به نام خدا
مادرم میگه: دنیا دیده بهتر از دنیا خوردس! واسه همین من از هر فرصتی واسه سفر استفاده میکنم و به هر سفری بله میگم! جریان این سفر من به بندرعباس به صورت خیلی اتفاقی و قسمتی بود! شاید باورتون نشه، اما یه مدته اگه مطلبی از منطقه ای بخونم و اونجارو تصورکنم بدون شک به اونجا سفر می کنم! بالاخره بنده خوب با بقیه بنده ها باید تفاوتی داشته باشه یا نه؟!
سفر ما مرحله سوم طرح توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد به میزبانی استان هرمزگان در دی ماه 1397 می باشد، که استان ماهم افتخار داشت و دعوت شد.
این فصل یکی از بهترین زمانها برای مسافرت به استان هرمزگان می باشد. حتی در نرم افزار پیش بینی هوا نیز جستجویی کردم کمینه و بیشینه دما را بین 15 تا 26 درجه سانتی گراد زده بود ونسبت به شهرکرد هوای بهاری به حساب می آید. نکته ای که من در مورد آن کمی کوتاهی کردم سوال از مسئول هماهنگی استان هرمزگان بود که باید در مورد وضعیت هوایی از ایشان کسب اطلاع میکردم و حجم زیاد لباس گرم با خودم به همراه نمی بردم!
مبدا ما استان چهارمحال و بختیاری شهر شهرکرد می باشد که فرودگاه پرواز مستقیم به استان هرمزگان نداشت و از استان اصفهان بود و هزینه آن 270هزار تومان بود و از وسع مالی ما بالاتر بود و مدت زمان یک ساعت بود. بلیط قطار که حرکت از اصفهان بود 106 هزار تومان بود با حدود 18 ساعت زمان به رسیدن مقصد که جای خالی نداشت. هزینه بلیط اتوبوس نیز 45 هزار تومان (یک یارانه) و زمان آن 15 ساعت بود که موفق به اخذ آن شدیم و راهی دیار دریا شدیم.
چون اولین سفر من به هرمزگان بود با نرم افزار sygic فاصله و ساعت در راه بودن را چک کردم، حدود 1100 کیلومتر! آخرین باری که توبه کردم با اتوبوس دیگر سفر نکنم بر می گردد به سفری که به پونه زار استان اصفهان رفتیم و انقدر کمر و پاهام منو مورد عنایت قرار دادن که سفر با اتوبوس را تحریم کردم! اما متاسفانه موقع گرفتن بلیط اتوبوس توبه خود را فراموش کرده بودم!
ساعت حرکت ما از شهرکرد ساعت 15:15 بود و ساعت 7 صبح فردا به هرمزگان رسیدیم. از آنجا به هتل محل اقامتمان هتل آپادانا رفتیم.
اتاق را تحویل گرفتم و صبحانه را در آنجا صرف کرده و به اتاقم رفتم. اتاق من طبقه چهارم و 5 تخته بود وکاملا احساس راحتی داشتم!
حدود ساعت 10 برای گشت در خیابان بیرون رفتیم. تعدادی ازخیابان ها مسیر رفت و برگشت برعکس داشتند! یعنی از سمت راست ماشین ها می آمدند و از سمت چپ می رفتند! علت را جویا شدم، ظاهرا به خاطر حضور بیگانگان بوده و از قبل مردم نیز به آن خو گرفته اند!
پس از طی مسیری به معبد هندوها رسیدیم. اولین منظره ای که برای ما جذاب بود شکل زیبا و خاص گنبد بود. صدای زیبای پرندگان نیز در فضا بسیار زیبا بود.
اطلاعاتی در مورد معبد هندوها و ساختمان پرستشگاه در عکسها ذکرشده است:
گنبد: منحصر به فرد بودن بنای معبد هندوها به گنبد زیبای آن است که در ایران بی نظیر می باشد. گنبد که با سبک کاملا هندی ساخته شده است به صورت پیازی است که همراه نقوش گل نیلوفر از نشانه های معابد شیوا «ویشنو» پرستان است. در 4 طرف گنبد 72 برجک مخصوص هندویی وجود دارد. در وسط گنبد میله بزرگی قرار گرفته که در حقیقت محور زمین و آسمان را نشان می دهد.
در داخل ساختمان محراب های زیادی دیده می شود که برای من خیلی جذاب و قشنگ بودند ودیدن آیین های مذهبی برای من جالب بود.
عود سوز: عود سوز دارای پلان مربع می باشد که از سه جبهه دارای طاقهای هلالی است و در قسمت بالا ذوزنقه شده است. سطح شاخص عودسوز منقوش و گچبری شده است و به منظور نیایش و سوزاندن مواد خوشبو کننده مورد استفاده قرار می گرفته است.
