چندین ماه قبل از سفر:
بچه ها یک خبر دارم نمیدونم خوبه یا بد!!!!!
درگروه تلگرامی که برای سفر تایلندمان ساخته بودیم با این جمله مواجه شدم. مانده بودم این خبر بد چه می تواند باشد. دوستم عکسی فرستاد که نوشته بود از اول مارس 2018 پروازهای شرکت تای قطع خواهد شد و بزودی پروازهای جایگزین اعلام می شود و از طرفی، کسانی که بخواهند بلیطشان را کنسل کنند بدون جریمه کل مبلغ را می توانند پس بگیرند.
رسما روی صندلی وا رفتم. شروع کردم به چک کردن بلیطهای سایر ایرلاینها تا ببینم در صورت کنسلی از کجا می توانیم بلیط تهیه کنیم. وای خدای من قیمتها را ببین. بلیطی را که اول آبان ماه برای تعطیلات عید به قیمت 2500000 تومان با پرواز مستقیم هواپیمایی تای از تهران به بانکوک خریده بودیم دو ماه مانده به عید روی ایرلاینهای ایرانی و خارجی نرخش به چهار و نیم الی پنج میلیون تومان رسیده بود. همینطوری زل زده بودم به مانیتور که جمله بعدی دوستم در تلگرام آمد *من عاشق این هیجانات سفرم* و پشت بندش هم کلی استیکر خنده.
اطلاعیه هواپیمایی تای که پروازهای خود را در ایران لغو کرد.
بعد از تمام شدن سفر روسیه (سفر به سرزمین تزارها، سن پترزبورگ) سوال بعدیمان این بود که خوب عید کجا برویم؟؟؟ دوست خوبم که سفرهای خارجی قبلی ما را برنامه ریزی کرده بود گفت ممکن است بخواهم بروم تایلند. برای سفر تایلند دودل بودم. نمیدانستم نظر خانواده در این مورد چه می تواند باشد. با وجودی که علاقه زیادی به فرهنگ آسیای جنوب شرقی دارم و می دانستم با طبیعت فوق العاده زیبایی در تایلند مواجه خواهم شد، ولی اسم تایلند که آمد بیشتر یاد شوخی ها و بخشی از فرهنگ سفر تایلند افتادم که ممکن بود به خاطر آن با مخالفت خانواده روبرو بشوم. شب با صدایی که فکر کنم فقط خودم می شنیدم به پدر گفتم دوستم عید دارد میرود تایلند و من هم می خواهم با او بروم. تنها جمله ای که پدرم گفت این بود که دخترم شما تازه از سفر آمدی بسته دیگه. من هم گفتم تازه الان مهر ماهه و کو تا عید و یک لبخند ژوکوندوار تحویل پدر جان دادم. پدرم چیزی نگفتند و این موضوع را به فال نیک سکوت علامت رضاست گذاشتم.
البته همچنان دودل بودم. دوستم بلیطش را از هواپیمایی ایرآستانا خریده بود. یکی دو هفته بعد برایم یک پیغام فرستاد و برنامه سفرش را ارسال کرد. در لحظه همین که برنامه سفر را دیدم گفتم من هم می آیم. مگر می توانستم از کرابی و چیانگ مای با آن طبیعت زیبایش دل بکنم؟؟
برنامه ریزی اولیه سفر که به دلیل کمبود وقت پاتایا حذف شد
بلیطها را که سرچ کردیم، نرخها نسبت به یکی دو هفته قبل بیشتر شده بود ولی بین هواپیمایی ایرآستانا و تای نرخها فرق زیادی نداشتند. منتها پرواز برگشت ایرآستانا شنبه 18 فروردین بود و من پرواز برگشت جمعه 17 فروردین با تای را می خواستم تا بتوانم شنبه سرکار بروم. در همین حین یکی دیگر از دوستانمان هم برای سفر اعلام آمادگی کرد و دو تا بلیط تای را از سایت فلای تو دی خریدیم. یکی دو هفته بعد تر هم سه تا از دوستانمان تصمیم گرفتند این سفر را همراهمان بیایند. منتها نرخ بلیطها خیلی بالاتر رفته بود و این دوستان حتما باید 14 فروردین سر کار می رفتند که تصمیم گرفتند از ایراشیا بلیطشان را تهیه کنند و بخشی از سفر را همراه ما باشند. حالا 6 نفر بودیم که با سه پرواز مختلف به تایلند میرفتیم و وعده دیدارمان شد فرودگاه کرابی.
دوست خوبم آقای آیدین حاجی خانی که زحمت هماهنگی ها و رزرو هاستلها و هتلها و در کل برنامه ریزی گشتها در سفر مالزی و روسیه و سنگاپور را انجام داده بود این بار هم رزرو هاستلها و خرید بلیطها و کل برنامه ریزی سفر را برعهده داشت و ما با خیالی راحت در انتظار سفری عالی بودیم.
همچنان چندین ماه قبل از سفر:
استیکرهای خنده که آمد در دلم گفتم من این سفر را می روم به هر قیمتی که شده. اول زنگ زدم پشتیبانی فلای تو دی که گفتند بلیط را بدون جریمه پس می گیرند و اطلاعی از پروازهای جایگزین ندارند و با نمایندگی تای ایرویز تماس بگیرم. خدا من را ببخشد تقریبا از آن روز به مدت سه هفته هر روز به نمایندگی تای زنگ می زدم و آمار بلیطها را می گرفتم. بنده خداها هم سرصبر و حوصله پاسخگو بودند که منتظریم مجوزها صادر شود. در این سه هفته کلا در گروه تلگرامی مان فقط استیکر گریه و اخبار ناخوشایند پروازها بود که رد و بدل می کردیم. تا بلاخره ایمیلی برایم آمد که نوشته بود پرواز رفت به تایلند با همان هواپیمایی تای انجام می شود ولی پرواز برگشت به دبی هست و از دبی پرواز الاتحاد برای تهران جایگزین شده است. هوررررررررررررررا بلاخره می رویم سفر.
دوستمان برای پروازهای داخلی تایلند بلیط از هواپیمایی ایراشیا خرید. البته برای کاهش هزینه ها، پروازها را بدون بار گرفت. می خواست از ما یک بک پکر واقعی بسازد و این بار بدون چمدان سفر برویم و در برنامه ریزی سفر هم بخش خرید و بازارگردی را به حداقل ممکن رسانده بود. البته من همه امیدم به سی کیلو بار برگشت و خرید از بانکوک بود. البته قبل از سفر کلا ایده ای برای خرید نداشتم و با توجه به گرانی دلار هم امیدی به خرید نبود. خلاصه با توکل به خدا فقط یک کوله پشتی برای سفر آماده کردم.
