سه شنبه 7/1/1396 27/3/2018
جزیره فی فی به پوکت
شب قبل تصمیم گرفته بودم صبح زود برای دیدن طلوع آفتاب بلند شوم ولی خیلی همت کردم و ساعت 8:30 بیدار شدم. همه آماده شدیم و رفتیم صبحانه بخوریم. رستوران نیم طبقه بالای استخر و رو به دریا بود. چند مدل نان، میوه، آبمیوه، مربا، انواع کورن فلکس و شیر، میوه خشک و سوسیس و ژامبون و املتی که به دلخواه براتون آماده می کردند و پنکیک منوی صبحانه را تشکیل می داد. من هم که کلا آدم بدغذایی نیستم، حسابی از خجالت خودم در آمدم. بعد از خوردن صبحانه یک ساعتی کنار استخر ماندیم و بعد به اتاقهایمان برگشتیم تا بعد از جمع کردن وسایلمان به سمت اسکله برویم.
صبحانه با نمای زیبای دریا
نمای زیبای دریا از هتل
بعد از تسویه حساب کوله ها را مجدد در چهارچرخه قرار دادیم و به سمت اسکله رفتیم. دو ساعتی تا حرکت کشتی به سمت پوکت مانده بود. یکی از دوستان سریعتر با بارها رفت و ما هم گردش کنان تا اسکله رفتیم. دیدن مغازه ها، قیمت گرفتن و گشتن لابلای رگال های لباس حتی اگر خرید هم نکنی کاری بس هیجان انگیز است که فقط خانمها لذت آن را درک می کنند.
درمانگاه جزیره. جالب بود که همه همان دم در کفش هایشان را در می آوردند
مغازه های جزیره
حدود نیم ساعتی هم لب ساحل شنی و زیبای جزیره رفتیم. ساحل سرسبز که کنار آن از رستوران و کافه و هتلهای ساحلی زیبا پر بود. این جزیره ظاهرا لوکیشن یکی از فیلم های دیکاپریو به نام The beach بوده است که در جذب توریست و گردشگر و رونق اقتصادی این منطقه بی تاثیر نبوده. واقعا یک شب اقامت در این جزیره زیبا کم بود. به خصوص که ما با فرصت کممان نتوانستیم به قدر کافی از طبیعت زیبای اطراف جزیره مثل ساحل میمونها، جزیره بامبو، تورهای غذا دادن به کوسه ها و خیلی امکانات دیگر این جزیره استفاده کنیم. به نظرم این جزیره می تواند به عنوان مقصدی ارزان تر از جزایر مالدیو جهت زوجین برای گذراندن ماه عسل باشد. این جزیره 48 کیلومتر با پوکت فاصله دارد و با قایقهای تندرو تورهای یک روزه برای این منطقه از پوکت برگزار می شود. ولی به نظرم با کمی هزینه بیشتر می توان از تایم پوکت کم کرد و یکی دو روز را در جزیره اقامت کرد. جزیره با ساحل زیبا، روزهای آرام و شب های هیجان انگیز و طبیعت بسیار زیبا قطعا خاطرات خوبی را برایتان رقم می زند.
درخت مقدس
ساحل زیبای جزیره
ساحل زیبای جزیره
صبحانه را حسابی مفصل خورده بودیم و سر ظهر کسی میلی به غذا نداشت. تصمیم گرفتیم در پوکت نهار و عصرانه را یکی کنیم. خلاصه با وجودی که دلمان نمی آمد جزیره را ساعت 2 ترک کردیم و سوار کشتی کروز شدیم. این کشتی بزرگتر از کشتی قبلی بود که با آن به فی فی آمده بودیم و یک بخش وی آی پی هم داشت که مثل فرست کلاس هواپیما صندلی هایش فرق داشت و بوفه و کافه هم داشت. داخل کشتی تلویزیون ال سی دی گذاشته بودند و فیلم آواتار داشت پخش می شد. نیم ساعتی به عرشه رفتم. تعدادی از توریستها هم روی نیمکتها و کف عرشه دراز کشیده بودند. این جماعت توریست از هرجایی برای حمام آفتاب استفاده می کردند حتی عرشه کشتی. کمی بعد از عکاسی برگشتم داخل پیش دوستان و سرمان به فیلم دیدن گرم شد. حدود دو ساعت بعد رسیدیم. جالب بود که فیلم هنوز تمام نشده بود و به صحنه های آخر خود رسیده بود. همه مشغول دیدن فیلم بودند و انگار همه بار اولشان بود دارند این فیلم را می بینند و کسی بلند نمی شد و در نهایت با خاموش شدن تلویزیون همه از کشتی خارج شدیم.