قدیمی ترین منابع مربوط به گیاه درمانی و عود به وداهای هندی باز می گردد و منابع اولیه مربوط به آتارواودا و ریگودا می شود. بودایی ها در طب آیوراودا از عود به عنوان وسیله ای معجزه گر و مدهبی در شفا دادن استفاده می کردند. هنوز در مدرسه های طب بودایی ها استفاده عود در درمان را تدریس می کنند. در آیورودا از میوه مانند رازیانه، ساقه: چوب صندل، ریشه: زنجبیل، گل: میخک و برگ درختان: نعنا هندی برای ساخت عود استفاده می کنند که بر همین اساس نیز دسته بندی می شوند.
پس از دیدن محراب ها راهی ساختمان جنبی شدیم که به موزه اختصاص داده شده بود. مجسمه، مچ بند، دستبند، پابند، گردن آویز، گوشواره و ... از جمله اشیای داخل موزه بود.
پس از دیدن موزه نیز راهی خیابان شدیم و به سمت اسکله به راه افتادیم.
به پایانه مسافری دریایی شهید حقانی رسیدیم.
برای رفتن به قشم باید بلیط تهیه میکردیم. به دو صورت امکان گرفتن بلیط فراهم بود. ما از طریق دستگاه کارت بانکی کشیدیم کدملی و تاریخ تولد را وارد کرده و بلیط 17500 تومانی دریافت کردیم.
برای رفتن به سمت اسکله به راه افتادیم. در مسیرمان ساعت آفتابی استوایی را مشاهده کردیم.
به داخل صف رفته و وارد شناور شدیم. حدود 45 دقیقه مسیر را بر روی آب بودیم.
به قشم که رسیدیم از اسکله در حال عبور بودیم ماهی های زیبایی دیدیم که به آنها دخت ناخدا میگفتند.
ورودی پایانه تاکسی و ون هایی برای جابجایی مسافران بودند. قصد ما رفتن به درگهان بود. نفری 4 هزار تومان سوار ون شدیم. پس از 15 دقیقه به درگهان رسیدیم. برای صرف نهار به غذاسرایی رفتیم و چلوماهی با قیمت 22 هزارتومان خوردیم.
پس از نهار به پاساژگردی رفتیم. لوازم آرایشی بهداشتی قیمت مناسبی داشتند.
تا حدود غروب آفتاب در قشم بودیم. حدود ساعت 21 سوار آخرین شناور شدیم و به بندرعباس بازگشتیم
برای صرف شام به رستوران فانوس در نزدیکی محل اقامتمان رفتیم. طبقه دوم رستوران و طبقه سوم کافی شاپ رو پشت بام نیز فضایی زیبا داشت. پس از صرف شام به هتل رفتیم. امید داشتیم که پس ازاستراحتی کوتاه به ساحل برویم اما از آنجایی که صبح روز بعد کلاس آموزشی داشتیم استراحت را بر ساحل گردی ترجیح دادیم و به خواب عمیقی رفتیم!
حدود ساعت 7 از خواب بیدار شدیم، صبحانه را در هتل صرف کرده و راهی ساختمان ایرانیان یکتا شدیم. دوره آموزشی که برای ما تدارک دیده بودند توانمندسازی انجمن ها و سمن ها بود که در محل دفتر افتخار ایرانیان برگزار شد.
کلاس های ما تا حدود غروب ادامه داشتند. پس از رسیدن به هتل و صرف شام راهی گشت به ساحل رفتیم. در کنار ساحل بازاچه ای بود که توسط مردم محلی برپا بود و انواع لباس ها، لوازم آرایشی بهداشتی در بین اجناس دیده میشد.
پس از گشت در بازار به کنار ساحل رفتیم. مردم محلی در آنجا قلیان کرایه می دادند. فضایی آرامبخش با صدای موج های دریا وجود داشت و لحظات قشنگی را کنار دریا گذراندیم.
پس از پیاده روی به هتل رفتیم و برای برنامه گشت قشم فردا راهی خوابی عمیق شدیم!
صبح حدود ساعت 7 از خواب بیدار شدیم و برای گشت قشم راهی پایانه شهید حقانی شدیم. در سالن انتظار با آقای ایمان رحیمی لیدر آشنا شدیم و توضیحاتی در مورد برنامه گشت برای ما تشریح کردند. همچنین در سالن از دو قایق شاشک و حوری دیدن کردیم.
پس از رسیدن به قشم و طی مسافت 1 ساعته با ون به جنگل های حرا رسیدیم.