خوب قبل از اینکه وارد جزئیات سفر بشوم ببینیم چگونه تایلند می تواند به عنوان یک مقصد جذاب گردشگری انتخاب شود؟
تایلند یکی از محبوب ترین کشورهای آسیای جنوب شرقی است. تا سال ۱۹۳۹ نام رسمی این کشور «سیام» بود که از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹ نیز به این نام خوانده میشد تا آنکه با اعلام رسمی دولت نام آن به تایلند تغییر یافت. واژه «تای» در زبان تایلندی علاوه بر نام قوم تای، که اکثریت مردم کشور را تشکیل میدهند، به معنی «آزادی» نیز هست.
با وجودی که تایلند به عنوان مقصدی ساحلی شناخته می شود، بازدید از این کشور فراتر از سواحل زیبای آن است.
- اگر آدم شکمو و علاقه مند به خوردن غذاهای محلی کشورهای مختلف باشید، غذاهای خیابانی تایلند و بازار میوه های استوایی مقصد خوبی برای شما خواهد بود.
- اگر علاقه مند به بازدید معابد و آشنایی با ادیان جنوب شرقی آسیا باشید انواع معابد و بوداهای نشسته و ایستاده و خوابیده انتظار شما را خواهند کشید.
- انتخاب زیادی از جزایر در تایلند را خواهید داشت که آبی نیلگون دریا و سواحل شنی سفید رنگ لذت حمام آفتاب و استراحت در ساحل را برای شما به ارمغان می آورد و اسنورکلینگ و تماشای ماهی های رنگارنگ حسابی هوش از سرتان می پراند.
- تجربه دیدن میمونهای زیبا و بازیگوش و یک روز زندگی در کنار فیلها و مراقبت از آنها هم می تواند هر علاقه مند به حیات وحش را به خودش جلب کند.
- در صورتیکه علاقه مند به برنامه های طبیعت گردی باشید انواع برنامه های زیپ لاین، رفتینگ، صخره نوردی، جنگل نوردی و شنا در چشمه های آب گرم را می توانید تجربه کنید.
- بانکوک به عنوان بهشت خریداران می تواند ساعتهای زیادی شما را در پاساژها و فروشگاه ها مشغول نگه دارد. البته با توجه به ارزش ریال ما نسبت به دلار بعید می دانم این بخش خیلی برای ما ایرانی ها بخش جذابی باشد.
- وجود مراکز ماساژ با قیمتهای مناسب و انواع کافه ها و واکینگ استریتهای این کشور هم باعث شده تایلند تبدیل به مقصد گردشگری جذابی برای توریستها از سرتا سر دنیا بشود.
اگر تا به اینجای کار پایه سفر به کشور آفتابها، دریاها و شهرها شدید می رویم سراغ سوال بعدی.
کی بریم؟
این سوالی است که قبل از انجام هر سفری باید از خودمان بپرسیم. جواب این سوال بیشتر برمی گردد به کسانی که تایم آزاد دارند و هر زمانی اراده کنند سفر میروند ولی اگر مثل من کارمندید و مجبورید به تعطیلات عید و ایام تعطیل طول سال بسنده کنید، حداقل سعی کنید در نزدیکترین تعطیلات به بهترین تایم آب و هوایی به تایلند بروید.
آب و هوای تایلند به سه فصل تقسیم میشود. بارانی(می-اکتبر)، خنک( نوامبر-فوریه) و گرم(مارچ-می).
بیشترین میزان بارش باران در جون و آگوست بوده و در سپتامبر و اکتبر به پیک خود می رسد. پس برای برنامه ریزی سفر خود حتما به شرایط آب و هوایی و بارندگی توجه داشته باشید. در تایم گرم، دما در بانکوک به 30-35 درجه سانتی گراد می رسد و بهترین راه برای فرار از گرما رفتن به ساحل است. پس بهترین زمان سفر به این کشور در ماه های خنک است. ولی این موضوع را هم در نظر داشته باشید که این تایم شلوغ ترین فصول سفر به تایلند نیز محسوب می شود.
خلاصه وضعیت آب و هوایی در طول سال
زبان:
تایلندی زبان رسمی این کشور است ولی انگلیسی هم در هتلها و کافه ها و رستورانها و مراکزی که با توریست در ارتباط هستند در سراسر کشور صحبت می شود. ما نیز مشکلی برای ارتباط برقرار کردن با بومی ها نداشتیم.
پول و هزینه ها
ارز تایلند بات است. سکه ها عبارتند از: 10، 5، 2 و 1 بات و 50 و 25 ساتنگ. با این حال، شما به ندرت از satangs استفاده می کنید.
جایی خواندم اکثر خودپردازهای کارت های اعتباری، کارت های Cirrus، Plus، Maestro و Solo را دریافت می کنند و ویزا و مسترکارت به طور گسترده پذیرفته شده است ولی ما در کل سفرمان از پول نقد استفاده کردیم به جز یک هاستل در بانکوک که دوستمان از مسترکارتش استفاده کرد.
سفرهای داخلی
برای پروازهای داخلی تایلند از هواپیمایی ایراشیا بلیط خریدیم و برای رفتن به دو جزیره فی فی و پوکت هم به صورت آنلاین بلیط کروز گرفتیم.
ویزا
در رابطه با اینکه چگونه می توانید از طریق سفارت تایلند مستقیم ویزا تهیه کنید اطلاعی ندارم ولی آژانسی که سالهای قبل و برای سفرهای قبلی برایم ویزا گرفته بود با مدارک زیر و در کمتر از یک هفته ویزا گرفت.
- اصل پاسپورت با حداقل 7 ماه اعتبار
- عکس 3*4 جدید
- کپی شناسنامه و کارت ملی
- بلیط هواپیما
- پرینت مانده حساب با حداقل سه میلیون تومان پول
- پرینت ووچر هاستلها
- هزینه صدور ویزا در سال 96 معادل 40 یورو
بیمه
اگر بدون تور به سفر می روید حتما بیمه حوادث سفر را تهیه کنید. به هرحال در سفر حادثه خبر نمی کند و حتی یک بیماری جزئی می تواند هزینه زیادی روی دستتان بگذارد. در صورتی که مشکلی برایتان پیش آمد کلیه فاکتورها را نگهداری کنید تا در برگشت به کشور بتوانید از بیمه مبالغ رو پس بگیرید. ما از بیمه سامان پوشش بیمه تا 20000 یورو را به مبلغ 19500 تومان تهیه کردیم.
عوارض خروج
اواخر سال 96 صحبت بر سر افزایش نرخ عوارض خروج از کشور بود که حتی تا چند روز مانده به عید نمی دانستیم باید هفتاد و پنج تومان واریز کنیم یا 220 تومان. البته دو روز مانده به عید من اینترنتی 75000 تومان واریز کردم و در فرودگاه هم مشکلی پیش نیامد.
هزینه هایی که تا قبل از پرواز و به ریال در ایران انجام دادم به اختصار در جدول زیر نوشته شده است.
این نکته را ذکر کنم که کل برنامه ریزی سفرمان توسط دوست خوبمان آقای ایدین حاجی خانی صورت گرفت که سفرهای قبلی مسکو و مالزی و سنگاپور و ... را نیز برنامه ریزی کرده بود و مطمئن بودیم یکی از بهترین سفرهای عمرمان را در پیش داریم.
