریم. جالب اینکه این راننده توک توک تنها کسی بود که وقتی گفتیم از ایران آمدیم، اسم ایران را شنیده بود و میدانست کی هستیم وکجای نقشه دنیا قرارداریم و حتی ما را با عراق اشتباه نگرفت. میگفت هرشب اخبار را میبیند و از ایران شنیده است و مسافر ایرانی هم داشته.
درپایتخت یک اپلیکیشنی هم داشتند بنام go tuk tuk که مخصوص کرایه توک توک بود ولی آنقدر نیازمندش نشدیم که استفاده کنیم.
نکته: قاپیدن موبایل و کیف زنی وجیب بری در "پنوم پن" مرسوم است خصوصا درمورد توریستها.
هتلمان در "پنوم پن" به خوبی هتل "سی یم ریپ" نبود. باوجوداینکه جزء هتلهای منتخب سایت تریپ ادوایزر بود ولی آسانسورنداشت و در سایتش اینرا ذکر نکرده بود. اتاق ما درطبقه سوم بود و تلفن هم نداشت و برای هر سوال یا درخواستی باید سه طبقه تا رسپشن پایین میرفتیم. وقتی هم رسیدیم باوجوداینکه ساعت از دو بعد از ظهر گذشته بود، اتاق و حمام هنوز تمیز نشده بود، صندوق امانات و آب و چای و.. را فراموش کرده بودند بگذارند، یخچال به برق نبود و... تا اینها را با مسئول هتل راست و ریس کنیم، دوساعت گذشت و بدو بدو توانستیم خودمان را به قصر پادشاه برسانیم.
نکته: پریزهای برق کامبوج هم مثل بقیه آسیای شرقی از نوع G هست.
آخرین ورودی قصر ساعت 5 عصر بود. راهنمای کاخ نگرفتیم و خودمان از اینترنت اطلاعاتی را درآوردیم.
جناب ویکی پدیا میگوید که کشورکامبوج در دوران پادشاهان مختلف پایتختهای متفاوتی داشته. حدود صد و پنجاه سال قبل پایتخت کامبوج به "پنوم پن" منتقل و قصر پادشاهی جدیدی هم در این شهر بنا میشود. (مثل کاخ گلستان خودمان در تهران). کاخ پادشاهی حدودا 400 در400 متر مربع مساحت داشت و از چهارقسمت اصلی تشکیل شده بود : معبد سیمین (معبد اختصاصی خانواده شاهی)، قصر خمری(محل اقامت پادشاه )، سالن تاجگذاری (سالن برگزاری مراسم رسمی) و کاخ دادگستری. خیلی از قسمتهای کاخ در طول جنگهای داخلی و حکومت خمرهای سرخ تخریب و بعدا دوباره بازسازی شده اند. غیرازاینها بناهای کوچکتری هم در محوطه کاخ وجود داشت که به موزه های متفاوتی تبدیل شده بودند مثل موزه لباسهای فاخر یا موزه هدایای سلطنتی...
عکسهای قصر پادشاه
نکته: ورود به کاخ هم مثل معابد محدودیتهای لباس داشت و شلوارک و پیراهنهای بدون آستین ممنوع بود. یک قسمتهایی هم کلا ورود ممنوع و عکاسی ممنوع بود. بازدید اینجا را درصبح بیشتر توصیه میکنم.
بعد از ظهر هوا بسیار گرم بود و آفتاب تند و سنگهای داغ کف حیاط باعث شده بود همه حسابی سوخته وکلافه باشند. درمحوطه کاخ هم هیچ کافه یا فروشگاهی برای خرید آب ونوشیدنی نبود. یکی دم در ورودی کاخ بود، یکی دم در خروجی. بنابراین تقریبا همه جمعیت بازدید کننده خسته و گرمازده، به معبد سیمین که میرسیدند لنگر را می انداختند وحاضر نبودند از فضای خنک آنجا خارج بشوند. کمی بعد از معبد سیمین، توی حیاط یه کپه درخت درهم تنیده بود که با پله های مارپیچ کوچکی میرسید به یک معبد خیلی کوچک وساده. آب و فواره و نیمکت داشت. محیطی که از چشم خیلی ها دورمانده بود وکمتر خسته ای پله ها را طی میکرد تا به قلب درختان برسد. ما خوشحال از کشف این مکان، آنقدربا دنجی و سرسبزی وسکوت آرامش بخشش پیوند خوردیم که رحل اقامت افکندیم و تا لحظه آخری که کاخ باز بود از لطافت هوا و صدای فواره ها وخلوتش لذت بردیم. با خودم فکر کردم آنکه اینجا را ساخته احتمالا میدانسته که حتی اهالی قصر هم گاهی دلشان سادگی و بی پیرایگی میخواهد و فرار از تجملات و آداب و مناسبات خسته کننده.
