قدیس (سفرنامه تفلیس)

4.5
از 24 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
مذهب در این کشور اوراسیایی معنای متفاوتی دارد! + تصاویر

09.jpg

31-Tblisi-Blog cover (01-02-24).jpg

قدیس

بسیار سفر باید

تا پخته شود خامی

اوایل که سفر می رفتیم،بیشتر به فکر تفریح و استراحت کردن بودیم،اما بعدها این نگرش دچار تغییر شد.در حال حاضر تفریح فقط بخشی از سفر ما را تشکیل می دهد و بخش مهم سفر به کسب تجربه و مشاهده سبک زندگی مردم دنیا و بکارگیری الگوهای خوب در زندگی شخصی خودمان،اختصاص دارد. 

با ما در این سفر همراه شوید تا به میان تار و پود کوچه و خیابان های شهر تفلیس سفر کنیم،با مردم شهر ارتباط برقرار کنیم،به کلیسا برویم تا سیاهی را از دلمان پاک کنیم  و نیایش با خداوند در ادیان دیگر را ببینیم،به رستوران و کافه برویم و شکم گردی لذیذی را تجربه کنیم و لحظه ایی در کنار هم از مشاهده منظره زیبای میدان شاردنی و جنب و جوش مردم لذت ببریم و نیز علت انتخاب نام "قدیس" برای این سفرنامه را در میان مشاهداتمان در این سفر بیابید.این سفرنامه حاصل همکاری من و همسرم می باشد.

001.jpeg

001-قدیس

18 بهمن 96:

برای من آغاز سفر از لحظه ایی که فکر سفر در ذهنم شکل می گیرد شروع می شود و مرحله جذاب و پر انرژی جمع آوری اطلاعات در مورد مقصد برای من و همسرم بسیار لذت بخش است.طرح اولیه سفر به  کشور گرجستان و شهر تفلیس توسط همسرم مطرح شد.تصمیم داشتیم برای استفاده از تعطیلات 22 بهمن به این سفر برویم.شرحی درباره این کشور(بر گرفته شده از ویکی پدیا): گرجستان کشوری است در قفقاز و بین دریای خزر و دریای سیاه قرار گرفته است . گرجستان یکی از کشورهایی است که در هر دو قاره اروپا و آسیا قرار دارد.مردم بومی گرجستان،مردم گرجی هستند که مسیحی، از مذهب ارتدوکس و پیرو کلیسای ارتدوکس گرجی  هستند.گرجی ها به زبان مادریشان یعنی زبان گرجی صحبت می کنند که زبان رسمی کشور گرجستان بوده و با الفبای گرجی نوشته می شود.

002.jpeg

002-نقشه کشور گرجستان

پایتخت این کشور تفلیس و شهرهای مهم آن کوتائیسی، روستاوی، گوری، پوتی، باتومی، سوخومی، متسختا، چیاتورا، تقیبولی، زوگدیدی، تسقالتوبو، تقوارچلی، گاگرا و تلاوی میباشند.

سرزمین گرجستان از نظر اقلیمی منحصر به فرد است، یعنی هر چهار فصل سال در آن دیده میشود.

003.jpeg

003-نمودار آب و هوای تفلیس

به سرعت دست بکار شدم برای رزرو بلیط هواپیما و هتل،اما بعد از چند ساعت جستجو،متوجه شدم بدلیل تعطیلات پیش رو،هزینه بلیط رفت و برگشت به تنهایی با هزینه چند شب تور برابری می کند.پس این بار تصمیم بر این شد که سفرمان با تور انجام شود اما در مواقعی که تعطیلات نیست شما می توانید بلیط های چارتر ارزان تهیه و هتل را قبل از سفر رزرو کنید و یا بعد از رسیدن به مقصد بدون نگرانی هتل های سطح شهر را ببینید و سپس هتل مطلوب را انتخاب کنید.حتی اگر با تور تفلیس قصد مسافرت دارید کمی وقت صرف کنید و هتل هایی که آژانس ارائه می دهد را در سایت Booking.com و یا لست سکند یا سایر سایت ها پیدا کنید و باهم مقایسه نمایید و نظرات مسافران هتل ها را هم بخوانید و سپس تصمیم به رزرو تور با هتل مورد نظرتان بگیرید،قطعا گاهی کمی بیشتر وقت و هزینه کردن ارزش خواهد داشت.با بررسی تورهایی که آژانس های عضو سایت لست سکند ارائه کرده بودند به این نتیجه رسیدیم که بهترین  تور با قیمت و ساعات پروازی مناسب،تور 4 شب و 5 روز به تاریخ 20 بهمن بود که توسط آژانس هور گشت(بخش نقد آژانس ها:"فروش پایان کار نیست،آغاز یک تعهد است")ارائه شده بود.

هزینه های شروع سفر برای هر نفر (تومان)

هزینه تور

1000000

عوارض خروج از کشور(هوایی)

75000

خرید دلار(برای 3 نفر)

$300*4700

آنچه باید قبل از سفر انجام دهید:

مرحله مهم کسب اطلاعات در مورد مقصد و جاذبه های گردشگری آن و برنامه ریزی برای مدت اقامت و همچنین خواندن سفرنامه های سایر دوستان و بهره مند شدن از آنها را به سرعت شروع کردم.طی این دو روز چهار سفرنامه درباره کشور گرجستان و شهر تفلیس خواندم که دید اولیه خوبی نسبت به شهر تفلیس برای من ایجاد کرد(اما شنیدن کی بود مانند دیدن...)

هر چه بیشتر برای مرحله کسب اطلاعات پیش از سفر وقت صرف کنید،سفر راحت و خوبی در پیش خواهید داشت.

سپس به بخش نرم افزارهای مورد نیاز در سفر باید می پرداختم که 3 برنامه خوب و کاربردی را در این بخش معرفی می کنم.

  • :Google tripیکی از برنامه های بسیار خوب و کاربردی در سفر می باشد.این برنامه بصورت آفلاین و آنلاین قابلیت استفاده دارد.کافیست مقصد سفرتان را در برنامه وارد کرده و تاریخ شروع و پایان سفرتان را نیز مشخص کنید،سپس برنامه فایل مربوط به مقصد مورد نظر شما را دانلود می کند تا به صورت آفلاین هم قابل دسترس باشد.این برنامه جاذبه های گردشگری مقصد مورد نظر را با عکس،امتیاز و نظرات کاربران نمایش می دهد و علاوه بر آن، ساعات کاری هر مکان و نیز برنامه روزانه ایی برای بازدید از این مکان ها بر روی نقشه و با توجه به ساعات کاری آنها به شما ارائه می دهد.همچنین بعضی از رستوران های معروف مقصد را معرفی می کند.شما می توانید لیستی از خدماتی که رزرو کرده اید یا تصمیم به رزرو دارید را در این برنامه درج کنید تا در زمان سررسید به شما اطلاع رسانی کند.این برنامه با حساب کاربری شما در گوگل یکپارچه می شود و اگر از قبل نقاطی را بر روی google map مشخص کرده باشید در این برنامه نمایش داده خواهد شد.به نوعی هر آنچه که یک توریست نیاز دارد را در خود جای داده است.اما جهت یابی آفلاین ندارد.004.jpeg004-برنامه google trip
  • Google Map : حتما قبل از سفر از طریق این برنامه نقشه آفلاین مقصد مورد نظرتان را دانلود کنید تا در صورت لزوم مورد استفاده قرار گیرد.005.jpeg005-برنامه google map
  • MAPS.ME:این نرم افزار برای مسیر یابی به صورت آنلاین و آفلاین کاربرد دارد.کافیست قبل از سفر نقشه مقصد مورد نظر را دانلود کنید تا در صورت عدم دسترسی به اینترنت بتوانید از آن استفاده کنید.در هنگام استفاده،گوشی نباید در حالت هواپیما باشد.برای مسیریابی می توانید با درج مقصد و سپس درج محلی که در آن قرار دارید(مبداء)،مسیر های دسترسی به مقصدتان را مشاهده کنید و با توجه به راهنمایی برنامه مسیر را طی کنید و به مقصد برسید.این برنامه به نظر من 90 درصد قابل اعتماد است.006.jpeg006-برنامه MAPS.ME

اما تکنولوژی نیز احتمال خطا دارد و یا ممکن است باطری موبایل شما تمام شود و مشکلات دیگر،پیشنهاد می کنم قبل از سفر نقشه مقصد مورد نظرتان را در اینترنت بیابید و سپس از آن چاپ بگیرید و یا بلافاصله پس از رسیدن به مقصد نقشه کاغذی مقصدتان را تهیه کنید.نقشه کاغذی نه تنها قابل اطمینان است بلکه دید کلی خوبی نسبت به مقصد  به شما ارائه می دهد و نیز جهت یابی بر روی آن آسان است.

در مورد سایر مواردی که قبل از سفر باید انجام شود در سفرنامه "از برج میلاد تا برج گالاتا (دفترچه راهنمای سفر استانبول)" کاملا توضیح داده ایم.

ترافیک نفس گیر

پرواز رفت ما به تفلیس با هواپیمایی زاگرس در روز جمعه 20 بهمن در ساعت 11:30 انجام می شد.با ماشین شخصی قصد رفتن به فرودگاه امام (ره) را داشتیم که با کمی تعلل ساعت 9:45 از خانه به طرف فرودگاه به راه افتادیم.در این سفر من و همسرم و یکی از اقوام نزدیک و دو دوست دیگر با هم همسفر شده ایم(این دو دوست نقش مهمی در معطلی و مسائل دیگر در سفر ایفا می کنند)  .چشمتان روز بد نبیند،اصلا فکر ترافیک روز جمعه جاده منتهی به بهشت زهرا(س) را نکرده بودیم.

نگران و ناراحت داخل ماشین در حال بحث برای پیدا کردن مقصر بودیم،توقف،حرکت،توقف،حرکت،....،داشتم کلافه می شدم ولی خوشبختانه ترافیک در چند نقطه از جاده به صورت مقطعی بود و بالاخره در ساعت 10:50 دقیقه به فرودگاه رسیدیم و با کمال تعجب گیت اول خلوت بود و تقریبا فرودگاه هم همین گونه بود.به سرعت کارت پروازها را گرفتیم و به سمت کنترل پاسپورت و سپس گیت ورود به هواپیما رفتیم،اما هنوز هواپیما نیامده بود،اکثر مسافران روی صندلی ها در حال استراحت یا خواب بودند.خوب ماهم از این فرصت استفاده کرده و کمی استراحت نمودیم.پرواز با حدود 20 دقیقه تاخیر انجام شد.

007.jpeg

007-آسمان تفلیس

مدت پرواز 1:30 دقیقه بود.هواپیما در تنها فرودگاه بین المللی تفلیس به زمین نشست.فرودگاهی نه چندان بزرگ اما با امکانات زیرساختی مناسب،بیشتر هواپیماهای روی باند را هواپیماهای گرجستانی یا هواپیماهای غول پیکر باری تشکیل می دادند.

008.jpeg

008-فرودگاه تفلیس

پس از درج مهر ورود در پاسپورت و تحویل گرفتن چمدان ها از سالن فرودگاه خارج شدیم.ترانسفرها با برگه هایی که در دست داشتند منتظر مسافرشان بودند و هر کدام مسافران طرف قراردادشان را در گوشه ایی جمع می کردند و ما هم منتظر بقیه مسافران و ون های ترانسفر شدیم.در این مدت کوتاه تصمیم گرفتیم گشتی در فضای سالن فرودگاه که زیاد هم بزرگ نبود بزنیم و سیم کارت گرجی تهیه کنیم.

009.jpeg

009-اپراتور گرجی و تعرفه های سیم کارت آن

غرفه ایی مربوط به یکی از اپراتورهای گرجی پیدا کردیم که با تحویل پاسپورت(برای تهیه اسکن) و پرداخت نقدی مبلغ تعرفه شارژ مورد نظر به واحد لاری گرجستان به مسئول غرفه می توانستیم از مزایای تعرفه های مکالمه داخلی و خارجی و اینترنت سیم کارت ها بهره مند شویم.اما نیاز به تبدیل دلارها به لاری داشتیم،طبق تجربه صرافی های فرودگاه ها قیمت مناسبی ارائه نمی دهند(اما بعدا با بررسی نرخ تبدیل ارز در داخل شهر متوجه شدیم نرخ تبدیل در این دو مکان فرقی نداشت.)

همه حاضر شدند و لیدر با توجه به مکان هتل ها هر دسته را به سمت یک ون هدایت کرد و گفت نیازی به تهیه سیم کارت ندارید چون ما خودمان برای هر اتاق یک سیم کارت می دهیم تا در صورت نیاز با آن خط با شما در تماس باشیم.سیم کارت ها با کد *100# فعال می شوند و از طریق دستگاه هایی شبیه خود پرداز  که در سطح شهر هستند،قابلیت شارژ دارند.این دستگاه ها از زبان انگلیسی پشتیبانی می کنند.

010.jpeg

010-دستگاه خرید شارژ و سایر خدمات

همگی سوار ون شدیم (فکر کنم حدود 12 نفر) و به سمت داخل شهر و هتل ها راه افتادیم.در راه لیدر ما به معرفی خود و کشور گرجستان وشهر تفلیس و البته تورهایی که قرار بود به مسافران سرویس دهند،پرداخت.از قبل و به توصیه دوستان که گفته بودند توری را از تور لیدر بخاطر قیمت های بالایی که می دهند نخرید،زیاد به صحبت های تور لیدر گوش نکردیم.