پنج شنبه 2/1/1397، 22/3/2018
تهران به بانکوک
همانطور که در اول سفرنامه اشاره کردم من و یکی از دوستانم بلیط پرواز ایرلاین تای رو داشتیم و با توجه به آخرین پروازهای این هواپیمایی در ایران ما هم جزء آخرین مسافران بودیم و کلی سربه سر دوستانمان سر لاکچری بودن پروازمان می گذاشتیم. پروازمان ساعت 9:45 شب بود. حدود 6:45 دقیقه بعد از ظهر رسیدیم فرودگاه. نگران صف گیت اول و شلوغی داخل فرودگاه بودم ولی در کمال تعجب با صف چند نفری مواجه شدیم و به راحتی رفتیم داخل فرودگاه. یک ساعت بعد کانتر هم باز شد و برای گرفتن کارت پرواز به سمت کانتر رفتیم و کوله پشتی هایمان را تحویل بار دادیم. بدون مشکلی از گیت سپاه هم رد شدیم و یک ساعتی منتظر ماندیم تا سوار هواپیما شویم. هواپیمای بوئینگ 777 با صندلی های شاد به رنگ زرد صورتی و بنفش و مهماندارانی که لباس محلی تایلند تنشان بود. روبروی هر صندلی مانیتوری قرار داشت که می توانستیم فیلم و موسیقی و بازی انتخاب کنیم.
فضای داخل هواپیما و پذیرایی
یک ساعت پس از پرواز مهمانداران فرمهای مهاجرت را بین مسافران پخش کردند. این فرم دو قسمتی است و در زمان ورود به کشور یک بخش آن را به شما تحویل می دهند. مراقب برگه باشید که گم نشود و در نهایت در انتهای سفر و در زمان خروج برگه را از شما می گیرند.
فرم مهاجرت
بعد از خوردن شام که شامل یک نوع برنج و خوراک مرغ و سالاد و دسر بود و بعد از دیدن یک فیلم خوابیدم. یک ساعتی به رسیدنمان مانده بود که بیدار شدم. مهمانداران مشغول دادن دستمال مرطوب داغ جهت تمیز کردن دستها به مسافران و یک نوع اسنک بودند. چشمتان روز بد نبیند با اولین گازی که به اسنک زدم تا انتهای روده هایم به سوزش افتادند. با خودم گفتم آخه لعنتی کی سرصبحی ناشتا غذای تند میخوره؟؟؟؟؟؟؟و همین جا بود که گفتم سلام تایلند.
جمعه 3/1/1397، 23/3/2018
بانکوک به کرابی
ساعت 7:30 به وقت محلی به بانکوک و فرودگاه سوارنابومی رسیدیم. به سمت گیتهای بازرسی ویزا رفتیم. خانمی از روی فرمهای مهاجرت، مسافران را به سمت گیتها راهنمایی می کرد و از آنجایی که ما مقصد بعدی را کرابی مشخص کرده بودیم و باید به فرودگاه دن موئنگ می رفتیم ما را به Fast gate راهنمایی کردند که صف گیتهای دیگر را نداشت و خلوت بود. بعد از مهر پاسپورت و تحویل گرفتن کوله پشتی هایمان یک صندلی برای نشستن پیدا کردیم و منتظر دوستمان شدیم که دوساعت بعد با پرواز ایرآستانا به ما ملحق می شد. بعد از رسیدن دوست سوم به طبقه دوم فرودگاه رفتیم. روبروی خروجی سوم شاتلهایی وجود دارد که با نشان دادن بلیط پرواز بعدی خود می توانید از فرودگاه سوارنابومی به رایگان به فرودگاه دن موئنگ بروید.
اتوبوسهایی که به رایگان بین دو فرودگاه تردد می کنند
موقعیت دو فرودگاه در بانکوک روی نقشه
فاصله بین این دو فرودگاه حدود یک ساعت شد. داخل فرودگاه صندلی خالی پیدا کردیم و نهاری را که از ایران آورده بودیم خوردیم و منتظر ماندیم تا نوبت پروازمان شود. هواپیما با کمی تاخیر پرواز کرد و در نهایت ساعت 5:30 به وقت محلی به شهر کرابی رسیدیم. سه تایی به سمت گیت پروازهای ورودی خارجی رفتیم و حدود نیم ساعت بعد دوستانمان که از مسیرتهران - کوالالامپور به کرابی آمدند را پیدا کردیم و بلاخره اکیپ 6 تایی مان تکمیل شد.
مسیر اول سفر(بانکوک به کرابی)
کرابی یکی از بهترین نقاط در جنوب تایلند برای افرادی است که مایلند تعطیلات آرامی را در این کشور سپری کنند. این استان دارای بیش از 150 جزیره و حدود 150 کیلومتر ساحل با شنهای سفید و طلایی می باشد. در این استان شما می توانید از تفریحات طبیعت گردی مثل بازدید از جزایر، اسنورکلینگ و غواصی و حتی صخره نوردی و پیاده روی در جنگلها استفاده کنید. مقاصد جذاب کرابی شامل ساحل اونانگ و ریلی و از معروفترین جزایر نزدیک آن فی فی را می توان نام برد. کرابی به شلوغی پوکت نیست و فقط 80 دقیقه در مسیر هوایی با بانکوک فاصله دارد. کرابی جمعیت مسلمان زیادی را در خود جای داده است و شما به راحتی می توانید در هیاهوی شهر صدای اذان را از بلندگوهای مساجد بشنوید و از طرفی در شهر به راحتی غذاهای حلال در اختیار مسلمانان و توریستها قرار دارد. ولی با تمام این اوصاف بعید می دانم توریستهای خارجی متوجه حضور تعداد زیادی مسلمان دور و بر خود بشوند چرا که هرآنچه که نیاز یک توریست است از تفریحات تا خرید و خوراک و کافه به راحتی و آزادانه در اختیارشان قرار گرفته است.
