سفر زمینی به ترکیه ، شهریور 97

4
از 57 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
چطور زمینی و ارزان به ترکیه سفر کنیم؟ + تصاویر

 

bn.4.gif

سفر زمینی به ترکیه ، شهریور 97

مقدمات سفر:

با توجه به اینکه تقریباً اکثر شهرها و مناطق کشور رو دیده ام (همه ی استانها)، تصمیم داشتم به صورت زمینی به ترکیه سفری داشته باشم. چرا که فکر می کنم فقط در سفر زمینی هست که احساس مسافرت را با پوست و گوشت و استخوان درک می کنم و سفر فقط مقصد نیست بلکه مسیر نیز می تواند بسیار زیبا و لذتبخش باشد.

با توجه به مسیری که تعیین کرده بودم و جنوب ترکیه را شامل می شد، انتهای شهریور را انتخاب کردم.

چرا که در فصل تابستان آن منطقه بسیار گرم و شرجی است.

همسفر بسیار مهم است و شاید از خود سفر مهمتر!!! . البته برای یک سفر خارجی زمینی بدلیل هزینه ها و مدت طولانی سفر پیدا کردن همسفر خیلی سخت می باشد و البته که می بایست همراه و همدل باشد.

با دو نفر از دوستان برنامه ریزی اولیه را انجام دادیم ولی یکی بدلایل شخصی انصراف داده و من و یکی از دوستان عزیزم با توجه به اینکه هر دو مجرد هستیم قرار را بر این گذاشتیم دو نفره به این سفر برویم.

وسیله سفر، ماشین بنده، هیوندای اکسنت مدل 97 بود. و قبل از سفر آخرین سرویس دوره ای را انجام دادم.

مدارک مورد نیاز برای مسافرت زمینی در خیلی از سفرنامه ها ذکر شده ولی با توجه به اینکه شاید موارد تغییر کرده و هزینه ها نیز بیشتر شده باشد به اختصار بیان می کنم.

کاپوتاژ ماشین از طریق اداره کل گمرک انجام شد. به خاطر اینکه می خواستیم دو نفر رانندگی کنیم مدت اخذ کاپوتاژ 2 روز طول کشید. در غیر اینصورت یک نصف روز (در حد 2 ساعت) برای این کار کافی است. هزینه 11000 تومان !!

بدلیل راننده اضافی مجبور شدیم یک وکالتنامه محضری جهت استفاده نفر دوم از ماشین ارائه کنیم که آن هم 62000 تومان هزینه شد.

مدارک گواهینامه بین المللی، پلاک و کارت ماشین بین المللی، همگی در دفتر نمایندگی (اتومبیلرانی و جهانگردی) جمعاً به مبلغ 650000 تومان.

عوارض خروج از کشور را به صورت اینترنتی و از طریق سایت مربوطه (سرچ گوگل)، پرداخت و برگه پرداخت را در منزل پرینت گرفتیم. نفری 220000 تومان.

فقط بیمه ماشین (بیمه ترکیه) باقیماند که از شماره ای که از یکی از سفرنامه ها برداشته بودم (آقای خلخالی)، در راه بازرگان تماس گرفته و اینترنتی مبلغ حدود 450000 تومان بیمه 3 ماهه پرداختیم که ایشان زحمت کشیده و به ما در شهر ماکو رساندند.

مقدمات سفر انجام شد. پاسپورت ها و سایر مدارک شخصی و ماشین رو برداشتیم و راه افتادیم.

 

شروع سفر (به سمت بازرگان):

از شهر بجنورد محل زندگیمان در تاریخ 18/6/97 ساعت 15 راه افتاده و از طریق شهرهای جاجرم، میامی، شاهرود، دامغان، سمنان، گرمسار، به سمت تهران رفته و سپس در ساعت 2 صبح 19/6/97 به قزوین رسیدیم.

جهت استراحت در چادر به یکی از پارکهای شهر قزوین رفته و صبح ساعت 7 صبح مجدداً به راه افتادیم.

عمداً این ساعت رو برای شروع انتخاب کردیم تا نیمه شب به تهران برسیم و به ترافیک نخوریم.

صبح از طریق آزاد راه قزوین – زنجان- تبریز، راه را ادامه دادیم. با توجه به اینکه آزاد راه بود ترافیکی وجود نداشت ولی باعث تأسف است که این جاده که چند سال از افتتاحش می گذرد اینقدر کیفیت آسفالت پایینی داشت.

از تبریز گذشته و به سمت بازرگان راه افتادیم. با توجه به اینکه مهمترین مرز ایران، مرز بازرگان می باشد، فکر می کردم جاده احتمالاً ترانزیتی و کیفیت خوبی داشته باشد ولی کاملاً در اشتباه بودم.

از کمربندی تبریز گذشته و به سمت صوفیان و مرند ادامه دادیم. جاده تا مرند چهار بانده ولی با کیفیت بسیار پایین بود. و از مرند به بعد در کمال تعجب! جاده دو طرفه شد.

بعد از این منطقه 3 تا 4 مرز ایران وجود داشت و جاده دو طرفه!! (جلفا نخجوان- جلفا نوردوز، ارمنستان- مرز رازی، ترکیه – مرز بازرگان) کیفیت جاده هم گویا جاده روستایی بود. خراب و پر از دست انداز ، برای یک کشور نفت خیز باعث تأسف است.

به هر زحمتی بود به شهر ماکو رسیدیم و بیمه را تحویل گرفتیم. شهر ماکو بسیار زیبا و فراتر از تصور بود.

بازرگان در 10 کیلومتری شهر ماکو قرار دارد و امکانات نسبتاً خوبی از قبیل رستوران، اقامت در صورت نیاز و صرافی وجود دارد.

برای مسافران زمینی بگویم که صرافی ، به طور کاملاً مطمئنی ، وجود دارد و حتی می توانید کل ارز مورد نیاز را در بازرگان تهیه کنید. ما هم جهت اطمینان 2000 لیر اضافی تهیه کردیم. که یه وقت کم نیاریم.

پمپ بنزین هم وجود دارد که میتوانید آخرین بنزین را در آن بزنید.

بعد از صرف چای و کمی استراحت به سمت گمرک که در انتهای شهر قرار دارد راه افتادیم.

بعد از اون جاده درب و داغون، شهر بازرگان به نظرم بهتر از چیزی بود که فکر می کردم و کاملاً قابل اتکاء جهت رفع نیازهای قبل از خروج از مرز بود.

کلاً به این دلیل مرز بازرگان را انتخاب کرده بودیم که مرز معتبرتری بوده، شبانه روزی بود و وارد جاده های اصلی تر و امن تری جهت ورود به ترکیه (مرکز ترکیه) می شد.

چشمتان روز بد نبیند حدود ساعت 5 بعدازظهر و پس از نشان دادن مدارک به نگهبانی وارد محوطه گمرک شدیم و با یک محوطه بزرگ، درندشت و داغون و خاکی! ! ! روبه رو شدیم و این بود مرز معتبر و اصلی مملکت.

ماشین رو کنار ساختمان گمرک پارک کردیم و دو نفرمون داخل ساختمان شدیم. خلوت بود. و یک مقدار کاغذ بازی و امضا و بازدید از ماشین که خیلی سریع انجام شد. برای مهر زدن پاسپورت وارد مسیری شدیم که با میله جهت صف ایجاد شده بود، البته صف وجود نداشت و سریع به گیشه رسیدیم. پاسپورت ها مهر خروج زده شد و گفتند که راننده برگرده پیش ماشین و با ماشین رد بشه و سرنشین از همین جا وارد ترکیه بشه ! !