 بعد از خروج از فرودگاه و با رسیدن به مناطق مسکونی که تراکم بیشتری داشت تمام تصوراتم از این شهر فرو ریخت(شنیدن کی بود مانند دیدن...).خانه های قدیمی آجری با نماهایی کهنه و کمی تخریب شده که به نظر هر لحظه احتمال فرو ریختن آنها وجود داشت،که به احتمال زیاد مناطق ضعیف شهر بودند.تمام مسافران در حال صحبت کردن باهم بودند و کشور زیبایمان را با این تصویر اولیه شهر تفلیس مقایسه می کردند.

011.jpeg

011-نماهایی که در کوچه های شهر زیاد خواهید دید

ترانسفر به ترتیب به هتل ها رسید و مسافران را به همراه لیدر برای انجام مراحل پذیرش پیاده می کرد و چه هتل هایی یا بهتر بگویم چه مسافرخانه هایی،واقعا بعضی از اینها در حد همان مسافرخانه بودند و مسافران از دیدن هتلشان و همچنین از مکان دور هتل ها تا مرکز شهر متعجب بودند.قبلا در مورد کیفیت پایین هتل های گرجستان شنیده بودم و شهر تفلیس تنها چند هتل 5 ستاره خوب دارد.هتل ما آخرین هتلی بود که ترانسفر به سمت آن می رفت و تقریبا از کنار بیشتر مناطق مهم شهر گذشتیم و به هتل بوتیک اوربن که در قسمت نقد و بررسی هتل ها(هتلی لایق امتیاز 8.7 از بوکینگ و فراتر از انتظار) درباره آن کاملا توضیح داده ایم،رسیدیم.هتل نزدیک به دامنه کوه متاتسمیندا بود و دید خوبی به شهر داشت.در نگاه اول هتل با ساختمان های اطراف کاملا تفاوت داشت و مدرن بود.یک نفس راحت کشیدیم چون کارهایی که در مراحل قبل از سفر انجام داده بودیم ثمره خوبی داشت،بخاطر اینکه به نظر می رسید اقامت خوبی در پیش خواهیم داشت.ساعت حدود 15:00 بود و به همراه لیدر مراحل پذیرش را انجام دادیم.از قبل به هتل ایمیل زده و درخواست اتاقی آرام را کرده بودم که مسئول پذیرش نیز اتاقی آرام در طبقه چهارم که دید زیبایی به شهر داشت برای ما در نظر گرفته بود.هتل در منطقه ایی ساکت و دنج قرار داشت و داخل هتل هم بسیار آرام بود.اتاق را تحویل گرفتیم و استراحت کوتاهی انجام دادیم تا برای گردش و جستجو در بافت شهر انرژی لازم را داشته باشیم.

012.jpeg

012-نمای هتل بوتیک اوربن

013.jpeg

013-نمای شهر از پنجره اتاقمان

هتل فاصله چندانی تا خیابان معروف و زیبای شوتا روستاولی نداشت و قدم زنان حدود 7 دقیقه طول کشید تا به میدان جمهوری و ابتدای خیابان روستاولی برسیم.هتل های بزرگ و زیبای بیلتمور و رادیسون بلو در جلوی چشممان خودنمایی می کردند و همچنین آکادمی علوم گرجستان و شعبه مک دونالد و ... ،تفاوت نمای ساختمان ها در فاصله چند ده متری از هم بسیار زیاد بود.

014.jpeg

014-نمای ابتدای خیابان روستاولی از سمت میدان جمهوری

وارد خیابان روستاولی شدیم تا پیاده به سمت میدان آزادی برویم و با فضای شهر کمی آشنا شویم.در ابتدای خیابان و کنار آکادمی علوم،دستفروشان به فروش صنایع دستی و تابلوهای رنگارنگ می پرداختند،چند عکس کنار تابلوهای زیبای آنها گرفتیم و به مسیرمان ادامه دادیم.

015.jpeg

015-تابلوهای نقاشی کنار خیابان

از آنجایی که این خیابان دارای پاساژهای بزرگ مثل گالریا و مرانی و فروشگاه های زیبایی می باشد،مورد پسند خانم ها است پس به چندین فروشگاه سری زدیم تا از چند و چون قیمت ها با خبر شویم.از آنجایی که قیمت هر لاری در زمان سفر ما در تهران به 2100 تومان هم رسیده بود،قیمت اجناس با توجه به کیفیت آنها بالا بود و به نظرم اینجا مناسب خرید نبود،گرچه از قبل هم هدف این سفر خرید نبود و صرفا سفری ماجراجویانه و تفریحی برای گذران تعطیلات بود.در حال قدم زدن در خیابان بودیم که ناگهان چند کولی که غالبا کم سن و سال بودند به طرف همسرم آمدند و دوره اش کردند ناگهان دست یکی از آنها را در جیب همسرم دیدم اما نمی دانست که به کاه دان زده چون  ما همه چیز را در جیب های داخلی کاپشنمان قرار داده بودیم،سریع آنها را از خود دور کرد،قبل از سفر در مورد این افراد در سفرنامه یکی از دوستان خوانده بودم ولی فکر نمی کردم تا این حد پررو و گستاخ باشند،این از فواید استفاده از تجربیات دیگران است که باعث جلوگیری از متضرر شدن در سفر می شود.واقعا متعجب بودم،مگر می شود تا این حد با خیال راحت و در وسط خیابان این کار را کرد.خوشبختانه تا آخر سفر دیگر آنها سمت ما نیامدند.در اواسط خیابان،کلیسای کاشوتی قرار داشت که بسته بود و فرصت دیدن آن به روزهای بعد موکول شد،رهگذران حتی از دوردست با دیدن کلیسا می ایستادند و احترام می گذاشتند و سپس طی مسیر می کردند،این اعتقاد آنها برای ما جالب بود،که بعدا بیشتر توضیح خواهم داد.

016.jpeg

016-تابلو یکی از صرافی های فرودگاه

017.jpeg

017-اسکناس های گرجستان(لاری واحد پول گرجستان است)

باید دلارها را به لاری تبدیل می کردیم،در سطح شهر تعداد زیادی صرافی وجود دارد پس به این توصیه ها توجه کنید:به اندازه نیازتان دلار را تبدیل به لاری کنید.به تابلو صرافی ها و نرخ تبدیل دلار به لاری توجه کنید(در زمان سفر ما هر 100 دلار برابر با 243 تا 245 لاری بود،حدودا هر لاری 1935 تومان می شد که من حتی رقم 224 هم دیدم).بعضی از صرافی ها در ازاء تبدیل دلار از شما کارمزد(کمیسیون)می گیرند ،پس دلار را در صرافی هایی که علامت 0% دارند تبدیل کنید و حتما قبل از دادن دلار به صراف سوال کنید که کمیسیون یا چیز دیگری دارد یا خیر(چون صرافی هایی دیدم که 0% بودند اما با نرخ کمتری تبدیل می کردند).دلار هایتان را تک تک برای تبدیل به صراف بدهید،تا در صورت بروز مشکل در دوربین های صرافی مبلغ و تعداد دلاری که برای تبدیل داده اید به طور واضح مشخص شود.پولتان را پس از تبدیل کردن همان لحظه بشمارید و دیگر به هر بهانه ایی تحویل صراف ندهید.

در خیابان شوتا روستاولی اماکن متعدد و مهمی مثل ساختمان پارلمان گرجستان،خانه اپرا،تئاتر آکادمیک روستاولی،کلیسای کاشوتی،مدرسه ملی گرجستان، موزه هنرهای زیبا،موزه ملی گرجستان،دادگاه عالی،آکادمی علوم گرجستان و سینمای روستاولی قرار دارند.

018.jpeg

018-کلیسای کاشوتی

019.jpeg

019-موزه هنرهای زیبا

020.jpeg

020-پارلمان گرجستان

021.jpeg

021-مدرسه ملی

022.jpeg

022-موزه ملی گرجستان

023.jpeg

023-ساختمانهای خیابان روستاولی

به میدان آزادی رسیدیم،میدانی زیبا و بزرگ با ساختمان هایی که زیبایی آنها با نور پردازی در اوایل شب دو چندان شده بود و مجسمه بزرگ و طلایی رنگ جرجیس مقدس در حال مبارزه با اژدها در بالای ستونی بلند در وسط میدان قرار داشت.ایده نورپردازی بسیار کم هزینه اما چشم نواز است که بیشتر ساختمان ها و اماکن گردشگری شهر از آن به خوبی استفاده می کردند.

024.jpeg

024-مجسمه جرجیس مقدس

کمی دور میدان گشتیم و از فضای پرانرژی آن لذت بردیم و چند مغازه ایی هم در ابتدای خیابان کوته آفخازی دیدیم و دوباره همین مسیر را از میدان آزادی در امتداد خیابان روستاولی تا میدان جمهوری طی کردیم تا برای صرف شام به شعبه مک دونالد برویم.به شعبه مک دونالد رسیدیم،نسبتا شلوغ بود و جالب اینجاست که منو تصویری همراه با قیمت نداشتند و باید از روی تابلو موجود در طبقه اول انتخاب و سفارش می دادیم.برخورد نزدیک با مردم سطح شهر نشان داد که کمتر کسی به زبان انگلیسی مسلط است و اغلب جوانان انگلیسی می دانند،یک خانم که کمی انگلیسی می دانست سفارش ما را گرفت،چند همبرگر به همراه نوشیدنی و سیب زمینی سرخ کرده سفارش دادیم.همبرگرهای سفارش آنچنان حجیم نبود و طعمی معمولی داشت.

025.jpeg

025-شام در مک دونالد

سپس قدم زنان به سمت خیابان گوستاوا ( Merab Kostava St) و مجموعه کنسرت هال تفلیس رفتیم،چون از آن سمت هم به خیابانی که هتل در آن واقع بود راه داشت.به هایپر مارکتی به نام spar که در بیشتر نقاط شهر شعبه دارد و به نوعی تمام مایحتاج مورد نیاز را در خود جای داده،رسیدیم و کمی تنقلات برای نوش جان کردن در اتاق خرید کردیم و به سمت هتل برای استراحت رفتیم.همین طور که از شیب خیابان ها بالا می رویم منظره مه گرفته بالای کوه متاتسمیندا و برج تلویزیون صحنه زیبایی را رقم می زند.

هزینه های روز اول برای 5 نفر:

  • شام در رستوران مک دونالد: 62.10 لاری
  • خرید تنقلات:20 لاری

026.jpeg

026-برج تلویزیون در مه

روز دوم:

یکی از کارهای خوبی که در سفرها انجام می دهیم،بیدار شدن زودتر از معمول در طول سفر و استفاده از لحظه لحظه سفر است.صبح ساعت 8:00 برای صرف صبحانه به طبقه پایین هتل رفتیم.صبحانه ایی بسیار مفصل و متنوع که انرژی مثبتی برای شروع روزهایمان به ما می داد.پس از صرف صبحانه  با توجه به پیشنهاد برنامه google trip که مکان های نزدیک به هتل را نشان می داد،تصمیم گرفتم به همراه همسرم پیاده به سمت کلیسای متاتسمیندا برویم.حدودا 20 دقیقه در مسیری شیب دار اما زیبا و با طراوت که دید بسیار چشم نواز و خوبی به سطح شهر داشت طی کردیم.

028.jpeg

028-نمایی از کوه متاتسمیندا

افراد محلی نیز در این مسیر مشغول پیاده روی یا انجام حرکات ورزشی بودند.سبک خانه های این مسیر بعلت نوساز بودن،مدرن بود.تنها یک راه سنگ فرش شده با شیب نسبتا زیاد که در دل کوه جای داشت به کلیسا متاتسمیندا می رسید.روز شنبه بود و اهالی برای مراسم مذهبی به کلیسا آمده بودند و جالب اینکه در راه رسیدن به کلیسا افراد سالخورده ایی را می دیدیم که پیاده از کلیسا به سمت پایین در راه بودند(واقعا باید این اراده و اعتقاد آنها را تحسین کرد زیرا حضور آنها اصلا با آن سن در آن مسیر شیب دار قابل توجیه برای من نبود).

029.jpeg

029-نمایی از کلیسای متاتسمیندا

030.jpeg

030-محوطه کلیسا و مقبره ها

031.jpeg

031-مقبره

032.jpeg

032-مقبره

در نهایت به کلیسا متاتسمیندا رسیدیم،ابتدا در اطراف و محوطه کلیسا قدم زدیم،در کنار کلیسا مزار نویسندگان،کشیش ها و شخصیت های مهمی بود که مزار هر کدام با مجسمه ایی زیبا که اثری هنری یا تمثالی از آنها بود آراسته شده بود.مردم به کنار این مزارها می آمدند و احترام بسیاری می گذاشتند یا دعا می کردند.در گوشه ایی از محوطه در اتاق آجری کوچکی چند عکس از حضرت عیسی مسیح(ع) و حوضچه ایی قرار داشت که آبی زلال از دل کوه بیرون می آمد و در آن می ریخت،به گمانم آب مقدسی برای آنان بود چون از این آب کمی به صورت یا لباس خود می زدند.حضور پرشور جوانان آن هم در این ساعت و اینجا،برای انجام مراسم مذهبی من را متحیر کرده بود.

فیلم کلیسای متاتسمیندا 1

به سمت درب ورودی کلیسا رفتیم و از غرفه کوچکی که آنجا بود چند شمع خریدیم و داخل کلیسا شدیم(توجه داشته باشید که حتما با لباس های پوشیده و خانم ها با شال یا روسری وارد کلیسا شوند،شاید اگر این کار را انجام ندهید به شما چیزی نگویند اما حتما در دل خود این کار را بی احترامی می شمارند).وارد کلیسا شدیم،کلیسا نسبتا تاریک بود و از پنجره ها روزنه های نور برای هر چه روحانی تر کردن فضا دسته دسته وارد کلیسا می شدند،انگار خورشید نیز برای نیایش در این مکان مشتاق بود.

033.jpeg

033-فضای آرام بخش داخل کلیسا

034.jpeg

034-نقاشی های زیبایی که در پشت هاله ایی از دوده و در تاریک و روشن فضای کلیسا قرار داشتند.