برای دیدن جنگل های حرا سوار قایق ها شدیم.
پس از طی مسیری به کنار جنگل ها رفتیم. امکان رفتن به روی ساحل نبود چون ریشه های درختان از زمین برای تنفس بیرون آمده بودند و ریشه های تیز آنها و گل بودن ساحل ها از رفتن ما به داخل ساحل ممانعت کرد.
پس از ارایه توضیحات لیدر در مورد تصفیه آب درختان و نحوه رشد درختان ودانه اندازی آنها گشت زنی دریایی داشتیم و سپس به ساحل رسیدیم.
همانگونه که یکی از اصول اخلاقی گردشگری حمایت از مردم بومی و صنایع دستی مردم محلی می باشد برای خرید صنایع دستی راهی بازار شدیم و از محصولات زیبای آنها دیدن کردیم و سوغاتی خریدیم.
برای صرف نهار به باغ زینت در روستای سلخ رفتیم. بافت سنتی اقامتگاه و استفاده از دست ساخته های طبیعی بسیار جالب و قابل توجه بود.
همچنین باغ پشتی اقامتگاه نیز کارهایی درحال انجام بود. همچون ساخت کلبه هایی کوچک.
پس از صرف نهار خوشمزه چلو ماهی پای صحبت های زینت خانم نشستیم. از گذشته خود برایمان سخن گفتند. ایشان همچنین شاعر نیز بودند و اولین شعر خود را که در 16 سالگی در مورد گفتگوی خود با ماه سروده بودند بسیار زیبا و با احساس برایمان خواندند. همچنین شعری دیگر با لهجه زیبای محلی خود سرودند و بسیار لذت بردیم. لباس های زیبای زینت خانم بسیار چشم نواز بودند.
فاصله بوم گردی زینت خانم تا فرودگاه قشم ۲۵ کیلومتر، تا بندر پل ۴۰ کیلومتر، تا درگهان ۶۰ کیلومتر و تا شهر قشم ۷۵ کیلومتر می باشد.
پس از رفتن از اقامتگاه بوم گردی زینت خانم راهی ژئوسایت چاهکوه شدیم. مسیری حدودا یک ساعته در راه بودیم. مسیری را پیاده روی کردیم که مناظر جالب توجهی داشت.
به محل اصلی که رسیدیم مکانی فوق العاده پیش چشمان ما رخ نمایان کرد. گویا خداوند نقشی هنرمندانه و متفاوت خلق کرده بود و چشم هر بیننده ای محو تماشای این همه زیبایی فوق العاده میشد.
در تنگ چاهکوه چاه های آبی نیز دیده می شود که در قدیم مردم آنها را برای جمع آوری آب باران و استفاده از آن ساخته بودند. اکنون نیز در آنها آب بود و چه آب شیرینی.
یه مقدار که راه رفتیم و همچنان متحیر بودیم یه حالت چهارراه مانند ایجاد شده بود که واقعا منظره فوق العاده ای داشت. کف اون مسیر آب بود و به طرز حیرت آوری مسیری بسیار مستقیم و صاف داشت.
بر روی کوه ها تصویری هایی از چهره نیز دیده می شد. برای بنده دیدن این مکان قشنگ و فوق العاده بسیار حس خوبی داشت، هرچی ام میدیدم و لذت میبردم بازم کم بود.
با دیدن این منظره های محشر متحیر شده بودم و اصلا دلم نمیخواست اینجا رو ترک کنم!
پس از حدودا 40 دقیقه گشت زنی و گرفتن عکس برای بازگشت راهی شدیم که به سمت ون ها برویم. دل کندن ازین مکان فوق العاده و رویایی بسیار کار سختی بود. حس میکنم هر ساعتی از شبانه روز و هر فصلی از سال اینجا یه جور قشنگ و دلربا باشه.
حدود ساعت 17:30 راهی شدیم. پس از صرف میان وعده برای گشت پاساژ راهی قشم شدیم. حدود ساعت 19:45 به پاساژهای سیتی سنتر قشم رسیدیم. آنجا نیز برای خرید راهی شدیم و سفر خود را به پایان رساندیم.
خیلی دوس دارم تو سفر آتی از تنگ چاهکوه، دلفین ها، زبیایی های بی مثال جزیره هرمز دیدن کنم. قرارم شده یه چمدون بزرگتر بگیرم که سفرهای بعدیم کلی صنایع دستی سوغاتی بگیرم! امیدوارم اوضاع مالی بنده تا اون موقعه بهتر شده باشه! به امید ایرانگردی های بیشتر و بهتر!
نویسنده: حامد عسگریان