هر چه گفتیم سرنشین برگرده برای زدن پلاک کمک کنه قبول نکردن و من به تنهایی برگشتم و دوستم از مرز خارج شد.

نصب پلاک ها با بست کمربندی پلاستیکی به تنهایی یه خورده سخت بود ولی به هر نحوی بود انجام شد، برچسب IR رو هم که با پلاک تحویل گرفته بودیم به شیشه جلو سمت شاگرد زدم و از گیت اول ایران رد شدم.

باز هم بازدید نهایی از ماشین انجام شد و گیت ورود به محوطه ترکیه باز شد. کلاً این مراحل این قدر سریع انجام شد که اصلاً نفهمیدم چی شد ! .

اونجا هم بازدید و مهر پاسپورت و چک کردن سایر مدارک انجام شد. دوستم اونطرف محوطه منتظر من بود و همدیگرو می دیدیم. بازرسی خیلی ساده و سریع انجام شد.

بعد از عبور از گیت دوستم رو سوار کردم و به انتهای محوطه گمرک ترکیه رسیدیم. اونجا هم مدارک رو کنترل کردند و تمام. وارد خاک ترکیه شدیم.

 

شروع بخش اصلی سفر: ترکیه

برعکس ایران که شهر بازرگان به مرز چسبیده، اونطرف هیچ روستا و شهری نیست و مستقیماً وارد جاده شدیم.

مراحل خروج از مرز اینقدر سریع انجام شده بود که من هنوز در شوک! بودم. دوستم پشت فرمان نشست و راه رو ادامه دادیم. بعد از چند کیلومتر کنار جاده نگه داشتیم تا پلاک های ماشین رو محکم کنیم و یه چای بخوریم و تمرکز بگیریم که چکار کنیم.

جاده 4 بانده و بسیار با کیفیت و همچنین خیلی خلوت بود. طبیعت هم دست نخورده و بکر بود.

در سمت راست جاده منظره بسیار زیبای کوه های دو قلوی آرارات خودنمایی می کرد. هوا داشت تاریک می شد و چند تا عکس از آرارات گرفتیم و دوباره ادامه دادیم.

عکس شماره 1 – کوه آرارات

01.jpg

بعد از 35 کیلومتر به شهر دوغوبایزید رسیدیم با اینکه از کمربندی شهر رد می شدیم ولی وجود چند چراغ قرمز متعجبمون کرد که وسط جاده و چراغ قرمز!

بعداً فهمیدیم که اصولاً نحوه برخورد ترافیکی در ترکیه با ایران کاملاً متفاوت بوده و بر پایه چراغ راهنمایی است. تمام تقاطع ها و میادین حتی اگر خیلی هم خلوت باشند چراغ راهنمایی دارند، حتی اگر وسط یک جاده باشد.

ایران بر عکس از دور برگردان استفاده شده و کمتر از چراغ راهنمایی استفاده می شود.

قبل از شروع سفر چند تا نرم افزار آفلاین نقشه مانند : (Sygic و Magic Earth)، رو همراه با نقشه های ترکیه دانلود کرده بودم که مواقعی که اینترنت نداریم، نقشه دقیق داشته باشیم.

در110 کیلومتری دوغوبایزید، شهر آگری بود که حدود یک ساعت بعد (ساعت 8 به وقت ایران) رسیدیم.

قرار بود شب رو در آگری بمونیم ولی موقعی که رسیدیم ساعت های موبایلمون (بدون سیمکارت) یک ساعت و نیم عقب اومده بود (به وقت ترکیه) و دیدیم تازه ساعت 6:30 هست و خیلی تا آخر شب وقت داریم و تصمیم بر این شد که ادامه داده تا به ارزوم برسیم. تا ارزروم حدود 194کیلومتر راه بود.

از کمربندی شهر آگری هم گذشتیم و وارد جاده اصلی شدیم. راستی در طول راه چندین ایست و بازرسی وجود داشت که به صورت خیلی جدی توسط ارتش ترکیه انجام می شد. البته فقط مدارک چک می کردن و ما اصلاً از ماشین پیاده نشدیم ولی ظاهرشون خیلی هیکل و با جلیقه ضد گلوله و اسلحه بود. همونطور که بقیه دوستان در سفر نامه ها گفتن نباید با نور بالا وارد ایست و بازرسی بشین.

جاده همچنان با کیفیت، 4 بانده و خلوت بود. رانندگی در چنین جاده هایی بسیار لذت دارد. فقط مشکل این بود که شب شده بود و زیبایی طبیعت رو نمی دیدیم.

یه توضیحی هم بدم برای اونایی که با ماشین میرن ترکیه شاید مفید باشه اینه که پیچ های جاده های ترکیه تندتر از پیچهای جاده های ایران هست. فکر می کنم از تفاوت استانداردهای جاده سازی نشأت می گیره.

تحلیل خودم اینه که اونها استانداردشون پایینتره و اصولاً جاده ها رو هماهنگ تر با طبیعت می سازن که کم خرجتر باشه ولی ما استانداردهامون همه آمریکایی و کاناداییه و مستلزم خاکبرداری های خیلی زیاد و به همین نسبت هزینه های زیاد جاده سازی هست. و تعداد جاده های 4 بانده مون هم خیلی کمتره و صد البته من روش اونها رو ترجیح میدم یعنی استاندارد پایین تر و جاده های 4 بانده بیشتر.

البته این پیچهای تند هم با چراغ های چشمک زن خیلی ایمن سازی شده بود و با توجه به خلوت بودن و دو بانده بودن هر لاین هیچ مشکلی وجود نداشت.

ساعت حدود 9 شب به ارزروم رسیدیم. از کمربندی تاریکی وارد شهر شدیم و با شهر بسیار زیبا و نورپردازی های مفصلی در خیابان اصلی روبرو شدیم. ارزوم با توجه به تابلوی ورودی شهر حدود 300 هزار نفر جمعیت دارد.

مقایسه می کنم با شهر خودمون بجنورد که حدود250 هزار نفر جمعیت دارد که توی بجنورد اون ساعت شب چه حجم ترافیکی در خیابان های اصلی وجود دارد ولی اونجا هیچ ترافیکی نبود و به راحتی یه دور توی شهر زدیم. و جاهای توریستی تاریخی شهر رو نشون کردیم که فردا بیایم و ببینیم.

دنبال هتل گشتیم از روی نرم افزارها که به راحتی محوطه میدان مانند، پیدا کردیم که پر از هتل بود.

در واقع اینجا اولین جایی بود که با مردم ترکیه باید ارتباط برقرار می کردیم. با استرس وارد اولین هتل شدیم تا قیمت اتاقها رو بگیریم. خوشبختانه دوستم ترکی بجنوردی بلد بود و شروع کرد به صحبت و دیدیم که کاملاً ارتباط برقرار می شه و صحبتهای مارو متوجه می شن حتی من هم می فهمیدم چی میگن ولی نمیتونستم جواب بدم.

دو تا هتل اولی که رفتیم به توافق نرسیدیم ولی در هتل سوم با قیمت یک شب 110 لیر یک اتاق دو تخته گرفتیم. البته بیشتر می گفت ولی با چونه زدن تخفیف داد.