از نقاشی های بعضا سیاه شده یا کمی تخریب شده دیوار ها مشخص بود که کلیسا قدمت زیادی دارد.مراسم مذهبی تمام شده بود و در کلیسا تنها چند نفر حضور داشتند.در همان ابتدای ورود به کلیسا،محلی برای روشن کردن شمع ها قرار داشت،شمع ها را روشن کردیم و محو تماشای فضای معنوی و آرام بخش کلیسا بودیم.کشیش ها نیز در رفت و آمد بودند و با تعجب به ما نگاه می کردند.اگر زبان انگلیسی متوجه می شدند حتما از علاقه خودمان به حضرت مسیح(ع) و مراسم مذهبی کلیسا برای آنها می گفتم.در وسط کلیسا میزی قرار داشت که به نظر می رسید مردم اقلامی به عنوان نذر به کلیسا آورده بودند و خدمه مشغول جابجا کردن آنها بودند.بر روی دیوارها نقاشی ها و تابلوهای مطلا و زیبای زیادی از حضرت مریم(س) و مسیح(ع) و نیز اصحاب ایشان و یا کشیش های والا مقام نقش بسته بود.

035.jpeg

035-نقاشی قدیس(حضرت عیسی (ع)) بر روی سقف کلیسا

036.jpeg

036-عکس کشیش ها و افراد مقدس بر روی دیوار

037.jpeg

037-تابلوهای مطلا(مریم مقدس(س) و حضرت عیسی(ع)

038.jpeg

038-جرجیس پیامبر (ع)

افراد در جلوی تابلوها احترام می گذاشتند و یا به آرامی به نیایش می پرداختند و دست بر این تابلوها می کشیدند و خود را متبرک می کردند.حس آرامش و معنویت در فضای کلیسا موج می زد،قرار بود به سرعت از کلیسا بازدید کنیم و به هتل برگردیم اما دل کندن از این فضا راحت نبود.گوشه ایی در داخل کلیسا روی نیمکتی نشستیم،دو خانم آمدند و از کشیش خواستند که برایشان دعایی در مقابل یکی از تابلوها بخواند.کشیش به سمت قسمت مخصوص(همانند محراب) رفت و پس از چند لحظه با عود سوزی در حال دوران و ظرفی بر دست آمد و در کنار پیکره حضرت مسیح(ع) که از مرمر سفید تراشیده شده بود ایستاد و شروع به دعا کردن نمود و سپس از آب مقدس بر روی آنها کمی پاشید و دعا کنان در فضای کلیسا قدم زد و به قسمت مخصوص رفت،ما هم به نظاره این مراسم زیبا و روح نواز نشستیم.انقدر نقاشی ها و تابلوها و فضای کلیسا زیبا بود که نمی شد از آن دل کند،با آن که فضای کلیسا تاریک و روشن بود و نور کمی در داخل بود و نمی توانستیم از فلش استفاده کنیم،گمان می کنم بیش از پنجاه عکس از آثار این کلیسا گرفتیم و سپس از کلیسا خارج شدیم و به طرف دیگری از محوطه رفتیم که نمایی زیبا و کم نظیر از مناظر شهر را از آنجا می توانستیم مشاهده کنیم،حتی دوربین هایی (با هزینه 1 لاری) در آنجا بود که به مردم اجازه دیدن سطح شهر را می داد.

039.jpeg

039-ساختمان ناقوس های کلیسا

040.jpeg

040-نمایی از شهر تفلیس همراه با مه صبحگاهی از محوطه کلیسا

فیلم کلیسای متاتسمیندا 2

ساعت حدود 12:00 بود که به پایین مسیر آمدیم و برای استراحتی کوتاه و شارژ مجدد دوربین به سمت هتل راهی شدیم.همراهانمانم نیز به تفلیس مال رفته بودند.حدود ساعت 14:00 ،من و همسرم پیاده به سمت اول خیابان روستاولی رفتیم و از آنجا با گرفتن تاکسی به قیمت 4 لاری تا میدان شاردنی رفتیم.حمل و نقل در تفلیس با مترو و اتوبوس و تاکسی انجام می پذیرد.از آنجایی که تفلیس شهر بزرگی نیست بیشتر نقاط را می توانید پیاده و یا با صرف هزینه کم و با خیال راحت با تاکسی که به صورت دربستی کار می کنند،طی کنید.نکته مهم در مورد گرفتن تاکسی،حتما قبل از سوار شدن در مورد مبلغ به توافق برسید و پس از اینکه دو طرف مبلغ توافق شده را متوجه شدید،سوار تاکسی شوید.هزینه تاکسی در شهر تفلیس زیاد نیست و بیشتر مسیرهای شهر کرایه 5 یا نهایتا 7 لاری دارند.خیابان ها نیز خلوت هستند و سریع به مقصد خواهید رسید.سطح درک زبان انگلیسی راننده های تاکسی شهر تفلیس پایین است و خیلی کم انگلیسی می دانند.حتما کارت هتل که آدرس به زبان گرجی داشته باشد را همراه داشته باشید تا در مسیر برگشت نیز راحت به هتل برسید(کارت هتل ما تماما انگلیسی بود و راننده ها حتی با دیدن لوکیشن چاپ شده روی کارت توانایی تشخیص مسیر را نداشتند که بعدا از پذیرش هتل درخواست کردیم آدرس را به گرجی بر روی کارت ها بنویسد).

042.jpeg

042-رستوران سامیکیتنو

043.jpeg

043- نماد من تفلیس را دوست دارم در مقابل رستوران

به میدان شاردنی و پل متخی رسیدیم و شکممان هم سهم خود را از سفر طلب می کرد.به رستوران سامیکیتنو (Samikitno) در گوشه میدان رفتیم.رستوران بزرگ،شلوغ و پر جنب و جوش بود.برای ناهار خاچاپوری مگرولی(نان پوشیده شده با پنیر) و یک نوع پیش غذا(که با لوبیا،پوره گردو،خردل،جعفری و دانه های انار تزئین شده بود) و خینگالی(در منو درج شده بود که به روش آسیایی یعنی سرخ شده سرو می شود) سفارش دادیم.خینگالی در روش سنتی گرجی به صورت آب پز سرو می شود،اما به نظر بنده حتی به صورت سرخ شده هم کمی خمیر بود چه برسد به مدل سنتی.خینگالی که شبیه کیسه های کوچک پر شده با گوشت است باید به این صورت میل شود:ابتدا سوراخ کوچکی در بالای آن ایجاد کنید و سپس آب داخل آن را میل کنید و بعد از آن محتویات آنرا همراه با خمیر اطراف آن نوش جان نمایید.گارسون هنگام سفارش گرفتن به ما گفت که حاضر شدن خینگالی حدود 40 دقیقه زمان می برد(پس به این نکته توجه کنید).واقعا این چند غذا برای دو نفر زیاد هم بود.گارسون غذاها را یکی پس از دیگری می آورد و ما هم در این فاصله از منظره ایی که از پشت شیشه های رستوران نمایان بود لذت می بردیم.توریست های کشورهای مختلف در کنار نمادی که با حروف انگلیسی در مقابل رستوران بود،با معنی "تفلیس را دوست دارم" می ایستادند و عکس می گرفتند یا نوشیدنی می خوردند،هر چند لحظه دو اتاقک تله کابین بالای میدان شاردنی از کنار هم می گذشتند و در روبرو مجسمه شاه وختانگ سوار بر اسب در کنار کلیسا و رود کورا،زیبایی این منظره پر جنب و جوش و شاد را دو چندان می کرد و ما هم از لحظاتی که در آن رستوران زیبا با چشیدن طعم غذاهای لذیذ گرجی صرف می کردیم،لذت می بردیم.یکی از بازارهای قدیمی و سنتی تفلیس در زیر میدان شاردنی قرار دارد که معروف به "میدان بازاری" است و دیدن آن خالی از لطف نمی باشد.

044.jpeg

044- منظره میدان شاردنی از پنجره رستوران

045.jpeg

045- مجسمه شاه وختانگ

046.jpeg

046- خینگالی (غذای معروف گرجی)

047.jpeg

047- خاچاپوری مگرولی

048.jpeg

048- پیش غذا با لوبیا

049.JPG

049- تنور سنتی رستوران

050.jpeg

050- اتوبوس های گردشگری

اتوبوس های گردشگری شهر نیز گوشه ایی از پل متخی ایستاده بودند و یا توریست ها را از گردش شهری باز می گرداندند.قیمت غذاهای گرجی که با کیفیت نیز هستند نسبت به فست فودهای برند بسیار مناسب است و باب طبع ما نیز بود.بعد از صرف نهار،از روی پل متخی گذشتیم،باد سردی از روی آب به صورتمان می خورد که نمی شد زیاد روی پل ایستاد،به آن طرف پل رفتیم تا از داخل پارک ریکه(Rike) و نمای بیرونی کاخ ریاست جمهوری گرجستان و نیز پل زیبا و مدرن صلح دیدن کنیم.کمی در پارک قدم زدیم و از نمای کاخ ریاست جمهوری عکس گرفتیم و بعد به سمت پل زیبای صلح که استخوان بندی فولادی با پوشش ظریف شیشه به آن جذابیت خاصی بخشیده رفتیم،دوربین به دست از زوایای مختلف از پل عکس گرفتم و سپس به روی پل رفتیم تا از آن گذر کنیم.باد می وزید و حتی تکان خوردن آرام سطح پل زیر پایمان را حس می کردیم.از روی پل گذشتیم و به آن طرف پل رفتیم.

051.jpeg

051- نمایی از پارک ریکه و کاخ ریاست جمهوری

052.jpeg

052- نمایی از پل صلح

آن طرف پل تابلو یک صرافی که به ایرانی نوشته بود توجهم را جلب کرد،صرافی ایرانیان،ما همیشه در سفرهایی که به کشورهای اطراف انجام می دهیم حتما یک یا دو کارت عضو شبکه شتاب همراه خود می بریم تا در صورت نیاز از آن استفاده کنیم،مسافران ایرانی می توانستند از طریق کارت خوان این صرافی اقدام به خرید لاری کنند.قرار بود به بازدید از کلیسای سیونی برویم،وارد خیابان ارکله(Erekle st.) شدیم که پر از کافه های رنگارنگ با سبک های مختلف و نیز مغازه های فروش سوغاتی و صنایع دستی بود،آرام آرام در این خیابان (کوچه) کوتاه که البته اصلا راه ورود خودرو به آن وجود نداشت و فقط عابرین پیاده در آن حضور داشتند قدم زدیم،نمای ساختمان کلیسا در انتهای خیابان دیده می شد و صدای نیایش در فضای اطراف طنین انداز بود.

053.jpeg

053- مغازه های سوغاتی فروشی خیابان ارکله

054.jpeg

054- نماد جذاب پستچی گرجی

055.jpeg

055- فرش فروشی در کنار خیابان

056.jpeg

056- موتور سیکلت قدیمی

057.jpeg

057- کلیسای سیونی

058.jpeg

058- سر درب ورودی کلیسا

چون روز شنبه بود مردم برای انجام مراسم مذهبی به کلیسا آمده بودند و حتی در حیاط هم ایستاده و به نیایش گوش می دادند.این کلیسا از کلیساهای قدیمی شهر می باشد.به سمت درب ورودی کلیسا رفتیم تا وارد شویم،تابلویی درآنجا نصب بود که عکسبرداری و استفاده از موبایل را منع کرده بود،ما هم به احترام مراسم مذهبی از گرفتن عکس صرف نظر کردیم.از بیرون که به داخل نگاه می کردم بسیار شلوغ بود و مثل اینکه مراسم مهمی در حال اجرا بود،با کنجکاوی وارد کلیسا شدیم،داخل به قدری جمعیت بود که حتی در درگاه ورودی نیز ایستاده بودند،به هر ترتیب خود را به صفوف جلوتر رساندیم.چه شکوهی و چه زیبایی خاص و وصف ناپذیری،تمام دیوارها و سقف کلیسا مملو از نقاشی و تابلوهای زیبا بود که بعضا بخاطر قدمت زیاد و روشن کردن شمع داخل کلیسا،در زیر دود شمع ها زیبایی خود را پنهان کرده یا کم رنگ بودند و ما هم محو تماشای آنها،حدود 20 دقیقه در داخل کلیسا بودیم،همانطور که گفتم مراسم مهمی بود،کشیش در جلوی مردم و وسط کلیسا در پشت میکروفن ایستاده بود و مشغول خواندن کتابی بود،گاه نام حضرت مسیح (ع) می آمد و می دیدم که مردم ناراحت و در حال اشک ریختن هستند،فکر کنم توصیف به صلیب کشیدن و ظلم های وارد به ایشان بود،من و همسرم کنجکاوانه به فضای کلیسا و اطرافمان نگاه می کردیم و مردم محلی هم کنجکاوانه اما با صمیمیت به ما و در تفکر برای یافتن دلیل حضور ما در این مراسم بودند.مردم از همه اقشار آمده بودند و در کلیسا با دیدن هم با صمیمیت احوالپرسی می کردند و حضور جوانان نیز بسیار پر رنگ بود،فقط کودکان داخل نبودند که آنها هم در حیاط کلیسا نشسته بودند.به حیاط کلیسا آمدیم و مردمی را می دیدم که ایستاده به نیایش ها گوش می کردند،در حال بالا رفتن از پله های حیاط کلیسا،برای خروج از آن بودیم که دیدیم جوانی به دور کلیسا می گردد و با دستش سنگهای شکسته پایین دیوار کلیسا را لمس می کند و سپس دستش را به صورت خود می کشد.در فکر فرو رفتم،خدایا،این جوان در این ساعت از روز در کلیسا چکار می کند،هر تفریحی که بخواهد در این شهر به فاصله چند متری از خود می تواند پیدا کند،اینجا هم که منافعی از ریا کاری نصیبش نمی شود پس چرا اینجاست و اینگونه خالصانه به اعتقادات خود باور دارد.جواب دقیقی به ذهنم نمی رسد  یا می رسد اما ترجیح می دهم در دل خود پنهانش کنم،اما با دیدن این صحنه ها دریافتم که این مردم دین را برای ساختن روح و جان خود می خواهند نه اینکه دین را وسیله ساختن دنیای خود کنند.