بخش بعدی سفر که از کرابی به فی فی و از فی فی به پوکت صورت گرفت
بر روی بلیط کشتی، ترانسفر به سمت هاستلمان را هم گرفته بودیم. آقای راننده نام دوستمان که بلیط خریده بود و نام هاستل را روی یک کاغذ نوشته بود. بارها را داخل ون گذاشتیم و به سمت غرب جزیره پوکت و پاتونگ بیچ رفتیم. تا رسیدن به هاستل 45 دقیقه در راه بودیم. نام هاستلمان Presley Guesthouse Patong بود و در موقعیت جغرافیایی خوبی قرار گرفته بود. با چند دقیقه پیاده روی به Baan Son Night market می رسیدیم که روبروی مرکز خرید جانگسیلون قرار گرفته بود و روبروی این پاساژ هم که خیابان معروف بنگلا و ساحل پاتونگ قرار داشت. البته هاستل آسانسور نداشت و مجبور شدیم وسایل را خودمان چند طبقه بالا ببریم. اتاق های ما پنجره نداشتند ولی اتاق سرویس تمیز کردن روزانه داشت و روزی دو بطری آب معدنی هم در اتاق قرار می دادند. اتاقهایمان در طبقه دوم، سوم و چهارم قرار داشت که اتاق طبقه سوم به من و دوستم رسید. در برابر هتلمان در فی فی عین این بود که وارد دخمه شده ایم و من بیشتر افسوس می خوردم که چرا چند شب بیشتر در فی فی نمانده ایم. هزینه هاستل برای سه شب 1035 بات شد. یک ساعتی را استراحت کردیم و کم کم گرسنگی بهمان هشدار میداد که دنبال غذا برویم، پس پیاده به سمت Baan Son Night market رفتیم.
موقعیت هاستل و جاذبه های اطرافش
هاستل Presley Guesthouse Patong (عکس از نت)
اعتراف میکنم که از آنجایی که آدم خوش غذایی هستم و عاشق این نایت مارکتهای خیابانی و فروشگاه های فروش ماهی و انواع موجودات آبزی، حاضر بودم ساعتها در این نایت مارکت قدم بزنم و به تماشای طرز تهیه و پختن غذاها بپردازم تا اینکه به پاساژگردی بروم. در فروشگاه موجودات آبزی، انواع و اقسام ماهی و میگو، خرچنگهای دراز و معمولی، صدف، لابسترها و حتی هشت پای زنده برای مدتها من را جلوی آکواریومها نگه می داشت. برای شام پد تای که یکی از غذاهای سنتی تایلند می باشد را به قیمت 50 بات انتخاب کردم. بقیه دوستان هم هرکدام به ذائقه خود غذایی انتخاب کردند و دسته جمعی گوشه ای نشستیم و شام خوردیم و بعد به سمت پاساژ جانگسیلون رفتیم.
سالاد میوه های استوایی
پدتای غذای معروف تایلند
انتخابهای زیادی برای خرید بود و طبعا جنس خوب گران بود و اجناس ارزان راضی ات به خرید نمی کرد. من که کلا چشمم را بر روی خرید بسته بودم. فقط کنترل بلوتوث منوپادم را در تور چهارجزیره گم کرده بودم که در طبقه لوازم الکترونیکی یکی پیدا کردم و خریدم. یک ساعت بعد هم دسته جمعی به سمت خیابان معروف بنگلا رفتیم.
خیابانی زنده و پر جنب و جوش با انواع و اقسام رستوران ها وکافه ها. از هر سمتی صدای موزیک می آمد. خوب پوکت است و این خیابان معروف به واکینگ استریت. ما هم که می خواستیم ندیده از پوکت خارج نشویم تا انتهای خیابان رفتیم و به سمت ساحل راهمان را کج کردیم. نیم ساعتی کنار ساحل قدم زدیم و نشستیم و مجدد از راه همان خیابان بنگلا به سمت هاستل برگشتیم.