عکس شماره 2 – هتل

02.jpg

هتل تاهران ، یک هتل ارزان قیمت و تمیز بود. و مناسب جهت اقامت شبانه. ماشین را در حاشیه خیابان پارک کردیم. رسپشن هتل یک پیرمرد خوش اخلاق بود. پس از مستقر شدن در اتاق و کمی استراحت برای شام و از هتل خارج شدیم. کمی خیابانهای اصلی شهر را گشتیم، رستوران های زیادی بودند ولی ما به دنبال یک جای متفاوت می گشتیم که پیدا کردیم. یک سفره خانه.

این سفره خانه در حاشیه یکی از خیابانهای اصلی شهر قرار داشت که در آن انواع غذاهای سنتی و فست فود و همچنین قلیان ارائه می شد و جایی بود برای دورهمی جوانان و میانسالان و حتی افراد مسن تا کمی با هم صحبت کنند و یا احتمالاً تخته نردی بازی کنند. خیلی فضای صمیمی و جالبی بود. دو تا غذا سفارش دادیم که اسمشون یادم نیست ولی خیلی خوشمزه بودن. قیمت غذاها هم از 17-18 لیر شروع می شد تا 30-40 لیر.

غذاهایی که ما سفارش دادیم هم هر کدام حدود 20 لیر بود.

عکس شماره 3 – غذاهای ارزروم

03.jpg

عکس شماره 4 – غذاهای ارزروم

04.jpg

در هتل Wi-Fi رایگان بود و ما بعد از ورود به ترکیه به اینترنت وصل شدیم.

 

صبح روز سه شنبه 20/6/97

بعد از صرف صبحانه پیاده به خیابانهای اطراف رفتیم تا یه دوری بزنیم و سیمکارتی که از یکی از دوستان قرض گرفته بودم را در نمایندگی ودافون شارژ کنیم. یک بسته با 6 گیگ اینترنت و تماسهای داخلی ترکیه به مبلغ 60 لیر گرفتم و 20 لیر هم برای تماس خارجی پرداختیم. البته بعداً فهمیدیم این حجم خیلی زیاد بود و عملاً اینترنت در ترکیه نسبت به ایران کمتر مصرف می شود. برای 10 روز در ترکیه فقط گوگل مپ و سایتهای مورد نیاز را استفاده کردیم ولی فایل خاصی دانلود نکردیم.

کلاً یک گیگا بایت مصرف شد. البته تمام هتلها وای فای رایگان داشتند.

عکس شماره 5 – ویو از داخل اتاق هتل ارزروم

05.jpg

عکس شماره 6 – میدانچه پر از هتل ارزروم

06.jpg

اتاق هتل را تحویل داده و تسویه حساب کردیم و به سمت مرکز شهر و محدوده تاریخی شهر رفتیم تا تعدادی از بناها رو ببینیم و راه بیفتیم به سوی شهر بعدی.

عکس شماره 7 – محدوده تاریخی شهر ارزروم

07.jpg

عکس شماره 8 – قلعه ارزروم

08.jpg

در محوطه روبروی قلعه ارزروم (قلعه در حال تعمیر بود و قابل بازدید نبود) یک مقبره از افراد ایرانی بود که سنگ قبرهایی با خطوط فارسی داشت.

عکس شماره 9 – سنگ قبر ایرانی

09.jpg

آنطرف خیابان مدرسه دو مناره با معماری بسیار زیبا قرار داشت. معماری اسلامی با مصالح کامل سنگی و حتی تزئینات سنگی بسیار جالب و متفاوت از معماری مدارس ایرانی

عکس شماره 10 – مدرسه دومناره

10.jpg

عکس شماره 11 – مدرسه دومناره

11.jpg

عکس شماره 12 – مدرسه دومناره

12.jpg

عکس شماره 13 – مدرسه دومناره

13.jpg

در کنار مدرسه دو مناره ، مسجد جامع ارزروم بود که آن هم معماری جالبی داشت. و در حال حاضر نیز استفاده می شد.

عکس شماره 14 – مسجد جامع ارزروم

14.jpg

عکس شماره 15 – مسجد جامع ارزروم

15.jpg

عکس شماره 16 – مسجد جامع ارزروم

16.jpg

عکس شماره 17 – مسجد جامع ارزروم

17.jpg

یک سرویس بهداشتی طرف دیگر خیابان وجود داشت که ایرانی بود . خیلی خوشحال شدیم و استفاده کردیم ولی به جای شیلنگ یا آفتابه، پارچ وجود داشت ! !

چایخانه ای در حاشیه یکی از کوچه ها بود که چای هیزمی با قیمت 1 لیر می فروخت که جهت استراحت مناسب بود و آنجا هم چند دقیقه ای نشستیم و چایی نوشیدیم.

عکس شماره 18 – سماوری که با هیزم کار می کرد

18.jpg

کلاً آرامشی که در این شهر بود را در هیچکدام از شهرهای ایران نمی توان دید. نه دعوا، نه تصادف نه آلودگی صوتی و نه صدای بوق.

فکر می کنم برای تمام افرادی که از کشور خارج می شوند همین آرامش در شهر اولین چیزی است که نظرشان را جلب می کند.

در مجموع شهر ارزروم فراتر از تصورم بود و خیلی شهر زیبا و پر جاذبه ای بود. البته بیشتر معروفیت این شهر در ترکیه به خاطر وجود پیست اسکی در حاشیه این شهر است که زمستانها مورد استفاده قرار می گیرد.

ارزروم سردسیری است و دمای هوا در آن فصل فکر کنم حدود 10 درجه از ایران خنکتر بود.

در کل این شهر با جاذبه های تاریخی و توریستی و مراکز خرید خود قابلیت اقامت 2 تا 3 روز را هم دارا می باشد.

به سمت شهر ارزنجان در 188کیلومتری ارزروم راه افتادیم. این بار در روشنایی روز کاملاً از مناظر اطراف جاده و همچنین کیفیت و تمیزی جاده لذت زیادی بردیم.

کم کم ترسمان ریخته بود و با سرعت خیلی بیشتری رانندگی می کردیم چرا که خود ترک ها با سرعت خیلی زیاد از ما سبقت می گرفتند و فهمیدیم پلیس و دوربین در کار نیست. و با حداکثر سرعت رانندگی کردیم.

تنها دوربینهای موجود ابتدا و انتهای شهرها بود که آنجا هم با وجود چراغ قرمزها سرعت قاعدتاً کم بود.

شهر ارزنجان یک شهر متوسط و غیر تاریخی ولی خیلی مرتب ، تمیز و زیبا بود. داخل شهر رفتیم.

ماشین رو کنار یک پارک، پارک کردیم و پیاده قدم زنان به یک رستوران رفتیم و ناهار خوردیم. دونر و اسکندر کباب و قیمت هم حدود 20 تا 30 لیر هر کدام.

عکس شماره 19 – برج ساعت شهر ارزنجان

19.jpg

عکس شماره 20 – دونر در شهر ارزنجان

20.jpg

از ارزنجان خارج شده و وارد جاده شدیم به طرف سیواس و سپس کایسری و در نهایت گورمه در کاپادوکیه.

جمعاً 516 کیلومتر راه بود. و کلاً بقیه روز را در راه بودیم و از زیباییهای جاده و رودخانه های آن که به یاد رودخانه های ایران در دوران بچگی همگی پر آب بودند کلی لذت بردیم.

طبیعت آناتولی مرکزی برعکس آنچه فکر می کردم، اصلاً بیابان نبود و بیشتر جاها نیمه جنگلی و بعضاً جنگلهای انبوه بود.