پس از خروج از محوطه کلیسا،گشتی در خیابان های اطراف که پر از کافه و مغازه های سوغاتی فروشی بود زدیم.استفاده از مجسمه در زیبا سازی فضای شهری در بیشتر نقاط شهر مشهود و تحسین برانگیز است.

059.jpeg

059- کوچه های اطراف کلیسا که پر از کافه بودند

060.jpeg

060- مجسمه های شهری

061.jpeg

061- پرش از طبیعت به داخل مدرنیته

مکان بعدی که قصد دیدن آن را داشتیم،خیابان "مرجان ایشویلی" بود.با استفاده از برنامه maps.me مسیر رسیدن به این خیابان را پیدا کردیم و دوباره برگشتیم و از روی پل صلح گذشتیم و با ورود به پارک ریکه به سمت چپ ادامه مسیر دادیم.سر یکی از چهارراه ها یک آقای ایرانی را دیدیم که بعد از معرفی خود،فهمیدیم که تور لیدر است و در تفلیس مشغول به کار می باشد،او هم تصمیم رفتن به همان خیابان را داشت و به توصیه او از زیر گذری که در کنار خیابان بود،استفاده کردیم.توجه داشته باشید که در تفلیس برای گذر از خیابان حتما از زیر گذرها استفاده کنید که به فاصله چندین متری در خیابان ها تعبیه شده اند،در بعضی از این زیرگذر ها مغازه هایی هم وجود دارند و گاهی نوازندگان خیابانی نیز به هنرنمایی در این زیر گذرها می پردازند،بیشتر این زیرگذرها مجهز به دوربین مداربسته بودند.به همراه این هموطن ایرانی به سمت خیابان آق ماشنبیلی  (Davit Aghmashenebili Ave.) رفتیم،خیابانی بسیار زیبا با ساختمان هایی با معماری های گوناگون که بعضی از بخش های آن سنگ فرش شده بود و پر از کافه های و مراکز تفریحی بود.این خیابان از نظر زیبایی با خیابان روستاولی برابری می کرد و حتی به نظرم بهتر هم بود.قدم زنان تا اواسط خیابان رفتیم و سپس از این دوست ایرانی که بسیار اطلاعات مفیدی در اختیارمان گذاشت خداحافظی کردیم و سپس راهمان را به سمت خیابان مرجانیشویلی (Kote Marjanishvilli St.)ادامه دادیم البته در تقاطع خیابان مرجانیشویلی ایستگاه مترو با همین نام قرار دارد اما ما ترجیح دادیم در میان تار و پود خیابان ها و محله های شهر پیاده روی کنیم و لذت ببریم.در میان راه از یکی از مغازه ها که نان و شیرینی پخت می کرد، یک قهوه فوری و نسکافه خریدیم و بر روی یکی از صندلی های کنار خیابان نشستیم و از نوشیدنی گرم در این هوای کمی سرد لذت بردیم(بفرمایید قهوه).بیشتر مغازه ها،قهوه فوری و نسکافه های مارک Jacobs را می فروشند و قیمت آنها بین 60 تا 70 تتری می باشد(100 تتری = 1 لاری).

062.jpeg

062- مرکز تجاری موزاییک با نمای متفاوت

063.jpeg

063- نمایی از خیابان آقماشنبیلی

064.jpeg

064- تقاطع خیابان آق ماشنبیلی و مرجانیشویلی

به تقاطع خیابان آق ماشنبیلی و مرجانیشویلی رسیدیم.در سمت چپ تقاطع شعبه مک دونالد و در کنار آن پاساژ و مغازه های زیادی در اطراف تقاطع وجود داشت.ما از سمت راست تقاطع،داخل خیابان مرجانیشویلی که خیابانی معروف و قدیمی است شدیم،خیابان به کلی با خیابان آق ماشنبیلی تفاوت دارد و دارای سبک قدیمی و محلی بود.داخل خیابان چند سوپرمارکت بزرگ گرجی و در اواسط خیابان کلیسایی قدیمی اما با سبکی کمی متفاوت تر از کلیساهای قبلی که دیده بودیم قرار داشت،آن چنان خیابان جذابی نبود و جذابیتی برای ارائه نداشت،احتمالا سمت چپ تقاطع،آن هم در شب ها بسیار جذاب تر است.

065.jpeg

065- کلیسایی که در خیابان مرجانیشویلی بود

دوباره به سمت تقاطع برگشتیم تا اجناس چندین فروشگاه بزرگ مثل  LC و Defacto و چند برند گرجی را ببینیم.حدود یک ساعت یا بیشتر در این فروشگاه ها مشغول دیدن اجناس بودیم.آنقدر از صبح در حال گشت  و گذار در سطح شهر بودیم که خستگی دیگر اجازه ادامه مسیر را به ما نداد و تصمیم گرفتیم به هتل برگردیم.در کنار خیابان یک تاکسی به مبلغ 5 لاری گرفتیم و با دادن کارت هتل که از قبل پذیرش هتل به گرجی آدرس را بر روی آن نوشته بود به راحتی با فاصله 6 یا 7 دقیقه به هتل رسیدیم تا استراحت و تجدید قوا کنیم.آخر شب برای صرف شام به سمت خیابان روستاولی رفتیم و نزدیک هتل رادیسون بلو در فست فودی به نام wendy’s که قیمت های بسیار مناسب تری نسبت به مک دونالد داشت، رفتیم و چند همبرگر سفارش دادیم و بعد از آن برای هضم غذا تا اواسط خیابان روستاولی قدم زدیم و سپس به سمت هتل برگشتیم.شبها رفت و آمد در خیابانها کمتر بود اما امنیت کاملا برقرار بود و هر چند دقیقه یک ماشین گشت پلیس را می دیدیم.

تاکسی برای دو نفر مجموعا: 9 لاری

ناهار در سامیکیتنو برای دو نفر: 32.5 لاری

قهوه فوری برای دو نفر: 1.5 لاری

شام برای دو نفر:15 لاری

خرید تنقلات:15 لاری

066.jpeg

066- غذای فست فود wendy’s

 فیلم روز دوم

روز سوم :

صبح روز سوم سفر،شاداب و سرحال از خواب بیدار شدیم و هدف اول بازدید از کلیسای سامبا یا ترینیتی بود.این کلیسا یکی از بزرگترین کلیساهای مسیحیان ارتدوکس در جهان می باشد و بین سال های 1995 تا 2004 ساخته شده و یکی از جاذبه های فوق العاده شهر تفلیس به شمار می آید.پیاده از هتل به سمت ابتدای خیابان روستاولی رفتیم و از آنجا یک تاکسی به مبلغ 5 لاری تا کلیسا سامبا گرفتیم(راننده تاکسی 7 لاری میخواست اما با گفتن کلمه "پاستا کلبا" به معنی تخفیف خواستن،با 5 لاری راضی شد).حدود 5 دقیقه طول کشید تا به کلیسا برسیم چون اول صبح  روز یکشنبه بود خیابان های شهر خلوت بود.پیاده شدیم و به سمت  درب ورودی زیبای کلیسا که از پشت میله های آن محوطه بزرگ و خود کلیسا معلوم بود رفتیم.چند گدا در مقابل درب بودند و جالب اینجاست که می توانستند به فارسی بگویند "پول خرد بده". از همان ابتدای ورود شکوه و زیبایی این مکان نظرمان را جلب کرد(همراه ما وارد کلیسا شوید تا با هم حضور در این مکان مقدس را تجربه کنیم)، پس از گذشتن از درب ورودی به محوطه کلیسا رسیدیم،در سمت چپ محوطه،ساختمانی بزرگ مخصوص ناقوس ها آرام گرفته است.

067.jpeg

067- محوطه کلیسای سامبا

068.jpeg

068- ساختمان ناقوس ها

069.jpeg

069- کلیسا سامبا

070.jpeg

070- نقوش روی دیوارهای بیرونی کلیسا

فضای محوطه کلیسا به مانند باغی سرسبز بود و چند حوض همراه با آب نما نیز زیبایی محوطه را دو چندان کرده بود.بعد از اینکه حدود 50 متر یا بیشتر از درب ورودی به سمت روبرو رفتیم به پلکانی رسیدیم که در بالای آن کلیسای سامبا با زیبایی تمام ما را به سمت خود می کشاند.توریست های زیادی بر روی این پلکان ها مشغول گرفتن عکس از زوایای مختلف بودند ما هم به جمع آنان پیوستیم و بعد از گرفتن چندین عکس یادگاری به بالای پلکان رفتیم.به محوطه بزرگی که دور تا دور کلیسا را احاطه کرده بود رسیدیم،روز یکشنبه بود و نه تنها محوطه بیرونی بلکه داخل کلیسا هم مملو از جمعیت بود.همراه با جمعیت وارد کلیسا شدیم.داخل کلیسا بسیار بزرگ و ارتفاع سقف نیز خیلی بلند است اما همانطور که گفتم این کلیسا در سال 2004 افتتاح شده و هنوز نقاشی های آن با این حجم و ارتفاع زیاد دیوارها زمان می برد تا تکمیل شوند.مردم به دور قسمت مخصوص کلیسا (محراب) حلقه زده بودند،درب محراب باز بود و چندین کشیش در داخل مشغول خواندن نیایش و سوزاندن عود بودند و صدای خاص نیایش نیز از طریق بلندگو در فضای کلیسا طنین انداز می شد،چند لحظه یکبار یکی از کشیش ها به بیرون می آمد و چیزی می گفت و مردم همه احترام می گذاشتند ما هم در کنار آنها در حال فیلمبرداری از این مراسم بودیم و چند دقیقه ایی نزدیک محراب ایستادیم.

071.jpeg

071- محراب کلیسا

072.jpeg

072- تصویر حضرت عیسی (ع) در بالای محراب

سپس تصمیم گرفتیم در فضای داخل کلیسا گشتی بزنیم،دور تا دور دیوارهای کلیسا با تابلوهای کوچک و بزرگی از حضرت عیسی(ع) و مریم مقدس(س)  و نیز اصحاب ایشان و سایر اشخاص مقدس پوشانده شده بود،این تابلوها یکی از دیگری زیبا تر و جذاب تر بود و مردم در حال لمس کردن و بوسیدن این تابلوها یا دعا و نیایش در مقابل آنها بودند.مراسم به اوج خود رسیده بود و گروه موسیقی کلیسا در طبقه بالا و روبروی محراب،در حال اجرای اشعار و یا نیایش های مذهبی بودند که صدای بسیار روح نوازی در کلیسا موج می زد و یکی از کشیش ها که احتمالا کشیش اعظم کلیسا بود با تشریفات خاصی از درب محراب بیرون آمد و در پشت میکروفن به ادامه مراسم پرداخت.ما هم که حدودا 40 دقیقه بود در کلیسا بودیم تصمیم گرفتیم از کلیسا خارج شویم،در گوشه ایی از کلیسا مجسمه ایی چوبی از حضرت عیسی(ع) که مصلوب شده بود قرار داشت چند توریست قصد گرفتن عکس با این مجسمه را داشتند که یکی از اهالی به آنها گفت که با این مجسمه عکس نگیرید،احتمالا دیدن مسیح مصلوب برای آنها ناراحت کننده است و دوست ندارند کسی از این صحنه ناگوار عکس بگیرد.از کلیسا خارج شدیم و به سمت درب خروجی رفتیم.البته در محوطه دور کلیسا چند کلیسای کوچک دیگر نیز وجود داشت اما کشیش ها در حال عبادت در آنجا بودند و اجازه ورود به ما ندادند.

001.jpeg

073- قدیس (حضرت مسیح (ع)) (برای اینکه این عکس را دوست دارم،خودم دوبار تکرار کردم)

074.jpeg

074- حضرت مریم(س) و حضرت عیسی (ع)

075.jpeg

075- تابلو اشخاص مقدس

076.jpeg

076- تابلویی در یکی از اتاق های کلیسا

077- فیلم کلیسای سامبا

کلیسا تا کاخ ریاست جمهوری فاصله چندانی ندارد،به سمت ساختمان کاخ ریاست جمهوری رفتیم که توسط نگهبانان و دوربین مداربسته کنترل می شد ما هم از گرفتن عکس منصرف شدیم،بهترین نمای کاخ ریاست جمهوری از داخل پارک ریکه قابل مشاهده است.با استفاده از برنامه مسیریابی که قبلا هم به آن اشاره کردم مسیر رفتن به سمت تله کابین را پیدا کردیم و در کوچه و خیابان ها قدم زنان به سمت تله کابین رفتیم.در یکی از کوچه ها کلیسایی قرار داشت که از یکی از ساختمان های مجاور آن صدای موسیقی و شادی کردن مردم می آمد،اول فکر کردیم شاید مراسم عروسی است چون در این روزها زیاد کارناوال عروسی در خیابان دیده بودیم.تصمیم گرفتیم اول از کلیسا دیدن کنیم و سپس به مسیرمان ادامه دهیم.وارد کلیسا شدیم،فضای کلیسا کمی تاریک بود و بوی دود شمع ها هوا را پر کرده بود،این کلیسا قدیمی و پر از نقاشی های رنگارنگ بود اما لایه ضخیمی از دود و سیاهی روی آنها را پوشانده بود.از کلیسا خارج شدیم و با اصرار به همسرم،که برویم و این مراسم عروسی را ببینیم وارد ساختمان کنار کلیسا شدیم،اما مراسم عروسی نبود بلکه جشنی مردمی بود، وارد شدیم و مردم در سالنی در حال پذیرایی با نوعی غذا(شبیه حلیم) و آبمیوه بودند و خواننده ایی هم در گوشه سالن در حال اجرا بود،به اصرار به ما هم تعارف کردند و به ما هم از آن غذا و نوشیدنی دادند،اینجا بود که مهمان نوازی گرجی ها را هم تجربه کردیم.مراسم شاد و مفرحی بود و چند دقیقه ایی را در آنجا سپری کردیم.