همان اطراف قصربا گوگل مپ یکی دوتا کافه پیدا کردیم و رفتیم دیدیمشان و یکی را پسندیدیم. کافه ای که انتخاب کردیم بغایت نو و مرتب بود و طراحی داخلی مدرنی داشت. با اینترنت مجانی و سرویس بهداشتی تمیز و لوکس. مهمانداران بغایت مودب و خندان. فکرمیکردیم جای گرانی باشد ولی باز هم منو را که دیدیم قیمتها کمتر از ده دلار بود. قیمت غذابطورکلی در کامبوج بسیار مناسب بود و ما هیچ کجا برای یک وعده غذای کامل رستورانی بیش از ده دلار پرداخت نکردیم. غذاهای خیابانی که در حدود دو- سه دلار بودند. کیفیت غذا هم بسیار خوب بود و مشخص بود که از مواد اولیه تازه در تهیه آن استفاده شده است. طعم غذاها به غذاهای تایلندی شبیه بود. درکامبوج پیداکردن غذاهای حلال آسان نیست و همسفر ما که اصرار به مصرف گوشت حلال داشت، در این مورد به مشکل برخورده بود و مجبور بود به غذاهای دریایی یا گیاهی بسنده کند. یکی دوساعتی آنجا نشستیم و شام خوردیم وجان گرفتیم.
عکس تعدادی ازخوراکهای کامبوجی که در سفر تست کردیم:
اگر گذرتان به کامبوج افتاد موز سرخ شده و پودینگ زنجبیل را از دست ندهید.
بعد از شام روی نقشه دیدیم خیلی از میدان استقلالشان دور نیستیم پس پیاده حرکت کردیم به آن سمت. یکمی هم اطراف میدان چرخیدیم و عکاسی کردیم.
عکس(ازاینترنت) میدان استقلال
از میدان پیاده تا هتل رفتیم. یک چیز جالبی که در پیاده روی هایمان هم در "پنوم پن" وهم در "سی یم ریپ" دیدیم، تعدد داروخانه در سطح شهر بود. تقریبا سرنبش هرکوچه وخیابانی یه داروخانه وجود داشت. یا شغل نان و آبداری است یا مریض زیاد دارند. بدون نسخه هم داروهای عمومی را میفروختند. سیستمش هم اینطوری بود که هنگام ورود به داروخانه باید کفش درمیاوردی و پابرهنه وارد میشدی. انگار علاقه خاصی به درآوردن کفش به هنگام ورود به اماکن بهداشتی داشتند.
عکس آداب داروخانه
برنامه فردا بازدید از معابد کوه "اودونگ" بود. کلا از سر و روی کشور کامبوج هم مثل دیگر ممالک شرقی معبد میبارد و ما هم که ید طولایی در دیدن معابد داریم. بیشتر هنر و معماری و تاریخشان را هم در همین معابد نمایش میدهند. خوبی اش این است معابد همه خارج از شهر اند و همزمان هم معبد میبینید هم طبیعت. کمی که تحقیق کردیم دیدیم رفتن به اودونگ با توک توک باوجود قیمت کم، زمان بر و خسته کننده هست. ماشین گرفتیم به قیمت 50 دلار. فرداصبح بعدازصرف صبحانه رفتیم به سمت کوه اودونگ. نیم ساعت در راه بودیم و در این مسیر 35 کیلومتری 5 تا مسجد دیدیم. ظاهرا تمرکز مسلمانان کامبوج در حوالی پایتخت است. البته تعداد مسلمانهایشان به نیم میلیون نمیرسد.
شهراودونگ تا قبل ازپنوم پن به مدت 250 سال پایتخت کشورکامبوج بوده است و در طی جنگهای داخلی و خارجی به علت بمباران تا حدی تخریب شده و دوباره از نو ساخته شده است.
در دروازه محوطه معابد از توریستها یک دلار ورودیه میگرفتند. ماشین ما را تا جلو پله های پاگودای سفید رساند. از آنجا باید حدود پانصد پله را بالا میرفتیم تا به معبد میرسیدیم. پله ها را باید با پای برهنه طی میکردیم. مسیر نفس گیر و خسته کننده بود ولی درنهایت منظره آن بالا و زیبایی معبد ارزش این همه پله نوردی در گرما وتابش آفتاب را داشت. در چپ و راست معبد سفید دو کوره راه دیدیم که به معابد دیگر راه داشتند. ما راه سمت چپ را انتخاب کردیم و به سمت بودای بزرگ رفتیم. سه تا پاگودا با طراحی های جالب و متفاوت و صورتکهای خندان که با مسیرهای سنگفرش و پلکانی به هم راه داشتند را طی کردیم تا به بودای بزرگ رسیدیم. ازکنار بودای بزرگ یک راه شیبدار را ادامه دادیم تا دوباره به پارکینگ ماشینها برگشتیم.