عکس شماره 21 – طبیعت آناتولی مرکزی

21.jpg

عکس شماره 22 – یک سد کوچک

22.jpg

ساعت حدود 9 شب بود که به گورمه رسیدیم. می دانستم این شهر توریستی است و ممکن است هتل با قیمت مناسب پیدا نکنیم. و همین طور هم بود. اقامتگاههای سنتی در کله قندی های کاپادوکیه پر از توریستهای اروپایی بود و یا جا نداشتند و یا خیلی گران بود.

خوشبختانه در سرچ گوگل مپ قیمت هتل ها هم قید می شه و ما به همین ترتیب یک هتل ارزان قیمت پیدا کردیم و رفتیم با 150 لیر به توافق رسیدیم. در این هتل یک پسر 23 ساله ایرانی هم کار می کرد که خیلی راهنمایی و کمکمون کرد و منطقه رو برای ما معرفی کرد.

عکس شماره 23 – گورمه در شب

23.jpg

عکس شماره 24 – گورمه در شب

24.jpg

در مجموع کاپادوکیه خودش یک تور مجزا رو می طلبه و کاملاً ارزشش رو داره که بیای اینجا 3 تا 4 روز بمونی و برگردی.

جاذبه های توریستی به اندازه ای هست که حداقل 3 روز رو جواب بده. ولی ما چون قصد ماندن نداشتیم یکی دو تا از این جاذبه ها رو رفتیم و به راهمون ادامه دادیم.

بعد از مستقر شدن در هتل و پارک ماشین در حاشیه هتل، پیاده راه افتادیم که هم یک شام بخوریم و هم با شهر آشنا بشیم.

شام رو سبک خوردیم. دو تا ساندویچ گوشت دونر که همون قیمت 15 تا 20 لیر بود. مغازه های سوغاتی فروشی زیادی بود و یه خورده خریدیم و برگشتیم هتل.

عکس شماره 25 – ساندویچ گوشت

25.jpg

صبح روز چهارشنبه  21/6/97

بعد از صرف صبحانه در هتل یه دوری در شهر زدیم و با مناظر فوق العاده شهر که پر بود از صخره های کله قندی روبرو شدیم. البته از محوطه هتل هم به دلیل واقع شدن در بلندی، قابل مشاهده بودند.

به یک محدود موزه فضای باز گورمه رسیدیم که محوطه ای را جهت بازدید از خانه های قدیمی و کلیساهای کاپادوکیه اختصاص داده بودند. نفری 25 لیر پول بلیطش بود که پرداختیم و وارد شدیم.

کلیساها تعدادشون خیلی زیاد بود که البته از سالمترهاش که نقاشی های دیواری خیلی زیبا و سالمی داشتند نمی گذاشتند عکس بگیریم.

اونجا از خیلی از ملیتها توریست بود که اکثراً به صورت گروهی و با تور اومده بودن و متأسفانه اصلاً ایرانی نبود. از آسیای شرقی تا برزیل و آرژانتین و اروپا توریست بود.

عکس شماره 26 – موزه فضای باز گورمه ، کاپادوکیه

26.jpg

عکس شماره 27 – موزه فضای باز گورمه ، کاپادوکیه

27.jpg

عکس شماره 28 – موزه فضای باز گورمه ، کاپادوکیه

28.jpg

عکس شماره 29 – موزه فضای باز گورمه ، کاپادوکیه

29.jpg

عکس شماره 30 – موزه فضای باز گورمه ، کاپادوکیه

30.jpg

عکس شماره 31 – موزه فضای باز گورمه ، کاپادوکیه

31.jpg

عکس شماره 32 – موزه فضای باز گورمه ، کاپادوکیه

32.jpg

عکس شماره 33 – موزه فضای باز گورمه ، کاپادوکیه

33.jpg

عکس شماره 34 – موزه فضای باز گورمه ، کاپادوکیه

34.jpg

عکس شماره 35 – موزه فضای باز گورمه ، کاپادوکیه

35.jpg

از گورمه زدیم بیرون و به سمت شهر زیرزمینی درینکویو که فکر کنم 30 کیلومتری آنجا بود راه افتادیم.

این شهر زیرزمینی در حدود 18 طبقه در زیر زمین قرار داشت و جزو محدوده کاپادوکیه بود.

البته کاپادوکیه یک شهر زیرزمینی دیگر نیز به اسم کایماکلی داشت که از اون صرفنظر کردیم.

برای توصیف این مناطق فکر کنم عکسها کافی باشد. فقط قدمت این شهر رو بگم که تاریخهای زیادی از 3000 سال قبل به این طرف شنیدم که نمی دونم کدام سندیت بیشتری داره.

عکس شماره 36 – شهر زیرزمینی درینکویو ، کاپادوکیه

36.jpg

عکس شماره 37 – شهر زیرزمینی درینکویو ، کاپادوکیه

37.jpg

عکس شماره 38 – شهر زیرزمینی درینکویو ، کاپادوکیه

38.jpg

عکس شماره 39 – شهر زیرزمینی درینکویو ، کاپادوکیه

39.jpg

عکس شماره 40 – شهر زیرزمینی درینکویو ، کاپادوکیه

40.jpg

عکس شماره 41 – شهر زیرزمینی درینکویو ، کاپادوکیه

41.jpg

بعد از دیدن در ینکویو به سمت شهر قونیه راه افتادیم، اگر می خواستیم از جاده اصلی بریم باید برمی گشتیم به سمت شهر نوشهیر ولی ما از همان در ینکویو از جاده های فرعی به سمت شهر آکسارای و سپس قونیه ادامه دادیم.

این جاده های فرعی از درینکویو تا آکسارای اولین جاده های دو طرفه بود که در ترکیه دیدیم که البته خیلی فرعی بودند و خیلی هم خلوت.

یادم رفت از بنزین بگم. پمپ بنزین در ترکیه بسیار زیاد هست و اکثراً تحت نظر شرکتهای خصوصی بین المللی هستند. توصیف اونها هم در اکثر سفرنامه هست که دیگه تکرار نمی کنم. فقط بگم اون موقع بنزین اکتان 95 از لیتری 95/5 تا 15/6 لیر بود.

بعد از آکسارای دوباره وارد جاده اصلی 4 بانده تا قونیه شدیم. توی راه سرچ کردم و دیدم سایت باستان شناسی شهر چاتال هویوک قبل از قونیه و تقریباً 30 کیلومتر فرعی داره که با وجود نقشه گوگل مپ مشکلی نبود و تمام راههای فرعی رو درست پیدا کردیم. فقط بگم که فکر کنم اولین ایرانی هایی بودیم که وارد این جاده های فرعی شده بودیم چون که از این جاده ها سالی یک بار ماشین رد می شد ، هیچ کسی رو ندیدیم و فقط از چند تا روستای نیمه متروک رد شدیم.

عکس شماره 42 – راههای فرعی 2 طرفه ترکیه

42.jpg

عکس شماره 43 – راههای فرعی 2 طرفه ترکیه

43.jpg

چاتال هویوک جزو اولین شهرهای انسان هست که توسط باستان شناسان کشف شده است و قدمتی به اندازه 8000 سال قبل دارد.

چون این شهر جزو مطالب درسی است که در درس معماری جهان به دانشجویان درس می دهم همیشه علاقه داشتم از نزدیک ببینم و خوشبختانه این آرزو محقق شد.