078.jpeg

078- کلیسایی که در بین راه بود

079.jpeg

079- تله کابین تفلیس

سپس مسیر را به سمت تله کابین ادامه دادیم تا به پل متخی و پارک ریکه رسیدیم.ایستگاه تله کابین در داخل پارک قرار داشت.برای دیدن مجسمه مادر گرجی و نارین قلعه و نیز باغ گیاه شناسی تفلیس باید سوار تله کابین می شدیم و به بالای تپه می رفتیم.برای سوار شدن به تله کابین نیاز به تهیه یک کارت الکترونیکی شهری (کارت بلیط) به قیمت 2 لاری بود،داخل ایستگاه تله کابین در سمت راست غرفه فروش این بلیط ها قرار دارد.هزینه خرید کارت 2 لاری و هزینه استفاده از تله کابین برای مسیر رفت 2.5 لاری و برای مسیر برگشت نیز 2.5 لاری است.کارت را خریداری کردیم و برای مسیر رفت و برگشت برای هر نفر به مبلغ 5 لاری شارژ کردیم،نیاز به تهیه کارت بلیط برای هر نفر نیست و از یک کارت چند نفر می توانند استفاده کنند.سوار تله کابین شدیم و تله کابین شروع به صعود به سمت ایستگاه بالای تپه کرد،از بالای رود کورا و ساختمان ها گذر کردیم و پس از سه یا چهار دقیقه به ایستگاه بالای تپه رسیدیم و از تله کابین پیاده شدیم.

080.jpeg

080- کارت بلیط تفلیس

081.jpeg

081- نمایی از شهر از داخل تله کابین

پس از خروج از محوطه ایستگاه،در مقابلمان باغ گیاه شناسی قرار داشت که شامل دره ایی پوشیده از گیاهان مختلف بود و این امکان وجود دارد که از بالا به سمت پایین دره را با استفاده از زیپ لاین به مبلغ 30 لاری طی کنید یا از مسیر پشت نارین قلعه به سمت پایین دره بروید.سمت راست مسیری قرار دارد که در آن چند مغازه به فروش سوغاتی های گرجی و اشیاء دیگر می پردازند،همچنین در مسیر دوربین هایی برای دیدن سطح شهر از بالای تپه تعبیه شده اند(هزینه استفاده از دوربین ها 1 لاری برای 2 دقیقه است).به مسیر ادامه دادیم تا به مجسمه مادر گرجی نزدیک و نزدیک تر شدیم.مجمسمه ایی با ارتفاع حدودا 12 متر که از نمادهای مهم گرجستان می باشد.در یک دست این مجسمه شمشیری برای رویارویی با دشمنان و در دست دیگر ظرف آبی برای پذیرایی از دوستان است.امروز هوا کمی گرفته بود اما از لحاظ دما بسیار شرایط مساعدی بر قرار بود.در مسیر سرسبز و با صفای کنار مجسمه مادر گرجی کمی پیاده روی و استراحت کردیم(قطعا محوطه بالای این تپه و باغ گیاه شناسی در فصل بهار و تابستان،سرسبزی و زیبایی چشم نوازی خواهند داشت) و سپس به سمت ایستگاه تله کابین برای بازدید از نارین قلعه که تقریبا قلعه ایی تخریب شده است آمدیم.چون بلیط رفت و برگشت تله کابین را داشتیم کمی از پله های کنار نارین قلعه به سمت پایین آمدیم و از نزدیک این قلعه را دیدیم و سپس به بالا برگشتیم و با استفاده از تله کابین و در حال لذت بردن از مناظر شهر از زاویه دید داخل کابین،به پایین آمدیم.

082.jpeg

082- نمای زیبای شهر از بالای تپه

083.jpeg

083- غرفه های فروش سوغاتی

084.jpeg

084- مجسمه مادر گرجی

085.jpeg

085- باغ گیاه شناسی تفلیس

086.jpeg

086- نمایی از نارین قلعه از داخل میدان شاردنی

087.jpeg

087- زیپ لاین

فیلم منظره شهر از کنار مجسمه مادر گرجی

وقت شکم گردی فرا رسیده بود و چون نزدیک پل متخی و میدان شاردنی بودیم و دیروز از غذاهای گرجی آن رستوران بسیار راضی بودیم،همراه دوستانمان تصمیم گرفتیم نهار را در همان رستوران صرف کنیم.سعی کردیم غذاهای امروز متفاوت با روز قبل باشد،خاچاپوری(با محتویات داخلی پوره گردو و کمی گوشت چرخ شده) و خینگالی سرخ شده در روغن و آجارولی (نان بیضی شکل حجیمی که داخل آن با پنیر آب شده پر شده و روی آن یک تخم مرغ خام انداخته اند) و غذای دیگری که محتویات آن گوشت طعم دار شده در سس تند همراه با سبزیجات معطر که بسیار خوشمزه و لذیذ بود را سفارش دادیم.اولین باری بود که تخم مرغ خام در غذایم می دیدم، با خوردن آجارولی طعم متفاوتی را تجربه می کنید و سبک خاص خود را برای میل کردن دارد.باید تیکه های کوچکی از نان را از گوشه ها جدا کنید و سپس آنرا به مخلوط پنیر و تخم مرغ آغشته کنید و سپس میل نمایید.صورتحساب این چهار غذا که از حجم و کیفیت قابل قبولی برخوردار بودند 41.4 لاری شد.

088.jpeg

088- خاچاپوری

089.jpeg

089- آجارولی

090.jpeg

090- خوراک گوشت

پس از صرف غذا،به سمت پل عشق و حمام های سولفور راهی شدیم.دست راست میدان شاردنی را در پیش گرفتیم تا به خیابان آبانو (Abano St) رسیدیم.پارک حیدر علیوف (رئیس جمهور مرحوم کشور آذربایجان) نبش خیابان آبانو قرار دارد و مجسمه ایی برای بزرگداشت ایشان در این پارک کوچک نصب شده است.سمت راست و داخل خیابان آبانو، گنبدهای آجری کوچک و بزرگی در کنار یکدیگر منظره زیبایی از حمام های سولفور را به نمایش می گذارند.چند عروس و داماد به همراه خانواده هایشان در کنار این گنبدها و داخل پارک در حال گرفتن عکس و فیلم بودند و چند پسر جوان هم لباسهای محلی بر تن کرده تا مراسم سنتی و یا رقص محلی در مقابل عروس و داماد انجام دهند.ما هم مشغول عکس گرفتن در کنار این گنبدهای آجری که یادگار تاریخ هستند،شدیم.هزینه استفاده از حمام های سولفور بین 40 تا 50 لاری می باشد.بعد به سمت حمام زیبای شاه عباس رفتیم که کاشی کاری های آبی با معماری اصفهانی آن از دور به ما خوش آمد می گفتند.مناره آجری مسجد تفلیس(مسجد الجمعه) نیز که یادگار شاه عباس است و تنها مسجد شهر می باشد از پشت ساختمان های کوتاه و بلند رنگارنگ قد بر افراشته بود.آبی با جریان کم از کانالی در کنار حمام ها روان بود و به نظر سر منشاء آن در بالادست قرار داشت.از کنار حمام شاه عباس گذشتیم و به سمت مسیری که در دل دیواره های بلند کوه در مقابلمان می دیدیم رفتیم تا به پل عشق برسیم.در مسیر دو نوازنده محلی گرجی در حال اجرا بودند و چند هموطن شاد و مسرور در حال رقصیدن،آهنگی که از ترکیب سازهای این نوازندگان شنیده می شد مانند آهنگهای آذری اما با کمی تفاوت بود.

091.jpeg

091- مجسمه حیدر علیوف

092.jpeg

092- حمام های سولفور

093.jpeg

093- کانال آب

094.jpeg

094- حمام شاه عباس

095.jpeg

095- مناره مسجد تفلیس

096.jpeg

096- جوانهایی با لباس محلی برای انجام مراسم در عروسی

به مسیرمان ادامه دادیم تا به پل زیبای عشق برسیم،مثل اینکه نشان دادن امید به دوام عشق و رابطه به این نحو در بسیاری از کشورها به رفتاری جالب توجه تبدیل شده است.به پل عشق رسیدیم،قفل های رنگارنگ کوچک و بزرگ مانند لباسی رنگارنگ تن فلزی این پل را پوشانده بودند،عروس و دامادی هم بر روی پل در حال عکس گرفتن و قفل زدن عشقشان در دلهایشان و در ظاهر به بدنه پل بودند.در کنار پل غرفه کوچکی به فروش قفل های مختلف و سوغاتی می پرداخت.بعضی از عشاق،اسم خود را روی قفل ها نوشته بودند و دیدن خط فارسی و سایر خطوط بر روی قفل ها نیز برای ما جذابیت داشت.ما هم بر روی پل چند عکس گرفتیم و سپس به راهمان در میان دیوارهای بلند سنگی کوه که در بالای آن بنای هتل ها و ساختمان ها قرار داشت،ادامه دادیم.عروس و دامادها نیز به همراه خانواده هایشان در جلو و پشت سر ما در مسیر بودند تا در آخر به آبشار کوچک زیبایی رسیدیم.قطرات آب مانند مروارید از بالای آبشار به آبگیر کوچکی که در پایین آبشار تشکیل شده بود،سرازیر می شدند.منطقه زیبا و آرامی بود که زیبایی آن با صدای موسیقی آبشار در هم آمیخته شده بود.منتظر ماندیم تا اول آنها عکس های یادگاری عروسی را بگیرند و سپس ما هم به گرفتن چند عکس و کمی ایستادن در فاصله ایی نزدیک آبشار بسنده کردیم،بدلیل اینکه نسیمی می وزید و قطرات آب را پراکنده می کرد و نزدیک آبشار سرد بود.پس از دیدن آبشار به سمت ابتدای مسیر و سپس میدان شاردنی راه افتادیم.امروز روز پر جنب و جوشی برای ما بود،همراهانمان کمی خسته بودند و برای تجدید قوا و استراحت،با گرفتن تاکسی به مبلغ 7 لاری به سمت هتل رفتیم.

097.jpeg

097- پل عشق

098.jpeg

098- یک قفل زیبا

099.jpeg

099- ساختمانهایی که در لبه دیواره های سنگی قرار داشتند

100.jpeg

100- آبشار زیبایی که در انتهای مسیر قرار داشت

ساعت 22:00 برای قدم زدن از هتل بیرون آمدیم یکی از همراهانمان با ما نیامد و در هتل ماند،برج تلویزیون تا نیمه در مه فرو رفته بود اما شب ها هوا صاف و آرام و بسیار معتدل تر از صبح ها بود.به سمت خیابان روستاولی رفتیم و سپس در این هوای مطبوع به سمت میدان آزادی پیاده روی کردیم.استفاده از نورپردازی در شب،زیبایی خاصی به ساختمان های تفلیس بخشیده است،ما هم برای دیدن این نورپردازی های زیبا از میدان آزادی به سمت خیابان پوشکین (Aleksandr Pushkin St.) رفتیم.در راه خرابه های دیوار باستانی شهر تفلیس را که نور پردازی شده بود دیدیم و به سمت خیابان باراتاشویلی (Baratashvili St.) ادامه مسیر دادیم،در این خیابان مجسمه های زیبایی در پیاده راه نصب شده اند که یکی از آنها به نام (Konka) در انتهای خیابان و در کنار هتل بزرگ و مجلل آمباسادوری (Ambassadori) قرار دارد.روبروی هتل در زیر پل،یکی از بزرگترین مراکز تفریحات شبانه که در بین ایرانیان بسیار معروف است،قرار دارد.کلیسای سامبا،کاخ ریاست جمهوری،پل صلح،نارین قلعه و مجسمه مادر گرجی همگی با نور پردازی های بسیار خوب،چشم هر بیننده ایی را در شب متوجه زیبایی خود می کنند.مسیر کنار رودخانه را به سمت پل صلح ادامه دادیم،کلیسای آنچیسخاتی نیز که از قدیمی ترین کلیساهای تفلیس است در این مسیر قرار دارد.پل صلح با رقص نور آبی زیبایی آراسته شده و در حال هنر نمایی بر روی رود کورا بود،و با رقص نور زیبایش حتی آب های تیره رود کورا را به وجد آورده و رنگارنگ کرده بود.ساعت از نیمه شب گذشته و خیابان ها نیز خلوت بودند،ما هم هر آنچه در شب باید می دیدیم را تماشا کرده بودیم و با تاکسی پس از گشتی در شهر به هتل برگشتیم تا برای روز چهارم آماده شویم.