عکس های اودونگ
کنارپارکینگ یک مدرسه مذهبی قرارداشت که محوطه آن پر از مقبره های کوچک و بزرگ بود و کلی مانک کوچولو مثل "ای کیو سان" در آنجا زندگی میکردند.
نکته: بعدا متوجه شدیم مسیر پیمایش و بازدید کوه اودونگ برعکس حرکت ما بوده است. اگر شما رفتید، اول مدرسه و مقبره کنار پارکینگ را ببینید، بعد از پله های پشتی بروید و اول به بودای بزرگ برسید و سپس پاگودای صورتک خندان را و بعد مسیر را تا پاگودای سفید طی کنید و از مسیری که به داخل جنگل میرود پایین بیایید تا دو معبد دیگر را هم ببینید.
بچه های دستفروش به وفور در راه گل میفروختند برای تقدیم به معبد یا آب و نوشیدنی برای رفع عطش. اگرهم چیزی ازشان نمیخریدیم دست گدایی دراز میکردند. با خودمان مقداری آجیل و لواشک آورده بودیم که به بچه ها دادیم. کپرهای بسیاربزرگی با ننوهای آویزان در محوطه پارکینگ ها بود که احتمالا برای استراحت زائران یا راننده ها در نظرگرفته بودند. در این قسمت مردمان مفلوکی را دیدیم با لباسهای پاره که از توریست گدایی میکردند، فقر و کمبود بهداشت در اینجا بیشتر نمایان بود و تفاوت طبقاتی اش با پایتخت توی ذوق میزد.
عکس کپرها وننوها
بالای کوه کنار معبد سفید که بودیم، یک محوطه زیبا شبیه کاخ پادشاهی که دیروز در پنوم پن بازدید کرده بودیم را از بالا دیدیم و بعد که آمدیم پایین از راننده خواستیم ما را ببرد که با ماشین 5 دقیقه بیشترراه نبود. رسیدیم دیدم کاخ نیست و یک مرکزمدیتیشن بودایی است. تقریبا ساعت 2 بعد از ظهر بود که به این محوطه بزرگ رسیدیم. اول ناهار خوردیم بعد به بازدید پرداختیم. از آنجاییکه رستوران مطمئنی در آن اطراف نبود، کنسروهایی که محض احتیاط با خودمان آورده بودیم را باز کردیم. این معابد نوسازتر بودند و در اطراف آن هم خانه ها و اقامتگاههایی که برای طلاب و زائرین ساخته شده بود تمیزتر و منظم تر بودند. مقدار متنابهی معبد و پاگودا و مجسمه های عظیم الجثه بودا هم داشتند که تعدادی را دیدیم و تعدادی را به علت پله های زیاد و گرما و تابش تند آفتاب منصرف شدیم و به نظاره از راه دور قناعت کردیم. این بوداها گویا علاقه داشتند از زوایای مختلف ازخودشان مجسمه بسازند. از خوابیده و ایستاده و نشسته و درحال تدریس و در زیر سایه ناگا و غیره...
هرلحظه به شکلی بت عیار در آمد...
عکس های مرکز مدیتیشن
از همه متفاوت تر مجسمه یک خانم رقصنده ای بود در وسط یک استخر بزرگ با کروکودیلی در زیر پایش که کنجکاو شدم داستانش را پیدا کنم. متاسفانه جستجوهایم دراینترنت به نتیجه نرسید.
عکس مجسمه بانو وتمساح
حدود ساعت4 بازدیدمان تمام شد وبه شهر برگشتیم و رفتیم موزه ملی در نزدیکی کاخ پادشاه.
یک ساعت تا بسته شدن موزه فرصت داشتیم. بلیط گرفتیم و در محوطه زیبای موزه گشتیم و مجسمه های مختلفی از قرون و اعصار متفاوت کامبوج دیدیم ولی هیچ کدام قدمتی بیش از 1500 سال نداشتند. احتمالا پیش از آن تمدن چندانی درکامبوج نبوده است یا اگر بوده بخاطر شرایط آب وهوایی ، رطوبت طبیعت مظاهر آنرا از بین برده است. البته چون مملکتشان صدسالی زیر دست فرانسوی ها بوده، شاید آثارتاریخی شان الان درموزه لوور پاریس جا خوش کرده باشد.