توضیحات در مورد آن را برای علاقمندان به اینترنت محول کرده و فقط عکسها ارائه می شوند. فقط اینو بگم که هیچ کوچه و یا معبری در آن وجود ندارد و خانه ها به هم چسبیده اند و ورود به خانه فقط و فقط از طریق پشت بام امکان پذیر بوده است.

عکس شماره 44 – سایت تاریخی چاتال هویوک ، قونیه

44.jpg

عکس شماره 45 – سایت تاریخی چاتال هویوک ، قونیه

45.jpg

عکس شماره 46 – سایت تاریخی چاتال هویوک ، قونیه

46.jpg

عکس شماره 47 – سایت تاریخی چاتال هویوک ، قونیه

47.jpg

عکس شماره 48 – سایت تاریخی چاتال هویوک ، قونیه

48.jpg

عکس شماره 49 – سایت تاریخی چاتال هویوک ، قونیه

49.jpg

در یک بخش این سایت تعدادی از خانه های جهت درک بهتر بازسازی شدند که بازدید آنها هم خالی از لطف نبود.

عکس شماره 50 – خانه های بازسازی شده ، چاتال هویوک ، قونیه

50.jpg

عکس شماره 51 – خانه های بازسازی شده ، چاتال هویوک ، قونیه

51.jpg

عکس شماره 52 – خانه های بازسازی شده ، چاتال هویوک ، قونیه

52.jpg

عکس شماره 53 – خانه های بازسازی شده ، چاتال هویوک ، قونیه

53.jpg

در بخش دیگر موزه کوچکی بود که آثار پیدا شده از سایت و همچنین بنرهایی در توضیح کاوشهای باستان شناسی، وجود داشت.

این سایت اصلاً هیچ نگهبان و متصدی وجود نداشت و فکر کنم همه جا با دوربین کنترل می شد.

توریست های دیگر هم در حد انگشت شمار بود غیر از ما. و انتظار دیدن هموطن نیز خیلی عاقلانه نبود.

به سرعت به سمت قونیه از طریق راههای فرعی راه افتادیم تا قبل از ساعت 7 که مجموعه مولانا تعطیل می شود برسیم.

خوشبختانه ساعت 5 به قونیه رسیدیم. قونیه شهر بزرگی بود ولی اصلاً ترافیک نداشت و به راحتی به مرکز شهر و مجموع مولانا رسیدیم یه 10 دقیقه ای دنبال جای پارک بودیم که آنهم پیدا شد و پیاده به سمت آرامگاه رفتیم و ساعت 6 وارد آن شدیم.

ورود به آرامگاه بدون بلیط بود. حال و هوای ایران کاملاً محسوس بود. نوشته های فارسی و اصلاً روح معماری ایرانی کاملاً سرحالمون کرد.

محوطه پر از قبور اطرافیان و نزدیکان مولانا بود. ساختمان اصلی آرامگاه که قبر مولانا در آن بود در حال مرمت بود و جلوی قبر بنری با تصویر خود قبر قرار داشت و نتوانستیم آنطور که دلمان می خواهد زیارتش کنیم.

بقیه فضاهای آرامگاه و همچنین حجره های داخل حیاط همگی تبدیل به موزه شده بود و آثاری از مولانا و زندگی صوفیانه نمایش داده می شد. آنجا بود که از ایرانی بودنمان احساس فخر می کردیم چرا که در بین اکثر آدمهای بازدید کننده جزو معدود نفراتی بودیم که می توانستیم کتابها را به زبان اصلی که زبان شیرین پارسی باشد، بخوانیم.

عکس شماره 54 – مزار مولانا ، قونیه

54.jpg

عکس شماره 55 – مزار مولانا ، قونیه

55.jpg

عکس شماره 56 – مزار مولانا ، قونیه

56.jpg

عکس شماره 57 – مزار مولانا ، قونیه

57.jpg

عکس شماره 58 – مزار مولانا ، قونیه

58.jpg

عکس شماره 59 – مزار مولانا ، قونیه

59.jpg

عکس شماره 60 – مزار مولانا ، قونیه

60.jpg

عکس شماره 61 – مزار مولانا ، قونیه

61.jpg

عکس شماره 62 – مزار مولانا ، قونیه

62.jpg

عکس شماره 63 – مزار مولانا ، قونیه

63.jpg

عکس شماره 64 – مزار مولانا ، قونیه

64.jpg

عکس شماره 65 – مزار مولانا ، قونیه

65.jpg

ساعت 6 بود که از آرامگاه بیرون آمدیم و حاشیه میدان اصلی ابتدای یکی از کوچه ها، ناهار! خوردیم. تصمیم داشتیم حدالامکان غذاهامون متفاوت باشه تا بتوانیم انواع بیشتری رو امتحان کنیم. اینجا بود که کوفته و پیده را امتحان کردیم.

کم کم لیرهامون داشت تمام می شد و همونجا دور میدان یک صرافی پیدا کردیم و اولین چنج دلار به لیر رو انجام دادیم که عبارت بود از هر 100 دلار معادل 600 لیره ترک.

به سمت ماشین رفتیم تا به سرعت روانه شهر سیده در حاشیه دریای مدیترانه برسیم. حدود 233کیلومتر راه داشتیم و با توجه به انتظاری که از جاده های ترکیه داشتیم فکر می کردیم حداکثر 5/2 ساعت بعد برسیم ولی تصورمان اشتباه بود.

تا سیدی شهیر جاده همانطور بود که باید باشد ولی بعد از آن به سمت کوهها بالا می رفتیم و جاده کم کم بعضی جاها به دلیل تعمیرات دو طرفه می شد و حتی خاکی. کمی جلوتر که کاملاً وارد گردنه شده بودیم و شب شده بود جاده رسماً دو طرفه شد. و هر چه جلوتر می رفتیم شلوغ تر. سرعتمون خیلی کم شده بود و کم کم داشت حوصله مون سر می رفت. البته به نظر می آمد که طبیعت اطراف کاملاً جنگلی و زیبا بود اما شب شده بود و ما هیچ نمی دیدیم.

به هر طریقی که بود پس از کلی سرازیری وارد جاده ساحلی مدیترانه و پس از طی شاید کمتر از 10 کیلومتر به

شهر سیده رسیدیم .

 

شهر سیده:

به یک میدان رسیدیم که سمت چپ به سمت ساحل و سمت راست خود شهر بود. گفتیم بریم یک هتل ارزان قیمت کنار ساحل بگیریم.

خیابانی که به سمت دریا و شهر قدیمی سیده می رفت پر بود از توریستهای اروپایی که پیاده یا با تاکسی و اتوبوس می رفتند.

پس از گذشتن از زیر یک دروازه تاریخی و ابتدای محدوده شهر قدیمی یک پارکینگ و میدانچه ای بود که جلوتر با ماشین نمی شد رفت.

برگشتیم و بدنبال هتل وارد یکی از کوچه های منتهی به ساحل شدیم و یک هتل جا داشتند و قیمتش مناسب بود که مورد پسند ما نبود و هتل های دیگر هم جای خالی نداشتند. برگشتیم به شهر جدید و نهایتاً یک هتل با 140 لیره بدون صبحانه، طبقه دوم و بدون آسانسور پیدا کردیم (سرچ در گوگل مپ ) و بدلیل خستگی زیاد همان را گرفتیم.

عکس شماره 66 – هتل ، سیده

66.jpg

صبح روز 22/6/97

اتاق هتل را تحویل دادیم و زدیم بیرون. این دفعه با شناخت بیشتر وارد محدوده قدیمی شهر شده، ماشین رو ابتدای آن در یک پارکینگ رایگان پارک کردیم و از همان جا آثار شهر تاریخی سیده که یک شهر یونانی رومی بود شروع می شد و پیاده آثار را می دیدیم و جلو می رفتیم.