چهار شنبه 8/1/1396 28/3/2018
جزیره پوکت
ساعت 7 صبح بیدار شدیم و بعد از حاضر شدن برای خوردن صبحانه در لابی جمع شدیم. لابی کوچک و هم کف با خیابان بود و یک میز کوچک هم در پیاده رو قرار داده بودند و دو نفر آنجا مشغول صبحانه خوردن بودند. برای صبحانه فقط یک نوع انتخاب داشتیم: نیمرو و بیکن به همراه چایی یا نسکافه و یک لیوان شربت پرتقال. بعد از خوردن صبحانه دوستان رفتند حاضر شوند و من غر میزدم که خوب قرار نبود آماده در لابی باشیم یک ساعت بیشتر می خوابیدم. حدود ساعت 10 از هاستل خارج شدیم. مقصد صبحمان بودای بزرگ بود. از چند توک توک قیمت گرفتیم که ما را ابتدا به سمت بودای بزرگ ببرند و یک ساعت بعد هم در یکی دیگر از سواحل معروف پوکت به نام کاتابیچ پیاده کنند. در نهایت با یک راننده به مبلغ 1100 بات طی کردیم که ما را به این دو مقصد برساند.
مراحل ساخت مجسمه بودا (عکس از نت)
معبد بودای بزرگ یا Phra Puttamingmongkol Akenakkiri Buddha مجسمه ای به ارتفاع 45 متر و بر بلندای تپه ای که بین خلیج چالونگ Chalong Bay و دریای کاتاKata Sea است، می باشد. در این معبد می توانید نمای 360 درجه از پوکت را داشته باشید که به نوعی ویو پوینت این منطقه محسوب می شود. بخشی از مسیر جنگلی و پر از پیچ و خم بود و منظره بسیار زیبایی داشت. ماشین در پارکینگ نگه داشت. از ماشین که پیاده شدیم باید از یک سربالایی بالا می رفتیم. در ابتدای مسیر به آقایان و خانم هایی که شلوارک یا لباس باز تنشان بود شلوار و لنگ می دادند که خودشان را بپوشانند. در کل در تایلند در صورتی که در برنامه تان بازدیدی از معابد تایلند را دارید حتما لباس پوشیده تنتان باشد.
ساخت این معبد از سال 2009 شروع شده بود و همچنان هم ادامه داشت. ابتدای پله ها یک معبد بود که تعدادی کاهن در حال غذا خوردن بودند. تعدادی مجسمه بودا هم به ردیف پشت هم قرار گرفته بودند که با دادن مبلغی می توانستید تعدادی سکه ریز بگیرید و در این کاسه ها بریزید. یک کاهن هم در گوشه ای نشسته بود و مردم بومی و حتی توریستها می توانستند از مسیری چهار زانو به سمت او بروند و دعایی می کرد و دستبندی به دست آنها می بست.
مجسمه ها در مسیر
ردیف مجسمه های بودا که در کاسه های جلوی آنها سکه به صورت نذورات می انداختند
راهبان مشغول نهارند
از پله های بودای بزرگ بالا رفتیم. در محوطه تعدادی درخت فلزی بود که بر روی آن برگهای نازک فلزی قرار داشت. با پرداخت مبلغی می شد از این برگها تهیه کرد و اسم و یا دعایی را بر روی آن نوشته و روی این درختها آویزان کنیم.
بودای بزرگ
مجسمه های زیر ساختمان بودا
در کنار بودای بزرگ یک مجسمه برنجی بودا هم قرار داشت و زیر ساختمان بودای اصلی پر مجسمه بودا و کاهنان معابد بود. مجسمه بودا بر روی یک ساختمان یک طبقه ساخته شده که کار ساخت آن هنوز به اتمام نرسیده بود و داربست داشت و تعدادی مجسمه بودا و خدایان و کاهنان هم در آنجا قرار داشت. بعد از کمی عکاسی چون یک ساعت بیشتر با راننده طی نکرده بودیم برگشتیم سمت ماشین تا به ساحل برویم.