با توجه به این که معمولا در فرودگاه ها نرخ چنج پول تفاوت زیادی با صرافی های داخل شهر دارد، سعی کنید کمی پول رایج آن کشور را تا رسیدن به شهر همراه داشته باشید و یا در نهایت مقدار کمی پول چنج کنید. من هم در صرافی فرودگاه حدود 50 دلار چنج کردم. یک ون با مبلغ نفری 150 بات ما را به همراه چند مسافر دیگر به محله اونانگ برد و جلوی هاستلمان پیاده کرد. نام هاستلمان The moment hostel بود. اتاقهای بزرگی داشت و سرویس بهداشتی و حمام مجزا به تعداد زیاد در دو بخش بانوان و آقایان داشت. در حیاط با صفایش هم میز و صندلی چیده بودند. سرویس چایی و نسکافه هم به صورت رایگان و 24 ساعته روی میز بود و چه بهتر از این؟
THE MOMENT HOSTEL (عکس از اینترنت)
هاستل را با صبحانه برای سه شب نفری 1000 بات از سایت booking.com گرفته بودیم. تا اتاقها را تحویل بگیریم و کمی استراحت کنیم هوا هم تاریک شده بود. تصمیم گرفتیم هرآنچه برای نهار با خودمان آورده بودیم و باقی مانده بود را برای شام بخوریم و بعد گشتی اطراف هاستل بزنیم و برای روزهای آینده تورهای جزایر معروف کرابی را تهیه کنیم. هاستل نزدیک دریا بود. وارد خیابان شدیم و به سمت دریا رفتیم. مسیرمان پر از رستوران و مغازه و کافه بود. بسیاری از کافه ها موسیقی زنده داشتند. برخی موسیقی آرام و برخی موسیقی های تند و هیجانی و هرکدام هم مشتری های خاص خود را داشتند. مغازه های فروش لباسهای نخی و خنک و انواع مایو و کلی مغازه مخصوص ماساژ که ماساژورها با نشان دادن لیست قیمتها دعوت به ماساژ می کردند و خلاصه هرآنچه که می طلبید یک شهر ساحلی داشته باشد در آنجا پیدا می شد. تا لب دریا رفتیم و کمی قدم زدیم و نیم ساعتی کنار ساحل اونانگ به کشف انواع خرچنگ و موجودات سخت پوست و جنازه عروسهای دریایی پرداختیم و مجدد قدم زنان به سمت هاستل برگشتیم. در مسیر برگشت هم از مغازه ها و غرفه های فروش تورها که تعدادشان هم کم نبود قیمت تورهای چهارجزیره و تور جزیره هانگ را پرسیدیم. از آنجایی که قیمتی که این تورها می دادند با هاستلمان فرق چندانی نداشت تصمیم گرفتیم از همان هاستل تورها را بخریم. پس برای روز بعد تور چهار جزیره را به قیمت 1000 بات خریدیم.
دو تور مشهور در کرابی. چهار جزیره(سمت راست) و جزیره هانگ(سمت چپ)
شنبه 4/1/1397، 24/3/2018
تور چهارجزیره
به ما گفته بودند بین ساعت 8 الی 8:30 دنبالمان خواهند آمد. ساعت 7 از خواب بیدار شدیم و بعد از آماده شدن برای خوردن صبحانه به حیاط رفتیم. صبحانه ساده و شامل نان تست و کره و مربا بود. حدود ساعت 8:30 شاتل دنبالمان آمد. شاتل که می گویم در واقع یک نوع کامیون کوچک بود که پشتش سه ردیف نیمکت چوبی داشت. اولین مسافران شاتل ما بودیم و در مسیر، جلوی تعدادی هتل ایستادیم تا همه مسافران سوار شوند. به محل سوار شدن قایقها رسیدیم.
وسیله نقلیه ترانسفر ما در این چند روز. همینقدر شیک و مجلسی
جمعیت زیادی آنجا منتظر بودند و هر آژانسی یک میز و صندلی در نقطه ای قرار داده بود و منتظر بودند تا شاتلها مسافران را به این نقطه برسانند. گروه ما را به دو دسته تقسیم کردند و ما به همراه لیدرمان به سمت قایقمان رفتیم. لیدرمان خودش را معرفی کرد و گفت مسلمان است و توضیحات مختصری در مورد تور بهمان داد و توضیح داد که غذای تور حلال است و گیاهخواران به راحتی میتوانند نهار بخورند.
نقشه هوایی گوگل از موقعیت تور چهار جزیره
ساحل اونانگ در روز
قایقها در انتظار مسافران
برای گرفتن تور حق انتخاب دو نوع قایق دارید. قایقهای پرسرعت که طبعا گرانتر هستند و قایقهای کندرو یا به قول خودشان Long tail boat. ما نوع کندرو را انتخاب کرده بودیم. سوار قایق شدیم و تورلیدرمان کفش و صندل همه را جمع کرد و داخل یک پک توری قرار داد. تجربه این سفر نشان داد که بهتر است همراهتان صندل مخصوص که بتوانید در آب یا شن راه بروید بردارید. چرا که در برخی مناطق ساحل و کف دریا صخره ای و مرجانی است و بدون صندل ممکن است پایتان زخم شود. البته قبل از سوار شدن به قایق هم تاکید می کردند پاهایمان کاملا تمیز و بدون شن باشد. قایق به راه افتاد. چشمتان روز بد نبیند مسیر حرکت قایق و باد طوری دست به دست هم دادند که ماهایی که سمت چپ قایق نشسته بودیم تا برسیم مقصد اول موش آب کشیده شدیم. من فقط نگران دوربینم بودم که در این بین خیس نشود. آن را داخل کوله پشتی قرار دادم و زیر پای دوستانی که سمت راست قایق نشسته بودند گذاشتم. شوری آب هم که به سر و رویمان می ریخت مزید بر علت شده بود و چشمانم آنقدر می سوخت که کلا از این مسیر و مناظرش خاطره ای محو به یاد دارم.
مناظر بین راه
در بین راه از این شرایط پیش آمده آنقدر خندیدیم که اصلا نفهمیدیم کی به جزیره اول رسیدیم. این جزیره Tup نام داشت. به این جزیره، جزیره کوچک دیگری به نام Ko mor با یک خط ساحلی چسبیده بود. روبروی این جزیره هم یک جزیره صخره ای کوچک قرار داشت که می شد مسیر کم عمق بین دو جزیره را با راه رفتن طی کرد. یک ساعت به ما فرصت دادند که این منطقه را بگردیم. چهارتا از دوستان تصمیم گرفتند به جزیره مقابل بروند و من و یکی از بچه ها ترجیح دادیم که همین سمت بمانیم. البته تصمیم به جایی بود چون همانطور که گفتم لابلای مسیر شنی دو جزیره بقایای مرجانی زیادی بود که حرکت بدون دمپایی را سخت می کرد. دو تا از دوستان وسط راه پشیمان شدند و برگشتند و دوتا از دوستان هم تا برسند آن سمت فرصتی باقی نمانده بود و سک سکی کرده بودند و برگشتند این سمت.
جزیره کوچک مقابل(عکس از نت). به دلیل ازدحام جمعیت عکس خودم قابل استفاده نیست
در ساحل کلی قایق نگه داشته بود و با توجه به کوچک بودن جزیره جمعیت زیادی هم وجود داشت. ملت مشغول شنا و آب بازی و حمام آفتاب بودند. من هم گشتی در جزیره زدم و به یک نقطه بالاتر در جزیره رفتم تا عکس بیندازم و بعد با دوستم نقطه خلوتی را پیدا کردیم و نشستیم لب ساحل و کلی عکاسی کردیم.