از ساختمانهای عمومی مانند بیمارستان گرفته تا خیابانهای رومی، بسیار جالب و زیبا بودند.

عکس شماره 67 – شهر تاریخی یونانی ، رومی - سیده

67.jpg

عکس شماره 68 – شهر تاریخی یونانی ، رومی - سیده

Zjr0LRSiIzxqd3RreKq2ePqtqlN56VOmbXOx83wG.jpeg

عکس شماره 69 – شهر تاریخی یونانی ، رومی - سیده

69.jpg

عکس شماره 70 – شهر تاریخی یونانی ، رومی - سیده

70.jpg

عکس شماره 71 – شهر تاریخی یونانی ، رومی - سیده

71.jpg

عکس شماره 72 – شهر تاریخی یونانی ، رومی - سیده

72.jpg

عکس شماره 73 – شهر تاریخی یونانی ، رومی - سیده

73.jpg

عکس شماره 74 – شهر تاریخی یونانی ، رومی - سیده

74.jpg

در انتهای خیابان رومی به جای مانده، آمفی تئاتر یونانی – رومی شهر وجود داشت که شاید به تنهایی می تواند انگیزه دیدن این شهر باشد. معماری حیرت آور این آمفی تئاتر واقعاً ارزش 25 لیری که بابت بازدید آن باید پرداخت را دارد.

عکس شماره 75 – آمفی تئاتر یونانی ، رومی - سیده

75.jpg

عکس شماره 76 – آمفی تئاتر یونانی ، رومی - سیده

76.jpg

عکس شماره 77 – آمفی تئاتر یونانی ، رومی – سیده

77.jpg

عکس شماره 78 – آمفی تئاتر یونانی ، رومی – سیده

78.jpg

بعد از گذشتن از میدانچه ای که دیشب تا آنجا آمده بودیم، وارد بخش پیاده راه شهر قدیمی سیده شدیم که یک خیابان شیبدار به سمت ساحل و بندر قدیمی شهر می باشد. پر بود از مغازه های سوغاتی، کافه و رستوان و به تمام معنا یک محدوده توریستی بود با معماری قدیمی یونانی – ترک.

عکس شماره 79 – شهر قدیمی – سیده

R0lSQcbq9kDGN9GfPJ5YRH06XWaUnfOQt36I2aAg.jpeg

عکس شماره 80 – شهر قدیمی – سیده

XBdkrwngvHgdOM7r8UVhbt26GPN2Tc0k5CQ25zNX.jpeg

در انتهای خیابان و در حاشیه دریا، آثار بجای مانده از معبد معروف آپولو، خودنمایی می کرد و خبر از گذشته باشکوهش می داد.

عکس شماره 81 – معبد آپولو – سیده

1.jpg

با توجه به اینکه بنده فارغ التحصیل کارشناسی ارشد معماری هستم این مناطق جذابیت بسیاری برایم داشت.

و توصیف آنها به طور مفصل در این سفرنامه نخواهد گنجید.

بنابراین فقط تصاویر را با کمی توضیحات برای عموم مردم ارائه می کنم.

تا ظهر آن روز در سیده بودیم و ظهر آنجا را به مقصد آنتالیا در 72 کیلومتری ترک کردیم. کل جاده تا آنتالیا مثل جاده های شمال ایران پر بود از هتل و ساحلهای تفریحی.

در ساحل منطقه لارا در حاشیه یک پارک توقف کرده و کمی در ساحل استراحت کردیم.

عکس شماره 82 – ساحل لارا – آنتالیا

82.jpg

پس از رسیدن به آنتالیا، گفتیم بریم به مرکز شهر و بندرگاه قدیمی بنام کالیچی. ورود به این منطقه با توجه به خیابانهای یک طرفه و ترافیک زیاد خیلی غیر قابل نفوذ و سخت بود. کلاً آنتالیا شهر بزرگی با یک میلیون جمعیت است.

اولین ترافیک های شهری را در این شهر دیدیم. به هر زحمتی بود یک پارکینگ عمومی در یک مرکز تجاری پیدا کردیم و پیاده به سمت کالیچی راه افتادیم. متأسفانه موبایلهایمان شارژ نداشت و بدلیل گرفتن عکس و فیلمهای زیاد در سیده شارژش تمام شده بود. البته شارژر ماشینی داشتیم که با توجه به مدت زمان کم، عملاً باز هم شارژ نشده بود.

اینجا بود که نبود یک پاور بانک کاملاً احساس می شد.

کالیچی با معابر تنگ و بازارچه ای اش به سمت دریا و بندرگاه بسیار زیبا و دیدنی بود. کوچه پس کوچه هایش پر از کافه و رستوران و هتلهای بومی در خانه های قدیمی آنتالیا بود. می خواستیم در یکی از این خانه های هتلی، اتاق بگیریم. که چند تایی پرسیدیم جا نداشتند یا خیلی گران بودند. بعد از برگشت به سمت ماشین با توجه به ترافیک شهر و اینکه ما با ماشین بودیم به این نتیجه رسیدیم که آنتالیا شهر خوبیه ولی جای ما نیست!

ما از شلوغی و هیاهوی ایران فرار کرده بودیم و بیشتر شهرهای کوچک تر با جاذبه های توریستی بیشتر رو می پسندیدیم نه جای شلوغی مثل آنتالیا.

در ادامه جاده به سمت غرب شهر کمر رو نشان کردیم و حدس زدیم با توجه به کوچکی شهر، جای خوبی برای اقامت خواهد بود. و بعداً مشخص شد که انتخاب درستی هم بوده است.

نزدیک غروب بود و جاده آنتالیا به کمر در حاشیه دریا و جنگل بسیار زیبا بود. شب شده بود که به کمر رسیدیم. ظاهر شیک، مدرن و توریستی شهر همون اول قانعمون کرد که جای درستی اومدیم.

فضاهای شهری، لوکس و توریستها هم همه اروپایی بودند و اثری از هموطنانمون نبود.

قیمت های اجناس مغازه ها اکثراً به یورو بود. معلوم بود شهر گران قیمتی است. از طریق سرچ گوگل یک هتل آپارتمان ارزان قیمت پیدا کردیم با دسترسی خیلی نزدیک به مرکز شهر و همون جا رو با قیمت شبی 150 لیر بدون صبحانه توافق کردیم. (کلاً صبحانه نداشتند). جای تمیزی بود و در منطقه مسکونی قرار داشت.

برای خوردن شام و یک دور زدن در شهر اومدیم بیرون. شهر پر بود از کافه و رستوران و البته کافه ها.

پس از خوردن شام در رستوران و گشتی در پارک ساحلی به هتل برگشتیم.

عکس شماره 83 – هتل ، شهر کمر

p8bWB8VaDHlCUaOh8XgaiqvdKcdXpVCAIzit6v6W.jpeg

عکس شماره 84 – واکینگ استریت ، شهر کمر

84.jpg

عکس شماره 85 – غذا ، شهر کمر

85.jpg

صبح روز 23/6/97 جهت شنا در ساحل به کنار ساحل رفتیم. ساحل شنی با صندلی و چادر که جهت استفاده نفری 10 لیر دادیم. ساحل شنی کمر بسیار زیبا و با چشم اندازی از جنگلهای چسبیده به ساحل بود.

