سلام . افسانه هستم از خوزستان، عاشق سفر و تاریخ و طبیعت.
سفر این دفعه من مربوط به نوروز 93 هست به یک جای متفاوت و کمتر دیده شده ولی بکر و تمیز، خیلی تمیز.
4 فروردین سال 93 به همراه خواهر و خاله و داییم که اون موقع مجرد بودن به استان زیبای ایلام سفر کردیم. معمولا هر سال با خاله و داییم به سفر میرفتیم و سفر این دفعه رو من برنامه ریزی کردم و بین کرمانشاه و ایلام ، ایلام رو انتخاب کردم، هم کمتر شناخته شده و دیده شده بود و هم اینکه تا حالا نرفته بودیم.
جزئیات سفر رو به طور کامل به یاد ندارم و عکسای خیلی خوبی هم ندارم چونکه اون موقع نمیدونستم که قراره سفرنامه بنویسم یه روزی، و عکسام واقعا توانایی نشون دادن اون زیبایی که به چشم دیدم رو ندارن. اکثر عکس های من توشون رد پای انسان به چشم میخوره و به درد این سایت نمیخورن. پس همین اول کار ببخشید به خاطر عکس های نه چندان خوب من... ولی تصمیم گرفتم به خاطر بیشتر دیده شدن این استان زیبا، سفرنامه رو بنویسم.
روز اول:
حرکت به سمت ایلام... از جاده اهواز به طرف اندیمشک حرکت کردیم و قبل از اندیمشک به سمت دهلران رفتیم. جاده اهواز به اندیمشک در همه فصل های سال سرسبز هست و توی عید که دیگه محشره و همه جا سرسبز و زیباست. خلاصه به سمت دهلران پیچیدیم ولی خود دهلران نرفتیم. تصمیم داشتم از یه جاده فرعی ولی بسیار زیباتر عبور کنیم. بنابراین راهمون رو به طرف آبدانان کج کردیم و رفتیم به طرف کوه.
آبدانان یه سراب داشت که یادمه اونجا نشستیم و بساط ناهاری که مامانم آماده کرده بود رو خوردیم. یادمه مرغ سوخاری بود.
بعد از خوردن ناهار حرکت کردیم و جاده رو به سمت دره شهر ادامه دادیم. با اینکه کلا همه ی جاده های استان ایلام تعریفی نداشتن و نسبت به جاده های خوزستان زمین تا آسمون فرق داشتن ولی عجب انتخابی کردیم. چه جاده سرسبزی بود. کوههای پوشیده از درخت. دشت های پر از سبزه و گل و هوای عالی.
به دره شهر رسیدیم.دره شهر یه محوطه تاریخی خیلی قدیمی داره به اسم ماداکتو یا سیمره . و کنارش هم یه موزه هست که آثاری که از این شهر تاریخی کشف شده توی اون موزه نگه میداشتن.
دره شهر محل شهر باستانی ماداکتو پایتخت عیلامیان بوده است. عیلامیان که در دوره عهد باستان فرمانروای کوههای لرستان بودند؛ دره رودخانه و راه بزرگ ارتباطی منطقه و مرز شمالی را تصرف کردند و بناهای مستحکمی تاسیس کردند که ماداکتو پایتخت دوم آنان از آن جمله است..
بعد از دیدن ماداکتو ،دره شهر رو هم رد کردیم و نزدیک شهر بدره یه تابلویی دیدیم که اسم یه امامزاده رو نوشته بود. به طرف چپ جاده حرکت کردیم و به یه منطقه زیبا و سرسبز رسیدیم . امامزاده پایین دره بین کوهها بود و چون نمیخواستیم به شب بخوریم، تا خود امامزاده نرفتیم و برگشتیم.
یه کار خوبی که انجام میدادن اونجا این بود که اول جاده همونجایی که ورودی محوطه بود یه کیسه پلاستیکی به هر ماشین میدادن که میگفتن که اگه موقع برگشتن با خودتون توی این کیسه آشغالا رو برگردونید نصف پول ورودی رو بهتون برمیگردونیم و واقعا هم همین کار رو کردن. هرچقدر از تمیزی این استان واستون بگم کمه. در تمام این استان من حتی یه پوست آدامس هم ندیدم. خلاصه حرکت کردیم و حوالی عصر بود که به ایلام رسیدیم و به هتلی که از قبل رزرو کرده بودیم رفتیم.
روز دوم:
صبح بیدار شدیم و بعد از خوردن صبحانه به دیدن قلعه والی رفتیم. قلعه والی، یکی از مهمترین بناهای تاریخی واقع در شهر ایلام است که قدمت آن به دوران قاجار برمیگردد. و الان از این قلعه به عنوان موزه مردم شناسی استفاده میشه.محوطه بیرونی قلعه خیلی باصفا و دلشنین بود.