درخت آرزوها
مجسمه کاهنان زیر ساختمان بودا
مجسمه کاهنان زیر ساختمان بودا
مجسمه های داخل ساختمان
در بین راه تعدادی مزرعه نگهداری فیل بود. راننده جلوی یکی از آنها نگه داشت. یک فیل داخل آلاچیقی بود و با پرداخت مبلغی می توانستیم برایش میوه بخریم. یک خانم و آقا مشغول میوه دادن به فیل بودند. بامزه بود هربار که یک میوه به او می دادند با خرطومش ماچ آبداری از لپشان می کرد و منظره خنده داری را درست کرده بود. از بچه های ما کسی داوطلب این کار نشد و این کار را به شهر چیانگ مای موکول کردیم. سوار ماشین شدیم و نیم ساعت بعد به ساحل دریای کاتا رسیدیم.
ساحل زیبای کاتا نسبتا خلوت بود. توریستها هم که مشغول شنا و حمام آفتاب بودند. امکانات جت اسکی و پاراگلایدر و شاتل روی آب هم در ساحل بود. در خیابان ساحلی کلی هتل شیک و تعدادی رستوران دیده می شد. در یک بخشی تعدادی تخت-صندلی سایه بان دار قرار داده بودند که با مبلغ 100 بات میتوانستیم از آنها استفاده کنیم. قرارمان بر این شد که از هم جدا شویم و دو ساعتی در ساحل بمانیم و بعد برای خوردن نهار دورهم جمع شویم. کنار ساحل درختان نخل زیبایی هم بود. من با خودم زیرانداز سبکی آورده بودم که قید آن صندلی ها را زدم و زیر یکی از درختان نخل پهن کردم. بعد از دو ساعت شنا و استراحت در ساحل به سمت یکی از رستورانهای ساحلی رفتیم و نهار خوردیم.
ساحل بسیار زیبای دریای کاتا
ساحل بسیار زیبای دریای کاتا
ساحل بسیار زیبای دریای کاتا
مناظر پشت ساحل
تنوع غذایی نهارمان
یک ایستگاه اتوبوس روبروی رستوران بود که به مقصد شهر پوکت که به آن پوکت تاون می گویند اتوبوس داشت. حرکت راس ساعت 4 بود. دیدیم چند دقیقه ای بیشتر به 4 نمانده است. سریع رفتیم و سوار اتوبوس شدیم. بعد از حدود یک ساعت به پوکت تاون رسیدیم. شهر بسیار خلوت بود و توریستی به آن شکل دیده نمی شد. خانه ها قدیمی و سیم کشی عجیب و غریب برق هم که حسابی تو ذوق میزد. خلوتی شهر و هوای ابری کلا فضای دلگیری را ایجاد کرده بود.
یکی از میدانهای شهر
نمای زیبایی از شهر
یکی از دوستانمان چند روز قبل در کرابی گوشی موبایلش از دستش افتاد و متاسفانه ال سی دی موبایل پودر شد. از قبل سرچ کرده بودیم که در پوکت تاون نمایندگی اپل استور هست. گفتیم برویم آن سمت و من هم چون باطری موبایلم مشکل داشت بدم نمی آمد از کم و کیف نحوه تعویض باطری سوال بپرسم. در نهایت دو قسمت شدیم. سه تا از دوستان قرار شد بروند مرکز خرید و ما هم سمت اپل استور رفتیم. متاسفانه در مورد تعویض باطری و ال سی دی به نتیجه ای نرسیدیم. چون حداقل یک هفته زمان برای تعویض نیاز بود و قبول نکردند که گوشی ها را در بانکوک تحویل بدهند. البته به تحویل به موقع گوشی ها در بانکوک هم خیلی اعتباری نبود. ما هم پیش دوستانمان برگشتیم.
نزدیک جایی که قرار گذاشته بودیم یک نایت مارکت بود که پیاده به آن سمت رفتیم. غرفه ها خیلی چنگی به دل نمی زد. روبروی نایت مارکت یک مرکز خرید هم بود که داخل آن هم چرخی زدیم. داخل پاساژ وای فای خودم را روشن کردم ببینم که اینترنت هست یا خیر که به اینترنت شهر وصل شدم. اول فکر کردم فقط نت پاساژ است ولی بعدا متوجه شدیم که در بسیاری از نقاط پوکت آنتن میدهد. از همان نت استفاده کردیم و یک گرب به مبلغ 730 بات ما را تا جلوی پاتونگ بیچ برد. تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم. دو تا از بچه ها رفتند تور روز بعد را بخرند. سه نفر هم به سمت پاساژ جانگسیلون رفتند و من هم به سمت بخش مورد علاقه ام یعنی بازار میوه و نایت مارکت رفتم. کلا از دیدن این موجودات آبزی که داخل اکواریوم ها بودند و انواع میوه های استوایی سیر نمی شدم. به جای شام کمی میوه و نارگیل نارس آبدار گرفتم و به سمت هاستل برگشتم.