عکس شماره 86 – بندر ، شهر کمر

86.jpg

ظهر ناهار را در شعبه برگر کینگ خوردیم و پس از استراحت در هتل تا اوایل شب، مجدداً به مرکز شهر و کمی گشت در پارکها، کافه ها و .... پرداختیم. و شب هم شام را در یک رستوران دریایی ماهی سی بس و اختاپوس صرف کردیم. اصولاً غذاهای دریایی در ترکیه گرانتر از غذاهای گوشتی و آنهم گرانتر از غذاهایی بود که از مرغ تهیه می شد. ماهی سی بس30 لیر و اختاپوس 45 لیر

عکس شماره 87 –غذای دریایی ، شهر کمر

87.jpg

عکس شماره 88 –غذای دریایی ، شهر کمر

88.jpg

عکس شماره 89 –غذای دریایی ، شهر کمر

89.jpg

صبح 24/6/97 

در مسیر برگشت قرار گرفتیم و به سمت آنتالیا و سپس سیده و آلانیا.

به دلیل جاده نامناسب قونیه به سیده تصمیم گرفتیم مسیر برگشت رو عوض کنیم تا هم شهرهای بیشتری رو ببینیم و هم جاده های بهتری رو تجربه کنیم. اما بعداً فهمیدیم زیاد درست عمل نکردیم.

بعد از شهر آنتالیا به سمت سیده از شهر تاریخی یونانی – رومی پرگه در حدود 20 کیلومتری آنتالیا بازدید کردیم. باز هم معماری حیرت آور و با عظمت و شکوه ما را متحیر کرد.

آمفی تئاتر شهر پرگه شبیه آمفی تئاتر سیده بود ولی سن و جایگاه حاکم سالمتر بود و نقش برجسته های زیبایی داشت اما سکوهای آن از سیده بیشتر خراب شده بود. در منطقه آنتالیا 3 آمفی تئاتر یونانی بزرگ وجود داره که یکی سیده، یکی پرگه و از همه بزرگتر و سالمتر آسپندوس. این آخری رو ندیدیم و گذاشتیم برای دفعات بعد.

عکس شماره 90 – آمفی تئاتر یونانی ، رومی – پرگه

90.jpg

عکس شماره 91 – آمفی تئاتر یونانی ، رومی – پرگه

91.jpg

عکس شماره 92 – آمفی تئاتر یونانی ، رومی – پرگه

92.jpg

بعد از خوردن ناهار در حاشیه شهر پرگه و کنار جاده راه رو ادامه دادیم به آلانیا.

مشاهده لیست قیمت تورهای آلانیا

شهر آلانیا با جمعیت 300000 هزار نفر (ذکر شده در تابلو اول شهر) در فاصله 65 کیلومتری شرق شهر سیده قرار دارد و یک شهر زیبا، تاریخی و توریستی هست.

در ابتدای ورود به آلانیا به قلعه تاریخی شهر که روی یک کوه که به صورت شبه جزیره وارد دریا شده است، رفتیم.

با یک جاده مارپیچ، سربالایی و خیلی زیبا به ورودی قلعه رسیدیم و بلیط آن حدوداً نفری 25 لیر بود.

خود قلعه از لحاظ معماری شاید غنای زیادی نداشته باشه (البته بسیار با عظمت و با شکوه بود)، ولی چیزی که خیلی جالب بود چشم انداز قلعه به شهر، ساحل و دریا بود. مناظری که از بالای قلعه دیده می شد شبیه تصاویر کارت پستال بود؛ بسیار زیبا.

عکس شماره 93 – قلعه آلانیا

93.jpg

عکس شماره 94 – قلعه آلانیا

94.jpg

بخش توریستی شهر در ساحل و بندر قدیمی قرار داشت که در همین محدوده نیز هتلی به نام تمیز هتل پیدا کردیم و با قیمت مناسب 150 لیر با صبحانه توافق کردیم. که اتاقهایش همانند اسمش تمیز بود. و از همه مهم تر چشم اندازش از روی تراس بود که هم مناظر زیبای ساحل و بندر و هم کوهستان مقابل شهر را شامل می شد.

ماشین رو هم جلوی هتل تو خیابان پارک کردیم و از اتاق بهش دید داشتیم.

عکس شماره 95 – چشم انداز شهر آلانیا از تراس هتل

95.jpg

شهر آلانیا هم فراتر از تصورم بود. بسیار زیباتر از چیزی که فکر می کردم. ما که تصمیمان این بود فردا از شهر برویم با دیدن کشتی های تفریحی کنار ساحل نظرمون عوض شد و قرار شد یک روز دیگر را در شهر بمانیم.

به هنگام شب که در ساحل قدم می زدیم یکی از مسؤولان فروش تور کشتی ما رو پرزنت کرد و تور رو توضیح داد. تور ساعت 10 صبح شروع می شد و تا 4 بعداز ظهر تمام می شد.

و شامل گشتهای دور قلعه و کنار سواحل صخره ای و شنی کلئوپاترا و نگهداشتن جهت شنا به همراه ناهار. با قیمت نفری 120 لیر.

بعد از چانه زدن فراوان آخرین قیمتش 75 لیر برای هر نفر بود که قبول کردیم.

صبح روز 25/6/97 رأس ساعت 10 سوار کشتی شدیم و تقریباً 5 ساعت بسیار عالی و مفرح داشتیم.

عکس شماره 96 – تور کشتی ، آلانیا

96.jpg

در کشتی با یک خانواده ایرانی که در آلانیا زندگی می کردند همسفر بودیم که بسیار خانواده خوب و محترمی بودند و البته آقای خانواده بهمون یاد داد که پول هامون رو توی بانک چنج کنیم تا برامون صرفه بیشتری داشته باشه و این راهنماییشون خیلی بدردمون خورد.

شبهای آلانیا بسیار سرزنده و شامل انواع کافه، بار، رستوران و کلوپ شبانه می باشد.

 

صبح روز 26/6/97

پس از تسویه هتل به سمت شهر مرسین در شرق حرکت کردیم.

حدود 242 کیلومتر تا مرسین راه بود. جاده تا انتهای استان آنتالیا مطابق انتظار بود و سرعت حرکتمون قابل قبول بود. بعد از عبور از آخرین شهر استان آنتالیا به نام قاضی پاشا کم کم توریستی بودن منطقه کم و کم تر شد و جاده هم به همین نسبت باریک و باریکتر ! !

با این که چسبیده به دریا بودیم ولی جاده کاملاً کوهستانی و دو طرفه شد. مناظر حاشیه جاده را تا بحال در عمرم ندیده بودم.

سمت راست دریا با ارتفاع خیلی پایین و سمت چپ کوهستان جنگلی. فقط کیفیت پایین جاده و سرعت پایین یه خورده اوقاتمون رو تلخ می کرد که البته به دیدن این مناظر کاملاً می ارزید.

اصلاً فکرش رو نمی کردم در ترکیه موز بعمل بیاید و این منطقه پر بود از باغهای موز.

اوضاع جاده و مناظر به همین ترتیب بود تا رسیدیم به شهرهای کوچک نزدیک مرسین که دوباره جاده با همان کیفیت 4 بانده و عالی شروع شد ولی خیلی زمان از دست داده بودیم.

ظهر به شهر مرسین رسیدیم و گفتیم یه سری به داخل شهر بزنیم ولی چشمتون روز بد نبینه اینجا هم مانند آنتالیا گیر کردیم توی ترافیک. مرسین یک شهر بزرگ و پر ترافیک بود و باز هم گفتیم این جا جای ما نیست!