کرایه تاکسی برای 5 نفر مجموعا: 18 لاری

خرید کارت بلیط و بلیط رفت و برگشت با تله کابین برای 5 نفر: 27 لاری

ناهار در سامیکیتنو(4 غذا): 41.4 لاری

101.jpeg

101- مجسمه جرجیس مقدس در شب

102.jpeg

102- کلیسای سامبا در شب

103.jpeg

103- مجسمه های داخل پیاده راه

104.jpeg

104- مجسمه konka رقص محلی گرجی

105.jpeg

105- پل صلح و نارین قلعه در شب

106.jpeg

106- برج تلویزیون در شب

107- فیلمی از روز سوم (حمام های سولفور)

روز چهارم:

شب قبل همگی باهم مشورت کردیم و قرار بود امروز با قطار به باتومی برویم.همراهانمان کاملا مشتاق بودند که به باتومی برویم اما صبح کاملا نظرشان عوض شد،بیشتر بخاطر تنبلی نظرشان را عوض کردند.این دو همراه اصلا به زبان انگلیسی مسلط نبودند و به نوعی مسئولیتشان در این سفر با ما بود و نمی توانستیم آنها را تنها رها کنیم و خودمان به این شهر ها برویم.به هر ترتیب امروز به گشت و گذار در مراکز خرید اختصاص یافت.درباره بعضی مراکز خرید در تفلیس از دوستانی که قبلا سفر کرده بودند،اطلاعاتی کسب کرده بودیم.مرکز خرید تفلیس مال کمی دور است و اجناس گران هستند،البته برادر همسرم و همراهانمان در روز دوم به این مرکز خرید رفته بودند و آنها هم تعریف قیمت های بالای این مرکز خرید را می کردند.بازاری قدیمی و سنتی به نام واگزال به عنوان گزینه اول برای بازدید امروز در نظر گرفته شد.از درب هتل تاکسی را با مبلغ 5 لاری تا بازار واگزال گرفتیم.بازار واگزال،بازاری قدیمی با سبکی شبیه به بازار مولوی تهران است.وارد بازار شدیم و در دالان های باریک و گاها پهن که از سقف اجناس آویزان و در ارتفاع کمی قرار داشتند قدم می زدیم و به اجناس نگاه می کردیم تا چیزی مناسب خرید پیدا کنیم،اما به نظر کیفیت اجناس نسبت به قیمت هایشان مناسب نبود و کلا از هر نوع خریدی در این بازار منصرف شدیم و به بیرون از بازار آمدیم.در کنار بازار پاساژ نسبتا جدیدی قرار داشت،وارد آن شدیم در طبقه اول چند مغازه بیشتر نبود که به فروش موبایل و لوازم جانبی و غیره می پرداختند،با پله برقی به طرف بالا رفتیم.در طبقه بالا که بسیار وسیع تر بود چندین مغازه به فروش تابلوهای نفیس طلا و نقره کاری از چهره حضرت عیسی(ع)و مادر ایشان می پرداختند،شبیه همان تابلوهایی که در کلیسا ها بود البته نه با آن قدمت،در طرف دیگر این سالن،هر فروشنده در پشت یک ویترین میز مانند کوچک نشسته بود و به فروش زیور آلات یا سنگ های قیمتی می پرداخت که تعداد آنها نیز زیاد بود.در لا به لای مسیری که بین میزهای کنار هم چیده شده تشکیل شده بود قدم می زدیم و به جواهرات هر ویترین با دقت نگاه می کردیم،اما بدلیل اینکه عیار طلای مصرفی جوهراتشان فرق می کرد و ما هم تبحری در این کار نداشتیم منصرف شدیم.

108.jpeg

108- بازار واگزال

109.jpeg

109-  پاساژی که در کنار بازار بود

110.jpeg

110- طبقه بالای پاساژ

از پاساژ خارج شدیم و با گرفتن تاکسی به مبلغ 5 لاری به میدان آزادی رفتیم،تا از چند فروشگاه که قبلا نظرم را جلب کرده بود دیدن کنیم.چندین مغازه را دیدیم و کمی خرید انجام دادیم و در خیابان روستاولی به سمت میدان جمهوری رفتیم و دوستانمان به هتل برگشتند.ساعت حدود16:30 بود و شکممان هوس غذای گرجی کرده بود. اتفاقی در خیابان الکساندرگریبودوو (Griboedov St) تابلو چند غذاخوری محلی توجه ما را جلب کرد،به سمت رستورانی به نام سوبوتانو Sobotano رفتیم،داخل که شدیم ابتدا فکر کردیم وارد کافی شاپ کوچکی شدیم،همسرم به سمت پیشخوانی که روبروی ما در وسط رستوران بود رفت و پرسید: آیا غذای گرجی سرو می کنید؟ پاسخ گارسون جوان بله بود.فضای رستوران بسیار زیبا و دلنشین بود،به سبکی قدیمی و آمیخته شده با نقاشی بر تن دیوارها و تزئین شده با گیاهان سرسبزی که پشت پنجره ها قرار داشتند.بر روی صندلی های چوبی نشستیم و گارسون منو را آورد،گرچه منو تصویر غذاها را در خود نداشت اما خوشبختانه به زبان انگلیسی و گرجی بود.

ما در سفرهایمان بیشتر ترجیح می دهیم به رستوران هایی برویم که در آن افراد محلی بیشتر از توریست ها حضور دارند،چون مطمئنا آنها بهتر از توریست ها رستورانهای خوب محل زندگیشان را می شناسند.خانم میانسالی که انگلیسی می دانست برای گرفتن سفارشات آمد.یک کباب با نان و یک کباب بره(چنجه) و یک غذای سنتی گرجی بنام شکمرولی که پیشنهاد آن را از گارسون گرفتیم به همراه دو عدد کوکاکولا سفارش دادیم.در این فرصت که غذاها آماده میشد ما هم مشغول گرفتن عکس در فضای رستوران و کمی صحبت با هم شدیم،بعد از 20 تا 25 دقیقه گارسون یک به یک غذاها را آورد و هر کدام از ما از همه غذاها مقداری میل کردیم.کباب ها طعم بی نظیری داشتند که مشخص بود گوشت خوب به میزان کافی در آنها استفاده شده است و آمیخته با سبزیجات بود و اما شکمرولی،مرغ کامل کوچکی که تکه تکه شده و بعد از سرخ شدن،در داخل ظرفی سفالی درون سسی متشکل از سیر و خامه و ادویه جات طعم دار شده بود و در کوره نیز پخته شده بود.به قدری داغ بود که تا چند دقیقه بعد از آمدن سر میز هنوز در حال قل زدن بود و حدود نیم ساعت خوردن این غذای بسیار لذیذ همراه با نان محلی طول کشید.پس از صرف غذا،من و همسرم و برادر همسرم چند دقیقه ایی گرم صحبت درباره برنامه فردا شدیم که بازدید از چند شهر اطراف تفلیس بود،چون پرواز ما ساعت 24 فردا شب بود،زمان کافی برای بازدید از این چند شهر را داشتیم.با پرداخت صورتحساب به مبلغ 57 لاری که واقعا ارزش داشت از رستوران خارج شدیم.

111.jpeg

111- رستوران سوبوتانو

112.jpeg

112- فضای زیبای داخل رستوران

113.jpeg

113- کباب

114.jpeg

114- کباب بره(چنجه) و شکمرولی

به همراه همسرم در خیابان روستاولی به سمت دفتر یکی از آژانسهای مسافرتی که خدمات گشت شهرها را ارائه می داد رفتیم و برنامه گشت چند شهر اطراف تفلیس و هزینه آنها را جویا شدیم.نظر ما بر این بود که شهرهای متسختا،جواری،اوپولیتسخه(شهر سنگی) و گوری(زادگاه استالین) را برای بازدید انتخاب کنیم.این آژانس مبلغ 45 لاری برای هر نفر برای این گشت اعلام کرد( همراه با 20%تخفیف)،البته بدون احتساب هزینه ورودی موزه استالین این قیمت را داد.برنامه زمان بندی سفر را از آژانس گرفتیم و گفتیم بعد از تصمیم گیری به آنها خبر می دهیم چون تا ساعت 22:00 باز بودند.از آژانس که خارج شدیم،راننده ون بنزی که در کنار خیابان پارک کرده بود به همسرم اشاره کرد،به سمت او رفتیم و گشت همین چهار شهر را به ما پیشنهاد کرد و برای هر نفر مبلغ 30 لاری قیمت داد و کارت خود را برای هماهنگی ساعت حرکت به ما داد.در سطح شهر ماشین ها و ون های زیادی را می بینید که تابلوهای گشت شهری پشت شیشه های آنها نصب شده و شما را به گشت شهری و یا گشت شهرهای اطراف می برند،البته بعضی از این ون ها قیمت های خیلی پرتی برای همین گشت می دادند،پس حسابی پرس و جو کنید،البته من در مورد بیمه مسافرانی که توسط این ون ها به گشت برده می شوند تردید دارم.حتی شما میتوانید در صورت داشتن گواهینامه بین المللی،در کشور گرجستان خودرو کرایه کنید.خودرو های زیادی در کنار خیابان وجود داشت که برای کرایه دادن بودند و یا می توانید از شرکت های معتبری مثل Europcar (به آدرس www.europcar.ir )از داخل ایران برای کرایه ماشین در طول سفرتان در کشور مقصد اقدام کنید.

115.jpeg

115- جدول برنامه های شرکت Holiday in Georgia

116.jpeg

116-خودروهای کرایه ایی کنار خیابان

امروز خیلی پیاده روی کرده بودیم و برای رفع خستگی و کمی استراحت به سمت هتل برگشتیم.برای شب تصمیم داشتیم به رستورانی که اجرای رقص گرجی هم داشته باشد برویم.از قبل یکی از دوستان لطف کرده بود و موقعیت رستورانی بنام تابلا سالن را که در خیابان چاوچاوادزه (Chavchavadze Ave)  قرار داشت برایمان ارسال کرده بود و حدود ساعت 20:30 هتل را برای رفتن به سمت این رستوران ترک کردیم.از آنجایی که هوا شب ها بسیار مطبوع بود تصمیم گرفتیم با استفاده از برنامه مسیر یابی،این مسیر 30 دقیقه ایی را پیاده طی کنیم چون تا به حال به سمت خیابانهای سمت چپ هتل نرفته بودیم.پس از گذشتن از چند خیابان،تغییر در سبک معماری ساختمان ها و نیز عرض خیابان ها و نمای شهری کاملا مشهود بود.محله های در مسیر بیشتر دارای خیابان هایی عریض و ساختمان هایی نوساز بودند که کلا ما را از فضای آن ساختمان های آجری قدیمی که به نظرم هر لحظه امکان فرو ریختن داشتند،بیرون آورد و به نوعی بالای شهر حساب می شد،خوشحال بودم که این روی شهر هم که مدرن تر و بهتر بود را دیدم تا نظرم در مورد شهر،که در ابتدا قدیمی و  ساده و فقیرانه می آمد عوض شود(البته این نظر شخصی من است).به رستوران رسیدیم،رستورانی زیبا با طراحی داخلی شیک،همسرم وارد شد اما خبری از رقص نبود،داخل رستوران هم تقریبا پر بود.از گارسون پرسیده بود رقص گرجی در چه ساعتی انجام می شود،گارسون پاسخ داده بود که برنامه رستوران عوض شده است و فقط در روزهای جمعه اجرای رقص گرجی دارند.همسرم از رستوران بیرون آمد و موضوع را به من و برادرش و دوستانمان اعلام کرد.خوشبختانه شب قبل در میدان آزادی یک ایرانی تراکت رستوران ایرانی نایب را به برادر همسرم داده بود که علاوه بر سرو غذاهای ایرانی رقص گرجی هم داشت،پس در کنار خیابان دست تکان دادیم و برای رفتن به میدان آزادی یک تاکسی به مبلغ 5 لاری گرفتیم.واقعا مسیر خیلی دور بود و به نوعی از این سر شهر به آن سر شهر بود و این کرایه به نظر خود ما خیلی در مقابل کرایه های تهران کم بود.به هر ترتیب به میدان زیبا و نورانی آزادی رسیدیم.

117.jpeg

117-  رستوران نایب

رستوران نایب در خیابان شالوا دادیانی Shalva Dadiani St قرار داشت.بعد از وارد شدن به خیابان و طی کردن مسافتی حدود صد متر،دست چپ خیابان رستوران نایب قرار داشت.جلوی رستوران آقایی خوش برخورد ما را دعوت به رستوران کرد و با کمی پرس و جو درباره کیفیت غذاها و ساعت اجرای رقص گرجی،مجاب شدیم که از رستوران استفاده کنیم.پیش خودم گفتم عجب دربان شیک پوش و مودبی گذاشتند،پس احتمالا رستوران خوبی خواهد بود،بعدا متوجه شدم این آقا مدیر رستوران بوده و در جلوی درب منتظر مهمانهایشان بودند.

رستوران در طبقه پایین قرار داشت و با چند پله پایین رفتن به سالن رستوران رسیدیم،خانمی که ایرانی بود پس از خوش آمد گویی ما را به سمت میزی هدایت کرد و از او پرسیدیم که چه زمانی رقص اجرا می شود و ایشان گفتند حدود 22:00 یا 22:30،رستوران خلوت بود و به غیر از ما و چند آقا و یک خانواده دیگر کسی در رستوران نبود،البته زمان سفر ما هم زمان مسافر خیزی نبود و کلا در شهر توریست و هموطنان کمی را دیدیم.دی جی هم در این فاصله با آهنگ های مختلف و کمی رقص نور سر مشتریان را گرم می کرد.جوجه کباب و چلو کباب سفارش دادیم و پس از حدود یک ربع غذاها بر سر میز آمد.