بعد از اون به سمت دره ارغوان رفتیم که در قسمت خروجی ایلام به سمت کرمانشاه قرار داشت. و اون موقع از سال واقعا توی اون دره هوا سرد بود . با اینکه دره ارغوان رو باید اردیبهشت رفت و دید تا زیباییش رو درک کرد. در فصل اردیبهشت همه ی درختا گلهای ارغوانی رنگ میدهند و این دره ی بزرگ به رنگ ارغوان درمیاد. و شنیده بودم که بالای دره هم گل لاله واژگون میروید.
ولی اون روز هم زیبایی خاص خودشو داشت. درختای خشک و شکوفه ندادش زیبا بودن و فضای آرام و ساکتش به همراه صدای پرنده ها حس خیلی خوبی داشت.
بعد از اون هم به سمت شهر صالح آباد رفتیم تا به دیدن یکی از زیباترین جاهای استان ایلام بریم. تنگه زینگان...
در صالح آباد همه زینگان را میشناسند. حتی با خودروی شخصی میتوان تا محل امامزاده صالح رفت و همان جا دمی استراحت کرد و پس از آن، از رانندگان خودروهای سنگین مانند نیسان خواست تا افراد را تا نزدیکی تنگه ببرد. این خودروها را در روزهای تعطیل به خصوص ایام نوروز راحتتر میتوان پیدا کرد؛ در این میان میتوان تراکتورهایی را هم دید که مردم را از این مسیر عبور میدهند. که ما گزینه تراکتور رو انتخاب کردیم.
تا نزدیکی تنگه با ماشین رفتیم. بعد وارد یه دره شدیم که یه رودخونه خیلی کم عمق ازش عبور میکرد.
اونجا سوار تراکتور شدیم و تا خود تنگه زینگان با تراکتور رفتیم. فاصله زیادی نبود ولی چون مسیر سنگلاخ بود خیلی صحنه های خنده داری ایجاد میشد و خاطران جالبی واسمون به جا گذاشت.
اول تنگه پیاده شدیم و طول تنگه رو پیاده طی کردیم. زیر پامون آب کم عمقی جاری بود که تمام طول مسیر همراهمون بود. تا حالا همچین جایی ندیده بودم به نظرم خیلی تجربه خوبی بود . به همه ما خیلی خوش گذشت.
بعد همین مسیر رو همونطوری که اومده بودیم برگشتیم و سوار ماشین شدیم و برگشتیم ایلام. یادم میاد که ناهار رو بیرون از شهر و توی یه رستوران خوردیم و بعدش رفتیم به یه پارک جنگلی اطراف شهر ایلام. به اسم پارک جنگلی ششدار. کوه قلاقیران که از کوههای معروف و نماد شهر ایلام هست هم از اینجا مشخص بود و دیده میشد.
اینو یادم رفت بگم که هر جا میرفتیم توی کوه و دشت و کمر پر از جمعیت بود. انگار کل استان ایلام همه ی نوروز رو رفته بودن پیک نیک. همه جا چادر زده بودن و جالبیش اینه که همه جمعیت هم خود اهالی استان ایلام بودن. و تقریبا مسافر خاصی ندیدیم توی اون چند روز. توی پارک ششدار هم پر چادر بود و فقط ما بودیم که چادر نزده بودیم و بساط چایی و میوه و تنقلات رو پهن کردیم و شروع کردیم به خوردن و صحبت کردن. بقیه همه بلا استثنا توی چادراشون بود و بعضی وقتا یه بچه از یکی از چادرا درمیومد و یه کیسه پلاستیکی دستش بود و میرفت دور و اطراف چادرشون اگه آشغالی رو زمین ریخته بود جمعش میکرد. البته آشغالی اصلا رو زمین نبود که بخوان جمعش کنن...
روز سوم:
صبح به سمت دریاچه سد ایلام راه افتادیم که نزدیک شهر ایلام بود. یه مناظری چه دریاچه ای یه فضایی چه هوایی... رویایی بود
نشتیم همونجا نزدیکیای دریاچه و صبحانه خوردیم و بعد شروع کردیم به ثبت لحظات و تا تونستیم عکس گرفتیم. هنوزم وقتی یادم میاد چه مناظری رو با چشم دیدم ذوق می کنم.
بعد وسایل رو جمع و جور کردیم و رفتیم سمت ملکشاهی( یکی از شهرهای استان ایلام) . توی راه کنار جاده تابلویی بود که روش نوشته شده بود تنگه رازیانه. دیدیم جمعیت زیادی از ماشیناشون پیاده شدن و کنار تنگه وایسادن. ما هم پیاده شدیم. این دفعه بالای تنگه بودیم و از همون بالا توش رو نگاه کردیم.