به هر زحمتی بود از شهر خارج شدیم و با استفاده از گوگل مپ به طرف شهر تارسوس در مسیر شهر آدانا به راه افتادیم و باز هم چشمتون روز بد نبینه تمام جاده های بین شهری هم شلوغ و پر از کامیونهایی بود که از بندر مرسین به داخل کشور در تردد بودند. بین کامیونها با سرعت 30 کیلومتر حرکت می کردیم.

با اینکه فاصله تا شهر تارسوس کم بود ولی کلی طول کشید تا رسیدیم. شهر تارسوس که تا به حال حتی اسمش رو هم نشنیده بودم طبق تابلو ورودی شهر حدود 500 هزار نفر جمعیت داشت و بنظر شهر بزرگی بود.

داخل شهر به دنبال بانک بودیم تا پول چنج کنیم که اونجا هم به دلیل ترافیک از خیرش گذشتیم. توی کوچه پس کوچه های مرکز شهر، یک کبابی سنتی پیدا کردیم که کباب خوشمزه ای خوردیم.

تارسوس بنظرم یک شهر کاملاً سنتی بود که ارزش دیدن داشت (حداقل معماری اش) ولی خب ما وقتی نداشتیم و باید راه می افتادیم.

عکس شماره 97– بازارچه سنتی ، شهر تارسوس

97.jpg

از شهر خارج شدیم و به سمت آزاد راهی که به شهر کایسری می رسید رفتیم. آزاد راه 6 بانده بود ولی پر از کامیون.

ابتدای آزاد راه بدلیل شلوغی و تصادفی که اتفاق افتاده بود خیلی معطل شدیم ولی بالاخره جلوتر خلوت شد و با سرعت راهمون رو ادامه دادیم.

در کل با توجه به کیفیت جاده و شلوغی و ترافیک، این مسیر رو به کسی پیشنهاد نمی دم و فکر می کنم اگر بعد از دیدن آلانیا از سیده به سمت قونیه برمی گشتیم بهتر بود.

حدود ساعت 8 شب به کایسری رسیدیم. برنامه خرید بود. کایسری یک شهر بزرگ با جمعیتی حدود 1 میلیون نفر هست و ما اینجا رو برای خرید انتخاب کرده بودیم. سریع رفتیم به یک مرکز خرید که توی سرچ گوگل پیدا کرده بودم علیرغم ترافیک شهر باز هم راحت پیدا کردیم و وارد پارکینگش در طبقه زیر زمین شدیم.

متأسفانه با این قیمت های ارز، تمام اجناس بسیار برامون گران به نظر می آمد. فقط دیدیم و خرید نکردیم و ساعت 10 هم یه برگرکینگ زدیم بر بدن و بازار تعطیل شد و خارج شدیم.

باز هم از گوگل یک هتل ارزان قیمت پیدا کردیم و با قیمت 80 لیر به توافق رسیدیم. متأسفانه بعد از ورود به اتاق راز قیمت ارزانش رو متوجه شدیم. علیرغم اینکه قبلش اتاق رو دیده بودیم و دقت نکرده بودیم ملافه ها کثیف بود و کلاً راضی نبودیم. اینجا تنها هتلی در طول سفر بود که راضی نبودیم .

 

صبح روز 27/6/97 ساعت 5/9 صبح اتاق هتل رو تحویل دادیم و به سمت مرکز خرید راه افتادیم.

دوباره یه گشتی زدیم و با دقت بیشتر اجناس رو بررسی کردیم. یه خورده خوراکی برای منزل از فروشگاه زنجیره ای خریدیم و سوار ماشین شدیم. متأسفانه یکی از لاستیکهای ماشین کمی باد کرده بود.

عکس شماره 98– مرکز خرید ، شهر کایسری

98.jpg

عکس شماره 99– شهر کایسری

99.jpg

باز هم از روی نقشه گوگل یک تعمیرگاه پیدا کردیم و لاستیک زاپاس رو انداختیم رو ماشین. واقعاً تأسف دارد که این شرکتهای ایرانی برای ماشین نو لاستیک 6 سال قبل رو استفاده می کنن و طبیعی است که بعد از 10000 کیلومتر لاستیک خراب بشه.

به سمت ارزنجان راه افتادیم، ناهار رو در شهر سیواس خوردیم و حدود ساعتهای 8 شب به ارزنجان رسیدیم.

ارزنجان شهر کوچکتر و جمع و جورتری بود و خرید کردن در آن راحتتر.

در مورد این شهرهای کایسری و سیواس هم بگم که شهرهای بزرگ و دارای جذابیتهای معماری خوبی بودن که می شد هر کدام یک روز رو وقت بذاریم ولی متأسفانه بدلیل نداشتن وقت موکول کردیم برای سفرهای بعدی.

در ورودی شهر ارزنجان یک مرکز خرید خیلی خوب با تمام برندهای ترک وجود داشت که باز هم شب فقط دیدیم تا فردا بریم و بخریم.

شب را در هتل بیروت که به صورت اتفاقی پیدا کردیم و در خیابان اصلی ارزنجان قرار داشت به سر بردیم.

اتاق تمیز و مرتبی داشت و به حدود 120 لیری که بابتش دادیم کاملاً می ارزید.

 

صبح روز 28/6/97 ساعت 10 صبح اتاق را تحویل داده و به سمت مرکز خرید راه افتادیم.

خرید ها تا ظهر طول کشید و پس از خوردن ناهار فست فود در همان مرکز تجاری، به سمت مرز ایران راه افتادیم. در کل از خریدهامون راضی بودیم و شهری رو هم که برای خرید انتخاب کردیم درست بود.

چرا که در شهرهای توریستی مسلماً قیمتها بالاتر است.

تا مرز بازرگان 568کیلومتر راه بود که بدون توقف رانندگی کردیم و در ساعت 10 شب رسیدیم.

عبور از مرز حتی از رفت هم ساده تر و سریعتر انجام شد. شام را در شهر ماکو خوردیم و به سمت تبریز ادامه دادیم.

حدود ساعت 4 صبح روز 29/6/97 در شهر صوفیان توقف کرده و کناری چادر زدیم تا ساعت 7 صبح.

و مستقیم تا بجنورد رانندگی کردیم و حدود ساعت 10 شب به بجنورد رسیدیم. چون هردومون رانندگی می کردیم میتونستیم هر روز فواصل خیلی طولانی رو رانندگی کنیم. کسی هم که رانندگی نمی کرد استراحت می کرد. فکر می کنم برای یک راننده خیلی سخت باشه که اینهمه رانندگی در روز انجام بده.

شهرهای محل اقامت ما به شرح ذیل می باشد:

بجنورد – قزوین – ارزروم – گورمه – سیده – کمر – کمر – آلانیا – آلانیا – کایسری – ارزنجان – صوفیان – بجنورد

جمع مخارج مقدمات سفر که در ابتدا ذکر شد و به جز آن هزینه های ارزی ما حدود نفری 500 دلار شد جمعاً 1000 دلار و 500 دلار هم خرید کردیم که شامل پوشاک، سوغاتی جزیی و خوراکی بود.

نرخ تبدیل دلار به لیر هم از 6 تا 30/6 بود.

و چنج کردن در بانک (زراعت بانک) نسبت به صرافی ها بهتر بوده و لیر بیشتری را پرداخت می کردند.

پایان

  

نویسنده : فرشید فریمان

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.