118.jpeg

118- شام رستوران نایب

آن طرف سالن خانم جوانی که گرجی بود با لباس های محلی آماده شده و منتظر هماهنگی با دی جی بود.آهنگ سنتی گرجی نواخته شد و این خانم چالاک و سریع،شروع به اجرای رقص گرجی نمود،در ابتدا کمی آهسته مشغول اجرای رقص بود و من هم مشغول فیلم برداری اما با اوج گرفتن آهنگ با حرکاتی سریع از این طرف به آن طرف سالن در حال رقص و حرکت بود و من هم در حال گردش دستم به چپ و راست برای فیلم برداری از این رقص زیبا،اجرای اول حدود 3 یا چهار دقیقه طول کشید و پس از آن این خانم از سالن خارج شد و ما هم به ادامه صرف غذا پرداختیم.پس از اتمام غذا،دوباره خانم گرجی با لباس سنتی دیگری که بر تن داشت در گوشه سالن حاضر شد و ما نیز از این که اجرای دیگری را خواهیم دید خوشحال بودیم.با شروع آهنگ گرجی دوربینم را روشن کردم و از این اجرای زیبای رقص گرجی که کمی متفاوت تر از قبلی بود فیلم گرفتم،رقص گرجی شباهت زیادی به رقص آذری دارد.لحظات مفرح و شادی همراه با موسیقی پر انرژی و جذاب گرجی در آن شب برای ما رقم خورد.پس از اتمام اجرا،با پرداخت صورت حساب به مبلغ 54 لاری،از رستوران بیرون آمدیم(به نظرم امشب هم بهتر بود از غذاهای گرجی میل می کردیم) و گرم صحبت شدیم و برای هضم غذا و لذت بردن از مناظر میدان آزادی و خیابان روستاولی در شب،به سمت هتل پیاده به راه افتادیم.و ماجرای روز چهارم ما با رسیدن به هتل به پایان رسید.(بدلیل احترام به قوانین سایت فیلم رقص گرجی را در سفرنامه قرار ندادم.)

کرایه تاکسی برای 5 نفر مجموعا: 15 لاری

ناهار در سوبوتانو(3 نفر): 57 لاری

شام گرجی در رستوران ایرانی نایب(5 نفر): 54 لاری

تنقلات:16 لاری

روز پنجم:

صبح طبق معمول بیدار شدیم و صبحانه خوردیم.قرار بود زودتر اتاقها را تحویل دهیم پس شب گذشته بیشتر وسایل را جمع کرده بودیم و چمدان ها آماده بود.به لیدرمان برای اطلاع از ساعت ترانسفر به سمت فرودگاه تفلیس پیام دادیم،اما هر چه منتظر شدیم جواب نداد که نداد،تا مجبور شدیم به کارمند آژانس در تهران پیام بدهیم تا ما را راهنمایی کند،واقعا جای تشکر و قدردانی دارد که چند دقیقه پس از پیام ما ایشان جواب داده و قول پیگیری دادند و نیز شماره مدیر لیدرهای همکارشان در تفلیس را به ما دادند که از طریق تلفن هتل با ایشان تماس گرفتیم و پس از حدود یک ساعت اطلاع دادند که ترانسفر ساعت 20:00 مقابل درب هتل حاضر خواهد شد.از آنجایی که ساعات اولیه روز را از دست داده بودیم و هوا نیز امروز ابری و کمی سردتر بود و همچنین کمی ساز مخالف زدن همراهانمان،مجبور به لغو بازدید از شهرهای اطراف شدیم که ناراحت کننده بود(واقعا در انتخاب همسفر وسواس به خرج بدهید).در لابی هتل نشسته بودیم و در حال تصمیم گیری برای اینکه امروز را چطور بگذرانیم،تصمیم بر این شد که به بازدید از بازار عتیقه جات،معروف به پل خشک Dry Bridge برویم.از قبل یک نقشه کاغذی تهیه کرده بودیم که روی آن پل خشک مشخص شده بود.فاصله چندانی تا هتل ما نداشت.پیاده به سمت اواسط خیابان روستاولی رفتیم،جایی که کلیسای کاشوتی قرار دارد.

119.jpeg

119- سر درب ورودی کلیسا از داخل حیاط

داخل حیاط کلیسا شدیم،اول قصد نداشتیم از داخل این کلیسا دیدن کنیم،اما حس کنجکاوی اجازه این کار را به ما نداد.داخل این کلیسا نیز مانند سایر کلیساها به شکل یک اثر هنری زیبا و مقدس با نقاشی ها و تابلوها تزئین شده بود.چند کشیش و چند نفر از مردم در داخل کلیسا حضور داشتند.از لحظه ایی که وارد شدیم یکی از کشیش ها به دقت به ما نگاه می کرد،شاید برایش حضور ما در این مکان جای سوال بود،به هر ترتیب بخاطر نگاه کنجکاوانه ایشان و برای اینکه مزاحم اوقات معنوی آنها نشویم،دوربینمان را خاموش کرده و هیچ عکسی از فضای داخل کلیسا نگرفتیم.

120.jpeg

120- نمایی از پشت کلیسای کاشوتی

121.jpeg

121- مجسمه داخل پارک

122.jpeg

122- مجسمه داخل پارک

123.jpeg

123- عکسی که از روی پل خشک گرفتم(یکی از عکسهای دوست داشتنی این سفر)

بعد از بازدید از کلیسا به پشت آن رفته و وارد پارک نهم آوریل9 April شدیم،داخل پارک مملو از مجسمه های گوناگون بود که به افتخار اشخاص مهم نصب شده بودند.طبق نقشه از داخل پارک گذر کردیم تا در آن طرف پارک به بازار عتیقه جات پل خشک رسیدیم.کنار خیابان پر بود از بساط دستفروشان که به فروش عتیقه جات،البته عتیقه که چه عرض کنم بیشتر وسایل سمساری و لوازمی بود که شاید در خانه ها مانده بود و بلا استفاده شده بودند و حال جنبه عتیقه داشتند.چشمانمان روی زمین و داخل بساط این دستفروشان را جستجو می کرد تا شاید شیء خاصی توجهمان را جلب کند.در بساط این دستفروشان همه چیز از هر زمینه ایی یافت می شد،مدال های قدیمی،عکس های استالین،صفحه گرامافون،قاشق و چنگال قدیمی،ادوات سربازان مربوط به زمان جنگ،ماسک گاز،فنجان های بلوری،چاقو،دوربین های عکاسی قدیمی،رادیو های نوستالژیک،پول کاغذی،جالب بود که 2000 تومانی ایرانی نیز بین این پول های کاغذی حضور داشت و کلی وسایل و اشیاء دیگر،به نوعی انگار که قسمت عتیقه فروشان پاساژ پروانه تهران اجازه برگزاری گالری در فضای آزاد داشته باشند.اندکی در میان بساط ها گشت زدیم،بیشتر دستفروشان زبان انگلیسی را در حد برطرف کردن نیازشان می دانستند و این موضوعی بود که من در سفرهایم به وفور دیده بودم که هر جا پول نقشی در میان ارتباط انسان ها دارد افراد به خوبی زبان یکدیگر را می فهمند و پول باعث شده است تا فروشنده ها زبان های دیگر را یاد بگیرند.به نظر خود من این موضوع بخشی از تبادل فرهنگی است که در نتیجه ارتباط زیاد جوامع با هم رخ می دهد،مانند زمان قدیم که تجار از جاده ابریشم استفاده می کردند و همین جاده و رفت و آمد تجار به مناطق مختلف به مرور زمان باعث پیشرفت مناطق موجود در مسیر جاده ابریشم شد.

124.jpeg

124- نمایی از بازار پل خشک

125.jpeg

125- بساط دست فروشان

126.jpeg

126- بساط دستفروشان

127.jpeg

127- پوست خرس در بساط یکی از دستفروشان

128.jpeg

128- مدال ها و پول های کاغذی و 2000 تومانی ایران

سر یکی از بساط ها چشم همسرم به یک بطری کتابی فلزی زیبا خورد،به انگلیسی پرسید قیمت این بطری چند است؟ فروشنده در جواب به فارسی قیمت را گفت،تعجب کردیم،فروشنده که به نظرم از رنگ چهره و ظاهر ما فهمیده بود توریست های ایرانی هستیم با ما گرم صحبت شد،آن بطری را خریدیم و همسرم به فروشنده گفت که خوب فارسی حرف می زنید،از کجا یاد گرفتید؟  مرد فروشنده در پاسخ گفت که من کرد هستم،کرد گرجستان.گفتیم مگر گرجستان هم کرد دارد،گفت بله و به چند دستفروش دیگر که آنها هم کرد بودند اشاره کرد و گفت که به زبانهای کردی،گرجی،فارسی و کمی ترکی مسلط است.فروشنده خوش برخوردی بود و از هم صحبتی با او خوشحال شدیم و برای او آرزوی موفقیت کردیم و به ادامه گشت و گذار در میان بساط ها پرداختیم.چند سوغاتی و یادگاری از نماد مجسمه مادر برای منزلمان خریدیم.در هر سفر سعی می کنیم از یکی از آثار شاخص آن شهر یا کشور یک یادگاری برای خودمان بخریم تا با دیدن آن خاطرات سفر به آن منطقه در ذهنمان تداعی شود.همچنان که مشغول گشت زدن بودیم به سمت پایین پل رفتیم،دو طرف پیاده راه پر بود از نقاشی های رنگارنگ با سبک های مختلف سنتی و مدرن و یا مفهومی که پیاده راه را مانند بوم نقاشی بزرگی،سرشار از رنگ و انرژی کرده بود.سر یکی از بساط ها چند کلاه پشمی بزرگ با رشته های پشم فر شده،که از کلاه های سنتی گرجی است دیدیم و بر سرمان گذاشتیم و با این ظاهر جذاب و متفاوت چند عکس گرفتیم.

129.jpeg

129- پایین پل خشک

130.jpeg

130- تابلوهای رنگارنگ در پیاده راه

131- فیلمی از بازار پل خشک

ساعت حدود 14:00 بود و بدنمان نیاز به استراحت و سوخت رسانی با غذاهای خوشمزه گرجی داشت.شکم گردی هم بخش لذت بخش سفرهایمان را تشکیل می دهد.همان مسیری که آمده بودیم  را برگشتیم و بعد از عبور از میان پارک به خیابان روستاولی رسیدیم و کمی در مقابل کلیسای کاشوتی بر روی نیمکت های کنار خیابان نشستیم تا اندکی استراحت کنیم.در مدت این استراحت چند دقیقه ایی،به رفتار عابرین پیاده در مواجهه با کلیسا نگاه می کردم.زن و مرد،پیر و جوان و حتی نونهالان نیز با عبور از مقابل کلیسا یا آنطرف خیابان،می ایستادند و با کمال ادب و اعتقاد احترام می گذاشتند و یا لحظه ایی می ایستادند و زیر لب دعایی می خواندند و می رفتند.از روی نیمکت ها بلند شدیم تا به سمت میدان آزادی برویم،ناگهان به سمت خیابان و اتوبوسی که در حال عبور از مقابل کلیسا بود نگاه کردم،صحنه ایی که دیدم برایم بسیار جالب بود،با دست به شانه همسرم زدم و گفتم داخل اتوبوس را نگاه کن،بیشتر مسافران داخل اتوبوس در حال احترام گذاشتن به کلیسا با حرکت دستانشان و لمس سمت چپ و راست بدنشان بودند،فکر کنم فقط راننده که دستانش بند بود این کار را انجام نداده بود و یا شایدم انجام داده بود و من ندیدم،چقدر اعتقادات راسخ و ریشه داری در وجود این مردم نهفته است.پس از دیدن این صحنه ها در طول سفر تصمیم گرفتم نام سفرنامه را "قدیس" انتخاب کنم تا نمادی از اوج محبت و اعتقاد این مردم به حضرت مسیح(ع) باشد.به سمت میدان آزادی رفتیم تا در شعبه دیگری از رستوران سامیکیتنو وعده ناهار را میل کنیم.این  شعبه از رستوران سامیکیتنو در گوشه سمت چپ میدان آزادی قرار دارد.وارد رستوران شدیم،این رستوران همانند شعبه دیگرش شلوغ اما آرام تر از آن بود.

نشستیم و گارسون برای گرفتن سفارش غذا آمد،3 عدد کباب که داخل نان پیچیده شده بود،من دوباره شکمرولی سفارش دادم و یک خوراک لوبیا که با سبزیجات مخلوط شده و در ظرف سفالی کوچکی پخته و سرو می شد و یک غذا که شبیه به جغول بغول ما بود و از جگر سرخ شده مرغ همراه با مواد دیگر تهیه شده بود،به همراه آب و کوکا کولا سفارش دادیم.نمی دانم کلا غذاهای گرجی دیر حاضر می شدند یا در این رستوران بخاطر شلوغی،حاضر شدن سفارش ها طول می کشید.بلاخره بعد از حدود نیم ساعت گارسون با کباب ها آمد،کیفیت کباب ها خوب بود اما مزه کباب های رستوران سوبوتانو را نمی داد،شکمرولی هم رقیق بود و در مقابل شکمرولی قبلی حرفی برای گفتن نداشت،خوراک لوبیا بسیار غلیظ و خوشمزه و البته بخاطر اینکه در ظرف سفالی و در تنور پخته شده بود چند دقیقه ایی زمان نیاز داشت تا قابل خوردن شود.خوراک جگر سرخ شده هم قابل قبول بود.صورتحساب این وعده نهار حدود 57.20 لاری شد.در کل از اینکه در این چند روز توانسته بودم از غذاهای خوش طعم و متنوع گرجی استفاده کنم بسیار خوشحال بودم و قسمت شکم گردی سفر رضایت بخش بود.