عکسهای موزه ملی
در حیاط موزه یک باجه بلیط فروشی بود برای مراسم رقص سنتی کامبوج که در ساعت 8 عصر هرشب در موزه برگزار میشد مشابه همان که در "سی یم ریپ" دیده بودیم. در کافه موزه شام خوردیم و به قدم زدن در خیابانهای اطراف پرداختیم. اینجا مغازه ها و دست فروش هایی که صنایع دستی و نمادهای کامبوج میفروختند زیاد بودند ولی قیمتشان بالاتر بود. بهترین جا برای خرید صنایع دستی همان بازار سنتی "سی یم ریپ" بود. مرکز شب نشینی های توریستها هم در همان خیابان بود و تعداد زیادی رستوران وکافه در آن حوالی مشاهده شد. همان اطراف یک مرکز ماساژ دیدیم که خلوت و تمیز بود. وارد شدیم ویک ساعتی صفایی به ماهیچه ها دادیم. گویا کامبوجی هایک ماساژ سنتی هم بنام خودشان دارند بنام ماساژ"خمری" که تفاوتش را با ماساژ تایلندی نمیدانم. امتحان هم نکردیم. ماساژهای عجیبی داشتند با برنج یا روغن یا لیمو یا تامارین... حکمتشان چیست و درمان چه دردی هستند، الله اعلم.
عکس لیست قیمت ماساژ
از یکی از فروشگاهها آدرس یک مرکزخرید مدرن را گرفتیم که برویم وگشتی بزنیم و با قسمتهای جدید شهر هم آشنا شویم. در "سی یم ریپ" فرصتش را نداشتیم که برویم فضاهای مدرن شهری را ببینیم. مرکز خرید "Aeon " را معرفی کردند که با توک توک به آنجا رفتیم. هایپر مارکت بزرگ و نوئی بود شامل انواع برند های معروف شرقی و غربی و رستوران و سینما. کلی هم مردمان شیک با ماشینهای مدل بالا دیدیم که خیلی با چهره ای که تا بحال از کامبوج دیده بودیم، تفاوت داشت. فرهنگ مد کره و ژاپن در اینجا هم تاثیر زیادی گذاشته بطوریکه دختران و پسران نسل جدید، ظاهرشان را شبیه به آنها آرایش میکردند و مثل آنها لباس میپوشیدند. محصولات فروشگاهها همه ساخته تایلند و چین و مالزی و کره بودند و جنس کامبوجی ندیدیم.
عکس های مرکز خرید
صبح روزبعد با ماشین به سمت فرودگاه حرکت کردیم. نیم ساعت در راه بودیم. هنگام تحویل بار و گرفتن کارت پرواز، دوباره از ما ویزای سنگاپور را خواستند. این هم دومین جایی بود که اگر اصل ویزای سنگاپور را نداشتیم برایمان دردسر ساز میشد و اجازه سوارشدن به هواپیما را نمیدادند. هواپیمایی که مارا به سنگاپورمیبرد ایرلاین کامبوجی بنام JC airline بود که برخلاف انتظار از هواپیماهای وطنی مان خیلی نوتر و تمیزتر و مدرن تر بود و یک وعده غذا هم روی پرواز بود. پرواز دو ساعته راحت و بی دردسری داشتیم.
جدول هزینه های مهم برای هر نفر:
بلیط دوسره قطر ایرویز به مالزی و سنگاپور | 2300000 تومان |
بلیط هواپیمای مالزی به کامبوج | 250000تومان |
بلیط هواپیمای کامبوج به سنگاپور | 320000 تومان |
سه شب هتل چهار ستاره در سیم ریپ اتاق سه تخته | 200000 تومان |
سه شب هتل سه ستاره در پنوم پن اتاق سه تخته | 175000 تومان |
عوارض خروج | 75000تومان |
بیمه طلایی سفر سامان | 75000تومان |
تاکسی فرودگاه در مالزی | 10 دلار |
ویزای کامبوج | 36 دلار |
تاکسی فرودگاه سی یم ریپ تا هتل | 10 دلار |
تورگاید با ماشین وراننده برای دو روز در سی یم ریپ | 62 دلار |
بلیط سه روزه معابد انگکور | 62 دلار |
رقص آپسارا وشام | 26 دلار |
انعام تورگاید وراننده | 20 دلار |
بلیط اتوبوس سی یم ریپ تا پنوم پن | 15 دلار |
توک توک از ترمینال اتوبوس پنوم پن تا هتل | 8 دلار |
بلیط کاخ پادشاه پنوم پن | 10 دلار |
کرایه یکروز ماشین با راننده در پنوم پن | 17 دلار |
بلیط موزه ملی پنوم پن | 10 دلار |
تاکسی از هتل تا فرودگاه پنوم پن | 12 دلار |
هزینه غذا | هر وعده بین 3 تا 10 دلار |
با تشکر از مطالعه این سفرنامه، لطفا بقیه ماجرای سفر ما را در سفرنامه"هفت خان سفربه سنگاپور" مطالعه بفرمایید.
نویسنده: س. جعفری