میوه های جذاب استوایی
فیلمی از بخش خوشمزه های تایلند
برنامه گشت امروز
پنج شنبه 9/1/1396، 29/3/2018
جزیره پوکت، تور جزیره جیمز باند
قرار بود ساعت 8:30 ترانسفر تور دنبالمان بیاید. بعد از خوردن صبحانه در همان لابی منتظر بودیم که ساعت 9 ون رسید. سوار شدیم و حدود یک ساعت و نیم در راه بودیم تا به اسکله برسیم. پوکت جزیره بزرگی است و توسط یک پل به سرزمین اصلی متصل است. اسکله هم در واقع در سرزمین اصلی بود. به همین دلیل مسافت زیادی را در راه بودیم. در اسکله به هر نفر یک جلیقه نجات دادند و با قایق های کندرو یا همان Long tail boatبه سمت مقصد اول که جزیره جیمز باند بود رفتیم. به جزیره که رسیدیم در اسکله پیاده شدیم. فقط 40 دقیقه به ما تایم گشت دادند. با توجه به اینکه کلیت این تور بر روی نام جیمز باند می چرخید به نظرم 40 دقیقه زمان بسیار کمی بود.
قایقهای توریستی
کنار اسکله پر از غرفه های فروش مروارید و صدف و صنایع دستی بود. جالب بود که همه فروشنده ها هم خانم های محجبه بودند. ولی جزیره اصلا حالت بکر و خلوتی جزایر کرابی را نداشت و پر از توریست و شلوغ بود. فکر کنید فقط یک لوکیشن فیلم جیمز باند بتواند اینقدر توریست را به سمت خود بکشد. زمان خیلی کم بود. به خودمان که جنبیدیم دیدیم نیم ساعت بیشتر به پایان برنامه نمانده است. سریع به آن سمت جزیره که صخره معروف روبروی آن بود رفتیم و چند عکس به یادگار گرفتیم و برگشتیم.
ورودی جزیره جیمز باند
صخره های زیبای جزیره
صخره ای عجیب در جزیره
صخره معروف جیمز باند
درغرفه ها کلی بدلیجات مرواریدی می فروختند. شنیده بودم اینجا مرواریدهای خوب و با کیفیتی دارد ولی دلم راضی نمیشد بخرم. با توجه به قیمت مرواریدها به نظر که اصل نبودند. البته دوستانم خرید کردند و یکی از دوستان در تهران مرواریدها را به یک مغازه بدل فروشی نشان داده بود و ظاهرا فروشنده گفته بود مرواریدهای با کیفیتی هستند. خلاصه دست من که کوتاه شد. شما رفتید بخرید که با چونه و با قیمتهای مناسب می توانید بدلیجات زیبایی بخرید.
مقصد بعدی یک اسکله روی آب بود در یک جزیره کوچک به نام Thalu mountain kayaking که میتوانستیم از قایقهای پارویی دونفره استفاده کنیم که یک قایقران هم داشت. یک نوشیدنی خوش آمد گویی هم بهمان تعارف کردند که شربت شیرین پر ازیخ بود و خنکیش حسابی در آن گرما بهمان چسبید. دو به دو سوار قایق شدیم و زیر غارهای صخره ها رفتیم و فکر کنم توضیح از زیبایی های صخره ها و تلاقی آنها با آب دریا تکرار مکررات باشد. بعد از یک ربع به سمت اسکله و قایق برگشتیم.
کایاک سواری زیر صخره ها
کایاک سواری
کایاک سواری زیر صخره ها
مقصد بعدی ما جزیره Koh panyi بود که ساکنانش همه مسلمان بودند و مناره های یک مسجد بزرگ هم از دور خود نمایی میکرد. سر ظهر بود و فکر می کردیم احتمالا اینجا نهار بخوریم. بعد از اینکه از قایق پیاده شدیم تورلیدرمان گفت چون از بخش بازار رد می شویم و پر پیچ و خم است مراقب باشیم همدیگر را گم نکنیم و فقط پشت سرش برویم.