خط ساحلی اتصال دهنده دو جزیره
تایم برگشت رسید. سوار قایق شدیم تا به سمت مقصد بعدی که chicken island نام داشت برویم. نام این جزیره در واقع kop po da nok می باشد که به دلیل آنکه در یک سمت آن یک صخره به شکل سر مرغ دیده می شود به نام chicken island نام گذاری شده است. توقفی داخل جزیره نداشتیم. فقط از دور صخره کله مرغی را نشانمان دادند و فرصتی کوتاه برای عکاسی و بعد به سمت مقصد بعدی به سمت جنوب جزیره رفتیم.
chicken island
روی نرم افزار maps.me که چک کردم یک جزیره صخره ای خیلی کوچک بود به نام ko lao pe که به عنوان منطقه مناسب جهت اسنورکلینگ مشخص شده بود.
آب شفاف جزیره
تور لیدرمان تجهیزات اسنورکلینگ که شامل عینک مخصوص و لوله تنفسی بود را به افرادی که دوست داشتند اسنورکلینگ انجام دهند داد. جلیقه نجات را تنم کردم و عینک را گرفتم. کلی قایق در آن منطقه ایستاده بودند و تعداد زیادی هم مشغول شنا بودند. کلا 45 دقیقه وقت دادند که از این بخش استفاده کنیم. من هم بعد از آماده شدن، شجاعانه پریدم داخل آب اما چشمتان روز بد نبیند از شدت پرش، از آنجایی که جلیقه نجاتم مناسب نبود در وضعیت نا فرمی قرار گرفته بودم. آب تلخ و بسیار شور دریا وارد گلویم شد و جلیقه هم تا بالای سرم آمده بود. خلاصه چند ثانیه ای موقعیت خودم را گم کردم. فقط شنا کنان خودم را به نردبان قایق رساندم و رفتم بالا. چند دقیقه ای استراحت کردم و یک جلیقه مناسب تنم کردم و مجدد پریدم داخل آب. کل این پروسه یک ربع وقتم را گرفت.
اسنورکلینگ تجربه جالبی بود. دیدن ماهی ها و صخره های مرجانی زیر آب و نزدیک شدن ماهی ها و دنبال کردنشان با مزه بود. هنوز ده دقیقه ای وقت داشتیم که تور لیدرمان صدایمان کرد که آنهایی که داخل قایق هستند گرسنه شان است و سوار شوید. ما هم غر میزدیم که داخل آب هستیم دلمان میخواهد از زمانمان استفاده کنیم و اینکه آنها داخل قایق حوصله شان سر رفته و اعتراض تور لیدر کاملا بی منطق بود. در هر صورت سر تایم سوار قایق شدیم و تجهیزات را پس دادیم تا به مقصد بعدی برویم.
آخرین جزیره ko poda، جزیره ای بزرگتر و خلوت تر از جزایر اولی با طولانی ترین نوار ساحلی شنی بود. بین این چهار جزیره یکی از زیباترین جزایری بود که در سفر دیدیم. یک ساعت در این جزیره وقت داشتیم که نیمی از آن به خوردن نهار گذشت. نهار شامل برنج شفته که به رسم تایلندی ها بدون نمک و روغن پخته شده بود و خوراک لوبیا و سویا و یک نوع خوراک تند سبزیجات بود و خبری از آب یا نوشیدنی هم که نبود. جالب بود که برنج را داخل یک کیسه بزرگ نایلونی ریخته بودند و در کول باکس گذاشته بودند و در جزیره داخل دیس کشیدند. گرسنگی به من که فرصت فکر کردن به این که غذا با چه کیفیتی آورده شده است را نداد. کلا هم آدم بد غذایی نیستم. آمده بودم تا همه چیز را امتحان کنم. وضعیت برای سایر تورها هم مشابه ما بود و فقط شاید نوع خورشتها با هم تفاوت داشت. غذایمان را که کشیدیم، جایی برای نشستن نبود. همینطوری نشستیم روی ماسه ها و زیر سایه یک درخت و نهار خوردیم. بقیه زمان باقی مانده هم به حمام آفتاب و شنا و عکاسی و قدم زدن در ساحل گذشت که برای من بیشتر به عکاسی بود طی کردن نوار ساحلی گذشت.
نهار جزیره
جزیره ko poda
جزیره ko poda
سرساعت سوار قایق شدیم و به سمت یکی از سواحل معروف کرابی به نام ریلی بیچ رفتیم. ساحل فوق العاده زیبا و سرسبز با منظره جزایر کوچک صخره ای در مقابل، و بسیار شلوغ بود. توریستهای زیادی مشغول شنا و حمام آفتاب بودند. تعدادی قایق لب ساحل به فروش بستنی و آبمیوه و غذا می پرداختند. در گوشه ای از ساحل هم برای مراسم عقد مشغول دیزاین محوطه ای از ساحل بودند. تایم در نظر گرفته شده 45 دقیقه بود. دوستان می خواستند در دریا شنا کنند ولی من شنیده بودم در این ساحل معبدی به نام معبد شاهزاده وجود دارد. تصمیم گرفتم در این فرصت کم به آن معبد بروم. این معبد در واقع دو غار تودرتو جنب یکدیگر است و در آن پر از نمادهای باروری چوبی است. البته ظاهرا در گذشته ماهیگیران هدایا و نذورات خود را برای صید بهتر و پیشگیری از وقوع حوادث ناگوار به این معبد می آورده اند. در هر صورت سمبلها خودش جاذبه ای گردشگری برای آن ناحیه شده بود. عده ای هم با آوردن نذورات و شمع و عود مشغول عبادت بودند.
ریلی بیچ
صخره و غاری که در آن معبد پرنسس قرار گرفته است
ساحل سرسبز ریلی بیچ
زمان برگشت رسیده بود. به سمت قایق رفتیم. با یک تکه کوچک هندوانه و آناناس پذیرایی شدیم و برگشتیم همان جا که صبح سوارمان کرده بودند. کفشهایمان را تحویل گرفتیم و تورلیدرمان قبل از خداحافظی ما را به سمت ماشین برگشت راهنمایی کرد و رفت. حدود ساعت 4 به هاستل رسیدیم. برنامه این بود که دوش بگیریم و استراحت کنیم و برای خوردن شام به بازار شبانه و فودکورت معروف محله اونانگ برویم.
بازار شبانه نزدیک ساحل اونانگ قرار گرفته بود. در مسیر رسیدن به بازار از مغازه های فروش سوغاتی و لباس هم دیدن می کردیم. قبل از آنکه به بازار برویم رفتیم لب ساحل تا غروب آفتاب معروف ساحل را ببینیم. از شانس ما هوا ابری بود و آنچه انتظارش را داشتیم ندیدیم. امیدوار بودیم که روز بعد با غروب زیباتری مواجه شویم.
غروب آفتاب در ساحل اونانگ
بازار شبانه مساحت زیادی نداشت. ورودی بازار چند غرفه فروش سوغاتی و صنایع دستی بود و بعد غرفه فروش غذا از انواع غذاهای دریایی تا انواع کباب و سوشی و پدتای غذای مخصوص تایلندی در آن پیدا می شد. وسط بازار هم میز و صندلی برای صرف غذا گذاشته بودند. من یک نوع ماهی کبابی انتخاب کردم که با نوشیدنی حدود 250 بات شد. شام را که خوردیم مجدد قدم زنان به سمت هاستل برگشتیم. واجب ترین کار بعد از این همه جنب و جوش خوردن چایی بود و بعد فقط میدانم که بیهوش شدم. روز بعد تور جزیره هانگ را به مبلغ 1000 بات گرفته بودیم که باید باز صبح زود بیدار می شدیم.