چون دیروز یه تنگه به مراتب زیباتر دیده و پیموده بودیم دیگه این یکی رو بیخیال شدیم و حرکت کردیم به سمت مقصد بعدی. مقصد بعدی که چه عرض کنم باید بگم بهشت... روستای هدف گردشگری کلم. حیف که اون موقع نمیدونستم قراره یه روزی سفرنامه بنویسم وگرنه کلی عکس میگرفتم. البته عکس که زیاد گرفتم ولی خوب توی اکثرشون ردی از خودم و خواهرم و خاله و داییم به چشم میخوره. کوههای اطراف کلم سبزه سبز بود. پر از درخت . دقیقا مثل شمال.
یه دوری توی روستای کوچیک کلم زدیم و یه امامزاده وسط روستا روی یه تپه سرسبز دیدیم. رفتیم سمتش.
و چه کار خوبی کردیم که رفتیم. انگار یه تیکه از بهشت روجدا کرده بودن و گذاشته بودن اونجا. توی خود امامزاده هم رفتیم. راستش من خیلی آدم مذهبی سفت و سختی نیستم ولی اونجا دقیقا مثل فیلما بود. فضای معنوی عجیبی داشت. آدم دلش میخواست تا همیشه توی اون فضا بمونه.
یه تپه بلند سرسبز که اسبا در کمال آرامش اونجا سبزه رو نوش جان میکردن و یه امامزاده فوق العاده ساده با فضای معنوی و روحانی خیلی خیلی زیاد ، اون سمت امامزاده تپه با یه شیب تند پایین میرفت و تمامش پر از شقایق بود و انتهای تپه به درختای خیلی متراکم میرسید. به سمت درختا راه افتادیم که صدای آب شنیدیم. صدای آب از درختا میومد ولی ما چیزی نمیدیدیم. حرکت کردیم و به درختا رسیدیم. و تازه رودخونه رو دیدیم. درختا تمام رودخونه رو احاطه کرده بودن و از اون بالا هیچی معلوم نبود. حیف حیف که عکس خوبی که قابل نمایش توی این سایت باشه ندارم. این چند تا عکس هم اصلا توانایی نشون دادن اون زیبایی و روحانیت رو نداره. فقط باید رفت و دید.
چه آب زلالی، چه آب سردی، چه آب تمیزی...
یادش بخیر. چقدر قشنگ بود. چقدر خوب بود.
بعد از دل کندن از اونجا به سمت ملکشاهی رفتیم و توی راه باغ های میوه ای رو دیدیم که تازه شکوفه کرده بودن.
ملکشاهی ناهار خوردیم و توی راه برگشت به ایلام از آبشار اما هم دیدن کردیم. آبشار معمولی بود و زیبایی خاصی نداشت.
شب هم توی یه پارک جنگلی توی خود شهر ایلام که اسمش رو فراموش کردم شام خوردیم و شب خوابیدیم که فردا برگردیم خونه.
روز آخر:
به سمت خونه حرکت کردیم و راهی که اومدیم برگشتیم. صبحانه رو توی راه خوردیم.
به بدره که رسیدیم. قرار بود از دربند بدره هم دیدن کنیم که شنیده بودم آبشار و غار داره.
متاسفانه استان ایلام از نظر اطلاعات گردشگری خیلی خیلی ضعیفه. تقریبا به جز چند جای انگشت شمار هیچ تابلوی راهنما و گردشگری وجود نداشت و ما وارد دربند بدره شدیم ولی نه آبشار و نه غار رو پیدا نکردیم و از هر کسی هم که پرسیدیم بلد نبود. پس راهمون رو ادامه دادیم و از مناظر زیبایی عبور کردیم.
تا به آخرین جای دیدنی این سفر بریم. دریاچه دوقلو سیاه گاو در آبدانان...
این دو دریاچه دارای آبی زلال هستند به طوری که می توان تا عمق ۳۰ متری آن را که شبیه آکواریوم پر از ماهی است، مشاهده کرد. دریاچه دو قلوی سیاه گاو آبدانان شامل دو دریاچه یا چشمه بالادست و پایین دست است که توسط یک کانال رودخانهای ۱۰ متری به هم متصل شده است. در دریاچههای شیرین مثل این دریاچه آب به طور دائم جریان داشته و در حرکت است و همیشه مقداری آب وارد آن شده و از طرف دیگر خارج میشود.
دریاچه خیلی زیبا و تمیز و زلالی بود. تا به حال دریاچه دوقلو ندیده بودم. یکی به رنگ سبز بود و دیگری آبی رنگ بود. جای زیبا و منحصر به فردی بود . و جاده خیلی زیبایی هم داشت. البته خود جاده که تعریفی نداشت. اطراف جاده زیبا بود.
بعد از دیدن این دریاچه راه رو ادامه دادیم و غروب به خونه رسیدیم و سفر جذاب و متفاوت و عالی ما به پایان رسید.
امیدوارم قدر استان ایلام رو بیشتر بدانیم و بیشتر بهش بها بدیم...
نویسنده : افسانه اد