جزیره Koh panyi(عکس از نت)
از قایق پیاده شدیم و به دنبال او رفتیم. بازار پر بود از صنایع دستی و سرویس های بدلیجات و مروارید .همینطوری که پشت سر لیدر میرفتیم یک نگاه سرسری هم به ویترینها می انداختیم. بازار تمام شد و به اسکله سمت مقابل که پیاده شده بودیم رسیدیم. لیدر گفت سوار شویم. فقط داشتم فکر می کردم اصلا برای چه به این جزیره آمدیم. حتی 10 دقیقه هم فرصت ندادند که حالا که وارد بازار شده ایم کمی بگردیم. خیلی دلم میخواست فرصتی میدادند تا داخل جزیره گشتی بزنیم. دوست داشتم زندگی مردمانش را ببینم و حتی سری به مسجد جزیره بزنم که کلا وقتی بهمان ندادند.
ورودی بازارچه
مرواریدهای زیبای جزیره
زمین بازی جزیره
قایق مجدد به سمت اسکله صبح برگشت. جلیقه های نجات را پس دادیم و سوار ون شدیم تا به جایی به نام فروت گاردن جهت صرف نهار برویم. فروت گاردن باغ زیبایی بود که ورودی آن را با کلی میوه استوایی جهت فروش تزیین کرده بودند. داخل باغ شدیم. زیر یک آلاچیق بزرگ روی یک میز به صورت بوفه میوه و غذا چیده بودند. برنج و نودل و خوراک سبزیجات و یک نوع خوراک پای مرغ و میوه. خورشتها هم که طبق معمول تند بودند. به خاطر حساسیتهایی که روزهای اول به آن دچار شده بودم سعی میکردم کمتر غذای تند بخورم.
میوه های استوایی جهت فروش
تابلوی جالب خطر سقوط میوه ها
غذای تور
موقعیت سه جزیره نسبت به پوکت
بعد از نهار تور لیدر گفت مسیر بعدی یک آبشار است. منتها قبل از رسیدن به آبشار ظاهرا تعدادی از مسافران برنامه متفاوتی از ما داشتند که جلوی یک پارک جنگلی پیاده شدند. چند تایی هم مسافر جدید به ما اضافه شدند و به سمت پارک جنگلی Raman waterfall forest park رفتیم. به پارک که رسیدیم گفت بیست دقیقه بعد سوار شویم. مانده بودم در این بیست دقیقه دقیقا قرار است چه کنیم.
مسیر پارک جنگلی
مسیر پارک جنگلی
مسیر پارک جنگلی
ظاهرا بدون اینکه از این مناطق بهره چندانی ببریم فقط پوینت می زدیم و برمی گشتیم. خلاصه غر غر کنان مسیر جنگلی را پیش رفتیم. آبشار دورتر از آنی بود که بخواهیم بیست دقیقه ای برویم و برگردیم. یک جا کنار رودخانه ایستادیم و با سایر توریستها یک عکس یادگاری انداختیم و برگشتیم.
مقصد آخر ما غار میمونها بود. داخل محوطه معبدی به نام Wat tam suwan khuha قرار داشت. با پرداخت ورودی 20 بات داخل شدیم و یک نگاهی به معبد انداختیم. یک بودای خوابیده و طبق معمول تعداد زیادی بودای نشسته و مجسمه کاهنان داخلش قرار داشت. ده دقیقه ای چرخیدیم و آمدیم حیاط که میمونهای دم دراز ساکن معبد را ببینیم. من تازه یک میمون توپول پیدا کرده بودم و داشتم از آجیلهایم به وی میدادم که دیدم تور لیدرمان آمد و گفت سوار شویم. یعنی میخواستم سرم را به همان درخت روبرو بکوبم. واقعا نیازی به این همه مقصد گردشگری نبود که اینطور با عجله از آنها بازدید کنیم. سوار ون شدیم و به همان پارک جنگلی برگشتیم تا مسافرانی که با ما آمده بودند پیاده شوند و آنهایی که رفته بودند پارک جنگلی را سوار کنیم. ظاهرا برنامه آنها تمام نشده بود. بیشتر از نیم ساعت منتظر ماندیم و من هم مدام در دلم غر میزدم که میمون کم دیدم و چه نیازی بود با این همه عجله برگردیم. حداقل می توانستند با هم هماهنگ کنند تا هم تایم بیشتری در معبد بمانیم هم این همه در گرما منتظر بقیه گروه نمی ماندیم.