غذاهای متنوع در فودکورت
جمع بندی امروز را در همین قسمت انجام می دهم. بهترین قسمت تور امروز جزیره ko poda و ساحل ریلی بیچ بود. باقی جزیره ها کوچک و بسیار شلوغ بودند و حداقل تور امروز ما با آن همه تایم کم جزایر اصلا جنبه ریلکسی و استراحت نداشت. به نظرم بهترین کار این است که یک نیم روز را با قایق جدا به جزیره پودا بروید و یک نیم روز را در ساحل ریلی بیچ بگذرانید. می دانم که قایقهای کندرو از همان ساحل اونانگ به صورت مجزا با دریافت مبلغی حدود 100 بات به ریلی بیچ می روند. از طرفی این جزایر در محدوده پارک ملی تایلند قرار دارد و تورها از این بابت نفری 400 بات به دولت می پردازند. در زمان گرفتن تور حتما سوال کنید این هزینه در مبلغ کل اعمال شده است یا خیر. آب و تنقلات هم حتما همراهتان باشد.
یک شنبه 5/1/1397، 25/3/2018
تور جزیره هانگ
برای امروز هم از هاستل خودمان تور جزیره هانگ را گرفته بودیم که ترکیبی از چند جزیره و اصلی ترین جزیره که هانگ نام داشت بود. ساعت 7 به زور چشمانم را باز کردم و بعد از آماده شدن رفتیم حیاط تا صبحانه بخوریم. راس ساعت 8 آمدند دنبالمان. همان شاتلهای معروف و مجدد به سمت ساحل اونانگ رفتیم. برای تور امروزمان قایق تندرو گرفتیم. می خواستیم تجربه هردو نوع قایق را داشته باشیم. مثل روز قبل تقسیم بندی شدیم و به همراه تورلیدرمان که این بار یک خانم بود به سمت قایق رفتیم. برای اینکه بتوانیم از مناظر بیرون استفاده کنیم رفتیم جلوی قایق و روی صندلی های دماغه نشستیم و باز چشمتان روز بد نبیند که تا آخر برنامه تکانهای محکم قایق به کنار، آفتاب تند و سوزان هم حسابی از ما پذیرایی کرد و تا آخر برنامه حسابی رنگ عوض کردیم.
جزیره اول که به آن رفتیم kOH LAO LADDIND نام داشت. نوار ساحلی بسیار کوچکی داشت، ولی سرسبز و زیبا و پر از درخت نخل بود. قبل از پیاده شدن تجهیزات اسنورکلینگ دادند که من هم گرفتم. منتها بعد از اینکه از قایق پیاده شدیم و به سمت دریا رفتم دیدم تا مسافت زیادی آب کدر است و امکان دیدن چیزی وجود ندارد. پشیمان شدم و برگشتم ولی سه تا از دوستان جلوتر رفتند. ظاهرا در این بخش از ماهی های رنگارنگ خبری نبود ولی تا دلتان بخواهد توتیاهای بزرگ دیده بودند. در هرصورت با دوتا دیگه از دوستان تصمیم گرفتیم به کشف جزیره بپردازیم. یک راه جنگلی پشت سرمان بود که با کمتر از 5 دقیقه پیاده روی ما را به نقطه مقابل جزیره می رساند. سمت مقابل، ساحل شنی نداشت و مرجانی بود. کمی نشستیم و مجدد مسیر را برگشتیم. در گوشه ای از ساحل یک تابلو بود که روی آن نوشته بود PARADISE BEACH و کنارش هم یک تاب زیبا بود. نوبتی ایستادیم و کلی عکس انداختیم. یک ساعت زمان این جزیره که تمام شد سوار شدیم تا به جزیره بعدی که KOH BIA نام داشت برویم.
PARADISE BEACH
راه جنگلی داخل جزیره
جزیره خلوت و خوبی بود. آبی نیلگون دریا، شنهای طلایی و صخره ها و جزیره های صخره ای اطراف مناظر زیبایی را درست کرده بودند. یک ساعت هم در این جزیره وقت استراحت داشتیم و حدود نیم ساعت قبل از رفتن هم نهار دادند. نهار ترکیبی از دو کتف سرخ شده مرغ و یک نوع خورش تند کاری که داخلش سبزیجات و کتف مرغ داشت و برنج و نودل بود. این بار یک زیرانداز کوچک با خودمان برده بودیم. زیر انداز پهن کردیم و نهار خوردیم و بعد از کمی عکاسی مجدد به سمت قایق برگشتیم.
KOH BIA
KOH BIA
KOH BIA
مقصد نهایی جزیره هانگ بود. قایقها کمی دورتر از جزیره بر روی اسکله شناور نگه می داشتند. دو ساعت تایم حضور در این جزیره بود. تصمیم گرفتیم در این دوساعت هرکدام به فعالیت مورد علاقه خودمان بپردازیم. بخشی از ساحل محصور بین دو صخره بود و با عمق کمی که ایجاد شده بود خوراک شنا کردن بود و جمعیت زیادی مشغول شنا بودند. یکی از بچه ها می خواست حمام آفتاب بگیرد و بقیه هم می خواستند اول شنا کنند و بعد حمام آفتاب بگیرند. ولی من دوست داشتم اول این بخش از جزیره را کشف کنم. دنبال راهی بودم که اگر امکانش باشد به دریاچه وسط جزیره دسترسی پیدا کنم ولی هرطرفی رفتم به بن بست می خوردم. کمی عکاسی کردم و برگشتم لب دریا.
جزیره هانگ از نمای بالا و دریاچه وسط آن(عکس از اینترنت)
جزیره هانگ
نمازخانه وسط جزیره
در این جزیره کایاک های پارویی دونفره هم کرایه می دادند که می توانستید با آن جزیره را دور بزنید و به سمت دریاچه وسط جزیره بروید. با وجودی که خیلی علاقه مند به این کار بودم ولی خوب کسی پایه نبود و من هم از خیرش گذشتم. بعد از دوساعت شنا و استراحت در این جزیره زیبا به سمت قایق رفتیم. تور لیدرمان گفت که ما را به سمت دریاچه وسط جزیره می برد. وسط جزیره خالی بود و یک ورودی صخره ای بسیار زیبا یکهو شما را به دریاچه ای آرام و سبز می برد. تعدادی قایق در کناره های دریاچه لنگر انداخته بودند و تعدادی از توریستها هم مشغول شنا در عمق کم دریاچه بودند. دریاچه فوق العاده زیبا و آرام بود. آنقدر که وصفش در قالب کلمات نمی گنجد. چند دقیقه بعد از دریاچه خارج شدیم در همین حین با هندوانه و آناناس پذیرایی شدیم. قایق با سرعت هرچه تمام گازش را گرفته بود و به سمت ساحل کرابی می رفت. تکانهای شدید قایق، بادی که به صورتمان میخورد و آفتاب تیز دریا هم تا برسیم حسابی از ما پذیرایی کرد.