132.jpeg

132- شکمرولی

133.jpeg

133- خوراک لوبیا

134.jpeg

134- خوراک جگر

135.jpeg

135- چورچخلا هایی که در مسیر خریده بودیم(نوعی شیرینی(تنقلات) سنتی)

از رستوران خارج شدیم و به سمت خیابان روستاولی رفتیم،ساعت حدود 16:00 بود و همسرم تصمیم داشت از موزه ملی گرجستان که در اوایل خیابان روستاولی از سمت میدان آزادی قرار داشت بازدید کند.دوستان ناسازگارمان هم ما را ترک کردند و به هتل رفتند،من و برادر همسرم نیز قرار بود برای تعویض یکی از خریدها به مغازه ایی در خیابان روستاولی رفته و سپس به هتل برویم.همسرم به داخل موزه رفت و هزینه ورودی را پرسید و به بیرون آمد،هزینه ورودی برای بزرگسالان 7 لاری بود،اما هر چه لاری داشتیم خرج کرده بودیم،البته دلارها اضافه مانده بود اما قصد تبدیل آنها به لاری را نداشتیم چون ساعات پایانی سفر بود و نیازی به مقدار زیادی لاری نداشتیم.مقداری سکه هم طبق عادت برای یادگاری در چمدان نگه داشته بودیم.سه نفری جلوی درب موزه ایستاده بودیم و همسرم گفت جیبهایتان را بگردید،من هم که می دانستم چقدر بازدید از این موزه برای همسرم ارزشمند است با نگرانی جیب ها و کیف خود را به دنبال سکه های خرد جستجو می کردم.بلاخره 7 لاری که از چندین سکه کوچک و بزرگ که بیشترشان سکه های تتری بودند،درست شد.همسرم با شور و نشاط فراوان با ما خداحافظی کرد و قرار شد بازدید سریعی انجام دهد و به هتل برگردد.از اینجا به بعد همسرم روایت گر مشاهدات خود از این موزه است.

136.jpeg

136- سر درب موزه ملی گرجستان

137.jpeg

137- موزه ملی گرجستان

138.jpeg

138- بلیط موزه

درب بلند و کمی سنگین موزه را فشار دادم و داخل شدم.سمت چپ،باجه تهیه بلیط بود،سکه ها را به مسئول باجه دادم و بلیط ورود به دنیای پر رمز و راز موزه را دریافت کردم.این موزه از ساعت 10:00 تا 18:00 باز می باشد.از مسئول موزه پرسیدم که عکسبرداری مجاز است،در پاسخ گفت بله اما بدون فلش.در روبرو سالن بزرگ و طویلی قرار داشت که در ابتدای سمت چپ آن چند گنجه شامل ظروف قدیمی بود و در سمت راست آن مانیتورهای لمسی وجود داشت که می توانستید بعضی از عکسهای آثار موزه را با کمی توضیحات در آنها مشاهده کنید.از پخش اول گذشتم و به قسمتی رسیدم که باید وسایل حجیم خود مانند کوله پشتی،کیف دستی و غیره را بخاطر حفظ آثار موزه از خطر برخورد با آنها،تحویل می دادم.کوله پشتی را تحویل دادم و کلید کمد آنرا تحویل گرفتم و سپس وارد بخش های اصلی موزه شدم.ساختمان این موزه دارای چند طبقه است،کمی که جلو رفتم سمت چپ پله هایی رو به بالا و پله هایی به سمت طبقه پایین و نیز سالنی پر از جمجمه در روبرویم قرار داشت.به سالن جمجمه ها وارد شدم.هر جمجمه بر روی یک استوانه قرار داشت و دور هیچ کدام شیشه محافظ و غیره نبود اما نباید هیچ کدام را لمس کرد.قدمت بعضی از جمجمه ها به صد و سی هزار سال هم می رسید و با توجه به قدمت و منطقه کشف شدن هر کدام،جمجمه ها شکل ظاهری متفاوتی داشتند که نشان دهنده سیر تکامل انسان در طول قرون متمادی و هر کدام جذاب تر از دیگری بود.در سمت چپ ویترینی قرار داشت که پس زمینه دیوار آن عکس حیوانات بزرگ و بعضا ما قبل تاریخ بود، مانند کرگدن یا شیر کوهی و غیره.روی عکس ها،قطعاتی از بقایای استخوانهای آنها نصب شده بود و حتی مجسمه سر انسان های اولیه از جنس موم در ویترینی دیگر و یک مجسمه تمام تنه انسان اولیه در انتهای سالن قرار داشتند.در سمت راست سالن نیز بقایای صلاح و سنگ های مورد استفاده انسان های اولیه برای شکار و روشن کردن آتش وجود داشت.خواستم از این سالن فیلم بگیرم که مسئول سالن بخاطر مسائل امنیتی جلوی اینکار را گرفت و فقط اجازه عکاسی داد.

139.jpeg

139- سالن جمجمه ها

140.jpeg

140- چند جمجمه قدیمی

141.jpeg

141- بقایای استخوانهای حیوانات

142.jpeg

142- تکه جمجمه های حیوانات

143.jpeg

143- تکه جمجمه های قدیمی

144.jpeg

144- مجسمه هایی از جنس موم(انسانهای اولیه)

بعد از دیدن این سالن،به سمت طبقه پایین رفتم.از چند پله پایین رفتم تا به طبقه زیرزمین رسیدم.در ابتدا ممنوعیت فیلم برداری و عکسبرداری از طریق نشانه ها اعلام شده بود،پس دوربینم را خاموش کردم.سه سالن در این طبقه وجود داشت،ابتدا به سمت سالن سمت چپ رفتم،سالن نسبتا تاریکی بود که در آن نورها بر روی ویترین ها تمرکز داشتند.داخل ویترین ها جواهرات و زیور آلات قدیمی شامل دستبند،گوشواره،گردن بند،مجسمه و سایر اشیائی که همه از طلا ساخته شده بودند،قرار داشت که بعضی از آنها بسیار ظریف و زیبا به شکل اسب طراحی و ساخته شده بودند.موزه بسیار خلوت بود و در طبقه پایین جز من و یک زوج توریست و نگهبانان،کسی حضور نداشت.حتی در سبک طراحی این جواهرات،ساده زیستی و عدم تجمل گرایی گرجی ها به وضوح دیده می شد.به سالن سمت راست رفتم،سالنی که به آثار مذهبی و نمادهای مسیحیت اختصاص داشت.این سالن پر بود از عکسهای قدیمی حضرت مسیح(ع) و مادر ایشان که بر روی پارچه مروارید دوزی شده یا بر روی چوب حکاکی شده یا به صورت نقاشی و تابلو به نمایش گذاشته شده بودند و همچنین یک عدد تاج که از پارچه مروارید دوزی شده ساخته شده بود.سنگ ها و ستون هایی که روی آنها علائم مسیحیت حکاکی شده بود و نیز کتاب های مقدس دست نویس که همه و همه دست به دست داده بودند تا من را چند صد سال در زمان به عقب برگردانند تا گذشته خود و فضای معنوی ایی که از آنها استفاده می شده است را به من نشان دهند و بگویند که روزگاری چقدر زیبا،با ارزش و مقدس بوده اند و چگونه به این حال و روز افتاده اند که در حال حاضر یا رنگ پریده بودند یا کمی چهره شان دچار فرسودگی شده بود.به سالن وسط رفتم که بیشتر مانند یک اتاق کوچک بود.این اتاق به سکه های باقیمانده از دوران اسلامی که منقش به اسم پیامبر(ص) و نمادهای اسلامی بودند و سکه های زمان نادر شاه و نیز شاه عباس اول و دوم و مقداری سکه های دوران های مختلف اختصاص داشت.

145.jpeg

145- سالنی که به پوشش ها اختصاص داشت

146.jpeg

146- ادوات نظامی

147.jpeg

147- زره

148.jpeg

148- پرتره شاه وختانک

به طبقه اول رفتم تا از باقی آثار موزه بازدید کنم.طبقه اول دارای دو سالن طویل در سمت چپ و راست بود.سالن سمت چپ،پوشش مردم در نواحی مختلف گرجستان و سبک و سیاق زندگی آنها را به نمایش گذاشته بود.سالن سمت راست هم به ادوات جنگی نظیر شمشیر،گرز،تفنگ،جنجر و چندین مدل لباس نظامیان گرجی در دورانهای مختلف و نیز تابلو نقاشی هایی از پرتره شاه وختانک اختصاص داشت.پرتره ایی که در هیچ کجا ندیده بودم و این ارزشمندترین قسمت بازدید از موزه هر کشور است،یعنی شما آثار خاص آن کشور را که در هیچ کوچه و خیابانی یافت نمی شود و به شما دید بهتری نسبت به آن کشور و گذشته مردمانش می دهد را مشاهده خواهید کرد.در طبقه دوم هم که به نظرم قسمت بسیار خاصی بود،مجسمه های قدیمی بسیار زیبا،خاص و هنرمندانه ایی قرار داشت که اکثرا حالت صورت افراد مختلف و پیکره های انسان و مجسمه های حیوانات بود.تقریبا نیمی از سالن طبقه دوم را دیده بودم که متوجه حضور یکی از نگهبانان در کنارم شدم،جالب اینجاست که نه در این طبقه و نه در طبقه اول بازدید کننده ایی حضور نداشت(احتمالا موزه صبح ها شلوغ تر است)،فکر کردم در حال انجام کار خود است،جلو آمد و گفت:آقا وقت بازدید تمام شده است و در حال بستن موزه هستیم.من هم که تازه به قسمت بسیار زیبای موزه رسیده بودم سعی کردم سریع از آثار داخل ویترین ها عکسبرداری کنم تا در فرصت مناسب آنها را مشاهده کنم،حتی از نگهبان درخواست کردم تا یک عکس از من در کنار مجسمه ایی که تنه انسان بود اما دچار تخریب شده،بگیرد که با کمال میل قبول کرد.با شور و شوق فراوان و انرژی مثبتی که از این بازدید فوق العاده کسب کرده بودم،حدود ساعت 18:15 دقیقه از درب موزه خارج شدم و آخرین پیاده روی در خیابان روستاولی به سمت هتل را انجام دادم و از شهر تفلیس خداحافظی کردم.

149.jpeg

149- مجسمه های سنگی

150.jpeg

150- آثار هنری فلزی

151.jpeg

151- پیکره تخریب شده(مغرور نا پایدار)

152.jpeg

152- فلوت زن بی فلوت

153.jpeg

153- چراغ پی سوز

154.jpeg

154- چشم ها

155.jpeg

155- مجسمه های سفالی

156- فیلم کوتاهی از موزه و تور مجازی آن

با ادمه سفرنامه با شما هستم.بنا بر هماهنگی مدیر لیدرها،ترانسفر ساعت 20:00 برای انتقال ما به فرودگاه در جلوی درب هتل حاضر شد،گرچه پرواز ساعت 24:00 بود و ما درخواست کردیم که دیرتر به فرودگاه برویم اما قبول نکردند.به هر حال به فرودگاه رفتیم و در همان بدو ورود متوجه شدیم که پرواز حدود 45 دقیقه تاخیر خواهد داشت.در سالن نشستیم تا این چند ساعت بگذرد،اما مگر می گذشت،فرودگاه هم که آنچنان بزرگ نبود که در آن گشت بزنیم و کمی وقت گذرانی کنیم.بیشتر صندلی های سالن هم اختصاص داشت به هموطنانی که مثل ما با برنامه ریزی لیدرها چندین ساعت زودتر از پرواز در فرودگاه حاضر شده بودند.روی صندلی نشسته بودم و همسرم هم از خستگی بر روی صندلی ها نه چندان راحت فرودگاه به خواب رفته بود.

157.JPG

157- باجه tax free (بدلیل زوم کردن عکس کمی تار شد)

چند خانم در پشت سرم مشغول حرف زدن باهم بودند،البته حرف زدن که چه عرض کنم،بیشتر شبیه فخر فروشی درباره میزان اتلاف پول بود.مثلا یکی از خانم ها نفری 150 دلار برای گشت شهری و شام گرجی و قایق سواری خرج کرده بود یا آقایی در سه روز 500 دلار هزینه کرده بود(چطور انقدر هزینه کرده بود؟) و در حال بحث و گفتگو و کمی ابراز نارضایتی که چرا به اینجا آمده ایم و انقدر پول خرج کردیم و کاش فلان جا می رفتیم و اینها بودند،که همه و همه به عدم جمع آوری اطلاعات درباره مقصد سفر قبل از مسافرت برمی گشت.من هم خوشحال از اینکه مرحله جمع آوری اطلاعات قبل از سفر را توسط دوستان و نیز سفرنامه ها به خوبی انجام داده بودم.

در ضمن در فرودگاه باجه مربوط به tax free (برگشت مالیات اخذ شده از توریست) را هم دیدیم،اما در شهر فقط یک فروشگاه با نشان tax free به چشمم خورد.بالاخره پس از چندین تاخیر پیاپی پرواز ما به سمت تهران ساعت 1:30 دقیقه بامداد انجام گرفت و سفر ما به شهر تفلیس پایان یافت.

ناهار در سامیکیتنو(6 غذا): 57.20 لاری

سوغاتی: 35 لاری

بلیط موزه برای یک نفر: 7 لاری

 در مجموع برای هر نفر در طی چند روز سفر 100 دلار هزینه شد که شامل هزینه حمل و نقل و غذا و کمی خرید می باشد.

پیشنهاد: بهتر است سفر به کشور گرجستان را به صورت بازدید ترکیبی از باتومی و سپس تفلیس و شهرهای اطراف در ماه های اردیبهشت تا مهر برنامه ریزی کنید.

آدرس سفارت ایران در تفلیس :

  1. 80, CHAVCHAVADZEH ST, TBILISI , GEORGIA

کدپستی : 0162

کد کشور و محل : 532 0099

آدرس سایت : tbilisi.mfa.ir

ایمیل : iranemb.tbs@mfa.gov.ir

لینکهای مرتبط با این سفرنامه:

نقد شهر تفلیس با نام "کلیسا شهر تفلیس"

 در پایان از مدیریت محترم سایت لست سکند و تیم پرتلاششان که بستری برای اشتراک گذاری تجربیات سفر برای دیگران ایجاد کرده اند و نیز از همه خوانندگان این سفرنامه تشکر می نمایم.با کمال میل پاسخگو سوالات شما عزیزان می باشم.

نویسنده :s_sarabi

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.