معبد Wat tam suwan khuha
معبد Wat tam suwan khuha
میمونهای دم دراز
مسافران کم کم پیدایشان شد. خلاصه در حال صحبت با هم بودیم و دختر و پسری هم از یک تور دیگر نزدیک ماشین ما ایستاده بودند. خوب از صحبتهایشان مشخص بود که هموطن هستند. پسره یک بطری آب دستش بود و تمام آنرا خورد. یک لحظه دیدم بطری را پشتش قایم کرد و عقب عقب رفت سمت باغچه پشت سرش و بطری را مثلا نامحسوس انداخت آنجا. ون ما در حال حرکت بود. دلم می خواست پیاده شوم و همه عصبانیت امروزم را سر او خالی کنم. مرسی هموطن با فرهنگ من.
خلاصه به هر ترتیبی بود خسته رسیدیم هاستل و کمی استراحت کردیم و دم غروب هرکسی به سمتی رفت. من هم به سمت بازار شبانه مورد علاقه ام رفتم و یک ماهی شیر کبابی به قیمت 100 بات برای شام گرفتم و بعد از شام سریع برگشتم هاستل تا کوله پشتیم را ببندم.
نقد مفصل تر جزیره پوکت را می توانید در این قسمت مطالعه کنید.
ماهی کبابی
جمعه 10/1/1396 ، 30/3/2018
جزیره پوکت به چیانگ مای
مسیر هوایی پوکت به چیانگ مای
امروز برای اولین بار در طی سفرمان تا ساعت 9 صبح خوابیدیم. بعد از بیدار شدن حاضر شدیم و با همه وسایلمان آمدیم لابی تا هم صبحانه بخوریم و هم برای سفر به شهر چیانگ مای به سمت فرودگاه پوکت برویم. از طریق گرب یک تاکسی به مبلغ 1050 بات گرفتیم. حدود یک ساعت تا فرودگاه راه بود و به خاطر ترافیک هم کمی دیرمان شده بود. وقتی رسیدیم سریع کارت پروازمان را گرفتیم و سوار هواپیما شدیم. ساعت 2:15 هواپیما پرواز کرد. مثل تمام پروازهای کوتاه ایراشیا، پذیرایی وجود نداشت و باید نوشیدنی یا تنقلات و غذا را خریداری می کردیم. با توجه به اینکه پروازمان سر ظهر بود به جهت ته بندی یک بسته نان تست خریده بودیم و با کمی حلوا ارده که همراهمان بود، من ساندویچ درست کردم و بین بچه ها پخش کردم. بعد از دو ساعت به شهر چیانگ مای رسیدیم. بیرون فرودگاه یک تاکسی گرفتیم که با مبلغ 250 بات ما را به هاستمان رساند. نام هاستلمان Green Sleep Hostel بود. هاستل تمیز و جمع و جوری که روی دیوارش نقاشی از شهر داشت و در طبقات هم شعارهای جالبی روی دیوار نوشته بودند.
هاستل Green Sleep Hostel(عکس از نت)
دیوارنویس های جالب هاستل
موقعیت هاستل ما در شهر قدیمی یا به اصلاح old town بود. دور تا دور شهر قدیمی دیواری قدیمی و در بخشهایی بقایای دیوار قدیمی به چشم میخورد و دور این دیوار قدیمی هم رودخانه کوچکی وجود داشت که بعد فهمیدیم خندق است.
مربع روی نقشه موقعیت شهر قدیمی
بقایای دیوار قدیمی شهر
خندق دور شهر قدیمی
سیم کشی های عجیب و غریب این شهر زیبا
چند عدد کنسرو تن ماهی همراهمان بود که تصمیم گرفتیم به عنوان نهار آن ها را بخوریم و بارمان را سبک کنیم. سپس از هاستل خارج شدیم تا شهر را بگردیم. نزدیک هاستل یک معبد بزرگ به نام Wat Phra Singh Woramahawihan بود. داخل حیاط معبد رفتیم ولی خود معابد بسته بودند. یک خانمی سمت ما آمد و از ملیتمان پرسید و فهمید که ایرانی هستیم و مسلمانیم. جالب بود که برادر ناتنی اش هم مسلمان بود. کمی با هم صحبت کردیم. به ما آدرس یکی از آژانس های معروف تور مزرعه نگهداری از فیل را داد و خواست که تا نبسته سریع به آن سمت برویم.