فیلمی زیبا از دریاچه وسط جزیره
در هرصورت حدود ساعت 3:30 به ساحل رسیدیم و با شاتل به سمت هاستل برگشتیم. از روز قبل کمی میوه خریده بودیم که در یخچال حسابی خنک شده بود. در همان حیاط چایی و میوه خوردیم و قرارمان این شد که بعد از گرفتن دوش و کمی استراحت مجدد به سمت ساحل برای دیدن غروب آفتاب برویم.
میوه های استوایی شامل langsat بالایی و salak پایینی
این بار کمی زودتر به ساحل رسیدیم و آسمان هم صاف و نسبتا کم ابر بود. کلی توریست روی سکوی لب دریا نشسته بودند و تعدادی هم کنار ساحل بودند و یک عده هم با سه پایه دوربینها و موبایلهایشان را داخل ماسه ها کاشته بودند و معلوم بود درحال تایم لپس گرفتن هستند. منظره بسیار زیبایی بود. تصویر غروب آفتاب و پایین رفتن خورشید خانم کنار دریای آرام و قایق های زیبا. کلی هم عکس انداختیم و یکی از دوستانمان هم با موبایلش تایم لپس گرفت که برایتان در ادامه می گذارم.
تایم لپس غروب آفتاب
هوا که کمی تاریک شد قدم زنان خیابان ساحلی به سمت هاستل را ادامه دادیم. هر از چندی از داخل مغازه ها دیدن می کردیم و خورده ریزی خرید می کردیم. بستنی معروف کرابی که داخل نارگیل نارس سرو میشد و کمی میوه استوایی خریدیم.
انواع میوه های استوایی
بعد از دو روز پرجنب و جوش یک ماساژ میتوانست حسابی سرحالمان کند. شش تایی رفتیم داخل یکی از این مغازه ها و من ماساژ تایلندی را انتخاب کردم که حسابی قولنج هایم هم شکست و خستگی این دو روز حسابی از تنم در آمد. به هاستل که رسیدیم کوله و بار و بندیلمان را بستیم. وقت خداحافظی از کرابی رسیده بود و رفتن به مقصد بعدی که جزیره فی فی بود. بعد از بستن کوله پشتی به قدری خسته بودم که به محض دراز کشیدن روی تخت خوابم برد و شام نخورده با آلارم گوشی موبایلم روز بعد بیدار شدم.
تور امروز را دوست داشتم. جزایری که رفتیم از روز قبل خلوت تر بودند و جزیره هانگ و برکه وسط جزیره فوق العاده زیبا و رویایی بود. فقط دلم پیش آن کایاک سواری ماند که امیدوارم در آینده همان جا تجربه اش کنم.
کرابی شهری بسیار زیبا بود که نقد مفصل آن را در سایت لست سکند قرار داده ام. دو روز و نیم وقت بسیار کمی برای تجربه دیدنی های این شهر بود. رودخانه کرابی و معابد زیبای شهر و پاساژها و کلی جزیره دیدنی در این سرزمین باقی ماند تا شاید در سفر دیگری آن ها را ببینیم.
دوشنبه 6/1/1396، 26/3/2018
جزیره فی فی
صبح ساعت 7 از خوب بیدار شدیم. تا اینجای برنامه که استراحت بهمان نیامده بود. چشمانم باز نمیشد. همینطوری خواب آلود که به سمت سرویس بهداشتی رفتم جلوی آیینه با دیدن خودم چشمانم گرد شد و خواب از سرم پرید. صورت و چشمانم پف کرده بود و دور بینی و لبم پر بود از جوش های ریز سر سفید. به گمانم با این همه گرمی و غذاهای تند فلفلی که خورده بودم بدنم حسابی گرمی کرده بود. زیر چشمانم هم خارش گرفته بود. به اتاق که برگشتم دیدم سرتاپای دوستم هم پر است از نیش پشه ها. ظاهرا حشرات ریز رختخوابی یا bed bugs حسابی از خجالتش در آمده بودند. متاسفانه داروی ضد حساسیت هم همراهمان نبود و قرار شد به جزیره فی فی که رسیدیم به داروخانه برویم تا شاید دارویی مناسبمان پیدا شد.
لوازممان را که شب قبل جمع کرده بودیم بردیم حیاط و آخرین صبحانه کرابی را خوردیم. اینترنتی بلیط کشتی کروز به سمت جزیره فی فی را گرفته بودیم. خوبیش آن بود که مجدد با شاتل آمدند دنبالمان که به اسکله برویم. ساعت 8:30 دنبالمان آمدند. به اسکله در همان محله اونانگ رفتیم. کشتی نسبتا بزرگ دو طبقه ای بود. مسافران اکثرا یا چمدان داشتند و یا جوانان کم سن و سالی بودند که بک پکی و با کوله پشتی سفر میکردند. ما ها را که کوله پشتی داشتیم به طبقه اول راهنمایی کردند و ازمان خواستند کوله هایمان را روی هم و جلوی قایق قرار دهیم. همه چمدان ها هم در محوطه بیرون زیر یک سایبان قرار داده می شد. داخل حسابی خنک بود و کمی بعد هم خنکی به سرما تبدیل شد و مجبور شدیم از کوله ها لباس اضافی دربیاوریم تا کمی گرم شویم. کشتی بین راه و در نزدیکی ریلی بیچ نگه داشت و تعدادی از مسافران با همان قایقهای کندرو به سمت کشتی آمدند و سوار شدند. حدود ساعت 9:30 به راه افتادیم و نزدیک ساعت 11:30 به جزیره رسیدیم.
مسافران بین راهی
از کشتی که پیاده شدیم هوا حسابی گرم بود. پیش خودم میگفتم با این همه گرما و سرما کردنها بلاخره ترک می خوریم. قبل از خارج شدن از اسکله جلوی خروجی از مسافران نفری بیست بات بابت ورود به جزیره و نگهداری از جزیره از ما گرفتند.
ایستگاه عوارضی جزیره
یک آقایی اسم هتل ما را روی یک برگه نوشته بود. با خودم گفتم آخ جون دنبالمان آمدند. اول فکر کردیم با وسیله نقلیه آمده اند ولی وقتی کوله هایمان را روی یک چهارچرخه گذاشتیم تازه دوزاریم افتاد که در این جزیره خبری از ماشین و موتور و ... نیست و باید پیاده تا هتل برویم. خلاصه آن آقا با سرعت هرچه تمام رفت و ما هم در گرما دوان دوان دنبالش راه افتادیم و سعی کردیم هم زمان رستوران ها و دیدنی های جزیره و مسیر برگشت را هم حفظ کنیم.