کلا در این چند روزی که در چیانگ مای بودیم با مردم فوق العاده خوش برخورد و مهربانتری از سایر شهر های تایلند روبرو شدیم و جالب بود که حتی بسیاری از آنها نمی دانستند ایران کجاست. در کل در دو شهر کرابی و چیانگ مای و داخل جزیره فی فی هم هموطن ایرانی به چشممان نخورد.
معبد Wat Phra Singh Woramahawihan
معبد Wat Phra Singh Woramahawihan
تورهای مزرعه فیل بسیار متنوع هستند. تور نیم روزه و تور یک روزه که می تواند همراه با قایق سواری و ترکینگ داخل جنگل و آب بازی به همراه فیل ها در رودخانه تا مزارع ساده نگهداری از فیلها باشد، که خوب تور یک روزه هزینه بیشتری هم دارد. از طرفی تعدادی از فعالین محیط زیست تلاش می کنند تا در تفریحاتی که توریست ها با فیلها سروکار دارند تا جای ممکن از قرار دادن صندلی بر روی فیلها و سواری روی آنها خودداری شود و تاکید بسیاری از تورهای مزرعه فیل بر عدم سواری فیلها می باشد.
ما تور نیم روزه را انتخاب کردیم که همان هم هزینه بالا و حدود 1500 بات داشت. خانم خوش برخورد رسپشن توضیح داد که کلیه عواید این تور صرف حفظ و نگهداری فیلها در مزرعه می شود. نام آژانس Chunk santury بود که ظاهرا در تریپ ادوایزر هم امتیاز خوبی داشت. بعد از خرید تور به سمت خیابانی که در آن نایت مارکت بود رفتیم. خیابان منتهی به نایت مارکت مملو از مغازه های فروش صنایع دستی تایلند و کشمیر بود و قیمتهای نجومی این صنایع هوش از سر آدم میپراند. یک شال بسیار ساده دست دوز کشمیری 2.5 میلیون تومان قیمتش می شد. تصمیم گرفتیم کلا چیزی قیمت نکنیم و به دیدن ویترینها بسنده کنیم. نایت مارکت بسیار بزرگ و پر از سوغاتی و لباس و صنایع دستی بود. در کنار غرفه های خیابانی کلی پاساژ هم بود که در راهروهای آن هم غرفه زده بودند. کلا دیدن همه بخشهای این بازار چند شبی را می طلبید. قیمتها مناسب بود و باید حتما چانه میزدی تا خرید کنی. بعد از کمی خرید و خوردن شام پیاده از کوچه پس کوچه های شهر به سمت هاستل برگشتیم.
تزیین جلوی یک کافه
درختانی که خود را با معماری شهر وفق داده اند
صنایع دستی چیانگ مای
یک نوع خورش و برنج سرخ شده
اسم چیانگ مای را باید شهر هزار معبد نام گذاشت. قدم به قدم و در هر خیابانی پر از معابد زیبا بود. شاید بعد از دیدن دو یا سه معبد دیگر همه چیز تکراری شود. ولی می توانید از بین همه این معابد با سرچ در اینترنت بهترین ها را انتخاب کنید و آنها را بگردید که در ادامه چند تا از آنها را نام خواهم برد. داخل کوچه پس کوچه ها پر از کافه می باشد. خبری از جار و جنجال و شب بیداری های شلوغ و پر سروصدای جوانان نیست و در این شهر به اصطلاح واکینگ استریتی شبیه پوکت یا پاتایا وجود ندارد. بافت و معماری شهر بسیار زیباست. به نظرم اگر دنبال سفری آرام و بدون هیاهو هستید چیانگ مای مقصد خوبی برایتان است. در این شهر به معنای واقعی وارد سرزمین لبخندها شدیم. مردمی خوش مشرب و همیشه لبخند به لب.