مسیر ابتدا در بین کوچه پس کوچه های پر از رستوران و مغازه بود و بعد به یک خیابان پر از گل ساحلی رسیدیم و در یک سربالایی نفس گیر بالاخره به هتل رسیدیم و تقریبا همه در لابی نفس زنان ولو شدیم. اسم هتلمان The cobble beach بود. ظاهرا این قیافه خسته و عرق ریزان برای رسپشن هتل عادی بود و با خوش رویی یکی یک بطری آب به ما دادند و اتاق ها را تحویل گرفتیم. هتل از کلبه های چوبی به صورت پلکانی تشکیل شده بود که در پایین ترین طبقه رستوران و استخر قرار گرفته بود. اتاق ما پنجره بزرگی رو به دریا داشت و منظره فوق العاده زیبایی را میشد از دریا و کوه های سرسبز دید. واقعا یک شب اقامت برای این جزیره کم بود ولی حیف که با توجه به بلیطها و برنامه ریزیمان باید روز بعد جزیره را ترک میکردیم.
مناظر زیبایی از جزیره فی فی
مناظر زیبایی از جزیره فی فی
مناظر زیبایی از جزیره فی فی
منظره جلوی هتل
منظره جلوی هتل
لوازممان را در اتاق گذاشتیم و حاضر شدیم که برای صرف نهار و دیدن جزیره بیرون برویم. کوچه پس کوچه های زیبا و هتلهای کنار ساحل، خیابانهای پر از رستوران، میوه فروشی، مردم و توریستهایی که در رفت و آمد بودند جو خوبی را در جزیره ایجاد کرده بود. وارد یک رستوران شدیم و هرکدام غذایی انتخاب کردیم و انتخاب من هم برنج سرخ شده دریایی بود. انصافا غذای خوشمزه ای بود. حداقل تا اینجا با برنج تایلندی و غذاهای خیابانی ارتباط خوبی برقرار کرده بودم. مجدد به سمت هتل برگشتیم. در مسیر هم کمی میوه استوایی و یک هندوانه متوسط خریدیم. یک داروخانه هم پیدا کردیم که دوستم کرم بعد از نیش حشرات خرید و من هم یک فوم شستشوی مخصوص آکنه گرفتم. بماند که تا آخر سفر بدنم پف کرده بود و از التهاب صورتم خیلی کم نشد. به محض آنکه پایم به تهران رسید، یکی دو روز بعد هم جوشها خشک شدند.
خلاصه در هتل قرار شد یک ساعت بعد برای دیدن ویو پوینت جزیره و دیدن غروب آفتاب در لابی باشیم که دو تا از دوستان انصراف دادند و چهارنفر به سمت ویو پوینت رفتیم.
تنوع غذایی نهار
در مسیر تابلوهایی ما را به سمت بالای جزیره راهنمایی می کرد. کمی بعد وارد مسیر خاکی شدیم و حدود بیست دقیقه ای سربالایی را بالا رفتیم. گرما و شرجی هم حسابی نفسمان را بند آورده بود. بین راه جایی برای استراحت ایستادیم که حس کردم بوی خوبی مثل لیمو می آید. بالای سرم را نگاه کردم و دیدم که زیر یک درخت بادام هندی ایستاده ایم. تعدادی از میوه های بادام هندی هم روی زمین ریخته بود. چند تا از میوه ها را برداشتم. دقیقا بوی خوب این میوه بود.
میوه بادام هندی
با توجه به سربالایی مسیر پیش خودم گفتم احتمالا آن بالا کسی نباشد و فقط خودمانیم ولی وقتی رسیدیم دیدم جمعیت زیادی آنجا روی یک سکو نشسته اند و منتظر غروب خورشید هستند. برای ورود به این منطقه هم نفری 20 بات از ما گرفتند. ماهم کنار جمعیت نشستیم و من هم موبایلم را برای گرفتن تایم لپس روی یک درخت محکم کردم و به تماشای غروب آفتاب نشستیم. غروب آفتاب زیبا و تلاقی کوه و دریا و رنگ نارنجی آسمان منظره زیبایی را بوجود آورده بود. جالب بود که هم زمان از بلندگوهای مساجد جزیره هم صدای اذان می آمد. حتی در همان ویوپوینت یک اتاق برای اقامه نماز بود. بعد از دیدن غروب تصمیم گرفتیم تا هوا تاریکتر نشده به هتل برگردیم.
کاشت منوپاد بر روی درخت
بالاترین نقطه جزیره و غروبی زیبا
بخش مسکونی جزیره
هندوانه را که در یخچال حسابی خنک شده بود تقسیم کردیم و خوردیم و رفتیم سمت استخر و ساعتی به شنا در استخر و استراحت و دوش گرفتن گذشت و دیدیم از سمت ساحل مراسم آتش بازی شروع شده است و حسابی سروصدای موزیک و آهنگ می آید که تصمیم گرفتیم به سمت آن سمت برویم.
در ساحل تعدادی از بارها مراسم آتش بازی و بند بازی داشتند و صدای بلند موزیک همه جای ساحل را برداشته بود و همه به تفریح و خوشحالی مشغول بودند.
ظاهرا کرمی که از داروخانه خریدیم برای دوستم کارساز نشده بود و خارش کلافه اش کرده بود. تصمیم بر این شد که دونفری به سمت درمانگاه بروند و ماهم لب ساحل بمانیم تا برگردند. یک ساعتی لب ساحل بودیم دوستانمان که آمدند تعریف کردند که پزشکان بعد از گرفتن شرح حال کامل و معاینه ای حسابی فقط قرض ضد حساسیت داده بودند. همین معاینه ساده و تجویز دارو 2000 بات خرج روی دست دوستمان گذاشت که البته با گرفتن صورت حساب درمانگاه امیدوار بودیم از طریق بیمه ای که گرفته بودیم این هزینه جبران شود. دسته جمعی برگشتیم مرکز جزیره تا شام بخوریم. حدود ده دقیقه هم باران سیل آسایی گرفت و حسابی جزیره ساکت شد. همین که بارندگی شروع شد رفتیم زیر سایه بان یک رستوران خیابانی که هم خیس نشویم و هم شام بخوریم. شریکی با یکی از بچه ها سمبوسه و اسپرینگ رول انتخاب کردیم که هردو خوشمزه و باب میل بودند. به دلیل حساسیت صورتم ترجیح میدادم کمتر غذای تند بخورم ولی واقعا نمیشد از سس های تند فلفلی کنار غذا گذشت کرد.
برنامه شبهای جزیره جزیره
سمبوسه و اسپرینگ رول
باران که بند آمد مجدد سروصدای موسیقی از ساحل بلند شد. یک ساعتی در کوچه پس کوچه های جزیره چرخیدیم و مجدد به هتل برگشتیم. همه اتاق ما جمع شدند. کمی گپ زدیم و چایی و میوه خوردیم و برای خوابیدن آماده شدیم. تقریبا تا ساعت دو نیمه شب از سمت ساحل صدا می آمد و یکباره قطع شد. فکر کنم هم زمان با قطع شدن صدا بود که من هم خوابم برد.